خانه » همه » مذهبی » هرمنوتیک فلسفی و تکافؤ ادله

هرمنوتیک فلسفی و تکافؤ ادله

هرمنوتیک فلسفی و تکافؤ ادله

برخی از طرفداران پلورالیسم دینی، از تکافؤ ادله یعنی: تساوی ادله متعارضین، به اثبات حقانیت تمام ادیان استدلال کرده اند، در حالی که اولا تکافؤ ادله، با نگاه معرفت شناسی درجه دوم حاصل می آید

0979 - هرمنوتیک فلسفی و تکافؤ ادله

یکی از استدلالهای پلورالیسم دینی، بر هرمنوتیک فلسفی، صامت بودن متون دینی و تأثیر پیش فرض ها و انتظارات مفسر بر عبارات دینی، مبتنی است. این استدلال، حتی اگر در تبیین کثرت فهمها، تفاسیر و تجربه های دینی توانا باشد، از اثبات حقانیت کثرتها و پلورالیسم دینی ناتوان است. هر چند هرمنوتیک فلسفی گادامر، در باب کثرت تفاسیر نیز گرفتار اشکالات متعدد زبان شناختی می باشد؛ زیرا هر متنی ابهام ندارد تا به تفسیر و تحمیل پیش فرضها حاجت داشته باشد؛ مفسران باید بکوشند از پیش دانسته های تحمیلی پرهیز نمایند و برای دست یابی به معنا، تنها از پیش دانسته های استخراجی و استفهامی بهره بگیرند. دارا بودن قرآن از بطون و معانی بطنی به هیچ وجه بر قبض و بسط معرفت دینی و پلورالیسم دینی دلالت ندارد، بلکه آیات و روایات فراوانی نیز صامت بودن متون دینی را نقد می نماید و قرآن را تبیان و مبین معرفی می کند.
 
برخی از طرفداران پلورالیسم دینی، از تکافؤ ادله یعنی: تساوی ادله متعارضین، به اثبات حقانیت تمام ادیان استدلال کرده اند، در حالی که اولا تکافؤ ادله، با نگاه معرفت شناسی درجه دوم حاصل می آید؛ ولی حق و باطل بودن ادیان، یک معرفت درجه اول است که باید فیلسوفانه درباره آن اظهار نظر نمود. ثانیا از تکافؤ و تساوی ادله، نمی توان به حقانیت یا بطلان مدعا پی برد و تنها می توان به تردید در هر دو مدعا فتوا داد. ثالثا ادعای تکافؤ ادله از معرفت شناس درجه دوم نارواست و معرفت شناس تنها می تواند نسبت به حقانیت یا بطلان ادیان، سکوت کند علاوه بر این که استدلال از طریق تکافؤ ادله جهت اثبات حقانیت ادیان مستلزم اجتماع نقیضین می باشد.
 
مدعیان کثرت گرایی دینی برای اثبات ادعای خود به دلایل درون دینی هم تمسک کرده اند؛ برای نمونه به سوره بقره آیه ۶۲ استناد کرده که می فرماید: «إن الذین آمنوا والذین هادوا والنصارى والصابئین من آمن بالله والیوم الآخر وعمل صالحا لهم أجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون»؛ به درستی، کسانی که ایمان آورده اند مسلمانان و کسانی که یهودی اند و مسیحیان و صابئین، هر که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد و کار شایسته انجام دهد، نزد خدا، اجر داشته و ترس و اندوهی برای آنها نیست. پس از این آیه شریفه می توان پلورالیسم دینی را نتیجه گرفت، زیرا خداوند سبحان شرط رستگاری بشر، نجات از عذاب قیامت و برخورداری از اجر و پاداش را، تنها مشروط به سه چیز یعنی ایمان به خدا، ایمان به قیامت و عمل صالح دانسته است. بنابراین اگر مسلمانان، یهودیان، نصارا و صابئین از این سه شرط برخوردار باشند، اهل نجات خواهند بود. گویا تبعیت از دین خاصی شرط نشده است و قرآن، همه ادیان را در سعادتمند کردن انسان ها، برابر دانسته است.
 
این استدلال، که نخستین بار توسط شرق شناسان، مطرح گردید و سپس مورد پذیرش غرب زدگان، قرار گرفت، گرفتار نقدهای ذیل است:
 
١. این آیه بر پلورالیسم دینی، به معنای حقانیت و مطابقت با واقع تمام ادیان، دلالت ندارد و تنها بر اهل نجات بودن مؤمنان به خدا و قیامت و عاملان به عمل صالح، حکم می کند. پس نمی توان از این آیه، پلورالیسم صدق و حقانیت را استنباط کرد.
 
۲. مفاد آیه این است که صرف مسلمان یا یهودی یا نصرانی یا صابئی بودن، مایه نجات و رستگاری نیست؛ بلکه شرط نجات، ایمان حقیقی و عمل صالح است و عمل صالح بدون علم و پیروی از شریعت حق، محقق نمی گردد. البته اگر مؤمنان به شرایع تحریف شده گذشته، به شریعت حق نگرایند اما نه از روی عناد و دشمنی، بلکه از سر جهل و نادانی و غفلت، در آن صورت، اعمال نیک آنها مورد پاداش الهی قرار می گیرد. به عبارت دیگر حسن فاعلی در نجات یافتن مؤمنان جاهل و غیر عامل مؤثر است.
 
٣. ایمان به خدا، مستلزم ایمان به محتوای وحی الهی است، پس زمانی متدینان به ادیان مختلف می توانند به سعادت و رستگاری دست یابند که به محتوای وحی الهی، یعنی اسلام ایمان آورند، تسلیم حق تعالی گردند، در عصر حضرت ابراهیم به شریعت ابراهیم و در عصر حضرت نوح به شریعت نوح و در عصر حضرت موسی به شریعت موسی و در عصر حضرت عیسی به شریعت عیسی و در عصر خاتمیت به شریعت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ایمان آورند. در نتیجه بدون ایمان به وحی الهی، شخص به رستگاری نمی رسد. پس در واقع مفاد آیه این است که مسلمان و یهودی و مسیحی و در یک کلام، دین داری شناسنامه ای، برای سعادت و رستگاری کافی نیست،  ایمان واقعی به خدا و قیامت و عمل صالح و نیز ایمان به «ما أنزل الله» لازم است. به همین دلیل، شیطان علی رغم این که به وجود خدا و قیامت ایمان داشت و هزاران سال به عبادت و عمل صالح مشغول بود ولکن به جهت مخالفت با امر الهی گرفتار کفر گشته، از درگاه خدا اخراج شد.
 
۴. اگر کسی ادعا کند که ظاهر آیه این است که ایمان به وجود خدا و قیامت و عمل صالح، برای سعادت کافی است و ایمان به «ما أنزل الله» در رستگاری انسان نقشی ندارد، در جواب می گوییم: این برداشت، با آیات دیگر توان تعارض دارد؛ زیرا در آیات دیگر به صراحت از کفر عقاید نادرست اهل کتاب سخن به میان آمده و اعتقاد به این گونه عقاید را مایه عذاب الهی دانسته است. مانند: «لقد کفر الذین قالوا إن الله ثالث ثلاثة وما من إله إلا إله واحد وإن لم ینتهوا عما یقولون لیمسن الذین کفروا منهم عذاب ألیم»، کسانی که گفتند خداوند سومین (شخص از سه شخص یا سه اقنوم) است، کافر شدند و حال آن که هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست و اگر از آنچه می گویند، باز نایستند به کافران ایشان، عذابی دردناک خواهد رسید.
 
۵. عمل صالح، که شرط سوم سعادت است، بدون درک یقینی و شریعت صحیح آسمانی، امکان پذیر نیست، پس شخصی که میخواهد از عمل صالح برخوردار باشد باید به شریعت غیر تحریف شده و صحیح الهی تمسک جوید.
 
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد