علم رجال، علم راویشناسی
علم رجال، از دسته علومی است که در اخذ حدیث به پژوهشگران دینی یاری میرساند. این مرحله، از مراحل مهم در ارتباط و بهرهگیری از حدیث است که در ضرورت آن، دلایل نقلی و عقلی نیز وجود دارد. در این نوشتار به تعریف علم رجال، اهمیت آن و بخش های مختلف آن اشاره خواهد شد.
تعداد کلمات 1303/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
اولین برخورد
این امر باعث میشود، در صورت اعتماد به راویان خبر، یقین انسان به درستی خبر بیشتر شود و بر عکس، در صورت عدم اطمینان به نقلکنندگان، باید به صورت تردید به آن خبر نگریست تا بلکه دلایل دیگری برای تایید آن یافت شود.
حدیث هم از این قاعده مستثنی نیست، بلکه به علّت مهم بودن جایگاه حدیث، این قاعده باید با دقّت بیشتری عمل شود تا از نقل غیر احادیث به عنوان سخنان معصومین جلوگیری شود.
علم رجال، علم راویشناسی
علمی که در بررسی سند یک حدیث، یعنی تأیید و یا رد راویان آن تأثیر مستقیم دارد، علم رجال[1] میباشد.
علم رجال را اینگونه تعریف کردهاند:
«عِلْمٌ یُبْحَثُ فیهِ عَنْ اَحْوالِ الرُّواةِ مِنْ حَیْث اِتِّصافِهِم بِشَرائِطِ قَبوُلِ اَخْبارِهِم وَ عَدَمِه»[2]؛ علم رجال، علمی است که در مورد برخی از صفات راویان یک حدیث، از آن جهت که باعث میشود روایات ایشان پذیرفته و یا رد شود، صحبت میکند.
آنچه در اوّلین نگاه به این تعریف به دست میآید، موضوع این علم، یعنی راویان حدیث است و در دومین نگاه، اختصاص یافتن علم رجال به بررسی برخی از صفات راویان است، نه همه آن صفات.
در این علم، به بررسی آن دسته از صفاتی میپردازد که در پذیرش و یا عدم پذیرش روایات ایشان، نقش دارد؛ همچون: عدالت، وثاقت[3] و قوه ضبط حدیث، ولی سایر حالات و صفات ایشان، نظیر سیاستمداری، شاعر بودن و دیگر شخصیتهای اجتماعی ایشان مد نظر نیست.[4][5]
یک مثال
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ: قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ.[6] شیخ کلینی (صاحب کتاب اصول کافی) این حدیث را از علیبنابراهیم قمی و او نیز از پدرش، ابراهیمبنهاشم قمی و او نیز از قاسمبن محمد اصفهانی، او نیز از سلیمانبنداود منقری و او نیز از حفضبنغیاث نقل کرده است؛ که امام(علیه السلام) به او فرمود:[7]
پیداست که عصر مرحوم کلینی (متوفای 329 ه.ق) که از محدثان قرن چهارم است تا عصر امام صادق(علیه السلام)، یعنی سالهای بین 114 تا 148 ه.ق، بیش از 150 سال فاصله دارد.
اگر ایشان نام راویان قبل از خود را برای ما نقل نمینمود و حدیث را بدون سند ذکر میکرد، ما راهی برای بررسیِ درستیِ نسبت دادن این حدیث به معصومین (علیهم السلام) نداشتیم، مگر اینکه با اعتماد به شیخ کلینی(ره) و اینکه او فقط احادیث معصومین(علیهم السلام) را نقل میکند، به احادیث او اعتماد مینمودیم.
ولی آنچه مسلّم است، این برداشت باعث آرامش خاطر ما نمیشود؛ علاوه بر آنکه ممکن بود او در قضاوت در مورد عدالت، قابل اطمینان بودن راویان و ایمان ایشان دچار اشتباه شده و یا قرینهای بر ضدّ آن پیدا نکرده است.
اما با ذکر سند روایت، این امکان برای ما در این زمان فراهم شده است که با نگاهی دیگر و قرائنی ویژه، به بررسی آن اشخاص بپردازیم که آن قرینهها به دست شیخ کلینی نرسیده است.
بیشتر بخوانید: علم رجال شیعه
دایره پاسخ گویی علم رجال
1. این شش راوی چه کسانی هستند؟
3. در چه عصری میزیسته و با چه کسانی همعصر بودهاند؟
3. آیا در حوزه عقیده، شیعه بودهاند؟
4. آیا در حوزه اخلاق، انسانهای عادل یا حداقل راستگو بودهاند؟
مبانی نظری و جنبه عملی علم رجال
نخست جنبه نظری این علم است که یاد گرفتن برخی از مسائل مورد قبول و پذیرش بین علمای این علم است[8] و در مرتبه دوم، توجّه به جنبه عملی این علم است که با مراجعه به کتابهای رجالیای که به بررسی تکتک راویان پرداخته، این امر آموخته میشود.[9] آنچه از بیان ذکرشده به دست میآید این است که بخشی از این علم، صرفاً جنبه نظری دارد و بخشی دیگر از این علم، صرفاً جنبه تحقیقِ میدانی و کاربردی داشته و نیاز به آن دارد که آموزنده این علم، با مراجعه مستقیم به منابع رجالی، شخصیت راوی را مورد نقد و نظر قرار دهد.
اهمیت علم رجال
1) دستور از سوی ائمه(علیهم السلام)
ائمه(علیهم السلام) که خود راهنمایان انسان به سوی سعادت میباشند، راه به دست آوردن و تشخیص درست سخنان خویش را به ما آموختهاند.
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سؤال عُمَربن حَنظَله از اختلاف نظر قاضیان که برآمده از اختلاف در به دست آوردن حدیث بود، این چنین میفرمایند:
«حکم آن قاضی که عادل تر، فقیه تر، راستگوتر در حدیث و با تقواتر است را بپذیر و به حکم آن قاضی دیگر توجه نکن.»[10] اگر چه فرمایش امام صادق(علیه السلام) در مورد صفات قاضی بیان شده است، ولیکن این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که قاضیان عصر امام صادق(علیه السلام)، کسانی بودند که راوی احادیث ایشان بوده و بر مبنای احادیث این بزرگواران، قضاوت مینمودند.[11]
2) وجود جَعلکنندگان حدیث
این امر، تاریخی بس طولانی دارد، به طوری که این اتفاق حتی در زمان حیات پیامبر اکرم نیز اتفاق افتاده بود و حضرت(صلی الله علیه و آله) به کسانی که احادیثی را به دروغ به ایشان نسبت میدادند، وعده آتش جهنم میدادند.[12] امام صادق(علیه السلام) در مورد مُغَیرةبنسعید که یکی از غالیان[13] زمان حضرت(علیه السلام) بود، این گونه میفرمایند: «مغیرةبنسعید در کتابهای اصحاب پدرم، روایاتی را وارد کرد که پدرم آن احادیث را نفرموده بود.»[14] در جای دیگر حضرت در این موضوع میفرمایند: «ما خانوادهای راستگو هستیم. دروغگویانی بر ما دروغ میبندند تا راستگویی ما را نزد مردم از بین ببرند.»[15] با نگاه به تاریخ حدیث از این نمونه افراد، بسیار قابل مشاهده هستند و اهمیت علم رجال در اینجا جلوهگری خاصی دارد، چرا که با مذموم خواندن اینگونه افراد، به معرفی و عقاید هرکدام از ایشان میپردازد.
3) اجماع دانشمندان
نمایش پی نوشت ها:
[1]. این علم در قدیم به نام جَرْح و تعدیل شناخته میشد.[2]. جعفر سبحانی، کلیات فی علم الرجال، مؤسسه امام صادق، اول، 1427 ص 13
[3]. وثاقت به معنای قابل اعتماد بودن یک راوی در بیان احادیث است.
[4]. یکی از علومی که به بررسی زندگی اشخاص مهم در تاریخ میپردازد، علم تَراجّم و یا همان بیوگرافیشناسی است. در این علم، از احوال شخصیتها، اعم از علماء و غیر علماء و نیز راویان و غیر ایشان که در تاریخ نقش بهسزایی داشتهاند، بحث میکند.
ارتباط این دو علم با هم عموم و خصوص مِن وجه میباشد؛ بدین معنا که این دو علم در برخی از موارد اشتراکی دارند و در برخی موارد اختلافی. آنچه از این تعریف به دست میآید این است اگر شخصی هم از لحاظ تاریخی، شخصیتی مهم و مورد نظر بود و هم جزو راویان احادیث اهلبیت بود، جزو مشترکات این دو علم است وگرنه اینگونه نیست.
[5]. از شاخههای علم رجال میتوان معرفة الطبقات، الموتلف و المختلف، المتفق و المفترق، منبعشناسی و تاریخ علم رجال را نام برد.
[6]. اصول کافی، ج 1، ص 35، ح 6
[7]. هر که برای خدا علم را بیاموزد و بدان عمل نماید و به دیگران نیز بیاموزد، در مقامهای بلند آسمان عظیمش خوانند و گویند: آموخت برای خدا، عمل کرد برای خدا و تعلیم داد برای خدا.
[8]. همچون: الفاظ رجالیون برای تعدیل و یا جرح راویان، مبنای توثیق راویان، توثیقات خاص معصومین(علیهم السلام)، اجماع اصحاب بر وثاقت راویان، راههای حل تعارض بین جرح و تعدیل، مبنای رجالی علمای شیعه و سنی در برخورد با راویان و…
[9]. علم رجال همانند کتاب فرهنگِ لغتی است که واژههایی را که معانی آن برای انسان دشوار است حل میکند.
این دسته از کتابهای رجالی که بدین منظور تدوین شدهاند نیز اینگونه عمل مینمایند که در جای خود به معرفی برخی از این کتابها پرداخته خواهد شد.
[10]. وسائلالشیعه، ج 18، کتاب القضاء، باب 9، ح 1، ص 75
[11]. کلیات فی علمالرجال، ص 29
[12]. مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّا مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار. (بحارالانوار، ج 2، ص 161)
[13]. غالی به معنای کسی است که در مقام امام بسیار غلو میکند و برای او مقام الوهیت قائل میشود.
[14]. رجالکشی، ص 195
[15]. همان، ص 257
منابع:
– قرآن کریم.
– احمدبنفارسبنزکریّا، معجم مقاییس اللغه، قم، نشر اعلام اسلامی، 1362.
– حجّت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، سمت، 1386.
– ربّانی، محمد حسن، اصول و قواعد فقه الحدیثی، قم، بوستان کتاب، 1383.
– ربّانی، محمد حسن، سبکشناسی دانش رجالالحدیث، قم، مرکز فقهی ائمة اطهار، 1385.
– رحمان ستایش، محمد کاظم، آشنایی با کتب رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، 1385.
– رحمان ستایش، محمد کاظم، بازشناسی منبع رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، 1384.
– سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، نشر اسلامی، 1426 ه.ق.
– سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، امام صادق، 1427 ه.ق.
– سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، بیروت، درالکتب العربی، 1414 ه.ق.
– صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحات آن، ترجمة عادل نادر علی، تهران، اسوه، 1376.
– صالح، صبحی،علوم الحدیث و مصطلحه، قم، ذوی القربی، 1428 ه.ق.
– صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا، تهران، منشورات جهان، 1383.
– طباطبایی، سید محمد کاظم، تاریخ حدیث شیعه (1)، تهران، سمت، 1388.
– طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین،تهران،مؤسسة البعثت، 1372.
– طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، قم، نشر اسلامی،1428 ه.ق.
– عابدی، احمد، آشنایی با بحارالانوار، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1378.
– عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، 1409 ه.ق.
– فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، مکتبه امیرالمؤمنین علی، 1365.
– کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، سید جواد مصطفوی، تهران، وفاء، 1382.
– مؤدب، سید رضا، درسنامة درایت الحدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1383.
– مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، تهران، سمت، 1385.
– مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، تهران، سمت، 1384.
– معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، تهران،کویر،1387.
– مهریزی، مهدی،آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.
– نجاشی، احمد بن علی، الفهرست، قم،مؤسسة نشر اسلامی، 1429 ه.ق.
– نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، قم، مرکز مدیریت حوزة علمیة قم، 1382.
– نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهلسنّت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.