خانه » همه » مذهبی » سه دستور سرنوشت‌ساز

سه دستور سرنوشت‌ساز

سه دستور سرنوشت‌ساز

ای ابوذر، اعمالت را پیش از آنکه دیگران محاسبه کنند خودت محاسبه کن، این برای حسابرسی تو در قیامت بهتر است و خودت را وزن کن و بسنج پیش از آنکه تو را بسنجند و وزن کنند و خودت را برای روز قیامت، روزی که عرضه می‌شوی

S Saz - سه دستور سرنوشت‌ساز
S Saz - سه دستور سرنوشت‌ساز

 

نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 

یا أباذَر، حاسِب نَفسَکَ قَبلَ أن تُحاسَبَ فَهُوَ أهوَنُ الحِسابِ غَداً وَزِن نَفسَکَ قَبلَ أن تُوزَنَ وَ تَجَهَّزَ لِلعَرضِ الأکبَرِ یَومَ تَعرَضُ لاتَخفی مِنکَ عَلَی اللهِ خَافِیَةِ.
ای ابوذر، اعمالت را پیش از آنکه دیگران محاسبه کنند خودت محاسبه کن، این برای حسابرسی تو در قیامت بهتر است و خودت را وزن کن و بسنج پیش از آنکه تو را بسنجند و وزن کنند و خودت را برای روز قیامت، روزی که عرضه می‌شوی و هیچ جیزی از تو بر خدا پوشیده نیست آماده کن.
بحارالانوار، ج 77، ص 83

نور هدایت

در حدیث مورد بحث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه دستور داده که عبارتند از: حساب، وزن، آمادگی برای عرضه به خداوند. نخست می‌فرماید: خودت به حسابت رسیدگی کن پیش از آنکه دیگران به حسابت برسند که این کار برای حسابرسی تو در فردا بهتر است.
یکی از علّت‌های مهمّ حسابرسی اعمال این است که لااقل انسان باخبر می‌شود که چکاره است. اگر واقعاً حساب اعمالش سنگین است برای سبک شدن و فارغ شدن از آن فکری می‌کند و اگر هم حسابش سبک و خوب است باز خدا را شکر می‌کند و می‌کوشد تا بهتر شود. به هر حال مهم این است که انسان تا زمانی که در این دنیاست به حساب اعمالش برسد، زیرا این عمل باعث آسانی حساب در روز قیامت می‌شود. خیال نکنید کارهایی را که می‌کنید بی حساب و کتاب است. این را باید بدانید که نفس کشیدن‌ها و سخن گفتن‌ها، قدم برداشتن‌ها، دوستی‌ها، دشمنی‌ها و حتّی خطورات قلبی شما همه حساب دارد و مورد محاسبه‌ی آن دادگستر عادل قرار می‌گیرد. پس بهتر است که انسان اعمالش را محاسبه کند و عالم به اعمال خود باشد.
درباره‌ی حساب روز قیامت، آیات و روایات فراوانی داریم. یکی از نام‌های روز قیامت «یوم الحساب» (روز حسابرسی) است.
ممکن است سؤال شود چرا در قیامت حسابرسی می‌کنند؟ در جواب می‌گوییم: برای جزا دادن، زیرا چنانچه جزایی در کار نباشد دیگر دقّت در حساب لازم نیست. پس معنایش این است که حساب و بعد جزایی در کار است.
امّا مهم این است که بدانیم چگونه به حساب اعمال رسیدگی می‌کنند. آیا خود انسان حساب می‌کند، یا ملائکه؟ قرآن در این باره می‌فرماید: «(إِقرَء کِتَابَکَ کَفَی بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسِیباً)؛ (به او می‌گوییم:) کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی». (1)
یا خود حساب در قیامت آمده است. مانند ماشین‌هایی که کار می‌کند، اگر ده یا پنجاه سال هم کار کند کیلومتر می‌اندازد و حسابش همیشه صاف است. آیا حساب روز قیامت چنین است که حساب بدن انسان، یا چشم یا گوش و دیگر اعضا و جوارح، خودشان دارای ماشین حسابی است که شماره می‌اندازد و محاسبه می‌کند و دیگر نیازی به این نباشد که روز قیامت جمعی بنشینند و جمع و تفریق کنند. آری چنین است. و معنای سریع‌الحساب بودن همین است. در روایت دارد که خداوند به حساب تمام خلایق می‌رسد، گویی تعبیر این است که زمان محاسبه همه‌ی خلایق به اندازه‌ی «فواق ناقه» (دوشیدن شتر) است.

دقّت و سختگیری در حسابرسی قیامت

از آیات مختلف قرآن به خوبی استفاده می‌شود که برای حسابرسی اعمال در روز قیامت فوق العاده دقّت و موشکافی می‌شود. قرآن در این باره می‌فرماید: «(یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ)؛ پسرم، اگر به اندازه‌ی سنگینی دانه خردلی (کارنیک یا بد) باشد و در دل سنگی یا در گوشه‌ای از آسمان‌ها یا زمین پنهان شود، خداوند آن را (در قیامت) برای حسابرسی می‌آورَد، خداوند دقیق و آگاه است». (2)
«خردل» دانه‌ی بسیار کوچک از گیاه معروفی است که در حقارت و کوچکی ضرب المثل است.
این تعبیرات نشان می‌دهد که در آن دادگاه عدل، کوچک‌ترین کارها محاسبه می‌شود. در ضمن این آیات هشدار می‌دهد که نه گناهان کوچک را کم اهمّیّت بشمرند و نه اعمال خیر کوچک را، چیزی که مورد محاسبه‌ی الهی قرار می‌گیرد هر چه باشد کم اهمّیّت نیست. از این رو برخی مفسّران گفته‌اند: این آیات زمانی نازل شد که برخی یاران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد انفاق کم اعتنا بودند و می‌گفتند: پاداش بر چیزهایی داده می‌شود که ما آن را دوست داریم و اشیای کوچک چیزی نیست که مورد علاقه‌ی ما باشد. همچنین در مورد گناهان کوچک بی اعتنا بودند. آیات 1 تا 8 سوره‌ی زلزله نازل شد و آنها را به خیرات ترغیب کرد و از گناهان کوچک برحذر داشت. (3)

حساب روز قیامت در کلام امام صادق (علیه السلام)

در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لَو لَم یَکُن لِلحِسابِ مَهوَلَةٌ اِلّا حَیاءُ العَرضِ عَلَی اللهِ تَعالی وَ فَضیحَةُ هَتکِ السِترِ عَلَی المَخفِیَّاتِ لَحقَّ لِلمَرءِ أن لایَهبِطَ مِن رُؤسِ الجِبالِ وَ لا یَأوِیَ اِلی عُمرانِ وَ لایَأکُلَ وَ لایَشرَبَ وَ لایَنامَ اِلّا عَن اضطرارٍ متّصلٍ بِالتَّلَفِ وَ مِثلُ ذَلِکَ یَفعَلُ مَن یَری القِیامَةَ بِأهوالِها وَ شَدائدِها قائمَةً فِی کُلِّ نَفسٍ وَ یُعایِنُ بِالقَلبِ الوقوفَ بَینَ یَدَی الجَبّارِ حینَئِذٍ یَأخُذُ نَفسَهُ بِالمُحاسَبَةِ کَأَنَّهُ إلی عَرَصاتِها مَدعُوٌّ وَ فی غَمَراتِها مَسؤولٌ؛ اگر برای حساب روز قیامت گرفتگی و زحمتی نباشد مگر ناراحتی و هول عرضه کردن اعمال به پروردگار متعال و حالت شرم و حیایی که در آن هنگام حاصل می‌شود و رسوایی و فضیحت دریده شدن پرده‌ای که برای کارهای خلاف و نامطلوب کشیده شده بود، هر آینه جا دارد که آدمی از سر کوه‌ها به زیر نیامده و در آبادی سکنی نگرفته و از خوردن و خوابیدن امساک کند، مگر به مقدار ضرورت و برای جلوگیری از تلف و همچنین باشد حال آن کسی که قیامت را با آن سختی‌ها و هول و وحشت خاصّش تصوّر کند آنها را واقع شده و برپا بیند و تصوّر کند که او در پیشگاه خداوند حاکم قهّار و سلطان عظیم ایستاده است و در این هنگام خداوند او را خطاب و بازخواست کند و از جریان‌ها و اعمال گذشته‌ی او پرسش و حساب می‌خواهد، گویی که او برای حضور در آن عرصات و مراسم دعوت شده است و در میان آن درهم‌گیری و فرورفتگی و گرفتاری‌ها بازخواست شود». (4)
توضیح اینکه: حساب نفوس از همان زمان عمل صورت می‌گیرد و تمام کردار و گفتار و پنداری که از انسان سر می‌زند، مانند نوار ضبط صوت در نفس او ثبت شده و همچو ماشین‌های محاسبه‌ی خودکار جمع و تفریق کرده و نتیجه روشن و معلوم می‌شود.
این عمل همیشه در نوار نفس جریان پیدا کرده و حاصل عمل در هر دقیقه مانند دفترهای دقیق تجاری معین است. البتّه این جریان در پیشگاه پروردگار متعال همیشه روشن و حاضر بوده و از همه‌ی جزئیّات آگاه است و معنای عرضه شدن اعمال به پیشگاه حضرت احدیت همین است. والله اعلم.
ممکن است حسابی دیگر نیز در قیامت کبری منعقد شود که خصوصیّات و جزئیات آن برای ما مجهول است، امّا اهوال و شداید قیامت هم دو مورد است: در قیامت صغری که با مرگ صورت می‌گیرد، زیرا «مَن مَاتَ فَقَد قَامَت قِیامَتُهُ؛ کسی که بمیرد، قیامتش برپا شده است». و در روز قیامت کبری که جزئیّات آن نیز برای ما مجهول است.
به هر حال این مطالبی که اجمالاً گفته شده صددرصد قطعی است و متوقّف به روشن شدن جزئیّات آنها نیست و از مطالبی که هیچ راهی برای علم به آنها نداریم. جزئیّات امور مربوط به عالم آخرت است:

 

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد *** آه اگر از پس امروز بود فردایی
دل که آیینه‌ی شاهی است غباری دارد *** از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی
سخن غیر مگو با من معشوقه‌پرست *** کز وی و جام میم نیست به کس پروایی

البتّه منظور از محاسبه و وزن اعمال و رسیدگی کردن، به دست آوردن نتیجه‌ی آنچه از او سر می‌زند از خیر و شر و صلاح و فساد و طاعت و معصیت است.
هر چند در این صورت پیوسته مراقب اصلاح و جبران کردن نواقص و عیب‌ها و معاصی خود خواهد بود. و چون چنین کسی در ایّام زندگی دنیوی و پیش از فرا رسیدن مرگ، اعمال و رفتارش حساب و وزن شده و تحت بررسی و کنترل قرار گرفته، از جریان حساب آخرت و از ناراحتی و اضطراب خاطر آنجا محفوظ خواهد بود.
تفاوت حساب و وزن این است که حساب یعنی شماره کردن کارهای خوب و بد، بررسی کردن اعمال از جهت خوب و بد و طاعت و معصیت، امّا وزن یعنی بررسی کردن از نظر سبکی و سنگینی و وزنه‌ی اعمال. و برای تشخیص اندازه‌ی اعمال، میزان و ترازویی بهتر از حیا نیست، زیرا با توجّه به مقدار حیا و شرم در صورت عرضه‌ی عمل، اندازه‌ی مطلوب بودن و مقدار سنگینی یا سبکی عمل معلوم می‌شود و عمل سنگین و مطلوب عملی است که هیچ شرم و حیایی برای نشان دادن آن وجود نداشته باشد.
ضمناً معلوم می‌شود که تصوّر و تعمّق در بهشت و دوزخ و سایر احوال قیامت و به ذهن سپردن آنها، حالت پیدایش پس از مرگ است و هر کسی به ملاحظه‌ی اعمال و به تناسب رفتار و کردار خود، بهشتی یا دوزخی است. در حقیقت، خواه و ناخواه از نظر روحی حالت پس از مرگ را دارد و در این صورت لازم است به خود آمده و از این زندگی ظاهری و موقّتی و عاریتی فریب نخورَد و خود را برای عالم جاودانی آماده سازد.

خوش بود گر محک تجربه آید به میان *** تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز *** تا تو را خود زمیان با که عنایت باشد
ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست *** عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد

 

آنان که بی حساب به بهشت می‌روند

چنانکه از برخی آیات قرآن و اخبار معصومین (علیهم السلام) استفاده می‌شود، جمعی از بندگان شایسته‌ی خداوند، بی هیچ محاسبه و حتّی احتیاج به شفیع، همین که سر از گور بردارند، در کمال بزرگواری و عظمت رهسپار بهشت برین می‌شوند و در بهشت جاوید قدم می‌نهند و تا ابد میهمان خداوند خواهند بود.
درحدیث است که «القِیامَةُ عِرسُ المُتَّقِینَ؛ روز قیامت برای مردم پرهیزگار به منزله‌ی حجله‌ی عروسی است» (5) که در آن غمی ندارند.
خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید: «(وُجُوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ* ضَاحِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ)؛ چهره‌هایی در آن روز گشاده و نورانی است، – خندان و مسرور است». (6) و معلوم است این حال خوش برای کسی است که در آن روز هیچ حساب و گرفتاری نداشته باشد.
در جای دیگر می‌فرماید: «(یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‌)؛ (این پاداش) در روزی است که مردان و زنان باایمان را می‌نگری که نورشان پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت می‌کند (و به آنها می‌گویند:) بشارت باد بر شما امروز به باغ‌های بهشتی که نهرها از پای درختانش جاری است؛ جاودانه در آن بمانید و این همان رستگاری بزرگ است». (7)
و در جای دیگر می‌فرماید: «(یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ‌ یُنَادُونَهُم أَلَم نَکُن مَعَکُم قَالُوا بَلَی وَ لَکِنَّکُم فَتَنتُم أَنفُسَکُم وَ تَرَبَّصتُم وَارتَبتُم وَ غَرَّتکُمُ الأمَانِیُّ حَتَّی جَاءَ أَمرُ اللهِ وَ غَرَّکُم بِاللهِ الغَرُورُ)؛ همان روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می‌گویند: نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم! به آنها گفته می‌شود: به پشت سر خود بازگردید و نوری به دست آورید. در این هنگام دیواری میان آنها زده می‌شود که دری دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب. آنها بهشتیان را صدا می‌زنند: مگر ما با شما نبودیم؟ می‌گویند: آری، ولی شما خود را به گمراهی افکندید و انتظار (نابودی حق را) کشیدید، و (در همه چیز) تردید داشتید، و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد». (8)
در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: «اِذَا کانَ یَومَ القِیَامَةِ أَنبَتَ اللهُ تَعالی لِطائِفَةٍ مِن اُمَّتِی أَجنِحَةً فَیَطیرونَ مِن قُبورِهِم إِلَی الجِنَانِ یَسرَحونَ فِیهَا وَ یَتَنَعَّمونَ کَیفَ شَاءُوا فَتَقولُ لَهُمُ المَلائِکَةُ: هَل رَأیتُمُ الحِسَابَ؟ فَیَقولونَ: ما رَأینَا حِساباً فَیَقُولُونَ: هَل جُزتُمُ الصِّراطَ؟ فَیَقُولُونَ: مَا رَأینَا صِراطاً فَیَقُولُونَ: هل رَأیتُم جَهَنَّمَ؟ فَیَقُولُونَ: ما رَأینا شَیئاً فَتَقُولُ المَلائِکَةُ: مِن اُمَّةِ مَن أَنتُم؟ فَیَقُولُونَ: مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَیَقُولُونَ: نَشدنَاکُمُ اللهُ حَدِّثُونَا مَا کَانَت أعمالُکُم فِی الدُّنیا؟ فَیَقُولُونَ: خَصلَتانِ کَانَتا فینا فَبَلَّغَنَا اللهُ هَذِهِ الدَّرَجَةَ بِفَضلِ رَحمَتِهِ فَیَقُولُونَ: وَ مَا هُمَا؟ فَیَقُولُونَ: کُنّا إِذَا خَلَونا نَستَحی أَن نَعصِیَهُ وَ نَرضی بِالیَسیرِ مِمّا قَسَمَ لَنا فَتَقُولُ المَلائِکَةُ حَقٌّ لَکُم هَذا؛ چون روز قیامت شود خدا برای طائفه‌ای از امّت من دو بال می‌رویاند، پس با دو بال خود از قبرهاشان به سوی بهشت برین پروار می‌کنند و در بهشت برین متنعّم می‌شوند و به هر سو که بخواهند می‌روند. آن‌گاه خازنان بهشت به ایشان می‌گویند آیا شما حساب قیامت نداشتید که به این زودی به بهشت برین درآمدید؟ می‌گویند: ما نه موقف حساب و نه صراط و نه جهنّم را دیدیم و نه کسی ما را از داخل شدن در بهشت منع کرد. ملائکه می‌گویند: شما از امّت کدام پیامبرید؟ می‌گویند: ما از امّت محمّد بن عبدالله هستیم. ملائکه می‌گویند: از امّت آن جناب تاکنون یک تن وارد بهشت نشده است، شما مگر در دنیا دارای چه عمل بوده‌اید که به این سعادت نایل گشتید و بدون حساب وارد بهشت شدید؟ می‌گویند: ما در دنیا دو وظیفه را مراعات می‌کردیم و خداوند هم به واسطه‌ی آنها ما را به این مقام رسانید: یکی آنکه در هر جای خلوتی که بودیم خدا را از یاد نمی‌بردیم و او را ناظر بر احوال خود می‌دانستیم و از ما عصیان و خلاف وظیفه صادر نمی‌شد و دیگر اینکه ما به مقدّرات حق راضی بودیم، چون می‌دانستیم هر چه از او به ما رسد، صلاح ما در آن است. ملائکه می‌گویند: سزاوار بودید که پیش از دیگران بدون حساب وارد شوید». (9)
در دستور دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به ابوذر غفاری می‌فرماید: خودت را وزن کن. آیا در قیامت انسان‌ها را وزن می‌کنند یا اعمالشان را؟
از برخی روایات استفاده می‌شود که خود نامه‌های عمل وزن دارد، زیرا قرآن در آیه‌ی 6 سوره‌ی قارعه می‌فرماید: «(مَن ثَقُلَت مَوازِینُهُ)؛ کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است». و در آیه‌ی 8 همان سوره می‌فرماید: «(مَن خَفَّت مَوَازِینُهُ)؛ کسی که ترازوهایش سبک است».
بدین معنی که خود اعمال وزن دارند و از برخی تعبیرات استفاده می‌شود که خود افراد وزن می‌شوند، یعنی در ترازوی عمل خودشان سنگین‌اند و برخی خودشان سبک‌اند.
در روایتی در تفسیر آیه‌ی 104 سوره‌ی کهف که می‌فرماید: «(وَ هُم یَحسَبُونَ أَنَّهُم یُحسِنُونَ صُنعاً)؛ می‌پندارند کار نیک می‌کنند». آمده است که برخی وارد محشر می‌شوند، هیکل‌های درشتی که به نظر می‌رسد خیلی پروزن باشند، امّا وقتی در ترازوی سنجش می‌گذارند و آنها را وزن می‌کنند به اندازه‌ی بال مگسی وزن ندارند.
برای اینکه اگر درس خوانده و چیزی نوشته برای غیر خدا بوده، اگر جهاد کرده یا به منبر رفته، سخن بسیار گفته و ریا بوده است. ظاهرش پُروزن است، امّا وزن ندارد، زیرا همه برای غیر خدا بوده، ولی برخی که ظاهری کوچک دارند خیلی پُروزن و سنگین‌اند.
می‌گویند فاصله‌هایی که بین اتم‌های بدن انسان است، اگر آنها را بیرون بکشند همه‌ی بدن به اندازه‌ی سر سوزن می‌شود، ولی وزنش همان شصت یا هفتاد کیلو و بیشتر است.
از این رو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ‌ای ابوذر، پیش از آنکه در قیامت تو را بسنجند، همین امروز خودت را بسنج و ببین توخالی و بی محتوایی یا واقعاً مغز و محتوا داری. آیا جزءِ اولوالالباب‌ای یا سبک و بی وزن. خودت را وزن کن و نقطه‌های ضعف و قوّت خویش را بنگر و بنویس که چقدر از اعمال مثبت است.
و چه زیباست که در این دنیا انسان خود را وزن کند پیش از آنکه دیگران او را وزن کنند، برای اینکه وزن و حساب امروز به درد می‌خورد، ولی آنجا راه‌حل ندارد. اگر امروز آدم ببیند بی وزن است راه جبران برای او باز است، امّا در آنجا راه بسته است. آیات مختلف قرآن را بخوانید که جهنّمی‌ها فریاد می‌زنند: ما را بازگردانید تا جبران کنیم، امّا محال است. طفلی که متولّد شده اگر توانست دوباره برگردد یا میوه‌ای که از درخت جدا شده اگر توانست دوباره به شاخه برگردد، آن‌گاه آنها هم می‌توانند به این دنیا بازگردند، چرا که محال است.

ترازوی سنجش اعمال در قیامت

درباره‌ی چگونگی وزن کردن اعمال در روز رستاخیز بحث‌های فراوانی در میان مفسّران و متکلّمان است. و چون برخی چنین تصوّر کرده‌اند که وزن و ترازو در آن جهان مانند وزن و ترازو در این جهان است و از سویی اعمال انسان سنگینی و وزن ندارد که بتوان آن را با ترازو سنجید، ناچار شده‌اند از طریق تجسّم اعمال یا اینکه خود اشخاص را به جای اعمالشان در آن روز وزن می‌کنند، به حلّ مشکل بپردازند. حتّی عبارتی از عبید بن عمیر نقل شده است که می‌گوید: «یُؤتِی بِالرَّجُلِ الطَّوِیلِ العَظیمِ فَلایَزنِ جَناحَ بَعُوضَةٍ؛ در آن روز، انسان‌هایی با جثّه‌ای بزرگ را می‌آورند که در ترازوی سنجش به اندازه‌ی بال مگس وزن ندارند». (10)
اشاره به اینکه ظاهراً آدم‌های باشخصیّتی بودند، ولی در باطن هیچ.
پس اگر مسأله‌ی مقایسه‌ی زندگی آن جهان را با زندگی دنیا کنار بگذاریم و توجّه داشته باشیم که همه چیز آنجا با این دنیا متفاوت است، درست مانند تفاوتی که میان زندگی جنین در عالم رحم با زندگی انسان در این دنیا وجود دارد، همچنین توجّه داشته باشیم که همیشه در فهم معانی الفاظ نباید به دنبال مصداق‌های موجود و معیّن برویم، بلکه مفاهیم را از نظر نتیجه بررسی کنیم، موضوع «وزن در روز رستاخیز» کاملاً حل خواهد شد.
توضیح اینکه: در گذشته هنگامی که مثلاً نام «چراغ» برده می‌شد، ظرفی به نظر می‌رسید که مقداری مادّه‌ی روغنی در آن ریخته و فتیله‌ای در میان آن نصب شده و احتمالاً حبابی نیز برای تنظیم هوا روی آن قرار گرفته، در حالی که امروز از این کلمه چیز دیگری می‌فهمیم، دستگاهی که نه ظرفی برای روغن دارد و نه فتیله‌ای و نه حبابی برای تنظیم هوا، امّا آنچه چراغ امروز را با دیروز پیوند می‌دهد همان هدف و نتیجه‌ی آن است، یعنی وسیله‌ای که تاریکی را از میان می‌برَد.
در مسأله‌ی میزان چنین است و در همین جهان می‌بینیم که با گذشت زمان ترازوها چه اندازه دگرگون شده‌اند و حتّی لفظ میزان به وسایل دیگر سنجش گفته می‌شود، مانند «میزان‌الحراره» (سنجش گرما)، «میزان الهوا» (سنجش هوا) و جز آن.
بنابراین، مسلّم است که روز رستاخیز اعمال انسان با وسیله‌ی خاصّی سنجیده می‌شود نه با ترازوهایی مانند ترازوهای دنیا و بسا آن وسیله همان وجود انبیا و امامان و افراد صالح بوده باشد. در روایاتی که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده این مطلب به خوبی دیده می‌شود.
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه‌ی 47 سوره‌ی انبیاء (وَ نَضَعُ المَوازِینُ القِسطِ) فرمود: «وَالمَوازینُ الأنبِیاءُ وَ الأوصِیاءُ وَ مِن الخَلقِ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ؛ میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیای آنها هستند و از مردم کسانی‌اند که بی حساب وارد بهشت می‌شوند» یعنی کسانی که در پرونده‌ی اعمالشان نقطه‌ی تاریکی وجود ندارد. (11)
و در روایت دیگری آمده است: «اَنَّ اَمِیرَالمُؤمِنِینَ وَ الأئِمَّةَ مِن ذُرِّیَّتِهِ هُمُ المَوازینُ؛ یعنی امیرمؤمنان و امامان از فرزندان او ترازوهای سنجش‌اند». (12)
در زیارت مطلقه‌ی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَی میزانِ الأَعمالِ؛ سلام بر میزان سنجش اعمال».
در واقع مردان و زنان نمونه‌ی جهان مقیاس‌های سنجش اعمال انسان‌ها هستند و هر کس به آن اندازه که به آنها شباهت دارد، وزن دارد. و آنها که از ایشان بیگانه‌اند، کم وزن یا بی وزن‌اند.
حتّی دوستان خدا می‌توانند مقیاس سنجش باشند، ولی بسیاری از حقایق در این عالم در پرده‌ی ابهام باقی می‌مانَد و روز قیامت به مقتضای آیه‌ی 48 سوره‌ی ابراهیم (وَ بَرَزُوا لِلهِ الوَاحِدِ القَهَّارِ) روز بروز و ظهور این واقعیّت‌هاست.
از اینجا روشن می‌شود که چرا «موازین» جمع بسته شده، زیرا اولیای حق که ترازوهای سنجش‌اند متعدّدند.
این احتمال نیز وجود دارد که هر کدام از آنها در صفتی ممتاز بوده‌اند، بنابراین هر یک میزان سنجش یکی از صفات و اعمال آدمی هستند و چون اعمال و صفات انسان‌ها مختلف است، الگوها و ترازوهای سنجش نیز باید مختلف باشد.
البتّه اینکه در برخی روایات آمده، مانند روایتی که از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که پرسیدند: «مَا مَعنی المِیزانُ؟ قَالَ العَدلُ؛ معنای میزان چیست؟ فرمود: عدل است». (13) منافاتی با آنچه گفتیم ندارد، زیرا دوستان خدا و مردان و زنان نمونه‌ی جهان مظهر عدل‌اند، عدل از نظر فکر و عدل از نظر عقیده و عدل از نظر صفات و اعمال دقّت کنید. (14)

اسباب سنگینی میزان اعمال در روایات

بی شک ارزش همه‌ی اعمال نیک و صالحات یکسان نیست و با هم تفاوت زیادی دارند، بدین‌رو در روایات اسلامی روی پاره‌ای از اعمال خیر تأکید بیشتری شده است و آنها را اسباب سنگینی میزان و ترازوی عمل در قیامت شمرده‌اند، از جمله در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خوانیم که در تفسیر «لاإلهَ إلّا الله» فرمود: «یعنی بِوَحدانِیَّتِهِ لایَقبَلُ اللهُ الاعمالَ اِلّا بِهَا وَ هِیَ کَلِمَةُ التَّقوی یُثقِلُ اللهُ بِهَا المَوازِینَ یَومَ القِیَامَةِ لاإله اِلّا الله؛ اشاره به وحدانیت خداوند است و هیچ عملی بدون آن پذیرفته نمی‌شود و این کلمه‌ی تقواست که ترازوی سنجش اعمال را در قیامت سنگین می‌کند». (15)
در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در مورد شهادت به وحدانیت خداوند و نبوّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «خَفَّ میزانٌ تَرفَعانِ مِنهُ وَ ثَقُلَ میزانٌ تُوضَعانِ فِیهِ؛ ترازوی سنجشی که شهادتین از آن برداشته شود سبک است، و میزانی که شهادتین در آن نهاده شود سنگین است». (16)
در حدیث دیگری از امام باقر (علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) می‌خوانیم: «ما فِی المِیزانِ شَیءٌ أَثقلُ مِنَ الصَّلَواتِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ در ترازوی عمل چیزی سنگین‌تر از درود فرستادن بر محمد و آل محمد نیست». و در ذیل همین روایت فرمود: «کسانی در قیامت در پای میزان عمل قرار می‌گیرند و کفّه‌ی اعمالشان سبک است، سپس درود بر محمد و آل محمد را در آن می‌نهند و سنگین می‌شود». (17)
در حدیثی امام باقر (علیه السلام) فرمود: «مَن کَانَ ظَاهِرُهُ مِن بَاطِنِهِ خَفَّ مِیزَانُهُ؛ هر که ظاهرش از باطنش بهتر باشد میزان عملش در قیامت سبک خواهد بود». (18)
این بحث را با سخنی از سلمان فارسی که در حقیقت چکیده‌ی وحی و سنّت است پایان می‌بریم. در این حدیث می‌خوانیم که کسی با تحقیر به سلمان گفت: تو کیستی و چیستی؟ ارزشی نداری. سلمان در پاسخ گفت: «اَمّا اَوَّلَی وَ اَوَّلُکَ فَنُطفَةٌ قَذِرَةٌ وَ أمّا آخِری وَ آخِرُکَ فَجیفَةٌ مُنتِنَةٌ فَإذا کانَ یَومُ القِیَامَةِ وَ نُصِبُت المَوازینُ فَمَن ثَقُلَت مَوازینُهُ فَهُوَ الکَریمُ وَ مَن خَفَّت مَوازینُهُ فَهُوَ اللَّئِیمُ؛ امّا آغاز وجود من و تو نطفه‌ی آلوده‌ای بود و پایان من و تو مرداری گندیده بیش نیست، هنگامی که روز قیامت فرا رسد و ترازوهای سنجش اعمال نصب شود، هر که ترازوی عملش سنگین بود شریف و بزرگوار است و هر که ترازوی عملش سبک بود پست و لئیم است». (19)
در دستور سوم حضرت می‌فرماید: آماده باش برای روزی که همه چیز فاش می‌شود و در پیشگاه خداوند چیزی برای او مخفی نمی‌مانَد.
یکی از بزرگ‌ترین عذاب‌های قیامت که حتّی از عذاب جهنّم بدتر و بزرگ‌تر است عذاب رسوایی است. بسا کسانی که مردم را دعوت به نیکی‌ها می‌کردند و پیشوای جمعیّت بودند و مردم دست آنها را می‌بوسیدند و حتّی مردم از لباس آنها تبرّک می‌جستند و به لباس و قندی که آب دهانی به آن بزنند و به نیم خورده‌ی آنها…، امّا روز قیامت می‌بینیم همو که در این دنیا این همه به او احترام می‌گذاشتند و دارای مقام و موقعیّت بزرگی هم بود اکنون در جهنّم است، ولی مردمی که به او و آثارش تبرّک می‌جستند در بهشت‌اند و این رسوایی خود بزرگترین عذاب است. بنابراین خودت را آماده کن و ظاهر و باطنت را یکی کن، تا در آن روز رسوایی پیش نیاید.
من عقیده‌ام این است که انسان باید در زندگی مبنایی داشته باشد و آن این است که هر کاری می‌کند باید چنان باشد که اگر آشکار شود و در بلندگو آن را اعلان کنند ترسی نداشته باشد، چون اگر این‌گونه شد هم برای دنیا و هم برای آخرتِ انسان خوب است.

مسأله‌ی عرض اعمال

در میان پیروان مکتب اهل بیت با توجّه به اخبار فراوانی که از امامان (علیهم السلام) رسیده، عقیده‌ی معروف این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان از اعمال همه‌ی امّت آگاه می‌شوند. یعنی خداوند از طریق خاصّی اعمال امّت را بر آنها عرضه می‌دارد. روایاتی که در این باره نقل شده بسیار است و شاید به حدّ تواتر باشد، از جمله از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «تُعرِضُ الأَعمالُ عَلَی رَسولِ اللهِ اَعمالُ العِبَاد کُلَّ صَباحٍ اَبرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا فَاحذَرُوهَا وَ هُوَ قَولُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ قُلِ اعمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولُهُ) (20) وَ سَکَتَ؛ تمام اعمال مردم هر روز صبح بر رسول خدا عرضه می‌شود، اعمال نیکان و بدان؛ بنابراین، مراقب باشید و این مفهوم گفتار خداوند است که می‌فرماید: بگو عمل کنید! خداوند و فرستاده او اعمال شما را می‌بینند. این را فرمود و ساکت شد». (21)
در حدیث دیگری امام باقر (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ أعمالَ العِبادِ تُعرَضُ عَلَی نَبِیِّکُم کُلَّ عَشِیَّةِ الخَمیسِ فَلیَستَحِ أَحَدُکُم أن یُعرَضَ عَلَی نَبِیِّهِ العَمَلُ القَبیحِ؛ و تمامی اعمال شما هر عصر پنج شنبه بر پیامبرتان عرضه می‌شود. بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر عرضه شود شرم کنید». (22)
در روایت دیگری از امام علیّ بن موسی الرّضا (علیه السلام) می‌خوانیم که کسی خدمتش عرض کرد برای من و خانواده‌ام دعا کن! فرمود: مگر من دعا نمی‌کنم؟ «وَاللهِ اِنَّ اَعمالَکُم لَتُعرَضُ عَلَیَّ فی کُلِّ یَوٍم وَ لَیلَةٍ؛ به خدا سوگند، اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه می‌شود». راوی می‌گوید این سخن بر من گران آمد. امام متوجّه شد و به من فرمود: «أما تَقرَأ کِتَابَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (وَ قُلِ اعمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولُهُ وَالمُؤمِنُونَ) هَوَ واللهِ عَلی بن ابی طالب؛ آیا کتاب خداوند عزوجل را نمی‌خوانی که می‌گوید عمل کنید، خدا و پیامبرش و مؤمنان عمل شما را می‌بینند. به خدا سوگند، منظور از مؤمنان، علیّ بن ابی طالب و امامان دیگر از فرزندان اوست». (23)
البتّه در برخی اخبار تنها سخن از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به میان آمده و در پاره‌ای از علی (علیه السلام) و در برخی پیامبر و امامان همگی ذکر شده‌اند، چنانکه برخی تنها عصر پنج شنبه را وقت عرض اعمال می‌شمردند و برخی همه روز و برخی هفته‌ای دوبار و بعضی در آغاز هر ماه و بعضی هنگام مرگ و گذاردن در قبر.
روشن است که این روایات منافاتی با هم ندارند و همه‌ی آنها می‌تواند صحیح باشد، درست مانند اینکه در بسیاری از مؤسّسات گزارش کارکرد روزانه را در پایان ماه یا سال به مقامات بالاتر می‌دهند.
قابل توجّه اینکه در مباحث گذشته نیز اشاره کردیم که موضوع عرض اعمال اثر تربیتی فوق العاده‌ای در معتقدان به آن دارد، زیرا وقتی من بدانم علاوه بر اینکه خداوند که همه جا با من است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوایان محبوب من هر روز یا هر هفته از هر کاری که می‌کنم، در هر نقطه و هر مکان، اعمّ از خوب یا بد آگاه می‌شوند، بی شک بیشتر رعایت می‌کنم و مراقب اعمال خود خواهم بود. درست مثل اینکه کارکنان مؤسّسه‌ای بدانند هر روز یا هر هفته گزارش تمام جزئیّات کارهایشان به مقامات بالاتر داده می‌شود و از همه‌ی آنها باخبر می‌گردند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 14.
2. سوره‌ی لقمان، آیه‌ی 16.
3. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیات 1- 8 سوره‌ی زلزله.
4. مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ص 85.
5. بحارالانوار، ج 71، ص 288.
6. سوره‌ی عبس، آیات 38 و 39.
7.سوره‌ی حدید، آیه‌ی 12.
8. سوره‌ی حدید، آیه‌ی 13.
9. بحارالانوار، ج 100، ص 26، ح 31.
10. تفسیر طبری، ج 8، ص 162.
11. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیه‌ی 47 سوره‌ی انبیاء.
12. همان.
13. الاحتجاج، ج 2، ص 98.
14. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیه‌ی 8 سوره‌ی اعراف.
15. نورالثقلین، ج 5، ص 659، ح 12.
16. نور الثقلین، ج 5، ص 659، ح 8.
17. همان، ح 7.
18. همان، ص 660، ح 13.
19. همان، ح 14.
20. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 105.
21.کافی، ج 1، ص 219.
22. بصائرالدرجات، ص 446.
23. کافی، ج 1، ص 171.

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد