بررسی و نقد اندیشه سپاه صحابه در تکفیر و اباحه خون شیعیان
چکیده
یکی از گروههای تکفیری که در کشور پاکستان تأسیس شد انجمن سپاه صحابه بود. این انجمن برای دفع نفوذ جمهوری اسلامی ایران و تقویت شیعیان پاکستان تشکیل شد. رهبران این گروه از طریق کتاب، مجله و سخنرانی در بین هواداران خود، به تکفیر شیعیان پرداختند و در کشور پاکستان جنگ مذهبی بین شیعه و سنی به راه انداختند. دلیل عمده سپاه صحابه برای تکفیر و کشتار شیعیان، متهم کردن آنها به تکفیر صحابه، تحریف قرآن و مسئلهی خاتمیت است. به زعم آنها، به این جهت که شیعیان صحابه را کافر میدانند و قائل به تحریف قرآن شدهاند و راجع به امامان خود به گونهای غلو میکنند که ملازم با عدم ختم نبوت است و نیز کفر بودن چنین عقایدی نزد علمای اسلام مسلم است، پس شیعیان با داشتن چنین عقایدی کافر هستند. این در حالی است که عقاید شیعه تحت هیچ یک از عناوین گفته شده قرار نمیگیرد. از سوی دیگر، هیچ یک از اموری که مورد اختلاف سپاه صحابه با شیعه است، از ضروریات دین نیست که انکار آن منجر به کفر شود.
مقدمه
یکی از معضلاتی که در یکی دو قرن اخیر، جهان اسلام با آن دست به گریبان است و به سبب آن بسیاری از مسلمانان بیگناه قتل عام میشوند، مسئلهی تکفیر بین مذاهب است. این موضوع در شبه قاره هند، به ویژه در کشور پاکستان، نمود بیشتری دارد. در هندوستان سالیان زیادی شیعیان به همراه اهل سنت در کنار هم زندگی میکردند؛ اختلاف مذهبی با هم داشتند ولی وضعیت به گونهای نبود که یکدیگر را تکفیر کنند. در مبارزه با استعمار، شیعه و سنی در کنار هم به مبارزه میپرداختند و هر دو مذهب، در استقلال پاکستان در 1947م. نقش عمدهای داشتند. پس از استقلال پاکستان و تشکیل کشوری اسلامی و در کنار هم قرار گرفتن مذاهب اسلامی، ضرورت نیاز به وحدت و تقریب بین مذاهب بیشتر احساس میشد، ولی وضعیت در این کشور به گونهای شد که دیوبندیان و بریلویها دست به تکفیر هم زدند و شیعیان پاکستان هم از این جنگ مذهبی در امان نماندند و از طرف گروهی از دیوبندیان، به نام سپاه صحابه، تکفیر شدند. آنها با نگارش کتاب و انتشار ماه نامههایی در سراسر پاکستان و گرفتن استفتاهایی از علمای پاکستان جنگ مذهبی را بین شیعه و سنی به راه انداختند که تا به حال این وضعیت ادامه دارد. هزاران نفر از شیعیان از زمان تشکیل این انجمن تا به حال به شهادت رسیدند. سپاه صحابه در توجیه عملکرد اشتباه خود به دلایل و مستنداتی اشاره میکند که شیعیان از آن مبرا بودهاند. این رساله به بررسی دلایل سپاه صحابه میپردازد.
سپاه صحابه
پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی بر مبنای مذهب شیعه در ایران، تأثیر بسیاری بر بیداری مسلمانان جهان، به ویژه مردم پاکستان، گذاشت. شیعیان پاکستان که تا قبل از انقلاب اسلامی ایران از تحرکات سیاسیشان خبر چندانی نبود، بعد از انقلاب در ایران، کم کم وارد تحرکات سیاسی شدند که میتوان از مهمترین اقدامات آنها به تشکیل نهضت جعفری اشاره کرد. حدود پنج سال از انقلاب ایران نگذشت که گروه تندروی دیوبندی مسلک در پاکستان که فکر تشکیل حکومتی همانند نظام خلفای راشدین را در سر داشتند، در تاریخ 20 ذی الحجه 1405/ 6 سپتامبر 1985، به رهبری «حق نواز جهنگوی»، انجمن سپاه صحابه را تشکیل دادند. این انجمن به نام دفاع از مقام صحابه ولی به هدف جلوگیری از شیعه شدن اهل سنت پاکستان و تأثیر نپذیرفتن آنها از انقلاب اسلامی ایران به تشویش اذهان عمومی علیه شیعیان و عقاید آنها پرداخت و معتقدات شیعیان را به گونهای جلوه داد که شیعیان را کافر معرفی کند. آنها حزب «جماعت اسلامی» پاکستان را به دلیل دفاع از انقلاب ایران شدیداً نقد میکنند، (2) تا مبادا آنها با تأثیرپذیری از انقلاب ایران زمینهی تشکیل نظام شیعی در پاکستان را به وجود آورند. انجمن سپاه صحابه برای جلوگیری از تأثیر انقلاب ایران در پاکستان، با دلایل واهی اقدام به کافر نشان دادن شیعیان کرد تا با این کار تنفر عمومی نسبت به شیعه و عقاید و نظام حکومتی آنها ایجاد کند.
سپاه صحابه و تکفیر شیعیان
ضیاءالرحمن فاروقی از رهبران سپاه صحابه معتقد است: شیعیان چهارده قرن، خود را با تقیه، مسلمان معرفی کردهاند، در حالی که عقاید آنها با عقاید اسلام در تضاد است. آنها کلمه طیبه «لا اله الا الله» را عوض میکنند، قائل به تحریف قرآن کریم و کفر صحابه هستند. تمامی علمای اسلام، چه بریلوی، چه دیوبندی و چه اهل سنت، قائلاند که عقاید شیعیان از اسلام به دور است. شیعیان بعد از انقلاب اسلامی ایران علمدار اسلام شدند و ادعا میکنند که پیرو امت اسلامی هستند، در حالی که حقیقت این گونه نیست. (3) شیعیان سالیان زیاد هویت اصلی خود را از همه مخفی میکردند تا این که بعد از تشکیل سپاه صحابه، در دهه 90 میلادی کفر شیعیان بر همگی نمایان شد. (4) فاروقی در کتاب تاریخی دست آویز و اعظم طارق از دیگر رهبران سپاه صحابه در کتاب فیصله آپ کرین و دیگر آثار خود، مطالب خود را به گونهای پیش میبرند که شیعه در نهایت کافر تلقی شود. از این رو فاروقی بر روی جلد کتاب تاریخی دست آویز خود از مخاطب میپرسد: «شیعه مسلمان یا کافر؟ فیصله آپ کرین؛ شیعه مسلمان است یا کافر شما قضاوت کنید».
این در حالی است که عملکرد سپاه صحابه با روح اسلام و برنامههای اسلامی سازگاری ندارد. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم خطاب به صحابه میفرماید: «وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً»؛ (5) به کسی که اظهار اسلام میکند نگویید مسلمان نیستی؛ یعنی همین که شخصی اظهار به اسلام کند و شهادتین را بگوید، کافی است که وی را مسلمان بدانید و جان و مالش را محفوظ بدارید، حتی اگر در میدان جنگ و جهاد باشد.
در روایات صحیحی از پیامبر اکرم وارد شده است که ایشان صحابه را از تکفیر یکدیگر منع میکنند. در روایت متفق علیه از پیامبر اکرم نقل شده است: «إِذا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخیهِ یَا کَافِرُ، فَقَد بَاءَ بِهِ أَحَدُهُما؛ اگر کسی به برادر خود بگوید: ای کافر، گناه آن به یکی از آن دو برمیگردد». (6) بخاری از پیامبر اکرم نقل میکند: «مَن رَمَی مُؤمِنا بِکُفرٍ فَهُوَ کَقَتلِهِ؛ کسی که برادر مؤمنش را رمی به کفر کند و او را کافر خطاب کند مثل آن است که وی را به قتل رسانده است». (7)
ابوداوود از پیامبر اکرم نقل میکند: «ثَلاثٌ مِن اَصلِ الإِیمانِ: الکَفُّ عَمَّن قَالَ: لا إلَهَ إِلَّا اللهَ، وَ لَا نُکفَّرُهُ بِذَنبٍ؛ سه چیز از پایههای ایمان به شمار میآید؛ یکی از آنها جلوگیری از کشتن کسی است که به توحید شهادت دهد. چنین فردی تکفیر نشده و با عمل ناپسند و گناه از زمره اسلام بیرون نمیآید». (8)
در روایت صحیح دیگری، که بخاری از پیامبر اکرم نقل میکند، آمده است: «من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و أکل ذبیحتنا فهو المسلم؛ کسی که نماز ما را بخواند و رو به قبله مسلمانان کند و ذبیحه ما را حلال بداند، وی مسلمان است». (9)
چنانچه ملاحظه میشود پیامبر اکرم در روایات صحیح و معتبر، صحابه و مسلمانهای بعد از خود را از تکفیر یکدیگر برحذر میدارد و به صرف اقرار به شهادتین و استقبال به قبله، شخص را در گروه مسلمانان قرار میدهد. علمای مسلمانان نیز به تبعیت از کلام خدا و پیروی از سخنان رسول اکرم، مسلمانان را از تکفیر یکدیگر منع کردهاند.
نووی در این باره میگوید: «قول جمهور فقهای شافعی و غیر وی، بر عدم تکفیر احدی از اهل قبله است». (10) همین کلام را نووی در شرحش بر صحیح مسلم میآورد و در ادامه میافزاید: «احدی از اهل اهواء و بدع تکفیر نمیشود و فقط در صورتی میتوان تکفیر کرد که منکر ضروری اسلام باشد». (11)
قاضی عضدالدین ایجی نظر عموم متکلمان و فقیهان را بر عدم تکفیر اهل قبله میداند و در ادامه میافزاید: «پیامبر گرامی اسلام هرگز از اعتقادات کسی که حکم به اسلامش میشد بحث و تفحّص نمیکردند و سیرهی صحابه و تابعین هم بر همین امر بود و خطای عقیدتی یک مسلمان به حقیقت اسلام او ضرر نمیرساند.» (12)
ابوحنیفه یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت هم هیچ مسلمانی را به سبب گناهی که مرتکب میشد حتی کبیره، تکفیر نمیکرد (13) و همانند شافعی اهل بدعتی را که به قبله مسلمین به نماز میایستد کافر خطاب نمیکرد. (14) سعدالدین تفتازانی از قواعد اهل سنت را عدم تکفیر اهل قبله دانسته، (15) معتقد است مخالف مذهب حق از اهل قبله کافر نیست و این تا زمانی است که ضرورتی از ضروریات دین مانند: حدوث عالم و حشر در قیامت را منکر نشود. وی دلیل گفته خودش را عمل رسول گرامی اسلام و صحابه و تابعین دانسته که در عقاید مردم تفتیش نمیکردند و آنچه را به ظاهر حق بود، از مردم میپذیرفتند. (16)
ملاعلی قاری، اهل قبله را کسانی میداند که به ضروریات دین، مانند حدوث عالم و حشر اجساد و علم خداوند به کلیات و جزئیات، معتقد باشد. (17) به نظر محقّق دوانی، اهل قبله کسانی هستند که با اعتقاد قلبی به اسلام اظهار به شهادتین کنند. (18) به اعتقاد فخرالدین رازی، علّت عدم تکفیر اهل قبله، عدم اعتقاد آنها به چیزی است که منجر به انکار رسالت نبی اکرم شود. (19)
ابوالحسن اشعری معتقد است بعد از پیامبر گرامی اسلام در بسیاری از امور میان مسلمانان اختلاف پدید آمد، به طوری که برخی از آنها، دیگری را گمراه دانسته، از ایشان برائت میجستند؛ و با این که به فرقههای مخالف و پراکنده منشعب شدند، ولی اسلام همه را فرا میگرفت. (20)
محمد غزالی از رهبران فکری اخوان المسلمین وضعیت مسلمانان بعد از پیامبر اکرم را این گونه ترسیم میکند که مسلمانان به دو گروه بزرگ شیعه و سنی تقسیم شدند که این دو گروه از ایمان به خدا و رسالت رسول اکرم برخوردار بودند و هیچ کدام در داشتن عناصر اصلی اعتقاد که در صلاح دین نقشی داشته باشد نسبت به دیگری زیادهای نداشتند. (21)
شایان ذکر است که قول به عدم تکفیر اهل قبله ویژه اهل سنت نیست، بلکه شیعیان احدی از اهل قبله را کافر نمیدانند و قائل به حرمت مال و خون و جواز نکاح و توارث در بین جمیع فرق اسلامی هستند. سیدمحسن امین، از بزرگان شیعه، بر این امر تصریح کرده است. (22)
چنان که از نصوص و روایات و سخنان علمای مذاهب اسلامی دانسته شد، ایشان هیچ یک از فرق اسلامی را تکفیر و از زمره اسلام خارج نکردهاند و به نحوی درصدد اتحاد بین مسلمانان و جلوگیری از افراطیگریها و کشتار بین مسلمانان هستند. خلیل احمد سهارنپوری از بزرگان دارالعلوم دیوبند عدم تکفیر مسلمانان را روش علمای دارالعلوم و بزرگان و مشایخ خود دانسته، میگوید آنها رفض و ابتداع در دین را موجب کفر مسلمانان نمیدانند. این حکم تا زمانی است که آن شخص منکر ضروری دین نشود، ولی باز هم در این زمینه بسیار احتیاط میکنند، به طوری که تساهل در امر تکفیر پیش نیاید. (23)
شیخ الاسلام حسین احمد مدنی، یکی دیگر از بزرگان دیوبند، بعد از نقل طولانی از کلمات برخی از مشایخ دیوبند مبنی بر احتیاط آنها در مسئلهی تکفیر مسلمانان، متذکر شدت احتیاط رشید احمد گنگوهی و پیروانش در تکفیر مسلمانان میشود. به گفتهی وی رویه علمای دیوبند در این مسئله بر این است که اگر یک در هزار، احتمال ایمان در مقابل کفر شخصی باشد، حمل بر ایمانش میکنند، نه آن که همانند محمدابن عبدالوهاب و پیروانش آن شخص را کافر بدانند. (24)
محمد انورشاه کشمیری، یکی دیگر از بزرگان دیوبند، مسئلهی تکفیر مسلمانان را از امور خطیری میداند که افرادی همچون محمدبن عبدالوهاب، که در تکفیر مسلمانان افراط میکنند، نباید ورود داشته باشند و تنها افرادی میتوانند در این باره اظهارنظر کنند که عالم به وجوه و اسباب کفر باشند. (25)
اما در مقابل، سپاه صحابه، که خود را از اهل سنت و جماعت معرفی میکنند، باید به جای این که در سرتاسر کتابشهایشان، دم از کافر بودن شیعه بزنند، به کتاب خدا و روایات صحاح و کتب کلامی و فقهی بزرگان اهل سنت، مخصوصاً به رویه اسلاف و بزرگان خود از علمای احناف و علمای دارالعلوم دیوبند توجه کنند و متذکر این امر شوند که بزرگان آنها چگونه در مسئلهی تکفیر مسلمانان افراط نمیکردند و حتی اگر احتمال ضعیفی دال بر ایمان شخص داشتند حکم به اسلامش میکردند و به راحتی حکم تکفیر وی را صادر نمیکردند؛ حکم به تکفیری که طبق گفته کشمیری هر کسی اهلیت نظر دادن در مورد آن را ندارد.
ادله سپاه صحابه در تکفیر شیعه
رهبران سپاه صحابه، و در رأس آنها ضیاءالرحمن فاروقی و اعظم طارق، دلیل عمده کافر بودن شیعه را در سه مسئله ذکر میکنند:
1. به اعتقاد شیعیان، تمامی صحابه، به جز عده اندکی، تماماً بعد از پیامبر اکرم کافر شدهاند.
2. شیعیان صفاتی را برای ائمه خود ذکر میکنند که لازمه پیامبر بودن آنهاست و با مسئلهی ختم نبوت سازگاری ندارد.
3. شیعیان قائل به تحریف در آیات قرآن هستند.
اینها مواردی است که به نظر علمای اسلام هر کس به آن اعتقاد داشته باشد موجب خروج او از دایره اسلام و کفر او میشود.
برای روشن شدن مطلب به تفصیل این موارد را بررسی کرده، سپس به نقد ادله آنها میپردازیم:
1. تکفیر شیعه به سبب کافر دانستن صحابه
ضیاءالرحمن فاروقی در باب ششم از کتاب تاریخی دست آویز به صورت مفصل با شاهد قرار دادن برخی از روایات و در کنار هم قرار دادن برخی سخنان علمای شیعه، این گونه بیان میکند که شیعیان اعتقاد دارند صحابه پیامبر همگی به جز تعداد اندکی به خاطر انکار ولایت حضرت امیرالمؤمنین مرتد شدهاند. (26) اعظم طارق، همچون فاروقی، همین رویه را در پیش میگیرد و تکفیر صحابه از جانب شیعه را دلیل بر کافر بودن شیعیان میداند. (27)
اگر کسی درباره نظر شیعه راجع به صحابه تحقیق کند نظر شیعه را نظر معتدلی مییابد، نه مانند غلاتی که تمامی آنها را تکفیر میکنند و نه مانند جمهور که تمامی آنها را توثیق میکنند. به نظر شیعه، صحبت با پیامبر، فضیلت است، ولی مجرد صحبت کافی نیست و صحابه مانند دیگر مردمان هستند. در بین آنها افراد عادل و افراد باغی و منافق و مجهول الحال وجود داشتند. شیعیان به قول عدول آنها استناد کرده، قول خروج کنندگان بر وصی و برادر پیامبر و هم چنین مرتکبین کبایر را رد میکنند و ارزشی برای احادیث آنها قائل نیستند و دربارهی مجهول الحال توقّف میکند، تا این که روشن شود. (28)
در واقع موضع اختلاف بین شیعه و اهل سنت در مورد عدالت جمیع صحابه یا بعض صحابه است. اهل سنت تمامی صحابه را عادل میدانند ولی شیعه برخی از آنها را عادل میدانند و این که شیعه قائل به سب و لعن صحابه است یا این که شیعه قائل به ارتداد صحابه بعد از نبی اکرم است و یا این که روایات صحابه علی الاطلاق حجّت نیست، اینها از تهمتهای اموی – ناصبی بر ضد شیعه است، در حالی که شیعه از این تهمتها مبراست. شیعیان دستورهای دین خود را از بزرگان صحابه اخذ میکنند و در حق کسانی از صحابه که نمیشناسند کلامی نمیگویند و بر قسم آخر که قائل به فسق آنها هستند و عادل نمیدانند، این حکم را از کتاب و سنت گرفتهاند. (29)
از این رو سیف الدین آمدی در مسئلهی تکفیر روافض بر این امر تأکید دارد که اگر روافض برخی از صحابه را با تأویل و دلیلی از کتاب و سنّت تکفیر میکنند، آنها را نمیشود به سبب این کارشان تکفیر کرد. (30)
اگر در جواب گفته شود که قرآن و احادیث حکم به تزکیه و صلاح تمامی اصحاب کرده است و رد این کلام، رد قرآن و سنت است که موجب کفر میشود.
در جواب میگوییم تکفیر به دلایل مذکور ناتمام است: زیرا مدح و ثنای قرآن مخصوص برخی از صحابه یا افراد ویژهای از صحابه نشده تا تکذیب آنها موجب تکذیب قرآن و رسول شده باشد، چون کسانی که گروهی از صحابه را بدگویی و تضعیف میکنند، میگویند: این گروه از صحابه مشمول آن مدح عام نیستند. از این رو قدح و تضعیف چند تن از صحابه، تکذیب قرآن به شمار نمیآید، اما روایاتی که در تزکیه برخی از صحابه آمده، خبر واحد است و کسی که آنها را انکار کند، کافر نمیشود. افزون بر این که ثنا و مدح صحابه مشروط به سلامت و عاقبت به خیر بودن است و پارهای از صحابه به دلیل ارتکاب اعمال ناروا و ظلم به اهل بیت پیامبر به این شرط عمل نکردند. (31)
شاهد بر این مسئله، یعنی عدم تکفیر شیعه از منظر علمای اهل سنت، رویکردی است که آنها نسبت به خوارج اتخاذ کردهاند. علامه شامی بعد از این که خوارج را کسانی معرفی میکند که جان و مال مسلمانان را برای خود حلال میدانند و صحابه را تکفیر میکنند، حکم آنها را نزد جمهور فقها و اهل حدیث حکم بغات دانسته است و این به مقتضای اجماع فقها، یعنی عدم تکفیر خوارج، است. (32) ابن تیمیه حرانی رویکرد صحابه و سلف را در عدم تکفیر خوارجی دانسته که قائل به تکفیر حضرت امیرالمؤمنین و عثمان و پیروان آنها بودند و خون مسلمانان را حلال میشمردند. (33)
نتیجه کلام این که شیعیان نه منکر صحبت صحابه پیامبر اکرم شدند و نه این که قائل به تکفیر تمامی صحابه پیامبر اکرم شدند. چنانچه بیان شد، موضع اختلاف بین شیعه و سنی در دایره عدالت صحابه است، که اهل سنت این دایره را به تمامی صحابه میگسترانند، ولی شیعیان این عدالت را ویژه کسانی میدانند که دلیلی از کتاب و سنت بر عدالتش باشد تا بتوانند دستورهای دینشان را از آنها دریافت کنند. در نتیجه این که تکفیر تمامی صحابه را به شیعه نسبت میدهند، تهمتی به مذهب شیعه است و شیعیان از این عقیده مبرا هستند.
2. ختم نبوت و تکفیر شیعه
یکی دیگر از اتهاماتی که سپاه صحابه به شیعه وارد میکنند و به موجب آن شیعه را از دایره اسلام خارج میدانند، مسئلهی ختم نبوت است. به نظر آنها از آن جایی که خاتمیت پیامبر اکرم از ضروریات دین مبین اسلام است و اگر کسی بدان ایمان نداشته باشد به اتفاق مسلمانان، کافر، و از دایره اسلام خارج است و از طرف دیگر شیعیان تمامی صفات موجود برای انبیا را برای دوازده امام خود ثابت میدانند و آنها را همانند پیامبر اکرم، معصوم و واجب الطاعهی و … میدانند، در نتیجه با این عقیده، شیعیان قائل به دوازده امام پیامبر نما شدهاند، که این خود به نحوی منجر به انکار ختم نبوت میشود. (34)
در حالی که شیعه امامیه همانند سایر مسلمانان ایمان به فراگیر بودن رسالت حضرت نبی اکرم دارند، همچنان که ایمان به خاتمیت رسالت پیامبر اکرم دارند. شیخ طوسی از بزرگان مذهب شیعه، اعتقاد شیعیان بر خاتمیت پیامبر اکرم را به این معنا میداند که تا روز قیامت هیچ پیامبری بعد از ایشان مبعوث نمیشود. (35) طبق نظر شیعه، مسئلهی خاتمیت به گونهای است که آن را از مسائل ضروری دین مبین اسلام میدانند و دلیل بر خاتمیت را قول خداوند کریم: «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً » (36) و «إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ » (37)، دانسته و روایاتی که در کتب روایی شیعه نقل شده است، همانند حدیث نبوی که فرمودند: «أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلّا انّه لانبیّ بعدی» (38) و کلام امیرالمؤمنین، امام اول شیعیان، هنگامی که برای غسل دادن پیامبر اکرم آمده بودند، فرمودند: «بأبی و اُمّی لقد انقطع بموتک غیرک من النبّوة و الاَنباء و أخبار السماء» (39) و احادیث متضافر دیگر که به حد تواتر رسیده و اعتقاد به خاتمیت را نزد شیعه ثابت میکند. مذهب شیعه چنان به این عقیده پای بند است که حتی فقهای شیعه برخی از فرق ضاله، همچون بابیان و بهائیان و قادیانیه را که منکر خاتمیت و عالم گیر بودن دعوت و رسالت پیامبر شدهاند، مرتد دانسته، آنها را از زمرهی اسلام خارج میدانند. (40)
اما این که چرا شیعه اطاعت از ائمه خود را همانند اطاعت از نبی مکرم اسلام واجب میداند به موجب نصوصی است که در این باره وارد شده است. در حدیث ثقلین نقل شده است که حضرت نبی اکرم فرمودند: «إنی قد ترکت فیکم أمرین لن تضلوا بعدی ما إن تمسکتم بهما؛ کتاب الله و عترتی اهل بیتی». (41) طبق این حدیث، تمسک به احادیث ایشان و پیروی از آنها، پیروی از قول رسول اکرم است.
یا در روایت دیگر پیامبر اکرم، اهل بیت گرامیاش را به کشتی نوح تشبیه کرد: «مَثَلُ أهلِ بَیتی مَثَلُ سَفینَةِ نُوحٍ مَن رَکِبَهَا نَجَا، وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا غَرِقَ؛ مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است. هر که سوار بر آن شود نجات یافته و هر که از آن تخلف کند غرق میشود»؛ (42) و روایات دیگری که دلالت بر حجیت اقوال و افعال اهل بیت دارد. هم چنین دیگر وصایای پیامبر گرامی اسلام که در حق عترت خود فرموده اند. (43)
دربارهی عصمت ائمه دوازده گانه شیعه امامیه آنچه باعث شده است سپاه صحابه ائمه دوازده گانه را نزد شیعه، نبی بپندارند، گمانشان به این است که «عصمت» رابطه تساوی با مقام «نبوت» دارد. غافل از این که نسبت عصمت به نبوت رابطه اعم است. به این مفهوم که میتواند شخصی معصوم – یعنی دارای قوهای که شخص را از وقوع در خطا و معصیت حفظ کند – باشد، ولی با این حال دارای مقام نبوت نباشد و این چیزی نیست که شیعه از خود اختراع کرده باشد. آیات شریف قرآن کریم و روایات نبوی بر این اعتقاد دلالت دارد. خداوند در قرآن در حق اهل بیت پیامبر میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛ (44) که مراد از رجس در آیهی کریمه، رجس معنوی است که ظاهرترین آن «فسق» است، که به موجب آیه، از اهل بیت به دور است.
در حدیث ثقلین، که قبلاً گفته شد و در کتب شیعه و سنی نقل شده است، اهل بیت پیامبر، عدل قرآن معرفی شدهاند و این یعنی همان طور که قرآن از هر خطایی مصون است ایشان هم از خطا معصوم بوده، هیچ کدام با دیگری مخالفت نمیکنند.
در روایت دیگری وارد شده است که پیامبر اکرم میفرمایند: «عَلِیُّ مَعَ الحقِّ و الحقُّ مَعَ عَلِیَّ، وَلَن یَفترِقَا حتَّی یَرِدَا عَلیَّ الحوضَ یَومَ القِیَامةِ». (45) طبق این روایت، کسی که حق، دایر مدار اوست چگونه میتواند خطا و گناه داشته باشد؟
رویه شیعه دربارهی صفات ائمهشان اختصاصی به عصمت و مرجعیت علمی یا واجب الطاعهی بودن ایشان ندارد؛ بلکه صفات دیگر ائمه را، که از طریق قرآن و نصوص معتبر ذکر شده، برای امامان خود ثابت میدانند و چیزی ماسوای آنچه دلیل معتبر بر آن دارند، برای امامان خود قائل نیستند.
از این رو نتیجه کلام این است که نسبت دادن اعتقاد عدم خاتمیت نبوت پیامبر اسلام به شیعهی امامیه از طرف سپاه صحابه، اتهام بیاساسی است و شیعهی امامیه همچون دیگر مذاهب اسلامی، بر مسئلهی خاتمیت تأکید دارد و اعتقاد به اشتراک ائمه در برخی از صفات با پیامبر اکرم دلیل نمیشود که آنها قائل به نبوت ائمه هستند؛ بلکه اعتقاد به این صفات از باب تبعیت از کتاب و سنت نبوی بوده است، نه چیز دیگر.
3. تحریف قرآن و تکفیر شیعه
تحریف قرآن یکی دیگر از بهانههایی است که رهبران سپاه صحابه برای تکفیر شیعیان در پیش گرفتهاند. فاروقی باب دوم از کتاب تاریخی دست آویز را به این امر اختصاص داده، تحریف قرآن را از اعتقادات شیعه امامیه معرفی میکند. او معتقد است شیعیان نه تنها قائل به تحریف معنوی قرآن هستند، بلکه معتقد به تحریف ظاهری آن هم هستند، و شیعهای که چنین اعتقادی دارد، نباید خودش را مسلمان معرفی کند و کافر است. (46)
فاروقی مسئلهی تحریف قرآن را در کتابهای اصول کافی، احتجاج طبرسی، تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر صافی، رجال کشی و فصل الخطاب امری ثابت شده تلقی میکند. (47) اعظم طارق با تأیید کلام فاروقی از بزرگان دیوبند درخواست میکند که به کفر نویسندگان این کتابها و پیروان آنها، یعنی شیعیان فتوا دهند. (48) رهبران سپاه صحابه در تأیید ادعای خود به روایاتی که در این کتابها، از جمله کتاب معروف کافی نقل شده، استناد میکنند و وجود چنین روایاتی را دلیل بر مدعایشان، مبنی بر تحریف قرآن میدانند. این در حالی است که بیشتر علمای شیعه تحریف در آیات قرآن را نمیپذیرند و شیعه امامیه را از این عقیده مبرّا میدانند.
شیخ صدوق از بزرگان مذهب امامیه، اعتقاد شیعه را بر این اساس میداند که قرآنی که خداوند متعال بر پیامبر اکرم نازل کرده، همان قرآنی است که در دست مردم وجود دارد و چیزی بیشتر از آیات آن نیست. تعداد سورههای آن 114 عدد است و اگر کسی به ما نسبت دهد که بیشتر از این را قائل هستیم، آن شخص کاذب است. (49)
شیخ طوسی در این باره میگوید:
“قول به زیادت و نقصان هر دو درباره قرآن کریم مردود است؛ زیرا درباره تحریف به زیاده، اجماع بر بطلان آن است و راجع به قول به نقصان در قرآن، ظاهر کلام مسلمانان بر عدم نقصان است و همین قول مناسب برای مذهب ما است و بر این قول سید مرتضی تأکید دارد و از ظاهر روایات هم همین قول برمیآید. مگر این که روایات بسیاری از طریق آنان به صورت اخبار آحاد است که علم آور نیستند و قول اولی اعراض از چنین روایاتی است. (50)”
امام خمینی برخی روایات موجود در این باب را ضعیف دانستهاند که صلاحیت استدلال ندارند و برخی دیگر از روایات مجعول شمردهاند که امارات جعل بر آن آشکار است و برخی از احادیث را دارای غرابت دانستهاند. دربارهی بعضی که صحیح السند هستند، معتقدند حاکی از تفسیر و تأویل در آیه هستند، نه این که دلالت بر تحریف در الفاظ و عبارات قرآن داشته باشند. (51)
رحمت الله هندی از علمای احناف و شبه قاره هند اتهام تحریف قرآن را از شیعه امامیه دور شمرده، معتقد است نزد شیعه امامیه قرآن از هر گونه تغییر و تبدیل محفوظ بوده است. لذا اگر کسی از آنها، قائل به نقصان در قرآن شود، قول او را مردود میدانند و نمیپذیرند. (52)
محمد غزالی میگوید:
“من از برخی در مجلس علمی شنیدم که میگفت شیعه قرآن دیگری دارد که نسبت به قرآن معروف دارای کم و زیاده است. من به آن شخص گفتم: این قرآنی که شما می گویید کجاست؟ چرا هیچ انس و جنّی خلال این روزگار طویل بر این کتاب اطلاعی ندارد؟ اینها افترا بر شیعه است. (53)”
از طرف دیگر، صرف وجود روایات در کتب شیعه دلیل بر اعتقاد آنها به تحریف قرآن نیست؛ چرا که همین اشکال را میتوان به اهل سنت وارد کرد. در کتب روایی اهل سنت، حتی صحاح آنها، روایات زیادی دال بر تحریف موجود است. آلوسی در روح المعانی بعد از نقل اخبار دال بر تحریف میگوید روایات در این باب بسیار است.(54) قول تعداد اندکی از افراد یک مذهب دلیل بر اعتقاد تمامی اهل مذهب بر آن امر نیست. فخر رازی در تفسیر کبیر خود نقل میکند که ابن مسعود قائل بود که سوره فاتحه و معوذتین جزء قرآن نیست. (55) سیوطی از طریق صحیح از ابن عباس نقل میکند که ابن مسعود میگفت: «قرآن را با آنچه از قرآن نیست مخلوط نکنید. سوره ناس و فلق از کتاب الله نیست. پیامبر اکرم از آن دو به عنوان تعویذ به کار میبرد». (56)
نتیجهی کلام این که اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه و اهل سنت قائل به عدم تحریف قرآن هستند و وجود روایات در کتابهای شیعه و سنی، یا برخی افرادی از شیعه و سنی که قائل به تحریف هستند، دلیل نمیشود که تمام مذهب به آن اعتقاد داشته باشند.
نتیجهگیری
با بررسی صورت گرفته به وضوح دانسته شد که اتهاماتی که سپاه صحابه به شیعیان نسبت میدهند و آن را دست آویزی جهت تکفیر شیعه قرار دادهاند هیچ کدام مبنای علمی ندارد و مذهب شیعه از آن به دور است. شیعیان هیچ گاه قائل به کافر بودن صحابه نبودهاند و قرآن موجود را همان قرآنی میدانند که بر رسول گرامی اسلام نازل شده و بدون هیچ نقصانی به دست ما رسیده است. همچنان که پیامبر اکرم را آخرین پیامبر الهی میدانند. صفاتی که شیعیان برای ائمهی معصومین قائل هستند، همه آنها را از طریق آیات قرآن کریم و روایات نبوی بر آن حضرات ثابت میدانند.
پینوشتها:
1. دانش پژوه مؤسسه تحقیقاتی دارالإعلام لمدرسه اهل البیت (علیهم السلام).
2. نک: طاهر رب نواز، نقوش جهنگوی، ص 24.
3. ضیاءالرحمن فاروقی، تاریخی دست آویز، ص 13.
4. همان، ص 14.
5. نساء، آیه 94.
6. محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج8، ص 26؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج1، ص 79.
7. محمدبن اسماعیل بخاری، همان، ج8، ص 26.
8. سلیمان بن اشعث ابوداود سجستانی، سنن أبی داود، ج3، ص 18.
9. محمدبن اسماعیل بخاری، همان، ج1، ص 87.
10. یحیی بن شرف نووی، روضه الطالبین و عمدة المفتین، ج11، ص 239.
11. همو، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج1، ص 150.
12. عبدالرحمن بن احمد ایجی، المواقف، ج3، ص 257.
13. نعمان بن ثابت ابوحنیفه، الفقه الأکبر، ص 43.
14. زین الدین بن ابراهیم ابن نجیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ج1، ص 371.
15. مسعودبن عمر تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ص 108.
16. همو، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج5، ص 227.
17. ملاعلی قاری، شرح کتاب الفقه الاکبر، ص 258.
18. جلال الدین دوانی، شرح العقائد العضدیه، ص 142.
19. فخر رازی، المحصل، ص 572.
20. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص 2.
21. محمد غزالی، کیف نفهم الإسلام، ص 123.
22. محسن امین، اعیان الشیعة، ج1، ص 82.
23. خلیل احمد سهارنپوری، المهند علی المفّند، ص 58.
24. حسین احمد مدنی، الشهاب الثاقب علی المسترق الکاذب، ص 44.
25. محمد انورشاه کشمیری، فیض الباری علی صحیح البخاری، ج1، ص 252.
26. ضیاءالرحمن فاروقی، تاریخی دست آویز، ص 488.
27. اعظم طارق، فیصله آپ کرین، ص 10.
28. عبدالحسین شرف الدین، اجوبة مسائل جار الله، ص 14.
29. جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج6، ص 427.
30. علی بن محمد آمدی، أبکار ألافکار فی أصول الدین، ج5، ص 102.
31. میرسیدشریف، شرح المواقف، ج8، ص 343.
32. محمدامین بن عمر ابن عابدین، ردالمحتار علی الدر المختار، ج4، ص 262.
33. ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ج5، ص 95.
34. ضیاءالرحمن فاروقی، خمینی ازم اور اسلام، ص 61.
35. شیخ طوسی، العقائد الجعفریه، ص 248.
36. احزاب، آیه 40.
37. فصلت، آیه 41-42.
38. کلینی، الکافی، ج8، ص 107.
39. سیدرضی، نهج البلاغه، ج2، ص 228.
40. جعفر سبحانی، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج2، ص 356.
41. کلینی، الکافی، ج2، ص 415؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج4، ص 1873.
42. محمدبن عبدالله نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص 373؛ محمدبن جریر طبری، المسترشد، ص 360.
43. جعفر سبحانی، همان، ج2، ص 360.
44. احزاب، آیه 33.
45. احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج16، ص 470.
46. ضیاءالرحمن فاروقی، تاریخی دست آویز، ص 22.
47. همو، خمینی ازم اور اسلام، ص 56.
48. محمد اعظم طارق، فیصله آپ کرین، ص 5 و لمحه فکریه، ص 51.
49. شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 84.
50. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 3.
51. روح الله خمینی، تهذیب الاصول، ج2، ص 165.
52. رحمت الله عثمانی هندی، إظهار الحقّ، ص 355.
53. محمدغزالی، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، ص 219.
54. محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج1، ص 26.
55. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج1، ص 190.
56. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج8، ص 683.
منابع تحقیق :
1. قرآن کریم.
2. ابن عابدین، محمّدامین بن عمر، رد المحتار علی الدر المختار، چاپ دوم: دارالفکر، بیروت، 1412 ق.
3. ابن نجیم، زین الدین بن ابراهیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، چاپ دوم: دارالکتاب الإسلامی، [بی تا].
4. ابن تیمیه، احمدبن عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، تحقیق محمد رشاد سالم، چاپ اول: جامعة الامام محمدبن سعود الإسلامیة، 1406 ق.
5. ابوحنیفه، نعمان بن ثابت، الفقه الأکبر، چاپ اول: مکتبة الفرقان، امارات عربی 1419ق.
6. ابوداود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن أبی داود، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، المکتبة المصریة، بیروت [بی تا].
7. اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح هلموت ریتر، چاپ سوم: دار فرانز شتایز، فیسبادن آلمان، 1400 ق.
8. اعظم طارق، محمد، فیصله آپ کرین، انجمن سپاه صحابه، کراچی، [بی تا].
9. اعظم طارق، محمد، لمحة فکریة، انجمن سپاه صحابه، کراچی، [بی تا].
10. آلوسی، محمودبن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تحقیق علی عبدالباری عطیه، چاپ اول: دارالکتب العلمیه، بیروت 1415 ق.
11. آمدی، علی بن محمد، أبکار الأفکار فی أصول الدین، تحقیق احمد محمد المهدی، چاپ دوم: دار الکتب و الوثائق القومیة، قاهره 1424 ق.
12. امین، محسن، أعیان الشیعة، تحقیق و تخریج حسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت [بی تا].
13. ایجی، عبدالرحمن بن احمد، المواقف، تحقیق عبدالرحمن عمیرة، دارالجیل، بیروت 1417 ق.
14. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق محمد زهیربن ناصر، چاپ اول: دارطوق النجاة، 1422 ق.
15. تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح العقائد النسفیة، چاپ اول: مکتبة الکلیات الأزهریة، قاهره: 1407 ق.
16. تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح المقاصد فی علم الکلام، چاپ اول: نشر الشریف الرضی، قم 1409 ق.
17. خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، تحقیق بشار عواد معروف، چاپ اول: دارالغرب الاسلامی، بیروت 1422 ق.
18. خمینی، روح الله، تهذیب الاصول، مقرر بحث جعفر سبحانی، دارالفکر، قم [بی تا].
19. رب نواز، طاهر، نقوش جهنگوی، مکتبة خلافت راشده، کراچی [بی تا].
20. سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، چاپ اول، نشر امام صادق، قم 1423 ق.
21. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسه النشر الإسلامی – مؤسسه الإمام الصادق، قم، [بی تا].
22. سهانپوری، خلیل احمد، عقائد علماء أهل السنّة الدیوبندیّة (المهنّد علی المفنّد)، تحقیق سیّد طالب الرحمن، چاپ اول: جامعة الإمام محمدبن سعود الاسلامیه، ریاض 1427 ق.
23. سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق و شرح شیخ محمد عبده، چاپ اول، دارالذخائر، قم 1412 ق.
24. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، دارالفکر، بیروت [بی تا].
25. شرف الدین موسوی، عبدالحسین، أجوبه مسائل جارالله، چاپ دوم: مطبعة العرفان صیدا، 1373 ق.
26. شیخ صدوق، علی ابن بابویه، الاعتقادات، چاپ دوم: المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم 1414 ق.
27. شیخ طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، تحقیق و تصحیح احمدحبیب قصیر عاملی، چاپ اول: مکتب الإعلام الاسلامی، 1409 ق.
28. شیخ طوسی، محمدبن حسن، العقائد الجعفریة، چاپ اول: مکتبة النشر الإسلامی، قم 1411 ق.
29. طبری، محمدبن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، چاپ اول: مؤسسه الثقافة الإسلامیة لکوشانبور، قم 1415 ق.
30. غزالی، محمد، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، چاپ اول: دارنهضة، مصر [بی تا].
31. غزالی، محمد، کیف نفهم الإسلام، چاپ اول: دار نهضة، مصر [بی تا].
32. فاروقی، ضیاءالرحمن، تاریخی دست آویز، چاپ دوم: نشر سپاه صحابه، جهنگ، 1995م.
33. ـــ ، خمینی ازم اوراسلام، اشاعة المعارف، فیصل آباد، [بی تا].
34. فخرالدین رازی، محمدبن عمر، المحصل، چاپ اول: دارالرازی، عمان 1411 ق.
35. فخرالدین رازی، محمدبن عمر، مفاتیح الغیب، چاپ سوم: دارإاحیاء التراث العربی، بیروت 1420 ق.
36. کشمیری، محمدانورشاه، فیض الباری علی صحیح البخاری، تحقیق محمد بدر عالم میرتهی، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1426 ق.
37. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ پنجم: دارالکتب الإسلامیة، تهران، 1363 ش.
38. کیرانوی عثمانی، رحمت الله بن خلیل الرحمن هندی، إظهار الحق، دارالکتب العلمیة، بیروت [بی تا].
39. محقق دوانی، جلال الدین، شرح العقائد العضدیة، 1423ق، [بی نا، بیجا]
40. مدنی، حسین احمد، الشهاب الثاقب علی المسترق الکاذب، کتاب خانه امدادیه، دیوبند [بی تا].
41. ملاعلی قاری، شرح کتاب الفقه الأکبر، چاپ دوم: دارالکتب العلمیة، بیروت 1428 ق.
42. میرسیدشریف، شرح المواقف، چاپ اول: نشر الشریف الرضی، قم 1325 ق.
43. نوری، یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، چاپ دوم: دارإحیاء التراث العربی، بیروت 1392 ق.
44. ــــ، روضة الطالبین و عمدة المفتین، تحقیق زهیر الشاویش، چاپ سوم: المکتب الاسلامی، بیروت 1412 ق.
45. نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1411 ق.
46. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارإحیاء التراث العربی، بیروت [بی تا].
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدرسه اهل البیت (ع)، چاپ اول.