خانه » همه » مذهبی » سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

در تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری را به عنوان جریانی ضد عقل و تعقل و متکی به ظواهر می‌شناسند. شکل گیری این جریان فکری از سده چهارم ه.ق، آغاز شد و بعدها ابن تیمیه و شاگردانش آن را مدون

20224 - سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها
20224 - سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

 

نویسنده: علیرضا نائیج (1)

 

چکیده

در تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری را به عنوان جریانی ضد عقل و تعقل و متکی به ظواهر می‌شناسند. شکل گیری این جریان فکری از سده چهارم ه.ق، آغاز شد و بعدها ابن تیمیه و شاگردانش آن را مدون کردند و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. این جریان در عصر حاضر از مرزهای ملی عبور کرده، به صورت یک سازمان شبکه‌ای در سطح منطقه به فعالیت می‌پردازد. اهداف جهانی و منطقه‌ای این جریان با کمک برخی کشورهای عربی و قدرت‌های بزرگ در آسیا، اروپا، آفریقا و به خصوص در کشورهای خاورمیانه موجب ناامنی های زیادی برای برخی کشورهای اسلامی، نظام منطقه‌ای و نظام بین الملل شده ‌است. حتی هزینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی برای خود آنها ایجاد کرده و صلح و امنیت بشر را به مخاطره انداخته ‌است. پرسش بنیادین این مقاله ‌این است که‌ این جریان چگونه نظام بین الملل را با چالش مواجه کرده و راهکارهای برون رفت از آن چیست. لزوم ایجاد امنیت در سطح منطقه و نظام بین الملل حمایت نکردن از چنین جریان‌ها و آگاهی بخشی به ملت‌ها و دولت‌ها در این زمینه‌است. سلفی‌گری محصول شکل گیری ناآگاهی ملت‌های منطقه ‌از اسلام راستین و فرصت طلبی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است که ‌از این جریان‌ها برای اهداف جهانی و منطقه‌ای خود بهره می‌برند.
کلید واژه : سلفی‌گری، نظام بین الملل، نظم منطقه‌ای، سازمان غیردولتی.

مقدمه

سلفی‌گری تکفیری جریانی است که در حوزه جغرافیای جهان اسلام و خارج از آن در حال فعالیت است و منجر به ‌ایجاد درگیری شدید و بی ثباتی در بسیاری از کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی ‌شده ‌است؛ این جریان از سویی با ادعای اسلام خواهی و حاکمیت اسلام، به ترویج و گسترش آن با ابزار خشونت و نفی دیگر فرق اسلامی، به ویژه شیعیان، می‌پردازد و سبب ایجاد ناامنی و تفرقه در بین مسلمانان می‌شود؛ از سوی دیگر، موجب اسلام هراسی و حضور بیگانگان در کشورهای اسلامی ‌و مناطق دیگر جهان شده، عملاً به حضور آنها مشروعیت می‌بخشد. جریان سلفی‌گری تکفیری در همسویی با قدرت‌های بزرگ به خصوص آمریکا به تحقق اهداف آنها کمک کرده‌ است.
این نوشتار در صدد است با بررسی وضعیت فعلی نظام بین الملل و جایگاه منطقه خاورمیانه در نظام جدید، تأثیر سلفی‌گری را بر آن تبیین کند. مسئله ‌اصلی این است که آیا سلفی‌گری تهدیدی برای نظام بین الملل بوده‌ است یا فقط چالشی منطقه‌ای است. به ‌این منظور در ابتدا ضرورت دارد نظام بین الملل و دیدگاه‌های مورد نظر در این زمینه به ‌اجمال بررسی شود. سپس به بررسی اهمیت منطقه خاورمیانه و جایگاه آن در نظام بین الملل و چگونگی شکل گیری جریان تکفیری و تحولات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن می‌پردازیم و در پایان به چالش‌ها و راهکارهای برون رفت از این بحران توجه می‌کنیم.

نظام بین الملل

نظام به مجموعه‌ای از مؤلفه‌های مختلف اطلاق می‌شود که برای رسیدن به یک هدف با هم تعامل می‌کنند. (2) مفهوم نظام بین الملل، در رشته روابط بین الملل، دو معنای کلی عینی و انتزاعی دارد. نظام بین الملل در معنای عینی آن عبارت است از مجموعه‌ای از دولت‌ها یا بازیگران بین المللی که به طور منظم در اندرکنش با یکدیگر هستند و در نتیجه تا حدی نسبت به یکدیگر وابستگی متقابل دارند. یعنی شرایط و فعالیت‌های هر بازیگر بر دیگران تأثیر می‌گذارد و از آنها تأثیر می‌پذیرد. بنابراین، ویژگی مهم اندرکنش این بازیگران این است که‌ آنها نسبت به یکدیگر توجه دارند و به هم پاسخ می‌دهند. بنابراین، نظام عبارت است از مجموعه‌ای عینی از بازیگران که پیوند درونی با یکدیگر دارند. این نظام تا زمانی که‌ این بازیگران وجود دارند، وجود دارد و فقط زمانی تغییر می‌کند که تعداد بازیگران تغییر کند یا هویت آنها دگرگون شود. در این مقاله به معنای عینی از نظام بین المللی توجه شده ‌است.
اما مفهوم نظام بین الملل در معنای انتزاعی آن عبارت است از مناسبات و فرآیندهایی که میان مجموعه‌ای از بازیگران درهم تنیده یجاد شده‌ است. این مفهوم به ویژه‌ اشاره دارد به‌ الگوهایی که ‌از دل این مناسبات و فرآیندها قابل تشخیص است. این الگوها شامل الگوی قدرت (قدرت واحد، دو قدرت، چند قدرت) الگوی سیاست‌ها (انقلابی یا معتدل) ، سطح و الگوی منازعه، سطح و الگوی دسته بندی (میزان قطبی شدن) ، و سطح همکاری یا میزان توسعه رژیم های بین المللی است. (3)

ویژگی های نظام بین الملل

1. مهم‌ترین عنصر و عامل اصلی تشکیل دهنده و به وجود آورنده‌ی نظام بین الملل کشور است؛ چرا که تصمیم گیرندگان و برگزیدگان سیاسی در پویش سیاستگذاری نقش تعیین کننده‌ای دارند.
2. گاهی محور و هسته ‌اصلی نظام مزبور فقط دو یا چند کشور خاص است، که روابط و اعمال متقابل سایر کشورها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار می‌دهد و مرکز ثقل نظام و سیاست بین المللی به شمار می‌آید.
3. اثبات یا عدم ثبات، یا به تعبیر دیگر تغییرپذیری و تحول نظام ویژگی دیگر آن است. نظام بین المللی وقتی ثابت است که عاملان و اجزای متشکله نظام معلوم و مشخص باشد و رفتار و اعمال متقابل آنها پیش بینی پذیر، وقتی بعضی از شرکت کنندگان (کشورها) در نظام اهمیت خود را از دست داده‌اند و اعمال و کنش و واکنش آنها پیش بینی ناپذیر باشد، نظام بین المللی غیرثابت است. این وضع معمولاً وقتی روی می‌دهد که نظام بین المللی جدیدی در حال تکوین باشد. (4)
کاپلان شش نوع نظام بین المللی را مشخص کرده ‌است که عبارت‌اند از: 1. توازن قدرت؛2. دوقطبی نامستحکم؛ 3. دوقطبی مستحکم؛ 4. جهانی؛ 5. سلسله مراتبی؛ 6. با حق وتوی واحدها. (5) وی بر این نظر است که چهار نظام از نظام‌های موجود عملاً وجود ندارند و از دو نظام دیگر، یعنی موازنه‌ی قدرت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، می‌توان با بهره‌گیری از شواهد تاریخی نمونه‌هایی را ذکر کرد: نمونه‌ی کلاسیک موازنه‌ی قدرت، در اروپای قرن‌های هجدهم و نوزدهم وجود داشت و نظام دوقطبی انعطاف پذیر، در نتیجه دگرگونی در فرآیند توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. (6)
هالستی بر پایه توصیف‌های تاریخی، پنج نوع نظام بین المللی را برمی‌شمارد: 1. سلسله مراتبی؛ 2. پراکندگی قدرت؛ 3. بلوک و پراکندگی قدرت؛ 4. دوقطبی؛ 5. چندقطبی. (7)
درباره ماهیت و سطح و سنخ نظام بین الملل دیدگاه‌های متفاوتی مطرح است. برخی منطق حاکم بر نظام بین الملل و روابط بین الملل را منطق آنارشی (نظم هابزی) می‌دانند. در مقابل این دیدگاه، برخی نظریه پردازان با نگاهی خوش بینانه به ماهیت و سرشت انسان، نظام و روابط بین الملل و روابط میان کشورها را مبتنی بر همکاری (نظم کانتی) می‌دانند. برخی نیز معتقدند منطق حاکم بر نظام بین المللی و روابط میان واحدهای سیاسی مبتنی بر رقابت (نظم لاکی) است و این رقابت الزاماً منازعه‌آمیز نیست. آنچه آشکار است این است که نظم جدید همچنان آنارشیک است و در آینده تداوم خواهد داشت و تغییر در این منطق اتفاق نخواهد افتاد.
بیشتر صاحب نظران روابط بین الملل معتقدند جهان پس از فروپاشی شوروی در 1991 از حالت دوقطبی خارج شده، (8) و در حال گذار به نظم جدیدی است (9) و قواعد حاکم بر این نظم جدید تاکنون شکل نگرفته‌ است، ولی صحنه روابط بین الملل به تدریج در حال تغییر است. (10) آمریکا به عنوان یکی از بازیگران مهم بین المللی می‌کوشد در یک نظام تک قطبی در روابط بین الملل سیطره و سلطه خود را حفظ کند، (11) ولی شرایط بین المللی در این زمینه شکننده و بی ثبات است و سلطه آمریکا با وضعیت فعلی (بحران مالی، ناتوانی در حل بحران‌های بین المللی و منطقه‌ای، تروریسم و …) نمی‌تواند چشم انداز مناسبی برای تأمین ثبات در نظام بین الملل فراهم کند، هرچند از لحاظ نظامی ‌پیشرو است ولی از لحاظ مالی و صنعتی رقبای جدی دارد که می‌توانند تشکیل دهنده یک نظام چندقطبی در عرصه روابط بین الملل باشند.
از سوی دیگر، مسئله سطح نظام بین الملل اهمیت فراوانی دارد که می‌توان آن را به نظام جهانی، نظام مسلط و نظام‌های منطقه‌ای تقسیم کرد؛ سطح نظام جهانی شامل کلیه‌ی دولت‌ها و بازیگران بین المللی شده، دربرگیرنده‌ی جامع‌ترین مجموعه‌ از مناسبات در سطح بین المللی است. مهم‌ترین بازیگران، زیرمجموعه جهانی قدرت‌های بزرگ هستند. فعالیت‌های قدرت‌های بزرگ و مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با متحدان آنها این سطح نظام مسلط را به وجود می‌آورد. در نهایت سطح نظام‌های منطقه‌ای است که بر اساس عرصه‌های موضوعی یا جغرافیا شکل می‌گیرد که هر نظام منطقه‌ای چند جنبه‌ی اساسی دارد:
1. نظام مداخله‌گر: که شامل الگوی فعالیت‌ها و مناسبات قدرت‌های بزرگ در یک منطقه می‌شود. به عبارت دیگر، این نظام همان نظام مسلط ولی در چارچوب یک منطقه خاص است.
2. نظام مرکزی: الگوی فعالیت‌ها و مناسبات دولت‌‍‌های عمده در منطقه (مثل دولت‌های عمده‌ی عرب در خاورمیانه) است.
3. نظام مرکز- پیرامون: شامل فعالیت‌ها و مناسبات کشورهای عمده‌ی مرکز با کشورهای عمده‌ی پیرامونشان در همان منطقه (مانند اعراب و اسرائیل) است. (12)
با توجه به ‌اهمیت برخی از مناطق جهان به دلیل ژئوپولیتیکی و استراتژیکی در این دوران گذار، بر نظام بین الملل آینده تأثیرگذار خواهند بود و بازیگران تأثیرگذار در نظم بین المللی جدید چاره‌ای جز حضور مستقیم یا غیرمستقیم در آن ندارند. یکی از این مناطق مهم و تأثیرگذار، بی هیچ تردیدی خاورمیانه ‌است. (13)

خاورمیانه و خلیج فارس

منطقه خاورمیانه مهد تمدن‌های بزرگ و خاستگاه سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام است. خاورمیانه‌ از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساس‌ترین منطقه جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده‌ است. این منطقه بزرگ‌ترین منابع نفتی را دارد و مکان کشمکش‌های دراز مدت اعراب و اسرائیل است. (14)
از 1948 که با توطئه مشترک صهیونیسم جهانی، انگلیس و آمریکا رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین ایجاد شد، مسئله فلسطین، مهم‌ترین مسئله خاورمیانه بوده و هست. از سوی دیگر، وقوع انقلاب اسلامی‌ در 1979 بازتاب گسترده‌ای بر مسائل منطقه‌ای و جهانی به جای گذاشت. این تأثیر در دولت‌ها، نخبگان سیاسی، جو عمومی‌ و چهره جوامع، حرکت‌های انقلابی و راهبرد قدرت‌های جهانی آشکار است. به طوری که‌ آمریکا پس از حمله به برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در 2001 و ساختمان وزارت دفاع آمریکا، به بهانه مبارزه با تروریسم با اعلام راهبرد حمله پیش دستانه به ‌اشغال کشورهای افغانستان و عراق مبادرت کرد و با اجرای طرحی تحت عنوان خاورمیانه بزرگ برای مبارزه با امواج انقلابی ناشی از انقلاب اسلامی ‌و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و کسب اطمینان از جریان نفت و منافع آن در تکاپو و تلاش است. (15) تداوم جریان صدور نفت از خلیج فارس برای آمریکا مسئله‌ای حیاتی به شمار می‌رود و در صورت تهدید قطع جریان نفت، احتمال مداخله آمریکا نسبت به سایر قدرت‌ها بیشتر است. (16)
آمریکا برای ایجاد نظام تک قطبی جهانی و سلطه بدون رقیب بر نفت منطقه خلیج فارس نیازمند جلوگیری از تشکیل هر گونه ‌اتحاد راهبردی ضد آمریکایی بین قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و قدرت‌های دیگر مانند چین، روسیه و هند است. به همین منظور با حضور در کشورهای منطقه و اشغال آنها مانع ایجاد آن می‌شود و از طرفی در فکر تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ خود است. (17)
بسیاری از نیروهای سیاسی منطقه، طرح خاورمیانه بزرگ را طرحی امپریالیستی با چهره‌ای دموکراتیک می‌دانند که هدف آن گسترش هژمونی آمریکا بر منطقه و دستیابی به ثروت نفت آن است. بسیاری دیگر آن را راه نجات خاورمیانه ‌از بنیادگرایی و حکومت‌های استبدادی می‌دانند. عده‌ای برای طرح خاورمیانه بزرگ اساساً ارزش استراتژیک قائل نیستند و آن را حرکتی تاکتیکی آمریکا برای منحرف ساختن افکار عمومی‌ جهان از عملکرد تمامیت خواهانه‌ آمریکا می‌دانند. برخی از منتقدان بر آنند که با توجه به تجربه عراق طرح خاورمیانه بزرگ اساساً منتفی و شکست خورده ‌است. از سوی دیگر، عده‌ای از سیاست گذاران آمریکا تأکید می‌کنند که طرح خاورمیانه بزرگ هنوز در آغاز راه‌ است و خواهان بودجه و پشتیبانی سیاسی بیشتر برای اجرای این طرح هستند. علی رغم اختلاف نظرهای فوق، غالبا بازیگران صحنه سیاست «خاورمیانه بزرگ» ضرورت انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه تحت پوشش طرح خاورمیانه بزرگ را می‌پذیرند و معتقدند خاورمیانه ‌از نظر ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی در دهه آینده نقشی کلیدی در صحنه سیاست جهان ایفا خواهد کرد.
طرح خاورمیانه بزرگ از یک سو با مخالفت شدید کشورهای عربی و از سوی دیگر با سوء ظن و تردید کشورهای اتحادیه ‌اروپا مواجه شد. کشورهای عربی هراسان از پیامدهای آن برای دولت‌هاى خود این طرح را دخالت در امور داخلی خود انگاشتند. کشورهای اروپایی در عین پشتیبانی از این طرح آن را غیرواقع بینانه و بلندپروازانه خواندند. ژیراک، رئیس جمهور فرانسه، هشدار داد که تحریک منطقه برای ایجاد تغییرات می‌تواند موجب تقویت بنیادگرایی و فرو افتادن به دام مهلک جنگ تمدن‌ها شود. تقاضا برای نفت در سطح کل جهان، به ویژه در کشورهای چین، هندوستان و آمریکا با سرعت در حال افزایش است. در حالی که ذخایر موجود نفت در خارج از منطقه خاورمیانه بزرگ با سرعت در حال اتمام است و نرخ اکتشاف میدان‌های جدید در این مناطق به شدت کاهش یافته‌ است. بنا بر یک نظریه متداول، هنگامی‌ که سطح نفت موجود در یک چاه نفتی به زیر نصف برسد، یعنی نصف کل ذخیره چاه برداشت شده باشد، هزینه استخراج نفت آن میدان با سرعت تصاعدی رو به ‌افزایش می‌گذارد. طبق برآوردهای موجود، اکثر میدان‌های خارج از خاورمیانه به زودی و خیلی پیش‌تر از میدان‌های خاورمیانه به‌این نقطه خواهند رسید. به‌ این ترتیب به نظر می‌رسد در آینده وابستگی جهان به نفت خاورمیانه‌ افزایش یابد. این امر اهمیت خاورمیانه را در معادلات سیاسی افزایش داده، آن را به‌ اولویت سیاست خارجی جهان غرب، به ویژه آمریکا، تبدیل کرده‌ است.
آمریکا تحکیم هژمونی خود بر منطقه خاورمیانه بزرگ را در صدر اولویت‌های سیاست خارجی خود قرار می‌دهد. برای اجرای موفقیت آمیز این برنامه، آمریکا به این نتیجه رسید که باید از یک سو به برنامه خود چهره‌ای ایدئولوژیک و آرمانی بدهد و از سوی دیگر شرایط ذهنی جامعه جهانی را به گونه‌ای تغییر دهد تا بتواند در صورت لزوم عامل نظامی ‌را که در آن از تفوق و برتری کامل برخوردار است با آزادی عمل و کارآیی بیشتری به کار بگیرد. بنابراین، بسیار بهتر است به صورت مستقیم در بسیاری از مناقشات خودساخته و خودبافته شرکت نکند. از این منظر، هدف کنونی آمریکا اشاعه و گسترش سیاست برخورد تمدن‌ها به عنوان جایگزینی برای جنگ سرد و در پیش گرفتن سیاست متشنج و بحرانی کردن منطقه ‌است تا بتواند از این طریق هژمونی خود را در منطقه گسترش دهد.
بسیاری از صاحب نظران سیاسی، حضور نظامی‌ آمریکا در منطقه و اشغال عراق را معلول چشم انداز تاریک انرژی در آمریکا و تلاش برای کنترل منابع نفت و گاز منطقه می‌دانند. به عبارت دیگر، ایجاد امنیت عرضه، آمریکا را به لشکرکشی به منطقه و تلاش برای ایجاد پایگاه نظامی‌ مستحکم در آن سوق داده ‌است.
پیش بینی‌ها گویای آن است که در سال 2020 افزایش نیاز به بیش از صد میلیون بشکه در روز خواهد رسید (هم اکنون و در سال 2011 میزان تقاضای نفت کمی‌ بیش از 88 میلیون بشکه در روز است) و با شروع منحنی کاهشی آینده تولید، فقط با افزایش تولید اوپک و به طور مشخص تولید پنج کشور ایران، عربستان سعودی، کویت، امارات و عراق امکان جبران ولو نسبی این کاهش امکان پذیر خواهد بود.
از آنچه گفته شد، به سهولت می‌توان به‌ اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه، که بزرگ‌ترین ذخایر نفتی و گازی جهان را در خود جای داده‌ است، پی برد. در چشم انداز بیست یا سی ساله کنترل خاورمیانه به معنای کنترل بهای مواد فسیلی در بازار جهانی است و این کنترل به معنای کنترل بیشتر بر متغیرهای کلان اقتصادی و سیاسی جهان خواهد بود.
در پنجاه تا صد سال آینده کشورهای وارد کننده به طور روزافزونی نفت خود را از تولید کنندگان عمده که در خلیج فارس هستند خواهند خرید. دو سوم مخازن نفت در خلیج فارس است که بین 50 تا 150 سال دوام خواهند آورد و کم هزینه‌ترین مخازن‌اند. وابستگی غرب به نفت منطقه دهه‌های طولانی ادامه می‌یابد و اقتصاد غرب در مقابل آشوب‌های منطقه آسیب پذیرتر خواهد شد. این مسائل نفت را به همان اندازه که کالایی تجاری است به کالایی سیاسی تبدیل می‌کند. منطقه خاورمیانه می‌تواند دو سوم صادرات جهانی نفت را به عهده بگیرد. هیچ جایگزینی برای نفت به عنوان سوخت غالب در آینده قابل تصور یافت نخواهد شد و هیچ منطقه‌ای به لحاظ هزینه تولید با منطقه خاورمیانه، که یک بشکه نفت خام را با کمتر از یک دلار هزینه تولید می‌کند، برابری نخواهد کرد. دسترسی به منابع مطمئن انرژی به عنوان یک استراتژی محل توجه قدرت‌های بزرگ است و رقابت میان آنها آشکار است. (18)
همین آمار و ارقام به روشنی نشان می‌دهد که نقش خاورمیانه در عرصه صنعت نفت جهان باز هم پررنگ‌تر می‌شود و کنترل این منطقه بر جهان افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی، خاورمیانه می‌تواند سیاست‌های خود را به بازارهای جهانی دیکته کند و وابستگی بیش از حد صنایع به تولیدات این بخش از جهان، تمام کشورها را وامی‌دارد تا از این سیاست‌ها پیروی کنند. از سوی دیگر، کشورهای خاورمیانه با بهره گیری از درآمد نفتی، زیرساخت‌های اقتصاد و صنعت خود را اصلاح می‌کنند و ثبات بیشتری را برای کشورشان به ‌ارمغان می‌آورند. روشن است که ثبات زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی کشورهای خاورمیانه، این منطقه را نفوذناپذیر می‌کند و قدرت بیشتری به‌ آنها می‌بخشد. (19)
یوردیس فون لوهازن، نظریه پرداز نظامی‌ اروپایی، نیز در خصوص اهمیت استراتژیک منطقه خلیج فارس تعبیر جالبی دارد. وی در بخشی از کتابش با نام خلیج فارس؛ جنگی بر ضد اروپا نوشت:
خاورمیانه مرکز دنیای قدیم است؛ مرکزی که در دل آن منطقه خلیج فارس قرار دارد. هر گونه آشفتگی که بر اثر عوامل بیرونی در این منطقه پدید آید پیامدهایی برای دو قاره‌ اروپا و آفریقا خواهد داشت. هر قدرتی که در اینجا استقرار یابد به صرف همین واقعیت (موقعیت استراتژیک) می‌تواند به عنوان پشتیبان یا تهدیدی همه جانبه برای جناح‌ها یا خطوط جبهه خلفی نه فقط کشورهای خاورمیانه که ورای آن، جناح‌ها یا خطوط سومی ‌را در برابر قدرت نظامی ‌روسیه و حتی چین تشکیل دهد و خطوط جبهه خلفی کشور متحد آمریکا (ترکیه) را در برابر مسکو تقویت کند و بر کشورهای مصر، سوریه، ایران و نیز اروپا و ژاپن عمدتاً از طریق نفت فشار وارد سازد. حدود دو سوم انرژی جهان تا دست کم پنجاه سال آینده‌ از منطقه خلیج فارس عبور خواهد کرد. این در حالی است که ذخایر نفتی آمریکا به شکل فزاینده‌ای رو به‌ اتمام است. (20)
با بحث‌های مطرح شده، آمریکا چگونه می‌تواند نفت مطمئن را بدون هیچ گونه تقابل با دولت‌های منطقه یا نیروهای درون منطقه برای مدت طولانی در تصاحب خود داشته باشد، و از طرفی امنیت اسرائیل را تأمین کند و نظم جهانی مورد نظر خود را پس از فروپاشی نظام دوقطبی ایجاد کند؟ بسیاری معتقدند تنها ایدئولوژی‌ای که می‌تواند هژمونی و سلطه غرب را به چالش بکشد اسلام است و اکثر مردم منطقه خاورمیانه معتقد به دین اسلام اند. آمریکا در برابر ایدئولوژی اسلام و بیداری اسلامی ‌چه واکنشی خواهد داشت یا چه تاکتیکی در پیش خواهد گرفت. آیا با ایجاد تغییر بازیگران در منطقه‌ آمریکا می‌تواند اهداف استراتژیک خود را عملیاتی کند؟

خاورمیانه و بیداری اسلامی

‌در نگاهی دیگر، موضوع بیداری اسلامی‌ در جوامع اسلامی‌ و به خصوص خاورمیانه ترسی را بر غرب ایجاد کرده‌ است. عمده جنبش‌های اسلامی‌ سده‌ اخیر، با فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، تحت تأثیر گرایش‌های ناسیونالیستی و ضداستعماری نضج یافتند، اما پیروزی انقلاب اسلامی ‌ایران موجب دمیدن روح تازه‌ای در کالبد جنبش‌های اسلامی‌ دهه‌های گذشته شد. این ماهیت اصیل همان تجدید حیات اسلامی، اسلام سیاسی یا به تعبیر امام خمینی «بازگشت به مفاهیم اسلام ناب محمدی» در اداره جامعه‌ است. هرچند در برخی جنبش‌های قبل از انقلاب اسلامی‌ نیز برخی از مفاهیم اسلامی‌ نمود می‌یافت، اما باید اذعان کرد که ناسیونالیسم هم موتور محرک جنبش‌ها به حساب می‌آمد. اما بعد از انقلاب اسلامی‌ «گفتمان اسلام سیاسی» حاکم بر جنبش‌های مردمی‌ جهان اسلام شد.
در مقابل، جهان غرب نیز ناگزیر باید راه حلی برای مقابله با آن می‌یافت. دولت‌های غربی به منظور حذف دال برتر اسلام سیاسی در کشورهای اسلامی، راه‌های متفاوتی را تجربه می‌کردند. برای نمونه، مقابله مستقیم نظامی ‌با ایران برای فعال کردن جریان اسلام سیاسی، و خطرناک جلوه دادن انقلاب اسلامی‌ برای منطقه خاورمیانه، پروژه دموکراتیزاسیون در منطقه، تهاجم به کشورهای اسلامی‌ به بهانه مبارزه با تروریسم و … که جملگی حاکی از برنتابیدن جریان اسلام سیاسی است. (21)
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، ضدیت با اسلام و اسلام هراسی در جوامع غربی به اوج خود رسید. آنها این حادثه را هشداری برای تمدن غرب پنداشتند و به مقابله با آن برخاستند. تحلیل محتوایی رسانه‌ها و اظهارات سیاست مداران غربی حاکی از آن است که دنیای غرب می‌کوشد با برجسته سازی اقدامات برخی افراط‌گرایان در کشورهای اسلامی، مذهب اسلام را به عنوان یک تهدید واقعی علیه تمدن غرب مطرح کند و از این طریق با غیریت سازی، هویت غربی خویش را بازسازی کند. هراس بنیادین غرب از جهان اسلام به دلیل رشد موج اسلام گرایی در غرب است که در قلب اروپا اسلام‌گرایی رو به‌ افزایش است. بنابراین، این نگرش به‌ اسلام موجب فعال سازی مجدد ذهن انسان مسلمان در دوره معاصر است که با توجه به دغدغه‌ اصالت و معاصرت در صدد حفظ هویت اسلامی‌ خویش است. (22)
باید این نکته را مد نظر داشت که بیداری اسلامی‌ در جهان اسلام موجب کاهش نفوذ قدرت‌های بین المللی در منطقه خاورمیانه شده، نظام منطقه‌ای مورد نظر غرب را با چالش مواجه می‌کند. غرب با توجه به تجربه تاریخی خود می‌کوشد با حربه‌های جدید در مقابل بیداری اسلامی، آن را به چالش بکشد. از این رو راه حل اخیر غرب برای این معادله دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه‌ای است.

آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ (تقسیم کشورهای خاورمیانه)

دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، زمانی گفته بود: «ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلا را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناختن نقاط ضعف آنها، به ویژه در زمینه روابط موجود بین گروه‌های نژادی و اقلیت‌های طایفه‌ای، برطرف کنیم، به گونه‌ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار کردن آنها برای این کشورها دشوار شود»؛ آموزه‌ای که‌ امروز سرلوحه‌ی سیاست امنیتی تل آویو و واشنگتن قرار گرفته‌است.
بعد از آوریل 2003، دیک چنی، معاون بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا، به‌ آریل شارون، نخست وزیر وقت اسرائیل گفت که هدف آمریکا از حمله به عراق قبل از هر چیز دیگر دفاع از اسرائیل بود. (23) جوناتان کوک، روزنامه نگار انگلیسی، در کتاب خود اسرائیل و برخورد تمدن‌ها، که در 2008 منتشر شد، از نقش اسرائیل در شعله ور ساختن درگیری میان تمدن‌ها و تلاش برای تبدیل این مقوله به عنوان پایه و اساس نگاه جهانیان به عناصر اصلی آن به ویژه کشورهای اسلامی ‌با هدف تلاش برای اصلاح و نقشه جدید خاورمیانه در راستای منافع این رژیم، پرده برمی‌دارد. وی می‌گوید:
نومحافظه کاران اسرائیل را در دنبال کردن این استراتژی شرکت داده بودند تا هر گونه‌ ایفای نقش کشورهای خاورمیانه در سیاست‌های بین المللی از میان برود و این کشورها غرق در مشکلات داخلی شده، ضعف آنها تشدید شود؛ و مسکو و چین از هر گونه هم پیمانی با کشورهای عربی به منظور نفوذ به ‌آب‌های گرم جنوبی و کاستن از نقش سلطه غرب بر جهان و در رأس آن آمریکا محروم باشند. (24)
وی در ادامه می‌گوید:
هدف ایجاد موجی از درگیری‌های فرقه‌ای است که ‌از عراق شروع و دامنه‌ آن به کل منطقه کشیده می‌شود. عراق به دلایل متعددی مکان خوبی برای انتخاب این استراتژی بود. عراق در گذشته توانسته سازش و هماهنگی فرقه‌ای را تحقق بخشد و پرچم میهن را بالاتر از پرچم فرقه‌گرایی ببرد، این کشور رتبه‌اول دارا بودن طوایف و فرقه‌های مختلف در خاورمیانه را داشت و پر واضح است که ‌اگر این استراتژی در عراق موفق شود در مناطق دیگر نیز موفق خواهد شد. (25)
کوک می‌افزاید:
حوادث 11 سپتامبر 2001 فرصت طلایی برای طرفداران این دیدگاه فراهم کرد و باعث شد که نجواها و اظهارات غیرعلنی در مورد تقسیم خاورمیانه و درگیری تمدن‌ها آشکار و علنی شود. مفسران غربی در تکمیل اظهارات کوک عنوان می‌کنند که سیاست‌مداران غربی تلاش می‌کنند تا درگیری مذهبی را به داخل سوریه بکشانند تا هرج و مرج و تفرقه را در کل منطقه گسترش دهند. ناگفته نماند که پیش از این بخش جنوبی سودان از این کشور جدا شد و طرح دیگری نیز برای تقسیم آن وجود دارد، هرج و مرج حاکم در لیبی، یمن، مصر و حتی تونس و تمام شاخص‌ها نشان می‌دهد که ‌این کشورها در این راستا حرکت می‌کنند. (26)
آنچه می‌تواند این استراتژی و راهبرد آمریکا را در منطقه عملیاتی کند تقویت و حمایت از نیروهای گریز از مرکز- تروریسم- مانند القاعده، داعش، النصره، جیش محمد، نواه ‌الجیش اسلامی، و فتح الاسلام است که به دلایل مختلف قومی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی کوشیدند در برابر دولت مرکزی کشور خود سر به شورش بردارند. البته در برخی از این کشورها زمینه‌های لازم اجتماعی و سیاسی آن فراهم بوده ‌است. از طرف دیگر، برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان، قطر و ترکیه، که وابستگی آنها به غرب واضح بوده و برای تداوم حکومت‌های خود به حمایت آمریکا محتاج هستند در نوعی رقابت مذهبی، قومی، ایدئولوژیک یا ژئوپولیتیکی با دیگر کشورهای منطقه قرار گرفتند. این کشورها با حمایت مالی و سیاسی از گروه‌های تروریستی موجب هرج و مرج و آشوب در منطقه و تشدید اختلافات کشورهای اسلامی‌ منطقه شدند.
جریان سلفی تکفیری و کشورهای حامی‌ منطقه‌ای آنها، از حمایت‌های لازم آمریکا برخوردار هستند و همسو با راهبرد آن کشور عمل می‌کنند. حمایت مالی، اطلاعاتی، نظامی‌ و بین المللی از این نیروها که با ادعای اسلام خواهی و انقلاب همراه ‌است موجب به هم ریختگی نظام منطقه‌ای و هرج و مرج در کشورهای درگیر شده، جهان اسلام را از مهم‌ترین مسئله خود، یعنی رژیم اشغال‌گر قدس، غافل کرده ‌است. جالب آنکه‌ آمریکا، در سال 2001، به بهانه تروریسم و برای مقابله با القاعده به افغانستان حمله کرد، ولی اکنون از این جریان فکری در کشورهایی نظیر سوریه، عراق و … حمایت می‌کند. در واقع، آمریکا جریان تروریسم تکفیری را به عنوان یک بازیگر در منطقه خاورمیانه وارد کرده‌ است و از آن به شدت حمایت می‌کند.

تقسیم کشورهای خاورمیانه

به منظور اینکه کشورهای خاورمیانه با وسعت زیاد و منابع غنی انرژی در آینده نتوانند در برابر سلطه غرب مقاومت کنند یکی از راه‌های مورد نظر تقسیم و کوچک کردن این کشورهاست. با توجه به وجود قومیت‌های مختلف و مذاهب اسلامی ‌متعدد در این کشورها و وجود بحران‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمینه‌های لازم برای بی ثباتی در آنها مهیاست. تقسیم خاورمیانه به کشورهای کوچک‌تر موجب به وجود آمدن بازیگران جدید در منطقه شده، مستلزم ایجاد نظم امنیتی جدید است؛ و چون بازیگران جدید در روند دولت و ملت سازی هستند غالباً با مشکلات عدیده‌ای روبه رو بوده‌اند و چشم به حمایت کشورهای منطقه‌ای دارند. در نتیجه حضور و نفوذ این کشورها برای یک دوره زمانی طولانی مدت تضمین می‌شود.
روزنامه نیویورک تایمز آمریکا، در 28 سپتامبر 2013 نقشه تقسیم 5 کشور در خاورمیانه به 14 کشور را منتشر و تأکید کرد که ‌این منطقه ‌از محورهای سیاسی و اقتصادی است که‌ اهمیت بیشتری در نظام بین الملل دارد. طرح این تقسیم که رابرت رایت آن را عرضه کرد، سوریه را به 3 کشور کوچک تقسیم می‌کند: کشور علوی که بر گذرگاه ساحلی سلطه دارد؛ کشور کردستان سوریه که‌ امکان جدایی و ادغام با کردها را دارد؛ و کشور سنی نشین که ‌امکان جدایی و اتحاد با استان‌های مرکزی عراق را دارد. سپس عربستان را به عنوان کشور دوم، که ‌امکان تقسیم آن به 5 کشور کوچک وجود دارد، در کانون توجه خود قرار داد؛ این 5 کشور کوچک عبارت‌اند از: عربستان شمالی، شرقی، غربی، جنوبی و کشور وهابی نشین، اما سومین کشور لیبی است که به دو کشور کوچک طرابلس و برقه تقسیم می‌شود و البته‌ امکان تقسیم به سه کشور و تشکیل کشور فزان در جنوب غرب این کشور نیز وجود دارد. عراق چهارمین کشوری است که تقسیم می‌شود، به گونه‌ای که ممکن است کردهای شمال به کردهای سوریه بپیوندند و بخش‌هایی از مناطق مرکزی که سنی‌ها بر آن سلطه دارند به سنی‌های سوریه ملحق شود و جنوب نیز تحت کنترل شیعیان باشد. آخرین کشور یمن است که به دو کشور کوچک تقسیم می‌شود و این امکان نیز وجود دارد که بخشی از یمن به کشور عربستان جنوبی ملحق شود.
به نظر رابرت رایت، این تقسیم بندی ترسیم نقشه متفاوت یک تغییر استراتژیک برای همگان در این بازی خواهد بود. ممکن است تقسیم بندی جدید همان تجدید نظر در هم پیمانی و چالش‌های امنیتی و گسیل شدن تجارت و انرژی به بخش اعظم جهان باشد.
روزنامه نیویورک تایمز فقط از طرح تقسیم 5 کشور عربی به 14 کشور کوچک سخن گفت، و این بخشی از طرح خاورمیانه بزرگ است. در این طرح کشورهای خاورمیانه به 54 تا 56 کشور تقسیم می‌شوند. (27) برای عملیاتی کردن طرح تقسیم بندی کشورهای خاورمیانه، لازم است اختلافات قومی‌ و مذهبی در درون کشورهای منطقه تشدید و تحریک شود تا دولت‌ها تحت فشار افکار عمومی‌ داخل، منطقه و جهان استقلال و فعالیت بیشتر آنها را بپذیرند. از این رو آمریکا برای دستیابی به‌ اهداف راهبردی خود از وضعیت سیاسی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه ‌استفاده کرده، از جریان‌های سیاسی مخالف دولت‌های منطقه، از جمله گروه‌های سلفی و تکفیری، حمایت می‌کند.

سلفی‌گری

سلفیه مکتبی است که طرز فکر و عمل پاره‌ای از صحابه، تابعان و تابعان آنها را حجتی شرعی برای زندگی در عصر حاضر قلمداد می‌کند. پیروان این عقیده، از یک سو از موازین فقه مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت خارج شده‌اند و از سوی دیگر، با باز کردن راه ‌اجتهاد بر اساس فهم صحابه، باب پیدایش برخی فتاوای افراطی نادرست و سلیقه‌ای را گشوده‌اند. شکل گیری چنین عقیده‌ای از سده چهارم ه.ق. آغاز شد، اما بعدها به دست ابن تیمیه و شاگردانش مدون شد و نهایتاً با محمد بن عبدالوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. «تکفیری» عنوانی است که به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که غالباً برخاسته ‌از قرائت‌های مختلف سلفی وهابی، مسلمانان را به صرف آنکه با آنها هم عقیده نیستند، برخلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. کافر خواندن مسلمانان یا اصولاً مذاهب اسلامی، پیامدها و واکنش‌های عملی مهمی ‌در جوامع اسلامی‌ دارد. چنان که فتاوای تکفیری در پس بسیاری از اقدامات تروریستی پاکستان و عراق و اخیراً جنایت شهادت شیعیان مصر، قرار دارد. شیعه شناسیِ گروه‌های مختلف سلفی (وهابی) ، اعم از جهادی و تکفیری یا رسمی‌ و علمی، به رغم همه‌ اختلاف نظرهای درونی‌شان درباره دیگر مسائل، کمابیش شکلی یکسان و مشابه دارد و معمولاً متأثر از آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی است، که اثرگذارترین شخصیت‌ها بر سلفی‌های معاصر چون محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش بوده‌اند.
جریان سلفی، جریانی است که سه ویژگی دارد: مذهب ساده و روانی است که همه آن را می‌فهمند. ادعاهایی بسیار جذاب دارد؛ برای مثال، دنبال راه حل رادیکال برای جهان اسلام است، و جنبشی ضدغرب است؛ و ویژگی سوم این است که جریانی عمل گراست. این سه ویژگی باعث شده ‌است جریان‌های سلفی، جریان‌هایی قوی باشند. (28)
مهم‌ترین دلیلی که‌ آنها در توجیه تکفیر شیعیان ارائه داده‌اند، ادعای دروغینِ «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن» است. وقتی پیروان یک مذهب متهم به عدم اعتقاد به قرآن می‌شوند، به راحتی می‌توان سایر باورهای نادرست درباره‌ آنها را تبلیغ کرد و آنان را متهم به عقایدی غیرتوحیدی کرد.
بین سلفی‌گری و اهل سنت اختلافات اساسی وجود دارد و سلفی‌ها در حوزه روش شناسی نقل‌گرا، در حوزه معرفت شناسی حدیث‌گرا، در حوزه هستی شناسی حس‌گرا و در حوزه معناشناسی هم ظاهرگرا هستند. این چهار متغیر اگر در یک فرد شکل گرفته شود وی را می‌توان سلفی نامید. به عبارت دیگر، اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملاً ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه ‌اهل سنت نیست. واقعیت این است که‌ اندیشه سلفی طیف‌های مختلفی دارد و جریانی منسجم نیست و اندیشه‌های مختلف و گاه متضادی هم دارد. در این شرایط رابطه بین سلفیت و وهابیت رابطه عام و خاص مطلق است. به این معنا که سلفی‌گری مفهومی ‌عام است که مهم‌ترین مصداق آن وهابیت است، اما در کنار آن هم مکتب دیوبندی و اخوان المسلیمن (گرایش تند آن) وجود دارد. (29)
سلفی‌های تکفیری با توجه به قرائتی که ‌از دو محور ایمان و کفر یا توحید و شرک دارند تمامی‌ مسلمانان را کافر می‌دانند. زیرا ظاهرگرا هستند و عبادت را صرفاً به خضوع و خشوع معنا می‌کنند. به نظر آنها، کسی که مرتکب گناه کبیره می‌شود از اسلام خارج می‌شود. این رویکرد در اندیشه‌های سیاسی آنها تسری می‌یابد؛ لذا قائل به مرجعیت سیاسی سلف می‌شوند و می‌گویند که خلافت به شکل اولیه خود باید ایجاد شود. این در حالی است که‌ اندیشه سیاسی اهل سنت بیشتر شورامحوری است نه خلیفه محوری. (30)
نگاه سلفی‌ها به غرب کاملاً منفی بود، اما واقعیت آن است که سلفی‌گریِ تبلیغی بیشتر در جماعت تبلیغ، که در 104 کشور دنیا شعبه دارند، خلاصه می‌شود. ویژگی جریان تبلیغی بیشتر تبلیغی است و کار عملی چندانی ندارند. یعنی کمتر فعالیت تروریستی و ترور دارند. با این حال، امروزه بخشی از این جریان هم به عاملی در دست سلفی‌های تکفیری بدل شده ‌است و همین اندیشه را در جهان اسلام گسترش می‌دهند. (31)
غربی‌ها در حقیقت دو نگاه به سلفی‌ها دارند. مستشرقان نسبتاً منصف، نگاهی منفی به سلفی‌ها دارند و بر این نظرند که سلفی‌ها جهان اسلام را منشق و متفرق کرده‌اند و سلفی‌ها را بنیادگرا و در مقابل اسلام گراها می‌پندارند. اما واقعیت این است که جهان غرب (به ویژه در حوزه قدرت و دولت) نگاهی ابزاری به سلفی‌ها دارد و از سلفی‌ها به عنوان ابزاری برای پیش برد اهداف خود در کشورهای اسلامی‌ بهره می‌برد. ناآرامی‌های سلفی‌ها در عراق به حضور غرب مشروعیت داد. زرقاوی در ورود به عراق اعلام کرد که برای مبارزه با صلیبیون می‌آید، اما تمام کشتارها از مسلمانان بود. گذشته ‌از این، در پاکستان، یمن، عدن، سوریه، سودان و… هنگامی‌ که ناامنی‌های سلفی‌ها وجود داشته باشد آمریکا می‌تواند به حضور خود مشروعیت دهد. در سوریه سلفی‌ها ابزاری در دست غرب برای به زانو درآوردن دولت اسد و تأمین امنیت اسرائیل شده‌اند. در این حال غرب برای بحران زایی‌ها و نشان ندادن نقش خود بیشتر از سلفی‌ها برای مشروعیت بخشی به حضور خود و تغییر در وضعیت بازیگران منطقه بهره می‌برد. (32)
با وجود جریان سلفی تکفیری، اسلام به عنوان یک دین متحجر و خشونت‌گرا و غیردموکراتیک در عرصه ‌افکار عمومی‌ جهان و به خصوص مردم مسلمان منطقه به تصویر کشیده شده که توانایی اداره‌ امور اجتماعی و جامعه خود را به صورت مسالمت آمیز و هم گرایانه با دیگر کشورهای اسلامی ‌منطقه در قالب یک نظام امنیتی متکی به کشورهای منطقه ندارد. این وضعیت، برای غرب و نظام سلطه جهانی، مطلوب است و به حضور آنها در منطقه و تعیین نظام امنیت منطقه‌ای کمک می‌کند.
همه ‌این آشوب‌ها، درگیری‌ها و بحران‌های منطقه‌ای هر یک بخشی از استراتژی آمریکا در ایجاد نظم نوین جهانی با محوریت آمریکا (و نه لزوماً یک نظام تک قطبی) محسوب می‌شود که با فروپاشی نظام دوقطبی بعد از 1991 و حمله 11 سپتامبر در حال پی‌گیری است و بر اساس این نظم نوین جهانی، نظم منطقه‌ای خاورمیانه باید بازتعریف شود.

حضور نیروهایی از کشورهای مختلف در جنگ سوریه و عراق

امروزه بخش بسیار بزرگی از نیروهای حاضر در سوریه و عراق را نیروهای خارج از این کشورها تشکیل می‌دهند، به طوری که برخی از منابع خبری جنگجویان را از 87 ملیت دانسته‌اند (33) که در عراق و سوریه با دولت‌های آن در حال جنگ هستند. تعداد آنها به بیش از هشتاد هزار نفر می‌رسد (34) که بیشترین افراد از دو کشور چچن و عربستان سعودی هستند. با فرض پیروزی این نیروها و سرنگونی نظام سوریه و عراق، درگیری‌ها و آشوب‌های منطقه خاورمیانه به مراتب بیشتر می‌شود. زیرا به طور قطع این نیروها با ملت‌های منطقه دچار تعارض هستند. از طرفی با فرض عدم پیروزی جریان تکفیری و ایجاد یک ثبات نسبی در منطقه، جنگ‌جویان تکفیری یا به کشورهای خود برمی‌گردند، یا به کشورهای دیگر خواهند رفت. در هر دو صورت ناامنی و تهدید در منطقه و جهان افزایش خواهد یافت. در صورت بازگشت این جنگ‌جویان به کشورهای خود، در درون آن کشورها چه‌ اتفاقی خواهد افتاد؟ تصور این مسئله خود به حدی نگرانی و تهدید ایجاد می‌کند که مساوی با ناامنی است. در واقع، افراط‌گرایی که ‌امروزه در سوریه و عراق یا در برخی نقاط دیگر دنیا به کمک قدرت‌های بزرگ و برخی از متحدان منطقه‌ای و جهانی در حال وقوع است، از طرفی موجب کاهش امنیت کشورها شده و از طرف دیگر با به قدرت رسیدن این جریان در هر منطقه‌ای از جهان باید شاهد جنگ جهانی دیگری باشیم. زیرا مبانی و دیدگاه‌های این جریان تسلط بر کل جهان است نه بخشی از جهان؛ آیا این بی نظمی ‌هدفمند، خود نظم جدید را به چالش نمی‌طلبد؟
مجله فارین افراز، که‌ ارگان مطبوعاتی «شورای روابط خارجی» (CFR) است، گزارشی را با عنوان: «عصر بی نظمی» منتشر کرد. آیا این مسئله می‌تواند تصادفی باشد؟ این بی نظمی‌ در راستای تضعیف نظام بومی ‌است که ‌ایران و دیگر ملل مسلمان منطقه در حال پیش برد آن هستند؛ اینکه مدل به قدرت رسیدن مهره‌ها در منطقه چگونه باشد نه‌ اینکه مهره‌ها چه کسانی باشند. ما مدل به قدرت رسیدن مورد نظر آمریکا در منطقه را از 2006 به بازی گرفتیم و آن را از داخل تهیه کردیم، اما هنوز در کشاکش طراحی و تثبیت نظمی ‌هستیم که ‌اغلب سیاسیون بومی‌آن را عادلانه و مترفی بدانند.
گروه ترورریستی داعش، که مدعی دولت اسلامی‌ عراق و شام است، یکی از مهره‌های دولت آمریکا برای تغییر نظم موجود منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید است. این سازمان وظیفه دارد رسیدن به‌ این نظام جدید را به یک رؤیا و افسانه سال‌های دور و یک طرح انتزاعی تبدیل کند. بنابراین، سازمان تروریستی تکفیری برای اینکه‌ از حیث ژئوپولیتیک در بن بست گرفتار نشود و بتواند به حیات خود ادامه دهد، احتیاج دارد که دامنه ‌استقرار نظامی- سیاسی خویش را تا نقطه‌ای که به شاخ آفریقا وصل شود امتداد دهد؛ زیرا این بهترین و سریع‌ترین راه برای جذب نیرو و لجستیک است.
و برای این تغییر در خاورمیانه از وقتی جنگ در سوریه شروع شد، علیرغم اینکه تروریست‌های مسلح در سوریه هر روز تلفات بیشتری دادند اما به حجم آنها افزوده شده‌ است. برخی از کارشناسان، مجموع کل تروریست‌های داعش، النصره، اخوانی‌های تکفیری، ارتش آزاد سوریه، بعث عراق و … را، که در منطقه حاضرند از بیش از 86 کشور می‌دانند که مشغول جنگ هستند و تعداد آنها را بین 120 هزار تا 150 هزار نفر تخمین می‌زنند. (35)

نتیجه

مهم‌ترین عامل تمایز دولت‌ها در نظام بین الملل قدرت است. نظام بین الملل از سلسله مراتب قدرت تشکیل شده ‌است. قدرت و مکانیسم توزیع آن، موجب تحول موقعیت بازیگران می‌شود که نتیجه‌ آن تحول در نظام بین الملل است. (36) از 1991 به بعد نظام بین المللی به یک وضعیت در حال گذار تغییر یافت. با این حال، برخی آن را نظام تک قطبی و برخی نیز قدرت را در سطوح اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چندگانه دانسته‌اند و فقط در بعد نظامی ‌آن را تک قطبی می‌دانند. بحران عراق و پیش از آن بحران کویت، کوزوو و افغانستان تا حدودی نشان داد که نظام بین الملل حداقل در سطح سیاست، نظامی ‌تک قطبی است. و آمریکا به عنوان مهم‌ترین قدرت بین المللی سعی در ایجاد نظام مطلوب خود در جهان دارد.
با توجه به‌ اهمیت استراتژیکی برخی از مناطق جهان، به خصوص خاورمیانه، که نظم در آنها مربوط به دوره نظام دوقطبی و جنگ سرد بوده ‌است، امروزه غرب می‌کوشد با توجه به دوران پس از نظام دوقطبی و گذار تغییراتی را با توجه به ساختار نظام بین المللی ایجاد کند. از جمله مناطق مهم استراتژیکی دنیا خاورمیانه بوده ‌است که هیچ قدرت بین المللی نمی‌تواند نسبت به آن بی توجه باشد.
از اهداف مهم آمریکا ایجاد نظم منطقه‌ای جدید در خاورمیانه، با توجه به تثبیت وضعیت نظام بین الملل در نظم نوین جهانی است. از طرف دیگر، مقابله با اسلام و بیداری اسلامی‌ است که با وقوع انقلاب اسلامی ‌ایران در 1979 گرایش به‌ اسلام و معنویت در جهان افزایش یافت و دشمنان اسلام، برای مقابله با گسترش اسلام سیاسی در جهان، توطئه‌ی پرورش گروه‌های تکفیری به ظاهر اسلامی ‌و قدرت بخشیدن به آنها را در دستور کار خود قرار دادند که در قالب اسلام هراسی و تروریسم ترسیم می‌شود. بدین منظور آمریکا سه هدف را در منطقه خاورمیانه دنبال می‌کند؛ یکی تأمین امنیت اسرائیل و دیگری تداوم مطمئن جریان انرژی از منطقه به جهان و در نهایت ایجاد و تشدید اختلافات مذهبی بین مسلمانان برای عدم وحدت اسلامی‌ و بیداری اسلامی، تحقق این اهداف بدون تغییرات محیطی و بازیگران موجود در منطقه خاورمیانه ‌امکان پذیر نخواهد بود.
طرح تقسیم کشورهای خاورمیانه قطعاً با حضور نیروهایی مثل جریان سلفی‌گری تکفیری و با حمایت غرب ایجاد می‌شود. زیرا اگر این جریان واقعاً اسلامی ‌بود نخستین تهدید در جهان اسلام اسرائیل و شکستن وحدت مسلمانان است، نه تکفیر کردن مذاهب اسلامی‌ دیگر و جنگ با آنها. جریان تکفیری نیرویی سازماندهی شده ‌از سوی غرب است که با حمایت مالی برخی کشورهای منطقه هم سو با منافع غرب حرکت می‌کند و در طرح تقسیم خاورمیانه جدید نقش کلیدی دارد. از سوی دیگر، این جریان موجب اسلام هراسی در دنیا شده‌ است و اسلام و مسلمانان به عنوان تهدیدی برای جهان مطرح شده‌اند. جهان به بیداری اسلامی‌ به چشم یک تهدید می‌نگرد و بدین وسیله حضور غرب برای رفع این تهدید و دخالت در امور کشورهای اسلامی ‌توجیه می‌شود.
با فرض ایجاد منطقه خاورمیانه جدید و تقسیم آن به کشورهای متعدد دیگر و حضور جریان تکفیری به عنوان یک کشور در منطقه و پذیرش این جریان از سوی کشورهای منطقه، استراتژی آمریکا برای ایجاد نظم نوین جهانی و تداوم مطمئن جریان انرژی ایجاد نخواهد شد. بلکه موجب به هم ریختگی نظام بین الملل خواهد شد. زیرا اگر نظام بین الملل نتواند امنیت جهانی را ایجاد و بحران‌های آن را حل کند خود از بین می‌رود و نیازمند یک نظام جدید بین المللی است.
با توجه به وجود نیروهای متکثر از کشورهای مختلف در جریان سلفی تکفیری و وجود اختلافات شدید در گروه‌های این جریان در منطقه- اگر نگوییم که شکست خواهند خورد- پیروزی قابل توجهی برای غرب و کشورهای حامی ‌منطقه‌ای آن در پی نخواهد داشت. در این صورت، نیروهای خارجی حاضر در جریان سلفی به کشورهای خود باز می‌گردند. تصور این موضوع مساوی با ناامنی در جهان است.
آمریکا به عنوان مهم‌ترین قدرت جهانی به تنهایی توانایی حل چالش‌ها، تهدیدها و بحران‌های رویاروی خود و ایجاد امنیت در جهان را ندارد. این مسئله در بحران افغانستان، سوریه و عراق به وضوح قابل مشاهده ‌است و در این راه به همکاری قدرت‌های دیگر و قدرت‌های منطقه‌ای نیازمند است. پذیرش این موضوع مساوق با پذیرش تغییر نظام بین المللی است.

چالش‌ها و راهکارها

الف. چالش‌ها

1. افزایش ناامنی در جهان: مسئله‌ امنیت مهم‌ترین موضوعی است که کشورها و نظام بین الملل در صدد ایجاد آن هستند. حمله ‌آمریکا به ‌افغانستان و عراق به بهانه‌ ایجاد امنیت در جهان و شهروندان خود بود، در حالی که بعد از 14 سال مردم آمریکا و جهان احساس امنیت بیشتری نمی‌کنند، بلکه ناامنی در کشورهای منطقه خاورمیانه و جهان گسترش بیشتری یافته‌ است. زیرا گسترش نیروهای تندروی اسلامی، مثل جریان‌های سلفی تکفیری، به بسیاری از کشورهای دنیا موجب ناامنی بیشتر شده‌ است؛ و این موجب کاهش کارآمدی آمریکا در ایجاد امنیت و همچنین عدم توجیه شهروندان خود، دولت‌ها و افکار عمومی ‌دنیا در حمله به ‌افغانستان و عراق شده‌ است. همین مسئله می‌تواند نظام بین المللی موجود را به چالش بکشد.
2. گسترش تروریسم و بی ثباتی: یک جانبه‌گرایی آمریکا در ایجاد نظم نوین جهانی بعد از فروپاشی نظام دوقطبی هزینه‌های فراوانی برای خود و کشورهای دیگر داشته، امنیت جهانی و ساختار بازیگران جهانی و بین المللی را به مخاطره ‌انداخته‌ است. این مسئله موجب افزایش سازمان‌های تروریستی شد. در واقع، بی توجهی به شیوع القاعده در افغانستان، منجر به ‌انفجار برج‌های دوقلو در نیویورک شد. سهل انگاری آنها در مقابله با گروه‌های داعش و النصره و عدم مهار شاهزاده‌های امنیتی عربستانی که سررشته تمامی‌ این طراحی‌ها هستند، موجب ناامنی و بی ثباتی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها پس از ضربه دیدن مردم بی دفاع مناطق خاورمیانه و آسیای مرکزی خواهد شد.
3. بی اعتمادی به‌ آمریکا و غرب: هرچند آمریکایی‌ها و غربی‌ها خود را مخالف با رویکرد القاعده و داعش و طالبان و سایر گروه‌های تندرو و افراطی اسلامی‌ معرفی می‌کنند، اما در عمل کمتر مشاهده می‌شود که در مقابله با رشد قارچ گونه‌ این گروهک‌های افراطی و تروریستی اقداماتی در خور توجه داشته باشند. آنها با رویکرد این گروه‌های افراطی تروریستی بیشتر از همه ضربه خواهند خورد؛ و از طرف دیگر بدبینی و بی اعتمادی به غرب را در پی دارد.
4. اسلام هراسی: از جمله پیامدهای فاجعه بار گسترش این پدیده شوم، مشوش ساختن چهره‌ اسلام است. حقیقت آن است که‌اعمال خشونت آمیز تکفیری‌ها، سهم بسزایی در خدشه‌دار کردن چهره اسلام داشته‌ است. تکفیری‌ها در زمانی که دشمنان اسلام سعی در جنگ تبلیغاتی علیه ‌اسلام دارند با این گونه‌ اعمال خشونت آمیز، بهترین خوراک تبلیغی را برای رسانه‌های غرب فراهم آورده‌اند و به طور ملموس و در راستای ادعای خصمانه غربی‌ها ثابت کردند که ‌اسلام به دور از صلح و به مثابه خطری علیه بشریت به شمار می‌رود. این خیانت بزرگی علیه‌ اسلامی ‌است که پیامبر گرامی ‌اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کوشید آن را دینی همسو با فطرت آدمی‌ و کامل کننده‌ اخلاق، معرفی کند.
5. ایران هراسی و تقابل با انقلاب اسلامی: جریان تروریسم تکفیری، علاوه بر تیره و تار نشان دادن تصویر اسلام، که مبتنی بر منطق، عقل و خرد و هم زیستی مسالمت آمیز و مهرورزی به هم نوعان و مسلمانان و سایر مردم و اقلیت‌هاست، با دریافت انبوه دلارهای نفتی از سوی حاکمان وهابی عربستان در شطرنج قدرت‌های مرموز و سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی جهانی ایفای نقش می‌کنند. آنها اهداف چند منظوره‌ای را با چند جانبه‌گرایی تروریست‌ها در مقاصد خویش دنبال می‌کنند. در مرحله ‌اول، فعالیت‌های آنها متوجه ‌اهداف صلح آمیز انقلاب اسلامی‌ و تعالیم رهبری آن و سپس کم کردن نفوذ انقلاب اسلامی‌ در میان مسلمانان صلح جوست، که در تعامل انسانی با باورها و ارزش‌های اسلامی‌ خواستار یک زندگی معنوی هستند. دیگر اینکه سرویس‌های خارجی ملهم از عربستان و در رقابت و تقابل کامل با جمهوری اسلامی‌ ایران است که به دنبال عرضه توانایی تعالیم اسلام برای اداره بلاد اسلامی ‌است.
6. غافل شدن از دشمن اصلی جهان اسلام: جریان‌های تکفیری عاملی فرعی است و دشمن اصلی جهان اسلام غده سرطانی و شیطان بزرگ است که همواره با انواع دسیسه‌های خود، ضمن ایجاد تفرقه در جوامع اسلامی، در صدد ضربه زدن به شاکله ‌اسلام است. باید این دست‌های پنهان در پشت گروه‌های تکفیری را به جهانیان معرفی کرد. صهیونیسم جهانی با ایجاد و شعله ور کردن اختلافات مذهبی در جهان اسلام، برای خود حاشیه‌ امنی به وجود آورده‌ است.
7. ناامنی در محیط جهان اسلام: جهان اسلام محیطی است که پیوستگی‌ها و پیچیدگی‌های شدیداً گسترش یافته‌ای در سطح داخلی و خارجی دارد. هم در داخل تغییر اتفاق افتاده ‌است و هم اینکه صحنه بین المللی بسیار ناامن است. (37) شرایط به گونه‌ای است که‌ امروزه کشورهایی چون سوریه، یمن، اکراین و مصر از یک سو در داخل دچار مشکلات فراوان امنیتی هستند و از سوی دیگر، صحنه بین المللی در حال تغییر و تحول و شکل گیری نظم و نظام جدیدی است. در واقع، محیط بین المللی برای این کشورها متشنج و ناامن است.
8. شکست وحدت اسلامی ‌و ایجاد تفرقه و پراکندگی میان مسلمانان و درگیری میان فرقه‌های اسلامی ‌مخالف قرآن و مغایر با کوشش‌ها و پافشاری‌های پیامبر اکرم (ص) در تشکیل امت و برقراری برادری اسلامی ‌میان افراد آن است. جریان تکفیری نه تنها موجب ریختن خون بسیاری از مسلمانان و انسان‌های بی گناه شده، بلکه وحدت میان فرق اسلامی‌ را خدشه دار کرده، فرصت‌های لازم برای غارت منابع و سرمایه‌های مادی و معنوی جهان اسلام را برای دشمنان فراهم کرده است.

ب. راهکارها

1. آگاهی جوامع اسلامی و غیراسلامی‌ در شناخت بیشتر و بهتر از اسلام است. زیرا ریشه بسیاری از تعصبات و افراطی‌گری‌ها جهل و نادانی است. لازم است در این زمینه علمای کشورهای اسلامی، مؤسسات و نهادهای دینی و دولت‌ها اقدامات لازم را انجام دهند.
2. تین این مسئله که خطر جریان تکفیری نه تنها برای اسلام و شیعه، بلکه در برابر انسانیت و بشریت است و نیازمند اتخاذ یک سری اقدامات دسته جمعی و منظم از سوی نهادهای بین المللی، نظام بین الملل و دولت‌ها در زمینه‌های مالی و سیاسی است تا ریشه و نطفه تروریسم کور تکفیری (القاعده، طالبان و سایر گروهک‌های طالب خون‌ریزی و تروریسم) ملهم از تعلیمات وهابیت و معلمان سلفی خشکانده شود.
3. محکومیت این جریان‌ها و کشورهای حامی ‌آنها در جهان از طریق سازمان‌های بین المللی، نظام بین الملل، و سازمان‌های اسلامی‌ می‌تواند آنها را از لحاظ سیاسی منزوی کند و در تنگنا قرار دهد.
4. انسداد راه‌های انتقال و تعامل اقتصادی و تجهیزات نظامی‌ از سوی کشورهای همسایه و سازمان‌های بین المللی برای تضعیف خطوط پشتیبانی و لجستیک این جریان ضروری به نظر می‌رسد.
5. دست‌گیری رهبران و سران این جریان‌ها و سپس محاکمه آنها در دادگاهی عادلانه موجب عبرت بسیاری خواهد شد تا دست از افراطی‌گری و خشونت بردارند.
6. خروج نیروهای فرامنطقه‌ای از منطقه خاورمیانه: حضور قدرت‌های غربی در منطقه خلیج فارس واکنش‌های تندی را از طرف مسلمانان موجب شد. زیرا این حضور از نظر منابع اسلامی‌ کاملاً مطرود است. خبرگزاری رویترز در گزارشی می‌گوید: «تجمع نیروهای غربی در خلیج فارس سبب تقویت بنیادگرایی اسلامی‌ در خاورمیانه و تشدید انزجار نسبت به غرب و اسرائیل شده ‌است».
7. عدم ترویج تقابل فرهنگی با فرهنگ اسلامی: اسلام سیاسی به عنوان نیرویی که‌ از دهه 1970 و با انقلاب اسلامی‌خیزشی دوباره یافته ‌است، به نظر غرب آشکارا در تقابل فرهنگی با آن است. نیروی بنیادین نهفته در فرهنگ اسلامی‌ و اینکه‌ اسلام غرب ستیز است، غربیان را بیمناک ساخت و در اندیشه فرو برد که آیا ممکن است نوعی تقابل فرهنگی اسلام و غرب ظهور یابد. غرب همچنین از رشد اسلام در میان توده‌های مردمی‌ در الجزایر، مصر و عربستان سعودی وحشت دارد. زیرا معتقد است رخداد هر گونه ‌انقلاب اسلامی ‌در هر یک از این کشورها، شکاف فرهنگی میان اسلام و غرب را عمیق‌تر خواهد کرد. از این رو، حیاتی‌ترین منافع غرب در معرض تهدید و مخاطره قرار خواهد گرفت. ترویج تقابل فرهنگی اسلام و غرب خود می‌تواند موجب رشد افراطی‌گری در جهان باشد.
8. افزایش هم‌گرایی در جهان اسلام: کشورهای حوزه خلیج فارس برای برقراری امنیت در منطقه سرشار از منابع غنی انرژی خدادادی بیشتر به نوعی هم‌گرایی در برابر تهدیدها و چالش‌های آینده نیاز دارند. بی شک تعریفی که واشنگتن و تل آویو از ثبات و آرامش در خلیج فارس دارند با تعریف کشورهای بومی ‌این منطقه متفاوت است. یکی نیازمند نفت برای توسعه طلبی و بحران‌زایی برای تحقق دیگر اهداف در جهان است و دیگری نیازمند صلح و ثبات و هم زیستی مسالمت آمیز. (38)

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی.
2. سید حسین سیف زاده، اصول روابط بین الملل الف و ب، ص 69.
3. امیرمحمد حاجی یوسفی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ ایران در پرتو تحولات منطقه‌ای (1991-2001) ، ص 22-23.
4. حمید بهزادی، اصول روابط بین الملل و سیاست خارجی، ص 51-52.
5. رونالد چیلکوت، نظریه‌های سیاست مقایسه‌ای، ص 250؛ حسین سیف زاده، نظریه‌های مختلف در روابط بین الملل، ص 73.
6. عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، ص 38.
7. هالستی، کی. جی.، مبانی تحلیل سیاست بین الملل، ص 151.
8. نک.؛ ایکنبری، جی، جان، تنها ابرقدرت هژمونی آمریکا در قرن 21.
9. ساموئل هانتینگتون، «برخورد تمدن‌ها»، نشریه فارین افراز، تابستان 2003.
10. Wohlforth, William C. “The Stability of a Unipolar World”, International Security, Vol. 24, No.1 (summer) , 1999.
11. Held, David and Koenig-Archibugi, Mathias, American Power in the Twentieth-First Century.
12. امیرمحمد حاجی یوسفی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ ایران در پرتو تحولات منطقه‌ای (1991-2001) ، ص 22-23.
13. سید جواد صالحی، «خاورمیانه و روابط بین الملل؛ قدرت، سیاست و ایدئولوژی (فرد هالیدی) »، فصل‌نامه مطالعـات خاورمیانه، تابستان و پاییز 1386، ش 50 و 51.
14. مصطفی ملکوتیان، جغرافیا و سیاست، ص 154.
15. همان، ص 155.
16. گرهام فولر، قبله عالم (ژئوپولیتیک ایران) ، ص 284.
17. همان، ص 205.
18. همان.
19. http://www.gostogoonews.com/pages/News-_-3901.aspx.
20. http://www.afiabir.com/articles/view/politics/world/clc1214129113- persian gulf p1.php.
21. همان.
22. رضا خراسانی، «مواجهه غرب و اسلام سیاسی در دوره معاصر؛ چیستی و چرایی آن»، فصل نامه علوم سیاسی، س 13، ش 49، بهار 1389.
23. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/259995/.
24. همان.
25. همان.
26. همان.
27. همان.
28. داوود فیرحی، «فقه سلفی و نسبت آن با خشونت»،
http://fahimco.com/ShowArticle.aspx?ID=3867.
29. http://www.peace-ipsc.org .
30. همان.
31. همان.
32. همان.
33. http://www.tabnak.ir/fa/news/376422.
34. http://enews.g|9.ir/go/100233.
35. http://news360.ir/Services/OrginalNews/?nwid=4923914.
36. http://drshafee.blogfa.com/post-79.aspx وبلاگ نوذز شفیعی مورخ 16 آذر 1387.
37. سید حسین سیف زاده، اصول روابط بین الملل الف و ب، ص 371.
38. http://www.aftabir.com/articles/view/politics/world/clc1214129113persian gulf p1.php.

منابع تحقیق :
1. ایکنبری، جی، جان، تنها ابرقدرت هژمونی آمریکا در قرن 21، ترجمه: عظیم فضلی پور، ابرار معاصر، [بی‌جا]، 1383.
2. بهزادی، حمید، اصول روابط بین المللی و سیاست خارجی، انتشارات دهخدا، تهران، 1352.
3. چیلکوت، رونالد، نظریه‌های سیاست مقایسه‌ای، ترجمه: وحید بزرگی و علیرضا طیب، چاپ دوم، خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1378.
4. حاجی یوسفی، امیرمحمد، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ‌ایران در پرتو تحولات منطقه‌ای (1991-2001) ، چاپ دوم، وزارت امورخارجه، تهران، 1384.
5. خراسانی، رضا، «مواجهه غرب و اسلام سیاسی در دوره معاصر؛ چیستی و چرایی آن»، فصل‌نامه علوم سیاسی، س 13، ش 49، بهار 1389.
6. سیف زاده، حسین، نظریه‌های مختلف در روابط بین الملل، نشر سفیر، تهران، 1368.
7. سیف زاده، سید حسین، اصول روابط بین الملل الف و ب، چاپ دوم، میزان، تهران، بهار 1381.
8. صالحی، سید جواد، «خاورمیانه و روابط بین الملل؛ قدرت، سیاست و ایدئولوژی (فرد هالیدی) »، فصل‌نامه مطالعات خاورمیانه، تابستان و پاییز 1386، ش 50 و 51.
9. فولر، گرهام، قبله عالم (ژئوپولیتیک ایران) ، ترجمه: عباس مخبر، نشر مرکز، تهران، 1373.
10. قوام، عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، چاپ دوم، سمت، تهران، 1372.
11. ملکوتیان، مصطفی، جغرافیا و سیاست، حق یاوران، قم، 1383.
12. هالستی، کی. جی.، مبانی تحلیل سیاست بین المللی، ترجمه: بهرام مستقیمی ‌و مسعود طارم سری، چاپ چهارم، وزارت امور خارجه، تهران، 1383.
13. Held, David and Koenig-Archibugi, Mathias, American Power in the Twentieth-First Century, policy press, Cambridge, 2004.
14. Wohlforth, William C “The Stability of a Unipolar World”, International Security, Vol. 24, No.1 (summer) , 1999.
15. aftabir.com.
16. drshafiee.blogfa.com.
17. enews.g19.ir.
18. fahimco.com.
19. goftogoonews.com.
20. mashreghnews.ir.
21. news360.ir.
22. niazemarkazi.com.
23. peace-ipsc.org.
24. tabnak.ir.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد