طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نقش امام جواد (ع) در دگرگونی‌های فکری و فرهنگی عصر خود

نقش امام جواد (ع) در دگرگونی‌های فکری و فرهنگی عصر خود

نقش امام جواد (ع) در دگرگونی‌های فکری و فرهنگی عصر خود

عصر امامت امام جواد (علیه السلام) همزمان با دو خلیفه عباسی (مأمون و معتصم) بود. در این دوره به علت ایجاد علاقه شخص مأمون به علوم و با ایجاد «بیت‌الحکمه»، بحث و مناظرات علمی گسترش بیش‌تری یافت. از طرفی شاهد

30580 javad - نقش امام جواد (ع) در دگرگونی‌های فکری و فرهنگی عصر خود
30580 javad - نقش امام جواد (ع) در دگرگونی‌های فکری و فرهنگی عصر خود
نویسندگان: اصغر منتظرالقائم (1)
نجمه کشانی

چکیده

عصر امامت امام جواد (علیه السلام) همزمان با دو خلیفه عباسی (مأمون و معتصم) بود. در این دوره به علت ایجاد علاقه شخص مأمون به علوم و با ایجاد «بیت‌الحکمه»، بحث و مناظرات علمی گسترش بیش‌تری یافت. از طرفی شاهد گسترش فرقه‌های مختلف از جمله: معتزله، زندیقان، غالیان و اهل حدیث هستیم و از طرفی، فرقه‌های فقهی جدید اهل سنت یعنی شافعی و حنبلی ظهور یافتند. در این اوضاع که انواع فرقه‌های گوناگون گسترش یافته بودند. راهبردهای مهندسی فرهنگی امام جواد (علیه السلام) و برخورد ایشان با این جریان‌های فکری، از موضوعات بسیار مهم دگرگونی‌های فرهنگی در این عصر است. در این مقاله، سعی شده که درباره دگرگونی‌های فکری و فرهنگی زمان امام جواد (علیه السلام) بحث و بررسی گردد و راهبردهای مدیریت فرهنگی ایشان تبیین شود. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع اصلی، این فرضیه را اثبات می‌کند که تداوم و تغییر پیوسته با تاریخ فرهنگی و فکری جهان اسلام در عصر امام جواد (علیه السلام) مشهود است و آن حضرت از کارگزاران تغییرات فرهنگی مؤثر در جامعه مسلمانان بودند.

مقدمه

تغییر اجتماعی، به تغییری گویند که در طول زمان به صورت موقت و یا کم‌دوام نباشد و بر روی ساخت یا وظایف سازمان اجتماعی جامعه‌ای اثر گذارد و جریان تاریخی آن را دگرگون کند. فرآیند اجتماعی، به معنای جریان مداوم یک سری از حوادث، پدیده‌ها و کنش‌هایی است که در مجموع به تغییر اجتماعی می‌انجامد. (2) به تغییرات قابل رؤیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یک منطقه در طول زمان که جریان تاریخی آن عصر را متحول کند، دگرگونی گویند. دو عنصر مرتبط با هم یعنی تداوم و تغییر در دگرگونی دیده می‌شود. سیر آرام تحول و گذر زمان، نمایشی از تغییر است. چگونگی درجات شدت و ضعف تغییر جوامع در یک محدوده جغرافیایی در چشم‌انداز سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را دگرگونی گویند. دگرگونی‌های فرهنگی، تغییرات فرهنگی مشهود در ادوار تاریخی همراه با شناخت مؤلفه‌ها، شرایط و کارگزاران تغییر است که ما را در شناخت تاریخ فرهنگ و تفکر هر دوره یاری می‌رساند. فرهنگ نهادهای دینی، زبان، ارزش‌ها، باورها، قوانین، سنن، علوم و صنایع را دربرمی‌گیرد. زبان گفتار، نقش مهمی در اکتساب و انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر دارد. (3)
عصر امام جواد (علیه السلام) از یک سو، تداوم عصر امام رضا (علیه السلام) بود و از سوی دیگر، تغییراتی در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به ویژه در زمینه‌ گسترش فرق و مذاهب اسلامی اتفاق افتاد. این تغییرات، امام را بر آن داشت تا از طریق راهبردهای مهندسی فرهنگی، نقش شیعیان را تداوم بخشند. به همین سبب، راهبردهای فرهنگی آن حضرت تأثیر چشم‌گیری در جامعه مسلمان گذاشت و از پیوستن شیعیان به این جریان فکری منحرف جلوگیری کرد. امام جواد (علیه السلام) در ابتدای امامت، با مشکلاتی رو به رو بودند که پذیرش امامت ایشان را با ابهام رو به رو کرد. گروهی از شیعیان، بر امامت موسی بن جعفر (علیه السلام)، توقف کردند. این گروه را واقفیه می‌گویند. (13) این گروه هنوز در دوران امام جواد (علیه السلام)، در میان شیعیان حضور داشتند. دسته‌ای دیگر از شیعیان به برادر امام رضا (علیه السلام) عبدالله بن موسی مراجعه کردند و چون او را در پاسخ به پرسش‌هایشان ناتوان دیدند، وی را رها کردند. گروهی دیگر به امامت احمد بن موسی معتقد شدند.

دوران امامت حضرت امام جواد (علیه السلام)

امام جواد (علیه السلام) در دهم رجب و به قولی در نوزدهم ماه رمضان سال 195 هجری به دنیا آمدند. مادر آن حضرت سبیکه و اهل نوبه از مناطق افریقا و از خانواده ام‌المؤمنین ماریه قبطیه بود. (4) القاب امام جواد (علیه السلام) عبارتند از: زکی، مرتضی، تقی، قانع، رضی، مختار، متوکل و جواد. (5) علاوه بر بیانات و نصوصی که از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) در امر امامت حضرت جواد (علیه السلام) آمده، امام هشتم به مناسبت‌های گوناگون، به امامت ایشان تصریح کرده و آن حضرت را به عنوان جانشین خود به شیعیان معرفی فرموده‌اند. صفوان بن یحیی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید:
“از آن حضرت سؤال کردم: «اگر برای شما حادثه‌ای پیش آمد، به چه کسی باید پناه ببریم؟» با دست خود به اباجعفر (علیه السلام) اشاره فرمودند. عرض کردم: «جانم به فدایتان! این فرزند فقط سه سال دارد!» فرمودند: «چه مانعی دارد؟ عیسی بن مریم سه ساله بود که بار سنگین مسؤلیت پیامبری را به دوش می‌کشید.» (6)”
کسانی که از حضرت رضا (علیه السلام) درباره امامت امام جواد (علیه السلام) روایت کرده‌اند بسیارند؛ از جمله: علی بن جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام)، صفوان بن یحیی، معمر بن خلاد، حسین بن بشار، ابن ابی نصر بزنطی و ابن قیاما واسطی. (7) با تولد امام جواد (علیه السلام) توطئه‌های دشمنان واقفی امام رضا (علیه السلام) خنثی شد، به ویژه واقفیه که به آن حضرت چنین ایراد می‌گرفتند: «که چگونه تو امام هستی با این که فرزند نداری؟» از این رو امام رضا (علیه السلام) از حضرت جواد (علیه السلام) به عنوان مولودی پر برکت برای شیعیان یاد می‌کردند. (8)

اوضاع سیاسی عصر امام جواد (علیه السلام)

در دوران امامت هفده ساله امام جواد (علیه السلام)، مأمون به گفت و گوی علمی با مذاهب، نحله‌ها و ادیان گوناگون توجه کرد، به همین سبب، مجالس مناظره تشکیل می‌داد تا رؤسای این گروه‌ها به بحث و استدلال بپردازند. او بیت‌الحکمه را در سال 215 هجری در بغداد تأسیس کرد. وی به معتزله گرایش داشت و عقیده آنان را درباره خلق قرآن پذیرفته بود، ولی محدثان بغداد به ویژه احمد بن حنبل و پیروانش به شدت با این دیدگاه مخالف بودند و آن را بدعت می‌دانستند. خوی استبدادی مأمون، موجب شد تا دستور دهد احمد بن حنبل را به تازیانه بستند و به زندان انداختند. (9) مأمون در سال 218 قمری درگذشت و برادرش معتصم جانشین وی شد. (10) وی به استخدام ترکان پرداخت و در سال 220 قمری سامرا را تأسیس کرد و پایتخت را به آن جا منتقل نمود. (11) در این زمان، نهضت کلامی معتزله چنان قدرتمند شده بود که محیط فرهنگی و فکری بغداد و برخی دیگر نقاط جهان اسلام را به اشتغال خود درآورد. خردسالی امام جواد (علیه السلام)، دست‌آویزی شد تا آنان از مبانی عقیدتی شیعه خرده‌گیری کنند و به اصل امامت شیعه بتازند که آن حضرت در پاسخ آنان، با بیانی مستدل توطئه آنان را خنثی کردند. (12)
امام جواد (علیه السلام) در ابتدای امامت، با مشکلاتی رو به رو بودند که پذیرش امامت ایشان را با ابهام رو به رو کرد. گروهی از شیعیان، بر امامت موسی بن جعفر (علیه السلام)، توقف کردند. این گروه را واقفیه می‌گویند. (13) این گروه هنوز در دوران امام جواد (علیه السلام)، در میان شیعیان حضور داشتند. دسته‌ای دیگر از شیعیان به برادر امام رضا (علیه السلام) عبدالله بن موسی مراجعه کردند و چون او را در پاسخ به پرسش‌هایشان ناتوان دیدند، وی را رها کردند. گروهی دیگر به امامت احمد بن موسی معتقد شدند.
یکی از موضوعات مهم که در دوران زندگی امام جواد (علیه السلام) مطرح بوده، ازدواج ایشان با ام‌الفضل دختر مأمون است که این موضوع در تاریخ اسلام، به گونه‌های مختلف بررسی و اظهار نظر شده است. هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام) از خراسان به بغداد رفت، شیعیان امامی، امام جواد (علیه السلام) را به امامت برگزیدند. از این رو، مأمون احساس خطر کرد؛ زیرا در مدینه رقیبی سرسخت و مدعی امامت موروثی اهل بیت (علیهم السلام) وجود داشت. (14) از سوی دیگر، مأمون به قتل امام رضا (علیه السلام) متهم بود و بایست با امام جواد (علیه السلام) به گونه‌ای رفتار می‌کرد که خود را از موضوع اتهام خارج کند. از این رو، با نوشتن نامه‌ای همراه با اکرام و احترام، آن حضرت را به بغداد دعوت کرد تا هم از نزدیک ایشان را زیر نظر داشته باشد و هم ارتباط شیعیان با ایشان را کنترل نماید و هم با خوش‌رفتاری با ایشان و تزویج دخترش با آن حضرت، مسأله اتهام مشارکت در قتل امام رضا (علیه السلام) را از خود دور کند. شیخ مفید ازدواج امام جواد (علیه السلام) با ام‌الفضل را از روی علاقه مأمون به آن حضرت و اعتقاد او به مراتب فضل ایشان دانسته است. (15) بسیاری از تاریخ‌نگاران بر این باورند که این ازدواج توطئه‌ای بوده که مأمون آن را برای رسیدن به مقاصد خود ترتیب داد. برخلاف گروه اول که علاقه مأمون به امام جواد (علیه السلام) را عامل این ازدواج مطرح کرده‌اند. با شناختی که در تاریخ از مأمون وجود دارد و با توجه به ویژگی‌های شخصی وی، اهداف دیگری نیز می‌توان برای اقدام او ترسیم کرد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
– تظاهر به دوست داشتن خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
– در امان ماندن از قیام و شورش علویان؛
– مأنوس شدن امام جواد (علیه السلام) با زندگی درباری؛
– تولد کودکی از نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای خاندان مأمون؛ (16)
– نظارت بر امام جواد (علیه السلام) و بستن راه هر گونه خطر احتمالی از جانب امام؛
– محدود و مسدود کردن روابط آن حضرت با پیروانش و سایر مسلمانان؛
– جلوگیری از گسترش جلالت علمی و علوشان مقام معنوی امام جواد (علیه السلام). (17)
در هر صورت، مسلم است که مأمون به هیچ یک از اهداف یاد شده نرسید و امام جواد (علیه السلام) چندی پس از ازدواج با ام‌الفضل به مدینه بازگشتند و شیعیان توانستند با ایشان ارتباط داشته باشند. آن حضرت در سال 215 قمری وقتی مأمون عازم جنگ با رومی‌ها شد، از وی اجازه سفر حج خواستند و به حجاز بازگشتند تا خلافت عباسی از این ازدواج مشروعیتی کسب نکند. آن حضرت تا زمان خلافت معتصم در مدینه ساکن بودند و به زندگی خانوادگی، کشاورزی و رسیدگی به امور شیعیان و راهنمایی آنان مشغول بودند. هنگامی که معتصم به خلافت رسید، از جانب آن حضرت احساس نگرانی کرد؛ از این رو به والی مدینه دستور داد امام جواد (علیه السلام) و ام‌الفضل را به بغداد اعزام کند. با ورود امام جواد (علیه السلام) در سال 220 هجری به بغداد، (18) معتصم به جوسازی و تحریک و شهادت دروغین علیه آن حضرت پرداخت. معتصم هم چون مأمون، بزرگان مذاهب گوناگون را به مناظره و مجادله با امام جواد (علیه السلام) دعوت می‌کرد تا شاید در این گفت وگوها لغزشی از امام پیش آید، اما عظمت علمی آن حضرت، موجب اعتبار بیش‌تر ایشان گردید. (19) معتصم که نتوانست شخصیت آن حضرت را تخریب کند، تصمیم گرفت ایشان را به قتل برساند. (20) بدین منظور ام‌الفضل را مأمور این کار کرد و او امام جواد (علیه السلام) را مسموم نمود و آن حضرت را به شهادت رساند. (21) بعد از شهادت آن حضرت در 29 ذی‌القعده سال 220 قمری (22) جنازه ایشان را در جانب غربی بغداد در گورستان قریش پشت قبر جدش موسی بن جعفر (علیه السلام) به خاک سپردند. (23)

جریان‌های فکری عصر امام جواد (علیه السلام)

جریان‌های فکری این دوره عبارتند از:

1. جریان اهل حدیث

اهل حدیث به ظاهر روایت تمسک می‌جستند و مرکز آنان سرزمین حجاز بود. معاویه در جهت راهبردهای فرهنگی و تقویت پایه‌های قدرت خود، گروهی از راویان و قصه‌پردازان را به دمشق فراخواند. این گروه رسانه فکری بنی‌امیه بودند و سیاست فرهنگی بنی‌امیه و هواداری از آنان را طراحی کردند و برای امویان فضیلت‌تراشی نمودند. جریان تحریف و جعل روایت، به مرور گسترده‌تر شد، به طوری که روند فکری جامعه اسلامی بر اساس این روایات شکل گرفت. پیروان این جریان در آغاز عثمانی بودند و سپس نام سنی به خود گرفتند. (24) اینان برای خداوند جسمانیت قائل بودند؛ لذا «مجسمی مذهب» نامیده شدند. امام جواد (علیه السلام) به شیعیان می‌فرمود: «اجازه ندارید پشت سر کسی که برای خدا جسمانیت قائل است نماز گزارید و به او زکات بپردازید!» (25) عدم تحمل و رواداری اهل حدیث و معتزله عقل‌گرا و حمایت گسترده دستگاه خلافت عباسی از معتزله، موجبات درگیری بیش‌تر این دو گروه را فراهم کرد و بغداد صحنه درگیری‌های فکری و تکفیر و تفسیق میان این دو جبهه فرهنگی گردید.
اهل حدیث در آغاز سده سوم هجری، در جریان فقهی و حدیثی احمد بن حنبل ادغام شدند. ابوعبدالله احمد بن حنبل (164- 241 ق) مؤسس چهارمین مذهب سنت و جماعت در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر درگذشت. هنگامی که مأمون به معتزله گرایش یافت و عقیده آنان را درباره خلق قرآن پذیرفت، محدثان بغداد به ویژه احمد بن حنبل و پیروانش به شدت با این دیدگاه مخالفت کردند و آن را بدعت دانستند. از همین روی، عباسیان بر آنان سخت گرفتند و حتی احمد را به تازیانه بستند و به زندان انداختند. (26) در بغداد کار به شورش کشید تا جایی که حنابله این ایام را «دوره محنه» نامیدند. احمد بن حنبل به سبب پایداری در محنه از جایگاهی درخور توجه در میان محدثان برخوردار گردید و پس از به قدرت رسیدن متوکل نیز هرچند قدرت و مکنتی در دستگاه خلافت چندان نیافت. اقبال عمومی به اندیشه‌های او بیش‌تر شد. (27)
او فقیهی کثیرالسفر بود و در طلب علم و حدیث به شام، حجاز، یمن، کوفه، بصره سفر کرد و احادیث زیادی گرد آورد و آنها را در مجموعه‌ای فراهم آورد که مسند ابن‌حنبل خوانده می‌شود. این مسند در شش جزء و مشتمل بر چهل هزار حدیث است. او از تمسک به رأی تبری می‌جست و تنها به کتاب‌الله و حدیث استدلال می‌کرد. وی آن قدر در استناد به حدیث مبالغه نمود که گروهی از بزرگان اسلام مانند محمد بن جریر طبری و ابن ندیم او را از ائمه حدیث شمردند، نه از مجتهدان اسلام. او از شاگردان شافعی بود، سپس از مذهب او روی برتافت و مذهب مستقلی ایجاد کرد و آن را بر پنج اصل نص کتاب‌الله، سنت، فتاوی صحیح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قول بعضی از صحابه هر گاه موافق کتاب و سنت باشد و تمام احادیث مرسل و ضعیف بنیاد نهاد. رواج مذهب حنبلی از سه مذهب دیگر کم‌تر بود. (28) ولی پیروان وی در بغداد هم چون خوارج هیاهویی راه انداختند که زمینه‌های جریان تکفیری را در جهان اسلام فراهم آورد.

2. جریان واقفیه

گروه اقلیتی از شیعیان، به انکار امامت علی بن موسی (علیه السلام) پرداختند. این گروه به دلیل دنیا‌طلبی و انگیزه مالی و سوء برداشت از روایات و جعل آنها و انحراف فکری و نبود ارتباط مستقیم و دوری شیعیان از امام، پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) بر آن حضرت توقف کردند (29) و امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را نپذیرفتند و اعتقاد به مهدویت موسی بن جعفر (علیه السلام) را مطرح کردند و گفتند: وی نمرده و در غیبت است و قیام خواهد کرد. برخی دیگر می‌گفتند: اگر چه موسی بن جعفر مرده، بار دیگر بازگردد و قیام کند و گیتی ستم گرفته را پر از داد نماید. (30) وقتی از امام جواد (علیه السلام) درباره خواندن نماز پشت سر امام جماعت واقفی مذهبان سؤال شد، آن حضرت در پاسخ، شیعیان خود را از این کار نهی کردند. (31) هم‌چنین فرمودند: «زیدیه و واقفیه را در ردیف نصاب (ناصبی‌ها که بغض و دشمنی با حضرت علی (علیه السلام) دارند. (32) از مصادیق آیه (وجوه یومئذ خاشعه، عامله ناصبه) (33) هستند». (34) در این زمان بیش‌تر ناصبی‌ها در دمشق حضور داشتند. (35)

3. جریان زیدیه
زیدیان بعد از قیام زید بن علی به امامت او معتقد شدند. مهم‌ترین اعتقادات زیدیان را می‌توان چنین بر شمرد:
3-1- فرزندان امام علی (علیه السلام) از نسل امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) شایستگی امامت را به شرط قیام دارا هستند؛
3-2- نص بر امامت علی (علیه السلام) وجود ندارد و امامت به وصف است. امامت مفضول بر فاضل پذیرفتنی است؛
3-3- حضرت علی (علیه السلام) بر ابوبکر و عمر برتری داشت ولی امامت به کسی می‌رسد که مردم از او اطاعت کنند؛
3-4- نباید ابوبکر و عمر را سب و لعن کرد، (ولی عثمان و طلحه و زبیر را نقض می‌کردند)؛
3-5- کسی شایسته امامت است که به دعوت خود خروج کند و بیعت با وی درست است؛
3-6- وجوب امر به معروف و نهی از منکر با شمشیر. (36)
عصر امام جواد (علیه السلام) هم زمان با قیام ادریس دوم در افریقیه بود (188- 213 ق) او در سال 197 قمری شهر نفیس و اغمات را مصادره کرد و در سال 199 بربرهای خارجی قبایل “نفذه” در مغرب اوسط را مطیع خود ساخت و وارد تلمسان شد و سه سال در این شهر به سر برد و چندین بار با خوارج صفویه در این شهر جنگید. (37)
هم‌چنین در این زمان محمد بن قاسم بن علی زیدی رهبر فرقه جارودیه بود. پیروان او معتقد بودند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی بن ابی طالب را به توصیف و بدون نام به امامت منصوب کرده است. (38) چهل هزار نفر در مرو با وی بیعت کردند. او سپس به طالقان رفت و در سال 219 قمری در آن جا قیام کرد و بسیاری از ساکنان ایالت خراسان گرد او جمع شدند؛ اما حرکت او فاقد سازمان‌دهی بود و خطر جدی برای حکومت معتصم به حساب نمی‌آمد. سرانجام عبدالله بن طاهر، امیر خراسان، او را دستگیر کرد. و به سامرا گسیل داشت و در آن جا زندانی شد اما به کمک پیروانش فرار کرد. مدتی در واسط مخفی بود و در آن جا مرد. (39)
زیدیه پیروان ائمه را با عنوان رافضه یاد می‌کردند و امامان را به سازش و هم‌کاری با خلفا متهم می‌ساختند. این تنازعات در قرن سوم به ویژه از زمان امام جواد (علیه السلام) به بعد میان امامیه و زیدیه به اوج خود رسید، چنان که امام جواد (علیه السلام) در روایتی، زیدیه را مصداق آیه (وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه) خواندند و در ردیف ناصبی‌ها قرار دادند. (40)

4. جریان غلات

غلات یکی از گروه‌های خطرناک و منحرف در میان شیعیان بودند که در بدنام کردن شیعه سهم زیادی داشتند. اینان به شدت مورد تنفر امامان بودند. خطر این گروه برای شیعیان بسیاری جدی بود؛ زیرا آنها روایاتی را به نام امامان جعل می‌کردند و به این وسیله شیعیان را که پیرو ائمه بودند، به انحراف می‌کشاندند. امام جواد (علیه السلام) درباره ابوالخطاب که از سران غلات بود فرمودند:
“لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسی که درباره لعن بر او توقف یا تردید کند. (41)”
سپس فرمودند:
“ابوالغمر، جعفربن واقد و هاشم بن ابی هاشم، ما را وسیله گرفتن و غصب اموال مردم قرار می‌دهند. کارشان به جایی رسیده که مردم را به آنچه ابوالخطاب آنان را به آن می‌خواند دعوت می‌نمایند خدا او، همراهانش او را و آنانی را که سخنانشان را می‌پذیرند لعنت کند. (42)”
حتی در روایتی به اسحاق انباری فرمودند:
“دو تن از غلات به نام‌های ابوالسمهری و ابن ابی الزرقا (43) (که خود را مبلغین امامان قلمداد می‌کردند)، باید کشته شوند.”
علت این دستور، این بود که آن دو در میان مردم فتنه‌انگیزی می‌کردند و خواستار مرگ امام و دوست‌داران ایشان بودند. اسحاق درصدد اجرای دستور امام بود ولی آن دو همواره از او دوری می‌جستند. (44) غالیان و واقفه در عصر امام رضا (علیه السلام) با هم ممزوج شدند و مشکلات بسیاری برای شیعیان و ائمه (علیهم السلام) فراهم کردند. امام جواد (علیه السلام) از طریق پاسخ‌گویی به شبهات، نشان دادن کرامات، افشاگری درباره آنان، لعن و نفرین و تحریم اجتماعی واقفیان، با آنان مبارزه می‌کردند.

5. جریان فقهی شافعی

امام شافعی (150- 204 ق) با نام محمد بن ادریس، فقیهی عرب و قریشی الاصل بود و در غزه تولد یافت و در مصر درگذشت. او در درس مالک ابن انس حاضر می‌شد و در عراق علم فقه را از محمد شیبانی شاگرد ابوحنیفه فراگرفت و به یمن و مصر سفر کرد. شیوه فقهی او بین دو مکتب رأی و حدیث بود و آن دو طریق را با یک‌دیگر آمیخت. و از این جهت مذهب او را مذهبی بین مالکی و حنفی می‌دانند. شافعی مبانی اربعه فقه (کتاب، سنت، اجماع و قیاس) را قبول داشت. کتاب وی به نام رساله امام شافعی معروف است و نخستین کتابی به شمار می‌آید که در اصول علم فقه نوشته شد. فقه شیعه در عبادات، بسیار نزدیک به این مذهب است شافعی به علی بن ابی طالب (علیه السلام) بیش از ائمه سنت و جماعت ارادت داشت و به آن حضرت عشق می‌ورزید. (45) پس از مرگ شافعی، پیروان وی در مکه و نقاط دیگر به تبلیغ مذهب وی پرداختند.

6. جریان اسماعیلیه
بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام)، گروهی از شیعیان مدعی شدند که اسماعیل بن جعفر نمرده است و نخواهد مرد و او همان مهدی قائم پس از پدرش است. اینان را اسماعیلیان خالصه می‌خواندند. گروهی دیگر از شیعیان عقیده داشتند که پس از امام صادق (علیه السلام) نواده او محمد بن اسماعیل امام است. پیروان این عقیده به نام پیشوایشان مبارک غلام وی، «مبارکیه» خوانده می‌شدند. امامان اسماعیلی تا یک قرن و نیم پس از وفات اسماعیل پنهان بودند و از فعالیت‌ها و تعلیمات داعیان ایشان اطلاعات کمی در دست بود. بعد از مرگ محمد، پسرش عبدالله معروف به احمد الوفی که مخفی و در پرده بود، از عسکر مکرم بیرون رفت و به دیلم آمد و با دختری از خاندان علوی ازدواج کرد که حاصل آن پسری به نام احمد ملقب به محمد تقی بود. عبدالله از دیلم به نزدیک حلب آمد و در آن جا اقامت کرد و سپس از آن جا به شهر سلمیه نزدیک حمص رهسپار شد.
و در حضور داعیان، پسرش احمد بن عبدالله را جانشین خود اعلام کرد و سپس به شهر مصیاف در سوریه رفت و در آنجا درگذشت. جنازه وی را در بالای کوهی به خاک سپردند که از آن پس مشهد خوانده شد (212ق) پس از وی احمد به امامت رسید و در سال 229 در قسطنطنیه درگذشت. (46) دعوت اسماعیلیان در عصر امام جواد (علیه السلام) در بستر گسترش جغرافیایی قرار گرفت و پیروانی پیدا کرد.

7. جریان زندیقان

در عصر خلافت منصور، عبدالله بن مقفع برخی از آثار مانویان را به عربی ترجمه کرد. به سبب نفوذ این افکار مادی و انحرافی، زندیقان فراوان شدند و اعتقاداتشان در میان مردم گسترش یافت. مهدی عباسی دستور داد تا کتبی در رد بر ملحدان و منکران دین نگاشته شود و به مبارزه با زندیقان همت گماشت. (47) خرمدینان در گرگان در سال 162 و هم‌چنین در سال 181 قمری شورش کردند. (48)
هم‌چنین در آذربایجان، اصفهان، ری، همدان و دیلم سر به شورش برداشتند و در آذربایجان، رهبری جاویدان بن شهرک را پذیرفتند. وی آیین خرمدینان را احیا کرد. بعد از مرگ او، بابک رهبر خرمدینان گردید. بابک نتوانست همه بخش‌های آذربایجان را به هم بپیوندد. دعوت او با موفقیت بسیاری در منطقه جبال، همدان، اصفهان، ماسبذان و مهرجان رو به رو شد. این دعوت در طبرستان، گرگان، ارمنستان، خراسان و دیگر سرزمین‌های غیرعرب گسترش یافت. بابک در نتیجه پیروزی‌های پی در پی، به نیروی خطرناکی تبدیل شد. مأمون نیروهای نظامی گسترده‌‌ای را به جنگ وی می‌فرستاد اما مدام شکست می‌خوردند تا این که در سال 218 قمری مأمون مرد. معتصم در سال 220 قمری بزرگ‌ترین فرمانده‌اش به نام افشین حیدر بن کاووس را که امیر منطقه جبال بود، برای جنگ با بابک فرستاد. افشین توانست او را شکست دهد و بابک را به همراه برادرش عبدالله به سامرا آوردند و کشتند و جسد او را در سامرا به دار آویختند. (49)

8. جریان معتزله

ظهور اولیه معتزله را به داستان متواتری مربوط به حسن بصری مربوط دانسته‌اند که هنگام پاسخ به شاگردش واصل بن عطا درباره جایگاه مرتکب گناه کبیره گفت: «جایگاه چنین شخصی در المنزله بین المنزلین قرار دارد.» از همین جا، واصل از استادش کناره‌گیری کرد و حسن درباره‌ وی گفت: «او از ما کناره گرفت». بیش‌تر معتزله آرای واصل را پذیرفتند و او به عنوان مؤسس اصلی معتزله شناخته شد. (50) معتزله عبارتند از:
1. توحید به معنای خدای یگانه است. او شریکی ندارد و شنوا و بیناست؛
2. اصل عدم به معنای عادل است. معتزله اصرار بر اختیار و تکلیف انسان داشتند و بر اساس این اصل، سرنوشت نهایی بشر را به دست خود وی می‌دانستند؛
3. اصل وعد و وعید به معنای این است که خداوند در سرای دیگر، نیکوکاران را پاداش بهشت و بدکاران را کیفر دوزخ می‌دهد؛
4. المنزله بین المنزلین یعنی مرتکب کبیره فاسق است و در جایگاهی میان کفر و ایمان قرار دارد؛ (51)
5. امر به معروف و نهی از منکر یعنی منکر را در دل ناخوشایند دانستن و به زبان به معروف دعوت کردن و از منکر بازداشتن.
مکتب اعتزال در بصره به وجود آمد و رشد کرد اما در اواخر سده دوم هجری، بشر بن معتمر (م 210 ق) که یکی از دانش‌آموختگان مدرسه بصره بود، به بغداد سفر کرد و مدرسه معتزله بغداد را تأسیس نمود و به ترویج اصول مکتب اعتزال از بغداد همت گماشت. (52) فرقه کلامی معتزله، پس از به قدرت رسیدن عباسیان در صحنه فرهنگی بغداد ظاهر شد و در اوایل سده سوم هجری به اوج خود رسید. بدین‌سان معتزله به یکی از جریان‌های فکری و کلامی تأثیرگذار عصر امام جواد (علیه السلام) تبدیل شد. موضع‌گیری امام جواد (علیه السلام) در مقابل این جریان کلامی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است تا جایی که مناظرات حضرت جواد (علیه السلام) با یحیی بن اکثم را که از بزرگ‌ترین فقهای این دوره به شمار می‌رفت می‌توان رویارویی تفکر ناب شیعه با منادیان معتزله دانست که همواره پیروزی با امام جواد (علیه السلام) بود.

9. جریان خوارج

خوارج بیست فرقه بودند و هر فرقه به گروه‌هایی تقسیم می‌شدند. همه آن‌ها مشترکاً اعتقاد داشتند که امام علی (علیه السلام)، عثمان، اصحاب جمل، حکمین و راضی شوندگان به داوری میان آن حضرت و معاویه و کسانی که تصویب رأی حکمین یا یکی از آن دو را پذیرفته‌اند، کافر هستند و قیام بر حاکم ستمگر واجب است. (53) دو گروه از خوارج در زمان امام جواد (علیه السلام) در افریقا حکم‌رانی می‌کردند که عبارت بودند از: بنی مدرار در سجلماسه که مذهب صفریه داشتند. فرقه صفریه گناه‌کاران را مشرک می‌دانستند، اما کشتن اطفال و زنان و مخالفان خود را جایز نمی‌دانستند. (54) بنی مدرار در زمان منصور در سال 140 قمری تشکیل شدند و بیش از 140 سال حکومت کردند که از برجسته‌ترین حکومت‌های مستقل خوارج بودند. حکومت دوم اباضی مذهب بودند. این فرقه بر امامت عبدالله بن اباض، و معتقد بودند: کافران امت اسلام یعنی مخالفان ایشان، بری از شرک و ایمانند نه مؤمنند و نه مشرک، اما کافرند و شهادتشان جایز است و ریختن خون ایشان را در نهان ناروا شمردند و آشکارا به کشتن دست یازیدند و زناشویی با زنان کافران و ارث بردن از آنان را درست می‌دانستند. (55) این حکومت در سال 144 قمری در مغرب میانه حکومت ایجاد کرد. بنیان‌گذار آن عبدالرحمان بن رستم و پایتخت آن تاهرت بود. اینان متعصب‌ترین گروه خوارج بودند که بیش از 130 سال حکومت کردند. (56) خوارج در زمان امام جواد (علیه السلام) در سیستان به رهبری “حمزه آذرک” (179- 213 ق) شورش کردند که طلحه بن طاهر دوران امارتش بیش‌تر در جنگ با خوارج سپری گردید و مرگ او نیز با مرگ حمزه هم زمان شد که خوارج از میان نرفتند. پیدایش عیاران و صفاریان موجب زوال تدریجی خوارج گردید. (57)
فرقه اباضیه در سال 135 هجری، تحت امامت جلندی بن مسعود به عمان رفتند و در سال 177 قمری آن جا حکومت تشکیل دادند. این حکومت صد سال ادامه داشت تا زمان معتضد که حکومت اباضیه برچیده شد. (58)

راهبردهای مدیریت فرهنگی امام جواد (علیه السلام)

مدیریت راهبردی فرهنگی، به معنای سازمان‌دهی، هدایت، کنترل امور و هدایت فعالیت‌های فرهنگی در چارچوب اهداف مورد نظر است. از آن جا که در تاریخ امامان شیعه برای نخستین بار شخصی در خردسالی به مقام امامت می‌رسید، طبیعی بود این امر بی‌سابقه‌ای مورد اختلاف بین امامت و در دستگاه خلافت، واکنش‌هایی را در برداشته باشد. امام جواد (علیه السلام) با درک عمیق اوضاع سیاسی – فرهنگی، فعالیت خویش را در درجه اول بر توسعه فرهنگ دینی با تأکید بر قرآن و عترت، تقویت باورهای عقیدتی شیعیان و یاران خود و اصلاح سبک رفتار دینی شیعیان قرار دادند. فعالیت‌های ایشان عبارت بودند از:

1. تبیین موقعیت رهبر دینی و امامت الهی خود

یکی از راهبردهای مهم اصلاح فرهنگی، تعیین رهبر فکری و فرهنگی اصیل جامعه اسلامی است. از جمله مسائل مربوط به امامت در جامعه آن روز، مطرح شدن امامت پیش از سن بلوغ بود. مصداق نخستین این موضوع اعتقادی وجود مبارک امام جواد (علیه السلام) بود. این موضوع نگرانی‌هایی را در میان پیروان اهل بیت به وجود آورد و آنان را دچار اضطراب کرد. برخی از شیعیان برای یافتن حقیقت، راهی مدینه شدند تا از نزدیک با امام خویش آشنا شوند و از نگرانی بیرون آیند. آنان با طرح سؤالات متعدد و پاسخ صحیح از امام جواد (علیه السلام) به امامت آن حضرت یقین پیدا کردند. (59) امام جواد (ع) حتی در رویارویی با مردم و مخالفان، آشکارا خود را پیشوای امت، حجت خدا در زمین، گنجینه علم و حکمت خداوندی، وصی انبیای الهی از بندگان گرامی خداوند معرفی می‌کردند. (60)

2. به چالش کشیدن مشروعیت خلافت

امام جواد (علیه السلام) پس از شهادت پدر بزرگوارش با دعوت اجباری مأمون به بغداد رفتند و در کنار خلیفه سکنی گزیدند، ولی هرگز از ابراز حقایق ابایی نداشتند و به اثبات امامت خویش و آشکار کردن دانش خدادادی خود ابراز کرامت، اتخاذ موضع منفی در برابر دستگاه خلافت و ناخشنودی از حضور دربار خلیفه پرداختند تا سیاست خویش را برای شیعیان ابراز کنند. این سیاست، گاه در سخنان حکیمانه و گاه در رفتار امام تجلی می‌کرد؛ گاه نیز موضع امام در تبیین صحیح فقه اسلامی و مخدوش اعلام کردن دیدگاه‌های پرسش کنندگانی مانند یحیی بن اکثم بود.

3. گسترش علوم و دانش اهل بیت (علیهم السلام)

امام جواد (علیه السلام) برای برخورداری جامعه از دانش خویش، پس از شهادت پدر بزرگوارشان در مسجدالنبی بر فراز منبر رفتند و فرمودند:
“من محمد بن علی الرضا و جواد هستم؛ من دانای به انساب مردم در صلب پدرانشان هستم؛ من به نهان و آشکار و نیز آینده امور شما آگاهم؛ علمی که خداوند پیش از آفرینش آفریده‌هایش به ما عطا کرده است و تا پس از فنای آسمان‌ها و زمین‌ها از آن بهره‌مندیم و چنان‌چه هم‌دستی اهل باطل و حاکمیت گمراهان و فتنه شکاکان نبود، سخن می‌گفتم که پیشینیان و آیندگان از آن به شگفت آیند.”
پس دست بر دهان نهاد و فرمود:
“ای محمد! سکوت کن آن گونه که پدرانت پیش از تو سکوت کردند! (61)”

4. رهبری شیعیان

امام جواد (علیه السلام) و یاران و راویان ایشان، یک حرکت فرهنگی – علمی گسترده و تأثیرگذار در جهان اسلام ایجاد کردند. آن حضرت به عنوان رهبر فکری مسلمانان و شیعیان، به زدودن شبهات آنان از طریق مناظره و بیان میراث حدیثی می‌پرداختند. مجموعه روایاتی که در مسند آن حضرت آمده، حدود 250 روایت است. این روایات به چند دسته تقسیم می‌شود که شامل اصول دین، توحید، نبوت، امامت، فروع دین و احکام، روایاتی شامل طهارت، نماز، زکات، حج، جهاد، ازدواج و طلاق، قضا و شهادت، نذر، دیات، وصیت و ارث و مباحث اخلاقی و در زمینه‌ تفسیر قرآن، دعا، مناجات، زیارات از جمله زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسین (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) و مؤمنان است.
امام جواد (علیه السلام) چه در دورانی که به اجبار در کنار مأمون در بغداد بودند و چه پس از بازگشت به مدینه، در حفظ انسجام و رهبری شیعیانی کوشیدند که در سرزمین‌های اسلامی پراکنده بودند. آن حضرت از طریق وکلایی هم چون علی بن مهزیار، خیران خادم، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن محمد بن عیسی و صالح بن محمد سهل، پاسخ‌گوی مسائل دینی شیعیان بودند. ایشان برای گسترش فرهنگ ناب تشیع، کارگزاران و وکلایی به مناطق گوناگون در قلمرو بزرگ عباسیان تعیین و یا اعزام نمودند؛ از جمله در اهواز، همدان، ری، سیستان، بغداد، واسط، بصره و نیز مناطق شیعه‌نشینی چون کوفه و قم. امام جواد (علیه السلام) به این طریق با شیعیان خود همیشه در ارتباط بودند و آنها را رهبری می‌کردند.

5. مبارزه با جریان‌های انحرافی

در همه دوران‎ها، مخالفان فکری برای پراکنده کردن شیعیان و ایجاد تفرقه، دست به توطئه فرقه‌سازی زده‌اند. امام جواد (علیه السلام) نیز با فرقه‌های منحرف از خط امامت رو به رو بودند و شیعیان را در گرفتن موضع مناسب در رویارویی با آنان هدایت می‌کردند. شاخص‌ترین این گروه‌ها عبارت بودند از: اهل حدیث، واقفیه، زندیه و غلات. آن حضرت در مورد اهل حدیث فرمودند:
“اجازه ندارید پشت سرکسی که برای خدا جسمانیت قائل می‌شود نماز گزارید و به او زکات بپردازید. (62)”
هم‌چنین در روایتی از امام جواد (علیه السلام)، واقفیه و زیدیه مصداق آیه (وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه) خوانده شده و در ردیف ناصبی‌ها قرار گرفته‌اند. (63) امام جواد (علیه السلام) نیز درباره ابوالخطاب که از سران غلات بود فرمودند:
“لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره لعن بر او توقف کرده یا تردید کند! (64)”
حتی به اسحاق انباری فرمودند:
“دو تن از غلات به نام‌های ابوالسمهری و ابن ابی‌الزرقا که (خود را مبلغین امامان قلمداد می‌کردند) باید کشته شوند. (65)”

6. مناظره‌های علمی و اعتقادی

امام جواد (علیه السلام) از دو جهت به مناظرات علمی کشانده می‌شد:
1. از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت، می‌خواستند علم الهی امام را دریابند. بنابر این طبیعی بود که مجالس متعددی بدین منظور ترتیب داده می‌شد. به ویژه از طرف مأمون و معتصم دو خلیفه معاصر آن حضرت. از آن جا که شیعیان، مدعی علم الهی برای امامان خود بودند، خلفا می‌کوشیدند تا با تشکیل مجالس مناظره، امامان را رودرروی برخی از کارگزازان فرهنگی خلافت عباسی قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسش‌ها درمانده شوند و شیعیان از پیروی آنها خودداری کنند. علاوه بر این‌ها، علاقه شخصی مأمون در برپایی مناظرات بی‌تأثیر نبود؛ زیرا وی به علم دوستی شهرت داشت.
2. در کتب و منابع تاریخی به ویژه مسند امام جواد (علیه السلام)، هشت روایت از مناظرات و احتجاجات آن حضرت آمده که آن حضرت در پاسخ به سؤالات از چند روش استفاده می‌کردند:
1. استناد به آیات قرآن؛
2. استناد به احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
3. پاسخ‌گویی با برهان‌های عقلی و تأکید بر امامت خود و این که امام داناتر از همه مردم است؛
4. مطرح کردن شقوق گوناگون پرسش‌هایی از دل پرسش اصلی.
مهم‌ترین موضوعاتی که در این مناظرات مطرح شده عبارتند از: موضوعات بایدها و نبایدهای دینی و احکام، موضوعات کلامی مثل امامت، اسماء و صفات خداوند و فضایل خلفا. این مناظرات هم از جانب شیعیان و هم از جانب کارگزاران فرهنگی وابسته به دربار عباسی انجام می‌گرفته است.
مهم‌ترین این مناظرات، مناظره با یحیی بن اکثم است. مأمون از یحیی خواست تا سؤال پیچیده‌ای از امام کند. لذا از امام پرسید: «مُحرمی که حیوانی را کشته وظیفه‌اش چیست؟» امام در جواب از وی پرسیدند:
“آیا فرد محرم صید را در حرم کشته یا در بیرون آن؟ جاهل به حکم بوده یا عالم به حکم؟ عمداً آن را کشته یا به خطا؟ آزاده بوده یا برده؟ بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته یا موقع بازگشت؟ صید از پرندگان بوده یا غیر از آن؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ اصرار بر عمل خود دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب صید را کشته یا در روز؟ در حال عمره بوده یا حج؟”
بدین گونه یحیی شگفت‌زده شد.(66) هم‌چنین در مناظره دیگر با یحیی در مورد فضایل خلفا، آن حضرت احادیث ساختگی در فضایل خلفا را رد کردند. مناظره مهم دیگر امام با ابن داوود در زمان معتصم در مورد قطع دست دزد بود که امام فرمودند:
“محل سجده از آن خداست و چیزی که از آن خدا باشد قطع نمی‌شود. (67)”
البته این مناظره، به شهادت امام جواد (علیه السلام) منجر شد.
جدول تعداد و تحلیل محتوای مناظرات

سؤال کننده

سؤال مخاطب

پاسخ امام

جهت‌گیری کلی مناظره

 یادداشت‌های نظری

یحیی بن اکثم

حکم کشتن حیوان یا پرنده در حال احرام

حالت‌های مختلفی دارد که با توجه به هر حالتی پاسخ متفاوتی امام مطرح کردند

احکام

امام با مطرح کردن سؤالات زیادی باعث حیرت همه شدند

یحیی بن اکثم

مشخص کردن امام زمان

من امام هستم

امامت

کرامات امام مشخص شد

معتصم

قطع دست سارق

باید از محل اتصال انگشتان به کف انجام گیرد و کف دست باید حفظ شود

احکام

استناد امام به آیات و احادیث

یحیی بن اکثم

حکم ازدواج مردی با زنی که با او زنا کرده

او را واگذارد تا از نطفه‌اش استبرا نماید و از نطفه دیگران هم پاک شود

احکام ازدواج

مردی از علمای شیعه

حکم مردی که به زنش گوید: تو به عدد ستارگان مطلقه هستی

خداوند می‌فرماید: «الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان)

احکام طلاق

استناد امام به آیات قرآن و نشان دادن این که امام داناتر از هر کسی است

مردی از علمای شیعه

حکم مقاربت با حیوان

مرتکب این عمل تعزیر می‌شود و پشت آن حیوان داغ نهاده می‌شود و از محل بیرون می‌گردد تا ننگ و عار آن برای صاحبش نماند

احکام مقاربت

امام داناتر از هر کسی است

مردی

اسماء و صفات خدا در قرآن

اسماء وصفات مخلوقات خداوند هستند و مقصود آنها هم خداوند است

توحید

امام با برهان عقلی پاسخ می‌دهند

یحیی بن اکثم

روایت راضی بودن ابوبکر از خداوند

پیامبر فرموده‌اند: (هر روایتی با کتاب خدا و سنت من مخالف بود بدان عمل نکنید ودر قرآن آمده (ولقد الانسان و یعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید)

علم الحدیث و اثبات جعلی بودن روایت

استناد امام به آیات قرآن و احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

یحیی بن اکثم

روایت ابوبکر و عمر مانند جبرئیل و میکائیل

محال است؛ زیرا آن دو نفر سال‌ها مشرک بودند

اثبات جعلی بودن روایت

استناد به آیات و روایات

یحیی بن اکثم

روایت ابوبکر و عمر دوسید پیران اهل بهشتند

 این درست نیست مردان بهشت جوان هستند

اثبات جعلی بودن روایت

استناد به حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

یحیی بن اکثم

روایت عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت

محال است؛ زیرا بهشت با انوار فرشتگان و مقربان و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیامبران تابان است

اثبات جعلی بودن روایت

استناد به روایت

یحیی بن اکثم

روایت عمر با وقار و محبت و آرام صحبت می‌کرد و زبان ملایم و نرمی داشت

عمر بالای منبر گفت: «من شیطانی دارم که همواره دنبال من است؛ هر گاه از راه منحرف شدم، مرا راهنمایی کنید»

اثبات جعلی بودن روایت

یحیی بن اکثم

روایت مبعوث شدن عمر به پیامبری

خدا از پیامبران پیمان گرفته اکنون چگونه عهد خود را نادیده بگیرد و کسی را که مشرک بوده به نبوت مبعوث کند.

اثبات جعلی بودن روایت

استناد امام به آیات قرآن و احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

یحیی بن اکثم

روایت وحی به عمر

این محال است؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز تردید نمی‌کردند و در نبوت خود به یقین رسیده بودند

اثبات جعلی بودن روایت

استناد امام به آیات قرآن

یحیی بن اکثم

روایت نجات پیدا کردن عمر از عذاب

این محال است

اثبات جعلی بودن روایت

استناد امام به آیات قرآن

 

7. تقویت باورهای شیعیان و تربیت شاگردان

از آن جا که بهره‌گیری از امام جواد (علیه السلام) به طور مستقیم در برخی موارد مشکل بود، امام به تربیت شاگردانی پرداختند که آنها مشکلات مردم را حل می‌کردند و به سؤالات آنها پاسخ می‌دادند. در منابع نام شانزده نفر از یاران و 125 نفر از راویان امام جواد (علیه السلام) (68) آمده و شیخ طوسی نام 116 نفر از آن‌ها را آورده که 37 نفر از آنان ایرانی بودند. (69) معروف‌ترین آنها عبارت‌اند از:
– احمد بن محمد بزنطی که از اصحاب اجماع است و همگان به حقانیت او اعتراف کرده‌اند؛
– زکریا ابن آدم قمی که حضرت جواد (علیه السلام) او را دعا کردند و او را در زمره یاران حق‌شناس و باوفای خویش به شمار آوردند؛
– علی بن مهزیار اهوازی که از وکلای خاص امام بود و آن حضرت برای او دعا کردند و او را شخصیتی بی‌نظیر دانستند. حدود 35 کتاب در ابواب فقه و تفسیر، و عقاید از وی نام برده شده است؛ (70)
– یعقوب بن اسحاق سکیت که 32 کتاب نگاشت او به وسیله متوکل به شهادت رسید؛ (71)
– عبدالعظیم بن عبدالله حسنی که از مُحدثان بزرگ وفق‌ها بود و مقامی ارجمند در میان اهل بیت و شیعیان داشت و به حضور امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) رسیده بود. او در زمان امام هادی (علیه السلام) در شهر ری درگذشت. عبدالعظیم از امام جواد (علیه السلام) روایات زیادی نقل کرده و از این روایات معلوم می‌شود که پیوسته با آن حضرت در ارتباط بوده است. روایات عبدالعظیم در موضوعات گوناگون در باب امامت، تفسیر قرآن، دعاها و احکام است. (72) حجم روایات و منابع مکتوب و میراث علمی یاران آن حضرت، از حرکت فرهنگی و علمی قدرتمند و تأثیرگذار امام جواد (علیه السلام) و راویان و یارانشان در جامعه اسلامی حکایت دارد.

نتیجه

در عصر امامت امام جواد (علیه السلام) دگرگونی‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گسترده‌ای در جامعه اسلامی اتفاق افتاد. دگرگونی‌های فکری و فرهنگی پیشین شامل جریان غالیان، معتزله، خوارج، واقفیه، زیدیه، در جامعه مسلمانان می‌شد و حیات فرهنگی در حال تداوم و تغییر بود. از طرفی شاهد جریان نوظهور اهل حدیث حنبلی هستیم. در این عصر با وجود محدودیت‌هایی که مأمون و معتصم برای امام جواد (علیه السلام) ایجاد کرده بودند، آن حضرت با راهبردهای مهندسی فرهنگی، یک جریان تأثیرگذاری فکری و فرهنگی را شکل دادند. از جمله این راهبردها بیان مقام شایسته قرآن و عترت و روایات گوناگون در تقویت بنیان فکری شیعیان و مناظره با مخالفان و مشهورترین عناصر فرهنگی دستگاه خلافت عباسی، از جمله یحیی بن اکثم بود. آن حضرت به تربیت شاگردان و یارانی پرداختند که برخی میراث فقهی، تفسیری و حدیثی را منتقل ساختند و به یک جریان تأثیرگذار تبدیل شدند. آن حضرت به علت محدودیت‌هایی که برای ایشان وجود داشت، وکلایی را نصب کردند که رابط میان امام و شیعیان بودند و مشکلات آنان را حل می‌کردند و به سؤالات و شبهات آنان پاسخ می‌دادند و موجبات تداوم فکری و فرهنگی شیعیان را فراهم می‌کردند. بدین سام امام جواد (علیه السلام) نقش چشم‌گیری در تغییرات فکری و فرهنگی جامعه در عصر خود داشتند. طی دوره هیجده ساله امامت امام جواد (علیه السلام) برخلاف آشتفگی‌های فکری جهان اسلام و جریان‌های فرهنگی مخالف و نوظهور، شاهد تداوم و تغییر فکری و فرهنگی در جهان اسلام و در میان شیعیان هستیم و یک جنبش علمی و فکری عقل‌گرایانه در میان شیعیان امام جواد (علیه السلام) در حال تکوین بود.

نمایش پی نوشت ها:
1. استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
2. گی‌روشه، تغییرات اجتماعی، ص 26.
3. بروس کوئن، مبانی جامعه‌شناسی، ص 56.
4. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 379؛ مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص2. امام رضا (علیه السلام) او را خیزران نامید. شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 264؛ طبرسی، امین الاسلام، ص 345.
5. عطاردی، مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 12.
6. شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 266.
7. همان، ص 264؛ طبرسی، امین الاسلام، ص 345.
8. شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 268.
9. مسعودی، مروج الذهب، ج4، ص 52.
10. ابن خیاط، تاریخ، ص 391.
11. یعقوبی، تاریخ، ج2، ص 473.
12. کلینی، اصول کافی، ج3، ص 456.
13. نوبختی، فرق‌الشیعه، ص 180.
14. عطاردی، مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 128 و 132.
15. شیخ مفید ارشاد، ص 270.
16. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تاریخ تشیع، ص 125.
17. منتظرالقائم، تاریخ امامت، ص 239.
18. فرق‌الشیعه، ص 133.
19. تاریخ امامت، ص 238.
20. مستوفی، تاریخ گزیده، ص 205- 206.
21. مروج الذهب، ج4، ص 52.
22. مناقب‌آل ابی طالب، ج4، ص 379.
23. شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 284.
24. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 412.
25. شیخ صدوق، التوحید، ص 101.
26. مروج الذهب، ج4، ص 52.
27. حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، ص 212.
28. فرق الشیعه، ص 134.
29. همان، ص 180.
30. همان.
31. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 490.
32. ابن طاووس، مهج‌الدعوات، ص 89.
33. سوره الغاشیه، آیه 3.
34. عطاردی، مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 150.
35. بلعمی، تاریخ نامه طبری، ج3، ص 87.
36. اشعری، المقالات و الفرق، ص 145.
37. تاریخ تشیع، ص 159.
38. شهرستانی، ملل و النحل، ص 118.
39. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 469.
40. مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 150.
41. کشی، رجال، ج2، ص 811؛ مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص 319؛ بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار والاقوال، ج23، ص 589؛ مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 144.
42. مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 298.
43. صفری فروشانی، غالیان کاوشی در جریان‌ها و برآیندها تا پایان سده سوم، ص 126.
44. مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 144؛ رجال، ج2، ص 811.
45. نوبختی، فرق‌الشیعه، ص 133.
46. همان، ص 236- 237.
47. مروج الذهب، ج4، ص 315.
48. تاریخ طبری، ج6، ص 373 و 471.
49. محمد سهیل طقوش، دولت عباسیان، ص 136 و 146.
50. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 73.
51. حسینی علوی، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی، ص 32.
52. رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 112.
53. الفرق، بین‌الفرق، ص 41.
54. همان، ص 53.
55. همان، ص 63.
56. دولت عباسیان، ص 65- 66.
57. مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص 154 و 167.
58. آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 31.
59. اشتهاردی، سیره چهارده معصوم (علیهم السلام)، ص 774.
60. مسند الامام الجواد (علیه السلام)، ص 128.
61. مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص9.
62. شیخ صدوق، التوحید، ص 101.
63. مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 150.
64. کشی، رجال، ج2، ص 811؛ مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص 319، بحرانی اصفهانی، ج23، ص 589؛ مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 144.
65. عطاردی، مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 144- کشی، رجال، ج2، ص 811.
66. حرانی، تحف‌العقول عن آل رسول، ص 473- 477؛ شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 269- 273.
67. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص 549.
68. مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 135 و 250.
69. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 397.
70. نجاشی، رجال، ص 253.
71. همان، ص 449.
72. مسند الامام الجواد (علیه السلام)، ص 298- 299.

نمایش منبع ها:
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارلاضواء، 1405 ق.
اشتهاردی محمد مهدی، سیره چهارده معصوم (علیهم السلام)، تهران، نشر مطهر، 1380.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، ترجمه یوسف فضایی، تهران، انتشارات عطایی، 1371.
ابن طاوس علی بن موسی، مهج الدعوات، ترجمه طبسی، مصحح محمد سادات حیاتشاهی، تهران، رایحه، 1389.
اصفهانی ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، منشورات الاعلمی للمطبوعات، 1408 ق.
بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار والاقوال، محقق و مصحح محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی، قم، ناشر مؤسسه الامام المهدی، بی‌تا.
بلعمی، تاریخ نامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، 1373.
برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، قم، ناشر کتاب طه، 1391.
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ تشیع، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران، 1390.
حسینی العلوی، ابوالمعالی محمد، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی علمیه خواهران، 1390.
حسینی العلوی، ابوالمعالی محمد، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی، تصحیح عباس اقبال، انتشارات ابن‌سینا، بی‌تا.
حرانی، حسین بن شعبه، تحف العقول عن آل رسول، مترجم و مصحح آیت‌الله کمره‌ای، علی اکبر غفاری، انتشارات کتابچی، 1373.
جعفریان رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، 1387.
خلیفه بن خیاط، تاریخ، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414 ق.
شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، ملل و النحل، ترجمه افضل‌الدین صدر ترکه اصفهانی، تابان، 1335.
شیخ صدوق، التوحید، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1398 ق.
شیخ مفید، ارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، ناشرالاسلامیه، بی‌تا.
صابری حسین، تاریخ فرق الاسلامی، تهران، انتشارات سمت، 1393.
صفری فروشانی، نعمت‌الله، غالیان کاوشی در جریان‌ها و برآیندها تا پایان سده سوم، مشهد، نشر آستان قدس رضوی 1378.
طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، ناشر اسلامیه، 1390 ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1409ق.
طقوش محمد سهیل، دولت عباسیان، مترجم حجت‌الله جودکی، قم، انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380 ش.
طوسی محمد بن حسن، اختیارمعرفه الرجال (ارجال کشّی)، تحقیق محمد تقی فاضل میبدی و سید ابوالفضل موسویان، تهران، مؤسسه الطباعه و النشر لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1382 ش.
عبدالقاهر بغدادی، ابومنصور، الفرق بین الفرق در تاریخ مذاهب اسلامی، به اهتمام دکتر محمد جواد مشکور، انتشارات اشراقی، 1358.
عطاردی، عزیزالله، مسندالامام الجواد (علیه السلام)، قم، ناشر الموتمر العالمی للامام الرضا (علیه السلام)، 1410 ق.
عطاردی، عزیزالله، نهمین کوکب آسمان ولایت، مترجم سید ابوالفضائل مجتهدی، تهران، انتشارات عطارد، 1388.
علامه طباطبایی، سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374.
کشی، محمد بن عمر، رجال (اختیار معرفه الرجال)، محقق و مصحح محمد بن الحسن طوسی، حسن مصطفوی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق.
کوئن بروس، مبانی جامعه‌شناسی، ترجمه غلام عباس توسلی و رضا فاضل، تهران، انتشارات سمت، 1386 ش.
کلینی رازی، ابی جعفر محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه و شرح محمد باقر کمره‌ای، تهران، اسوه، 1372.
گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، نشر نی، 1370.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، ناشر داراحیاءالتراث العربی، 1403 ق.
مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، تهران، امیر کبیر، 1362.
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، تحقیق محمد محی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
مفتخری، حسین، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران، انتشارات سمت، 1381.
منتظرالقائم، اصغر، تاریخ امامت، قم، ناشر دفتر نشر معارف، 1391.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال، قم، النشر الاسلامی، 1413 ق.
نوبختی، فرق الشیعه، مترجم دکتر محمد جواد مشکور، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1353 ش.
یعقوبی، ابن واضح، تاریخ، بیروت، دار صادر و دار بیروت، 1379 ق.

منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیه السلام)، (1395)، قم: انجمن تاریخ‌پژوهان حوزه علمیه قم، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد