طلسمات

خانه » همه » مذهبی » زروان zarvān / zorvān

زروان zarvān / zorvān

زروان zarvān / zorvān

زروان (Zarvan) در اوستا (Avesta)، نام فرشته‌ی زمان بی‌کران می‌باشد. زروان پرستی که بر پایه‌ی اعتقاد به نیروی لایزال و غیر قابل تغییر سرنوشت استوار بود، کیش ایرانیان باستان به شمار می‌رفت. پیروان این

Zervan - زروان zarvān / zorvān
Zervan - زروان zarvān / zorvān
نویسنده: غلامرضا معصومی

 

زروان (Zarvan) در اوستا (Avesta)، نام فرشته‌ی زمان بی‌کران می‌باشد. زروان پرستی که بر پایه‌ی اعتقاد به نیروی لایزال و غیر قابل تغییر سرنوشت استوار بود، کیش ایرانیان باستان به شمار می‌رفت. پیروان این دین عقیده داشتند که از ابتدا تا انتهای عالم، هیچ چیز جز به خواسته‌ی زروان یا خدای زمان اتفاق نمی‌افتد و همه‌ی موجودات فقط به راهی می‌روند که از پیش تعیین شده و سرپیچی از آن نه مقدور است و نه مقدّر.
آئین زروان در مقابل کیش زرتشت، آئینی جدید به شمار نمی‌آمد، بلکه بیشتر یک طرز تلقی دیگر از مسئله‌ی خیر و شر بوده و نوعی مذهب کلامی در آئین مزدیسنا (Mazdayasna) محسوب می‌شد. زروانی‌ها همواره یک فرقه‌ی زرتشتی تلقی می‌شدند، چنان‌که در اوایل دوران ساسانی نیز قول آنها در باب زروانِ اکرانه (Akrana) با اعتقاد به ثنویت اخلاقی خیر و شر منافات نداشته و مبارزه‌ی دائم بین خیر و شر را نفی نمی‌کردند. البته یک تفاوت عمده در مسئله‌ی جبر و اختیار میان این تعلیم با آنچه امثال کرتیر (Kartir) و آذرپد (Azarpad) آموزش می‌دادند، وجود داشت. آئین کرتیر و آذرپد مبنی بر اعتقاد به آزادی و اختیار انسان بوده و حتی نزد آنها انگره مئین یوه (Angra Mainyava)، نه از روی طبع، بلکه از روی اختیار به شر گرویده، در صورتی که زروانی‌ها در مقابل مشیّت زروان که اصل خیر و شر، مخلوق و مولد او به شمار می‌آمدند، حدی قائل نشده و اعتقاد آنها به وجود خدایی مافوق خیر و شر و به طور طبیعی به قبول نوعی جبر منتهی می‌شد. در هر حال مقارن با روی کار آمدن ساسانیان، این مذهب به خصوص در نواحی غربی ایران تفوقی داشت که البته سابقه‌ی آن در جامعه‌ی مزدیسنایی‌ها به دوران اشکانیان و حتی قبل از آن می‌رسید. البته ترک و رد قطعی و نهایی آن نیاز به زمان داشت که تا قبل از عهد خسرو اول (Khosrau I) یا خسرو انوشیروان (Khosrau Anushirvan) اسباب و مقتضیات کافی برای آن حاصل شده و حتی در بین پادشاهان قبل از خسرو انوشیروان نیز کسانی که به صورتی آشکار، تمایلات زروانی نشان داده یا بدان منسوب باشند، وجود داشتند. از جمله‌ی آنها می‌توان به یزدگرد دوم (Yazdgerd II) اشاره کرد که ظاهراً برای مقاومت در مقابل نفوذ موبدان، گرایش به تسامح مذهبی داشت و حتی درصدد برآمد تا جهت جلوگیری از نفوذ مسیحیت در ارمنستان در آنجا به ترویج آئین زرتشتی بپردازد. کیشی که به نشر و ترویج آن همّت گماشته شد، آن گونه که از منابع بر می‌آید کیش زروانی بوده، چرا که پس از عهد خسرو در آثار پهلوی، تأثیر زیادی از این مذهب باقی نمانده است. این مطلب نشان می‌دهد که خسرو انوشیروان با حمایت و ترویج آئین اکثریت موبدان، مذهب زروانی را نیز مذهب مزدکی و مانوی به شدت تعقیب کرده و زروانیّه یکی از فرقه‌های مزدایی دوره‌ی ساسانی می‌باشد. مانی (Mani) در قرن سوم میلادی ظهور کرده و به این علت که می‌خواست گفتار خود را با اعتقاد زرتشتیان زمان خود وفق دهد، خدای بزرگ را زروان نامید. در شاهنامه‌ی فردوسی نیز کلماتی از قبیل بخت، روزگار، چرخ و سپهر به کار رفته که می‌توان آنها را مترادف زروان دانست. عده‌ی کثیری از مغان و پیشوایان در قرن چهارم قبل از میلاد، مبدایی جدید و یک اصل نو وضع کردند شبیه به نظریه‌ی جسمانی جدیدی که در فلسفه به وجود آمد، اما اکثریت زرتشتیان آن را نپذیرفته و مردود دانستند. به زعم این فرقه، دو نیروی خیر و شر که از دو موجد اهورا مزدا (Ahura Mazda) و انگره مئین یوه می‌باشند، از یک منبع ازلی واحد که مبدأ جهان بوده و به نام زروان موسوم است، تراوش کرده که او همان مکان و زمان می‌باشد. با این قیاس گرچه یزدان و دیو در طول زمان، مساوی و هم تراز گردیدند، اما عاقبت، فتح و غلبه نصیب اهورامزدا خواهد بود. پس مخالفت و دشمنی با شر مهم‌ترین ‌وظیفه‌ی هر انسان نیک کردار و نیکوپنداری می‌باشد. زرتشتیان، زمان ازلی و ابدی را زمان بی‌کرانه یا زروان خوانده و معتقدند که سپهر، بخت و اقبال در زبان پهلوی لقب خدا می‌باشد.
آنها بر این باورند که سپهر از زروان یا خدای زمان پدید آمده، بدین معنا که سپهر، پیکر زروان بوده و جهان مادی در آن قرار دارد. در ادبیات پهلوی و فارسی که بازمانده‌ای از آن اسطوره می‌باشد، سپهر را چون چرخی دانسته و برای آن از استعاره‌هایی مانند فلک گردون و چرخ گردون استفاده کرده‌اند. سرنوشت جهان در دست او، نیکویی و بدی کردن هر دو از او بر می‌آید. سپهر، هرمزد را در آفرینش یاری داده و چون کشاورزان جامه‌ای نیلگون بر تن داشته و حامی کشتکاران می‌باشد. زروان به معنای زمان بوده و در کهن‌ترین ‌افسانه‌ها آمده است: «پیش از آنکه چیزی وجود داشته باشد، تنها زروان وجود داشت. زروان یک هزار سال به قربانی ایستاد تا مگر او را پسری که نامش اورمزد (Ormazd) یا هرمزد خواهد بود، زاده شود. پسری که آسمان و زمین و آنچه را در اوست، باید بیافریند. پس از آن یک هزار سال به اندیشه‌ای شک آلوده افتاد که آیا این همه قربانی را سودی در بر بوده و آیا مرا پسری خواهد آمد یا بیهوده کوشیده‌ام؟ هنگامی که او بدین اندیشه بود، هرمزد و اهریمن (Ahriman) به زهدان وی – یا زهدان همسر وی – پدید آمدند، هرمزد از خواست او به داشتن فرزند و اهریمن از شک او. زروان چون او وجود فرزند آگاهی یافت و ظاهراً چون دانست که هرمزد به دهانه‌ی زهدان نزدیک‌تر است، سوگند خورد که هر یک زودتر به نزد من آید، سلطنت جهان را بدو خواهم سپرد. هرمزد که از خود زروان پدید آمده بود و از اندیشه‌ی پدر آگاه، پس در همان زهدان، اهریمن را از اندیشه‌ی پدر آگاه ساخت. اهریمن چون داستان را شنید، کوشید تا پیش از هرمزد از زهدان بیرون شود، اما هرمزد به دهانه‌ی زهدان نزدیک‌تر بود. بدین روی اهریمن زهدان را دریده و از شکم بیرون جست و خویشتن زشت خویش را به زروان بنمود و گفت: من فرزند توام. زروان چنان فرزندی را که همه تیرگی و گند بود و وجودی پر ستیز داشت، نپسندید. در همین هنگام هرمزد زاده شد که روشن و خوشبوی بود و زروان دانست که او پسر مورد آرزوی وی می‌باشد، اما چون سوگند خورده بود، پس جهان را به اهریمن سپرده و گفت:‌ ای اهریمن، تو را شاه می‌کنم تا به نُه هزار سال سلطنت کنی. من هرمزد را چنان آفریده‌ام که بر تو تفوق یابد و پس از دوره‌ی نُه هزار ساله‌ی تو، او به شاهی جهان خواهد رسید و چنان فرمان خواهد راند که وی را کام است. سپس زروان به هرمزد دسته‌ی برسم – ساقه‌ی مقدس – سپرد که نشانه‌ی موبدی بر جهان است و بدو گفت: تا این زمان برای آمدن تو من قربانی کرده‌ام، از این پس این تویی که برای من قربانی خواهی کرد. بدین گونه اهریمن، شاه جهان شده و هرمزد به یاری قربان کردن‌ها، سرانجام بر او فایق خواهد آمد». تقدیر، در جهان بینی زروانی، حاکم مطلق بوده و زندگی با مشیّت خوتای (Xvatay) (16) زمان شروع شده و بر جریان لحظه به لحظه‌ی آن، زروان تسلط کامل دارد. هنگامی که زمان رفتن فرا می‌رسد، باز بُرنده‌ترین ‌حربه‌ی تقدیر، یعنی مرگ در دست وی می‌باشد، زیرا خود او “خوتای” مرگ است. اما حتی مرگ زروانی نیز آرام و مطبوع نیست. زروانی‌ها، رویدادهای زندگی را ناشی از تجاوز و تبعیض ندانسته و بر این باورند که همه‌ی وقایع، خواسته‌ی نیرویی فراسوی خوبی، بدی، مهر یا کینه توزی می‌باشد. توانگر، توانگر است و ناتوان، ناتوان، زیرا مشیّت زروان چنین بوده و بخت چنین مقدر کرده است. عقیده به آئین زروان در ایران، مراحل متفاوت تمدن را از یک جامعه‌ی ابتدایی تا جامعه‌ی پیشرفته مانند جامعه‌ی ساسانی طی کرده است. زروانی‌ها زیاده طلب نیستند، زیرا کسی بیشتر از آنچه که سهم اوست نمی‌تواند بخواهد و نمی‌تواند به دست آورد. این قناعت ضامن آن است که عمر در طلب و طمع تلف نشود. در جامعه‌ی زروانی کسی احساس نمی‌کند که به حقوقش تجاوز شده باشد، زیرا مردم به جای حق، فقط سهم دارند. هر زورگو یا متجاوزی، چون خود طبق مشیّت زروان رفتار می‌کند، به صورت جزئی از نظام کل عالم پذیرفته شده و لبه‌ی تیز تیغ ظلم احساس نمی‌شود. زروانی‌ها از مرگ که ناشناخته‌ترین ‌و هولناک‌ترین ‌واقعه‌ی زندگی است، هراسی ندارند، زیرا مرگ در نظر آنها جزئی از مشیّت خوتای زمان بوده و در حقیقت نقطه‌ی نهایی راه زندگی است که لحظه به لحظه و قدم به قدم طبق سرنوشتی از پیش تعیین شده، پیش می‌رود. بدیهی است این پندار، هولناکی مرگ را که تا حد بسیار زیادی ناشی از ناگهانی بودن و بی‌خبر آمدن آن می‌باشد، از بین می‌برد.
منبع مقاله: معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول. منبع مقاله :
منبع مقاله: معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد