وضعیت اهلبیت و شیعیان در زمان امام جواد
محمد علی توحیدینیا (2)
چکیده
مسلمانان ارادتی خاص به اهل بیت (علیهم السلام) و مقام ویژه امامان شیعه داشته، مناقب بسیاری را برای آنان میشمارند، اما دولتهایی که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود آمدند، اعمال خشن و سرکوبگرانهای بر ضد خاندان آن حضرت و شیعیان آنان انجام دادند. اهل بیت (علیهم السلام) در مواجهه با خلفای عصر خویش، دارای موضعگیری و استراتژی دقیق و حساب شدهای بودند و میکوشیدند علیرغم احساسات تند برخی از شیعیان، تا حد امکان از درگیری و درافتادن با استبداد مطلق خلفا بپرهیزند که نتیجهای جز کشته شدن خود و شیعیانشان دربر نداشت؛ با وجود این، هر یک از امامان، با توجه به اوضاع اجتماعی و نیاز فرهنگی زمان خود، بر جوانبی خاص از اندیشهها و آموزشهای دینی تأکید داشتند.
عباسیان با استفاده از محبوبیت و جایگاه رفیع خاندان رسالت، کرسی خلافت اسلامی را به دست گرفتند، اما پس از رسیدن به قدرت، برای قوام و دوام بیشتر حکومت، به اقداماتی بر ضد شیعیان دست زدند. رویارویی شیعیان با عباسیان، در دو گروه امامی و زیدی و با دو راهبرد متفاوت قیام و تقیه،پیگیری شد. در دوره مأمون، به دلیل گستردگی فعالیت شیعیان و نیاز وی به حمایت آنان، نخستین بار از یک رهبر شیعی در منصب ولایت عهدی استفاده گردید، اما طولی نکشید که امام رضا (علیه السلام) توسط عباسیان به شهادت رسید. خردسال بودن امام جواد (علیه السلام) در زمان کسب مقام امامت، ایجاد اختلاف در بین شیعیان در تعیین امام، هم زمانی دوره امامت ایشان با شکلگیری و توسعه سیستم وکالت و حضور و فعالیت فرق متعدد شیعه، عصر امامت امام جواد (علیه السلام) (203- 220 ق) را به یکی از دورههای مهم تاریخ اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان تبدیل کرد. خلفای عباسی برای جلوگیری از اقدامات آن حضرت و رشد شیعیان، از راهکارهای مختلفی بهره بردند. در مقابل، امام جواد (علیه السلام) نیز در برابر هر یک از اقدامات آنان، راهبردی هوشمندانه را در پیش گرفتند.
این مقاله با توجه به سیر تطور فعالیت حکومت عباسی، به چگونگی مواجهه عباسیان با امام جواد (علیه السلام) و طرفداران حضرت، به وضعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شیعیان در عصر آن حضرت و چگونگی ارتباط امام با آنان میپردازد.
مقدمه
بعد از شهادت امام موسی بن جعفر (علیه السلام)، جایگاه اهل بیت در میان مردم کانون توجه قرار گرفت و احساسات آنان به اهل بیت (علیهم السلام) متمایل شد و موجب تنفر و نافرمانی مردم از عباسیان گردید. بیش از این نیز منصور، وارد درگیری سیاسی و نظامی با اهل بیت (علیهم السلام) و دوستداران آنان شده بود و با به شهادت رساندن اشخاصی مانند محمد نفس زکیه و برادرش، احساسات شیعیان به ویژه دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) را بر ضد عباسیان برانگیخته و موجبات نافرمانی بیشتر از عباسیان را فراهم ساخته بود. علاوه بر شیعیان عراق و تحرکات سیاسی آنان، مهمترین خطری که عباسیان با آن مواجه بودند، وجود شخصیتهای برجستهای از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه، کوفه و بصره بود. از اینرو، مأمون، به ناچار به ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) روی آورد. در پی این اقدام، بسیاری از قیامهایی که توسط اشخاص برجسته اهل بیت (علیهم السلام)، صورت میگرفت، یا در مبارزه با مأمون از بین رفت و یا آرام شد. با شهادت امام رضا (ع)، اوضاع سیاسی جامعه و به تبع آن آینده پیش روی اهل بیت (علیهم السلام) و پیروانشان بسیار سخت و شکنندهتر شد.
اضطرابی که پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) در میان شیعیان پدید آمد، موجب تشدد و گرایش عدهای از شیعیان نخست به عبداللهبن موسی برادر امام رضا (علیه السلام) گرویدند و ابتدا رهبری او را پذیرفتند، اما به زودی دریافتند که وی توانایی پاسخگویی به سؤالات آنان را ندارد و از این رو، وی را ترک کردند. (3) همچنین جمعی از شیعیان بر امام کاظم (علیه السلام) توقف کردند و دستهای دیگر به امامت احمدبن موسی قائل شدند. (4) گرایش عدهای از شیعیان به اشخاصی مانند عبدالله و احمد بن موسی، نشانه آشکار از پدید آمدن تزلزل داخلی در میان جمعی از شیعیان است.
مسأله دیگر برای جامعه شیعه، سیاستهای خشن و بیرحمانه عباسیان در برابر شیعیان و از طرفی فعالیت گسترده فرق دیگر اسلامی بود که نبود یک رهبر سیاسی – اجتماعی در این موارد، ممکن بود سبب فروپاشی شیعیان و پیروان مکتب امامیه باشد. بنابراین امام جواد (علیه السلام) و پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) با سه مشکل اساسی، تفرقه شیعیان پس از امام رضا (علیه السلام)، فشار عباسیان بر شیعیان و اقدامات فرق دیگر مواجهه بودند. چگونگی حل این مشکلات و نحوه برخورد با آنها، پرسش اصلی این نوشته است که سعی میشود با روش توصیفی تحلیلی، چگونگی تبدیل فضای بحرانی را به نوعی فرصت برای رشد و ارتقای مذهبی و اجتماعی شیعیان به تصویر کشد. این تصویرسازی با هدف نمایان ساختن وضعیت اهل بیت (علیهم السلام)، شیعیان و حاکمیت در عصر امام جواد (علیه السلام)، با بررسی چهار مورد حساس عصر ایشان و نقش آن حضرت در برابر مخاطبان و گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و اجتماعی انجام میشود.
1. چگونگی تفرقه شیعیان و مواجهه امام جواد (علیه السلام) با شبهات
پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) (سال 203 ق)، امام جواد (علیه السلام) تنها فرزند پسر آن حضرت، درحالی به امامت رسیدند که بیش از هشت سال نداشتند. با توجه به این که نخستین باری بود که در میان امامان فردی با این سن به امامت میرسید، جامعه شیعه از ابتدای امامت ایشان به این شبهه، سبب شد تا برخی از شیعیان به واقفیه و سایر گروهها پیوستند؛ گرچه با پاسخهای امام جواد (علیه السلام) عده زیادی برگشتند و امامت حضرت را پذیرفتند. (5) این نکته جالب توجه است که امام رضا (علیه السلام) امامت حضرت جواد (علیه السلام) را اعلام کرده بودند؛ (6) برای نمونه، در برابر اشاره برخی اصحاب به سن کم فرزندشان، آنها را به نبوت حضرت عیسی (علیه السلام) در دوران شیرخوارگی توجه داده و فرموده بودند: «سن عیسی (علیه السلام) هنگامی که نبوت به ایشان اعطا شد، کمتر از عمر فرزند من بوده است»؛ (7) با این حال، شیعیان پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) در نگرانی و اضطراب عمیقی فرو رفتند و میان آنان اختلاف پیش آمد. (8) وضعیت به اندازهای بحرانی بود که عدهای در خانه عبدالرحمان بن حجاج از این وضع ناله و ضجه سر دادند. (9) این حادثه، علاوه بر آن که میتوانست در روابط داخلی شیعیان خلل ایجاد کند، مقدمهای بود که جایگاه تشیع در میان فرقههای دیگر اسلامی تغییر یابد و موجب تحولات و تغییرات فکری و عقیدتی شود.
مسأله مهم آن است که در این موقعیت، متفکران و متکلمان شیعه و حتی عموم شیعیان، به خوبی از موضوع و مسأله امامت آگاهی داشتند و میدانستند، عصمت، طهارت از پلیدیها و دارا بودن علم لدنی از ویژگیهای امام است. بیشک شیعیان از دشمنان مهم عباسیان بودند. فرهنگی که شیعیان به پیروی از اهل بیت دنبال میکردند، کاملاً اسلامی بود و مردم نیز گرچه در فشار عباسیان سکوت میکردند، در عمق وجود خود میتوانستند حق اهل بیت را از باطل خلقای عباسی تشخیص دهند. عباسیان به شکلهای مختلفی با اهل بیت و پیروان آنان برخورد میکردند: از روش سازشکارانه گرفته تا سختگیریهای بسیار گسترده و خشن؛ البته برخورد دوم بسیار وسیع، پر دامنه و بیرحمانه بود. عباسیان این واقعیت را به خوبی درک میکردند که حاکمیت آنان جز با سیاست سرکوبی اهل بیت و پیروان آنان پابرجا نمیشود؛ لذا با تمام وجود، مقابله با اهل بیت و پیروان آنان برآمدند. این دو خصوصیت باید به وسیله نص توسط امام قبلی معلوم میشد. از این رو، وقتی امامت فردی مشکوک باشد، بهترین وسیله برای شناخت وی، آزمایش ادعا کننده از طریق پرسشهای فقهی و اعتقادی خواهد بود. این برگ برندهای در دست شیعیان به شمار میآمد و سبب میشد تا خیلی زود دروغ مدعیان امامت آشکار گردد؛ چنان که دروغ بودن ادعای امامت عبدالله افطح پسر امام صادق (علیه السلام) و یا جعفر پسر امام هادی (علیه السلام) با همین معیار فاش شد. در زمان امامت امام جواد (علیه السلام) نیز با آن که شیعیان به مسأله امامت از جنبه الهی آن نگریستند و نص نیز بر امامت حضرت نیز وجود داشت، به دلیل خردسال بودن حضرت، اصرار داشتند تا این وجهه الهی در علم و دانش امام، بروز یابد.
از این رو، با تکیه بر همین معیار، با طرح سؤالاتی، ایشان را آزمودند. (10)
مهمترین حرکت شیعیان در این فضا، تردیدی بود که از ناحیه علمای بغداد رخ نمود. جمعی از شیعیان مانند ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکم و یونس بن عبدالرحمان، به همراه برخی از بزرگان و علمای شیعه، تصمیم گرفتند که هنگام حج به حضور امام جواد شرفیاب گردند و از نزدیک از ایشان سؤالاتی بکنند. به گفته سید مرتضی، بیش از هشتاد نفر از فقهای بغداد و شهرهای دیگر، هنگام سفر حج برای برطرف نمودن تردید خود به مدینه عازم شدند و در منزل معروف امام صادق (علیه السلام) به محضر امام جواد (علیه السلام) رسیدند و به پاسخهای متبحرانه و قانع کننده ایشان نایل آمدند. (11) برخی معتقدان به امامت حضرت، سن کم ایشان را یادآور شدند و آن حضرت به جانشینی حضرت سلیمان از حضرت داوود (علیه السلام) اشاره کردند و فرمودند:
“حضرت سلیمان (علیه السلام) هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا میبرد، توسط حضرت داوود به جانشینی انتخاب شد، در حالی که عباد و بزرگان علمای بنیاسراییل این کار داوود را انکار میکردند. (12)”
بدینسان با پاسخها و مدیریت علمی امام جواد (علیه السلام) بیشتر شیعیان امامت حضرت را پذیرفتند و در برابر ایشان تسلیم شدند؛ برای نمونه، با آن که عموی پدر ایشان، علی بن جعفر، از علمای بزرگ شیعه به حساب میآمد و منزلتی والا نزد مردم داشت، در برابر علم امام جواد (علیه السلام) چنان کرنش مینمود که برخی متعجب شده، بر او خرده میگرفتند. با این حال، وی همواره در برابر آنان بر درستی رفتارخود تأکید میکرد. (13) در این بین شبهات دیگری نیز در این دوره برای شیعیان طرح گردید و گاه بسیار مهم جلوه میداد و امام به تمام این مسائل با قوت پاسخ میدادند؛ برای نمونه، شیعیانی که به امامت امام جواد (علیه السلام) معتقد گشته بودند، در مورد این که مصدر و منبع علم ایشان چست، اختلاف کردند.
برخی گفتند: آن حضرت علوم خود را از کتابهای پدرانش و اصول و فروعی که در آنها نوشته شده، فرامیگیرد. دسته دیگر معتقد بودند که آن حضرت، علم خود را از پدرش فرانگرفته؛ زیرا زمانی که چهار سال و چند ماه داشتهاند، پدرش عازم خراسان شده و دیگر با ایشان ارتباط نداشته است؛ اما هنگام بلوغ ایشان خداوند وسایل و اسباب علم مانند الهام و آگاهی قلبی و رؤیای صادقه و … را برای ایشان فراهم کرده است. گروه سوم نیز معتقد بودند که ممکن است ایشان علم خود را از هر دو راه پیشین به دست آورد. (14)
همچنین درباره محدوده صلاحیت امام جواد (علیه السلام) نیز اختلاف اقوال پدید آمد. گروهی معتقد بودند آن حضرت از زمان شهادت پدرشان واجبالاطاعه هستند و چون در صلاحیت هر یک از ائمه هست، در صلاحیت ایشان نیز خواهد بود و خردسالی ایشان مانع از پرسش از حضرت درباره حوادث و وقایع و اقتدا بر ایشان در نماز نمیشود. این گروه اکثریت شیعیان بودند. دستهای دیگر میگفتند که آن حضرت از زمان شهادت پدرشان، امام هستند ولی اقتدا به ایشان در نماز صحیح نیست، بلکه اجرای احکام را شخص دیگری از اهل فقه و دین و تقوا باید بر عهده میگیرد تا ایشان بالغ شوند. (15) یکی از مسائلی که از تحلیل شواهد یاد شده به دست میآید، آن است که این نوع از اختلافات در مصدر علم حضرت و محدوده صلاحیت ایشان، نشاندهنده تأثیر نگذاشتن سن کم امام جواد (علیه السلام) و از طرفی پاسخگویی مناسب ایشان به شبهات و پرسشهای آنان است.
2. مواجهه عباسیان با اهل بیت (علیهم السلام) و راهبردهای امام جواد (علیه السلام)
بیشک شیعیان از دشمنان مهم عباسیان بودند. فرهنگی که شیعیان به پیروی از اهل بیت دنبال میکردند، کاملاً اسلامی بود و مردم نیز گرچه در فشار عباسیان سکوت میکردند، در عمق وجود خود میتوانستند حق اهل بیت را از باطل خلقای عباسی تشخیص دهند. (16) عباسیان به شکلهای مختلفی با اهل بیت و پیروان آنان برخورد میکردند: از روش سازشکارانه گرفته تا سختگیریهای بسیار گسترده و خشن؛ البته برخورد دوم بسیار وسیع، پر دامنه و بیرحمانه بود. عباسیان این واقعیت را به خوبی درک میکردند که حاکمیت آنان جز با سیاست سرکوبی اهل بیت و پیروان آنان پابرجا نمیشود؛ لذا با تمام وجود، مقابله با اهل بیت و پیروان آنان برآمدند.
امام جواد (علیه السلام) در مدت عمر کوتاه خویش، با دو تن از خلفای عباسی، یعنی مأمون (198- 218ق) و برادرش معتصم (218 – 227 ق) معاصر بودند. بررسی تقابل میان عباسیان و امام جواد (علیه السلام)، نشان میدهد که هر یک از دو خلیفه عباسی، با بهرهگیری از ظرفیتهای موجود، برای جلوگیری از نفوذ و پیشرفت معنوی امام کوشش بلیغ داشتهاند. آنان هم زمان با تحقیر اهل بیت (علیهم السلام) و پیروان آنان، کوشش میکردند تا با جعل حدیث در فضایل بنیعباس، دامن آلوده آنان را تطهیر کنند.
هنگامی که مأمون در سال 204 قمری به بغداد بازگشت، میدانست که شیعیان پس از امام رضا (علیه السلام)، فرزندش را به عنوان امام خواهند پذیرفت. او سیاست پدرش را شکست خورده دید که برای کنترل امام رضا (علیه السلام) سیاست دیگری در پیش گرفت و خواست شکستهای پدرش را ترمیم کند. مأمون به خوبی میدانست که هرگونه اقدام تحریکآمیز، میتواند عواطف طرفداران اهل بیت (علیهم السلام) را جریحهدار سازد و با قیام شیعیان و تحریک جامعه ستم دیده اسلامی مواجه شود. وی از طرفی جرأت برخورد آشکار خشونتبار را نداشت و از طرفی نیز به خوبی درک میکرد که نمیتواند بزرگان و رهبران شیعه را آزاد گذارد. مأمون به خوبی از شمار رو به رشد شیعیان و رغبت آنان برای کنار زدن عباسیان اطلاع داشت و این خطر را به خوبی احساس میکرد؛ لذا سعی میکرد امام را به خلافت خود نزدیک سازد و بین آن حضرت و شیعیانش که پایگاه مردمی حضرت محسوب میشدند، جدایی افکند. از این رو، کمترین مواجهه را با امام جواد (علیه السلام) نداشت. (17) البته تا حدودی نیز موفق بود و اگر اختلاف بین گروههای شیعی معارض خلافت عباسیان وجود نداشت، به سادگی خلافت او را ساقط میکردند.
بنابراین مأمون در مواجهه با امام رضا (علیه السلام) و بعد از آن با امام جواد (علیه السلام) و پیروان آنان، سیاست جدیدی در پیش گرفت. او با ظاهری آراسته و فریبکارانه، میکوشید چنین تبلیغ کند که علاقه و محبت ویژه به اهل بیت (علیهم السلام) دارد؛ چنان که در مورد امام رضا (علیه السلام) مسأله ولایت عهدی را مطرح کرد و آن حضرت را به پذیرش آن مجبور نمود. (18) این سیاست محدود کننده و تحت کنترل آورنده مأمون، در همه جای زندگی اجتماعی و تعاملات سیاسی حضرت با حکومت دیده میشود. (19) مأمون وقتی به این نتیجه رسید که در برابر امام رضا (علیه السلام) به مهمترین اهداف خود یعنی القای پذیرش مشروعیت عباسیان از طرف بزرگترین مرجع شیعیان (20) و هم چنین کاستن مقام و منزلت امام (علیه السلام) در برابر گروههای دیگر (21) رسیده، این سیاست را در برابر امام جواد (علیه السلام) نیز پیش گرفت. اما این سیاست بعد از او دوام چندانی نیافت و معتصم در نخستین سال حکومت خود، امام جواد (علیه السلام) را به بغداد فرا خواند و در همان سال امام را به شهادت رساند. (22)
نفوذ اجتماعی امام و سیاست فراخوانی به مرکز حکومت
مأمون پس از آن که در سال 204 قمری به بغداد روی آورد، بلافاصله امام جواد (علیه السلام) را به بغداد فراخواند، (23) اما آن حضرت پس از مدت کوتاهی در ایام حج به مدینه برگشتند (24) تا این که معتصم بعد از به دست گرفتن حکومت، در اولین اقدامات خود به تفصیل از احوالات امام جواد (علیه السلام) پرسید و بررسیهایی درباره چگونگی ارتباط حضرت با شیعیان، انجام داد و در نهایت ایشان را به بغداد فراخواند (25) و طی مراقتهای جاسوسی، امام را به شهادت رساند. (26) مشخص بود که آنان در پی کنترل امام هستند؛ از این رو، بارها افراد مختلفی را در کنار امام به عنوان جاسوس قرار میدادند و یا کنیزانی را بدین منظور به آن حضرت هدیه میکردند. گماشتگان نیز اخبار را به صورت منظم به خلیفه میرساندند. (27) این موارد، نشان میدهد این است که نفوذ اجتماعی امام گسترده شده بود، به گونهای که معتصم را واداشت تا به مجرد رسیدن به خلافت، از احوال ایشان جویا شود و ایشان را زیر نظر داشته باشد.
سیاست مقابله علمی و برتری امام در مناظرات علمی
یکی از مسائلی که تاریخنگاران درباره مأمون نگاشتهاند، آن است که وی خود را فردی علاقهمند به علوم نشان میداد. (28) وی با دانشمندان بزرگی نیز در عصر خود ارتباط داشت؛ از این رو، بهترین دانشمندان و متکلمان دینی آن عصر، را در جلساتی که وی در خراسان و در برابر امام رضا (علیه السلام) تشکیل میداد، حاضر بودند. (29) در دوره امام جواد (علیه السلام) وی فضا را از همه زمانها برای مقابله علمی با کسی که شیعیان امامتش میخواندند، فراهم دید؛ زیرا میپنداشت که با فردی رو به رو میشود که در درجه اول کم سن بوده و در درجه دوم هیچگاه فرصتی نبوده است تا وی از دانش پدرش استفاده کند. لذا جلسات مناظره علمی برگزار میکرد که پشت پردهای سیاسی داشت و در پاسخ به اعتراض عباسیان مبنی بر اثبات درستی تصمیم خود بود. به گفته مفید، این مناظرات در دوران کودکی امام، با بزرگترین دانشمندان اهل سنت یعنی یحیی بن اکثم صورت گرفته و با برتری علمی امام خاتمه یافته است. (30) مأمون به گمان خود میخواست امام را از پاسخگویی به سؤالات ناتوان سازد تا شیعیان در پیروی از ایشان سست شوند و عدم صلاحیت امامت برایشان آشکار شود. سیاست مأمون در این رخداد بسیار متبحرانه بود. وی خود را مطمئن به جوابگو بودن حضرت نشان میداد تا با این تظاهر، علاوه بر تحریک بیشتر عباسیان و پافشاری آنان بر ساقط کردن آن حضرت و طرفداران وی، خود را از مسئولیت مستقیم چنین رویدادی کنار کشد و در صورتی که امام پاسخگو باشند، به مراقبت و کنترل و محاصره ایشان ادامه دهد. (31)
سیاست ارتباط خانوادگی مقدمهای برای تصفیه حساب
به نظر میرسد مأمون پس از اقدامات مختلف مانند بخشش و ایجاد مقرری برای امام (علیه السلام) (32) برای جذب آن حضرت به دارالخلافه و محدود نمودن امام، عاجز ماند و تصمیم به ایجاد پیوند خانوادگی با حضرت افتاد. محمد بن ریان نقل کرده که مأمون برای نیرنگ زدن به ابوجعفر (علیه السلام) به هر حیلهای دست زد و چون عاجز گشت،خواست دخترش را به نکاح او درآورد. (33) سختگیریهای حکومت در مورد امام جواد (علیه السلام) طاقتفرسا بود تا آن جا که از ابن بزیع عطار روایت شده که امام جواد (علیه السلام) فرمودند: «سی ماه بعد از مأمون، فرج و گشایش حاصل میشود». (34) با این حال، از آن جا که ایشان برای نظام حاکم که از راه قهر و غلبه روی کار آمده بود، هیچ مشروعیتی قائل نبودند، به اقدامات خود ادامه دادند. از این رو، معتصم دنبال بهانهای برای کنار زدن حضرت از صحنه اجتماعی و سیاسی برآمد. او در پی پاسخ متبحرانه حضرت به پرسشی دینی و پدیدار شدن شخصیت والای ایشان، احساس خطر کرد و دستور داد تا ایشان را مسموم کنند. (35)
فعالیت فرق مختلف و مهمترین راهبردهای امام جواد (علیه السلام)
در عصر امام جواد (علیه السلام)، شیعیان به فرق متعددی منشعب شدند و هر یک به نوعی فعالیت کرده، در پی جذب دیگر مسلمانان بودند. آن حضرت هم چون دیگر امامان، شیعیان را از ارتباط با فرقههای منحرف بازداشته، علاوه بر آن که به مسائل آنان پاسخ میدادند، افرادی را نیز که به سوی آنان متمایل میشدند با سخنان خود هدایت و امامیه را تقویت مینمودند. از صورتهای مواجهه امام و تقابل ین امامیان و فرق دیگر به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
الف) نفی اندیشههای غلات و بیرون راندن آنان از جمع شیعیان
غلات در دوره امام جواد (علیه السلام) نقشی اساسی در تحولات مذهبی داشتند. آنان علاوه بر آن که موجب بدنام کردن شیعه شده بودند، روایاتی را به نام ائمه جعل میکردند و به وسیله آن شیعیان را منحرف میساختند. امام جواد (علیه السلام) در اقدامی سنجیده، سعی بر نفی موضع غلات و اندیشههای فاسد و خنثی کردن آثار اندیشههای آنان در میان شیعه بودند. و از طرف دیگر، موقعیت عالمان و راویان شیعیه را در برابر رؤسای غُلات تأیید میکردند. برای نمونه، در مورد ابوالخطاب که از سران غلات بود، فرمودند: «لعنت خداوند بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که در این باره توقف یا تردید کنند!». (36) حضرت به شدت تهاجم آنان توجه داشتند و مشاهده میشود که سختترین برخورد را با این گروه داشتند؛ چنان که حتی به اسحاق انباری فرمودند تا به نحوی، دو تن از بزرگان غلات (ابوالمهری و ابن ابیالزرقاء) را به قتل رساند. (37) در زمان امامت ایشان نیز این گونه افراد با سوء استفاده از کمی سن امام، به خیال خود تصور میکردند که میتوانند بر امور جامعه مسلط شوند و هر طور که خواستند عمل کنند. آن حضرت این خطر را احساس کردند و بدون هیچ اغماضی، آنها را طرد نمودند. «ابوعمر جعفر بن وافد» و «هاشم بن ابی هاشم» در زمره این افراد جای داشتند. امام جواد (علیه السلام) درباره آنان فرمود: «خداوند آنان را لعنت کند! زیرا به اسم ما از مردم اخّاذی میکنند و ما را وسیله دنیای خود قرار دادهاند». (38)
ب) هدایت چهره به چهره و دادن راه کار برای جلوگیری از انحرافات
از اقدامات مهم امام، بصیرتافزایی برای مقابله با انحراف افراد یا گروههای مختلف بود. محمد بن سنان، از جمله کسانی که در محبت اهل بیت (علیهم السلام) زیادهروی میکرد، روزی به محضر امام جواد (علیه السلام) رسید و مسائلی از جمله اختلافات شیعیان را مطرح کرد. برخورد امام جواد (علیه السلام) با وی، نشان دهنده تلاش ایشان برای حفظ افراد در دایره امامی مذهبان است. امام به وی فرمود:
“ای محمد! خداوند قبل از هر چیز نور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی و فاطمه (علیهما السلام) را خلق کرد. سپس اشیاء و موجودات دیگر را آفرید و طاعت اهل بیت (علیه السلام) را بر آنان واجب کرد و امور آنها را در اختیار اهل بیت (علیهم السلام) قرار داد. بنابراین فقط آنان حق دارند چیزی را حلال و چیزی را حرام کنند و حلال و حرام ایشان نیز به اذن و اراده خداوند است. ای محمد! دین همین است و کسانی که جلوتر بروند، منحرف شدهاند و کسانی که عقب بمانند، پایمال و ضایع خواهند شد. تنها راه نجات، همراهی با اهل بیت (علیهم السلام) است و نیز باید همین راه را طی کنی. (39)”
از جمله اقدامات امام در این جهت، تلاش برای جلوگیری از انحراف شیعیان به واسطه روایات جعلی است. آن حضرت به مناسبتهای گوناگون، بر این مطلب تأکید مینمودند؛ چنان که در جلسهای فرمودند:
“هر کس عمداً بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود! پس چون حدیثی از من نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، آن چه با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آن چه مخالف با آن دو بود، رها کنید. (40)”
3. دستور به عدم ارتباط با فرق انحرافی
راههای مختلفی برای ارتباط شیعیان با سران فرق دیگر وجود داشت. این مسأله طبیعی است که سران فرق دیگر نیز از نفوذ اجتماعی در بین پیروان خود برخوردار بودند و هرگونه بیبصیرتی که سبب ایجاد ارتباط بین امامی مذهبان و آنان شود، میتوانست جدایی آنان را از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به دنبال داشته باشد. چنان که این برخورد در برابر واقفیه مشاهده میشود. وقتی از امام جواد (علیه السلام) درباره خواندن نماز پشت سر واقفیان سؤال شد، حضرت در پاسخ، شیعیان خود را از این کار نهی کردند. (41)
هم چنین زیدیه یکی دیگر از فرقههای منشعب از شیعه بود که ائمه (علیه السلام) به خاطر دشمنی و طعن این فرقه در دوران خاصی، در برابر آنها موضع گرفتند. امام جواد (علیه السلام) در روایتی، دو فرقه واقفیه و زیدیه را مصداق آیه «وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه» دانستند. (42) ایشان با این بیان، آنان را در شمار ناصبیها آوردند و شیعیان به خوبی میدانستند که برقراری هر گونه ارتباط اجتماعی و مذهبی با ناصبیان، از نظر شرعی بر آنان حرام است. این برخورد امام در برابر فرقه مجسمه نیز دیده میشود. چنان که حضرت در مورد آنان به شیعیان فرمودند: «اجازه ندارید در نماز به آنان اقتدا کنید و یا به آنان زکات دهید! (43)
بیشتر بخوانید: درآمدی بر تقسیم و تحلیل روایات سیاسی – اجتماعی امام جواد (ع)
4. مقابله علمی مستقیم با سران و بزرگان فرق
بیشک معتزله یکی از مهمترین فرقه اسلامی در عصر امام جواد (علیه السلام) به شمار میرفت که تا دوره مأمون و معتصم به آن بیمهری شده بود. از زمان خلافت این دو، حمایت و پشتیبانی قوی و وسیعی از آنان صورت گرفت. این گروه نصوص و مطالب صریح دینی را بر عقل خود عرضه میکردند و آن را عقلشان صریحاً تأیید میکرد، میپذیرفتند و بقیه را انکار میکردند. یکی از ویژگیهای معتزله آن بود که اصول اعتقادی منسجمی را برای طرفداران خود تشریح نمودند و با متکلمان زیردست خود، قدرت زیادی برای جذب گروههای مختلف مسلمان به سوی خود داشتند. (44) امام جواد (علیه السلام) در برابر چنین گروهی به صحنه آمدند و با بزرگان این فرقه به مناظره پرداختند. یکی از این مناظرات مهم و مشهور در برابر یحیی بن اکثم صورت گرفت. وی از فحول معتزله به شمار میرفت و توانسته بود در حالی که حدود بیست سال داشت از سوی هارونالرشید قاضی بصره شود و بعدها از نزدیکترین افراد به وی محسوب گردد. (45) حضرت جواد (علیه السلام) در برابر وی به سؤالات مختلف پاسخ دادند و با طرح پرسشهایی، ثابت کردند که مکتب امامیه بسیار کاملتر از آن است. که معتزله تصور میکند. (46) تأثیر مناظرات امام به حدی بود که برخی علت شهادت امام را سعایت ابن ابی داوود میدانند که در مناظره با امام جواد (علیه السلام) شکست خورده بود. (47)
مناطق فعال شیعیان امامی و نقش امام جواد (علیه السلام) در سازمان وکالت
همانطور که از سخن شیخ طوسی برمیآید، شیعیان امامی در سرتاسر سرزمینهای اسلامی به طور متفرقه زندگی میکردند؛ اما بخش عمده شیعیان در عراق و در بخشهایی چون بغداد و مدائن حضور داشتند. (48) البته گذشته از حضور چشمگیر امامیان در منطقه شرق اسلامی و شهرهایی چون قم، از برخی روایات استفاده میشود که شماری از شیعیان امامی در مصر نیز فعالیت داشتند؛ چنان که در روایتی از علی بن اسباط نقل شده که او قامت امام جواد (علیه السلام) را به دقت نگریست تا آن حضرت را برای اصحابش در مصر توصیف کند. (49)
از آن جا که منابع در این دوره کمتر به وضعیت و حضور شیعیان در مناطق مختلف پرداخته، با رجوع به روایات میتوان به اطلاعاتی دست یافت؛ برای نمونه، فردی از شیعیان خراسان خدمت امام (علیه السلام) مشرف شد. (50) در روایت دیگری از حربن عثمانهمدانی، گروهی از شیعیان ری به محضر حضرت آمدند. (51) بر اساس روایت دیگری، فردی از اهالی بست و بجستان، در ایام حج به حضور حضرت رسید و گفت: «والی ما از دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) و به شما علاقهمند است». (52) قم از مراکز مهم شیعه بود و شیعیان ارتباط نزدیکی با حضرت داشتند؛ برای نمونه، احمد بن محمد بن عیسی (شیخ القمیین) از اصحاب امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) بوده و حتی امام عسکری (علیه السلام) را درک کرده است. (53) نیز صالح بن محمد بن سهل از دیگر اصحاب بود که در قم، رسیدگی بر موقوفات را بر عهده داشت. (54)
روابط بین ائمه (علیهم السلام) و شیعیان از زمان امام رضا (علیه السلام) رشد زیادی کرد و این گستردگی ارتباط بیش از هر چیز، مدیون شبکه وکلای آن بزرگواران در مناطق مختلف بود. پس از محدودیتها و کنترلهای شدیدی که عباسیان برای امامان شیعه ایجاد کردند، ائمه (علیهم السلام) با ابزار جدیدی با شیعیان خود ارتباط برقرار ساختند. بدین منظور امام کاظم (علیه السلام) با تأسیس سازمان وکالت، فعالیت شیعیان را هدایت میکردند. امام رضا (علیه السلام) نیز این تشکیلات منظم را حفظ نمودند و از جانب خود در همه نقاط وکلایی گماشتند. (55) این وکلا، پس از شناخت امام جواد (علیه السلام) در موسم حج و پی بردن به حقانیت آن حضرت، فعالیت خویش را ادامه دادند: (56) آن حضرت در موارد متعددی، از این طریق با شیعیان ارتباط داشتند و علاوه بر پاسخگویی به مسائل آنان، مشکلات جامعه را حل کردند. (57)
برخی از مهمترین وکیلانی که نقش جدی در این عصر در رشد و تکامل مکتب امامی داشتند، عبارت بودند از: علی بن مهزیار در اهواز، (58) ابراهیم بن محمد همدانی در همدان، (59) یحیی بن ابی عمران در ری، (60) یونس بن عبدالرحمن و ابوعمرو حذاء در بصره، (61) علی بن حسان واسطی در بغداد، (62) علی بن اسباط در مصر، (63) صفوان بن یحیی در کوفه، (64) صالح بن محمد بن سهل و زکریا ابن آدم در قم، (65) از جمله اقدامات مهم امام آن بود که به وکلای خود اجازه دادند تا به درون دستگاه خلافت نفوذ کرده، مناصب حساس حکومتی را در دست گیرند. هم چنین برخی از کارگزاران امام نیز به عنوان حاکم شهرها منصوب شدند و همه امور را با دقت زیر نظر داشتند. (66)
در سالهای پایانی زندگانی امام جواد (علیه السلام)، تشکیلات و فعالیتهای وکلای ایشان بسیار توسعه یافت تا جایی که امام جواد (علیه السلام) به پیروان خود در خراسان که در جنگ خرمیه شرکت کرده بودند، دستور دادند خمس را به صورت مستقیم و یا از طریق وکلایشان به وی بپردازند. (67) مطابق گزارش دیگر، آن حضرت با شنیدن فرمان معتصم در خصوص احضارشان به بغداد، از نماینده خود محمد بن فرج خواستند تا خمس را به او بدهند. (68)
از ظاهر این روایات، برمیآید که در دوره امام جواد (علیه السلام)، برای نخستین بار چنین دستور صریحی برگرفتن خمس از شیعیان و موارد هزینه آن تصریح شده است. خمس در این دوره، یکی از مهمترین منابع مالی شیعه و ائمه به شمار میآمد و عامل بسیار مؤثری در تقویت بنیههای اقتصادی و توسعه تشیع شد. (69)
نتیجه
بررسی ابعاد مختلف زندگانی امام جواد (علیه السلام)، نشان از نقش مؤثر آن حضرت در حفظ شیعیان و مقابله با حاکمیت عباسیان حکایت دارد. امام جواد (علیه السلام) در چهار موضع حساس، با مخاطبان مختلفی مواجه شدند و شواهد حاکی از آن است که قوام شیعیان و دوام مکتب امامیه، در گروه تحقق راهبردهای آن حضرت در این مقاطع حساس بوده است. نخستین مواجهه آن حضرت در برابر تفرقه موجود در بین شیعیان، درباره مسأله امامت است که شواهدی چون پیوستن اکثریت شیعیان به ایشان، احترام بزرگان علمی به آن حضرت، توجه عباسیان به آن حضرت و توسعه مسائل متفرقه مربوط به علم امام، از غلبه امام بر بحران اولیه حکایت میکند. موضع اساسی دیگر امام، در برابر اقدامات عباسیان بود؛ که قصد داشتند با سه سیاست فراخوانی به مرکز، مناظرات علمی و ایجاد ارتباط از طریق خویشاوندی، آن امام را گرفتار محدودیتهای اجتماعی و سیاسی نمایند. با این حال، ارتباط مداوم امام با شیعیان از راههای گوناگونی چون مراسمات حج، تلاش حضرت برای جلوگیری از ضعیف شدن خط ارتباط با امامیان را نمایان میسازد حساسترین مسائل عصر امام جواد (علیه السلام)، به فعالیت فرقههای مختلف برمیگردد که امام این چهار راهبرد را در برابر آنان در پی گرفتند:
1. دستور حذف از مدار حیات اسلامی؛
2. دادن راهکار برای جلوگیری از انحرافات؛
3. دستور به قطع ارتباط با فرق دیگر؛
4. مقابله علمی مستقیم با سران و بزرگان فرق.
شیعیان در دوران امام جواد (علیه السلام) در مناطق مختلف جامعه اسلامی حضور داشتند و سیستم وکالت در آن دوره هم چنان فعال بود و حتی رشد چشمگیری داشت.
نمایش پی نوشت ها:
1. استادیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. دانشجوی ارشد تاریخ تشیع پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
3. مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 429؛ مسند الامام الجواد، ص 29 و 30 و ص 222.
4. درباره چگونگی تفرقه شیعیان پس از شهادت امام رضا (علیه السلام)، نک: فرق الشیعه، ص 97؛ المقالات و الفرق، ص 95؛ الفصول المختاره، ص 256؛ نظریه الامامه، ص 390؛ الملل و النحل، ج1، ص 169.
5. الفصول المختارة، ص 315.
6. ارشاد، ص 317؛ اعلام الوری، ص 330؛ مسند الامام الجواد، ص 250 تا 333؛ بحارالانوار، ج50، ص 18 تا 36.
7. روضة الواعظین، ص 203.
8. دلائل الامامه، ص 204.
9. عیون المعجزات، ص 119.
10. نک: دلائل الامامه، ص 388؛ اثبات الوصیه، ص 220؛ عیون المعجزات، ص 109؛ الکافی، ج1، ص 493؛ الاختصاص، ص 102؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 382- 384.
11. حلیه الابرار، ج2، ص 408.
12. کافی، ج1، ص 383.
13. بحارالانوار، ج50، ص 36 و 104؛ کافی، ج1، ص 258؛ رجالکشی، ص 429 و 430؛ قاموس الرجال، ج6، ص 436 و 437.
14. برای اطلاع بیشتر در خصوص اختلافات یاد شده، نک: فرق الشیعه، ص 98 و 99؛ المقالات و الفرق، ص 97 و 98؛ نظریه الامامه، ص 391 و 392(. البته از سخن ریان بن صلت و برخی از بزرگان اصحاب امام (علیه السلام) این گونه استفاده میشود که بخش اعظم شیعیان هم چنان معتقد بودند که علم امام به تعلیم الهی و لدنی است و کمی سن در دریافت این علوم اثری ندارد. (عیون المعجزات، ص 119).
15. نک: الحورالعین، ص 165؛ مقالات الاسلامیین، ج1، ص 102؛ المقالات و الفرق، ص 97؛ فرق الشیعه نوبختی، ص 98؛ نظریه الامامه، ص 391.
16. الکافی، ج1، ص 492 – 493.
17. نقش امامان معصوم در حیات اسلام، ص 246.
18. بحارالانوار، ج 49، ص 130؛ عللالشرایع، ص 238؛ حیاه الامام الرضا، ص 244؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص 140.
19. عیون اخبار الرضا، ج2، ص 167- 168 و 151- 152؛ حیاهالامام الرضا (علیه السلام)، ص 213 و 214.
20. مقاتل الطالبیین، ص 628؛ مسند الامام الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 50 و 51.
21. عیون اخبارالرضا، ج2، ص 241.
22. مروج الذهب، ج3، ص 464.
23. درباره چگونگی فراخوانی امام جواد (علیه السلام) به بغداد، نک: الحیاه السیاسیه للامام الجواد (علیه السلام).
24. تاریخ الطبری، ج7، ص 190؛ تاریخ بغداد، ج3، ص 54-55.
25. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 384؛ بحار، ج 50، ص 8.
26. کافی، ج 1، ص 411؛ بحار، ج50، ص 1- 2 و 8- 13؛ ارشاد، ص 368؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 380؛ اعلام الوری، ص 354.
27. مروج الذهب، ج2، ص 225؛ تاریخ التمدن الاسلامی، ج2، ص 549؛ به نقل از عقد الفرید، ج1، ص 148.
28. تاریخ الخلفا، ص 307؛ صبح الاعشی، ج1، ص 213.
29. نک: عیون اخبار الرضا (علیه السلام) باب 17- 24.
30. الارشاد، ج2، ص 283.
31. مهمترین سند مناظرات، روایتی است که مرحوم شیخ مفید از ریان بنشبیب نقل کرده است: (ارشاد، ص 46 تا 51؛ فصول المهمه، ص 267 تا 271؛ تفسیر قمی، ج1، ص 183.
32. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج3، ص 97.
33. بحار، ج50، ص 61؛ کافی، ج1، ص 413؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 396.
34. کشف الغمه، ج3، ص 153؛ بحار، ج50، ص 64.
35. تفسیر عیاشی، ص 319؛ مسند الامام الجواد، ص 181- 183.
36. رجالکشی، ص 528.
37. همان.
38. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص 549.
39. کافی، ج1، ص 44.
40. درباره مخالفتهای حضرت با روایات جعلی، نک: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، رسول جعفریان، ص 490.
41. من لایحضره الفقیه، ج1، ص 379.
42. رجالکشی، ص 391، مسند الامام الجواد، ص 150.
43. التوحید، ص 101؛ التهذیب، ج3، ص 283.
44. برخی اعتقادات معتزله که بسیار بین مردم جا افتاده و از مقبولیت برخوردار بود عبارتند از 1. خداوند قدیم است و قدیم بودن اخص صفات اوست؛ 2. کلام خداوند (قرآن) حادث و مخلوق است؛ 3. خداوند به هیچ چیز شبیه نیست (ابن خیاط، الانتصار؛ الملل و النحل؛ طبقات المعتزله؛ الفرق بین الفرق؛ الایضاح).
45. وفیات الاعیان، ج1، ص 84 و ج 6 ص 147.
46. بحارالانوار، ج50، ث 74- 78.
47. تفسیر عیاشی، ج1، ص 320.
48. الغیبه، ص 212.
49. کافی، ج1، ص 384.
50. الثاقب فی المناقب، ص 208.
51. همان.
52. الکافی، ج5، ص 111؛ تهذیب، ج6، ص 336.
53. مسندالامام الجواد، ص 265.
54. التهذیب، ج4، ص 140؛ استبصار، ج2، ص 60.
55. اختیار معرفه الرجال، ص 506؛ رجال نجاشی، ص 197 و 447.
56. بحارالانوار، ج50، ص 99؛ عیون المعجزات، ص 119و 121.
57. برای نمونه در این باره، نک: اختیار معرفه الرجال، ص 446- 447 و 459 و 497- 498.
58. رجال نجاشی، ص 253.
59. اختیار معرفه الرجال، ص 611 و 612.
60. الخرائج و الجرائح، ج2، ص 669.
61. الکافی، ج5 ص 316؛ اختیار معرفه الرجال، ص 487 و 488.
62. اثبات الوصیه، ص 223.
63. الکافی، ج1، ص 494.
64. اختیار معرفه الرجال، ص 508؛ رجال نجاشی، ص 197.
65. الکافی، ج10، ص 548؛ اختیار معرفه الرجال، ص 503.
66. برای اطلاع بیشتر درباره موارد متعدد، نک: حسین جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (علیه السلام)، ص 79- 78.
67. مروج الذهب، ج4، ص 349 و 350.
68. اعلام الوری، ج2، ص 100؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 389.
69. تهذیب الاحکام، ج4، ص 141.
نمایش منبع ها:
ابن خلکان (م 681)، وفیات الاعیان، لبنان، دارالثقافه.
ابن شاذان، فضل (م 260)، الایضاح، تحقیق سید جلالالدین حسین، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1351 ش.
ابن عبدالوهاب، حسین (م قرن 5)، عیون المعجزات، نجف، الحیدریه، 1369.
ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد (م 1089)، شذرات الذهب، تحقیق عبدالقادر و محمود الارنؤوط، دمشق، دار ابن کثیر، 1406.
ابن شهر آشوب، محمد بن علی (م 588)، مناقب آل أبی طالب، تحقیق لجنة من اساتذة النجف الاشرف، مکتبة الحیدریه، 1376.
ابن عبدربه، احمد بن محمد (م 328)، العقد الفرید، تحقیق عبدالمجید الترحینی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407.
ابوالفرج اصفهانی، (م 356)، مقاتل الطالبیین، نجف، المکتبة الحیدریه، افست قم، مؤسسه دار الکتاب، 1385.
ادیب، عادل، نقش امامان معصوم (علیهم السلام) در حیات اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.
اربلی، علی بن عیسی (م 693)، کشف الغمه، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله (م 300)، المقالات و الفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات عطایی، 1963.
اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، (م 324)، بیروت، دارالنشر، 1400.
بحرانی، سید هاشم (م 1107)، حلیهالابرار، تحقیق الشیخ غلام رضا مولانا البروجردی، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411.
بغدادی، عبدالقاهربن طاهر (م 429)، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه.
تستری، محمد تقی (م 1416)، قاموس الرجال، قم، مؤسسة جماعة المدرسین، 1415.
جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، مؤسسه انصاریان، 1381.
حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ترجمه محمد تقی آیتاللهی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1367.
حسینی عاملی، سید جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه للامام الجواد (علیه السلام)، بیروت، الدار الاسلامیه، 1405.
حسینی عاملی، سید جعفر مرتضی، حیاه الامام الرضا (علیه السلام)، دارالتبلیغ الاسلامی، 1398.
حکیم، محمد باقر، نظریه الامامه، بیجا، نشر ثقلین، 1421 ق.
حمیری، نشوان بن سعید، الحورالعین، محقق مصطفی کمال، تهران، نشر اعادات، بیتا.
خطیب بغدادی، احمد بن علی (م 462)، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417.
زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلامی، مترجم علی جواهر الکلام تهران نشر امیرکبیر 1372 ش.
سیوطی، جلالالدین عبدالرحمان بن ابی بکر (م 911)، تاریخ الخلفاء، مصر، مطبعه السعاده، 1371.
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (م 479)، الملل و النحل، تخریج محمد فتحالله بدران، قاهره، مکتبة الانجلو المصریه.
صدوق، محمد بن علی (م 381)، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینی تهرانی، قم، جماعة المدرسین، 1387.
صدوق، محمد بن علی (م 381)، علل الشرایع، نجف، المکتبةالحیدریه، 1386.
صدوق، محمدبن علی (م 381)، عیون اخبار الرضا، تحقیق حسین اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1404.
طبرسی، فضل بن علی (م 560)، إعلام الوری، تحقیق قم، مؤسسة آل البیت، 1417.
طبری (شیعی)، محمد بن جریر (ق 4)، دلائل الامامه، قم، مؤسسة البعثه، 1413.
طبری، محمد بن جریر (م 310)، تاریخ الطبری، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1879.
طوسی، ابن حمزه (م 560)، الثاقب فی المناقب، تحقیق نبیل رضا علوان، قم، مؤسسه انصاریان، 1412.
طوسی، محمد بن حسن (م 460)، اختیار معرفه الرجال، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1404.
طوسی، محمد بن حسن (م 460)، الاستبصار، تحقیق سید حسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
طوسی، محمد بن حسن (م 460)، الغیبه، تحقیق عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411.
عطاردی عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، مشهد، مؤسسه طبع و نشر آستان قدس رضوی، 1406.
عطاردی، عزیزالله، مسندالامام الجواد (علیه السلام)، مشهد، موتمر المالمی لامام الرضا (علیه السلام)، 1369 ش.
عیاشی، محمد بن مسعود (م 320)، تفسیر، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه.
قطب راوندی، سعید بن هبة الله (م 573)، الخرائج و الجرائج، قم، مؤسسه الامام الهادی، 1409.
قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، بیروت، دارالکتب العلمیه.
قمی، علی بن ابراهیم (م 329)، تفسیر قمی، مؤسسه دارالکتاب للطباعه والنشر، 1404.
کلینی، محمد بن یعقوب (م 329) الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش.
مجلسی، محمد باقر (م 1110)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403.
مسعودی، علی بن الحسین (م 345)، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب، قم، مؤسسه انصاریان، 1417.
مسعودی، علی بن الحسین (م 346)، مروج الذهب، قم، مؤسسة دارالهجره، 1409.
مفید، محمد بن محمد (م 413)، الإختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413.
مفید، محمد بن محمد (م 413)، الإرشاد، تحقق مؤسسة آل البیت، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413.
مفید، محمد بن محمد (م 413)، الفصول المختاره، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413.
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361.
نیشابوری، الفتال، (م508)، روضه الواعظین، قم، منشورات الشریف الرضی.
منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیه السلام)، (1395)، قم: انجمن تاریخپژوهان حوزه علمیه قم، چاپ اول.