خانه » همه » مذهبی » ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران

ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران

ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران

تحولات بیداری اسلامی و رقابت‌های منطقه‌ای از یک سو و افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و جهان- به دلیل ظرفیت‌های قدرت نرم آن و نیز توافقات اخیر با 1+5 – از سوی دیگر، موجب نگرانی برخی کشورهای غربی و عرب

19125 - ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران
19125 - ماهیت و چیستی سلفی‌گری جدید و پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران

 

نویسنده: دکتر رضا خراسانی (*)

 

چکیده

تحولات بیداری اسلامی و رقابت‌های منطقه‌ای از یک سو و افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و جهان- به دلیل ظرفیت‌های قدرت نرم آن و نیز توافقات اخیر با 1+5 – از سوی دیگر، موجب نگرانی برخی کشورهای غربی و عرب منطقه، بویژه جریان‌های سلفی‌گردیده و جمهوری اسلامی را با چالش‌ها و تهدیدهای جدیدی روبه‌رو کرده است. در این میان جریان‌های سلفی‌گری جدید، که با حمایت برخی قدرت‌های بزرگ و برخی شیخ نشین‌های عرب منطقه به صورت آشکار و پنهان این تهدیدات را رهبری می‌کنند، به دلیل برخی ظرفیت‌های خودساخته مذهبی و نیز سوء برداشت‌ها از برخی آموزه‌های دینی، مثل جهاد و نیز گستره فراملی این جریان‌ها از اهمیت خاصی برخوردار است. چرا که جریان سلفی‌گری جدید به جای مبارزه با فرهنگ و تمدن غرب (عدو البعید) به مبارزه با برخی از فِرَق اسلامی و در رأس آن شیعه و جمهوری اسلامی (عدو القریب) پرداخته است. از این رو شناخت این جریان‌ها، تهدیدات و پی‌آمدهای سیاسی آن و نیز بایسته‌های جمهوری اسلامی در قبال سلفیزم در شرایط حساس کنونی اهمیت دارد. این نوشتار، نخست با بررسی مفهومی سلفی‌گری و گونه‌شناسی آن، سلفی‌گری جدید را معرفی و مختصات سیاسی آن را ترسیم کرده، سپس پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی بررسی و در پایان بایسته‌های جمهوری اسلامی در مقابله و مهار این جریان را به اختصار تحلیل می‌کند.

مقدمه

جهان اسلام در دوره معاصر شرایط جدیدی را تجربه می‌کند که برآیند تحولات درونی و بیرونی سرزمین‌های اسلامی است. از سویی با هجمه اندیشه‌ها و ارزش‌های غرب و نیز حضورشان در ممالک اسلامی مواجه است، از سوی دیگر از اندیشه‌ها و تفسیرهای رادیکال از اسلام و خشونت‌های معطوف به آن رنج می‌برد. پی‌آمد این مهم، از یک طرف موج جدید اسلام هراسی در غرب و از جانب دیگر ایران هراسی و فعالیت مجدد جریان‌های سلفی و افراطی در کشورهای اسلامی است. آنچه اهمیت موضوع را دوچندان می‌کند همراهی استراتژیک غرب با برخی جریان‌های رادیکال سلفی است که این مسئله، بر ابهام موضوع می‌افزاید، چون دنیای غرب از سویی مهم‌ترین هدف استراتژیک خود را مبارزه با تروریسم در جهان معرفی کرده و از سوی دیگر رفتارهای عملی آن‌ها نشان از همراهی با گروه‌های سلفی افراطی و تروریستی دارد. این رفتار دوگانه پی‌آمدهایی برای جمهوری اسلامی خواهد داشت. بررسی برخی تهدیدات بالقوه فراروی جمهوری اسلامی، می‌تواند در آگاهی بخشی به دستگاه‌های اجرایی کمک کرده و از تبدیل شدن آن به تهدید بالفعل جلوگیری نماید. بنابراین شناخت جریان‌های سلفی جدید و مناسبات روابطش با غرب و تحلیل پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی می‌بایست در کانون توجه مسئولان قرار گیرد. نوشته حاضر می‌کوشد بخشی از این مسائل را بررسی کند و بر این فرض استوار است که فهم رفتار و عملکرد سلفی‌گری در دوره کنونی نشان از تحولی در اندیشه و عمل آنان داشته و پیوند محکمی با قدرت سیاسی دارد. از این رو دگرگونی در ماهیت نظام سیاسی نزد آنان، در دوره اخیر، موجب ساخت سلفی‌گری جدید شده است؛ بدین معنا که این جریان‌ها برخلاف برخی جریان‌های سلفی قدیم به سیاست روی آورده و تنها راه اصلاح شرایط کنونی در کشورهای اسلامی و جهان به سمت جامعه آرمانی و سلفی خود را، فقط از مسیر دست‌یابی به قدرت سیاسی، از طریق سازوکار جهاد می‌داند. بدین منظور، نخست به کمک روش هرمنوتیکی فهم دقیق‌تری از سلفی‌گری جدید مطرح و به مختصاتش آن اشاره می‌شود؛ سپس پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی ایران بررسی می‌شود. زیرا دانستن بسامد اندیشه و مختصات آن می‌تواند در تصمیم سازی‌ها و تصمیم گیری‌ها در جمهوری اسلامی، مؤثر باشد.

1- روش

فهم سویه‌های ذهنی جریان سلفی‌گری جدید و زمینه‌های اجتماعی و سیاسی آن، شناخت این جریان رادیکال را آسان می‌کند. بدین سان نخستین مسئله برای مدیران سیاسی ایران، فهم صحیح اندیشه سلفی‌گری جدید است؛ زیرا بدون شناخت صحیح، آسیب‌ها و پی‌آمدهای سیاسی را به دنبال خواهد داشت. بدین منظور می‌توان از روش‌های تفسیری (هرمنوتیکی) که اساساً معناکاو هستند، برای فهم بهتر این جریان استفاده کرد.
در این نوشته جریان سلفی جدید را به مثابه «متن» در نظر گرفته، سپس از این زاویه به کمک یکی از گرایش‌های هرمنوتیکی- هرمنوتیک انتقادی- به شناخت بهتری دست یافته و بعد از فهم مختصات این جریان، پی‌آمدهای سیاسی آن بر جمهوری اسلامی به اختصار بررسی می‌شود.
علم هرمنوتیک تعاریف متعدد و گاه متمایزی از آن شده است، از منظر پل ریکور هرمنوتیک، نظریه عمل فهم است در جریان روابطش با تفسیر متون (1)، به عبارت دیگر هرمنوتیک تلاشی برای فهم کلیت متن است. (2) یعنی هرمنوتیک می‌کوشد فهم روشنی از متون بیان کند. این متن می‌تواند به صورت مکتوب و غیرمکتوب در امور مقدس، ادبی، حقوقی، سیاسی و یا حتی یک کنش انسانی باشد. از این رو، برای فهم پدیده‌های سیاسی و اجتماعی، باید به شکل معناداری در قالب متن ظاهر شوند.
هرمنوتیک انتقادی محصول نظریات یورگن‌ هابرماس (متولد 1929م.)، متفکر آلمانی، انتقاداتش به هرمنوتیک گادامر است. وی در چارچوب مکتب انتقادی فرانکفورت و متعلق به نسل دومِ این مکتب است. این مکتب از مؤثرترین مکاتب فلسفی- اجتماعی در قرن بیستم به شمار می‌آید. ‌هابرماس از منظری جامعه شناسانه به هرمنوتیک توجه می‌کند. (3) تلاش‌های او منجر به پیدایش شاخه‌ای از هرمنوتیک، موسوم به هرمنوتیک انتقادی، شد. یکی از نشانه‌های هرمنوتیک انتقادی‌ِ هابرماس، تردید در دعاوی موجود در اثر یک مؤلف، یا در سنتی که شخص و یا گروه بر آن تأکید می‌کنند، می‌باشد.
از منظر این شاخه از هرمنوتیک، تجربه حقایق نیمه راست، تبلیغات، تحریف و سرکوب اندیشه، ممیزی و غیره دلیل مناسبی علیه پذیرش بی چون و چرای دعاوی حقیقت و صدق در یک متن است. (4) بدین سان به نظر می‌رسد هرمنوتیک انتقادی نه مانند هرمنوتیکِ روشی، صرفاً به معرفت شناسی و روش شناسی می‌پردازد و نه مانند هرمنوتیک فلسفی به هستی شناسی و پدیدار شناسی، بلکه بیشتر به آزادی و رهایی انسان‌های تحت سلطه می‌اندیشد و بر گفت و گوی میان افراد و ایجاد ارتباط و تفاهم در جامعه تأکید می‌ورزد.
یکی دیگر از مشخصه‌های بارز این مکتب، توجه به نقش ایدئولوژی در شکل‌گیری باورها و ارزش‌های بشر است. (5)‌هابرماس با تکیه بر نقد ایدئولوژی وارد مباحثه با گروهی از صاحبان مکتب فکری جدید، همچون گادامر شد. هر چند نقد ایدئولوژی یکی از مؤلفه‌های این دستگاه فکری است و جنبه‌های دیگری نیز وجود دارد، اما در این نوشته تنها از این مؤلفه، استفاده می‌شود. زیرا به عقیده آن‌ها نقد ایدئولوژی عمده‌ترین عامل در فرایند رهایی از سلطه محسوب می‌شود. (6)
از نظر‌ هابرماس بشر امروز آن چنان در حیات اجتماعی، تحت سیطره اخبار دروغین قرار دارد که اصلاً آزادی خود را از دست داده و آنچه که با عنوان وجدان یا آگاهی از آن تعبیر می‌کنند در حقیقت وجدان و آگاهی کاذب است که از راه فریب تبلیغات تحریف یافته، به دست آمده است. یقین او درباره امور مختلف نیز امری موهوم است و فهم او از دیگران و ارتباط او با آن‌ها از پای بست ویران است. هرمنوتیک انتقادی در صدد است تا عوامل این وضع را باز نماید. (7) بدین‌سان ‌هابرماس به دنبال عقلانیت راستین و عاری از تأثیرات تحریف کننده ایدئولوژی است. او قصد دارد تا از طریق نظریه انتقادی به این هدف دست یابد. او مدعی است که هدف از هر گفتاری رسیدن به اجماع است، و شرایطی را که در آن، این هدف به شکل آزادانه دنبال می‌شود «وضعیت ایده‌آل گفتار» می‌نامد. این اجماع از آن جایی که عاری از عوامل زور و تحریف و ایدئولوژیک است، یک اجماع عقلانی است و برای رسیدن به آن باید از ارتباطات تحریف شده‌ای که روابط قدرت به وجود می‌آورند یا به عبارت دیگر از تمامی صورت‌های شبیه به ایدئولوژی، اجبار و زور، اجتناب کرد. (8)
هابرماس در کتاب نظریه کنش ارتباطی، در جامعه دو حیطه را از یکدیگر تمیز می‌دهد: نظام و زیست جهان. از نظر او «نظام» که بر طبق عقلانیت معطوف به هدف یا عقلانیت ابزاری عمل می‌کند، همواره در جامعه‌ای نابرابر و متکی بر زور و قدرت، گرایش دارد که زیست جهان را که محل رسیدن به تفاهم بر مبنای گفت‌و‌گوی آزاد است به استعمار خود درآورد. وی برای رسیدن به چنین اجماعی چهار نوع ملاک را از هم جدا می‌کند و عقیده دارد که ارتباط افراد در زندگی روزمره را می‌توان از حیث رسیدن به تفاهم یا سوء تفاهم با آن ملاک‌ها سنجید. این چهار ملاک عبارتند از:
الف) جملات فهمیدنی باشند. ب) محتوای جملات حقیقت داشته باشد. ج) گویندگان صادق باشند. د) کنش گفتاری به شکل درستی ادا شود؛ (9) به عبارت دیگر برای استفاده از مفهوم متن برای کنش‌های معنادار، چهار ملاک وجود دارد:
1- نحوه عمل شخص یا گروه باید تثبیت شده باشد. به طوری که به توان به این رفتار به طور مشخص اشاره عینی برای آن قائل شد.
2- همان طور که متن از مؤلف فاصله می‌گیرد و سپس به موضوع مطالعه تبدیل می‌شود، عمل سیاسی نیز باید از عاملان سیاسی فاصله و پیامدهای سیاسی خاص خود را داشته باشد. به این ترتیب، استقلالی برای کنش‌ها ایجاد می‌شود.
3- یک کنش معنادار، هنگامی به صورت متن در می‌آید که آن قدر اهمیت داشته باشد که تنها در ارتباط با شرایط بی واسطه و اولیه تکوین آن مطرح نشود؛ بلکه در چارچوب‌های اجتماعی نیز بگنجد.
4- عمل سیاسی و اجتماعی زمانی یک متن است، که بتواند طیق وسیعی از مخاطبان را شامل شود. در این صورت، معنا در حال تعلیق قرار می‌گیرد، زیرا کنش‌های انسانی همانند یک اثر گشوده است و با ارجاع‌های جدید، می‌توان معناهای جدیدی را به آن نسبت داد. در این وضعیت زمینه‌های سیاسی اهمیت فراوان دارد. این موضوع با ویژگی برساختگی معنای سیاسی پیوند تنگاتنگی دارد. (10)
بدین‌سان هرمنوتیک انتقادی، تلاش می‌کند علاوه بر نقد محتوای متن، ایدئولوژی حاکم بر متن را نیز با رویکردی انتقادی بررسی کند. به کمک این روش می‌توان تا حدی نشان داد که چگونه فهم سلفی‌گری جدید از متون دینی به مثابه یک ایدئولوژی، فهمی ناقص و براساس منافع مسلک و جریان آنان است. براساس این روش جریان سلفی‌گری جدید، به مثابه یک متن تلقی می‌شود. و با رویکردی انتقادی بررسی می‌شود که چگونه در شرایط کنونی، فهم خاصی از اسلام، به مثابه ایدئولوژی این جریان قرار گرفته و چه برداشتی از امر سیاسی دارند. از آن جا که این جریان، محصول تحولات سیاسی و فرهنگی دوره معاصر است، با فرض متن بودن آن، می‌توان ابعاد مختلف روابط اجتماعی و سیاسی‌اش را فهمید. هرمنوتیک انتقادی این زاویه دید را به ما می‌دهد تا فهمی دقیق‌تر از این پدیده به دست آورده و پیامدهای آن واقعی تر تحلیل شود.

2- ماهیت و فهم مختصات سلفی‌گری جدید

براساس چارچوب نظری، ابتدا این مسئله بررسی می‌شود که آیا در طول تاریخ، عمل سیاسی‌ای در چارچوب اندیشه سلفی صورت گرفته یا خیر؟، تا بتوان آن را به صورت یک امر تثبیت شده و واقعی به حساب آورد. برای این منظور اشاره مختصری به مفهوم سلفی‌گری و نحوه ظهورش لازم به نظر می‌رسد.
سلفی‌گری از جمله مفاهیمی است که سیر تطوری در حوزه اندیشه به ویژه در چارچوب اندیشه اهل سنت و تحولی در ساحت عمل به همراه داشته است. از این رو نیازمند تحلیل مفهومی است تا از خلال آن، سلفی‌گری جدید و جریان‌های معطوف به آن، شناخته و تأثیراتش بر جمهوری اسلامی ایران تحلیل گردد.
با آغاز قرن دوم هجری که با تدوین تمدن اسلامی همراه بود، عصر جهاد و جهادگرایی در گسترش اسلام به پایان رسیده و زمان شکل دهی به ساختارهای اجتماعی بود. از سوی جامعه اسلامی نیز با توجه به گسترش آن، با تنوع قومی و زبانی مواجه شده، که در نتیجه به پیچیدگی آن می‌افزود. از این رو اسلام ساده صدر اسلام (عصر تکوین) پاسخ‌گوی نیازهای جامعه نبود. (11) مسلمانان به تدریج از اندیشه‌ها و تجربه سایر سرزمین‌ها، همچون ایران، یونان، روم و … در ساختارهای اجتماعی و سیاسی استفاده کردند که این مسئله پیامدهایی به دنبال داشت. از دیدگاه سلفی‌ها به دلایل مختلف، بین اسلام اصیل و سلف با ویژگی‌های آن مقطع از تاریخ، فاصله به وجود آمد.
در این شرایط اندیشه‌ها و جریاناتی ظاهر شدند که خواهان بازگشت به دوران سلف بودند. آن‌ها معتقد بودند که اسلام از مسیر اصلیش منحرف شده و باید به دوران صدر اسلام برگشت. به نظر آن‌ها، اسلام قابل فهم برای همه است، آن چه مهم است عمل به اسلام است. بدین‌ترتیب سلفی‌گرایی و اندیشه‌های آنان در سرزمین‌های اسلامی شکل گرفت و در دوره‌های مختلف، فراز و فرودی داشته است. براین اساس می‌توان گفت مذهب سلف عبارت است از: بازگشت به عقاید صحابه، تابعین، تابعینِ تابعین؛ به طوری که اجتهادات آن‌ها در اصول و فروع، الگو برای دیگران است و خروج از آن جایز نیست و تمسک به صحابه و دعوت به سویشان به عنوان مظهر دین حق واجب است. (12) به طور کلی به علمای اسلامی در سه قرن نخست هجری و گاهی از نخستین تابعان به «سلف صالح» تعبیر می‌شود.
سلفی نیز منسوب به سلف است؛ سلفی به کسی اطلاق می‌شود که خودش یا دیگری او را به جماعت پیشینیان نسبت می‌دهد. بدین‌سان مقصود از سلفیه کسانی هستند که در قرن چهارم هجری متأثر از احمد بن حنبل ظاهر شدند، کسی که عقیده سلف را زنده کرد. آن‌گاه در قرن هفتم هجری ابن تیمیه آن را احیا کرد و شدیداً مردم را به این روش دعوت کرد و با اضافه کردن مسائلی، مردم عصرش را به تفکر واداشت. سپس در قرن دوازدهم هجری آرای او در جزیرةالعرب به وسیله محمد بن عبدالوهاب تداوم و با قدرت سیاسی همراه شد و فصل جدیدی در اندیشه اهل سنت پدید آورد. در دوره اخیر نیز تحولات جهانی و منطقه‌ای و نیز وقوع انقلاب‌ها در کشورهای عربی موجب فعالیت مجدد جریان‌های سلفی شده است. سلفی‌گرایی جدید محصول این تحولات است که ویژگی‌های خود را دارد.
بدین‌ترتیب سلفی‌گری پدیده‌ای نوظهور نیست و در طول تاریخ با فراز و نشیب همراه بوده است، اما در دوره معاصر با توجه به تحولات سیاسی- فرهنگی در سرزمین‌های اسلامی، این جریان نیز بیشتر جنبه سیاسی پیدا کرده است، به طوری که به مثابه ایدئولوژی برخی گروه‌های تکفیری جدید مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین در وضعیت کنونی، سلفی‌گری امری است که وجود دارد و عمل سیاسی انجام می‌دهد. از این رو کنش‌های سیاسی آنان قابل تفسیر است، اما تحولات میدانی از ظهور جریان‌های سلفی جدید تاکنون، حکایت از این دارد که این جریان هنوز مستقر نشده و وجود پارادوکس‌هایی در اندیشه و عمل سیاسی‌شان، تحلیل را دشوار می‌کند. زیرا هنوز برنامه عمل راهبردی مانفیست روشنی که توأم با تناقض نباشد، مشخص نشده است.
حال با توجه به ملاک دوم و سوم فهم کنش‌ها، تلاش می‌شود با توجه به رفتارها و مواضع سیاسی سلفی‌گرایان جدید در عرصه میدانی، مختصان این جریان فهم و بیان گردد.

3. فهم مختصات سلفی‌گری جدید

3 -1. پیوند با سیاست و تلاش برای کسب قدرت سیاسی

سلفی‌گری جدید اهداف و مباحث اعتقادی را از طریق دست‌یابی به قدرت و ورود به حوزه سیاست دنبال می‌کند. تا جایی که سیاست اولویت یافته و مباحث اعتقادی ابزاری در خدمت سیاست تلقی می‌گردد. بدین‌ترتیب سلفی‌گری جدید نه به عنوان یک مکتب فکری خاص با اصول و فروع عقیدتی، بلکه به شکل یک جریان گذشته‌گرای منحط فکری با یک ساختار سیاسی ویژه شناخته می‌شود. از این منظر سلفی‌گری جدید در عین داشتن اهداف مذهبی، هدف اصلی خود را دست‌یابی به قدرت سیاسی می‌داند. جریان‌های تکفیری مانند سروری‌ها در سوریه از این قسم به حساب می‌آیند. هر چند جریان‌های سلفی به دلیل تنوعشان متفاوتند، اما جریانات سلفی‌گری جدید پیوند وثیقی با سیاست و قدرت پیدا کرده‌اند؛ برای نمونه سلفی‌های عربستان با یمن، کویت، مصر، سودان، الجزایر و تونس، تفاوت دارند. سلفی‌های عربستان سعودی که اصالتاً اهل نجد هستند، وهابی می‌باشند و از روایت‌های «ابن حنبل» و «ابن جوزیه» پیروی کرد. و رادیکال هستند. این‌ها دخالت در امور سیاسی را حرام، ورود به انتخابات پارلمانی را شِرک و نشستن روی صندلی پارلمانی را معصیت الهی می‌دانند، از نظر فقهی متأثر از فقه جامیه‌اند که درباره مسایل سیاسی سکوت کرده و با سلطان همکاری می‌کنند در حالی که سلفی‌های خارج از عربستان به خاطر رویارویی با جمهوری اسلامی ایران و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) و نیز در برخی موارد با غرب درباره برخی اصول تجدیدنظر کرده‌اند؛ از جمله ورود به میدان‌های سیاسی در حالی که آن‌ها ورود به انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان، مبارزه‌های سیاسی و تشکیل حزب را جزو محرمات می‌دانستند، امروز این امور را حلال می‌شمارند، تا از این مسیر به اهداف دینی و اعتقادی خود برسند.
در حال حاضر احتمالاً به صورت ضمنی، یک رقابت مذهبی و سیاسی بین سلفی‌های سعودی و سلفی‌های خارج از عربستان وجود دارد. در واقع سلفی‌های عربستان، به دلیل عدم پشتیبانی آل سعود، محدودند، در حالی که سلفی‌های خارج از عربستان که از همین کشور نشأت گرفته‌اند، امکانات مختلف و ارتباطات بین المللی دارند. اکنون درگیری‌های نسبی و مخفی بین آل سعود و وهابی‌های عربستان وجود دارد. از نظر سیاسی به نظر می‌رسد سلفی‌های کویت نسبت به سلفی‌های منطقه، سیاسی‌ترند و در عرصه سیاسی حضور جدی دارند، زیرا از آزادی نسبی و تا حدودی آزادی بیان و مطبوعات برخوردار بوده و در انتخابات هم شرکت می‌کنند. ورود آن‌ها به پارلمان، باعث رشد نسبی سیاسی‌شان شده است و بدین‌ترتیب در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه، نسبت به سایر سلفی‌ها مؤثرترند، گاه در مسائل بین المللی نیز وارد می‌شوند؛ برای نمونه اولین گروهی که از اعتراض‌های سوریه پشتیبانی کرد، سلفی‌های کویت بودند که این موضوع را در پارلمان مطرح کرده و با این که در اقلیت بودند، به نخست وزیر فشار آورده تا واکنش نشان دهد و در نهایت، عامل سقوط وی شدند. در واقع آن‌ها از دولت انتقاد می‌کردند که چرا آشکارا وارد مسائل منطقه‌ای نمی‌شود، زیرا دولت کویت محافظه کارانه با مسئله سوریه و بحرین برخورد می‌کرد، و در این زمینه روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران داشت. از این رو سلفی‌های کویت، که رهبرشان آقای «ولید طباطبایی» با کمک عربستان سعودی تحرکات گسترده‌ای انجام دادند و منجر به سقوط دولت در کویت شدند؟
بنابراین سلفی‌های جدید اغلب سیاست را به مثابه ابزار برای دست یابی به اهداف قلمداد کرده و در نتیجه کسب قدرت سیاسی را مقدمه تحقق آرمان‌ها می‌دانند. با این وجود از کشوری به کشور دیگر، در اندیشه و عمل متفاوتند، اما در اهداف تا حدود زیادی وحدت دارند و به نظر می‌رسد مهم‌ترین هدفشان تضعیف قدرت شیعیان در منطقه، به ویژه جمهوری اسلامی است.

3- 2- همکاری با دولت‌ها و نظام‌های سلطانی

از آن جا که جریان‌های سلفی گوناگون و متعددند، این تنوع متأثر از اندیشه‌های فقهی آنان در دوره کنونی است، زیرا برخی از جریان‌های فقهی با دولت‌ها تعاملاتی دارند و از مواضع سیاسی آن‌ها حمایت فقهی می‌کنند؛ از این رو به برخی از این رویکردهای جدید فقهی اشاره کرده و مناسباتشان آن با جریان‌های سلفی بررسی می‌گردد.

1-2-3. جریان فقهی سروری (سروریه)

این جریان تابع اندیشه‌های فردی به نام «محمد سرور زین العابدین» سوری است. و تلاش می‌کند بین اندیشه‌های سید قطب و مودودی از یک طرف و اندیشه‌های محمد بن عبدالوهاب جمع نماید. این جریان بر این عقیده‌اند که از حاکمان مشهور باید اطاعت کرد، البته این اندیشه مربوط به زمانی است که فضای جامعه بحرانی نباشد، در غیر این صورت، مستعد افراط‌گرایی در اندیشه و عمل هستند؛ بدین معنا که استعداد جهادی دارند و در مقابل حاکم و سیاست‌هایش می‌ایستند. این جریان در حال حاضر در سوریه فعال است و در برخی کشورهای عربی مثل: کویت و عربستان استعداد رشد دارد بدین‌ترتیب برخی از سلفی‌های جدید که پیوندی با سیاست پیدا کردند متأثر از این رویکردهای جدید فقهی‌اند. (13)
نکته مهم در شناخت این جریان این است که یکی از جریان‌های قوی در منطقه محسوب می‌شود و استعداد گسترش به مناطق مرزی ایران را دارد، زیرا یکی از مختصات فکری و عملی آن‌ها، توجه به مسائل درون کشورهای اسلامی است که گاهی از آن به «عدوالقریب» اسم می‌برند که احتمالاً منازعه با تفکر شیعه و نظام‌های شیعی، از جمله جمهوری اسلامی ایران در کانون توجه‌شان است؛ برخلاف برخی جریان‌های جهادی، مثل القاعده که متوجه غرب هستند.

2-2-3. جریان فقهی جامی (جامیه)

این جریان متأثر از اندیشه‌های محمد امان بن علی جامی (1349-1416ق) است. وی شاگرد (بن باز) و از شخصیت‌های بارز سلفی در دانشگاه اسلامی مدینه بوده و نقش مهمی در ترویج سلفی‌گری و نیز در توجیه سیاست‌های ملی و فراملی عربستان سعودی داشته است. جامی در کتاب العقیدة الاسلامیه و تاریخها بر این عقیده است که دانشگاه‌های اسلامی مدینه و دانشگاه امام محمد بن سعود در ریاض در انتشار اندیشه سلفی‌گری در مناطق مختلف جهان، مثل شرق آسیا، قاره هند و مناطق دور افریقا و در بسیاری از کشورهای عربی فعال است. (14) ایشان پیوند وثیقی با نظام سیاسی حاکم بر عربستان دارد. خودش را تا حدی غیرسیاسی می‌داند، اما اندیشه اطاعت از حاکم و ضرورت تبعیت از تشخیص مصالحی که حاکم دارد، را مطرح می‌کند، از این رو با نظام حاکم بر عربستان مرتبط است، و از سیاست‌های عربستان در داخل و خارج حمایت مذهبی کرده است.
این رویکرد فقهی به سبب اولویتی که برای تشخیص حاکمان در مسائل سیاسی قائل است و از سیاست‌هایشان حمایت می‌کند می‌تواند مورد استفاده کشورهای امیرنشین خلیج فارس قرار گیرد؛ از این رو از سیاست‌های ضد ایرانی حاکمان عرب سنی حمایت می‌کنند. برای نمونه از سیاست‌های رسمی عربستان در منطقه به ویژه در مناقشات میدانی، که گاه با منافع ایران در تزاحم است، حمایت می‌کند. نکته مهم درباره سلفی‌های جدید این است که وقتی آن‌ها وارد سیاست نمی‌شوند، کاملاً تحت فرمان دولت مردان دیکتاتور هستند. در مصر، عربستان و کشورهای دیگر این موضوع قابل مشاهده است. در واقع سلفی‌ها معمولاً با نظام‌های سلطانی در دوره کنونی روابط خوبی دارند. آن‌ها اگر منافعشان تأمین شود، سکوت می‌کنند و حتی به واعظ السلاطین تبدیل می‌شوند و از آنان حمایت فقهی و مذهبی کرده و به نوعی مشروعیت می‌دهند، هر چند نظام‌های حاکم اجازه فعالیت سیاسی به آن‌ها در داخل کشورهای‌شان نمی‌دهند. مثلاً جریان‌های سلفی در عربستان اجازه فعالیت سیاسی در داخل را ندارند، زیرا نظام حاکم می‌داند، اگر سلفی‌های داخل فعال شوند، اولین خطر خود رژیم را تهدید می‌کند. آن‌ها این موضوع را در درگیری‌های مسجدالحرام در اول دهه 80 تجربه کرده‌اند. بنابراین می‌دانند اگر سلفی‌ها مقداری رشد سیاسی و مبارزاتی پیدا کنند، اولین هدفی را که دنبال خواهند کرد سرنگونی آل سعود است. ولی در خارج از عربستان، از جمله کویت، آن‌ها آزادی مناسبی دارند.
بنابراین تحولات اخیر نشان می‌دهد رشد سلفی‌گرایی یک حادثه اتفاقی نیست، بلکه پیوند با سیاست و نظام‌های سلطانی در منطقه موجب رشد جریان‌های سلفی جدید شده است.

3-3. عبور از رهبران مذهبی و نفی تقلیدگرایی

مهم‌ترین آموزه قرائت سنتی از دین، مؤلف محوری و متن محوری است؛ بدین معنا که غرض اصلی آن، درک مراد جدی صاحب سخن «مؤلف» از طریق پیمودن روش متعارف و عقلانی فهم متن است که در متن تجلی یافته، نتیجه آن هم احتزاز از مفسرمحوری و پیش انگاره‌های ذهنی و تفسیر به رأی می‌باشد و به شدت مخالف نسبی‌گرایی تفسیری و قرائت پذیری دین است. یکی از مبانی اندیشه‌ای سلفی‌های جدید که مبنای عمل سیاسی‌شان قرار گرفته، عبارت از اصل «اتباع در مقابل ابداع» است، اتباع به معنای تبعیت کردن است. سلفی‌های جدید معتقدند که از نص باید تبعیت کرد و اضافه کردن هر چیز جدید، نوعی بدعت است؛ زیرا نص وجود دارد و احتیاج به توضیح و تفسیر ندارند. مشکل مسلمانان در عصر کنونی عمل است و به جای این که عمل کنند وقت‌شان را صرف تفسیر نص و توجیه می‌کنند. بدین ترتیب آن‌ها هرگونه تفسیر و تأویل‌گرایی را رد کرده و معتقدند تمام نصوص شفاف‌اند و نیاز به تفسیر ندارند. اگر باب تفسیر بازگردد دین از بین می‌رود. بنابراین نص‌گرایی نقطه عزیمت سلفیان جدید است و مهم این است که به ظاهر نص عمل می‌کنند و تبعیت محض از نص را پذیرفته و برداشت‌های اضافه از ظاهر را، بدعت می‌دانند. ثمره عملی این مؤلفه این است که در دوره کنونی نیاز به رهبران دینی و تقلید از آن‌ها نیست، در نتیجه در ساحت عمل سیاسی نیازی به تقلید و اجازه جهاد نیست و خود مستقیماً عمل می‌کنند. مهم‌ترین پی‌آمد آن، عدم توانایی کنترل جریان‌های سلفی جدید از سوی رهبران مذهبی است. در حالی که رهبران مذهبی در مذاهب، به طور سنتی مفسرانی بودند که روابط بین مردم با نص یا مرکز دین بودند، مردم مستقیماً به نص مراجعه نمی‌کردند، در حالی که سلفی‌ها بر حذف واسطه‌ها و بازگشت به نص تأکید می‌کنند. آن‌ها معتقدند آیه را هر کس اندکی ادبیات عربی بخواند، می‌فهمد و احتیاج به مجتهد، واسطه، مفسر نیست. (15)
توجه به نص و نص‌گرایی با تکیه بر این نکته هر تر و خشکی را خداوند برای بشر در قرآن ذکر کرده است. از این رو هر فرد مسلمان برای نیازهای فکریش باید به خود قرآن، مراجعه کند. هم چنین این کتاب از عالم غیب برای انسان ارسال شده است؛ به همین سبب نمی‌توان آن را در حد فهم بشر پایین آورد. این به مثابه دخالت در کار شارع مقدس و ارتقای جایگاه مفسر تا حد خداوند است؛ که در هر دو صورت کفر و مستوجب عقوبت خواهد بود. در مجازات چنین انسان‌هایی، سلفی، شدیدترین مجازات را برای جلوگیری از تکرار، مجاز می‌داند. این مبانی نظری، ذهنیت مسلمان سلفی را برساخته است. این تلقی از دین، خود تفسیری است که سلفیه از پذیرش آن سرباز می‌زند، اما این مبانی فکری در عرصه عملی جوّی از رعب و وحشتی را به نام خدا و دین برساخته است. (بدوی، 465 :1995) این مؤلفه پیامدهای سیاسی مهمی خواهد داشت؛ بدین معنا که از این به بعد، شاهد ظهور جریان‌های سلفی خواهیم بود، که از اتباع سخن می‌گویند، نه تقلید، و این، دقیقاً در مقابل تفکر سنتی اهل سنت و سلفی‌های گذشته است؛ چه در تفکر سنتی، هر عملی نیاز به اجازه عالمان سنی داشت و این اجازه می‌توانست از رادیکال شدن افراد معمولی جلوگیری کند. در حالی که در شرایط کنونی از منظر برخی جریان‌های سلفی جدید اذن معنا ندارد و خود مستقیماً به نص مراجعه کرده و به همان ظاهر نص و فهمشان از آن، عمل می‌کنند. برای نمونه در تفکر سنتی اهل سنت، جهاد و جهادگرایی وجود دارد، اما معتقد بودند جهاد نیاز به دستور حاکم دارد، در حالی که سلفی‌های جدید، معتقدند فردِ مسلمان مستقیماً باید به جهاد بپردازد؛ و نباید احکام شریعت تابع مصلحت سنجی‌های حاکمان و مفتی‌ها قرار گیرد. نتیجه ان است که مهم‌ترین عاملی که موجب رادیکال شدن جریان‌های سلفی می‌شود از دستان حاکمان و عالمان دینی خارج شده است که این مهم کنترل و مهار این گروه‌ها را دشوار می‌کند.

4-3. جهادگرایی

جهاد یکی از مهم‌ترین مبانی و گروه‌های سلفی معاصر است. در برخی از سرزمین‌های اسلامی، جهاد پیش از هر چیز، تنها نشانه مرکزی گفتمان اسلام سیاسی است. کاربرد وسیع آن در میان گروه‌های اسلامی، موجب یک گمراهی تاریخی در غرب شده است؛ زیرا کانون اسلام در غرب، با جهاد، آن هم با قرائت سلفی شناخته می‌شود. بی شک بخش اعظم این تقصیر، برعهده گروه‌هایی است که خود را اقامه‌کنندگان فریضه جهاد دانسته و با تفسیرهای عمدتاً نادرستشان، چهره خشن و افراطی از اسلام، در اذهان جامعه بین المللی ترسیم کردند. شاید سرچشمه اندیشه جهاد در جامعه جاهلی و مطرح کردن جاهلیت به عنوان یک پارادایم در تمام زمان‌ها، به ابن تیمیه برگردد، زیرا او بود که می‌گفت: در قرآن، سنت و اجماع آمده است که انسان باید با هر کسی که از قانون اسلام (شرع) سرپیچی کند، بجنگد حتی اگر شهادتین را بگوید، ولی در ایدئولوژیک ساختن مفاهیم جهاد و جامعه جاهلی بدون تردید سید قطب نقش کلیدی داشته است. جاهلیت به عنوان مفهوم کلیدی در اندیشه سید قطب، جایگاه ویژه‌ای دارد. البته مفهوم جاهلیت پیش از سید قطب و بعد از ابن تیمیه در نزد کسانی چون: محمد بن عبدالوهاب، محمد عبده و رشید رضا مطرح بود. بعد از ایشان هم کسانی بودند که این مفهوم را وارد دنیای مدرن کردند، مثل مودودی و شاگردش ابوالحسن ندوی، اما کسی که این مفهوم را به مثابه یک اصل درآورد که مبنای جهاد واقع شد، سید قطب بود. مودودی و ندوی تنها جوامع کمونیستی و غربی را جوامع جاهلی می‌دانستند و جوامع مسلمان را از این مفهوم خارج می‌کرددن، در حالی که سید قطب اولین کسی بود که جوامع معاصر مسلمان را نیز وارد این مفهوم کرد، به همین دلیل است که امروزه سازمان القاعده و گروه‌های افراطی دیگر، ترور را شامل مسلمانان نیز کرده‌اند. نکته این جاست که تا قبل از ظهور افراط‌گرایی و سلفی‌گرایی جدید، سلفیان و حتی عالمانشان، با حاکمان جوامع اسلامی روابط بسیار خوبی داشته و حتی به لحاظ تئوریک نیز قیام مسلحانه را علیه آنان جایز نمی‌دانستند، ولی به یک باره با ظهور شخصیت‌هایی چون مودودی، سیدقطب، حسن البنا و دیگران، این رویکرد، تغییر کرده و ناسازگاری‌ها میان حاکمیت‌های سرزمین‌های اسلامی و گروه‌های اسلامی که از مدارس سنتی اسلامی برخاسته‌اند، به وجود آمد.
سلفی‌های جدید دنیا را به توحید و شرک و یا جاهلی و اسلامی و مؤمن و کافر و … تقسیم می‌کنند و بین آن‌ها رابطه جنگی برقرار می‌کنند. مهم این است که معتقد به جهاد ابتدایی‌اند و نه دفاعی. این مسئله مبتنی بر فقه سلفی در دوره جدید است. فقه سلفیه یا بنیادگرا اصول نظری دارد که بسیار مهم است. یکی از آنان این است که دنیا را به توحید و شرک، یعنی مؤمن و غیرمؤمن تقسیم می‌کنند و بینشان رابطه جنگی برقرار می‌کنند. در واقع دسته بندی قبلی، حتی در اندیشه سلفی دارالایمان و دارالکفر یا دارالاسلام و دارالکفر را همچنان حفظ می‌کنند و اساس این رابطه مبتنی بر جهاد ابتدائی و نه جهاد دفاعی است. (16) در حقیقت در ادبیات اسلامی وقتی از جهاد بحث می‌شد از دو نوع جهاد صحبت می‌کردند: ابتدائی و دفاعی. در حالی که سلفی‌های جدید بیشتر بر جهاد ابتدائی تأکید می‌کنند.
بدین‌سان نوع نگاه به جهاد و جهادگرایی از مؤلفه‌هایی است که در ساخت سلفی‌گری جدید پراهمیت می‌باشد، و پیامدهای سیاسی مهمی به دنبال دارد. برای نمونه کشورهای با دشمنانی به غیر از دولت‌ها مواجه خواهند بود که به صورت شبکه‌ای در همه جا حضور داشته و نمی‌توان آن‌ها را تنها به یک ملت و کشور وابسته دانست، چون در هر گروه افراد از تابعیت‌های متفاوت، عضویت دارند.

5-3. توجه به مسائل درون کشورهای اسلامی

سلفی‌گری جدید بر این پیش‌فرض استوار است که مشکلات و عقب ماندگی‌ها و نیز حضور کشورهای غرب در منطقه ریشه داخلی دارد و اگر کشورهای اسلامی دچار انحطاط داخلی نمی‌شدند. شاهد این اتفاقات و تهدیدات از سوی سرزمین‌های غربی نمی‌شد؛ بنابراین برای حل معضلات داخلی باید نگاه به درون داشت و مسائل داخلی را آسیب شناسی کرد. در پاسخ به این پرسش که عامل انحطاط بلاد اسلامی چیست؟ به نظر آن‌ها مشکل کشورهای اسلامی و متفکرشان این است که از اسلام اصیل و سلف فاصله گرفته و به فِرَق متعدد تبدیل شده‌اند؛ یعنی، حتی گروه‌های مهم اهل سنت هم به بیراهه رفته و از اصل اسلام دور شدند. بدین‌سان اگر کشورهای اسلامی و مسلمانان بخواهند به عظمت خود برگردند، متحد شوند. مراد از وحدت این است که همگی به نص برگردند و تقلیدگرایی را کنار گذاشته و به اسلام عمل کنند. از این رو اینان درصدد از بین بردن همه فرق و مذاهب و یکسان‌سازی هستند و در این مسئله تفاوتی بین فرق شیعه و سنی نیست و در نتیجه در مقابل هم شیعه و هم فِرَق سنی قرار می‌گیرند. بنابراین سلفی‌گرایی جدید در ساحت عمل دوگانه عدوالقریب و عدوالبعید را طرح می‌کند؛ بدین معنا که مسلمانان دشمن دور و دشمن نزدیک دارند. مراد از دشمن بعید غرب و تمدنشان است که در حال حاضر در اولویت نیستند، در حالی که اولویت اصلی دشمن دیگری است که در دسترس است و خطرات بیشتری برای اسلام و مسلمانان دارد و آن مذهب شیعه و در رأسشان نظام جمهوری اسلامی ایران است. سلفی‌ها زمانی که وارد سیاست و مبارزه می‌شوند، عملکردشان انحرافی است؛ یعنی، همیشه علیه مسلمانان حرکت می‌کنند، و کمتر بر ضد دشمنان امت اسلامی جبهه می‌گیرند؛ مثلاً هیچ‌گاه در سخنرانی‌ها، خطابه‌ها، بیانیه‌ها و به طور کلی ادبیات خود، در مقابل رژیم صهیونیستی موضع‌گیری نمی‌کنند؛ در عوض بیشتر تبلیغاتشان ضد مذهب تشیع و جمهوری اسلامی است و در واقع کاملاً برای اوضاع داخلی منطقه مشغولیت ایجاد کرده و کاری به مسائل استراتژیک بین المللی، آمریکا و جنایت‌ها و توطئه‌های ابرقدرت‌ها ندارد. آن‌ها هم زمان در دو جبهه با دو جریان درگیرند، اما توجه‌شان بیشتر به عدوالقریب، یعنی سرزمین شیعی و نظام‌های شیعی است.

6-3. تنوع و تکثر جریان‌های سلفی جدید

تنوع و تکثر جریان‌های سلفی مانعی جدی در فهم سلفیزم به حساب می‌آید. جنبش‌های سلفی امروزه در جای جای کشورهای اسلامی فعالیت می‌کنند؛ به عبارت دیگر سلفیزم در همه جا منتشر است. آنچه مهم به نظر می‌رسد این است که تاکنون وجه سلبی سلفی‌گری قوی بوده است، اما در مرحله نهادسازی و دولت سازی و به طور کلی در وجه ایجابی موفقیتی نداشته است. از آن جا که این جریان‌ها و جنبش‌ها جنبه تخریبی بالایی دارند، هرگز تمدن ساز نخواهند بود. جریان‌های سلفی جدید با توجه به اهداف و سازمان با یکدیگر متفاوتند، در نتیجه گونه‌های متعددی از سلفی‌گری در جهان دیده می‌شود. بدین ترتیب سلفی‌گری جدید علاوه بر اشتراکات، به نظر می‌رسد ماهیتی متفاوت از سلفی‌گری قدیم دارد. مفهوم سلفی‌گری آن چنان وسیع است که گروه‌های گوناگونی را در برمی‌گیرد، از وهابیان گرفته تا سایر جریاناتی که صبغه سلفی دارند و حتی جریاناتی که سلفی نیستند، برخی آن‌ها را در زمره سلفیان به حساب می‌آورند. اما به نظر می‌رسد سلفی‌گری که مورد بحث این نوشته است، نه تنها مخالف شیعه، بلکه بر ضد همه و مذهب‌های اسلامی است و از فرق دیگر تنها استفاده ابزاری بر ضد شیعه می‌کند.
عوامل متعددی بر گوناگونی سلفی‌گری دلالت دارد از جمله در اعتقادات و روش‌های مبارزه، با وجود مبانی مشترک دارای تنوع است، شاید ریشه این تنوع، به عقاید و سبک‌های مبارزه برمی‌گردد. مثلاً در حالی که وهابیان به حدیث به عنوان منبع معرفتی بسیار تأکید دارند، اهل قرآن، توجهی به حدیث نداشته و به طور مستقیم به کتاب مراجعه می‌کنند و یا در حالی که وهابیان به شدت با تصوف مخالفند، مکتب دیوبند به دو اصل طریقت و شریعت پای بند است (17) و گاهی مسائل سیاسی عامل تنوع جریانات سلفی شده است؛ برای نمونه در تعامل با دولت‌ها برخی سلفی‌ها معتقد به مبارزه با حکومت جائرند و برخی دیگر چنین نیستند. و گاهی در روش مبارزه با هم متفاوتند و از یکدیگر جدا می‌شوند؛ مثلاً بعضی اصلاحی و عده‌ای تکفیری و خشونت‌گرا هستند، مثلاً جمعیت العلمای اسلام برای رسیدن به اهداف از روش‌های مسالمت آمیز و دیپلماتیک استفاده می‌کند، اما سپاه صحابه از روش خشونت و برخی دیگر از روش‌های تبلیغی استفاده می‌کنند. (18) بدین ترتیب می‌توان انواع سلفی‌گری را معرفی کرد از جمله: سلفی‌گری تکفیری، سلفی‌گری تنویری و اصلاحی، سلفی‌گری سیاسی، سلفی‌گری تبلیغی، سلفی‌گری جهادی، و … که هر کدام از جهت شیوه‌های مبارزه با یکدیگر متفاوت‌اند. توضیح این جریان‌ها دغدغه این نوشته نیست. سلفی‌گریِ جدید برخی از ویژگی‌های این گونه‌های سلفی را در بر دارد.

7-3. تکفیری بودن

یکی از مشخصه‌های بارز اندیشه سلفی‌گری در تفکر کلاسیک و حتی جدید آن، بی توجهی به عقل و رد هرگونه معرفت عقلی است. اساساً میزان خِرَد، نزد بنیان‌گزاران اندیشه سلفی چون: احمد بن حنبل و ابن تیمیه، کمترین اعتبار و منزلتی ندارد. این موضوع در فهم مسئله تکفیر مسلمانان، مهم است.
ابن تیمیه بر این باور بود که کسانی که ادعای تمجید از عقل دارند در حقیقت ادعای تمجید از بتی دارند که آن را عقل نامیده‌اند. هرگز عقل به تنهیای در ارشاد کافی نیست وگرنه خداوند رسولان را نمی‌فرستاد؛ در نتیجه آن‌ها با یقینیات عقل مخالفت کرده و هر کسی را که با عقایدشان مخالف باشد، کافر و فاسق می‌انگارند، بدین ترتیب تقلید کورکورانه موجب پای‌بندی تعصب آمیز به ظواهر اخبار و روایات موقوفه، مرفوعه و … از سوی آن‌ها گردیده و حتی از نظرشان، اهمیتی ندارد که آن احادیث، شاذّ، منکر، غریب و یا از اسرائیلیات باشد. در این میان، سلفیان تکفیری در میان گونه‌های سلفی رسماً به تکفیر مسلمانان می‌پردازند. به نظر آن‌ها هر دیدگاهی که با عقایدشان نسازد محکوم به کفر و ارتداد است. این گروه متأثر از آثار و افکار ابن تیمیه‌اند. ابن تیمیه رسماً به تکفیر برخی فیلسوفان، دانشمندان و عالمان دینی می‌پردازد و وجوب قتل امثال آن‌ها را به اتفاق تمامی اهل ایمان ادعا می‌کند (19) و حتی کفرشان را بیشتر از کفر یهود و نصارا می‌داند و می‌گوید: «اگر اینان ادعای اسلام هم می‌کنند، در واقع منافقند.» (20)
ابن تیمیه علاوه بر تکفیر فلاسفه، متصوفان و اهل عرفان را نیز اولیای شیطان خوانده و کافر و ملحد می‌داند. (21) وی همچنین شیعیان را نیز تکفیر کرده و آن‌ها را کلید باب شرک می‌داند. (22)
اندیشه ابن تیمیه پس از وی دوام نیاورد، اما در قرن دوازدهم محمد بن عبدالوهاب بی توجه به مبانی نظری ابن تیمیه در حوزه تکفیر، با تکیه بر دیدگاه‌های تکفیری وی، خون و مال مسلمانان را مباح شمرده، اما این بار تفکر ابن تیمیه به وسیله وهابی‌ها و سلفیان عملی گردید. در شرایط کنونی نیز رادیکال‌ترین جریان سلفی، تکفیری‌ها هستند که نخست به تکفیر مسلمانان پرداخته، سپس مال و جان و آنان را مباح دانسته و در نتیجه دست به خشونت می‌زنند. مهم آن است که به اقدامات خشونت آمیزشان وجهه شرعی داده و انجام ندادن آن را گناهی بزرگ قلمداد می‌کنند.

8-3. شبکه‌ای و بین المللی بودن سلفی‌گری جدید

تحرکات و عمل سیاسی سلفی‌های کلاسیک در سطح ملی بوده است؛ بدین معنا که سلفی‌های هر کشوری در درون مرزهای همان کشور عمل کرده و کوشش می‌کردند از طریق تهدید رهبران ملی و یا اعمال تروریستی به اهدافشان برسند، اما امروزه سبکِ مبارزه متفاوت و به نوعی بین المللی و به صورت شبکه‌ایی و فراتر از سطح ملی عمل می‌کنند. بدین‌سان یکی دیگر از شاخص‌های سلفیان جدید، شبکه‌ای بودن است و در نتیجه خصلتی بین المللی داشته و در تمام کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی با هم همکاری می‌کنند. به علاوه جریان‌هایی غیردولتی و گاه مخفی به حساب آمده که با متلاشی شدن یک جریان، پایگاه‌ها و فرماندهانشان هرگز نباید تصور کرد که آن‌ها از بین رفتند، بلکه با نام و نشان دیگر و به اشکال دیگر ظاهر می‌شوند. برای نمونه با متلاشی شدن گروهک عبدالمالک ریگی در جنوب شرق ایران، گروه دیگری با نام جیش العدل پدید آمد، که فعالیتشان محدود به مرزهای جغرافیای ایران نیست، بلکه هم زمان در چند جبهه درگیرند. بنابراین شبکه‌ای بودن وجه تمایز سلفیان جدید با سایر جریان‌های سلفی است، و ارتباط تنگاتنگی بین سلفی‌های هر کشوری با سایر سلفی‌ها وجود دارد. نتیجه عملی، آن است که هنگام مبارزه از تمام کشورها جهادگر وجود دارد، برای مثال در سوریه از بیشتر کشورها مبارزان سلفی حضور دارند.
با توجه به چارچوب نظری در فهم انتقادی سلفی‌گری و نیز ویژگی‌های ذکر شده برای سلفی‌گری جدید، می‌توان دریافت که اولاً ادعاها و اندیشه‌های سلفی‌گری جدید، برآمده از اندیشه‌های ناب اسلامی نیست، بلکه ساخته ذهنی خودشان است وا ساساً نمی‌توان آن‌ها را نماینده اسلام و حتی اسلام سنی دانست، چون افکار و حتی کنش سیاسی‌شان حاکی از مخالفت با اکثر فرق اهل سنت دارد؛ دوم این که براساس روش هرمنوتیک انتقادی می‌توان گفت اندیشه سلفی‌گری جدید با این ایدیولوژی و مختصات گفته شده، نه تنها موجب رهایی انسان مسلمان از سلطه نمی‌گردد، بلکه آن‌ها را در گرداب جدیدی قرار می‌دهد که در آن سخن از تفاهم و رهایی معنا ندارد و سلطه‌ای آشکار همراه با خشونت و ترس در انتظار اوست، زیرا ابزار مهم آن‌ها ترور، وحشت، اجبار است. سوم این که این ایدئولوژی ساخته سلفیان جدید به نام اسلام به تدریج در حال گسترش و تحول به سمت نهادسازی است و تلاش می‌کند در قالب خلافت اسلامی (آنچه در دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش دنبال می‌شود) قرائت خشن از اسلام را توسعه دهد. اجرای این مهم، تنها از مسیر کسب قدرت سیاسی با سازوکار جهاد و تشکیل دولت اسلامی و نهادهای معطوف به آن است. بنابراین آنچه دست یابی به این هدف را تسهیل می‌کند، دادن آگاهی کاذب از اسلام و تفسیر به رأی نصوص اسلامی از جانب آن‌ها است: که تحریف و برداشت ظاهرگرایانه از متون و نصوص است.
چهارم این که وجود پارادوکس‌هایی در اندیشه و عمل سیاسی سلفیان جدید حاکی از این است که گویندگان و کنش‌گران سلفی، صادق نیستند و براساس منافع گروهشان و گاه در چارچوب منافع غرب و برخی نظام‌های سلطانیِ منطقه عمل می‌کنند و به راحتی از اصول ایدئولوژیک خود دست برداشته و تغییر موضع می‌دهند. این مسئله نشان می‌دهد جریان سلفی‌گری جدید تا چه حد قابلیت تأثیرپذیری از قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای دارد.

4- پی‌آمدهای سیاسی سلفی‌گری جدید بر جمهوری اسلامی ایران

با توجه به فهم انتقادی از مختصات جریان سلفی‌گری جدید، می‌توان پی‌آمدهای آن بر جمهوری اسلامی ایران را بررسی کرد. از زوایای مختلف می‌توان پی‌آمدهای این جریان را تحلیل کرد، اما هدف این نوشته تنها پی‌آمدهای سیاسی آن، به وجه اختصار است:

1-4. جمع‌آوری اطلاعات سیاسی- امنیتی (جاسوسی)

جریان‌های سلفی در داخل مرزهای ایران به مثابه گروهک‌های مخالف و معاند نظام جمهوری اسلامی هستند که رسماً ادعای براندازی نظام را در سر دارند و از هیچ امری در این مسیر کوتاهی نمی‌کنند. حمایت کشورهای مخالف جمهوری اسلامی از گروه‌های سلفی جدید، در انجام عملیات‌های تروریستی در جغرافیای ایران، حاکی از آن است که رابطه دوسویه بین آن‌ها وجود دارد؛ بدین معنا که از یک طرف کشورهای حامی، امکانات مالی، لوجستیکی و اطلاعاتی را در اختیار گروه‌های سلفی قرار داده و در مقابل مطالباتی از جنس دیگر طلب می‌کنند؛ مثلاً از آن‌ها می‌خواهند به مثابه جاسوس اطلاعات جمهوری اسلامی را در اختیارشان قرار دهند. بنابراین تحرکات این گروه‌ها در ایران نشان می‌دهد که این جریان‌ها همچون ابزار جاسوسی برخی کشورهای منطقه عمل می‌کنند، که بایسته است مورد توجه نهادهای اطلاعاتی امنیتی قرار گیرد، به ویژه این که، یکی از اهداف راهبردی حامیان این جریانات، تأسیس یا نفوذ بر مدارس مذهبی اهل سنت، به ویژه در استان‌های مرزی در جهت ترویج عقاید ضد شیعی است. به عنوان مثال، سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صهیونیستی «موساد» با احداث و راه اندازی یک مرکز آموزشی در حوالی شهر چمن افغانستان، نیروهای مخالف جمهوری اسلامی ایران را آموزش می‌دهند که برخی اعضای‌شان از وهابیون و سپاه صحابه با اندیشه‌های افراطی ضد شیعی می‌باشند. (23) از آن جا که جریان‌های سلفی غیرایرانی همکاری نزدیکی با برخی گروه‌های سلفی رادیکال در داخل دارند، از این رو حامیان فکری و اعتقادی آن‌ها در داخل، بهترین کسانی هستند که می‌توانند داده‌های اطلاعاتی و امنیتی را گردآوری کرده و در اختیار کشورهای حامی قرار دهند. آنچه مهم به نظر می‌رسد این است که آن‌ها از افراد و گروه‌های ناشناخته بیشتر استفاده می‌کنند و از این طریق جاسوسی می‌کنند. از این رو وظیفه دستگاه‌های امنیتی دو چندان می‌گردد، تا این گروه‌های کوچک و ناشناخته را رصد کرده و مهار نماید؛ زیرا جهت‌گیری و مرام‌نامه عقیدتی سیاسی بیشتر سازمان‌های تروریستی مستقر در شرق ایران، نشانگر تأثیرپذیری بالایشان از بنیان نظری سلفیان جدید تکفیری است؛ از جمله نشانه‌های این تأثیرپذیری، مبارزه مستقیم با دولت‌های حاکم شیعی است که از اهداف راهبردی جریان‌های سلفی جدید در منطقه است.

2-4. افزایش گروهک‌های تروریستی سلفی ضد شیعی

از جمله پیامدهای سلفی‌گری جدید در منطقه: افزایش این گروهک‌ها در داخل ایران، به ویژه در مرزهای شرقی است. در این منطقه به دلیل قرابت مذهبی و قومی، ظرفیت رشد سلفی‌گری و به تبع رشد خشونت و ترور وجود دارد. برای نمونه گروه تروریستی عبدالمالک ریگی و گروه جیش العدل در این چارچوب قابل بررسی است. برخی سازمان‌های تروریستی ضد شیعی، به ویژه در اطراف ایران، بخش مهمی از نیروهای خود را از «مدارس مذهبی اسلامی» و جهادگران سایر کشورها جذب می‌کنند، که به وسیله لشگر طیبه «جماعة الاسلامیه» پایه‌گذاری شده‌اند، و با گذشت زمان، نقش سلفیان تکفیری عربستان و امارات بر این مدارس و نیز نفوذشان میان برخی شاخه‌های القاعده، در حال افزایش است. این مدارس بیشتر در مناطق قبیله‌ای، به ویژه سه استان وزیرستان، بلوچستان و سرحدات پیشاور متمرکزند. و به دلیل نزدیکی با ایران، مناطق مرزی را هدف قرار داده و به سازماندهی گروه‌های کوچک اقدام می‌کنند. گروه‌های تروریستی ریگی و جیش العدل متأثر از این منطقه‌اند. در واقع می‌توان گفت استان وزیرستان و بلوچستان پاکستان یکی از مراکز اصلی تربیت سلفی‌گری ضد شیعی و ضد جمهوری اسلامی ایران است.
مهم آن است که جریان‌های سلفی جدید پیوند تنگاتنگی با این مناطق دارند و بیشتر نیروهای عملیاتی و به اصطلاح جهادی از این مناطق‌اند که با سرمایه‌گذاری‌های برخی از کشورهای شیخ نشین منطقه بر مدارس مذهبی اهل سنت پاکستان و ترویج تفکرات سلفی می‌توانند در آینده، زمینه ایجاد و افزایش سازمان‌های مسلحانه فرقه‌ای را به وجود آورند، که با توجه به پارادوکس عقیدتی سیاسی آنان، با حکومت شیعی جهموری اسلامی ایران می‌تواند زمینه شکل‌گیری برخی تهدیدهای نرم در حوزه اندیشه را فراهم کرده و در ادامه منجر به شکل‌گیری گروهک‌های سلفی در مناطق سنی نشین می‌گردد. از این رو مناسبات و همکاری‌های میان دولت‌ها ممکن است از این اقدامات تا حدی جلوگیری کند.

3-4. تضعیف وحدت ملی از طریق افزایش تنش‌های مذهبی- قومی در ایران

مذهب یکی از ریشه‌های وحدت ملی در جمهوری اسلامی است، با پیروزی انقلاب اسلامی و تأکید بر مسئله وحدت میان فرق اسلامی به ویژه شیعه و سنی، همواره این موضوع، در کانون توجه بوده است، اما در شرایط کنونی دشمنان جمهوری اسلامی تنها راه تضعیف ایران را شکستن وحدت میان مردم می‌دانند. یکی از پیامدهای سلفی‌گری جدید در ایران تضعیف وحدت میان فرق اسلامی است. برخی از دشمنان اسلام تلاش می‌کنند بسیاری از رفتارهای خصمانه سلفی‌ها را به اهل سنت تعمیم داده و وانمود کنند که این گونه رفتارها ریشه در تفکر همه فرق اهل سنت دارد، در حالی که چنین نیست. تنها تعدادی از جریان‌های خود ساخته برخی افراد و گروه‌ها است که خشونت‌گرا و علیه سایر فرق اسلامی عمل می‌کنند.
پیروان مذاهب چهارگانه شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی، از مذاهب فقهی اهل تسنن، با مرام‌نامه تکفیری عقیدتی سلفیان تکفیری و وهابی‌ها متفاوت هستند. به عنوان مثال وهابیون، شیعیان را کافر معرفی می‌کنند، در حالی که پیروان اهل سنت چنین دیدگاهی درباره شیعیان ندارند. بدین‌سان برخی در تلاشند تا اقدام‌ها و تفکرهای خصمانه سلفی‌های تکفیری و وهابیون را به اهل سنت تعمیم دهند تا ضریب وحدت شیعه و سنی را کم رنگ کنند؛ زیرا زیربنای عقیدتی پیروان اهل سنت و مذاهب فقهی شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی با مرام‌نامه گروه‌های تکفیری متفاوت است. از این رو به تشدید اختلافات قومی و مذهبی می‌پردازند که موجب تضعیف وحدت ملی خواهد شد. بدین ترتیب مسئولان نظام باید تهدیدهای نرم ناشی از فعالیت‌های تبلیغاتی فرقه‌های ضاله، به ویژه وهابیت و سلفی‌های تکفیری را در محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران در قالب مدیریت استراتژیک امنیت ملی آسیب شناسی کنند.

4-4. سازماندهی و افزایش عملیات‌های تروریستی علیه اتباع ایرانی در خارج از کشور

رشد افراط‌گرایی فرقه‌ای به ویژه آموزه‌های سلفی‌گری جدید، نه تنها در داخل کشور تهدید به شمار می‌رود، بلکه می‌تواند تهدیدهایی را برای اتباع ایرانی در خارج از کشور به وجود آورد، که از مصادیق آن می‌توان به ترور صادق گنجی، مدیر خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در لاهور پاکستان در آذر 1369 یا پنج ایرانی در سال 1376 توسط گروه‌های تندرو سلفی، و اخیراً ترور رایزن فرهنگی ایران در لبنان اشاره کرد. در کنار این عملیات‌های تروریستی، گروگان‌گیری اتباع ایرانی به وسیله گروهک‌های سلفی نیز به صورت امر عادی بدل شده است. همان گونه که قبلاً گفته شد این رفتارها به صورت شبکه‌ای به وسیله سلفی‌های داخل و خارج صورت می‌گیرد. برای مثال بسیاری از حوزه‌های علمیه اهل سنت در ایالت پیشاور، سیالکوت، فیصل آباد، جهنگ و پنجاب توسط گروه تروریستی سپاه صحابه اداره می‌شوند که برای عملیاتی کردن اهداف خصمانه خود «لشگر جهنگوی» را تأسیس و مهم‌ترین هدفشان را مقابله با آموزه‌های شیعی انقلاب اسلامی ایران، مبارزه با گروه شیعه تحریک جعفری و حمله به شیعیان و ایرانیان مقیم پاکستان تعریف کرده‌اند. (24)

5-4. تقویت جریان‌های جدایی‌طلب در استان‌های مرزی

گرایش‌های جدایی طلبانه در ایران مدتی است به واسطه تحرکات فرامرزی جریان‌های سلفی در شرق و جنوب ایران فعال شده است؛ این در حالی است که تحولات بیداری اسلامی و رقابت‌های منطقه‌ای و افزایش نفوذ ایران در منطقه، به نگرانی کشورهای عرب و همچنین جریان‌های تندروی سلفی منجر شده است. گروه‌های سلفی که از این نفوذ ایران ناراضی هستند، تصور می‌کنند که باید با نفوذ ایران شیعی در دیگر کشورهای عرب مقابله کنند. این گروه‌ها اقدام به فعالیت‌های تقابلی علیه جمهوری اسلامی کرده که تحریک غیررسمی در سطح جامعه و دامن زدن به تمایلات جدایی‌طلبانه در ایران، از جمله این اقدامات است. بر همین اساس طی سال‌های اخیر، این گروه‌ها با حمایت مالی گسترده برخی از کشورهای غربی و عربی از جمله در سیستان و بلوچستان، کردستان، آذربایجان و خوزستان تحرکات گسترده‌ای را در راستای استقلال و جدا ساختن انجام داده‌اند؛ برای مثال اخیراً نیز کنفرانسی با نام حمایت از ملت عرب اهواز (احواز) برای بررسی وضعیت عرب زبانان خوزستان در قاهره برگزار شد. آنچه که در اقدامات جدایی طلبانه جدید این جریان قابل توجه است، تشدید اقدامات سلفی در همراهی جنبش‌های پان عربی منطقه از جمله ایران است.
به نظر می‌رسد کشورهای غربی و برخی کشورهای عربی در این مسئله هم آهنگ و منافع مشترکی دارند. کشورهای غربی و در راسشان آمریکا سال‌هاست که با طرح خاورمیانه بزرگ و جدید این سودا را در سر می‌پرورانند، که با تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی از جمله ایران می‌توانند بر منابع انرژی آن‌ها دست یابند و نیز امنیت اسراییل را تأمین کنند؛ این طرح بارها شکست خورده، اما هیچ‌گاه آن را فراموش نخواهند کرد. حال در این شرایط از فرصت استفاده و مجدداً به احیای بخشی از این طرح با همکاری برخی کشورهای عربی و گروه‌های سلفی در استان‌های مرزی می‌پردازند.

6-4. سنی سازی و تغییر مذهب در مناطق مرزی

استان‌های مرزی ایران به دلایل وجود قومیت‌ها و مذاهب و فرق متعدد و مجاورت سرزمینی با سازمان‌های تروریستی فرقه‌گرا، از حوزه‌های جغرافیایی هستند که در صورت فقدان توجه مناسب، شاهد شکل گیری رگه‌هایی از نفوذ فرقه‌ای سلفی به شمار می‌روند.
جزایر مرزی در خلیج فارس، مانند: قشم و کیش نیز که بدون تجهیزات ماهواره‌ای، برنامه رسانه‌های کشورهای حامی سلفی را مشاهده می‌کنند، یکی دیگر از کانون‌های تهاجم فرقه‌های سلفی جدید است. زیرا جریان‌های سلفی جدید هر چند از جهت مبنایی با تکنولوژی مدرن مخالفند، در عمل مجهز به تمام ابزارهای رسانه‌ای روز دنیا و شبکه‌های ماهواره‌ای بوده و در راه ترویج سلفی‌گرایی از آن استفاده می‌کنند. برای نمونه جریان جدیدی به نام «حرکة السنی» به عنوان هسته مهمی از جریان تبلیغی سلفیت در مناطق عرب‌نشین خوزستان شکل گرفت، که حاکی از فعالیت‌‌های گسترده اطلاعاتی برخی از کشورهای عربی و حمایت آن‌ها از تجزیه طلبان، با هدف تغییر مذهب تشیع در استان خوزستان و یا در سایر مناطق است. این جریان‌ها در سال‌های اخیر به منظور ترویج سلفی‌گری و وهابیت در خوزستان، درصدد استفاده از شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ای، از جمله: سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای برای تبلیغ و جذب مخاطب بوده‌اند. این در شرایطی است که وجه اشتراک اساس عرب‌های خوزستان با جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر ایرانی بودن‌شان، اشتراک در مذهب شیعه است و از طرفی این مذهب، وجه افتراق با حکومت‌های کشورهای عربی منطقه است و آن‌ها نیز حاضر به تشکیل یک دولت مستقل شیعی عربی در کنار خود نیستند، از این رو راه کار تغییر مذهب را به گروه‌های تجزیه طلب دادند.
تحرکات اخیر جریان‌های سلفی در مناطق مرزی کشور به ویژه تلاش گسترده گروه‌های سلفی در خوزستان با حمایت برخی کشورهای عربی در حالی به جریان افتاد که این گروه‌ها، تبلیغات جهت‌داری را در مناطق روستایی عرب نشین خوزستان و طبقات پایین جامعه به سمت مذهب تسنن انجام دادند. این گروه‌ها اعتقاد دارند نژاد و زبان اعراب خوزستان با ایرانیان فرق دارد و تنها دین اسلام و مذهب تشیع است که باعث پیوند آن‌هاست و با تغییر مذهب، این رشته پیوند گسسته می‌گردد و شریان حیاتی مذهب تشیع که پل مستحکم پیوند مردم عرب با غیرعرب‌های خوزستان است بریده شده و راه برای تبلیغات فکری در راستای هویت سازی و ملت سازی و جدا کردن این بخش از سرزمین در آینده هموار می‌شود. بدین‌ترتیب این خطر نه تنها منطقه عرب نشین خوزستان بلکه سایر مناطق مرزی کمتر توسعه یافته را نیز تهدید می‌کند، که می‌بایست در کانون توجه مسئولان قرار گیرد.

7-4. همراهی و همکاری کشورهای غربی و عربی در جلوگیری از افزایش قدرت نفوذ منطقه‌ای ایران

سلفی‌گری هم فرصت و هم تهدید برای غرب است، قدرت‌های بزرگ در عرصه نظام بین الملل، همواره به گروه‌های افراطی نظیر سلفی‌ها، نگاهی ابزاری و دو جانبه دارند. سلفی‌گری، تمایلات تجزیه‌طلبانه و قرائت‌های ارتجاعی از دین، وجوه مشترک همه این گروه‌هاست که بیش از آنکه چالش در برداشته باشد، برای غرب فرصت آفرین است. در همین رابطه باید به نگرانی کشورهای غربی و عربی از نفوذ قدرت ایران در منطقه اشاره کرد که در کنار اجرای طرح‌های مختلف برای منزوی ساختن جمهوری اسلامی در منطقه و جهان، راهکار تحریک قومی، مذهبی و تجزیه سرزمینی از ایران را مورد توجه قرار داده‌اند. نتیجه آن که برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در منطقه، غربی‌ها و برخی از کشورهای عربی منطقه را در کنار هم قرار داده است که می‌تواند اهداف هر دو را تا حدی عملی کند. این تلاش‌ها در شرایطی صورت می‌گیرد که خاورمیانه پس از تحولات بیداری اسلامی، دوران تازه‌ای را می‌گذراند. کمک مالی به گروه‌های مخالف با ایران، در قالب‌های رسمی و پنهانی و حمایت تلویحی از تحرکات خشونت آمیز برای تحریک گروه‌های قومی و ترغیب مستمر برای زنده نگاه داشتن این تمایلات، در این چارچوب قابل بررسی است.
نکته این است که سوء استفاده کشورهای خارجی از تکثر فرهنگی ایران برای فشار بر جمهوری اسلامی، تهدیدی است که باید در رابطه با زنجیره‌ای از تهدیدهای داخلی، منطقه‌ای و بین المللی ارزیابی شود.

8-4. همکاری گروه‌های سلفی با معاندان نظام و سعی در براندازی نظام

رفتار و عملکرد میدانی گروه‌های سلفی جدید در کشورهای منطقه همچون عراق و سوریه حاکی از این است که این جریان برای رسیدن به اهدافش از هر اقدامی فروگذار نیست.
از نظر ایدئولوژیکی با برخی احزاب، نهادها، کشورها، افراد و یا برخی حاکمان مخالفند، اما منازعه با آن‌ها در اولویت نیست بلکه در شرایط کنونی از ظرفیتشان استفاده می‌کنند. برای نمونه مشارکت جریان‌های سلفی همچون داعش با افسران و بازماندگان حزب بعث عراق و نیز خاندان صدام در مبارزه با دولت عراق و هم چنین همکاری مخالفان دولت بشار اسد با سلفی‌هایی، همچون: داعش، القاعده و گروه تکفیری النصره در جبهه سوریه و در کنار آن همکاری مستقیم این جریان‌ها با برخی کشورهای غربی و منطقه حاکی از این است که برای رسیدن به هدف از هر ابزاری استفاده می‌کند. این تجربه برای جمهوری اسلامی درسی است که باید مسئولان امنیتی و سیاسی به آن آگاه باشند؛ بدین معنا که جریانات سلفی در داخل کشور و نیز گروه‌های تکفیری خارجی معاند جمهوری اسلامی به را حتی با احزاب، گروه‌ها، کشورهای مخالف جمهوری اسلامی، سلطنت‌طلبان و منافقین در راستای براندازی نظام همکاری کرده و در جست و جوی اقدامات خراب کارانه‌‌اند.

5- راهکارها و بایسته‌های جمهوری اسلامی ایران

به منظور پیش‌‌گیری و یا مقابله با تحرکات فکری، سیاسی و امنیتی جریان‌های سلفی نوظهور، در داخل و خارج کشور نیازمند اندیشیدن تدابیر جدی و اقدامات سخت‌گیرانه در ساحت میدانی است. بررسی این بایسته‌ها، مقاله دیگری طلب می‌کند، اما در این جا به برخی از راهکارها به اختصار اشاره می‌گردد.
-شناخت صحیح اندیشه‌ها و مواضع جریان‌های سلفیِ نوپدید در جهان اسلام؛
-رصد و شناخت صحیح جرین‌ها و گروهک‌های سلفی جدید در داخل کشور؛
– گفت‌وگو با سلفیان معتدل و میانه رو و استفاده از ظرفیت آن‌ها در جهت مهار جریان‌های رادیکال سلفی؛
– گفت وگو مستقیم با این گروهک‌ها به جای گفت و گو با واسطه‌ها؛
– تقویت وحدت‌گرایی میان مذاهب و قومیت‌ها از طریق برنامه‌های تقریبی؛
– بهره‌گیری از ظرفیت حوزه‌های علمیه و مدارس علمیه اهل سنت؛
– گسترش فعالیت‌های فرهنگی و آگاه سازی مردم در مناطق مرزی کشور؛
– پرهیز و جلوگیری از افراطی‌گری شیعی در برخی مناطق و ترویج تشیع اعتدالی و عقلانی؛
– امضای قراردادها و تفاهم نامه‌های امنیتی با کشورهای همسایه به ویژه کشورهایی که در پرورش سلفی‌گری مرکزیت دارند؛
– توسعه امکانات رفاهی و رفع موانع اشتغال در مناطق مرزی کشور؛
– آسیب شناسی گسترش مدارس وابسته به جریان‌های سلفی و وهابیت در مناطق شرقی و غرب کشور؛
– توسعه دیپلماسی رسانه‌ای جهت مهار تبلیغات سلفیان تبلیغی و تنویری؛
– آسیب شناسی و نظارت بر ساخت مدارس علمیه و مساجد و مراکز خیریه در مناطق سنی‌نشین و فقیر کشور (گاه با نیت تبلیغ سلفی‌گری و وهابیت انجام می‌گیرد)؛
– تلاش در جهت مهار و خنثی سازی تبلیغات ایران هراسی در سطح منطقه از طریق گسترش روابط با کشورهای تأثیرگذار منطقه به صورت مستقیم؛
– تقویت همکاری‌های غیردولتی منطقه‌ای از طریق همایش‌ها، نشست‌ها، انجام طرح‌های مشترک و…

نتیجه‌گیری

از مباحث مطرح شده می‌توان دریافت:
جریان سلفی‌گری مخالف با هرگونه تفسیر، تأویل و نوگرایی در دین و خواهان بازگشت به دوران سلف صالح است. بر این اساس، نص به مثابه متن پایه، تلقی می‌شود و در نتیجه هرگونه اصلاح و تحول پذیری مطابق با شرایط جدید مکانی و زمانی رد می‌شود. نسخه جدید این جریان در دوره کنونی در واکنش به تحولات سیاسی و فرهنگی جدید در جغرافیای جهان اسلام شکل گرفت؛ به نحوی که دست‌یابی به قدرت سیاسی در کانون توجه این جریان قرار دارد. پیوند با سیاست و تلاش برای کسب قدرت سیاسی، همکاری با نظام‌های سلطانی، عبور از رهبران مذهبی و نفی تقلیدگرایی، جهادگرایی، اولویت و توجه به مسائل درون کشورهای اسلامی، تکفیری بودن، شبکه‌ای و بین المللی بودن به عنوان مختصات سلفی‌گری جدید مطرح گردید، که این ویژگی‌ها در فهم رفتار سیاسی، این جریان مؤثر است. در مجموع، با توجه به چارچوب نظری در فهم انتقادی سلفی‌گری و نیز ویژگی‌های گفته شده برای آن‌ها می‌توان نتیجه گرفت:
اولاً، دعاوی و اندیشه‌های سلفی‌گری جدید برآمده از اندیشه‌های ناب اسلامی نیست، بلکه ساخته ذهنی خود آن‌هاست و اساساً نمی‌توان آن‌ها را نماینده اسلام و حتی اسلام سنی دانست، چرا که اندیشه‌ها و حتی کنش سیاسیشان حاکی از مخالفت با اکثر فرق اهل سنت دارد. دوم، این که اندیشه سلفی‌گری جدید با این ایدئولوژی و مختصات، نه تنها موجب رهایی انسان مسلان از سلطه نمی‌گردد، بلکه در گرداب جدیدی قرار می‌دهد که در آن سخن از گفت و گو، تفاهم و رهایی معنا ندارد و سلطه‌ای آشکار همراه با خشونت و ترس در انتظار اوست؛ زیرا ابزار مهم آنان ترور، وحشت و اجبار است. سوم، این که این ایدئولوژی خود ساخته سلفیان جدید به نام اسلام به تدریج در حال گسترش و تحول به سمت نهادسازی است و تلاش می‌کند در قالب خلافت اسلامی (آنچه در دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش دنبال می‌شود) قرائت خشن از اسلام را توسعه دهد. اجرای این کارها، تنها از مسیر کسب قدرت سیاسی با سازوکار جهاد و تشکیل دولت اسلامی نهادهای معطوف به آن است. بنابراین آنچه دست‌یابی به این را تسهیل می‌کند، دادن آگاهی کاذب از اسلام و تفسیر به رأی نصوص اسلامی از جانب آنان است. که در واقع تحریف و برداشت ظاهرگرایانه از این متون است. چهارم، این که وجود تناقضات در اندیشه و عمل سیاسی سلفیان جدید حاکی از این است که گویندگان و کنشگران سلفی در اندیشه و عمل خود صادق نیستند و براساس منافع گروهشان و گاه در چارچوب منافع غرب و برخی نظام‌های سلطانی منطقه عمل می‌کنند و به راحتی از اصل و ایدئولوژیک خود دست برداشته و تغییر موضع می‌دهند. این مسئله نشان می‌دهد جریان سلفی‌گری جدید تا چه حد قابلیت تأثیرپذیری از قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای دارد.
در ادامه با دریافت فهمی از سلفی‌گری جدید، مواردی همچون: جمع‌آوری اطلاعات سیاسی- امنیتی (جاسوسی)، افزایش گروهک‌های تروریستی سلفی ضدشیعی، تضعیف وحدت ملی از طریق افزایش تنش‌های مذهبی- قومی در ایران ، سازماندهی و افزایش علمیات‌های ترورستی علیه اتباع ایرانی در خارج از کشور، تقویت جریان‌های جدایی طلب در استان‌های مرزی، سنی سازی و تغییر مذهب در مناطق مرزی، همراهی و همکاری کشورهای غربی و عربی در جلوگیری از افزایش قدرت نفوذ منطقه‌ای ایران و نیز همکاری گروه‌ها و افراد مخالفِ نظام جمهوری اسلامی با جریان‌های سلفی، در براندازی نظام به عنوان پیامدهای سیاسی این گروه بر جمهوری اسلامی ایران مطرح و در نهایت به اختصار برخی از بایسته‌های جمهوری اسلامی در مهار این جریان پیشنهاد شد. بدین‌سان این جریان نه تنها خطری برای امنیت بین المللی است، بلکه تهدیدی جدی برای امنیت جهان اسلام به ویژه جمهوری اسلامی تلقی می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

* عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی.
1-Paul Ricoeur. the Task of Hermeneutics. “in Heidegger and modern philosophy,p.141-160
2- جهانگیر معینی علمداری، روش شناسی علوم سیاسی، ص 182.
3- محمد ریخته‌گران، منطق و مبحث علم هرمنوتیک، ص 216.
4- ژوزف بلایشر، گزیده هرمنوتیک معاصر، ترجمه سعید جهانگیری، ص 79.
5- جهانگیر مسعودی، هرمنوتیک و نواندیشی دینی، ص 196.
6- تامس برتون باتامور، مکتب فرانکفورت، ترجمه حسینعلی نوذری، ص 29.
7- محمد ریخته‌گران، منطق و مبحث علم هرمنوتیک، ص 220.
8- ایون شرت، فلسفه علوم اجتماعی قاره‌ای، ترجمه هادی جلیلی، ص 303.
9-نقی آزاد ارمکی، «هرمنوتیک: بازسازی یا گفتگو»، نامه علوم اجتماعی، پاییز 82، شماره 21، ص 110-111.
10- جهانگیر معینی علمداری، روش شناسی علوم سیاسی، ص 185.
11- محمدعابد الجابری، العقل السیاسی، ص 2-6.
12- محمدسعید رمضان البوطی، السلفیه، ص 11.
13- داود فیرحی، روزنامه جمهوری اسلامی، ص 17 و 4، تاریخ 1392.
14- محمد امان جامی، العقیده الاسلامیة و تاریخها، ص 146.
15-داود فیرحی، روزنامه جمهوری اسلامی، ص 4 و 17، تاریخ 1392.
16-همان.
17- سید مهدی علیزاده موسوی، سلفی‌گری و وهابیت، ج1، ص 93.
18- همان، ص 95.
19-ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج4، ص 174 و 192؛ ج9، ص 24.
20- همان، ج17، ص 241.
21- همو، الفتاوی الکبری، ج5، ص 165.
22- همو، منهاج السنه، ج8، ص 478.
23-مصطفی دل‌آور پوراقدم، «آسیب شناسی فرقه وهابیت از رویکرد امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، مجله پگاه حوزه، شماره 273، ص 9، 1388.
24-مصطفی دل‌آور پوراقدم، «آسیب شناسی فرقه وهابیت از رویکرد امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، مجله پگاه حوزه، شماره 273، ص 9، 1388.

منابع تحقیق :
1- آزادی ارمکی، تقی، «هرمنوتیک: بازسازی یا گفتگو»، نامه علوم اجتماعی، پاییز 82، شماره 21.
2- ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت 408 ق.
3- ــــ ، منهاج السنه النبویه فی نقض الکلام الشیعه القدریه، تحقیق محمدرشاد سالم، چاپ اول: 1406ق، [بی‌جا، بی‌نا].
4- ــــ ، مجموع الفتاوی، تحقیق عامر الجوار و انور الباز دارالوفا للطباعه، و النشر و التوزیع، چاپ دوم: الریاض 1426ق.
5- باتامور، تامس برتون، مکتب فرانکفورت، ترجمه حسینعلی نوذری، چاپ دوم: نشر نی، تهران 1380.
6- بدوی، عبدالرحمن، موسوعه الحضاره العربیه الاسلامیه (بحوث علوم اصول الدین، فقه، عقل، و نقل) المؤسسه العربیه للدراسات و النشر، بیروت 1995.
7- بلایشر، ژوزف، گزیده هرمنوتیک معاصر، ترجمه سعید جهانگیری، نشر پرسش، آبادان 1380.
8- بوطی، محمد سعیدرمضان، السلفیه، 2005، [بی نا، بی‌جا].
9- جامی، محمد امان بن علی، العقیده الاسلامیه و تاریخها، دارالمنهاج، قاهره 1425.
10- جابری، محمدعابد، العقل السیاسی، مرک دراسات الوحده العربیه، بیروت 2005.
11- دل‌آور پوراقدم، مصطفی «آسیب شناسی فرقه وهابیت از رویکرد امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، مجله پگاه حوزه، شماره 273، 1388.
12- ریخته‌گران، محمد، منطق و مبحث علم هرمنوتیک، نشر کنگره، تهران 1378.
13- شِرَت، ایون، فلسفه علوم اجتماعی قاره‌ای، ترجمه ‌هادی جلیلی، نشر نی، تهران 1387.
14- علیزاده موسوی، سیدمهدی. سلفی‌گری و وهابیت، دفتر تبلیغات اسلامی، قم 1391.
15- فیرحی، داود، روزنامه جمهوری اسلامی، 1392.
16- قرضاوی، یوسف، من فقه الدوله فی الاسلام، دارالشروق، بیروت 1997.
17- معینی علمداری، جهانگیر، روش شناسی علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تهران 1380.
18-Paul Ricoeur. “the Task of Hermeneutics”. “in Heidegger and modern philosophy.ed.michael murray.yale. 1178p.141-160.

منبع مقاله :
فرمانیان، مهدی؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، جلد هفتم» (بی م)، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (ع))، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد