خرافات و ریشه آن
خرافات چیست؟
خرافات (Superstition) به معنی عادتها و باورهای غلط و بیاساسی است که مبنای عقلی و علمی ندارد و با موازین دینی هم سازگار نیست. با این حال میبینیم که در بسیاری از خرافات از نمادهای دینی استفاده میکنند و ظاهری مقدس به آن میدهند.
تعریف خرافات
خرافه کلمهای عربی از ریشه «خرف» است که معنای چیدن میوه و یا پیری و فرتوتی میدهد. همچنین کلمه خریف به معنی پاییز هم از همین ریشه مشتق شده است.
در لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین، خرافات اینطور تعریف شده است:
«خرافه در عرف لغوی، سخنان پریشان و نامربوط، ولی خوشایند یا عادت و عقیدتی بیرون از مبنای عقل و ناسازگار با آموزهها و موازین شرع و حتی عرف را گویند.»
تاریخچه خرافات
در زمانهای قدیم در قبیله «عذره» که از طوایف اعراب بوده است مردی به نام «خرافه» زندگی میکرد. این مرد مدتی ناپدید میشود و وقتی که دوباره به میان قبیلهاش برمیگردد داستانهای عجیب و غریبی نقل میکند به طوری که همه فکر میکنند او دیوانه و جنزده شده است. مردم که داستانهای خرافه را باور نداشتند وقتی او چیزی را تعریف میکرد میگفتند: «هذا حدیث خرافة و هو حدیث مستملح الکذب؛ این از گفتههای خرافه است و این گفتاری بانمک، اما دروغ است.» و اینچنین بود که به هر سخن دروغ و غیرقابل باوری «سخن خرافه» گفته شد.
وقتی که آثار به جا مانده از گذشتگان را بررسی کنیم میبینیم که خرافات در بیشتر دورههای تاریخی وجود داشته است و جزئی از رفتارهای فرهنگی، اجتماعی و فردی بوده است. در حال حاضر هم با این که عمل پیشرفتهای باور نکردنی داشته است، اما همچنان خرافات ریشهکن نشده و در بین افراد و فرهنگهای مختلف وجود دارد.
برخورد پیامبر (ص) با خرافات
در صدر اسلام در روزی که تنها فرزند پسر پیامبر (ص) از دنیا رفت خورشید گرفت و خیلی از اعراب آن زمان این خورشیدگرفتگی را به بزرگی مصیبت وارد شده به پیامبر (ص) ارتباط دادند. پیامبر (ص) که متوجه این موضوع شد به بالای منبر رفت و فرمود: «آفتاب و ماه، دو نشانه بزرگ از قدرت بیپایان خدا هستند و سر به فرمان او دارند و هرگز برای مرگ و زندگی کسی نمیگیرند؛ هر موقع ماه و آفتاب گرفت، نماز آیات بخوانید». سپس از منبر پائین آمد و با مردم نماز آیات خواند.
پیامبر (ص) در دوران طفولیت هم از خرافات دوری میکرد. نقل شده است که وقتی پیامبر (ص) در دوران کودکی قصد داشت همراه برادرانش برای چرانیدن گوسفند به بیابان برود حلیمه، دایهاش مهرهای یمانی را برای محافظت او به گردنش انداخت. ولی حضرت محمد (ص) بلافاصله مهره را از گردن بیرون آورد و به حلیمه گفت: «مادر جان آرام بگیر! این چیست؟ من خدایی دارم که مرا حفظ میکند.»
برخی از خرافات در فرهنگهای قدیمی
همیشه خرافات یک فرهنگ برای سایر فرهنگها غیرقابل باور و حتی خندهدار بوده و حتی یک مورد خرافی میتواند در فرهنگهای مختلف معنیهای متفاوتی بدهد! مثلاً نمونههای زیر را بخوانید:
در اروپا اگر کسی بینیاش زیاد بخارد نشانه آن است که با کسی دعوا خواهد کرد.
در اسکاتلند اگر بینی کسی بخارد نشانه آن است که کسی عاشق دلخسته او شده است!
خارش بینی در کانادا نشانه آن است که آن فرد یا دیوانه خواهد شد یا با غریبهای ملاقات میکند، یا احمقی را میبوسد و یا این که در خطر است!
درباره سکسکه کردن در انگلستان بر این باورند که اگر کسی دچار سکسکه شد نشانه آن است که یک نفر دارد به او فکر میکند!
یونانیها معتقدند که سکسکه نشانه آن است که شخصی که از سکسکه کننده نفرت دارد در حال بدگویی از اوست و تنها راه نجات از سکسکه آن است که نام آن فرد را حدس بزند!
به نظر میرسد نقطه اشتراک همه فرهنگها در این زمینه مربوط به نحس بودن عدد ۱۳ است!
برخی از خرافات در ایران
در ادامه بعضی از خرافاتی که در بین ایرانیها رایج است را بررسی میکنیم. البته گاهی ممکن است باورهایی بین مردم وجود داشته باشد که در اصل صحیح باشند، اما به تدریج به خرافات آلوده شدهاند.
۱. چشم زخم:ریشه خرافات مربوط به چشم زخم و شور چشمی به زمانهای قدیم برمیگردد که افراد مرگ نابهنگام و ناگهانی اطرافیان خود را به دلیل نیروی اهریمنی میدانستند که در چشم بعضی از افراد خصوصاً آنهایی که رنگ چشمهایشان سبز کمرنگ بود وجود داشت. آنها معتقد بودند که با شکستن تخممرغ فرد چشمشور شناخته خواهد شد و اثر منفی چشم او از بین میرود.
در مجموع درباره چشم زخم میتوان گفت که از نظر دین و عقل دلیلی برای رد پدیده چشم زخم وجود ندارد، اما این مسئله به معنای پذیرفتن خرافاتی که حولوحوش این موضوع وجود دارد نخواهد بود. شهید مطهری درباره چشم زخم میگوید:
«چشم زخم اگر هم حقیقت باشد به این معنای رایج امروز در میان ما، بالاخص در میان طبقه نسوان (زنان) که فکر میکنند همه مردم چشمشان شور است، قطعاً نیست. همان کفار جاهلیت هم به چنین چیزی قائل نبودند، بلکه معتقد بودند که یک نفر وجود دارد و احیاناً در یک شهر ممکن است یک نفر یا دو نفر وجود داشته باشند که چنین خاصیتی در نگاه و نظر آنها باشد. پس قطعاً به این شکل که همه مردم دارای چشمشور هستند و همه مردم به اصطلاح نظر میکنند، نیست.»
۲. اسپند دود کردن: در روایات مختلف فقط به جنبه بهداشتی دود کردن اسپند اشاره شده است و باور مربوط به رفع چشم زخم توسط دود اسپند درست نیست.
۳. قربانی کردن برای رفع چشم زخم: بعضی از افراد معتقدند که وقتی کار جدیدی میکنند یا مثلاً خانه و ماشین میخرند برای آن قربانی کنند و خون آن را به ماشین میمالند. در زمان اعراب جاهلیت هم این پدیده مرسوم بوده و به آن ذبایح جن میگفتند یعنی قربانیهایی که جلوی کار جنیان را میگیرد. پیامبر (ص) در همان صدر اسلام این کار را باطل اعلام کرده بود.
۴. فال بد زدن: علامه طباطبایی در این باره میگوید: «تفأل را که اگر خیر باشد تفأل و اگر شر باشد تطیّر میخوانند، عبارت است از استدلال به یکی از حوادث به حادثهای دیگر، که بعداً پدید میآید و در بسیاری از مواردش مؤثر هم واقع میشود و آنچه را که انتظارش دارند پیش میآید؛ چه خیر و چه شر. چیزی که هست فال بد زدن، مؤثرتر از فال خیر زدن است (و این تأثیر مربوط به آن چیزی که با آن فال میزنند نیست، مثلاً صدای کلاغ و جغد نه اثر خیر دارد و نه اثر شر، بلکه) این تأثیر مربوط است به نفس فال زننده…. اسلام بین فال خوب و فال بد فرق گذاشته و دستور داده مردم همواره فال نیک بزنند و از تطیر، یعنی فال بد زدن نهی کرده و خود این دستور شاهد بر همان است که گفتیم اثری که در تفأل و تطیّر میبینیم مربوط به نفس صاحب آن است.»
از دیگر باورهای خرافاتی ایرانیان عبارتاند از: بدشانسی، نحسی بعضی از روزها، توقف و صبر هنگام عطسه، بستن بخت دختران، روشن کردن شمع در زیارتگاهها و قبور امامزادگان و سادات و علما، گره زدن نخ به ضریحها و حرمها، قفل زدن به ضریح برای رسیدن به مقصود و دفع شر دشمنان و بدخواهان، خوابنامههای جعلی، فالبینی و فالگیری و…
منبع: سایت ستاره