خانه » همه » مذهبی » گزارشی توصیفی از سفر خروج کتاب مقدس

گزارشی توصیفی از سفر خروج کتاب مقدس

گزارشی توصیفی از سفر خروج کتاب مقدس

سفر خروج را می توان مهم‌ترین سفر یا کتاب از کتاب‌های عهد قدیم دانست که این اهمیت، محدود به عهد قدیم نمی شود، بلکه می‌توان آن را در کل کتاب مقدس که شامل عهد قدیم و عهد جدید می‌شود، حائز اهمیت دانست.

2233 - گزارشی توصیفی از سفر خروج کتاب مقدس
اهمیت سفر خروج از آن روست که در آن به مهم‌ترین مسئله، یعنی نحوه شکل‌گیری قوم بنی‌اسرائیل، نجات ایشان از سلطه فرعونیان و در نهایت شکل‌گیری نظام عبادی اشاره شده است
 
چکیده
سفر خروج را می توان مهم‌ترین سفر یا کتاب از کتاب‌های عهد قدیم دانست که این اهمیت، محدود به عهد قدیم نمی شود، بلکه می‌توان آن را در کل کتاب مقدس که شامل عهد قدیم و عهد جدید می‌شود، حائز اهمیت دانست. در این نوشتار کوتاه به گزارشی توصیفی از سفر خروج پرداخته شده است.

تعداد کلمات 4084/ تخمین زمان مطالعه 21 دقیقه

%D8%B3%D9%81%D8%B1%20%D8%AE%D8%B1%D9%88%D8%AC - گزارشی توصیفی از سفر خروج کتاب مقدس
نویسنده: راضیه مرزانی (کارشناسی ارشد مطالعات زنان)

مقدمه

اهمیت سفر خروج از آن روست که در آن به مهم‌ترین مسئله، یعنی نحوه شکل‌گیری قوم بنی‌اسرائیل، نجات ایشان از سلطه فرعونیان و در نهایت شکل‌گیری نظام عبادی اشاره شده است و در بخشی از آن، احکام بنی‌اسرائیل، از جمله ده فرمان در آن آمده است.
در اسفار پیش از سفر خروج (یعنی اسفار پیدایش و تکوین)، به گذشتۀ این قوم و برخی از تاریخ ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف(علیهم‌السلام) پرداخته شده است و بعد از ورود، به سفر خروج که گسست تاریخی در آن نیز به چشم می‌خورد، تمامی سخن در مورد حضرت موسی(ع) و محدود به قوم بنی‌اسرائیل است.
این کتاب از ۴۰ باب تشکیل شده است که در این نوشتار به اختصار به گزارشی کوتاه در مورد هر کدام‌یک از ابواب این سفر می‌پردازیم.
 

معرفی ابواب سفر خروج

باب اول)
در این باب، جریان به‌بردگی‌گرفتن قوم بنی‌اسرائیل توسط پادشاهان مصر بیان شده است و چگونگی آزار و شکنجه‌های بر ایشان و هم‌چنین جلوگیری از زاد‌و‌ولد را اشاره نموده است.

باب دوم)
تولد موسی(ع) در قبیلۀ لاوی و پنهان نگه داشتن آن تا سه ماه و نهایت او را به رودخانه سپردن و رسیدن موسی‌(ع) به دست دختر فرعون، مطالبی است که در این باب بدان اشاره شده است که آنچه در این مورد با قرآن تفاوت دارد آن است که موسی‌(ع) توسط همسر فرعون که خود، زنی مومنه بود از آب گرفته می شود.
در بخش دوم از این باب به فرار موسی‌(ع) در پی حادثه‌ای که برای او در مصر به وجود می‌آید اشاره دارد که باعث می‌شود او به سمت مدائن گریخته و در نهایت با یترون – کاهن مدیان – آشنا شده و با دختر او به نام صفوره ازدواج می‌کند.

باب سوم)
چگونگی نازل‌شدن فرشتۀ خداوند بر موسی‌(ع) در اطراف کوه حوریب، بحثی است که در این باب بدان پرداخته که در ابتدا بیان می‌دارد فرشته‌ای او را ندا می‌دهد و بعد از آن بیان می‌دارد که خدای متعال از پس بوته‌ای با او سخن می‌راند.
خدا در این باب موسی‌(ع) را خطاب قرار می‌دهد که رنج و مصیبت بندگانش را در مصر دیده است و این مصیبت بر او سخت آمده است و موسی‌(ع) را موظف می‌کند که آن‌ها را از چنگال مصری‌ها آزاد کند.
در این فراز است که خدا، خود را به موسی‌(ع) این‌گونه معرفی می‌‌کند: «هستم آن‌که هستم؛ به ایشان بگو هستم مرا نزد شما فرستاده است.»[۱] موسی‌(ع) برای انجام این ماموریت، از سوی خداوند معجزاتی را دریافت می‌کند که با ایشان بتواند، فرعون مصر را به زانو دربیارد و در مقابل خروج بنی‌اسرائیل، با او درگیر نشود.

باب چهارم)
در بخشی از این باب، معجزاتی که خدا به موسی‌(ع) برای انجام ماموریت داده است، نام برده می‌شود. این معجزات عبارت هستند از: تبدیل شدن عصای او به مار، سفید شدن هم‌چون برف دست موسی‌(ع) هنگامی که آن را داخل ردای خود کرده و سپس آن را خارج می‌کند و تبدیل شدن آب نیل به خون.
در این باب، ‌هارون به عنوان همراه (سخن‌گوی) موسی‌(ع) بعد از آن‌که او بیان می‌دارد به علت لکنت زبان، توانایی گفتار با فرعون را ندارد، از سوی خدا انتخاب می‌شود.
در بخش دیگری از این باب، دوباره به فرمان الهی در مورد خروج بنی‌اسرائیل از مصر اشاره دارد و به ایشان روش صحبت با فرعون گوشزد می‌شود که چگونه با او صحبت کنند.
نکتۀ جالبی که در این باب وجود دارد، آن است که خدای متعال به واسطۀ ختنه نشدن فرزند صفوره، موسی‌(ع) به ناگاه بر ایشان ظاهر می‌شود و ایشان را تهدید می‌کند. این غضب الهی بعد از ختنه کردن پسر صفوره توسط موسی‌(ع)، از ایشان دور می‌شود و او و ‌هارون برای انجام ماموریتشان، عازم مصر می‌شوند.

باب پنجم)
ورود موسی‌(ع) و ‌هارون به کاخ فرعون موضوع باب ۵ است. در این باب، به برخورد موسی‌(ع) و ‌هارون و نوع واکنش فرعون در مقابل پیام دعوت پیامبران بنی‌اسرائیل بیان دارد و او امتناع می‌کند از این‌که بنی‌اسرائیل را به همراه موسی‌(ع) و‌ هارون رهسپار کند و بعد از آن، به زیردستان خود دستور می‌دهد که بیشتر بر بنی‌اسرائیل سخت بگیرند تا دیگر به فکر رهایی از سلطۀ فرعون نباشند.
یکی از موارد سخت‌گیری‌ای که او بر بنی‌اسرائیل می‌کند آن است که باید از این پس خود به دنبال کاه برای ساختن خشت بروند تا بتوانند در ساختن بناهایی که فرعون دستور ساخت آن را داده است، شرکت جویند.
بعد از این جریان بود که بنی‌اسرائیل به موسی‌(ع) شکوه کردند که ما، قبل از آمدن شما در آسایش و راحتی بودیم و با آمدن تو، سختی‌ها بر ما بیشتر شده است که این نشان از روحیۀ ضعف ایشان و عدم ایمان به خدا و موسی‌(ع) است.

باب ششم)
این باب از سه بخش تشکیل شده است:
    1. شکایت موسی‌(ع) و جواب خدا به او؛
    2. شجره‌نامۀ موسی‌(ع) و ‌هارون؛
    3. دستور دوباره خداوند به موسی‌(ع) و ‌هارون، در رهانیدن قوم از چنگال فرعونیان.

در بخش نخست، شکایت موسی‌(ع) به خدا را بیان می‌دارد که چرا قوم را با خستی‌ها مواجه کرده است و آیا برای همین مورد، او را به سوی بنی‌اسرائیل فرستاده است تا موجبات سختی و محنت بنی‌اسرائیل را فراهم سازد؟! بعد از این شکایت موسی‌(ع)، خدا به موسی‌(ع) می‌فرماید که با فرعون چه می‌کند و چنان او را تحت فشار قرار می‌دهد که نه فقط قوم را رها کند که حتی او بنی‌اسرائیل را از مصر براند و دوباره خدا، عهد خویش را با موسی‌(ع) برای رهایی بنی‌اسرائیل گوشزد کرد.
در ادامه، دوباره خدا به موسی‌(ع) امر به برگشت به سوی بنی‌اسرائیل و انجام ماموریت را بیان می‌دارد.
در بخش دوم از این باب، شجره‌نامۀ موسی‌(ع) و ‌هارون را بیان داشته است تا به یعقوب و پس از آن دوباره به بخشی که در انتهای باب ششم مبنی بر امر خدا به موسی‌(ع) و‌ هارون در کمک به بنی‌اسرائیل است را یادآوری می‌کند و عین همان متن، دوباره در این قسمت به تمامه آمده است.

باب هفتم)
در این باب و سه باب دیگر(باب‌های ۸، ۹ و ۱۰) به برخی از بلاهایی که خدا بر فرعونیان نازل کرد، اشاره شده است. در ابتدا مشخص می‌شود که ‌هارون نقش سخنگو را ایفا می‌کند.
خدا فرمان‌های خویش را به موسی‌(ع) بیان می‌دارد و او موظف است آن‌ها را به ‌هارون برای بازگویی در جلسه با فرعون انتقال دهد. در بخش نخست این باب بیان داشته می‌شود که موسی‌(ع) از‌ هارون کروچک‌تر بوده است (موسی‌(ع) ۸۰ ساله و برادرش‌هارون مردی ۸۳ ساله بوده است).
اولین معجزه‌ای که از موسی‌(ع) در این باب آورده است، عصای او بوده و جریان نزاع او با جادوگران را بیان می‌دارد. در این باب، عصا را متعلق به ‌هارون دانسته و آورده شده است که: «مار ‌هارون، همۀ مارهای جادوگران را بلعید.»[۲] در اولین بلایی که بر فرعونیان نازل شده است، بلای خون است که موسی‌(ع) هنگامی که حجت را بر فرعون تکمیل کرد و او نپذیرفت، عصای خود را بر رود نیل زد و آن را تبدیل به خون کرد. این اثر به‌گونه‌ای بود که حتی آب‌هایی که در ظرف‌ها و کوزه‌های خانه‌ها بود، تبدیل به خون شد. تمام ماهی‌ها مردند و آب‌ها گندیدند و جادوگران نیز نتوانستند کاری انجام دهند.

باب هشتم)
بلای دومی که بر سر فرعونیان به علت همراه نکردن بنی‌اسرائیل با موسی‌(ع) بر فرعونیان نازل گشت، بلای قورباغه بود. موسی‌(ع) برای دومین بار به سمت کاخ فرعون روانه گشت تا پیام الهی را در آزاد کردن بنی‌اسرائیل به او گوشزد کند که اگر این کار را نکند، تمام نیل را پر از قورباغه خواهد کرد و قورباغه‌ها به سمت کاخ‌ها، خوابگاه‌ها و بستر فرعون روانه خواهند شد.
در این باب، فرعون پس از دیدن عجز خویش، اشاره می‌دارد که در صورت برگرداندن قورباغه‌ها، فردای آن روز بنی‌اسرائیل را به همراه موسی‌(ع) روانه کند؛ ولیکن دوباره عهد خویش را شکست و بنی‌اسرائیل را به همراه موسی‌(ع) روانه نکرد.
بلای سومی که در این باب بدان اشاره دارد، بلای پشه و هجوم ایشان به اهالی مصر است. بعد این بلا بود که بلای مگس به فرعونیان نازل گشت که دوباره فرعون، قول همکاری در این مورد را داد؛ ولیکن بعد از رفع بلا دوباره عهد خویش را شکست و بر مواضع خویش پافشاری کرد.

باب نهم)
بلای طاعون، دمل و تگرگ، بلاهای دیگری است که در این باب آمده و سخن از آن رانده شده است. طاعون، بیماری است که بر سر حیوانات فرعونیان، همچون اسب، الاغ، شتر، گاو و گوسفند وارد شد و همگی را به کشتن داد.
از خاکستر، بلای دمل بر ایشان آمد و روی بدن مصری‌ها و حیوانات ایشان، دمل‌های دردناک درآمد، ولی باز هم فرعون، عنایتی بدین موارد نکردند.
در انتهای باب نهم، بلای تگرگ آمده است. موسی‌(ع) عصای خویش را به سوی آسمان دراز کرد و خداوند تگرگ را ازآسمان بر ایشان فرستاد و صاعقه بر زمین فرود آورد که تا آن زمان در تاریخ مصر، کسی چنین تگرگ و صاعقۀ وحشتناکی ندیده بود. تنها سرزمین جوشن بود که از این تگرگ آسیبی ندید؛ که این منطقه‌ای بود که بنی‌اسرائیل در آن زندگی می‌کرد.
باز عهد فرعون و عدم وفای او به عهد خویش، داستانی است که در انتهای این باب آمده است.

باب دهم)
در این باب هم به دو بلای دیگر، یعنی نازل شدن ملخ به زمین‌های کشاورزی فرعونیان اشاره دارد و اینکه توسط ملخ‌ها، زمین‌های باقی‌مانده کشاورزی ایشان بعد از بلای تگرگ توسط ملخ‌ها خورده شدند و باز توبه فرعون و دوباره سرپیچی او. آنچه می‌تواند در این‌جا سئوال شود این است که جملۀ پایانی این باب‌ها، مقداری شبهه‌ساز است و آن جمله این است: «باز خداوند دل فرعون را سخت کرد و او بنی‌اسرائیل را رها نساخت.»[۳] بلای تاریکی، آخرین بلایی است که در این باب آمده است که موسی‌(ع) بعد از امر الهی دست‌های خود را به آسمان بلند می‌کند و تاریکی غلیظی به مدت سه شبانه‌روز، مصر را فراگرفت. تاریکی‌ای که چشم، چشم را نمی‌دید و کسی توان تکان خوردن را نداشت، ولی این بلا در سرزمین بنی‌اسرائیل وجود نداشت.

باب یازدهم)
باب یازدهم، باب کوتاهی است که در آن به مرگ پسران ارشد فرعونیان اشاره دارد. این مرگ نخست‌زادگان محدود به انسان‌ها نشد، بلکه نخست‌زادگان چهارپایان قوم را نیز، شامل می‌شد. پس از این اتفاق، گویی فرعون راضی به خروج بنی‌اسرائیل از مصر شد.

باب دوازدهم)
آنچه تا ابد برای بنی‌اسرائیل روز تاریخ‌ساز شد و یهودیان آن را جشن می‌گیرند، در این باب بدان اشاره شده است و آن عید پسح است که اشاره به روز خروج بنی‌اسرائیل از مصر دارد و در آن، خداوند، مهم بودن این ماه و سال برای بنی‌اسرائیل را بازگو می‌کند و دستور می‌دهد که تمام قوم بنی‌اسرائیل هر سال در روز دهم همین ماه، هر خانواده‌ای از ایشان یک بره تهیه کند. این حیوان، خواه گوسفند و خواه بز، باید یک‌ساله و بی‌عیب باشد و در ادامه به روش ذبح، پخت و خوردن آن پرداخته شده است.
نکته‌ای که در مورد این بلا هست، این مطلب می‌باشد که قرار می‌شود هر خانه‌ای که خون این گوسفند قربانی را روی تیرهای در خانۀ خود بپاشد، از هلاکت نخست فرزند ارشد آن خانواده بلا دوری شود.
در این باب که به خلاف باب قبلی طولانی است به عید پسح و احکام بعدی آن نیز پرداخته که باید از این پس بنی‌اسرائیل بدان خود را ملزم بدانند.
پس از نیمه شب، خدا تمامی پسران ارشد مصر را بکشت؛ از پسر ارشد فرعون گرفته که جانشین فرعون بود تا پسر ارشد غلامی که در سیاه چال زندانی بود که این قانون حتی شامل چهارپایان مصریان نیز شد.
پس از این واقعه بود که فرعون به موسی‌(ع) و‌ هارون اجازۀ خروج بنی‌اسرائیل از مصر را داد. در همان شب، بنی‌اسرائیل از رعمسیس به سمت سوکوت روانه شدند. تعداد مردان ایشان طبق آنچه در این باب آورده شده است، ۶۰۰ هزار نفر مرد بوده است که آماری از زنان و کودکان در آن نیامده است. مدت اقامت ایشان در مصر، ۴۳۰ سال به داراز کشیده شده بود.
در انتهای باب خداوند به موسی‌(ع) و ‌هارون، مقررات آئین پسح را تعلیم می‌دهد؛ از جمله این‌که غیر یهودی نباید از گوشت برۀ قربانی بخورد، خوردن گوشت بره در همان خانه‌ای که قربانی شده است، نشکستن هیچ یک از استخوان‌های بره قربانی شده و… .
در صورتی که دیگران هم بخواهند از این گوشت قربانی بخورند، باید ختنه شده باشند.

باب سیزدهم)
بعد از حادثۀ پسح، خدای متعال در این باب امر می کند که تمام نخست‌زادگان بنی‌اسرائیل و نیز نخست‌زادگان نر حیوانات، وقف او و متعلق به اویند.
پس از آن، موسی‌(ع) به بنی‌اسرائیل مژده ورود به سرزمین (شیر و عسل) را می‌دهد که خداوند وعدۀ آن را به اجداد او داده است و می‌فرماید که پس از ورود به این شهر، به مدت هفت روز نان فطیر بخورید و در این هفت روز در خانه‌هایتان و حتی در سرزمینتان هیچ خمیرمایه‌ای پیدا نشود و در روز هفتم جشن به پا دارید؛ که به عید فطیر معروف بوده است. در ادامۀ این باب، به اهمیت این روز و یادآوری آن در هر سال اشاره دارد.
نکته‌ای که در این باب قابل ذکر است، آن می‌باشد که قوم برای رفتن به کنعان، از فلسطین عبور نکردند و از صحراهایی که در حاشیۀ دریای سرخ بودند، به سمت کنعان رفتند و در میان راه، استخوان‌های یوسف را نیز به همراه خود بردند و این سفر به مدد الهی در روز‌و‌شب انجام می‌شد. در روز به همراه ابری در بالای سر و در شب با ستونی از آتش، برای شناخت بهتر راه همراه بوده است.

باب چهاردهم)
در این فراز، ایهامات کلامی بسیار دوباره مطرح است؛ از جملۀ این موارد، سخت شدن دل فرعون توسط خداست که منجر به تحت تعقیب قرار گرفتن بنی‌اسرائیل از سوی فرعون می‌شود. او به همراه ۶۰۰ ارابۀ مخصوص خود و تمامی ارابه‌های مصر که توسط سردارانش استفاده می‌شد، به تعقیب بنی‌اسرائیل پرداخت و نهایتاً در کنار دریا، نزدیک فم الحیروت مقابل بعل صفون، آن‌ها را دید.
در این‌جا اشاره به بداخلاقی بنی‌اسرائیل هنگام مواجه با فرعون اشاره دارد که بر موسی‌(ع) تاختند، ولی موسی‌(ع) ایشان را از میان دریا توسط عصای موسی‌(ع) به سلامت به ساحل می‌رساند. در این باب، نحوۀ به هلاکت رسیدن فرعون بیان شده است.

باب پانزدهم)
در این باب به سرودخوانی موسی‌(ع) و بنی‌اسرائیل برای این پیروزی پرداخته است. در مسیر رسیدن به کنعان، سختی‌هایی برای ایشان عارض شد؛ از جمله کم‌آبی در منطقۀ ماره (چون آب آن منطقه تلخ بود به آن ماره می گفتند) بود که در این باب به آن اشاره شده است. پس از آن، وارد ایلیم شدند که در آن دوازده چشمه و هفتاد درخت خرما بود که در کنار آن خیمه زدند.


 

بیشتر بخوانید: آشنایی با آیین یهودیت(1)

باب شانزدهم)
در این باب، به زندگی و روش حیات ایشان در صحرای سین (بین ایلیم و کوه سینا) اشاره دارد که بعد از ۴۵ روز به این منطقه رسیده بودند. در این صحرا به اصرار ایشان، نان (منّ) و بلدرچین بر ایشان نازل می‌شد. در صبح، نان و در عصر گوشت چیزی بود که به ایشان داده می‌شد. در این باب به استراحت و عدم کار در روز سبت اشاره دارد. به دستور موسی(ع)، به یادگار، مقداری از آن نان را در صندوق عهد نگه داشتند.

باب هفدهم)
پس از صحرای سین وارد رفیدیم شده و اردو زدند و به علت نبود آب، شروع به شکایت در نزد موسی(ع) کردند و در این‌جا موسی(ع)، معجزه‌ای دیگر از خود در کوه حوریب نشان می‌دهد و با عصای خود بر صخره زد و آب از آن جاری گشت و آن را مسّا (قوم خود را امتحان کردند) نامید.
در ادامه به جنگ عمالقی‌ها با رفیدیم‌ها اشاره دارد و یوشع به فرمان موسی(ع) به جنگ با ایشان رفت و به دعای موسی(ع) در جنگ پیروز شدند.

باب هجدهم)
در این باب، به دیدار یترون، پدر‌زن موسی(ع) با او اشاره دارد که به همراه موسی(ع) (صفوره) و دو فرزندش به دیدار او رفتند و موسی(ع) تمام داستان‌های گذشتۀ بر خود و قوم بنی‌اسرائیل را برای ایشان بازگو کرد و یترون برای شکر این جریان قربانی‌ای سوزانید.
در این باب به اولین سازمان شکل‌گرفته توسط موسی(ع) در میان بنی‌اسرائیل به عنوان سیستم قضاوت اشاره دارد. این امر به سفارش و توصیۀ یترون صورت پذیرفت.

باب نوزدهم)
این باب، سخن از ورود بنی‌اسرائیل به صحرای سینا و نیز دیدار موسی(ع) با خدا در بالای کوه دارد. در این دیدار، خدا به موسی(ع) اعلام می‌کند که من، خود برای دیدار مستقیم با بنی‌اسرائیل در صحرای سینا بر ایشان وارد خواهم شد.
موسی(ع) در اطراف کوه، حدودی را تعیین نمود که قوم از آن جلوتر نروند و به ایشان گفته شد که به کوه نیز نزدیک نشوند که کشته خواهند شد.

باب بیستم)
این باب را می‌توان باب فقهی و احکام یهود دانست؛ از جملۀ این موارد را می‌توان به حکم حرمت قتل، زنا، دزدی، دروغ و نیز مقررات قربانگاه اشاره نمود؛ قربانگاهی که از این پس باید ساخته می‌شد باید از خاک زمین می‌بود. می‌بایست از گله و رمۀ خود، قربانی‌های سوختنی و هدایای سلامتی روی این قربانگاه قربانی می‌کردند و…

باب بیست و یکم)
در این باب که به نوعی خود نیز باب فقهی است، به احکام رفتار با غلامان و قوانین مربوط به مجازات مجرمان اشاره دارد؛ از جمله این قوانین مربوط به مجازات مجرمان: کشتن مرتکب قتل عمد، کشتن زنندۀ والدین، کشتن آدم‌ربا، کشتن لعن‌کنندۀ والدین، مجازات زنندۀ غلام و در هنگام درگیری و ضرب همان صدمه به ضارب نیز وارد گردد؛ جان به عوض جان، چشم به عوض چشم، چشم به عوض چشم، دندان به عوض دندان، دست به عوض دست، پا به عوض پا، داغ به عوض داغ، زخم به عوض زخم و ضرب به عوض ضرب.

باب بیست و دوم)
باب ۲۲ و ۲۳ ادامۀ مباحث احکام و شریعت دین یهود است. در این باب به قوانین مربوط به اموال و نیز قوانین اخلاقی – دینی اشاره شده است؛ برای مثال، می‌توان این مورد را ذکر کرد: ص ۷۷

باب بیست و سوم)
باب ۲۳ اشاره به مباحث عدل و انصاف دارد که از جملۀ این موارد عبارتند از: ص ۷۸
در این باب، خدا به بنی‌اسرائیل امر به محترم شمردن سه عید فطیر، حصاد و جمع‌آوری اشاره داشته و آداب برگزاری این اعیاد را بیان می‌دارد.
بعد از بیان احکام و آداب اعیاد، به معرفی فرشته‌ای از سوی خدا برای هدایت قوم بنی‌اسرائیل به سرزمین اموری‌ها، حیتی‌ها، فرزی‌ها، کنعانی‌ها، حومی‌ها و یبوسی‌ها پرداخته و اجرای اوامر او را لازم می داند، چرا که او نمایندۀ خدا در میان قوم بنی‌اسرائیل است و در ادامه به ذکر برخی نصرت‌های الهی در برخورد با اقوام مشرک دیگر، پرداخته شده است.

باب بیست و چهارم)
این باب، بابی است که به چگونگی تثبیت عهد بنی‌اسرائیل با خدا دارد که موسی(ع) دستورات خداوند را که در کوه نوشته بود، برای ایشان خواند و سپس خون قربانی را به عنوان تجدید بیعت با خدا، بر سر و روی بنی‌اسرائیل پاشید و به‌گونه‌ای مُهری بر بیعت با خدا بود.
مطلب دیگری که در این باب بدان پرداخته شده است، حضور ۴۰ روزۀ موسی(ع) در کوه طور است و جانشینی ‌هارون در میان بنی‌اسرائیل.

باب بیست و پنجم)
نوع هدایایی که قوم باید برای عبادتگاه‌ها می‌آوزدند، روش ساختن صندوق عهد، روش ساختن میز نان مقدس و چراغدان، مباحثی است که در این باب بدان‌ها اشاره شده است. این موارد، مباحثی است که بالای کوه طور به موسی(ع) گفته شده است.

باب بیست و ششم)
خیمۀ عبادت، محلی است که باید قوم در آن عبادت کند و محلی است که صندوق عهد، میز نان مقدس و چراغدان در آن قرار می‌گیرد. در این باب، به روش ساخت خیمۀ عبادت اشاره دارد که پردۀ آن از کتان لطیف ریز بافت و نخ‌های آبی، ارغوانی و قرمز درست شده و سقف عبادتگاه از پشم بز به شکل چادر بافت، می‌باشد. نقش فرشتگان، نقشی است که بر روی آن پرده‌های لطیف به تصویر کشیده شده است.

باب بیست و هفتم)
قربانگاه باید ویژگی‌هایی در ساختار آن وجود داشته باشد که باید قوم در هنگام ساخت بدان عمل کنند و باب ۲۷ به روش ساخت قربانگاه، حیاط عبادتگاه و نیز و روش نگه‌داری از چراغ‌های عبادتگاه پرداخته است.

باب بیست و هشتم)
تمامی باب ۲۸ به نوع لباس کاهنان و روش بافت ایشان، اشاره دارد. در ابتدا، خدا ‌هارون و پسرانش ناداب، ابیهو، العازار و ایتامار را به مقام کاهنی تعیین می‌کند تا خدمتش کنند و برای این امر لباس مخصوصی بر تن کنند. این لباس‌ها تشکیل شده است از: سینه‌بند، ایفود، روا، پیراهن نقش‌دار، عمامه و کمربند. هر کدام روش خاصی در دوخت دارند؛ از جملۀ آن موارد این است که ایفود از نخ‌های آبی، ارغوانی، قرمز و کتان لطیف ریزبافت و رشته‌های طلا درست شده و روی آن به دقت گلدوزی شده است.
در پایان، خدا دوباره به موسی(ع) تذکر می‌دهد که ‌هارون و پسرانش وقتی به عبادتگاه داخل و یا نزدیک قربانگاه می‌شوند، باید این لباس‌ها را بپوشند تا مبادا عورت آن‌ها دیده شود و بمیرند. این آیین برای ‌هارون و نسل او، یک قانون جاودانی خواهد بود.

باب بیست و نهم)
جایگاه ویژۀ‌ هارون و فرزندانش در این باب بیان شده است. چون امر کاهنی بسیار در دیانت یهود مهم تلقی می‌شود، در این باب، خدا مراسم تقدیس ‌هارون و پسرانش به مقام کاهنی و روش اجرای آن را بیان داشته است؛ از جملۀ این مسایل غسل ‌هارون و فرزندانش، مسح ایشان توسط موسی(ع) و پوشیدن لباس کاهنی بر تن است.

باب سی ام)
از جمله مسایلی که در بنی‌اسرائیل وجود داشت، قربانگاه بخور بود که هر روز صبح، ‌هارون روغن داخل چراغ‌ها می‌ریخت و آن‌ها را آماده می‌کرد؛ باید بر آن قربانگاه، بخور خوشبو می سوزاند. به همین دلیل در این باب به روش ساخت آن و نیز حوض مفرغی و خود مادۀ بخور اشاره دارد.

باب سی و یکم)
اما هر‌کس شایستۀ ساخت معبد نیست؛ به همین دلیل خدا در این باب، به سازندگان آن اشاره دارد. من بصل ئیل ص ۸۷ اشاره به تعطیلی روز سبّت در این باب مطلب دیگری است که آمده و آن نشانۀ همیشگی آن عهدی است که خدا با بنی‌اسرائیل بسته است.

باب سی و دوم)
تاخیر موسی(ع) در برگشت از کوه طور، منجر به آن شد که مردم نزد ‌هارون رفته و از او تقاضای ساختن خدایی کردند تا موجب هدایت ایشان شود و ‌هارون نیز چنین کرد. به دلیل این شرک، خدا قصد عذاب قوم را کرد که به خواهش موسی(ع) از ایشان برداشته شد و ده فرمان را بر روی لوح آورده بود که بعد از آن موسی(ع) آن‌ها را شکست.
موسی(ع) با دیدن آن گوساله، آن را سوزاند و به آب داد و از آن آب به بنی‌اسرائیل نوشانید. به جبران این گناه، خدا دستور داد که همدیگر را بکشند که در این مورد، خاندان لاوی اطاعت امر کرده و از قوم بنی‌اسرائیل تعدادی را کشتند.

باب سی و سوم)
حرکت به سوی مصر با همراهی فرشتۀ الهی، دستور خدا بعد از این جریان بود، موسی(ع) در طی مسیر خیمه‌ای را برای عبادت به دور از قوم برای خود ساخت؛ به سبب عبادات و درخواست‌های موسی(ع)، خدا قول همراهی با قوم بنی‌اسرائیل را می دهد.

باب سی و چهارم)
بعد از شکست لوح‌های سنگی، خدا دوباره به موسی(ع) دستور می‌دهد که دو لوح سنگی درست کند تا ده فرمان را بر روی آن بنویسد و روش نوشتن دوبارۀ آن را بر روی سنگ بیان می‌دارد.
در این باب یک سری از مسایل، از جمله عدم بت‌پرستی، احترام عید فطیر، قربانی نخست‌زادگان چارپایان، توجه به سبّت و عبادات بیان شده است.

باب سی و پنجم)
در این باب مقررات روز سبّت آمده است؛ از جملۀ این موارد: استراحت و عبادت، کشتن هر‌کس که در این روز کار کند و… و در ادامه به هدایایی که باید برای خیمۀ عبادت بیاورند، مقررات ساختن عبادتگاه اشاره دارد.
پس از شنیدن این مقررات، قوم هدیه‌های خود را برای عبادتنگاه می‌آورند و در ادامه به همان مطالب صنعتگران (باب ۳۱) اشاره دارد.

باب ۳۶-۳۷-۳۸)
شروع کار صنعتگران، روش کار ایشان در ساختن صندوق عهد، میز نان مقدس، ساختن چراغدان، قربانگاه بخور و تهیۀ روغن مسح، قربانگاه برای قربانی‌های سوختنی، جوش مفرغ، حیاط خیمۀ عبادت، مطالبی است که در این باب آورده شده است.

باب سی و نهم)
در این باب نیز مسائلی که باید کاهنان در تهیۀ لباس، ایفود، سینه‌بند بدان خود را ملزم بدارند، بیان شده است.

باب چهلم)
این باب که باب نهایی و آخرین این سفر است، اشاره به برپا کردن خیمه و وقف آن برای خدا دارد. پس از شروع عبادت بود که ابری بر بالای خیمۀ عبادت سایه افکند.


 
منابع:
    – سفر خروج(۳: ۱۴)
    – همان (۷: ۱۲)
    – همان(۱۰: ۲۰)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد