تصمیم گیری غلط دلایل و راهکار ها
بعضی از تصمیماتی که میگیریم، اثر مهم و مستقیمی بر مسیر زندگیمان دارند (مثل تصمیمگیری درمورد رفتن به دانشگاه، ازدواج کردن یا بچهدار شدن) و بعضی دیگر از اهمیت کمتری برخوردارند (مثل تصمیمگیری درمورد غذایی که قرار است برای ناهار بخوریم).
بعضی از این تصمیمها در زندگی ما اثر مثبتی میگذارند (رشتهای انتخاب میکنیم که کار خوبی نصیبمان میکند) و بعضی دیگر خیر (غذایی که برای ناهار انتخاب کردیم، انتخاب خوبی نبود و سر دلمان میماند).
اگر گذشته را مرور کنیم و به بعضی از تصمیمات بدی که گرفتهایم فکر کنیم، کموبیش فکرمان درگیر این موضوع میشود که دقیقا چه چیزی باعث شد که آن تصمیم را بگیریم؟ تصمیمهایی که حالا میتوانیم بهوضوح اثرات منفی و بدشان را ببینیم و به خاطر بیاوریم. مثلا چرا با کسی ازدواج کردیم که انتخاب نامناسبی برای ما بود؟ چرا درحالی که صاحب چهار فرزند هستیم، آن خودروی جمعوجور و گرانقیمت را خریدیم؟ پاییز گذشته، هنگام خریدن این شلوار جینِ فاقبلند بدقواره، حواسمان کجا بود؟
همهٔ ما، کمتر یا بیشتر با سؤالهایی مثل این مواجه میشویم. احتمالا در آینده هم تصمیمهای بدی خواهیم گرفت و بعضی مواقع، این مسئله گریزناپذیر است، اما اگر بتوانیم رویهای را که در پس این تصمیمهای بعضا غیرمنطقی وجود دارد، بشناسیم، میتوانیم احتمال تصمیمگیری غلط را کمتر کنیم.
عواملی وجود دارند که به اخذ تصمیمهای غلط دامن میزنند و شناخت این عوامل روی طرز فکر ما تأثیر خواهد داشت. با این طرز فکر جدید، میتوانیم احتمال تصمیمگیری صحیح را افزایش دهیم.
درادامه سه عامل اصلی را که منجر به تصمیمگیری غلط میشوند، بررسی خواهیم کرد.
میانبرهای ذهنی که میتوانند ما را به دام بیندازند
اگر قرار بود که راجع به تمامی سناریوهای احتمالی که قرار است با تصمیم ما پیش بیایند، فکر کنیم، تعداد کارهایی که میتوانستیم درطول روز انجام دهیم، بسیار کم میشد. مغز ما برای تصمیمگیری سریع و مقتصدانه به چند میانبُرِ شناختی متوصل میشود که با اصطلاح «مکاشفهای» شناخته میشوند (مکاشفهای یا ابتکاری، به انگلیسی heuristic: روشی برای حل مشکلات است که در آن با درس گرفتن از تجربیات گذشته، به راهکارهایی کاربردی برای پیدا کردن راهحل میرسیم). این قوانین ذهنی بیشتر متکی بر تجربه هستند و این امکان را به ما میدهند که سریع و در بیشتر مواقع درست قضاوت کنیم. اما استفاده از این قوانین ذهنی میتواند اثرات بدی به همراه داشته باشد و به تفکر آشفته و تصمیمگیری بد بینجامد.
«لنگراندازی جانبگیرانه» مثالی از این میانبُر ذهنی است. خیلی از مردم در موقعیتهای گوناگون نقطهٔ شروع اولیهای را بهعنوان لنگر مورداستفاده قرار میدهند تا بعد از میزان قرار دادن آن، به ارزشِ نهایی چیزی یا برآوردشان از آن برسند. مثلا شخصی را در نظر بگیرید که قصد خرید خانه دارد. او میداند که حدود قیمت خانه در محلهٔ موردنظرش ۳۵۰ میلیون تومان است. او احتملا مبنا را بر همین قیمت میگذارد و براساس آن سر قیمت خانهای که قصد خریدنش را دارد چانه میزند.
آموس توِرسکی و دنیل کاهنمن برای اثبات این قانون ذهنی آزمایشی انجام دادهاند. آنها گردونهای را در مقابل شرکتکنندگانِ آزمایش قرار دادند که دارای اعداد صفر تا صد بود. گردونه چرخانده میشد هر یک از شرکتکنندگان عددی دریافت میکرد؛ سپس از آنها سؤال میشد که حدس میزنند چند کشور از قارهٔ آفریقا به سازمان ملل تعلق دارند؟. نتیجه این شد که در بیشتر موارد، افرادی که عدد بالاتری از گردونه دریافت کرده بودند، حدس میزدند که تعداد زیادی از کشورهای این قاره به سازمان ملل تعلق دارند؛ عکس این قضیه نیز در افرادی که اعداد پایینتری دریافت کرده بودند صادق بود.
حال سؤال مهمی که پیش میآید این است که چطور میتوانیم آثار منفی این تصمیمگیریهای مکاشفهای و جانبگیرانه را به حداقل برسانیم؟ بنابر توصیهٔ افراد صاحبنظر، برای این کار باید آگاهی و شناختمان را از وجود چنین تصمیمهایی بیشتر کنیم. فرضا، در لنگراندازی جانبگیرانه، میتوانیم بهجای اتکا به برآوردی بهخصوص، محدودهای از برآوردهای تقریبی داشته باشیم. مثلا تصور کنید که میخواهیم خودرو بخریم. در این حالت بهتر است به جای اینکه حدود قیمت نوع خاصی از خودرو را در ذهن داشته باشیم، محدودهای از قیمتهای معقول را برای آن مشخص کنیم. مثلا اگر بدانیم که خودروی شاسیبلندی با اندازه و امکانات موردنظر ما، تقریبا بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان قیمت دارد، میتوانیم موقع خرید خودرو، تصمیم بهتر و عاقلانهتری بگیریم.1
مقایسه بدون تفکر
برای اینکه بتوانیم بهترین تصمیم گیری را داشته باشیم، یکی از بهترین روش ها مقایسه است. به طور مثال وقتی وارد معامله ای می شویم اگر از قبل تحقیق کنید و بعد از آن که در مراحل معامله قرار گرفتید قیمتی که توسط فروشنده گفته می شود را با قیمت هایی که قبلا تحقیق کردید مقایسه کنید، می توانید بهترین تصمیم را بگیرید. در این روش باید همه عوامل را در نظر بگیرید و فقط براسا یک معیار تصمیم خود را قطعی نکنید.
به طور مثال اگر متوجه شویم که کالایی را با 30 دقیقه رانندگی بیشتر می توانیم 50 هزار تومان ارزان تر تهیه کنیم، اینکار را انجام می دهیم. اما وقتی مبلغ کل کالا 10 میلیون تومان باشد این تصمیم منطقی نیست و بهتر آن است که این مسیر را برای قیمتی کمتر طی نکنیم. پس در تصمیم هایمان باید همه جوانب یک موضوع را در نظر بگیریم تا بهترین و بی عیب ترین تصمیم گفته شود.
خوشبینی بیش از حد
یکی از دلایل تصمیم گیری غلط خوش بینی زیادی است. در طی مطالعات انجام شده به این نتیجه دست یافته اند که مردم در مواجه با حرف هایی که به آن ها زده می شوند آن دسته از حرف ها را قبول می کنند که شرایط را از آن چیزی که در مورد موضوعی فکر میکنند خوش بینانه تر بیان کند. به طور مثال اگر به فردی که تصورش این است که ضرر کاری که انجام می دهد 5 درصد است بیان شود که ممکن است تا 25 درصد امکان ضرر وجود دارد، هرگز این مورد را قبول نمی کنند.
ریشه این تفکرات خوش بینی در ذات آدم هاست. در ذات انسان ها اکثرا دچار این تفکرند که حوادث بد برای بقیه افراد رخ می دهد و خود فرد از حوادث بد مصون می ماند. بعد از وقوع یک حادثه بد اصولا انسان ها با مقصر جلوه دادن افراد مختلف خود را قانع می کنند که این اتفاق برای آن ها نمی افتد. این خوش بینی در تصمیمات ما اثرات بدی دارد که باعث تصمیم گیری های اشتباهی می شود . از دیگر اثرات خوش بینی بیش از حد بدون فکر تصمیم گرفتن است.2
ترفندهایی که به تصمیم گیری کمک میکنند
ممکن است برای بسیاری از افراد اتفاق افتاده باشد که پس از انجام کاری پشیمان شوند و با خود بگویند: «کاش این کار را انجام نداده بودم»؛ بنابراین اگر مهارت تصمیم گیری درست داشته باشید از انجام کارها احساس پشیمانی نخواهید کرد. برخی از استراتژیهایی که به شما کمک میکنند تصمیم گیری بهتری داشته باشید عبارتاند از:
بپذیرید که نمیتوان همه گزینههای انتخابی را با هم داشت
تصمیم گیری به معنای این است که شما بتوانید از بین راهحلهای موجود، تنها یک راهحل یا تعداد کمی از آنها را انتخاب کنید. برای تصمیم گیری به گذشته نگاه نکنید و در زمان حال زندگی کنید؛ زیرا رفتارهایی که الان انجام میدهید در آینده شما تاثیر دارد و مسیر زندگی شما را مشخص میکند.
زیاد فکر نکنید
فکر کردن قبل از تصمیم گیری کار درستی است؛ اما سعی کنید بیش از اندازه به یک تصمیم فکر نکنید. گاهیاوقات فکر کردن زیاد از اندازه به یک موضوع به روشن شدن آن کمکی نمیکند و تصمیم گیری را برای شما سختتر میکند. گاهی اوقات نیز ممکن است تصمیم گیریهای سریعی که بر پایه شهود هستند، تصمیمهای درستی باشند.
تصمیم گیری را به تعویق نیندازید
گاهی اوقات تصمیم گیری برای یک موضوع مهم سخت است و شما برای اینکه اشتباه نکنید مجبور میشوید آن را کمی به تعویق اندازید. گاهی نیز ممکن است به دلیل اضطراب بیش از اندازهای که دارید آن را به زمانی موکول کنید که آرامش کامل داشته باشید. اما توجه داشته باشید که به تعویق انداختن تصمیم گیری نباید باعث ضرر و زیان به شما شود. برای مثال ممکن است تصمیم گیری درباره یک کار سودآور را به تعویق اندازید و کار موردنظر را به جای شما فرد دیگری انجام دهد؛ با این کار ممکن است زمان کافی برای انجام آن را از دست دهید یا پس از گذشت مدت زمان خاص تصمیمهای احساسی بگیرید.
به شهود خود اعتماد کنید
شهود یک احساس، ادراک و بینش است که اکثراوقات منبع و منشاء آن را نمیتوان درک کرد. شهود ممکن است منبع کاملی از اطلاعات باشد؛ بنابراین به آن توجه کنید. به این نکته نیز توجه داشته باشید که شهود با تحریکپذیری متفاوت است و نباید آنها را با یکدیگر اشتباه گرفت. تحریکپذیری انگیزهای است که برای برآورده کردن نیازهای لحظهای رخ میدهد و اکثراوقات باعث تصمیم گیری غلط و پشیمانی میشود.
بدانید که قرار نیست همیشه تصمیم گیری صحیح داشته باشید
این نکته را به خاطر داشته باشید که نمیتوانید همیشه تصمیم گیریهای درستی داشته باشید. برای مثال زمانی که تصمیم میگیرید در یک شرکت سرمایهگذاری کنید، اما به هر دلیلی که شما در انجام آن مقصر نبودید، آن شرکت ورشکست شود و شما ضرر کنید؛ نباید خود را سرزنش کنید؛ زیرا این اتفاق غیرمنتظره بوده است و شما نقشی در آن نداشتهاید.3
پی نوشت:
1.www.chetor.com
2.www.kelaasor.com
3.www.motalesharif.com