صفات اولیای الهی
انس بن مالک روایت کرده است که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: ای رسول خدا، دوستان خدا که نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند کیانند؟ فرمود: کسانیاند که وقتی مردم به ظاهر دنیا مینگرند (و بدان توجّه دارند)، باطن آن را میبینند، از این رو هنگامی که مردم برای دو روزهی دنیا میکوشند، تلاش آنان برای آخرت و آینده است. پس (علاقه به) دنیا را میمیرانند برای اینکه میترسند دنیا (جان قدسی و ملکوتی) آنان ا تباه کند و بمیراند ( به جای آنکه دنیا آنان را بشکند، آنان دنیا را خرد میسازند و میشکنند). دنیا را رها میکنند چون میدانند به زودی دنیا ترکشان میکند. تمام زرق و برقهای دنیا را رد میکنند (و اسیر آن نمیشوند). فراز و نشیبهای دنیا آنان را نمیفریبد، بلکه آن بلندیها را به پایین میکشند.
در نظر آنان دنیا کهنه و ویران شده و لذا به نوسازی و آبادانی آن نمیپردازند. عشق به دنیا در سینههایشان مرده است. لذا آن را دوست ندارند، بلکه آنان دنیا را ویران میکنند آنگاه بر این ویرانهها خانهی ابدی را میسازند. دنیای گذرا را میفروشند و جهان باقی و پایدار را میخرند. وقتی به دنیاپرستان مینگرند گویا (میبینند که) اینان بر روی خاک افتادهاند و به عذاب الهی گرفتار آمدهاند. هیچ امنیّت و امانی در این دنیا نمیبینند و فقط به خدا و سرای آخرت دل بستهاند و فقط از عذاب و خشم الهی میترسند.
بحارالانوار، ج77، ص181
نور هدایت
سؤال بسیار مهمّی در حدیث آمده است که باید دربارهی آن تأمّل کرد.
فرق خوف و غم در این است که معمولاً خوف نسبت به آینده است و غم نسبت به گذشته. پرسیدند: اولیای الهی که از آینده نمیترسند و غم گذشته هم نمیخورند کیانند؟ حضرت در پاسخ فرمود: اینان کسانیاند که وقتی مردم به ظاهر دنیا مینگرند آنان نگران آینده هستند. یعنی به آخرت اهمّیّت میدهند.
یکی دیگر از نشانههای اولیای الهی آن است که بر دنیا پیروز میشوند و دنیا نمیتواند آنان را بشکند.
دیگر اینکه پیش از آنکه دنیا ترکشان کند از دنیا دست برمیدارند. به عبارت دیگر، پیش دستی میکنند و اسیر دنیا نمیشوند و زرق و برق دنیا را رها میکنند. فراز و نشیبهای دنیا آنان را نمیفریبد، بلکه آن بلندیها را به پایین میکشند. دنیا در نظرشان کهنه شده و به آبادانی آن نمیپردازند. عشق به دنیا در سینههایشان مرده است. آنان دنیا را ویران میکنند، آنگاه بر این ویرانهها خانهی ابدی را بنا میکنند. دنیای گذرا را میفروشند و جهان باقی را میخرند. وقتی به دنیاپرستان مینگرند گویا اینان روی خاک افتادهاند و به عذاب الهی گرفتار آمدهاند. هیچ امنیّت و امانی در این دنیا نمیبینند و فقط به خدا و سرای آخرت دل بستهاند. از هیچ چیز نمیترسند، مگر از عذاب و خشم الهی.
توضیح اینکه: دوستان خدا نشانههایی دارند که یکی از نشانههای مردان خدا در برابر دنیاپرستان، باطننگری است. قرآن کریم دربارهی دنیاپرستان میفرماید: «(یَعلَمُونَ ظَاهِراً مِن الحَیَوَةِ الدُّنیَا وَ هُم عَنِ الاَخِرَةِ هُم غَافِلونَ)؛ آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند». (1) اینان اگر چیزی بخشیدند با حساب ریاضی میسنجند که آری ضرر کردیم، از سرمایهی ما کم شد (2)، امّا درونبینان به گونهای دیگر میاندیشند. در قرآن میخوانیم: «(مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)؛ کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد) دو یا چند برابر میکند و لطف خدا گسترده و او دانا (بر هر چیزی) است». (3)
اهل ظاهر میگویند اگر ربا بخوریم سرمایهمان زیاد میشود، امّا باطننگران میگویند نه تنها زیاد نمیشود، بلکه کم میشود. قرآن تعبیر جالبی دارد میفرماید: «(یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَ یُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ)؛ خداوند ربا را نابود میکند و صدقات را افزایش میدهد و خداوند هیچ ناسپاس گناهکاری را دوست نمیدارد». (4)
وقتی انسان به دقّت مینگرد در مییابد جامعهای که در آن ربا باشد سرانجام به فقر و فلاکت و ناامنی دچار میشود، امّا در مقابل جامعهای که در آن تعاون و انفاق باشد جامعهای موفّق و سربلند است.
پیش از انقلاب ایّام حج روزنامهها پر میشد از اینکه چرا این همه ارز از مملکت بیرون میبرید؟ چرا به عربها میدهید؟ امّا چون آنان به ظاهر مینگریستند درک نمیکردند که در مقابل این چند هزار دلاری که خرج میشود چه سرمایهی معنوی بزرگی حاجی با خود وارد کشور میکند. حج، عظمت اسلام است و وحدت و عزّت مسلمانان را به همراه دارد. چه قلبهایی که با رفتن به آنجا پاک میشوند و صفا مییابند.
میبینید مردم برای زندگی دو روزهی دنیای خود چه زحماتی میکشند، رنجهایی که معلوم نیست بتوانند از آن بهره ببرند. کسی در تهران خانهای ساخته بود که فقط یک سال و نیم در آن نقّاشی میکردند، امّا آن بیچاره بهرهای از خانه نبُرد و بعد مراسم چهلم او را در آن گرفتند. برای دنیایی که میخواهد چهار روز در آن زندگی کند این همه دوندگی میکند، ولی برای آن زندگانی اخروی زحمتی نمیکشد و اصلاً به فکر آن نیست.
این حدیث مجموعهای است از صفات اولیای الهی که اگر بخواهید آن را جمع بندی کنید در سه بند خلاصه میشود:
1. اولیای الهی دنیا را خوب میشناسند و میدانند که سرایی موقّت و ناپایدار است.
2. هرگز اسیر رنگهای آن نمیشوند و فریب زرق و برق آن را نمیخورند، چون آنان شناخت کافی از دنیا دارند.
3. از دنیا استفادهی لازم را میبرند، بر ویرانههای این دنیای فانی سرای باقی را میسازند و دنیا را میفروشند و آخرت را میخرند.
ما میبینیم خداوند کسانی را به مقامهای رفیعی رسانده است. این مقامها را از کجا به دست آوردهاند؟ دقّت میکنیم درمییابیم که از عمر خود بهرهی صحیح و خوبی میبرند و از این خاک به افلاک پرواز میکنند و از فرش به عرش میرسند. حضرت امیرمؤمنان علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) در روز خندق ضربهای زد که از عبادت جنّ و انس تا دامنهی قیامت برتر است: ضَربَةُ عَلِیٍّ فِی یَومِ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثَّقَلَینِ، چرا که در آن روز تمام ایمان در مقابل تمام کفر قرار گرفت. در عبارتی آمده است: بَرَزَ الایمانُ کُلُّهُ اِلَی الشِّرکِ کُلِّهِ. (5)
و اگر عمرو بن عبدود پیروز میشد اسلام از بین میرفت. بنابراین جای تعجّب نیست که ضربهی علی (علیه السلام) برتر از عبادت جنّ و انس است.
اگر خوب به این مسائل بیندیشیم که گاهی در یک نیم روز میتوان فتح الفتوح و کاری چون شهیدان کربلا کرد، آن وقت قدر سرمایهی گرانبهای عمر را میدانیم و همچون اولیای الهی که در قرآن هم از آنان بحث شده است، دنیا را هدف قرار نمیدهیم.
پینوشتها:
1. سورهی روم، آیهی 7.
2. در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم که فرمود: اَغفَلُ النّاسِ مَن لَم یَتَّعِظ بِتَغَیُّرِ الدُّنیا مِن حالٍ اِلَی حالٍ: «غافلترین مردم کسی است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد». و از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه نکند. (تفسیر نمونه، ذیل آیات 128- 130 سورهی طه).
3. سورهی بقره، آیهی 261.
4. سورهی بقره، آیهی 276.
5. بحارالانوار، ج 20، ص 215.
منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.