ادله عقلی قائلان به عدم امکان و عدم جواز تفسیر و نقد آن (بخش دوم)
1. علم به اراده خلاف بعضی از ظواهر قرآن
مخالفان جواز تفسیر می گویند: به طور اجمال می دانیم که برای بخشی از عمومات قرآن، مخصصاتی و برای مطلقات آن، مقیداتی است بنا بر این می دانیم بعضی از ظواهر قرآن به طور قطع مراد نیستند، زیرا این عمومات در معرض تخصیص و این مطلقات در معرض تقیید اند و مراد آنها به طور یقین دانسته و معلوم نیست، در نتیجه این ظواهر بالعرض مجمل اند هر چند بالاصاله مجمل نباشند پس عمل به آنها روا نیست.
نقد و بررسی
علم اجمالی در حالی می تواند سبب منع از اخذ ظواهر شود که فحصی برای کشف مراد به عمل نیامده باشد اما پس از فحص و حصول آن اندازه از علم که برای مکلف کاشف مراد باشد، علم اجمالی منحل می شود و از تاثیر خود می افتد.
نظیر آن در سنت نیز جاری است زیرا می دانیم که عمومات سنت مخصصاتی دارند و مطلقاتش مقیداتی، و اگر بنا باشد علم اجمالی مانع از تمسک به ظاهر شود (حتی بعد از انحلال) هر آئینه مانع عمل به ظاهر سنت نیز خواهد بود؛ اگر چنین باشد اصل برائت را در شبهات حکمیه (وجوبیه و تحریمیه) نمی توان جاری کرد؛ زیرا هر مکلفی به تکالیف الزامیه در شریعت علم اجمالی دارد و لازمه این علم اجمالی وجوب احتیاط در موارد شبهات تحریمیه خواهد بود بلکه در موارد شبهات وجوبیه، در حالی که احتیاط و توقف در این موارد واجب نیست۔
و اگر مشاهده می شود که برخی محدثین احتیاط را در مورد شبهات تحریمیه واجب می دانند منشأ رأی آنها علم اجمالی به وجود تکالیف الزامیه در شریعت نیست بلکه وجود روایات آمره به احتیاط و توقف است؛ زیرا اگر منشأ آن علم اجمالی بود هر آئینه در شبهات وجوبیه نیز بایستی حکم به احتیاط دهند در حالی که احدی چنین حکمی را نداده است. بنا بر این، این شبهه هم وارد نیست و منعی بر تفسیر قرآن برای غیر معصومین نمی تواند باشد.(1)
2. دگرگونی معارف بشری و درک نادرست
می گویند: چون معارف و علوم بشر همواره در حال دگرگونی است چگونه می شود درباره کتاب خدا با یک تفسیر معتبر و مضبوط سخن گفت؛ بعبارة أخری چون مجموعه متون دینی تجزیه و تحلیلی از تفکرات مفسران و دانشمندان است و آن تفکرات و افکار متأثر از تحولات هر عصر است، با توجه به این که علوم انسانی پیوسته در حال تحول و دگرگونی است لذا یک فهم مضبوط و ثابتی از کلام خدا به وجود نمی آید.
نقد و بررسی
دگرگونی معرفت بشری به شکل موجبه کلیه پذیرفته نیست، زیرا بدیهی است که بعضی از قضایا حتمی و مسلم است و هرگز در آنها دگرگونی ایجاد نمی شود و همواره ثابت می مانند؛ مانند: «وابستگی معلول به علت» «استحاله ارتفاع و اجتماع نقیضین» و همین طور قضایای اولیه در علوم ریاضی و هندسه. لذا اگر این نوع قضایا متحول و دگرگون شوند آن فرضیه هم از اعتبار علمی ساقط می شود.
از طرفی دیگر تحول و بالندگی و ترقی در معارف بشری سخن تازه ای نیست و معارف گذشته ویران و تاریخ مصرف گذشته نیستند بلکه چه بسا همین معارف و علوم و تجارب گذشته در معارف و علوم جدید و متحول، یک شکوفایی و تازگی ایجاد کنند و بشر را به سوی معارف بلند سوق دهند.
لذا تفسیر قرآن که در معارف و علوم بشر ایجاد تازگی می کند معنای این تازگی به طور قطع این نیست که بشر نمی تواند آن را مضبوط و پایدار تفسیر کند؛ زیرا علماء و مفسرین از کلام و سخن پیشینیان استفاده زیادی می برند و در ارتقاء علوم خود از آن بهره می گیرند. پس تحول و دگرگونی در معارف بشر مانع از ارائه یک سخن و تفسیر پایدار نیست بلکه همین معارف نو و تازه برای ارائه دادن تفسیر محکم و ثابت کمک می کنند. (2) و آیات را بنا بر تحولات جدید تفسیر می کنند.
3. اختلاف موجود در فهم ها و ادراکات
مخالفان عدم جواز تفسیر قرآن می گویند که اختلاف موجود در فهم ها و برداشت ها مانع از تفسیر قرآن است زیرا فرقه های گوناگون جامعه اسلامی درکتب تفسیری، فقهی، و کلامی وغیره اختلاف زیادی دارند و هر گروه آیه قرآن را بنا بر نظر و عقیده خود تفسیر می کند که مورد قبول فرقه دیگر نیست و آن فرقه مطالبی که از آیات قرآن استخراج می کند دیگران قبولش ندارند به همین دلیل این اختلاف فهم ها و درک ها ایجاب می کند که قرآن تفسیر نشود چون نتیجه ای جز اختلاف در احکام و معارف دین ندارد.
علاوه بر آن این که این اختلاف ها باعث می شوند که کلام خدا ارزش خود را از دست بدهد، لذا بهتر است که تفسیر نشود تا این که عظمت قرآن به جای خود محفوظ بماند.
نقد و برسی
قبول داریم که در فهم و درک انسانها و مذاهب اختلافات وجود دارند اما این اختلافات و تفاوت فهم ها و درک ها عوامل مختلفی می تواند داشته باشد، بعضی از اختلافات و تفاوت های فکری خود مردم و خصوصیات قرآن است؛ قرآن برای همه مردم است و مردم هم افکار و اندیشه های گوناگونی دارند و قرآن هم معارف مختلف و متفاوتی دارد؛ برخی از معارف قرآن محکم، برخی متشابه، برخی ناسخ و برخی منسوخ و… هستند.
بعضی از تفاوت ها ناشی از عدم آگاهی از معیارهای درست فهم قرآن است؛ برخی از اختلاف ها در فهم ها، به سبب هوی پرستی و هوس دنیایی است، و برخی از اختلافات ناشی از فرهنگ های بیگانگان هستند به همین دلیل اگرچه این اختلافات و تفاوت در فهم و ادراکات وجود دارد ولی در عین حال هیچک از این اختلافات و تفاوت ها مانع از تفسیر قرآن نمی شود؛ زیرا قرآن کتابی برای مردم است و باید برای مردم بیان شود.
این تفاوت های فهم، تنها کاری که می کنند این است که وظیفه مفسرین را سنگین تر و دشوار تر می کند که آنها قرآن را درست و بنا بر قواعد و ضوابط تفسیر کنند و به جامعه ارائه بدهند، علاوه بر آن ارزش و عظمت قرآن در آن است که تفسیر و فهمیده شود، اگر قرآن تفسیر نشود از ارزش و عظمت خود پایین می آید چون هدف آن که هدایت مردم است از بین می رود. (3)
پی نوشت ها:
(1) ر.ک: آخوند خراسانی، محمد کاظم کفایه الاصول، ج2، ص293. خویی، ابو القاسم، البیان، باب حجیت ظواهر، ص289، فاضل لنکرانی، محمد، مدخل التفسیر، ص170.
(2) ر.ک: سعیدی روشن، محمد باقر ، علوم قرآن، ص237-238.
(3) ر.ک: همان، ص235-237.