خانه » همه » مذهبی » بستر پیدایش مسیحیت

بستر پیدایش مسیحیت

بستر پیدایش مسیحیت

عیسی (علیه السلام) در سرزمینی ظهور کرد که هر چند یهودی‌نشین بود؛ اما یکی از ایالات امپراتوری بزرگ رومِ آن روزگار به حساب می‌آمد. پیام عیسی (علیه السلام)، سر منشأ تحولی عظیم در جهان بود. تحولی که به تدریج، نیمی از

Peydayesh1 - بستر پیدایش مسیحیت
Peydayesh - بستر پیدایش مسیحیت

 

نویسنده: محمد حقانی‌فضل

 


عیسی (علیه السلام) در سرزمینی ظهور کرد که هر چند یهودی‌نشین بود؛ اما یکی از ایالات امپراتوری بزرگ رومِ آن روزگار به حساب می‌آمد. پیام عیسی (علیه السلام)، سر منشأ تحولی عظیم در جهان بود. تحولی که به تدریج، نیمی از کره‌ی زمین را فراگرفت و مسیحیت را پدید آورد که امروزه نیز نقش بارزی در فرهنگ جهان و به ویژه غرب دارد.
عیسی (علیه السلام) بذر مسیحیت را نشاند، پولس آن را شکل داد، و در روند تاریخ، به شکلِ امروزین و آموزه‌ها و مناسک خاص خویش تبدیل شد.
مسیحیت در محیط و فضایی گسترش یافت که صورت‌های مختلفی از تفکر اساطیری، دینی و فلسفی را در خود جمع کرده بود و از این رو، سرزمین برخورد فرهنگ‌های مختلفِ آن عصر تلقی می‌شد. در چنین محیطی بود که برخورد تند و سختی میان تعلیمات عیسی (علیه السلام) و جهان‌بینی دنیوی» «هلنی» (یونانی) و اندیشه‌ی ظاهربینانه‌ی یهودی شکل گرفت.

1. امپراتوری روم چه تأثیری بر ایجاد، پیدایش و گسترش مسیحیت داشت؟

امپراتوری روم، سرزمین وسیعی را در برگرفته بود. از خاورمیانه تا شمال اروپا، سرزمین گل (1) و مناطق اطراف مدیترانه تحت سلطه‌ی حکومت مقتدر مرکزی قرار داشت. گفته شده است که جمعیت امپراتوری روم به 54 میلیون نفر و یا یک سوم جمعیت آن روز جهان می‌رسید. (2)
سرزمین یهودی‌نشین «یهودا» در منطقه‌ی فلسطین، در آن زمان تحت سیطره‌ی امپراتوری روم و یکی از ایالات آن امپراتوری بود. این منطقه تا اندکی پس از تولد مسیح، توسط یک حاکم یهودی که دست‌نشانده رومیان بود اداره می‌شد. بعد از مرگ هرود کبیر (3) و تقسیم حکومت بین فرزندان او، ایالت یهودا چند پاره شد و بخش‌هایی از آن توسط یهودیان تحت امر روم و قسمت‌های دیگر، به طور مستقیم به دست سرداران رومی اداره می‌شد. روم که در آن روزگار حکومت قدرتمندی بود، تسلط کاملی بر تمام قسمت‌های سرزمین خود داشت. شاید همین اقتدار و گستردگی روم موجب شد که تشکیل حکومت برای حضرت عیسی (علیه السلام) ممکن نباشد. (4)
رومی‌ها توانسته بودند تحت لوای یک قانون عام و فراگیر، نوعی اتحاد و یکپارچگی میان ملت‌های تحت سلطه‌ی خود به وجود آورند. با گسترش تجارت بین قسمت‌های مختلف امپراتوری، نوعی حس وحدت ملی نیز همه را فرا گرفته بود. دولت روم شبکه‌ای بسیار عالی از راه‌های ارتباطی به وجود آورده بود و سپاهیان رومی، ضامن امنیت راه‌ها و دریاها بودند. رسولان و مبلّغان مسیحی با استفاده از این جاده‌ها توانستند در مدت کوتاهی پیام مسیح را تا اقصا نقاط مملکت برسانند؛ امری که در دنیای پیش از امپراتوری روم، بسیار مشکل بود؛ زیرا وجود دولت‌ها و حکومت‌های کوچک و متخاصمِ متعدد، مانع مهمی برای سفر و اشاعه‌ی اندیشه‌ها بود. (5)

2. در زمان پیدایش مسیحیت، یهودیت در چه وضعی بود؟

در زمان ظهور عیسی (علیه السلام) چهار فرقه در میان یهودیان وجود داشت: «صدوقیان» این گروه به رستاخیز و بهشت اعتقاد نداشتند و تمایل فراوانی به فرهنگ یونانی نشان می‌دادند؛ «فریسیان»، اینان به شریعت اعتقادی راسخ داشتند و در عملِ به آن سخت‌گیر و دقیق بودند و با اخذ فرهنگ هلنی (یونانی) به شدت مقابله می‌کردند؛ «اسنی‌ها»، گروهی زهدگرا بودند که در زندگی بسیار ساده و بی‌آلایشی داشتند و دارایی‌ها، خانه و غذای آنان اشتراکی بود؛ و «زیلوت‌ها» که گروهی مبارز بودند و با رومی‌ها مقابله می‌کردند. آنان به حیات ملی و دینی یهودیان بسیار اهمیت می‌دادند و یهودیانی را که با رومی‌ها مصالحه می‌کردند، خوار می‌شمردند. از بین این چهار گروه، فریسیان قدرت و نفوذ بسیاری داشتند.
از آنجا که یهودیتِ آن روز به شریعت اهمیت زیادی می‌‌داد و آن را عامل بقای یهودیت می‌دانست، (6) نگاه عیسی (علیه السلام) به شریعت از نظرِ یهودیان بسیار مهم بود. یکی از محورهای عمده‌ی مخالفت عیسی (علیه السلام) با فریسیان نیز عمل خشک و بی‌روح آنان به شریعت بود. (7) در مقابل، اندیشه‌ای در میان یهودیان رواج داشت که موجب اقبال مردم به عیسی (علیه السلام) بود و آن، انتظار ظهور «ماشیح» و تحقق سلطنت خدا بود. انبیایی چون اِشَعیا، دانیال و حِزقیال، آمدن منجی نجات‌بخش را برای قوم یهود وعده داده بودند. این آرزو چنان در میان یهودیان شدت داشت که به یکی از عقاید اصلی ایشان تبدیل شده بود (و همچنان نیز از عقایدِ اصلی یهودیان است). اندیشه‌ی تحقق سلطنت خداوند و دوره‌ی صلح و آرامش در مسیحیت نیز استمرار یافت و امروزه مسیحیان منتظر بازگشت دوباره مسیح هستند تا ملکوت خدا و حکومت هزارساله‌ی صلح را محقق سازد.
در آن زمان، یهودیانِ بسیاری خارج از سرزمین فلسطین، زندگی می‌کردند و در شهرهای مهم و پرجمعیتی مثل اسکندریه، کنیسه داشتند؛ بنابراین حواریان و رسولان مسیح که خود نیز یهودی بودند، زمانی که برای تبلیغ پیام مسیح به نقاط مختلف سفر می‌کردند، در هر شهر با جمعیتی از مردم خداپرست مواجه بودند که برای پذیرش ایمان به مسیح آمادگی داشتند و در واقع، کنیسه‌ها محل تبشیر و تبلیغ مسیحیت اولیه بودند. (8)

3. فرهنگ حاکم بر امپراتوری روم در پیدایش و گسترش مسیحیت چه تأثیری داشت؟

اگرچه به لحاظ سیاسی، حکومت مقتدر روم بر سراسر آن منطقه سایه افکنده بود، به لحاظ فرهنگی این یونان بود که فرهنگ خود را بر امپراتوری تحمیل کرده بود. مهم‌ترین تأثیر فرهنگ یونانی بر گسترش مسیحیت را باید رواج زبان یونانی دانست. زبان یونانی را اسکندر مقدونی و سربازانش و بازرگانان یونانی در سراسر سرزمین‌های حوزه‌ی مدیترانه گسترش داده بودند. با گسترش زبان یونانی، هلنیسم و یونانی‌گرایی (9) که جاذبه‌ی آن فرهیختگان ملت‌های دیگر را به خود جذب کرده بود – سراسر منطقه را فراگرفت. فرهنگ یونانی از بحث و مناظره‌ی علمی استقبال و همه را به این کار تشویق می‌کرد، این باعث شد تا مبلّغان مسیحی به راحتی در گفت وگوها شرکت کنند و به موفقیت‌هایی برسند.
مزیت دیگر زبان مشترک برای مسیحیان این بود که مبلّغان نیاز نداشتند، تا مدت زیادی را برای یادگیری زبان مناطق گوناگون صرف کنند. (10) تأثیر و سلطه زبان یونانی تا حدی بود که عهد جدید، کتاب مقدس مسیحیان، به زبان یونانی نوشته شد نه به زبان مادری حضرت عیسی (علیه السلام) و حواریان او که زبان عبری با لهجه آرامی بود. (11) در آن زمان، ترجمه یونانی عهد قدیم، موسوم به ترجمه‌ی «هفتادی» (12) نیز وجود داشت. اهمیت عهد قدیم برای مسیحیت را می‌توان از میزان ارجاعات نویسندگان عهد جدید به آن فهمید و با مطالعه اجمالی عهد جدید نیز می‌توان به تعلق و احترام مسیح و رسولانش به عهد قدیم، به عنوان کلام خدا برای انسان، پی برد. دسترسی به نسخه یونانی این منبع، موجب سهولت کار مبلّغان مسیحی بود. شاید یکی از علل اینکه مسیحیت نتوانست نفوذ چندانی در ایران و هند- دو تمدن بزرگ دیگر آن روزگار – پیدا کند این باشد که زبان یونانی در این دو منطقه رواج نداشت. (13)
ویژگی دیگر فرهنگ آن روزگار روم، که باعث شد تا پیام اخلاقی و معنوی مسیح خریدار بیشتری بیابد، انحطاط اخلاقی مردم روم بود. در آثار نویسندگان رومی آن عصر شرح فسق و فجور، خوشگذرانی و حیف و میل‌های نامعقول، صرف مبالغ هنگفت در راه تفریحات عجیب و غریب و کوشش در کشف شیوه‌های تازه برای برانگیختن شهوت‌های مرده و هوس‌های فرونشسته دیده می‌شود. (14) برای رواج بی‌اخلاقی در روم دلایلی ذکر شده است؛ مانند رواج فلسفه اپیکوری که شادکامی را حاصل لذت‌گرایی می‌دانست، رواج پرستش امپراتوران و حتی بستگان ایشان، (15) و اینکه حکومت روم، گندم رمی‌ها را به رایگان و از حاصل کار سایر ملت‌ها می‌پرداخت و ایشان به جای کشت و زرع، روزگار خود را به تنبلی و عیاشی می‌گذراندند. (16)
هر چند این فرهنگِ حاکم بر روم موجب تسریع در گسترش مسیحیت شد؛ اما باید توجه داشت رد پای خود را نیز در عقاید مسیحی بر جای گذاشت. برخی از آموزه‌های مسیحی به نحوی بیان شدند که با این فرهنگ هم‌خوانی داشته و برای مخاطبان رومی جذابیت داشته باشد. ویل دورانت در این باره می‌نویسد:
مردم مصر، آسیای صغیر و یونان از دیرزمانی به خدایانی مانند اوزیروس، آتیس و دیونوسوس، که برای نجات بشر مرده بودند اعتقاد داشتند. عنوان‌هایی از قبیل سوتر (منجی) و التریوس (رهاننده) به این خدایان اطلاق شده بود. واژه‌ی کوریوس (خداوندگار) که پولس به مسیح اطلاق می‌کند، همان عنوانی بود که کیش‌های سوریه و یونان به دیونوسوس که می‌مرد و رستگاری را عملی می‌ساخت، داده بودند. (17)
برای مردم مشرک روم، مفاهیمی چون پسر خدا، گناه نخستین، فدا شدن مسیح برای کفاره‌ی گناهان و … در مقایسه‌ی با آموزه‌هایی مانند پیامبر الهی، عمل به شریعت و مانند آن، جذابیت بیشتری داشت. همین مسئله باعث شد پولس که خود را رسول عیسی (علیه السلام) به سوی امت‌ها (18) می‌دانست و رغبت بسیاری در جذب غیر یهودیان به دین جدید داشت، از این مفاهیم برای گسترش مسیحیت در میان رومیان استفاده کند. (19)

پی‌نوشت‌ها:

1. Gaul: فرانسه کنونی.
2. و. م. میلر؛ تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ص 14.
3. نام او را گاهی به صورت «هیرودس» نیز می‌نویسند.
4. عبدالرحیم سلیمانی؛ مسیحیت؛ ص 17.
5. ارل کرنز؛ سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ؛ ص 17.
6. مری جو ویور؛ درآمدی به مسیحیت؛ ص 60.
7. مانند متی: 23.
8. ارل کرنز؛ سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ؛ ص 23.
9. فرهنگ هلنی یا هلنیسم؛ فرهنگ، آرمان‌ها و نحوه زندگی یونانی آتن و شهرهای وابسته به آن در زمان پرکلیس را می‌گویند. گفته شده است که اسکندر در پی آن نبود که فتوحات خود را به صورت امپراتوری بزرگی درآورد؛ بلکه آرمان او ایجاد یک نظام فرهنگی بزرگ بود. او شیفته فلسفه و ادبیات یونان بود. پس از مرگ اسکندر و تشکیل حکومت‌های جانشینان او، یعنی بطلمیوسی‌ها در مصر و سلوکیان در شام، قوم یهود و سرزمین، ایشان نیز تحت سیطره قدرت و فرهنگ تمدن هلنی قرار گرفت. اگر چه پس از اسکندر، وحدت سیاسی امپراتوری بزرگ او درهم شکست، اما وحدت بازرگانی و فرهنگی بین حکومت‌هایی که وارث او بودند حفظ شد. آنان دانش یونانی را گسترش دادند. فرهنگ نوینی در هنر، ادب و علوم پدید آمد که اسکندریه و پرگاموس مراکز عمده آن بود. رفاه مادی اغنیا افزایش یافت و تعلیم و تربیت بین ثروتمندان گسترش یافت؛ البته مستمندان سهمی در این پیشرفت‌ها نداشتند ادبیات رونق بسیار گرفت و آموزش – غیر منحصر در فلسفه- به وجود آمد. اگرچه آثار ادبی دوره هلنیستی تقلیدی، ثقیل، و کسل‌کننده خوانده شده، بعضی از آنها بسیار پرمایه است. کتابخانه‌هایی تأسیس و کتبی در رشته‌های مختلف تألیف شد. سنگ‌تراشی رونق یافت و بعضی مجسمه‌های معروف (از قبیل ونوس میلو) در این دوره ساخته شدند. بزرگترین خدمت این دوره بسط، حفظ و توانگر ساختن میراث یونان برای استفاده رومیان و تمدن‌های بعد است. پس از استیلای روم، رومیان بسیاری چیزها از ملل مغلوب فراگرفتند و در واقع، تمدن هلنیستی را خاموش نکردند؛ بلکه آن را اخذ و جذب کردند (غلامحسین مصاحب؛ دایرة‌المعارف فارسی، ص 3280).
10. Carter Lindberg; A Brief History of Christianity; P. 10.
11. عبدالرحیم سلیمانی؛ درسنامه ادیان ابراهیمی؛ ص 115.
12. Septuaginta؛ گاهی آن را نسخه «سبعینیه» نیز می‌نامند که مُعرّب «هفتادی» است.
13. عزت‌اله نوذری؛ مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری؛ ص 25.
14. محمد مددپور؛ کلیسای مسیح در ادوار تاریخ؛ ص 19.
15. عزت‌اله نوذری؛ مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری؛ ص 28.
16. و. م. میلر؛ تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران؛ ص 17.
17. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج3، ص 689.
18. امت‌ها، امی‌ها، بیگانگان، (Gentiles)، این واژه برگردان واژة عبری «گوی» (goi) به معنای عضوی از قوم غیریهودی است. یهودیان که خود را فرزندانِ ابراهیم می‌دانستند، که خدا به وی عهد خاصی بسته است، بین خود و دیگر ملت‌ها تمایز شدیدی قائل بودند. بر اساس تعالیم یهودی، بنی‌اسرائیل صاحب شریعت بودند؛ اما بیگانگان نیز باید قوانین هفت گانه نوح را رعایت کنند: بت نپرستند، کفر نگویند، قتل نکنند، دست به عمل غیراخلاقی جنسی نزنند، دزدی نکنند، عضو کنده شده از حیوان زنده را نخورند، و نظام قانونی برپای دارند (نقل با تصرف از: جان آر. هینلز؛ فرهنگ ادیان جهان؛ ص 146).
19. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ص 689- 690.

منبع مقاله :
حقانی فضل، محمد، (1393)، تاریخ مسیحیت از دین عیسی (ع) تا دین روم (جلد اول)، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد