ارتداد یا روگردانی از مصالح
چرا ارتداد خطرناک است؟
ارتداد یا روگردانی از مصالح
1. تحقیر دین
هرگاه ورود و خروج افراد به مکتب و آئینی بدون ضابطه بوده و کنترلی وجود نداشته باشد، آن مکتب تحقیر شده و اقتدار خود را از دست خواهد داد. در اسلام تحقیر انسانها مجاز نبوده و احیای عزت نفس سرلوحهی کار اوست، به گونهای که مولا علی (علیه السلام) در مورد عزت نفس و کرامت انسانی به فرزندش امام مجتبی (علیه السلام) میفرماید: کرامت نفس خود را محافظت کن و از هر قسم زبونی و پستی بپرهیز، هر چند که آن پستی وسیلهی نیل به تمنیّات باشد زیرا آنچه که از دست میدهی (شرافت نفس) هرگز عوضی که با آن برابر باشد به دستت نخواهد رسید. (1)
مکتبی که تحقیر انسانها بر نمیتابد چگونه ممکن است اجازه داد که آن مکتب تحقیر شود؟ و این شیوهی ناپسند و شکننده را در مورد این مکتب پذیرا شد؟
مرتدی که در قرآن مورد خشم الهی قرار گرفته کسی است که کفر را بر ایمان ترجیج داده تا در پناه آن، عیش دنیوی بیشتری کسب کرده به حیثیت نظام اسلامی لطمه وارد کند.
آیت الله خامنهای در این رابطه میگوید: «با توجه به آیات مربوط به ارتداد، اینگونه به نظر میرسد که اسلام با این کار در صدد آن است که حصار ایمان اسلامی را حفظ کند. در حقیقت اسلام بعد از اینکه مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مکلف کرده است که از ایمان مردم حفاظت و حراست کند.
این وظیفهی نظام و حکومت اسلامی است. به خصوص در آیهی ارتداد «من کفر بعد ایمانه الامن و قلبه مطمئن بالایمان» که دربارهی عمار و یاسر وارد شد، در آخر این آیه میفرماید: «ذالک بانهم استحبوا الحیاة الدنیا علی الاخرة» علت خشم الهی بر مرتدین و کسانی که از دین خارج شدهاند، این است که اینها زندگی و عشرت دنیوی و هوای نفسانی را برخواست معنوی و قلبی و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح دادند. بنابراین مسئله فقط عوض شدن یک اعتقاد نبوده است. مسئله این بوده که کسانی به خاطر جاذبههای مادی و تأمین هواهای نفسانی حاضر شدهاند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند و به آن پشت کرده، ایمان اسلامی را رها کنند. این مقوله دیگری است و سختگیری اسلام در رابطه با این مقوله است.» (2)
2. جنگ روانی و تضعیف عقاید
برخورد قاطع با مرتد به ویژه آنانی که به قصد توطئه و ضربه به اسلام به چنین اعمال غیرانسانی متوسل میشوند و در نتیجه آرامش روانی جامعه را بر هم زده و افراد ضعیف را در برابر تنشهای اعتقادی و ایمان آنان را در معرض تهدید قرار میدهند، امری است عقلایی. خداوند میفرماید: آنان با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند. (3)
از پروفسور مارسل بوازار، استاد حقوق دانشگاه ژنو نقل شده که «علت سختگیری اسلام دربارهی مرتد، شاید بدان جهت باشد که در نظام حکومتی و سیستم اداری جوامع اسلامی، ایمان به خدا جنبهی صرفاً اعتقادی و حضور درون قلبی شخصی نداشته، بلکه جزو بندهای «پیوستگی امت» و پایههای حکومت میباشد، به طوری که با فقدان آن، قوام و دوام جامعه متلاشی میشود و مانند قتل نفس یا فتنه و فساد است که نمیتواند قابل تحمل باشد. (4)
قرآن از گروهی یاد میکند که همواره نسبت به اسلام و مسلماناند دشمنی میورزیدند و در جهت تضعیف اسلام و ایجاد اختلاف در بین پیروان آن و دادن اطلاعات محرمانه مربوط به مسلمین به دشمنان اسلام از هیچ تلاشی دریغ نمیکردند. از راههایی که آنان برای بدبین کردن مردم به اسلام در پیش گرفتند تظاهر به مسلمان بودن و پس از آن اظهار به ارتداد از اسلام بود. اهل کتاب از اصلیترین صحنه گردانان این جریان بودند و خداوند از این نقشه پلید پرده برمیدارد و میفرماید: دستهای از اهل کتاب گفتند: اول روز به آن چه مؤمنان نازل شده ایمان بیاورید و در آخر روز انکارش کنید تا مگر از اعتقاد خویش برگردند. (5)
در شأن نزول آیهی مذکور آمده است: عدهای از دانشمندان یهود با یکدیگر تبانی کردند که صبحگاهان بدون اعتقاد قلبی تظاهر به اسلام نمایند و در آخر روز از اسلام برگشته و وانمود کنند که ما صفات محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را از نزدیک مشاهده کردیم ولی آنچه در تورات و بیانات علمای خود شنیده بودیم با این صفات منطبق نبوده است. این عمل باعث خواهد شد که مردم نسبت به دین اسلام تردید کرده و بگویند: وقتی اهل کتاب که از ما آگاهترند چنین برداشتی از اسلام و پیامبر دارند پس بدون تردید دین اسلام دین الهی نیست. (6)
3. نفوذ به قصد براندازی
ارتداد راه را برای نفوذ دشمنان به اردوگاه اسلام و آگاهی یافتن به اسرار مسلمانان باز خواهد گذاشت و در آن صورت دشمنان اسلام خواهند توانست با اظهار اسلام به اردوگاه مسلمین مراجعه کرده و پس از دستیابی به مقاصد شوم خویش، از آنجا خارج گردند. خداوند از همداستانی با کفار اینگونه پرده برمیدارد: شیطان اعمال کسانی را که پس از آشکار شدن راه هدایت مرتد شدهاند در نظرشان بیاراست و در گمراهی نگاهشان داشت و این بدان سبب است که به آن گروه که آیت خدا را ناخوش داشتند میگفتند ما در پارهای از کارها فرمانبر شما هستیم و خدا از رازشان آگاه است. (7)
«عبدالقادر عودة» ارتداد را از زاویهی تهدیدی که برای حکومت اسلامی دارد و آن را در معرض فروپاشی قرار میدهد، میگوید: در همه نظامهای سیاسی، اقدام برای «براندازی» جرم است و چون در نظام سیاسی اسلام، عقیده دینی، پایه و اساس آن را تشکیل میدهد، از این رو «ارتداد» اقدام برای براندازی تلقی میشود. در حقیقت، همه نظامهای حقوقی (و از آن جمله اسلام) اتفاق نظر دارند که براندازی، اقدامی مجرمانه و قابل تعقیب و مجازات است، و آنچه بین اسلام و قوانین امروزی تفاوت میکند، تحلیلشان از موضوع ارتداد است که از نظر فقه اسلامی است که مصداق براندازی شمرده میشود، زیرا مکتب، زیربنای نظام اسلامی و برای پاسداری از «کیان نظام» به ناچار باید جلوی ارتداد را گرفت، ولی در نظامهای سیاسی دیگر، چون دین نقشی در نظام اجتماعی ندارد و دولت صرفاً بر مبنای قوانین بشری شکل میگیرد، لذا تغییر عقیدهی دینی، براندازی به حساب نیامده و منع قانونی ندارد. ولی به هر حال در آن نظامها هم نسبت به تفکری که اساس نظم اجتماعی مقبول را مورد تهدید قرار میدهد، چنین حساسیتی وجود دارد و با آن برخورد میشود. (8)
4. جلوگیری از انتخاب کورکورانه
اسلام و قرآن انتخاب عقاید دینی را به صورت تقلید و کورکورانه مورد نکوهش قرار داده و تقلید در اصول دین را محکوم میداند. بنابراین باید دید تقلید چیست و تقلید مشروع و تقلید ممنوع کدام است؟
تقلید (9) چیست؟
تقلید در لغت به معنای گردنبند به گردن انداختن است و در اصطلاح، تقلید عبارت است از: متابعت عملی یا التزامی از دیگری در احکام فرعیه بدون مطالبه دلیل از او. (10) وقتی میگوییم فلانی مقلد است یعنی گفتار مجتهد را همچون گردنبندی به گردن خود میاندازد.
غزالی در تعریف تقلید میگوید: تقلید عبارت است از پذیرفتن قولی بدون دلیل. (11) اینکه یک مسلمان در مسائل شرعی از قول صاحب نظری پیروی کرده و به تشخیص او عمل میکند امری است فطری. (12) زیرا رجوع جاهل به عالم به ویژه در عصر گسترش شگفتانگیز دامنهی علوم و تخصصها، امری است ضروری. و اگر در گذشته مسئلهی تخصص کمتر مطرح بوده اما امروزه به قدری مورد توجه است که حتی به مزاح آمده: دست راست شخصی درد میکرد نزد پزشک رفته و پزشک به او گفته معذرت میخواهم من متخصص دست چپ هستم. لطفا نزد پزشکی بروید که متخصص دست راست باشد…
دکتر علی شریعتی میگوید: «تقلید نه تنها با تعقّل ناسازگار نیست بلکه اساساً کار عقل این است که هرکه نمیداند از آن که میداند تقلید کند و لازمهی عقل این است که در اینجا خود را نفی کند. و عقل آگاه را جانشین خود کند، بیمار خردمند کسی است که در برابر طبیب متخصص خردمندی نکند چون خردمندی کردن در اینجا بی خردی است و اقتضای تعقل تعبّد است و تقلید… و هر جامعهای که پیشرفتهتر و متمدنتر است اصل تقلید و تخصص در آن استوارتر و مشخصتر است.» (13)
تقلید ممنوع و تقلید مشروع کدام است؟
الف: تقلید در فروع دین، ب: تقلید در اصول دین
تقلید در فروع دین بر چهار قسم است که سه نوع آن ممنوع و یک نوع آن مشروع است و آن عبارت است از: 1- تقلید عالم از عالم 2- تقلید عالم از جاهل 3- تقلید جاهل از جاهل4-تقلید جاهل از عالم.
تقلید عالم از عالم به نظر امامیه ممنوع است زیرا رجوع مجتهد به مجتهد روا نیست و به بیان دیگر، کارشناس مجاز نیست دست از نظریهی کارشناسی خود که به آن اطمینان دارد برداشته و به نظریهی کارشناس دیگر عمل کند. گرچه مذاهب اربعهی اهل سنت بر اساس تقلید عالم از عالم پدید آمده و طرفداران مکتب «اجتهاد رأی» در سایهی جبر تاریخی به لزوم تقلید عالم از عالم رسیدهاند و باب اجتهاد را مسدود کردهاند. و اما تقلید عالم از جاهل قبیحترین نوع تقلید است زیرا معنای چنین تقلیدی پناه بردن علم است به جهل و کمک خواستن روشنایی از تاریکی و دارا از نادار است.
همانگونه که تقلید جاهل از جاهل نیز روا نیست زیرا:
ذات نایافته از هستی بخش*** که تواند که شود هستی بخش
کمک خواستن عاجز از عاجز قبیح و زشت است.
منطقیترین نوع تقلید، تقلید جاهل از عالم است که در میان عقلای عالم مرسوم و متداول است و تمدن بشری به آن متکی است. گرچه دو گروه اقلیت با این نوع تقلید نیز مخالفت ورزیدهاند. گروه اول ظاهریه از مکتب اهل سنت و گروه دوم اخباریها از امامیه هستند. (14)
ب: تقلید از اصول دین از تقلیدهای ممنوع در اسلام است. اجتهاد در مسائل فقهی و احکام فرعی واجب کفایی بوده و بر همگان لازم نیست، بلکه با اقدام یکی وجوب از دیگران ساقط است. اما اجتهاد در مسائل اعتقادی واجب عینی است و هر فردی شخصاً مکلف به آن است و با اجتهاد دیگران تکلیف از انسان برداشته نمیشود، زیرا اسلام به دلیل نوشوندگی، پویندگی، استمرار و دوام و ژرفایی تو در تو و لایه به لایه در هر زمان و دورهای پارهای از آن لایهها کنار رفته و افقی تازه گشوده و حجابی دریده و چهرهای نو و تازه مشهود میگردد. در همین رابطه دکتر علی شریعتی میگوید: «این عنصر ثابت مذهب است که هرگز تغییر نمییابد، چنان چه طبیعت هیچ وقتی تغییر پیدا نمیکند، اما ما که مسلمان هستیم با تکامل فلسفهی علم، تمدن و فرهنگمان، شناختمان از توحید، جهان و انسانشناسی اسلام تکامل مییابد و باید هم بیابد. برای همین است که من باید توحید و قرآن را از فیلسوفی که در قرن دوم و سوم زندگی میکرده است بیشتر بفهمم، برای اینکه آن موقع کجا و انسان امروز کجا؟ وقتی که قرآن میگوید: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ» یک عالم قرن سومی کمتر میفهمد تا من که علوم روز را میشناسم.» (15)
بنابراین در اصول دین لازم است هر شخصی خود مجتهد و صاحب نظر باشد و با ادله و برهان اصول دین را بپذیرد. البته ادّله و برهان انسانها متفاوت بوده و هر کسی به اندازهی تواناییهای علمی و فهم و شعور خود استدلال میکند. در تاریخ میخوانیم: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با عدهای از مسلمان عبور میکردند. چشم پیامبر به پیرزنی افتاد که با چرخ نخریسی مشغول کار بود. حضرت درنگی کرد پس از تفقد و خسته نباشید، پرسید: خانم به چه دلیل خدایی وجود دارد. پیرزن که مشغول نخریسی بود دست از گرداندن برداشت، در نتیجه چرخ از حرکت ایستاد. پیامبر حرکت کرد. اطرافیان پرسیدند یا رسول الله سؤال کردید اما قبل از دریافت پاسخ حرکت کردید، چرا؟ حضرت فرمود: پاسخ را دریافت کردم. گفتند ما چیزی نشنیدیم. فرمود: پیرزن با متوقف کردن چرخ نخ ریسی به من فهماند وقتی چرخ به این کوچکی نیاز به گرداننده دارد، چگونه ممکن است چرخ گردون با آن همه عظمت بدون گرداننده باشد؟ پس پذیرش کورکورانه در اسلام ممنوع است. بنابراین شخصی که اقدام به پذیرش اسلام میکند باید به اصل ارتداد و عواقب آن آگاهانه ملتزم شود. در حالی که همان شخص قبل از پذیرش اسلام و مسلمان شدن چنین تعهد و مسئولیتی نمیسپارد. نتیجه میگیریم که احکام ارتداد با آزادی در انتخاب مذهب منافاتی ندارد، زیرا شخصی در انتخاب اسلام آزاد است، اما باید بداند که با پذیرش اسلام حق برگشت از او سلب میشود. احکام ارتداد به او میگوید: باید آگاهانه و با التزام به تمام جوانب وارد اسلام شوی، بنابراین اگر به دنبال این پذیرش انکاری در پیش باشد حکم ارتداد در مورد تو جاری میشود. همانگونه که اگر مسلمان شدی و شراب نیز صرف کرد، حد خواهی خورد.یا در روز ماه رمضان روزه خوردی، حد بر تو جاری میشود. بنابراین اگر شخصی مسلمان شد اما در روز ماه رمضان بدون هیچ عذر در ملأ عام اقدام به روزهخواری کرد یا علناً مشروب نوشید، در نتیجه حد بر او جاری گردید، آیا حق دارد مجازات مذکور را با آزادی انسانها در تضاد ببیند؟ در حالی که در کمال آزادی چنین تقیداتی را تقبل کرده است.
در امور اجتماعی نیز چنین است. انسان در رانندگی و عدم آن آزاد است، اما اگر بخواهد رانندگی کند باید به قوانین راهنمایی و رانندگی گردن نهد، یا اگر به استخدام ادارهای درآمد باید مقررات آنجا را بپذیرد، مثلاً از کارت حضور و غیاب استفاده کند و رأس ساعت مقرر وارد و خارج گردد. بدون تردید هیچ یک از امور ذکر شده منافات با آزادی او ندارد. به همین دلیل حنابله میگویند: «و اذا اکره علی الاسلام من لایجوز اکراهه کالذمی والمستأمن فاسلم لم یثبت له حکم الاسلام حق یوجد منه ما یدل علی اسلامه طوعاً.» (16) ذمی و کسی که در امان اسلام است را نمیتوان بر اسلام مجبور کرد زیرا چنین اسلامی صحیح نیست مگر اینکه اختیاراً اسلام را برگزیند.
پینوشتها
1. نهج البلاغه، نامه 31. (اکرم نفسک عن کل دنیةٍ و ان ساقتک الی الرغائب فانک لن تعتاض بماتبذل من نفسک عوضاً.)
2. خامنهای، سیدعلی، «آزادی از نظر اسلام و غرب»، مجلهی اندیشه حوزه، سال 4، شمارهی 2، ص 39.
3. سورهی بقره، آیهی 217. «لاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا.»
4. بازرگان، مهندس مهدی، دینداری و آزادی، ص 135.
5. سورهی آل عمران، آیهی 72: «وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.»
6. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد 2، ذیل آیهی مذکور، ص 774.
7. سورهی محمد، آیات 25 و 26: «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَى لَهُمْ* ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ.»
8. عودة، عبدالقادر، التشریع الجنائی الاسلامی، ج 1 صص 536 و 661.
9. ولائی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، اصطلاح 168، ص 150.
10. خراسانی، آخوند محمد کاظم، کفایة الاصول، ج 2، ص 43
4.
11. حکیم، محمدتقی: الاصول العامه للفقه المقارن، ص 639. (قبول قولٍ بلاحجةٍ.)
12. خراسانی، آخوند محمدکاظم، کفایة الاصول، ج 2، ص 435.
13. شریعتی، دکتر علی، انتظار مذهب اعتراض، ص 13.
14. ولائی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، اصطلاح 168، ص 150.
15. شریعتی، دکتر علی، مجموعه آثار، زن، ص 280.
16. ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، ج 10، ص 107.
منبع مقاله :
ولائی، عیسی؛ (1380)، ارتداد در اسلام، تهران: نشرنی، چاپ پنجم