روایات و تحریف عهدین (تورات و انجیل)
دستهی اوّل
دستهی اوّل روایاتی است که ذیل آیات مربوط به تحریف آمدهاند و روایات تفسیری این دسته از آیات محسوب میشوند. با توجه به عدم تصریح به نوع تحریف صورت گرفته در آیات قرآن و با توجه به این نکته که روایات، مفسر آیات قرآن محسوب میشوند و مبهمات آن را توضیح میدهند، این دسته از روایات تفسیری میتوانند نقش موثری در تبیین مراد از تحریف داشته باشند. در تبیین دیدگاه چهارم (تحریف به معنای حذف نام پیامبر (صلى الله علیه وآله)، به این دسته از روایات، همراه با اقوال مفسران پرداختهایم. نتیجهی آن بررسیها نیز آن شده است که توجه روایات ذیل آیات تحریف، غالباً بر مسئلهی نام و خصوصیات پیامبر (صلى الله علیه وآله) تمرکز یافته و از اشاره به نااستواریهای متنی و خرافات عهدین، به عنوان نشانهای از این تحریف، خبری نیست.
روایاتی که به تفسیر آیات تحریف پرداختهاند، هم بر کتمان نام پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عنوان مصداق بارز تحریف تأکید کردهاند و هم امکان برداشت ماهیت فرامتنی تحریف، از آنها وجود دارد.
طبری در تفسیر واژهی تحریف در آیه «سْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ» (بقره:75) مینویسد:
توراتی را که خدا بر آنها نازل کرد تحریف میکنند، حلال آن را حرام و حرام آن را حلال میکنند، حق آن را باطل و باطل آن را حق میکنند. اگر محقی به نزدشان آید و رشوه دهند، کتاب را به نفع او جلوه میدهند و اگر غیر محقی پیششان آید و رشوه دهد کتاب را به نفع او جلوه میدهند و او را محق مینمایانند. اگر کسی نزدشان آید که نه حق با اوست و نه اهل رشوه، او را به حق امر میکنند. (1)
روشن است که طبری در این تفسیر به دنبال ارائهی معنایی عامتر از تحریف در حوزهی نوشتار یا گفتار است. طبرسی، ذیل آیه از ابوعلی جبایی نقل میکند که:
یهود، مال بسیاری به دانشمندان خود میدادند که برای آنها مطالبی وضع کنند، گویی پول میدادند و آن مطالب گمراه کننده را خریداری میکردند و زجاج گوید که رشوه میگرفتند.(2)
طبری، ذیل «تکتمون الحق» مینویسد:
این آیه، تعریضی به بزرگان اهل کتاب است که بسیاری از حلالهای طیب را بر مردم خود حرام کرده بودند، در حالی که کتاب دلالتی بر این تحریمها نداشت و علت این کتمان آنها هم چیزی نبود؛ جز حفظ ریاست و مقام و مال و موقعیت خودشان. (3)
همچنین گفته شده:
گروهی از رهبران دینی یهود، بخشهایی از تورات را در جایی از کنیسه پنهان کرده بودند و در میان اسفار تورات نیاوردند تا مردم از آنها آگاه نشوند. (4)
همهی این تعابیر، حکایت از واکنش رفتاری- نه صرفاً لفظی- از جانب یهود نسبت به حقانیت پیامبر اسلام دارد و تحریف را هم در همین فضا میتوان تحلیل کرد.
دستهی دوم
دستهی دوم روایاتی هستند که به طور مستقل به تورات و انجیل و مسائل مرتبط با آنها پرداختهاند. با توجه به رابطهی تاریخی نزدیک دین اسلام و ادیان یهودی و مسیحی، وجود موضع گیریهایی نسبت به کتابهای مذهبی این ادیان، در میان روایات انتظار میرود.
کم رنگی موضع گیریها در حوزهی روایات، نسبت به عهدین و تورات و انجیل، کاملاً مشهود است. در مورد این کتابها، چه در قالب تعریف و تمجید و چه در قالب نقد و تعریض، کمتر روایتی به چشم میخورد. عمدهی روایاتی هم که وجود دارد، مانند خود قرآن به عقاید منحرف اهل کتاب پرداخته است که ضرورتاً ناظر به هویتی مکتوب از تورات و انجیل نیست.
مهمترین و شاید تنها روایتی که در این حوزه، مورد استناد قرار گرفته است؛ روایتی از خلیفهی دوم است که به چند گونه مشابه هم نقل شده است. یکی از چند نقل، این گونه است:
جاء عمر بجوامع من التوراة الی رسول الله (صلی الله علیه و آله)، فقال یا رسول االله جوامع من التوراة اخذتها من اخ لی من بنی زریق، فتغیر وجه رسول الله (صلی الله علیه و آله) فقال عبدالله بن زید… الا تری الذی بوجه رسول الله (صلی الله علیه و آله)؟ فقال عمر رضینا بالله ربا و با الاسلام دینا و بمحمد نبیا و با القرآن اماما، فسری عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) ثم قال و الذی نفس محمد بیده لوکان موسی بین اظهرکم ثم اتبعتموه و ترکتمونی لضللتم ضلالا بعیدا، انتم حظى من الامم و انا حظكم من النبیین (5).
عمر با مجموعهای از تورات نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و به آن حضرت گفت: ای رسول خدا! مرا مجموعههایی از تورات است که از برادری از بنی ازرق گرفتم؛ در این حال، رنگ رخسار حضرت دگرگون شد و شخصی به نام عبدالله بن زید، عمر را نهیب زد که آیا رخسار پیامبر اکرم را نمیبینی که چه شده؟ پس عمر گفت: خوشنودیم از این که الله، پروردگار ما، اسلام، دین ما، محمد، پیامبر ما و قرآن، راهنمایا ماست، پس کدورت خاطر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برطرف شد و فرمود: قسم به آن که نفس محمد در دست اوست، اگر خود موسی اکنون در میان شما بود و شما او را پیروی میکردید و مرا وامی گذاشتید، بی شک در گمراهی بسیار میبودید. شما بهرهی من از میان امتها و من بهرهی شما از پیامبرانم.
ابهامات زیادی در نقد این روایت، به نظر میآید؛ از جمله این که در دست داشتن تورات، چگونه میتواند یک امر مذموم باشد؟ از سویی دیگر همهی پیامبران، محترماند و ایمان به آنها و کتابهایی که بر آنها نازل شده، لازم است، اما این روایت، به نوعی، حضرت موسی (علیه السلام) را مذمت میکند، در حالی که اگر موسی (علیه السلام) در زمان پیامبر باشد، او هم از پیامبر تبعیت میکند. متفرّد بودن این روایت نیز موجب ضعف آن میشود؛ چرا که هیچ روایتی به این مضمون و موضوع، وجود ندارد. آن چه که موضوع مشهور دو دستهی روایات است، روایت کردن از اهل کتاب، نه خود تورات است. (6) در برخی از این روایات آمده است که عمر، مشغول مطالعهی کتابی از اهل کتاب- بدون تصریح به نام تورات- بوده است؛ در برخی روایات نیز خود تورات و انجیل، موضوع اصلی روایت نبودهاند. (7)
نکتهی مهمی که از بررسی «تحریف عهدین» در روایات به دست میآید، آن است که با وجود اهمیت «تورات و انجیل»، در مورد تحریف عهدین و حتی خود تورات و انجیل، گزارشی غیر از روایت مذکور، در دست نیست. حال آن که روابط نزدیک و دو سویه میان مسلمانان و اهل کتاب، این اقتضا را دارد که در کنار ظاهر آیات قرآن، روایات فراوانی هم باشند که به این مسئله پرداخته باشند. این در حالی است که حتی در میان روایات تفسیری آیات مرتبط نیز نمیتوان روایاتی در مورد این مسئله یافت.
در منابع روایی شیعه، به سختی میتوان روایاتی در مورد «تورات و انجیل» پیدا کرد. چند روایتی که هم وجود دارند؛ مربوط به تحریف آنها نیست و معمولاً با رویکردی مثبت به «تورات» و «انجیل» نگریستهاند. خرمشاهی در مقالهی خود با عنوان «تورات فرهنگ تشیع» (8)، به باب خاصی در بحارالانوار اشاره میکند که عنوان آن این است:
کتب انبیا (از جمله تورات) نزد ائمه (علیهم السلام) بوده است و ایشان با وجود اختلاف لغت و زبان، آن را میخوانند. (9)
از جمله روایاتی که مرحوم مجلسی نقل میکند میتواند به این رویکرد مثبت اشاره داشته باشد، روایتی از حضرت علی (علیه السلام) که مضمون آن حکم کردن بین اهل تورات به تورات و بین اهل انجیل به انجیل است. (10) و یا آنکه در برخی دعاها، خداوند به حقِّ تورات و انجیل و زبور قسم داده شده است.(11)
پینوشتها:
1. طبری، محمد بن جریر پیشین، ج1، ص291: التوراة التى أنزلها علیهم یحرفونها، یجعلون الحلال فیها حراما و الحرام فیها حلالا، و الحق فیها باطلا و الباطل فیها حقا، إذا جاءهم المحق برشوة أخرجوا له كتاب الله، و إذا جاءهم المبطل برشوة أخرجوا له ذلك الكتاب فهو فیه محق، و إن جاء أحد یسألهم شیئا لیس فیه حق و لارشوة و لا شی ء أمروه بالحق.
2. طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج6، ص167.
3. طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج1، ص434، ذیل بقره:174.
4. بیومی مهران، محمد، دراسارت تاریخیة من القرآن الکریم، ج1، ص230.
5. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج1، ص172؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج1، ص174؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج2، ص99.
6. حدثوا عن بنی اسرائیل و لاحرج: ترمذی، محمد بن عیسی، السنن، ج5، ص40؛ مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج2، ص159.
7. ماحدثكم اهل الكتاب فلا تصدقوهم و لاتكذبوهم و قولوا آمنا بالله و رسله … ابن حنبل، احمد بن محمد، المسند، ج4، ص136.
8. خرمشاهی، بهاءالدین، مدخل «قرآن و تورات»، دائرةالمعارف تشیع.
9. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 26، صص180-189.
10. همان، ج 26، ص 183.
11. قمی، عباس، پیشین، اعمال شب عرفه، ص 464.
منبع مقاله :
احمدی، محمد حسن؛ (1393)، روش شناسی تاریخ در علوم قرآن و حدیث، قم: دانشگاه قم، چاپ اول.