طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نقد نظریه‌ی بارآشر درباره‌ی شیعه

نقد نظریه‌ی بارآشر درباره‌ی شیعه

نقد نظریه‌ی بارآشر درباره‌ی شیعه

بارآشر که استاد زبان و ادبیات عرب دانشگاه عبری اورشلیم است امّا به نظر می‌رسد در رویکردی سوژه‌محورانه، پیش‌فرض‌های ذهنی خود را اثبات می‌کند از این‌رو مطالعات شیعه‌شناسانه‌اش، مغرضانه و متعصبانه می‌نماید. وی مبنای پژوهش

Asherr - نقد نظریه‌ی بارآشر درباره‌ی شیعه
Asher - نقد نظریه‌ی بارآشر درباره‌ی شیعه

 

نویسنده: مریم صانع‌پور

 


بارآشر که استاد زبان و ادبیات عرب دانشگاه عبری اورشلیم است امّا به نظر می‌رسد در رویکردی سوژه‌محورانه، پیش‌فرض‌های ذهنی خود را اثبات می‌کند از این‌رو مطالعات شیعه‌شناسانه‌اش، مغرضانه و متعصبانه می‌نماید. وی مبنای پژوهش خود را اسناد گلدزیهر قرار می‌دهد در حالی که گلدزیهر غالباً از منابع اهل‌تسنن استفاده کرده و از منابع شیعی غفلت کرده بود به همین علت بارآشر دچار تناقضات و سردرگمی‌هایی در نتایج پژوهش خود شد وی با این فرضیه که شیعه، فرقه‌ای غالی و رافضی است تحقیقات خود را آغاز کرد و کوشید تا این فرضیه را اثبات نماید و در حالیکه شواهدی خلاف این امر یافت امّا از آنها سرباز زد. بارآشر می‌نویسد شیعه‌ی امامیه قرآنِ موجود را متنی ناقص می‌داند و معتقد است قرآن واقعی یعنی مصحف علوی که به جانشینان امام علی یعنی امامان بعدی رسیده با ظهور امام دوازدهم آشکار خواهد شد در حالی که به رغم نظریه‌ی وی شیعیان مصحف عثمانی را مورد تأیید علی (علیه‌السلام) می‌دانند و معتقدند مصحف علوی و مصحف فاطمی قرآن‌های دیگری نیستند بلکه دربردارنده‌ی تأویل امامان برقرآن موجود می‌باشند که با ظهور امام زمان این تأویلات به جهانیان عرضه خواهد شد تا حکمت و معرفت در بالاترین مرتبه‌اش به مردم آخرالزمان تعلیم گردد. نکته قابل توجه اینکه امام جعفر صادق (علیه‌السلام) فرمودند «هر حدیثی که از ما نقل شد با قرآن محک بزنید و اگر خلاف آیات قرآن و روح کلی قرآنی بود بدانید آن حدیث از ما اهل‌بیت نیست» بنابراین امامان که تأویل کنندگان، مفسران و عالمان و عاملان به قرآن بودند هرگز نمی‌توانستند احادیثی نقل کنند که با قرآن مطابقت نداشته باشد.
بارآشر با استناد به برخی تفاسیرِ غیرموثق ادعا می‌کند که شیعیان به تحریف لفظی و حذف اضافات در قرآن دست زده‌اند وی در عین حال ابراز شگفتی می‌کند که در مجالس شیعیان این قرآنِ تحریف شده، خوانده نمی‌شود بلکه همان نسخه رسمی، قرائت می‌گردد امّا استدلال می‌کند که تقیه موجب این عمل شده است. در پاسخ باید گفت نکاتی که توسط بار آشر به عنوان اضافات قرآنی ذکر شده فقط جنبه‌ی تفسیری دارد و هرگز تحریف قرآن و تغییر در کلمات و الفاظ قرآنی نیست. بارآشر در توجیه نظریه‌ی خود با طرح این احتمال که شاید اضافات مزبور به منزله‌ی تفسیر باشد به روش‌های تفسیری تلمود اشاره می‌کند و می‌نویسد شاید روش تفسیری شیعیان امامیه از همان نوع باشد امّا دیگر بار دچار تناقض می‌شود و می‌نویسد در این صورت اوّلاً) روش تفسیری شیعیان فقط صوری و فاقد محتوا است و ثانیاً) شیعیان فقط تفسیر خود را از یک آیه قبول دارند و سایر تفسیرها را مردود می‌دانند؛ در پاسخ به این اشکال نیز باید اشاره کرد که:
1. با چه دلایلی بارآشر اتهام صوری بودن و بی‌محتوا بودن تفاسیر شیعی را اثبات می‌کند؟
2. با توجه به قوانین جری و تطبیق، و تخصیص یک حکم کلی به مصادیق جزئی، هرگز شیعه معتقد به انحصار تفسیر در یک موضوع خاص نیست و اگر به عنوان مثال مصداق کوثر را در سوره‌ی کوثر، فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیه) می‌داند این امر به معنای نفی سایر تفاسیر نیست بلکه شیعه معتقد است معنای اتمّ و اکمل کوثر، زهرا (سلام‌الله علیه) است در حالی که مصادیق دیگر نیز استبعادی ندارد.
بارآشر در طرح برخی دیدگاههای غالیانه و یا اهانت‌هایی به خلفا به کتاب «تفسیر منسوب به امام حسن‌عسگری» استناد کرده است در این مورد سیده فاطمه هاشمی در کتاب «بررسی صحت و اعتبار روایات تفسیر منسوب به امام عسگری» می‌نویسد تفسیر منسوب به امام عسکری از جمله کتب تفسیری شیعه است که در زمره‌ی تفاسیر مأثور قرن سوم هجری به شمار می‌رود؛ بنابر روایت شیخ صدوق، امام عسکری مجموعه روایات این کتاب را بر دو تن از شاگردان خود به نام ابویعقوب یوسف‌بن محمدبن زیاد و ابوالحسن علی‌بن محمد بن سیار املاء کرد و محمدبن قاسم خطیب استرآبادی روایات آن دو نفر را نقل کرد. امّا در صدور و انتساب این تفسیر به امام عسکری تردید وجود دارد زیرا بنابر نظر بسیاری از محققان وجود راویان مجهول در سند این تفسیر، کتاب مزبور را فاقد اعتبار ساخته است از سوی دیگر، روایات موجود در این کتاب تفسیری از جهت صحت و اعتبار متن، قابل خدشه هستند و با ضوابط احادیث معتبر سازگاری ندارند امّا در لابلای روایات این تفسیر، بیاناتی هم وجود دارد که از استحکام متن برخوردار است و صرفنظر از ضعف و تردید در سند و انتساب کتاب به امام عسکری، آن بیانات از نظر محتوا قابل قبول هستند (1) از این‌رو مجموعه‌ی مزبور نیاز به بررسی و پالایش دارد تا بتوان حکم به اعتبار یا عدم اعتبار روایات موجود در آن داد. (2) علامه محمد جواد بلاغی، در رساله‌ای مستقل تحت عنوان «رساله حول‌التفسیر المنسوب الی‌الامام العسکری» به بررسی نقادانه این تفسیر پرداخته است. (3)
به هر حال آثار بارآشر در مورد شیعه‌ی دوازده امامی فاقد استدلال‌های متقن و منطقی هستند وی در حالی که دلایل بی‌اعتباری تفسیر منسوب به امام حسن عسگری را ذکر می‌کند امّا حاضر نیست این دلایل را بپذیرد و می‌نویسد شیعه دارای رویکرد موجود در این کتاب است وی عقیده دارد عقل‌گرایی شیعیان امامیه متأثر از نگرش عقلانی معتزله است در حالی که اگر بارآشر سایر متون شیعه‌ی امامیه مانند نهج‌البلاغه، کافی و احتجاجات امام رضا (علیه‌السلام) را مورد بررسی قرار می‌داد مبانی عقل‌گرایی شیعه را می‌یافت؛ امامان شیعه معتقد بودند شخص را باید براساس حق ارزیابی کرد و از ارزیابی حق براساس شخص باید خودداری نمود؛ از همین‌رو کشف حق و حقیقت بالاترین ارزش در تعالیم شیعی است و این نگرش موجب می‌شود هر سخن حقانی، عقلانی، مستدل و منطقی، مورد پذیرش پیروان امامان دوازده‌گانه قرار گیرد خواه از معتزله، خواه از یونانی، خواه از حکیمان شرقی و خواه از هر مدرسه و مکتب دیگری، زیرا امامان به پیروانشان تبعیت از حق، مخالفت با سنت‌های غلط آباء و اجدادی، و پویا بودن در زمینه‌ی علم و عمل را آموخته‌اند که این امر با جزئی‌نگری، تعصب و رکود مغایرت دارد. پژوهش‌های بارآشر در حالی بر رویکردهای غالیانه (به نام شیعه) متمرکز شده‌اند که امامان در بیان‌های صریح، اهل غلو را مشرک، نجس، و ملعون توصیف کرده‌اند و به این ترتیب ایشان را نه تنها از دایره‌ی تشیع بلکه از دایره‌ی اسلام نیز خارج نموده‌اند.
در مورد نظریه‌های مربوط به حقیقت نوری پیامبر اسلام و جانشینان وی نیز که مورد استناد بارآشر قرار گرفته باید گفت شأن این روایات، شأنی فرازمانی و فرامکانی است که به زبان تاریخ‌مند و مکانمند بیان شده و جهت بررسی این روایات باید پژوهش‌های هانری کربن مورد توجه قرار گیرد تا میان این دو حیطه، خلط و سوء برداشت صورت نگیرد. اگر بارآشر سخن از توبه‌ی آدم، و وفاداری به پنج تن به میان می‌آورد باید توجه داشته باشد که در اینجا منظور از آدم، انسانیت است که سرتعظیم در مقابل اوج حکمت، عرفان و اخلاص انسانیت فرود می‌آورد که این نقطه‌ی تعالی در کاملترین انسانها متجلی شده است یعنی انسانیت در مقابل علت غایی خود که کمال انسانیت است سرتعظیم فرود می‌آورد و به این ترتیب فضای روایت، فضایی فرامکانی و فرازمانی است که نمی‌تواند به صورت تاریخی و مکانمند ملاحظه شود. چنانکه در تفسیر آیات خلقت آدم، سجده‌ی ملائک و نافرمانی ابلیس، علامه طباطبایی به ملکوتی بودن، تمثیلی بودن و فرازمانی بودن این امر اشاره می‌کند. (4)
بارآشر هم عقیده با کلبرگ معتقد است متون عقلانی و استدلالیِ مورد ادعای امامیه مانند نهج‌البلاغه، کافی و احتجاجات امام رضا و … جعلی هستند و امامان از خود نوشته‌هایی به جا نگذاشته‌اند بدون آنکه مدارک این ادعا را ارائه نماید. او می‌نویسد حدیث دوازده جانشین برای پیامبر، بعدها جعل شد و در زمان پیامبر حدیثی وجود نداشت؛ پاسخ آنکه، انتصاب جانشینان پیامبر از طرف خداوند صورت گرفت چنانکه در مورد اوصیاء پیامبران گذشته چنین بود امّا اینکه حدیث صریحی در زمان پیامبر از ایشان نقل نشده به علت آنست که این امر همواره به صورت سرّی و مخفی مطرح بوده که هر امامی این گزینش الهی را به جانشینش منتقل می‌نمود تا سلسله‌ی امامان از سوء قصدهای خاندان بنی‌امیه و بنی‌عباس در امان باشند.

پی‌نوشت‌ها

1. هاشمی، سیده فاطمه، (1385)، بررسی صحت و اعتبار روایات تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه‌السلام)، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، آستان قدس رضوی: 104.
2. همان 105.
3. همان: 150.
4. طباطبایی، المیزان، جلد 1، ذیل آیات 30 – 39 سوره بقره.

منبع مقاله :
صانع‌پور، مریم؛ (1393)، شیعه‌شناسان غربی و اصول اعتقادات شیعه دوازده امامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد