بررسی تطبیقی ایمان و کفر از دیدگاه مذاهب اسلامی و جریانهای تکفیری
چکیده:
جریان تکفیر مسلمانان امروزه یکی از معضلات جهان اسلام به شمار میآید که گریبانگیر بسیاری از مسلمانهای مظلوم و بیگناه شده است در این مقاله با بررسی مسأله اسلام و کفر از دیدگاه قرآن و سنت و برخی از علماء اسلام اثبات میکند که انسان با ذکر شرط و تبیین به جرگه اسلام وارد میشود و نباید کسی را به آسانی محکوم به کفر کنیم چرا که مصادیق تکفیر از منظر قرآن و سنت بیان شده است.
***
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. إِنَّ الْحَمْدَ لله نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِیْنُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوْذُ بلله مِنْ شُرُوْرِ أَنْفُسِنَا وَمِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ یَهْدِهِ الله فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَا هَادِیَ لَهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إله إلا الله وَحْدَهُ لَا شَرِیْكَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ.
موضوع تکفیر و کافر دانستن دیگران، جریانی است که وحدت جامعه دینی را تهدید میکند و به راستی بین گروه جامعه اسلامی شکافی عمیق پدید میآورد و با روح دعوت که قرن مهربانی و شفقت است، تناقض فراوان دارد.
تکفیر در دین اسلام، کاملاً حرام شده است. خداوند تبارک و تعالی ما مسلمانان را برادر هم دیگر دانسته و فرموده اند: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ) (2) بدرستیکه مؤمنان برادران یکدیگرند. پس میان برادران خود صلح برقرار کنید و از خدا پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود.
آیا مسلمانی که به فرمان خداوند قدم برمیدارد و پروا دارد، برادر دینی خود را کافر میداند و بیرحمانه به قتل و نابودی او میپردازد؟ برادر دینی یا نَسَبی هنگامی مشکلات و گرفتاریها دست برادر خود را میگیرد و در راه نجات او جان خود را فدا میکند، نه این که با قساوت قلب او را به مسلخ و کشتارگاه بکشد. مسلمانانی که برادر دینی خود را کافر و کشتن او را حلال و بلامانع و حتی در بعضی موارد واجب میدانند، آیا تابع قرآن و سنت هستند یا پیرو نفس و شیطان و یا نوکر و سرسپرده کفر جهانی و ابرقدرتهای تشنه به خون مسلمانان؟ بنابراین در این مقاله به بررسی تطبیقی ایمان و کفر از دیدگاه مذهبهای اسلامی میپردازیم تا مسلمان و کافر را بشناسیم. در این مورد، قرآن و سنت نبوی را معیار صحت و سقم گفتار خود قرار میدهیم تا این که از روی جهل و نادانی یا عناد و لجاجت برادر دینی را تکفیر نکنیم و ترس خداوند را در دل داشته باشیم، زیرا به راستی خدا شدیدالعقاب است.
مسلمان کیست؟
گفتن شهادتین، یعنی کلمات طیبه «اَشهَدُ أَنَّ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللهِ» خون و مال مسلمانان مگر در مواضع حق از تعرض مصون میدارد و حسابشان در آخرت با خداست. درحقیقت احادیثی صحیح، بلکه در حد تواتر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خصوص وارد شده است: «أُمِرْتُ أن أقاتِل الناسَ حتى یَشهدُوا أن لا إله إلا الله، أنَّ محمداً رسولُ الله، ویقیموا الصلاةَ، ویُؤتوا الزكاةَ، فإذا فَعَلوا ذلِكَ عَصمُوا منی دِمائهُمْ، إلا بحقَّ الإسلام، وحِسابُهُم على الله» (3)؛ به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا اینکه به وحدانیت خدا و رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار کنند و نماز را به جای آورند و زکات بپردازند همین که این کارها را انجام دادند، خون و مال آنان از جانب من محفوظ است، مگر در برابر حقی که به احکام اسلام به عهده خواهند داشت و حساب نیست و کارهای پنهانی آنان با خداست.
وجوب رجوع به قرآن و سنت
در این جا لازم است که به نصوص قرآن و سنت نبوی رجوع کنیم تا در پرتو آنها، قواعد و حقایق شرعی که پذیرش داوری آنها در مسئله بزرگی چون تکفیر واجب شده است در دین خدا و زندگی مردم مقرر کنیم. اعتقاد کلی ما در حقیقت به نصوص ثابت و محفوظ از کتاب خدا و سنت رسولش میباشد که تنها حجت و محل اتکا هستند، بدون این که جایی برای منازعه باقی بماند.
ویژگیها و عوامل مسلمان شدن انسانها
1. هر انسانی با گفتن شهادتین، مسلمان میشود و احکام مسلمانان در خصوص او جاری میگردد و اگر در باطن کافر هم باشد، به ما دستور داده شده است که به ظاهر حکم کنیم و اسرار نهانی را به خداوند واگذاریم.
2. قاعده دوم این است که اگر کسی موحد، یعنی معتقد به «لا اله الا الله» بمیرد، نزد خداوند مستحق دو چیز میشود: الف: نجات از جاودانگی در آتش دوزخ، حتی اگر به اندازه دانه خردل در قلبش ایمان باشد و حتی در صورت ارتکاب گناهان، چه حق الله، مثل زنا و چه حق الناس، مانند سرقت باشد؛ ب. بیشک وارد بهشت میشود، اگرچه ورودش به آنجا به تأخیر انداخته شود و با پیشی گرفتگان وارد بهشت نشود، به جهت گناهانی که از آنها توبه نکرده است.
3. وقتی کسی با گفتن شهادتین مسلمان شد، به انجام دادن تمام احکام اسلامی ملتزم میگردد؛ یعنی غیر از ایمان، باید عدالت و پاکی رفتار کند و در برابر خداوند خاضع و تسلیم باشد. هم چنین باید به مقتضای آن احکام عمل کند؛ یعنی احکامی که از نظر قرآن و سنت ثابت نیست. خداوند میفرماید: (فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً) (4) ولى چنین نیست، به پروردگارت قَسَم كه ایمان نمىآورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از قضاوت تو در دلهایشان احساس ناراحتى (و تردید) نكنند، و كاملاً سرِ تسلیم فرود میآورند.
4. گناه کبیره از ایمان میکاهد، اما آن را از بین نمیبرد. به دلیل آیه زیر و دلایل دیگر، قرآن مجید برای دو طایفه از مسلمانان که به جنگ پرداختهاند، ایمان قائل شده است: (وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ) (5) و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند میانشان آشتی افکنید و اگر (باز) یک گروه بر دیگری تعدّی کرد، با آن که تعدّی کرده بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد.
5. امکان بخشش گناهان غیر از شرک: گناهی که بخشیده نمیشود، شریک قائل شدن برای خداوند متعال است و آمرزش گناهان دیگر، اعم از کبیره و صغیره، به خواست خداوند است که اگر بخواهد مرتکب را میبخشد و اگر بخواهد عذاب میکند.
خداوند متعال فرموده است: (إِنَّ اللَّهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیداً (6) خدا کسی را که برای او شریکی قرار دهد، نمیآمرزد و جز آن هر گناهی را برای هر که بخواهد میآمرزد. و هر کس که برای خدا شریک قرار دهد، یقیناً به گمراهی دور و درازی افتاده است.
گفتار و فتواهای علمای اسلام در مورد تکفیر
1. رأی اشاعره و سایر متکلمان اسلامی
در کتاب مواقف به نگارش «عضدالین ایجی» و شرح «سید شریف جرجانی»، از کتابهای عمدهی متأخران اشاعره آمده است: «نظر جمهور متکلمان و فقیهان بر این است که هیچ یک از اهل قبله تکفیر نمیشوند». حضرت شیخ ابوالحسن اشعری در اول کتاب مقالات الاسلامیین فرموده است: «مسلمانان بعد از پیامبرشان در اموری اختلاف کردند بعضی به دیگران نسبت گمراهی دادند و گروهی از ایشان از دیگران دوری جستند و در نتیجه، فرقههای مخالف هم پدید آمدند، درحالی که جز این نیست که اسلام همه آنها را در خود جای میدهد و جمع میکند. پس مذهب او این است و بیشتر اصحاب ما بر آن هستند.»
2. آرای فقیهان
عبارتهایی از حنفیان در جامع الفصولین، از کتابهای حنفیان گفته شده است:
“طحاوی از اصحاب ما روایت کرده است: هیچ فردی از ایمان خارج نمیشود، مگر به سبب انکار امری که او را وارد ایمان کرده است. پس اگر یقین حاصل شد که آن ارتداد میباشد، حکم آن داده میشود و آنچه مشکوک است، حکم ارتداد به آن داده نمیشود، زیرا اسلام یقینی و ثابت است و با شک از بین نمیرود. با درنظرگرفتن این مطب که اسلام برتری دارد… و شایسته است که اگر زمانی این مسئله نزد عالمی مطرح شد، اهل اسلام را تکفیر نکند.”
در فتاوای صغری آمده است:
«اگر جهتی برای عدم تکفیر وجود داشته باشد، بر مفتی است که به جانبی تمایل پیدا کند که مانع تکفیر بشود.» در خلاصه و سایر کتابها آمده است:
“اگر مسئله، وجوه مختلف داشته و متضمن احتمالهای گوناگون باشد که وجهی موجب تکفیر و وجه دیگرمانع از آن است، بر مفتی است که بنا بر حسن ظن در خصوص مسلمانان به جانبی تمایل پیدا کند که مانع تکفیر میباشد.”
عبارتهایی از مالکیان:
درخصوص نظریات مالکیان به تحقیق زیر «امام شاطبی» اکتفا میکنیم:
در ألإعتصام، ضمن معرفی اهل بدعت و پیروان نفس و مخالفان امت اسلامی، اعم از خوارج و غیر آنان فرموده است: «در حقیقت، امت اسلامی در تکفیر این فرقهها، یعنی پیروان بدعتهای بزرگ، اختلاف کردهاند، ولی آنچه به نظر قویتر و به حسب امر جامعتر است این میباشد که قطعاً به تکفیر ایشان حکم داده نمیشود و دلیل بر این کار نیز عملکرد سلف صالح در میان ایشان است که گواهی بر این مدعی میباشد.»
عبارتهایی از شافعیان: «امام نووی» در شرح مسلم میگوید:
“بدان! مذهب حق آن است که هیچ یک از اهل قبله با گناه کافر نمیشوند و پیروان هوای نفس و بدعت چون معتزله و خوارج و سایرین به علت هواپرستی و بدعتهایی که آوردهاند، تکفیر نمیشوند و اگر کسی از آنان چیزی از ضروریات دین را تکذیب (انکار) کرد، به کفر و ارتداد او حکم داده میشود، مگر آن که تازه اسلام آورده باشد و یا در محلی دورافتاده از مسلمانان زندگی کند و سایر امور به نحوی از او مخفی مانده باشد تا این که موضوع را دریابد. اگر تکرار کرد، به کفرش حکم داده میشود و همچنین است اگر کسی زنا، شراب، قتل و سایر محرماتی که حرام بودنش به آسانی فهمیده میشود را حلال قرار بدهد. (7)”
عبارتهایی از حنبلیان؛ خوارج از دین برگشتهای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به جنگ با آنان امر نمود و حضرت علی (علیه السلام) (که یکی از خلفای راشدین بود) با آنان به جنگ پرداخت، به طوری که این جنگ مورد اتفاق ائمه دین از صحابه کرام و تابعان و پیروان آنها میباشد، اما در عین حال، حضرت علی، سعد بن أبی وقاص و دیگر صحابه (رضی الله عنها) آنان را تکفیر نکردند، بلکه با وجود جنگ با آنها، آنان را مسلمان تلقی کردند.
با وجود عدم کافر شدن خوارج که گمراهیشان بنا بر نص و اجماع ثابت شده است و خدا و رسولش به مبارزه با آنها دستور دادهاند، پس چگونه میتوان گروههایی را کافر دانست که حق برایشان مشتبه شده است، درحالی که کسانی آگاهتر و داناتر از اینها در این راه به اشتباه رفتهاند؟
پس برای هیچ یک از این گروهها جایز نیست که گروه دیگر را تکفیر کنند و باید دانست که بدعت این تکفیرکنندگان بسیار شدیدتر است و غالباً بیشتر آنها در مورد مسئله مورد اختلاف، جاهل میباشند. اصل آن است که خون، مال و ناموس مسلمانان حرمت دارد و این حرمت به جز به دستور خدا و رسولش حلال نمیشود.
تکفیر کسانی که اسحتقاق آن را دارند
در اینجا شایسته است کسانی را که علناً کفر خود را آشکار میکنند، بدون تردید تکفیر کنیم و از کافر دانستن کسانی که ظاهراً اسلام را پذیرفتهاند، بپرهیزیم، حتی اگر در مورد اسلام نیت بدی داشته باشند. افراد منافق در عرف اسلام «منافق» نامیده میشوند. آنان که با زبان خویش میگویند ایمان آوردهایم، درحالی که قلبهایشان کافر است، آیا اعمال آنها گفتههایشان را تصدیق نمیکند؟ بیتردید باید در دنیا به مقتضای ظاهرشان احکام اسلام را بر آنها جاری کنیم و در آخرت به سبب کفری که مرتکب شدند به بدترین جایگاه میافتند.
کسانی که واجب است با تکفیر و بدون شک و تردید و ترسی دفع گردند، گروههای زیر میباشند:
1. کافران: کفر در اصطلاح و لسان شرع عبارت است از انکار کردن یکی از اصول دین، مانند ذات خداوند، توحید، نبوت، معاد و یا انکار یکی از ضروریات دین همچون نماز، زکات، روزه و حج، به عبارت دیگر انکار آن چیزی است که خداوند شناخت و اعتراف به آن را واجب کرده است. (8)
2. مشرکان: کسانی که برای خداوند شریک در عبادت قرار میدهند و با خداوند، کسان یا چیزهای دیگر را پرستش میکنند. خداوند در قرآن مجید فرموده اند: (إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ)؛ (9) بیگمان هرکس شریکی برای خداوند قرار دهد، خدا بهشت را بر او حرام کرده است (هرگز به بهشت گام نمینهد) و جایگاه او آتش (دوزخ) است.
3. کمونیستهایی که برای آرای خویش اصرار میورزند و به آن از دیدگاه فلسفی و به عنوان نظام زندگی ایمان دارند، علی رغم مخالفتهایی که با عقاید شریعت و ارزشهای اسلامی دارد. آنان معتقدند که دین، افیون جامعه است و به طور کلی با دین دشمنی میورزند و با اسلام از جهت این که برنامهای کلی، عقیدتی و فرهنگی دارد، عداوت و دشمنی بیشتری دارند.
4. حاکمان لائیک و مردان سیاسی محض وابسته به احزاب لائیک که آشکارا اسلام را رد میکنند و فریادشان این است که دین باید از سیاست جدا شود و چون به سوی حکم خدا و رسولش فراخوانده شوند، سرباز میزنند و امتناع میورزند. علاوه بر این، با منادیان دعوت اسلام و مجاهدان تحکیم شریعت نیز میجنگند.
5. پیروان جماعتهایی چون دروزیها و نصیریان و امثال آنان از فرقههای باطنیه، بابیه، بهائیه و قادیانیه که با وجود ختم نبوت از جانب خداوند، ادعای نبوت میکنند.
به علاوه، اعمالی نیز هست که باعث کفران و گمراهی افراد میشود:
1. اخذ راه غیر مؤمنان: خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم فرمودهاند: (وَ مَنْ یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیراً)؛ (10) و هر كس، بعد از آنكه (راه) هدایت (از راه ضلالت) برای او روشن شده با پیامبر به مخالفت برخیزد، (راهی) جز راه مؤمنان در پیش گیرد، او را به همان جهتی که (به دوزخ منتهی میشود) و دوستش داشته است، وامیگذاریم (و با همان کافرانی همدم مینماییم که ایشان را به دوستی گرفته است) و به دوزخ او را میسوزانیم و چه بازگشتگاه بدى است .
2. غلو و زیاده روی در دین: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «إِیَّاكُمْ وَالْغُلُوَّ فِی الدِّینِ، فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْغُلُوُّ فِی الدِّینِ» بر شما باد احتیاط از غلو که همانا زیاده روی در دین، پیش از شما بسیاری را به هلاکت افکنده است.
از ابن مسعود (رضیالله عنها) روایت شده است که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هلَکَ المُتنَطِّعونَ، هَلکَ المُتنَطِّعون»؛ همان افراط کنندگان هلاک شدند…
نتیجه
معلوم است که ما مسلمانان حق نداریم نمازگزاران و اهل قبله را کافر بدانیم و خون و مال و ناموس مسلمانان حرمت دارد. جریان برادرکشی که عدهای افراطی و تندرو به راه انداختهاند از راه و روش کتاب و سنت و راه مسلمانان به دور است و آنان از خوارج هم بیرحمتر میباشند و نقشه استکبار جهانی را اجرا میکنند. آنان غیر مسلمانان را هم از راه دین و انسانیت بیزار میکنند و به تهمت و افترای دین ستیزانی که مسلمانان را تروریست میدانند، جامه عمل میپوشانند. راه چاره آن است که همگی به دین الهی و دستورهای کتاب آسمانی چنگ زنیم و همانطور که قرآن ما را مسلمان خوانده است، برادر دینی خودمان را مسلمان خطاب کنیم و از کلمات و عبارتهای تفرقه انگیز پرهیز کنیم. همچنین از طریق رسانهها برادری اسلامی را احیا کنیم و از توهین به مقدسات مذهبهای دیگر و جریحه دارکردن قلب و احساس برادران دینی خود برحذر باشیم و غیرمسلمانان را به دین اسلام جذب کنیم و …
پینوشتها:
1. مدیر مدرسه علوم دینی سقز
2. حجرات: 10
3. بخاری، صحیح بخاری، حدیث شماره 25، ص18
4. نساء: 65
5. حجرات: 9
6. نساء: 116
7. نووی، شرح مسلم، ج1، ص50
8. مصطفی خرم دل، العقیدة الاسلامیة ص577
9. مائدة: آیه 72
10. نساء: 115
منابع :
1. قرآن کریم
2. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین.
3. امام شاطبی، الاعتصام.
4. ایجی، عضدالدین، مواقف.
5. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری.
6. خرم دل، دکتر مصفی، العقیدة الاسلامیة.
7. خرم دل، دکتر مصطفی، تفسیر نور.
8. قرضاوی، دکتر یوسف، پدیده افراط در تکفیر، ترجمه مسعود انصاری تالش.
9. نووی، شرح مسلم
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول