حفظ معنا در ترجمهی قرآن
تاکنون محققان بسیاری از جمله شافعی، جاحظ و غزالی (مخالفان)، و ابوحنیفه، سیوطی و المراغی (موافقان) درباره جواز ترجمهی قرآن بحث کردهاند. اما آنچه اهمیت دارد این است که با وجود همهی این منازعات و مباحثات قرآن به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده است. این ترجمهها، «از نظر ساختار و محتوی، سبکها و شیوههای گوناگونی اتخاذ میکنند». (1) ترجمههای قرآن دارای دو ساختار اصلی است: یک ساختار شامل متن عربی به همراه ترجمهی آن است که یا در یک صفحه و یا در صفحات مقابل هم قرار میگیرند. این ساختار که بیشتر مورد توجه مسلمانان بوده است «نقش ثانویهی ترجمه را یادآور میشود» و «در عین حال ارجاع بیواسطه و مستقیم به متن اصلی و تصدیق آن را ضمانت میکند». (2) ساختار دوم که بیشتر توسط مترجمان غربی به کار رفته است، متن اصلی را در ترجمه نمیگنجاند و تنها ترجمه را عرضه میکند.
فطانی با بررسی ترجمههای انگلیسی موجود نتیجه میگیرد که از حیث مضمون بیشینهی آنها معنایی (3) هستند؛ به عبارت دیگر، مترجمان به جای معنای لغوی اصطلاحات عربی و مخصوصاً اصطلاحات دشوار معنای کلمات را در بافت جمله مدّنظر قرار دادهاند. (4) این تفاوت در واقع همان تفاوت میان «معادل کاربردی» (5) و «تناظر صوری» (6) در تعریف کتفورد است. (7) اگرچه هرکدام از این دو در جای خود کاربرد دارد، فطانی از روالی صحبت میکند که به واسطهی آن معادل کاربردی به عنوان یک عُرف یا هنجار تبدیل به هدف اصلی مترجم میشود که یکی از پیامدهای آن «تنزّل معنایی» (8) است:
اکثر کلمات دشوار در حین انتقال واژگانی از عربی به انگلیسی دستخوش تنزّل معنایی میشوند، به این معنی که یک معنی خاص جای یک معنی عام را میگیرد. به طور مثال، عبارتی کلی مانند الفلق در سورهی فلق که به فرآیند شکافته شدن اشاره دارد، در بیشتر ترجمهها به یک نوع خاص از شکافته شدن یعنی طلوع صبح یا سپیده دم محدود شده است. اگرچه مفهوم splitting [شکافته شدن] همچنان در معادل انگلیسی آن یعنی daybreak [طلوع صبح] و نیز اصطلاح the crack of dawn [سپیده دم] مستتر است، مفهوم کلی واژه الفلق در ترجمه از بین رفته است. (9)
مترجمانی که پیرو راهبرد معادل کاربردی هستند احتمالاً به زبان مقصد متمایل هستند، در حالی که مصطفی میگوید «بیشتر ترجمههای قرآن به زبان مبدأ گرایش دارند». (10) استیوارت این واقعیت را شاخصهی اصلی همهی مترجمان متون قدسی میداند و اظهار میدارد که «مترجمان متون قدسی در قیاس با مترجمان سایر متون ظاهراً وفاداری بیشتری به متن مبدأ دارند». (11)
آنچه فطانی ترجمه معنایی میبیند و آنچه مصطفی با عنوان «استفاده وسیع از یادداشتها» (12) یادآور میشود، در یک راستا قرار دارد. بنا به عقیدهی فطانی، این مطلب خاصّه زمانی مصداق مییابد «که مترجم ناچار است گزینشی و در نتیجه تفسیری و سنجشی عمل کند… و نیز زمانی که امکان دسترسی خواننده به دانش پیشزمینه مرتبط با متن وجود ندارد و… ترجمهی تحتاللّفظی یک به یک ممکن نیست». (13) ضمناً، باید توجه داشت که رویکرد هیچ یک از این ترجمهها در سراسر کار ثابت نیست، بلکه به گونهای است که به باور ایروینگ (14) «بعضاً تحتاللّفظی (15) و بعضاً افراطی (16) است». (17) الخوالده در تکمیل و تأیید نظریات فوق به برخی از خصوصیات کلی ترجمههای قرآن اشاره میکند:
• در بسیاری موارد مترجم به ترجمهی کلمه به کلمه روی میآورد و به جای مفهوم مورد نظر که تنها در بافت کلام قابل دریافت است، به کلمات توجه دارد.
• گرایش زیادی به استفاده از زبان منسوخ و قدیمی در ترجمهها وجود دارد که ممکن است برای انگلیسی زبانان معاصر دشوار باشد. بسیاری از عبارات نظیر: (ye, thee, thy, thou, you، تو یا شما)؛ (hath, has شناسهی فعلی)؛ (nay, no نه)؛ (wilt, will شناسهی فعلی) و الی آخر که در متون جدید منسوخ شدهاند در ترجمهی انگلیسی قرآن استفاده میشود.
• انبوهی از عبارات نامناسب در ترجمهها به کار میرود که کارکردی جز سردرگمی خواننده ندارد. به علاوه برخی عبارات بیدلیل به ترجمه اضافه میشود. دنبال کردن سیر متن (18) برای کسی که نسخهی انگلیسی قرآن را میخواند دشوار است؛ مثلاً کاربرد کلماتی نظیر then (پس)، but (اما)، O! (ای…!) و غیره به هیچوجه جایز نیست مخصوصاً وقتی که این کلمات در آغاز جمله بیایند.
ترجمههای فارسی قرآن نیز مستثنی نیستند. رویکرد عملی ترجمههای قدیمی قرآن کریم به زبان فارسی بیشتر برگردان تحتاللّفظی و در نهایت تحتاللّفظی تعدیل شده است (مانند معزی). با گذر زمان تحولی در رویکرد ترجمههای قرآن به وجود آمد و مشاهده میشود مترجمان قرآن در برگردان متن وحی تلاش نمودهاند تا با استفاده از پرانتز، قلاب و در معدودی موارد پانوشت ترجمهای معنایی را ارائه دهند. گفتنی است هنوز هم سیطرهی رویکرد نخست عملاً در برگردانها مشهود است (نظیر مجتبوی)؛ یا تلاش شده با ارائهی ترجمهای تفسیرگونه از قرآن، برگردانی روان از کتاب وحی ارائه شود (مانند قشمهای). در ترجمههای متأخر از قرآن بیشتر استفاده از پانوشتهای طولانی و ارائهی اطلاعات مؤثر در درک متن مشاهده میشود (خرمشاهی) که به نظر میرسد تا حد زیادی متأثر از ترجمههای قرآن به زبان انگلیسی باشند. قدر مسلّم آن است همانند برگردانهای انگلیسی، ترجمههای فارسی در نهایت عنایت مترجم را به معنای آیات و ترجمهی معنایی جلب نموده است، فارغ از لزوم پرداختن به جنبههای مرتبط با منظورشناسی (19) و فرآیند کلام وحی، (20) زبانشناسی متن، (21) گونههای کاربردی (22) و مقولههای بسیار دیگر.
بررسی و تحلیل رویکردها به ترجمهی قرآن از حوصلهی این نوشتار خارج است و فرصت دیگری را میطلبد، اما بررسی اجمالی یکی از این جنبههای مغفول، گونههای کاربردی، شاید خالی از لطف نباشد. در هر زبانی همیشه تفاوتهایی از لحاظ گونههای کاربردی وجود دارد. کاربرد اینگونهها در موقعیتهای مختلف بیانگر نوع زبانی است که در یک تعامل اجتماعی مناسب تشخیص داده میشود. متأسفانه، در ترجمهی قرآن کریم این ویژگیهای زبانی نادیده انگاشته شده و بیشتر مترجمان سطح بلاغت زبانی در برگردان قرآن کریم را چندان بالا بردهاند که با سطح آن در قرآن همخوانی ندارد. آنان چنین پنداشتهاند که زبان ادبی فاخر میتواند آینهی ویژگی متعالی آیات الهی باشد؛ حال آنکه کلام وحی مشحون از متونی است که از تعامل افراد در موقعیتهای مختلف حکایت دارد. گفتگوی میان آنان در موقعیتهای تعاملی متنوع و متفاوت دلالت بر نوع زبانی دارد که توسط این افراد استفاده شده است. اینکه گوینده کیست؟ شنونده کدام است؟ رابطهی میان آنان چیست؟ موقعیت اجتماعی آنان چیست؟ تعامل کی و کجا رخ داده است؟ چرایی و چگونگی آنها همگی میتواند بر روی سطح و گونهی زبان به کار رفته تأثیر بگذارد و در نتیجه برگردان متن قرآن نیز باید از آن متأثر باشد. جای تأسف است که چنین تجزیه و تحلیلها و ملاحظاتی در ترجمههای قرآن به زبانهای دیگر، محلی از اعراب نداشته است و بیشتر مترجمان قرآن زبان پیچیده و دارای سطوح متعدد و متنوع قرآن را به زبانی ادبی، مغلق و بدون هیچگونه تنوعی تنزل داده و یا آن را مبدل به زبانی ساده و معمولی و روزمره ساختهاند.
سه رویکردی که سعید در باب ترجمهی قرآن مطرح میکند، تصویری کلّی از دیدگاههای نظری نهفته در ترجمههای قرآن ارائه میدهد و از این حیث میتواند مفید باشد:
در اکثر موارد، مترجم یکی از سه رویکرد ممکن را اتخاذ میکند. برخی مترجمان میکوشند معنی قرآن را همانطورکه میفهمند ترجمه کنند. گرچه ممکن است خود را بیطرف بدانند، اما در انتخاب واژگان همچنان تحت تأثیر جهانبینی خود هستند… .
از سوی دیگر، بعضی مترجمان میکوشند نسبت به تأثیر دیدگاههای شخصی خود هشیار باشند، به این معنی که تا حد ممکن تحتاللّفظی ترجمه میکنند و دریافت شخصی خود را از متن جداگانه در حاشیه متن مینویسند…
رویکرد سوم خاصّ مترجمانی است که عبارات و کلماتی را در ترجمه میآورند که بازتاب عقاید شخصی آنان است و احتمالاً ارتباط ناچیزی با معنای عینی متن دارد. بهترین توصیفی که میتوان از این رویکرد ارائه کرد شاید این باشد که مترجم مدّعی است متن را ترجمه میکند اما عملاً ترجمهای ارائه میکند که تفسیری است در دل ترجمه. (23)
از منظر تاریخی، «قدیمیترین ترجمه از متن کامل قرآن ترجمهای است فارسی (اینک در دست نیست) که بنا به روایات در زمان خلفا توسط سلمان فارسی یکی از اصحاب پیامبر صورت گرفته است». (24) مجمعالبیان طبرسی و پس از آن کشف الاسرار رشیدالدین میبدی قدیمیترین ترجمههای تفسیری موجود به زبان فارسی هستند. نخستین بار روبرت در قرن دوازدهم میلادی قرآن را به زبان لاتین ترجمه کرد که گویا شماری از نخستین ترجمههای اروپایی از دل آن بیرون آمده است. (25) نخستین بار الکساندر رأس در 1649 میلادی قرآن را به زبان انگلیسی ترجمه کرد. (26)
بدینترتیب، دو برداشتِ قابل تصور در خصوص ترجمهپذیری و ترجمهناپذیری قرآن مجید، 1) مشروعیت / عدم مشروعیت برگردان کلام الهی به منزلهی کلامی قدسی به زبان دیگر و 2) امکان انتقال معنا و پیام کلام وحی به زبان دیگر، به ویژه زبانهایی که از لحاظ ساختار زبانی و فرهنگی فاصله زیادی با قرآن دارند، وجود دارد. از نظر برداشت اول، علیرغم افت و خیزها در مورد جواز ترجمهی قرآن، در کل از نظر علمای مسلمان ترجمهی قرآن به عنوان نوعی تفسیر، زمانی مشروعیت دارد که متن ترجمه در کنار متن عربی قرآن قرار گیرد. این نکته خود تأکید بر نقش فرعی ترجمه در برابر کلام وحی است و اینکه ترجمهی قرآن نمیتواند جایگزین متن اصلی قرآن شود. از منظر برداشت دوم، در مجموع به نظر میرسد، ریزشِ معنایی در ترجمهی قرآن کریم، با توجه به ویژگیهای منحصربهفرد زبان قرآن، بسیار بیشتر از سایر متون، حتی متون دینی است و یقیناً جنبههای مختلف اعجاز لفظی قرآن قابل انتقال در ترجمه نیست. با این وجود، قدر مسلّم آن است که اکثر مسلمانان از درک قرآن به زبان عربی عاجزند؛ اما از آنجا که هدف از نزول قرآن هدایت انسانهاست، ترجمهی قرآن امری اجتنابناپذیر است. اما این نیاز نمیتواند نقیصههای موجود در ترجمهها را توجیه کند و میطلبد با توجه به ساختارِ پیچیدهی قرآن، از طریقهماندیشیِ صاحبنظران در حیطههای مرتبط با ترجمهی قرآن و نیز بررسیهای دقیقِ میدانی، سازوکاری کارآمدتر از آنچه در برگردان دیگر متون دینی لحاظ میشود، مورد استفاده قرار گیرد.
پینوشتها
1. Mustapha, H; Qur”ān Translation; 1998; p.203.
2. Ibid.
3. Semantic.
4. Fatani, A.H; Translation and the Qur”an; 2006a; p.660.
5. Functional equivalence.
6. Formal correspondence.
7. Catford, J.C; A Linguistic Theory of Translation; 1965.
8. Semantic reduction.
9. Fatani, A.H; Translation and the Qur”an; 2006a; p.660.
10. Mustapha, H; Qur”ān Translation; 1998; p.203.
11. Al-Khawalda, M; The Deterioration of the Usage of “kaana”; 2004; p.217.
12. Mustapha, H; Qur”ān Translation; 1998; p.203.
13. Fatani, A.H; Translation and the Qur”an; 2006a; p.660.
14. Irving.
15. Literal.
16. Over-translate.
17. Mustapha, H; Qur”ān Translation; 1998; p.203.
18. The flow of the text.
19. Pragmatics.
20. Discourse analysis.
21. Text linguistics.
22. Register.
23. Saeed, A; The Qur”ān: An Introduction; 2008; p.129.
24. Fatani, A.H; Translation and the Qur”an; 2006a; p.666.
25. Leemhuis, F; From Palm Leaves to the Internet; 2006; p.157.
26. Mustapha, H; Qur”ān Translation; 1998; p.203.
منبع مقاله :
شاهسوندی، شهره و خانهزاد امید، تغییر مخاطب در قرآن (راهکارهای ترجمه)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول