علل شکل گیری جریانهای تکفیری در افغانستان و شبه قاره هند
چکیده
جهان اسلام در دو قرن اخیر، و به ویژه چند دهه گذشته، شاهد شکل گیری و رشد جریانهای گوناگون با افکار متفاوت بوده است. افراطی گری تکفیری از بدترین و خطرناکترین رویدادهایی است که در این دوران به وجود آمده است. این درحالی است که تکفیر و کشتار بیجهت انسانها، نه با مبانی دینی اسلام سازگار است و نه رهبران دینی و علمای بزرگ اسلامی آن را تأیید میکنند. بنابراین، پی بردن به علل شکل گیری و گسترش چنین جریانهایی در منطقه، اهمیت زیادی دارد. نوشتار حاضر درصدد است ضمن شناسایی اجمالی مهمترین جریانهای تکفیری و افراطی افغانستان و شبه قاره هند، علل شکل گیری و رشد آنها را بررسی کند. به خصوص آن که امروزه شاهد گسترش اختلافات مذهبی، توسعه مدارس مذهبی و نیز تهاجمهای گسترده خارجی هستیم که این امور در پیدایش و تقویت جریانهای تفکیری بیتأثیر نیست.
کلیدواژگان:
تکفیر، تکفیری، افراطیگری، جریانهای تکفیری، شبه قاره، افغانستان.
مقدمه
پس از گسترش اسلام به افغانستان (در قرن اول هجری) و شبه قاره (از قرن چهارم به بعد)، در طول قرنهای طولانی، مسلمانان این مناطق با صلح و آرامش نسبی زندگی میکردند و غیر مسلمانان نیز تحت حاکمیت حاکمان مسلمان، زندگی نسبتاً آرامی داشتند. در این میان، ترویج مذهب حنفی، مکتب کلامی ماتریدی و عرفان و تصوف، بر تعامل بیشتر اهل سنت با دیگر مذاهب و نیز نحلههای غیر مسلمان منطقه کمک میکرد، اما حاکمیت اسلام و تثبیت مذهب خاص، به خصوص در سرزمین هزار ادیان هند، که نحلههای گوناگون اسلامی نیز به آن افزوده شده بود، نمیتوانست به دور از اعمال خشونت دینی و مذهبی صورت گیرد، چنان که حاکمان اسلامی نیز در مواردی، خشونتها و محدودیتهای زیادی را بر غیر مسلمانان و پیروان مذاهب دیگر اعمال میکردند. (2)
همین امر، مشکلات فزایندهای برای آینده مسلمانان به وجود آورد، تا جایی که قرنها بعد با حضور استعمار انگلیس در شبه قاره هند از 1707 م. هم زمان با زوال حکومت اسلامی مغولان، غیر مسلمانان، به خصوص هندوها و سیکهای هند، در رویارویی مستقیم با مسلمانان هند قرار گرفتند. حمایت انگلیس از هندوها در کنار فعالیتهای ضداسلامی دیگر این کشور، باعث شد مسلمانان از ادارات دولتی اخراج و از صحنه سیاسی کنار گذاشته شوند و فعالیتهای اجتماعی آنان نیز کاملاً محدود شود. (3) در پی این تحولات، مسلمانان با راه اندازی قیامهای مختلف تشکیل دادن احزاب سیاسی گوناگون و توسعه مدارس مذهبی، مبارزههای گستردهای علیه استعمار انگلیس و سیکها آغاز کردند که در نهایت به تجزیه شبه قاره هند و تأسیس کشور مستقل اسلامی پاکستان انجامید. گسترش مدارس مذهبی و اختلافات فکری حاکم در میان مسلمانان در فرآیند مبارزههای ضد استعماری آنان و تشدید آن پس از استقلال پاکستان، باعث به وجود آمدن مکتبها و گروههای مختلفی، از جمله مکتب دیوبندیه، بریلویه، جماعت اسلامی مودودی و جمعیت اهل حدیث میان اهل سنت شد. (4)
تشدید اختلافات فکری و اعتقادی جریانهای فوق در کنار تحولات بعدی، مانند تشدید اختلافات هند و پاکستان بر سر منطقه مورد مناقشه کشمیر، جدایی بنگلادش از پاکستان، تحقق نیافتن کامل اهداف مورد نظر اسلام گرایان از استقلال پاکستان، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تجاوز ارتش سرخ شوروی به افغانستان و آغاز جهاد ضد کمونیستی (1358-1367ش.)، جنگهای داخلی نیروهای جهادی افغانستان (1367 ش. به بعد)، ظهور طالبان (1371ش.) و القاعده (در طول دوران جهاد و زمان طالبان) و آغاز جنگ جامعه بین المللی به رهبری آمریکا علیه این دو گروه (1380 ش.)، باعث گسترش افراطیگری شد که در نتیجه آن، گروههای تندروی جدیدی مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، لشکر طیبه، گروههای مختلف طالبان افغانستان و پاکستان، القاعده و برخی گروههای دیگر، اکثراً با ایدئولوژی واحد و حوزههای فعالیت مختلف به وجود آمدند یا تقویت شدند.
نوشتار حاضر درصدد است ضمن شناسایی بیشتر مهمترین گروههای تکفیری و تندروی معاصر در افغانستان و شبه قاره هند، محرکها و عوامل شکل گیری و تقویت آنها را با روش توصیفی مبتنی بر تحلیل تحولات منطقه و بر اساس اطلاعات کتاب خانهای، بررسی کند. تأکید بر عنوان تلفیقی «شبه قاره هند و افغانستان» نیز به این دلیل است که اهل سنت این مناطق و تحولات سیاسی – اجتماعی آنها در دو قرن اخیر، کاملاً با هم گره خوردهاند؛ به طوری که جریانهای اهل سنت، قطع نظر از خاستگاه اصلی آنان، در تمام آن مناطق نفوذ دارند.
مهمترین جریانهای تکفیری و تندروی منطقه
چنان که اشاره شد، تحولات سیاسی – اجتماعی دو قرن اخیر، به خصوص چند دهه گذشته شبه قاره هند و افغانستان، باعث ظهور جریانهای مختلف با رویکردهای گوناگون میان مسلمانان شد که برخی معتدل و آزادی خواه و شماری نیز تندرو و فرقه گرا هستند. تندروان، با برداشتهای سطحی خود از متون دینی، فضای همدلی و هم فکری مسلمانان را به سوی خشونتهای مذهبی در سایه تکفیر دیگران سوق میدادند، اما جریانهای اعتدال گرا، ضمن آن که به تعامل با دیگر مسلمانان تأکید داشتند، از رویکردهای تکفیری گروههای تندرو نیز شدیداً پرهیز میکردند.
در این میان، «بریلویه»، از جمله مکتبهای مهم معاصر است که احمدرضا خان بریلوی (1272-1340ق.) آن را در شهر رای بریلی هند، و با شعار مبارزه با افکار جریانهای دیگر، به خصوص «دیوبندیه» به وجود آورد. (5) بریلویه از مکتب کلامی ماتریدی، مذهب فقهی حنفی، طریقه تصوف قادریه و سلسلههای دیگر تصوف پیروی میکند، اما با وجود این، متأسفانه تکفیر از ابزار اساسی برخی بریلویان در نقد دیدگاه مخالفان است و آنان افزون بر تکفیر و تفسیق ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب و پیروان وهابی آنان، (6) بسیاری از بزرگان دیوبندیه را نیز با انتساب به وهابیت (7) یا دلایل دیگر، تکفیر میکنند. (8) به تعبیر برخی نویسندگان، بریلویه در راستای مخالفت با دیوبندیه، جریانی تکفیری به راه انداخته بود (9) و به گفته برخی دیوبندیان، اساساً تکفیر، شغل اصلی بریلویان است و با پرچم تکفیری که آنان برافراشتهاند، کمتر کسی از تیررس آنان در امان مانده است، (10) تا جایی که آنان تمام دیوبندیان و بسیاری از بزرگان دیگر شبه قاره و نیز حاکمان سعودی و همه مسلمانان حجاز و زائران مکه و مدینه را تکفیر کردهاند. (11) هم چنین دیوبندیان را در کنار وهابیت و «پنجپیریه» و برخی گروههای دیگر، کافر و مرتد و بدترین منافق خواندهاند و ذبیحه آنان را نجس و مردار و حرام میدانند (12) و از بزرگان آن با عناوین اشقیاء بدبخت، مرتد، بیدین، بد مذهب، خبیث، فاجر، کافر، ملحد، کذاب، گمراه، ستمکار، جهنمی، گروه شیطان، ملعون، شیطان، زندیق، مکار، معاند حق، خارجی و امثال اینها، یاد میکنند. (13) احمدرضاخان، محمد قاسم نانوتوی، بنیان گذار دیوبندیه را به اتهام انکار خاتمیت پیامبر (صلی الله علیه السلام و آله و سلم) و اشراف علی تهانوی را به اتهام انکار علم غیب نبی، کافر دانسته، با تعابیر زنندهای از آنها یاد کرده است. (14) در موردی نیز، حدود سی صد عالم بریلوی، فتوای کفر و ارتداد دیوبندیها را به شرح زیر صادر کردند:
وهابیون دیوبندی به خاطر اهانت و هتک تمام اولیا و انبیا، حتی حضرت پیامبر اسلام و مخصوصاً ذات باری تعالی در عبادتهایشان، قطعاً مرتد و کافرند و کفر و ارتداد آنان به شدیدترین مرتبه رسیده است. اگر کسی ذرهای در کفریت و ارتداد آنان تردید کند، او خودش کافر و مرتد است. مسلمانان باید از آنان به طور کلی دوری گزینند. نه تنها پشت سر آنان نماز نخوانند، که حتی آنان را در صف جماعت خود و در داخل مساجد نیز راه ندهند. نه از ذبیحه آنها بخورند و نه در خوشی و غم آنان شرکت کنند، نه اجازه ورود در نزد خود دهند و نه به عیادت آنان روند. در تدفین و تکفینشان شرکت نکنند و در قبرستان مسلمین جای ندهند. باید با احتیاط کامل از آنان اجتناب کنند. (15)
هر چند بسیاری از موارد تکفیر فوق از طریق دیوبندیان نقل شده است، اما بسیاری از استنادات آنها بر منابع بریلویان، قابل تأیید است.
در مجموع، تضادهای دیوبندیان و بریلویان بسیار شدید است که با وجود تلاشهای زیاد برای کاهش تنش و ایجاد هم فکری میان آنان، توفیقی در این زمینه به دست نیامده است. (16) اختلاف آنان در بدعتهای عملی، به اختلافات سیاسی آنان نیز کشیده شده است، تا آن جا که هر دیدگاهی را که دیوبندیه تأیید میکرد، بریلویه به آن به دیده تردید مینگریست و آن را نمیپذیرفت (17) که برخی از جزئیات آن، ذیل بحث «تأثیر دخالتهای خارجی در رشد اندیشه تکفیری» بیان میشود.
در مقابل، «دیوبندیه» که در فرآیند مبارزه مسلمانان هند با استعمار انگلیس به وجود آمد، (18) بر اعتدال و وحدت مسلمانان تأکید میکند و بر همین اساس، در صدور حکم تکفیر سایر مسلمانان، حتی بریلویان، احتیاط میکنند و مدعیاند تا کفر قطعی کسی ثابت نشود، نمیتوان او را مشرک و کافر دانست، (19) تا جایی که به بریلویان نیز تذکر میدهند که از عذاب قیامت بترسند و از تکفیر دیگران دست بردارند.
چگونه دیوبندیان کافرند، در حالی که هیچ یک از جریانها و چهرههای هندوی آنها را کافر ندانستهاند؟ (20) اشرف علی تهانوی، در پاسخ به این پرسش که «بریلویه، دیوبندیها را تکفیر میکنند، آیا شما نیز آنها را کافر میدانید؟» گفته است ما نمیتوانیم دیگران را به صرف آن که ما را کافر میدانند، تکفیر کنیم، زیرا:
“تکفیر مسلمانان از دو حال خارج نیست: یا به حق است یا برخلاف حق. اگر کسی را که احتمال کافر بودنش وجود دارد، کافر ندانیم، ولی در حقیقت او کافر باشد، گناهی نکردهایم، اما بدترین گناه آن است که ما افرادی را تکفیر کنیم که آنها در حقیقت کافر نیستند… با صرف شبهه، کسی از ملت اسلام خارج نمیشود و ما عقاید آنها را توجیه و تأویل میکنیم، هر چند تأویلات دور از ذهن باشد، مگر آن که مانند قادیانیه، کفر آنها ثابت شود. (21)”
در عین حال، با وجود مخالفت بسیاری از علمای دیوبند با تکفیر و کشتار مسلمانان، برخی از دیوبندیان، از جمله مولوی، سید محمد مرتضی دیوبندی، از احمدرضاخان بریلوی به کافر، دجال، میته حاضره، خارج از اسلام و غیره نام برده است. (22) برخی اعضای جماعت تبلیغ دیوبندی نیز در سخنانی گفتهاند که بریلویه مشرک واقعی هستند. (23) هم چنین، متأسفانه مهمترین گروههای تکفیری شبه قاره و افغانستان، از جمله سپاه صحابه، لشکر جهنگوی و غیره، از سوی افراد وابسته به مکتب دیوبندیه شکل گرفته است که از این جهت میتوان دیوبندیه را خاستگاه اصلی مهمترین جریانهای تکفیری منطقه دانست.
سپاه صحابه (SSP)، (24) از گروههای افراطی و پرنفوذ فرقه گرای معاصر است که حقنواز جهنگوی (متولد 1952 م.)، از افراد وابسته به جمعیت علمای اسلام دیوبند، در ششم سپتامبر 1985 م. آن را در شهر جهنگ (25) از توابع ایالت پنجاب پاکستان، به منظور مقابله با نفوذ ایران و دشمنی با شیعیان به وجود آورد. (26) این گروه، از گروههای قدرتمند و پرنفوذ فرقه گراست، (27) تا جایی که گفته شده است تنها در کراچی و پنجاب، اعضای آن به سی صد هزار عضو میرسد. (28) خشونتهای تروریستی زیادی در کارنامه این گروه به ثبت رسیده است (29) که مجال طرح آنها در این جا نیست و در ادامه به تناسب، به مواردی از آن اشاره میشود. اما تشدید فعالیتهای فرقهای سپاه صحابه، باعث شکل گیری جریانهای تکفیری افراطیتر دیگر، به نام «لشکر جهنگوی» (Lashkar-i-LJ) (jhangvi) (30) در دهه 1990 (1374 ش.) شد.
لشکر جهنگوی یکی از بدترین گروههای تکفیری است که در دهه 1990، پس از ترور حقنواز جهنگوی، رهبر سپاه صحابه، سه تن از اعضای برجسته «سپاه صحابه» به نامهای «ریاض بسرا»، «اکرم لاهوری» و «مالک عشاق» آن را تأسیس کردند و نام آن نیز با انتساب به حقنواز جهنگوی انتخاب شد. (31) هدف اصلی این گروه، ادامه دادن راه سپاه صحابه در مبارزه با شیعیان بود و تنها تفاوت آنها، شاید گرایش شدیدتر لشکر جنهگوی به خشونت باشد، تا جایی که همین امر باعث قطع رابطه اعظم طارق، رهبر سپاه صحابه با آن شد؛ (32) هر چند برخی معتقدند با وجود اختلافات لشکر جهنگوی و سپاه صحابه، این دو گروه ارتباطشان را با یکدیگر حفظ کردهاند و هنوز هم روابط نزدیکی با هم دارند و با همکاری یکدیگر، علیه شیعیان فعالیت میکنند. (33)
مهمتر از همه، طالبان افغانستان و پاکستان و نیز القاعده است که همکاری آنها با سایر تندروان، باعث تقویت بیشتر جریانهای تکفیری منطقه شده است. طالبان افغانستان که در فرایند جنگهای داخلی نیروهای جهادی افغانستان، از میان فارغ التحصیلان مدارس مذهبی پاکستان و افغانستان شکل گرفت، (34) هر چند بیشتر به عنوان گروهی تندرو مطرح است تا تکفیری، اما خشونتهای فراوانش علیه مخالفان، به خصوص شیعیان هنگام تسلط بر افغانستان (35) و نیز ارتباط مستمر آن با گروههای تروریستی تکفیری، مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی و دیگر گروهها، حمایت قاطع آنها از القاعده و تشکیل شاخههای جدید تکفیری طالبان به خصوص در پاکستان که در ادامه بیشتر معرفی میشود، تأییدی بر تکفیری بودن حداقل طیفی از طالبان یا به تعبیر محتاطانهتر، نفوذ جریانهای تکفیری میان آنان است.
گروه «تحرک طالبان پاکستان» و شاخههای فرعی آن، از جمله تحریک نفاذ شریعت محمدی، طالبان هوادار ملانذیر، گروه بیت الله محسود، طالبان پنجابی و غیره (36) نیز از شاخههای افراطی طالبان در پاکستان هستند که گرایش تکفیری دارند. (37) این گروهها، که در چند دهه اخیر از سوی گروههای جنگ جو در مناطق قبالی پاکستان به وجود آمدهاند، با در اختیار داشتن دهها هزار نیروی تندرو و تشکیل نوعی حکومت مستقل با قوانین خاص خود در آن مناطق، مشکلات زیادی برای شیعیان و حکومت پاکستان به وجود آوردهاند (38) که حتی ارتش و دولت پاکستان نیز در رویارویی با آنان نتوانسته است کاری از پیش ببرد. همچنان که حملات مکرر پهپادهای آمریکایی به مناطق تحت نفوذ طالبان و کشته شدن چند تن از رهبران آن نیز مانع تسلط آنان بر آن مناطق نشده است.
افزون بر گروههای فوق، گروههای تندروی دیگری نیز متأثر از آنها در شبه قاره هند و افغانستان فعالیت داشته و دارند، هر چند ممکن است رویکرد تکفیری آنان به اندازه سپاه صحابه و لشکر جهنگوی، شدید نباشد، یا زمینه بروز چنین تفکری برای آنان کمتر فراهم شده باشد. از جمله این گروهها میتوان به «حرکت الجهاد الاسلامی»، از گروههای جهادی دیوبندی اشاره کرد که در فرآیند جهاد مردم افغانستان علیه شوروی در 1980 م. تشکیل شد. (39) بنیان گذاران آن، ابتدا به جریان تندروی حرکت انقلاب گروه «مولوی نصرالله منصور افغانستان» پیوستند که نفوذ زیادی نیز در استان «پکتیا» داشت. هم چنین آنان با حزب اسلامی شاخه یونس خالص و جلال الدین حقانی، که هر دو گرایشهای سلفی وهابی دارند و حقانی یکی از فرماندهان بلند پایه طالبان شد، رابطه نزدیک داشتند. (40)
سازمان «حرکت المجاهدین» به عنوان جناح انشعابی از حرکت الجهاد الاسلامی (HuJI) (41) از سوی جمعیت علمای اسلام (شاخه فضل الرحمان) و به رهبری شخصی به نام«اختر» در 1985 م. تأسیس شد. این گروه به سرعت مورد حمایت «آی.اس.آی» قرار گرفت و سازمان اطلاعات پاکستان، امکانات آموزشی برای این گروه در وزیرستان جنوبی (پاکستان) و ولایت «خوست» افغانستان فراهم کرد. این گروه، افزون بر نقش داشتن در جنگهای فرقهای، بیشتر، گرایشهای ضد هندویی و ضد آمریکایی دارد و به همین جهت، حمایت آن از طالبان و القاعده، باعث قرار گرفتن آن در فهرست گروههای تروریستی و ممنوعیت فعالیت آن در اواخر 2001م. شد. (42) این گروه با پیوستن رسمی به القاعده پس از آن واقعه، فعالیت خود را در کشورهای دیگر گسترش داد. (43) چنان که سازمان «حرکت المجاهدین العالمی» نیز، که یکی از شاخههای انشعابی «حرکت المجاهدین» است، مورد حمایت القاعده قرار دارد. (44)
جیش محمد (JM) (Jaish-e-mohammad)، یکی دیگر از گروههای تروریستی فعال نسبتاً جدیدی است که در 31 ژانویه 2000 م. به دست شماری از اعضای ناراضی «حرکت الجهاد الاسلامی» به رهبری مولانا مسعود اظهر، ابتدا در کراچی به وجود آمد و هم اکنون در بهاولپور مستقر است. (45) جیش محمد با گروههای تندروی لشکر طیبه، لشکر جهنگوی، سپاه صحابه طالبان و القاعده پیوند نزدیک دارد و «جمعیت علمای اسلامی – شاخه فضل الرحمان» (JHI-F)، سازمان اطلاعات پاکستان، طالبان، اسامه بن لادن و برخی گروههای دیگر نیز از حامیان سیاسی، مالی و لجستیکی آن به شمار میآیند. (46) این گروه به عنوان قسمتی از شبکه اسلام گرایان افراطی، حضور فعالی در خشونتهای تروریستی در جامو و کشمیر دارد (47) و به استقلال کشمیر و تضعیف قدرت هند معتقد است و از نوعی ایدئولوژی اسلام خواهانه دفاع میکند که با غرب، یهودیان و هند سر ستیز دارد. رهبر این گروه معتقد است مسلمانان تا زمانی که هند و آمریکا را نابود نکرده اند، نباید آرام و ساکت بمانند. (48) بر همین اساس، این گروه که از سکوت و سازش ضمنی دولت پاکستان با هند بر سر کشمیر ناراضی بود، به تقابل نظامی علیه آن متمایل شد. (49) چنان که افراد این گروه جز کسانی بودند که به شرکت در سوء قصدهای نافرجام علیه «مشرف» در اواخر 2003 م. متهم شدند. عمر سعید شیخ، یکی از مقامات جیش محمد نیز به دلیل قتل دنیل پرل، روزنامه نگار غربی، به اعدام محکوم شد. (50)
القاعده و سلفیه جهادی نیز هر چند گروه تروریستی و تکفیری فراگیر دارای فعالیتهای جهانی هستند، اما تحولات چند دهه اخیر افغانستان، عامل اصلی شکل گیری آن به شمار میآید که در ادامه به تناسب از آن بیشتر بحث میشود.
در مجموع، مهمترین گروههای تندرو و تکفیری معاصر شبه قاره هند و افغانستان به لحاظ نوع فعالیتها، عوامل شکل گیری و ارتباطات آنان با همدیگر، که طی تحولات سیاسی اجتماعی چند دهه اخیر به وجود آمدهاند، در قالب جدول زیر معرفی میشود و در ادامه مباحث بیشتری در خصوص هر یک از جریانها طرح خواهد شد:
ردیف |
مهمترین گروههای تندرو و تکفیری |
مکتب فکری |
تأسیس |
بنیان گذار |
رهبر |
1 |
تحرک طالبان پاکستان |
دیوبندی |
2006 م. |
بیت الله محسود |
حکیم الله محسود |
3 |
تحرک نفاذ شریعت محمدی |
وهابی-سلفی |
1992م. |
صوفی محمد |
فضل الله |
4 |
سپاه صحابه |
دیوبندی |
1985م. |
حق نواز جهنگوی |
محمداحمد لدهیانوی |
5 |
لشکر جهنگوی |
دیوبندی – وهابی |
1996م. |
ریاض بسرا |
قاری ظفر |
6 |
لشکر طیبه |
دیوبندی و اهل حدیث |
1989م. |
حافظ محمد سعید |
ضرارشاه |
7 |
جیش محمد |
دیوبندی – سلفی |
2000م. |
مسعوداظهر |
مسعود اظهر |
8 |
حرکت المجاهدین |
دیوبندی – سلفی |
1998م. |
فضل الرحمن خلیل |
فضل الرحمن |
9 |
حرکت الجهاد الاسلامی |
دیوبندی –سلفی |
1992م. |
قاری سیف الله |
محمد الیاس کشمیری |
10 |
طالبان افغانستان |
دیوبندی – سلفی |
1373ش. |
ملا محمد عمر |
ملا عمر |
11 |
شورای کویته |
دیوبندی-سلفی |
2002م. |
ملا محمد عمر |
ملا عمر |
حوزه جغرافیایی |
اهداف |
رویکردها |
پیوندهای درونی |
مناطق قبایلی پاکستان |
جهاد دفاعی به منظور تشکیل حکومت |
ضد دولتی و ضد شیعی |
همکاری با القاعده و جهنگوی |
دره سوات |
اجرای شریعت طالبانی |
ضد آمریکا و غرب و ضد دولتی |
همکاری با طالبان و القاعده |
پنجاب و سایر ایالات |
جلوگیری از رشد تشیع سیاسی |
ضددولتی و ضد شیعی |
همکاری با تحریک طالبان و جهنگوی |
سراسر پاکستان |
فرقه گرایی و تأسیس حکومت |
ضد شیعی |
ارتباط با طالبان و القاعده |
پنجاب و کشمیر |
آزادسازی کشمیر از سلطه هند |
ضد هندی و ضد آمریکایی |
پیوند با القاعده و غیره |
کراچی و کشمیر |
استقلال کشمیر و تضعیف قدرت هند |
ضد هندی، ضد دولتی و ضد آمریکایی |
همکاری با سپاه صحابه و جهنگوی |
کشمیر |
ترویج جهاد بین المللی |
ضد هند و ضد آمریکایی |
پیوند با جیش محمد و غیره |
هند، پاکستان و بنگلادش |
جهاد برای استقلال کشمیر |
ضد هندی |
همکاری با القاعده و طالبان |
افغانستان |
تشکیل حکومت اسلامی |
فرقهای و ضد احزاب مخالف داخلی |
پیوند با القاعده و احزاب و گروههای پاکستان |
کویته و مناطق گوناگون افغانستان |
آزادسازی افغانستان از سلطه بیگانگان |
ضد آمریکا و ناتو و دولت افغانستان |
پیوند با القاعده و گروههای پاکستانی |
نقش اختلافات فکری و مذهبی در افزایش افراطیگری و تکفیر
اختلافات مذهبی و فکری مسلمانان شبه قاره و افغانستان، به خصوص میان طیفی از اهل سنت با شیعیان، نقش بنیادی در تشدید تندروی و پیدایش گروههای تکفیری داشته است که ریشه آن نیز بیشتر به ظهور وهابیت در شبه جزیره عربستان باز میگردد. رویکرد افراطی وهابیت در آغاز، موجی از نفرت و انزجار در مورد خود را میان مسلمانان، به خصوص در افغانستان و شبه قاره هند به وجود آورده بود، تا جایی که ارتباط با وهابیت جرم تلقی میشد و حتی برخی میکوشیدند مخالفان خود را بیشتر بر مبنای ارتباط با وهابیت تکفیر کنند. (51) اما از طرف دیگر، به وجود آمدن گروههای هم سو با وهابیت در شبه قاره و افغانستان، باعث ترویج خشونتهای فرقهای به نام مبارزه با بدعتها و خرافات با هدف حذف مخالفان مذهبی، به خصوص شیعیان، با ابزار تکفیر و مشرک دانستن آنها، شد.
از نظر زمانی، احمدبن عرفان (1201-1246 ق.) و شاه اسماعیل دهلوی (1193-1246 ق.)، جزء نخستین افرادی هستند که به وهابیگری متهم شدند. زیرا آن دو تا اندازه زیادی تحت تأثیر تفکر افراطی وهابیت قرار داشتند یا دست کم مانند آن میاندیشیدند. احمد عرفان و شاه اسماعیل در راستای مبارزههای ضد استعماری، در شرایطی که برخی علمای هند، بیشتر به خاطر تسلط وهابیت بر حجاز، فتوای واجب نبودن حج را برای مسلمانان هند صادر کرده بودند، تعمداً برای شکستن این وضعیت، با جمع زیادی از مردم به حج رفتند و پس از دو سال اقامت در حجاز (1237-1239ق.) به هند بازگشتند. پس از این سفر بود که آنها ضمن آغاز مبارزه با انگلیسیها و هم چنین سیکها، در مخالفت با بدعتها و خرافاتی که به اعتقادشان دامن گیر مسلمانان شده بود، جدیتر شدند. آنها ابتدا بر مناطقی از هند (شمال و غرب هند، پیشاور و شهرهای قریههای مجاور آن) مسلط شدند و با شعار «احیای خلافت اسلامی»، حکومت موقتی را بر مبنای شریعت اسلامی تشکیل دادند و قوانین اسلامی مطابق با برداشتهای افراطی خود را در آن اجرا کردند. پس از آن، قیام بزرگ و نافرجام «بالاکوت» را در شمال غربی هند در 1246 ق. / 1831 م.، علیه سیکها و انگلیسیها راه انداختند، ولی به دلایلی، از جمله همکاری نکردن برخی مسلمانان با آنان به خاطر متهم بودن آنها به وهابیت، قیامشان شدیداً سرکوب شد و رهبران قیام به همراه شمار زیادی از طرفداران خود کشته شدند. (52)پیروان احمد بن عرفان و شاه اسماعیل نیز میپذیرند که دعوت آنها با دعوت محمدبن عبدالوهاب همخوانی داشته است و این که در نوع تبلیغات و عقاید، با هم تفاوتی نداشتهاند، (53) اما ادعای ارتباط آن دو را با وهابیت، از توطئههای انگلیس میدانند. (54) زیرا انگلیس با استناد به سخنان و رفتارهای آنان، حیلهای به کار برد و سید احمد و طرفداران او را به وهابی بودن متهم کرد؛ امری که برای مردم بسیار نفرت انگیز بود و به همین دلیل مردم از همکاری با سید احمد خودداری و زمینه نابودی او و شکست قیامش را فراهم کردند. (55)
تأکید آنها بر مبارزه با آنچه آن را خرافات و بدعتها میدانستند، (56) پیروان آن دو را در تضاد کامل با شیعیان و برخی جریانهای صوفی مسلک اهل سنت قرار داد، تا جایی که آنان به علت تضاد با عقاید شیعه و مراسم مذهبی شیعیان، مبارزه با آنان را بر جهاد با سیکها نیز مقدم میداشتند. (57)
پس از آن نیز ارتباط با وهابیت، به ابزار مهم بریلویه در تکفیر مخالفان، به خصوص وهابیان تبدیل شد که جزئیات بیشتر آن ذیل معرفی جریانهای تکفیری بیان شد. در چند دهه اخیر نیز، مهمترین گروههای تکفیری، مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی و غیره، که از سوی افراد وابسته به مکتب دیوبندیه ایجاد شدهاند، بیشتر با تأثیرپذیری از تفکر وهابیت و گروههای تندروی دیگر به کشتار و ترور مخالفان خود میاندیشند. (58) سپاه صحابه، اساساً با هدف جلوگیری از نفوذ ایران در پاکستان، (59) دشمنی با شیعیان، (60) مبارزه با مراسم مذهبی آنان (61) و ادعای حفظ و پاسداری از حرمت صحابه (62) به وجود آمده است. (63) حقنواز جهنگوی، رهبر سپاه صحابه، فردی متعصب و به شدت ضد شیعه بود، تا جایی که او، محبت علی (رضی الله عنه) و بغض معاویه را دیوار حایل میان شیعه و اهل سنت و سب و توهین به صحابه را دیوار ثابت میان شیعه و سنی دانسته است. (64) پیروان حقنواز نیز او را مجدد عصر شمردهاند (65) و تولدش را اعلان پیام مرگ به شیعه تلقی میکردند. (66)
سپاه صحابه، خواهان آن است که پاکستان، کشور سنی خالص (67) و بر مبنای خلافت راشده اسلامی (68) باشد و دولت، شیعه را رسماً اقلیتی غیر مسلمان اعلام کند. زیرا به اعتقاد آنها 98 درصد جمعیت پاکستان را اهل سنت تشکیل میدهند و تنها دو درصد آن از شیعیان است؛ پس این اقلیت، صلاحیت ندارد که با تشکیل حزب و امثال آن در پاکستان مانور دهد. (69) در همین راستا، این گروه و شاخه نظامی آن، یعنی لشکر جهنگوی، که هر دو از خطرناکترین گروههای تکفیری منطقه به شمار میآیند، مبارزههای گستردهای علیه خطرهای احتمالی شیعیان به راه انداختند. (70) تا جایی که آنان، افزون بر ترور بسیاری از سیاست مداران پاکستانی، مسئول اصلی کشتار بسیاری از شیعیان پاکستانی و مقامات و شهروندان ایرانی نیز به شمار میآیند. (71) به گفته رحمان ملک، وزیر کشور پاکستان، هشتاد درصد اقدامات تروریستی و عملیاتهای فرقهای در مناطق مختلف پاکستان، توسط عناصر افراط گرا و تندروی گروه لشکر جهنگوی انجام میشود. (72) خشونتهای بیحد و حصر گروه تروریستی «لشکر جهنگوی» در مناطق شیعه نشین پاکستان و کشتار شیعیان مظلوم و بیگناه پاکستانی، نام این گروه افراطی و مخوف را بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها انداخته است. (73) این گروه پس از حمله تروریستی بهمن ماه 1391 ش. به شیعیان «کویته» پاکستان که باعث کشته و زخمی شدن بیش از صد نفر شد، ضمن به عهده گرفتن مسئولیت انفجار، در نامهای رسماً اعلام کرد: «شیعه کافر و کشتنش واجب است. ما پاکستان را از قوم ناپاک رها میکنیم. معنای پاکستان، سرزمین پاک است و شیعیان در این جا حق زندگی کردن ندارند. ما فتوا و دست خط علمای دینی را در دست داریم که شیعیان کافرند». (74)
در این میان، نقش آثار ضدشیعی منتشر شده از سوی علمای شبه قاره هند را نیز نمیتوان نادیده گرفت که به تشدید اختلافات مذهبی در رویارویی بیشتر تندروان با شیعیان انجامید. زیرا متأسفانه در طول دو قرن اخیر، کتابهای زیادی از سوی علمای جریانهای گوناگون علیه شیعیان و در نقد و رد عقاید آنان نوشته شده است که تحفهی اثناعشریه شاه عبدالعزیز دهلوی (1159-1239 ق.) از بدترین نوع آنهاست.
نقش مدارس مذهبی پاکستان در رشد افراطیگری
به طور کلی، سه نوع نظام آموزشی در پاکستان حاکم است: مذهبی، دولتی و خصوصی. مدارس مذهبی پاکستان، مشهورترین بخش ساختار آموزش و پرورش این کشور به شمار میرود و عمدتاً از دانش آموزانی تشکیل شده است که به فقیرترین اقشار جامعه وابستهاند. نظام آموزش دولتی به زبان اردوست و شصت درصد کودکان واجد شرایط تحصیل در چنین مدارسی تحصیل میکنند. اکثر دانش آموزان مدارس دولتی، به اقشار اجتماعی – اقتصادی متوسط و کمی پایینتر از حد متوسط تعلق دارند. خانوادههای اقشار ثروتمند پاکستان، نظام آموزش و پرورش دولتی را به کلی کنار گذاشتهاند و فرزندان خود را انحصاراً به مدارس انگلیسی زبان خصوصی میفرستند که آموزشی با کیفیت بالا ارائه میدهند.
این نظام سه بعدی آموزش، باعث شکل گیری تفاوتهای چشمگیری در نوع نگرش دانش آموزان این مدارس شده است؛ از جمله دانش آموزان مدارس دولتی اردوزبان، تا حدودی بیشتر با مخالفان مدارا میکنند و کمتر به افکار جهادی گرایش دارند، اما با این حال، نسبت به دانش آموزان مدارس خصوصی، بیشتر در مقابل این پدیده انعطاف دارند، چنان که بسیاری از آنها به شکلی اجتناب ناپذیر، کسانی همچون اسامه بن لادن و صدام حسین را به دلیل رویکرد ضد غربیشان ستایش میکنند.
دانش آموزان خصوصی، همتایان خود در مدارس دولتی را قبول ندارند و حاضر به تحمل روستاییان نیستند. اکثر آنها، ترکیه را الگوی مناسبی برای پاکستان میدانند. در این میان، دانش آموزان مدارس مذهبی، نظر مثبتی در خصوص جهاد دارند. آنها دیدگاههای اسامه بن لادن را بیشتر میپذیرند و او را قهرمانی میپندارند که بر غرب فاسد تاخته است. هم چنین آنها اغلب به افغانستان تحت حکومت طالبان و ایران، به دلیل سیاستهای ضدغربیشان، به عنوان کشورهای الگو مینگرند. (75)
توسعه مدارس مذهبی، به خصوص در پاکستان، در سایه همکاری برخی حاکمان با اسلام گرایان، بستر مناسبی برای تشکیل گروههای مختلف سیاسی و نظامی از میان فارغ التحصیلان مدارس فراهم کرد که تماماً با هدف واحد (دفاع از اسلام مورد نظرشان)، اما با شیوههای نسبتاً متفاوت وارد مبارزه شدند. (76) با وجود آن که مراکز اصلی مذهبی در هند و پاکستان، نظام آموزشی خود را توسعه دادهاند و فراگیری علوم جدید را نیز در کنار علوم اسلامی الزامی کردهاند، (77) اما اغلب مدارس مذهبی پاکستان، ضمن دور نگه داشتن محصلان خود از فراگیری علوم جدید، مبارزه با مراکز آموزشی علوم روز را جزء برنامهها و وظایف اصلی خود میدانند، چنان که در زمان حاکمیت طالبان بر افغانستان نیز بیشتر مدارس دولتی تعطیل شد و به خصوص، تحصیل دختران و زنان در مدارس دولتی کاملاً ممنوع گردید؛ و هم اکنون نیز در مناطق تحت سلطه طالبان در افغانستان و پاکستان، اوضاع همین گونه است.
از آن طرف، حاکم نبودن نظام آموزشی واحد و مناسب با شرایط زمان بر مدارس مذهبی و اداره سلیقهای آنها در کنار اختلافات فکری جریانهای گوناگون، این مدارس را به سوی افراطیگری درونی و مذهبی سوق داده است، زیرا هدف عمده مدیران، رؤسا و طلاب مدارس مذهبی، ترویج و اشاعه چیزی است که از نظر آنان رفتار اصیل اسلامی است. به همین جهت، اغلب این مدارس، گسترش ایدئولوژی اسلامی را در عرصه داخلی از وظایف خود میدانند. (78) متأسفانه استفاده از ابزار تکفیر و تفسیق دیگران و ارتکاب خشونتهای بیشتر در سایه این تفکر از بدترین ابزار آنها برای رسیدن به اهدافشان به شمار میآید. به همین جهت در طول سه دهه اخیر، بخش اعظم افراطیون تکفیری، از فارغ التحصیلان مدارس مذهبی پاکستان یا مرتبط با آنها به وجود آمدهاند و برخی از آنان، مانند سپاه صحابه و لشکر جهنگوی، با گرایشهای شدید فرقه گرایانه به فعالیتهای دهشت افکنانه مسلحانه، از جمله ترور اهل تشیع، روی آوردند. (79)
پس از 11 سپتامبر 2001م.، بیشتر مدارس مذهبی به سوی ضدیت با غرب هدایت شدند و بر این اساس، هم اکنون این مدارس منشأ احساسات ضدغربی به شمار میآیند و آنها همه مظاهر اجتماعی و سیاسی غرب را نفی میکنند، تا حدی که حتی ورزش کریکت را دسیسه میدانند. چنان که در اوایل 2008 م.، «وفاق المدارس العربیه» وابسته به مکتب دیوبندیه، برگزاری مسابقات کریکت را محکوم کرد. (80)
در همین دوران، نوعی «طالبانیسم» جدید از میان فارغ التحصیلان مدارس به وجود آمد که با پناه دادن به جنگجوهای انتحاری از کشورهای خارجی، درصدد بیثبات کردن دولت تازه تأسیس افغانستان و نیز مبارزه با پاکستان و حتی برخی کشورهای دیگر برآمدند. (81)
به دنبال این قضیه، آمریکا و جامعه بین الملل در چارچوب مبارزه با افراطیگری مذهبی، پاکستان را مجبور کردند تا فشار بر مدارس دینی این کشور و اخراج طلبههای خارجی آن را در صدر برنامههای خود قرار دهد. (82) ژنرال مشرف، رئیس جمهور وقت پاکستان، ابتدا زیر بار نمیرفت و میگفت که مدارس دینی، تشکیلات وسیع غیر دولتی هستند که به بیش از یک میلیون طلبه به صورت مجانی آموزشهای دینی میدهند و نباید تصور کرد که تمام آنها خلاف کارند، (83) اما پس از وقوع حمله انتحاری در لندن در تاریخ 7 جولای 2005 م.، اتهامها علیه مدارس دینی پاکستان به اوج خود رسید، به خصوص آن که شخص محارب، از انتحاریون پاکستانی تبار و در یکی از مدارس دینی لاهور آموزش دیده بود. پس از این حمله، فشار غربیها بر دولت پاکستان برای مهار تندروان فارغ التحصیل از مدارس دینی بیشتر شد. تا اندازهای که سرکنسول آمریکا در پیشاور، مستقیماً از دارالعلوم مرکزی پیشاور بازدید کرد و از نزدیک از جزئیات کار آن مطلع شد. در پی افزایش فشارها، پرویز مشرف در پانزده جولای 2005 م.، اجلاسی با مسئولین امور امنیتی ایالتهای چهارگانه پاکستان در اسلام آباد تشکیل داد و از آنها خواست اقدامات جدی و فوری علیه دهشت افگنان و تروریستها آغاز کنند که در پی آن، فشارها بر مدارس دینی بیشتر شد و شمار زیادی از فعالان مدارس دینی دستگیر و بازداشت شدند.(84)
پس از آن، حکومتهای پاکستان برای اصلاح متون آموزشی مدارس بسیار کوشید، هر چند در عمل توفیق چندانی نداشت؛ از جمله در اوایل جولای 2008 م.، آصف علی زرداری، رهبر حزب مردم پاکستان در بیست و سومین کنگره بین المللی سوسیالیستها در شهر آتن، در اظهاراتش از تبدیل شدن مدارس به پناهگاههای شورشیان در مناطق قبایلی افغانستان و پاکستان خبر داد. زرداری، آن روز این وعده مشرف را تکرار کرد که حکومت وی متون آموزشی مدارس پاکستان را بررسی میکند و هر نوع محتوای ترویج دهنده خشونت را حذف خواهد کرد. (85)
اغلب گروههای مذهبی و سیاسی، طرح زرداری را برای مهار این مدارس تقبیح کردند. قاضی حسین احمد، رهبر حزب جماعت اسلامی پاکستان اظهار داشت که بیانیه آصف علی زرداری، بازتاب دهنده بیانیههای رئیس جمهور، مشرف است که پاکستان میکوشید از طریق آن به غرب اطمینان همبستگی دهد. حسین احمد احمد، هشدار داد که زرداری و دیگر رهبران پاکستانی باید سر و صدای سودجویانه علیه مدارس را که از اصطلاح «پاکستان سرزمین تروریستها»، بهره میگیرند، خاموش کنند. هم چنین اغلب احزاب با حزب مردم زرداری در این زمینه مخالف بودند. مولویهای پاکستان نیز از دولت خواستند تا محصلان خارجی را، که اغلب از اتباع تندروی عرب هستند، در فهرست سیاه درج کنند. (86)
تأثیر دخالتهای خارجی در رشد جریانهای تکفیری
طبق گزارشها، استعمار انگلیس در زمان تسلط بر شبه قاره هند از 1707 تا حدود 1950م.، در تشدید بسیاری از اختلافات فکری و مذهبی میان مسلمانان نقش مستقیم داشته است، تا اندازهای که گروههای مختلف، به خصوص دیوبندیه و بریلویه، افراطیگری طرف مقابل را متأثر از ارتباط آنها با استعمار میدانستند؛ (87) از جمله درباره بریلویان گفته شده است که آنان با حرکتهای ضد استعماری دیوبندیان در قالب جنبش خلافت، جنبش ترک موالات با استعمار و نیز قیام ضد استعماری حریریه محمود حسن دیوبندی، شدیداً مخالفت میکردند و در مقابل، دیوبندیان، بریلویان را به علت همین مخالفتها و دلایل و شواهد دیگر، به همکاری با استعمار برای ضربه زدن به دیوبندیان متهم کردهاند (88) و گفتهاند که بریلویان، معافیت نامههای گوناگونی از استعمار انگلیس گرفته بودند و بر این اساس، با آزادی کامل به ترویج افکار خود و تخطئه و تکفیر دیگر میپرداختند. (89) به گفته برخی از نویسندگان، انگلیسیها از یک سو بریلویان را تشویق میکردند که با وهابی خواندن حکومت حجاز و وهابی دانستن دیوبندیان، مسلمانان را علیه آنان تحریک کنند؛ و از سوی دیگر، با تشویق بریلویان به قبرپرستی و انجام دادن سایر کارهای خرافی، زمینه رویارویی دیگر مسلمانان با آنها را فراهم میکردند. (90)
از آن طرف، فعالیتهای گسترده ضد استعماری علمای دیوبندیه نیز مانع آن نشده است که مخالفان آنان شواهد فراوانی دال بر ارتباط آنان با استعمار، بیان نکنند. از نظر آنان، رویکردهای افراطی دیوبندیان، بیشتر به دخالتهای انگلیس در متون و برنامههای خود را از اهل حدیث، شیعیان و غیره به اتهام ارتباط با وهابیت یا اعتقاد به تجسیم و مکان برای خداوند تعالی یا جایز دانستن تقیه و توهین به سلف، تکفیر و تفسیق میکردند، ازدواج با آنان و خوردن ذبیحهشان را حرام میدانستند و با یاغی خواندن آنها، خود را از دست داشتن در شورشهای آنان تبرئه و زمینه سرکوبیشان را به دست انگلیس فراهم میکردند. (91)
قطع نظر از صحت و سقم این نسبتها، مجموع اظهارنظرهای فوق از سوی جریانهای مختلف علیه همدیگر، نشان دهندهی آن است که تشدید افراطیگری و ترویج تکفیر و تفسیق میان مسلمانان باعث شده بود آنها استعمار انگلیس را مهمترین عامل در ایجاد اختلاف میان مسلمانان بدانند؛ امری که قطع نظر از اظهارنظرهای فوق نیز دور از ذهن نیست.
نقش استعمار انگلیس در گسترش اندیشههای تکفیری و جنایتهای متأثر از آن در افغانستان نیز مشهود است. انگلیس پس از تسلط بر شبه قاره هند، چندین بار برای تسلط بر افغانستان نیز اقدام کرد، اما هر بار با شکست سنگینی، مجبور به عقب نشینی شد تا آن که تصمیم گرفت سیاستهای استعماری خود را از طریق حاکمان خائن پی گیری کند.
در این میان، حکومت «عبدالرحمان خان جبار» (1880-1901م.) از فرقه گراترین حکومتهایی بود که با همکاری و برنامه ریزی کامل انگلیس به وجود آمد. عبدالرحمان، که مردی جاه طلب و از سلسله شاهان پیشین افغانستان بود، در 1880 م.، هم زمان با شکست انگلیس در چند شهر مهم افغانستان، حکومت کابل را به دست گرفت. از آن به بعد نامه نگاریهای انگلیس با او شروع شد که در نهایت، به پیوند دوستانه و وابستگی کامل او با این کشور انجامید، (92) تا آن جا که انگلیسیها رسماً اعلام کردند که در قدرت یافتن عبدالرحمان نقش مستقیم داشتهاند و جالب آن که خود او نیز نه تنها وجود این ارتباط را نفی نمیکرد، بلکه همکاریهای طرفینی را امری عادی نشان میداد. (93) انگلیس برای اثبات حمایتهای همه جانبه خود از عبدالرحمان، سالانه مقدار زیادی اسلحه و مهمات جنگی به حکومت افغانستان در مقابل مبلغی پول تحویل میداد و در 1885م.، یکی از فرماندهان انگلیسی، شمشیر مزین به الماس و طلا را با تعظیم و تکریم به عبدالرحمان هدیه داد و او نیز در مقابل پاسخ داد: «گردن دشمن دولت خود و دولت شما را را با این شمشیر خواهم زد». پس از آن نیز پیوسته به صراحت اعلام میکرد که در انجام دادن کارهایم از «فرمان فرما» (انگلیسیها) دستور میگیرم و آنها هر تصمیمی بگیرند، همان اجرا خواهد شد.(94)
آنچه پس از این پیوند نامبارک و حمایتهای همه جانبه اتفاق افتاد، ترویج نفاق و اختلافات قومی و مذهبی بود که فتاوای علمای درباری اهل سنت نیز هر روز بر دامنهاش میافزود و در نتیجه آن، تصفیه کامل قومی و مذهبی، به خصوص در مورد قوم هزاره و شیعیان، رقم خورد که شاید تاریخ بشر مانند آن را کمتر به ثبت رسانده باشد، تا جایی که از سرهای کشتگان، منارههای نمایشی میساختند؛ از جمله عبدالرحمان با حمایت سیاسی و نظامی انگلیس و فتاوای علمای درباری اهل سنت در ضرورت مبارزه با شیعیان هزاره، پس از سه سال جنگ با شیعیان مناطق مرکزی (1891-1893م.)، در نهایت با حمله گسترده به آن مناطق، قتل و غارت بیسابقهای راه انداخت که در نتیجه آن، هزاران نفر از مردم در مناطق گوناگون به بهانههای واهی قتل عام شدند و دختران، زنان و فرزندان خردسال شیعیان به عنوان برده و کنیز در بازارهای افغانستان و شبه قاره به هندوها، سیکها، مسیحیان و دیگران فروخته شدند. (95) به گفته مقامات انگلیسی، از ماه جولای 1892 تا ژوئن 1894 م.، تنها در بازار کابل حدود نُه هزار نفر از شیعیان هزاره به عنوان کنیز و غلام در معرض خرید و فروش قرار گرفته بودند. حتی عبدالرحمان نیز وقتی خبر خوش گذرانیهای جنگجویان خود را در مناطق مرکزی شنید با کمال وقاهت، از آنان خواست که شماری از زنان و دختران را برای حرم سرا برگزینند. (96)
بیشتر تحلیل گران، این رویکرد عبدالرحمان را از تضاد او با مذهب شیعه متأثر میدانستند که فتاوای علمای درباری در سایه حمایتهای همه جانبه انگلیس، هر روز بر دامنه آن میافزود که جزئیات دردناک آن در کتابهای تاریخی افغانستان، تماماً بیان شده است و مجال بررسی بیشتر آن در قالب این نوشتار کوتاه میسر نیست. (97)
در عصر حاضر نیز با وجود تشکیل جبهه بین المللی مبارزه با «تروریسم» به رهبری آمریکا و انگلیس و لشکرکشی گسترده آنها به افغانستان و جاهای دیگر به بهانه مبارزه با جریانهای تندرو و تکفیری، نه تنها توفیقی در این زمینه به دست نیامده است، بلکه گروهها و احزاب گوناگونی به نام دفاع از دین و مذهب در منطقه ظهور کردهاند که بیشترشان به جای رویارویی با آمریکا و غرب، مسلمانان و کشورهای اسلامی را با ابزار تکفیر و ترور هدف قرار دادهاند. شواهد نشان میدهد که کشورهای غربی، نه تنها برای نابودی گروههای تکفیری و تندرو تلاش نمیکنند، بلکه به شیوههای مختلف از آنان حمایت میکنند. چنان که بر اساس برخی گزارشها، حمایت آمریکا و بعضی از کشورهای عربی از گروههای تکفیری، مانند لشگر جهنگوی و غیره، تا اندازهای است که برخی منابع غربی از شماری از کشورهای عربی با عنوان «عابربانک تروریستها» یاد کردهاند و جالب آن که وزارت خارجه آمریکا، حمایت مالی این کشورها از تروریسم، مانند طالبان و لشکر طیبه در پاکستان را به رسمیت میشناسد. (98) بر این اساس، برخی معتقدند گروههای تروریستی، مانند لشکر جهنگوی، اساساً بخشی از شبکه ترور آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی هستند که در قالب تروریسم جهانی از آنها حمایت میشود. (99)
نقش دولت و احزاب اسلامی پاکستان در تقویت جریانهای تکفیری
براساس گزارشها، گروههای تندروی پیشین، پیوسته از حمایت برخی سازمانهای دولتی و احزاب و جریانهای سیاسی – مذهبی پاکستان و همکاران خارجیشان بهرهمند بودهاند؛ از جمله جریان تکفیری «سپاه صحابه» با حمایت پاکستان و برخی کشورهای غربی و عربی برای مقابله با نفوذ ایران در پاکستان و جلوگیری از رشد تشیع، به وجود آمده بود. (100) زیرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برخی کشورهای عربی و غربی، از پاکستان و جاهای دیگر احساس خطر کردند، به خصوص آن که تحرکاتی نیز در قالب تشکیل احزاب سیاسی – مذهبی، از سوی شیعیان صورت گرفته بود. از این رو، آنان سپاه صحابه را صرفاً به منظور مبارزه با رشد تشیع تشکیل دادند. (101) این گروه و هم چنین شاخه نظامی آن، لشکر جهنگوی، سالها تحت حمایت سازمانهای اطلاعاتی و احزاب سیاسی پاکستان، آزادانه فعالیت میکرد، هر چند به دلیل تندرویهای گسترده سپاه صحابه، دولت پاکستان این گروه را پس از یازده سپتامبر منحل اعلام کرد و فعالیت اعضای آن غیر قانونی دانسته شد. (102) هم چنین، اقدامات گسترده تروریستی جهنگوی در مورد فعالان گروهها و جریانهای مخالف، به خصوص شیعیان، مقامات دولتی، پزشکان، تجار و متفکران پاکستانی، باعث قرار گرفتن نام این گروه در فهرست گروههای تروریستی شد (103) که سرانجام در 2002 م.، فعالیت این حزب نیز به دلیل مشارکت در اقدامات نظامی، غیرقانونی اعلام شد. (104)
سازمان «حرکت المجاهدین» نیز، که آن را جمعیت علمای اسلام (شاخه فضل الرحمان) به رهبری شخصی به نام «اختر» در 1985م. تأسیس کرده بودند، به زودی مورد حمایت «آی. اس. آی» قرار گرفت و سازمان اطلاعات پاکستان، امکانات آموزشی برای این گروه در وزیرستان جنوبی (پاکستان) و ولایت «خوست» افغانستان فراهم کرد. (105) هم چنین «جیش محمد» که به لحاظ سیاسی با «جمعیت علمای اسلامی – شاخه فضل الرحمان» (JHI-F» پیوند نزدیک دارد، سازمان اطلاعات پاکستان به همراه طالبان و القاعده، تأمین کننده اصلی منابع مالی و لجستیکی آن به شمار آمدهاند.(106)
در دوران ظهور و حکومت طالبان در افغانستان نیز احزاب سیاسی پاکستان در کنار ارتش و اطلاعات دولت از حامیان اصلی آن بودند؛ از جمله «مولانا فضل الرحمان» و «مولانا سمیع الحق» از رهبران جمعیت علمای اسلام، هزاران نفر از دانش آموزان مدارس خود را به افغانستان اعزام کردند تا در کنار طالبان بجنگند. آنها بارها به تحریک طالبان و به نفع آن فتوا صادر کردند تا انگیزه پیوستن جنگجویان مدارس دینی پاکستان را به طالبان افغانستان تقویت کنند. (107)
پس از حوادث یازده سپتامبر و سقوط طالبان، هر چند حکومت پاکستان با تغییر سیاست خود در ظاهر از حمایت از طالبان دست برداشت و به صف مخالفان آن پیوست، اما احزاب سیاسی و نهادهای مهم دولت، مانند ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان، همچنان روابط دوستانه خود را با طالبان حفظ کردند. اسلام گرایان با ارادت خاصی که به طالبان داشتند، ضمن پناه دادن به نیروهای فراری آنان، برای «ملاعمر» دعا میکردند و از «طالبانی» که در جریان جنگ با جبهه متحد شمال و آمریکا کشته شده بودند، تجلیل میکردند. (108) از نظر سیاسی نیز، عناصر دیوبندی پشتون تبار در دولت پاکستان، همواره برای تقویت طالبان مخفیانه میکوشیدند. (109)
در خصوص گروه «القاعده» نیز باید گفت افزون بر آن که در آغاز تشکیل خود از حمایت مستقیم احزاب سیاسی و سازمانهای دولتی پاکستان برخوردار بود، پس از حمله آمریکا به افغانستان برای نابودی القاعده، بازهم نهادهای فوق، ارتباط سری خود را با القاعده حفظ کردند، تا جایی که احزاب سیاسی پاکستان، اسامه بن لادن را به عنوان ناجی و مجاهد فی سبیل الله تقدیس میکردند. (110) به همین جهت، آنها با همکاری دولت مشرف با آمریکا برای حمله به افغانستان به شدت مخالفت کردند و در مورد هر اقدامی در این زمینه هشدار دادند. (111) این گروهها، از جمله جمعیت علمای دیوبندی و سپاه صحابه که از موضع گیریهای مشرف علیه بن لادن به خشم آمده بودند، تظاهرات گسترده و دوام داری راه انداختند. (112) در این راه پیماییها، تصاویر بن لادن در شکل جنگجوی مقدس اسلامی حمل میشد. (113) «مَثَل خان دوران صافی»، یکی از سران جمعیت علمای پاکستان، گفته بود: «هر کس اسامه را تروریست بگوید، بیدین است». (114) با وجود این، طبق برخی گزارشها، پس از تشدید فعالیتهای تروریستی گروههای تندرو، احزاب سیاسی، تحت فشار آمریکا و غرب، تا اندازهی از تندروان فاصله گرفتند، چنان که مولانا فضل الرحمان، رئیس جمعیت علمای اسلام و دبیر اجرایی «مجلس متحد عمل»، در سفر رسمی خود به دهلی و کابل در 2003 م.، علناً «مجلس متحد عمل» را از نیروهای جهادی در کشمیر و جنگجویان بازگشته طالبان درجنوب افغانستان جدا کرد. (115) در تاریخ هجده مهر 1392 ش. نیز فضل الرحمان سفری سه روزه به کابل داشت و در گفت و گو با کرزی، رئیس جمهور افغانستان، هر دو طرف بر اهمیت مبارزه با تروریزم تأکید کردند. (116) هم چنین مولانا فضل علی، از رهبران ارشد جمعیت علمای اسلام (فضل الرحمان)، در فوریه 2013 م. گفته بود که اسلام از خشونت تنفر دارد؛ در اسلام هیچ جایی برای اقدامات خشن، به ویژه قتل مردم بیگناه در مسجد، خیابان و بازار نیست، تخریب مدارس آموزشی و مذهبی، کاملاً برخلاف آموزههای اسلام و شریعت است و آنهایی که پاکستان را بیثبات میکنند، خواستههای دشمنان پاکستان و اسلام را برآورده میکنند. (117)
حاجی جلیلجان، دبیر اطلاع رسانی استانی جمعیت، ضمن اعلام انزجار از کشتار افراد بیگناه و غیر اسلامی دانستن آن گفته بود: «جمعیت علمای اسلام، حمایت از طالبان را قبلاً متوقف کرده است و کشتار مردم بیگناه را محکوم میکند». (118)
تأثیر ائتلاف تندروان در افزایش خطر جریانهای تکفیری
افزون بر عوامل پیشین، همکاریهای گسترده گروههای تندرو با همدیگر نیز نقش زیادی در افزایش خطر جریانهای تکفیری داشته است. مهمترین نوع همکاری آنان، چنان که پیش از این نیز مطرح شد، به دوران جهاد افغانستان و پس از آن، ظهور طالبان بازمیگردد که حکومت موقت طالبان، اوج قدرت القاعده و سایر گروههای تندرو به شمار میآمد. پس از سقوط طالبان نیز اغلب گروههای تندروی دیگر که در بسیاری از آموزهها، به ویژه «جهاد با کفار» با القاعده فصل مشترک داشتند، به عضویت جبهه بین المللی بن لادن درآمدند و به حمایت مالی و نظامی از یکدیگر پرداختند. (119) تا جایی که این ائتلاف، اسامه بن لادن را به بزرگترین یار و حامی طالبان تبدیل کرد و ظرف پنج سال اول این ائتلاف، القاعده بیش از صد میلیون دلار به طالبان کمک کرده بود. (120)
پیوستن گروههای تکفیری به القاعده، زنگ خطر بزرگی برای جهان بود که ناظران سیاسی به آن هشدار داده بودند، (121) چنان که پس از آن نیز عملیات القاعده بیش از پیش گسترش یافت، (122) و به دلیل ناتوانی القاعده به دلایل امنیتی ( از جمله ناتوانی در اجرای عملیات مستقیم در بعضی مناطق به سبب آشکار شدن هویت اعضایش) از این گروهها برای رسیدن به مقصود خود استفاده میکرد. (123) در این مرحله، القاعده توانست با همکاری جریانهای تندروی منطقه، پایگاهها، شرکا و پیروان بیشتری نسبت به گذشته در سراسر دنیا، به ویژه پاکستان به دست آورد. (124) با گسترش مبارزهی نیروهای ائتلافی تندروان به رهبری القاعده از 2010 م. به بعد این گروهها به خطر جدی برای پاکستان و افغانستان، کشورهای عربی و جامعه جهانی تبدیل شدند. (125) زیرا آنها بر اساس مبانی کلامی القاعده در تعریف کفر و ایمان و مبارزه و جهاد، دامنه فعالیتهای خود را با جذب افراد و گروههای جدید به سرعت گسترش دادند که در پی آن، القاعده بیش از پیش گسترش یافت، تا جایی که هم اکنون گروهها و شاخههای فرعی فراوانی وابسته به القاعده در کشورهای گوناگون شمال آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا، دیده میشوند که آمار نیروهای هر کدام به هزاران و چه بسا دهها هزار نفر میرسد و ممکن است طی تحولات گوناگونی، در آینده نیروهای بیشتری به القاعده ملحق شوند و اهداف و برنامههای آنان نیز در سطح جهانی گسترش یابد. (126)
طالبان پاکستان نیز با همکاری گروههای جیش محمد، لشکر طیبه، حزب المجاهدین، سپاه صحابه، لشکر جهنگوی و غیره و نیز جنگجویان خارجی اعراب و القاعده و با حمایت «سازمان اطلاعات پاکستان» (ISI)، در نوامبر و سپتامبر 2009 م.، مناطق فتا، به ویژه وزیرستان شمالی و جنوبی را از کنترل دولت پاکستان خارج کردند و تحت سلطه خود درآوردند. (127)
به اعتقاد مقامات اسلام آباد، نوع روابط برخی از این گروهها به گونهای است که اعضای آنها در کنار یکدیگر آموزش میبینند و مبارزه میکنند، (128) تا آن جایی که بیشتر گروههای تندرو به دلیل انجام دادن عملیاتهای تروریستی و حمایت از القاعده تحت تعقیب قرار گرفتند و برخی از آنها تا سر حد نابودی پیش رفتند؛ از جمله حمایتهای حرکت المجاهدین و سازمان «حرکت المجاهدین العالمی» از شاخههای انشعابی «حرکت المجاهدین» از القاعده و طالبان، باعث ممنوعیت فعالیت این گروهها در 2001 م. شده است. (129) هم چنین آمریکا و سازمان ملل متحد، گروه اول را در آگوست 2001 م. به اتهام همکاری با القاعده، در فهرست سازمانهای تروریستی قرار دادند. (130) ممنوعیت فعالیت سپاه صحابه و لشکر جهنگوی و قرار گرفتن آنها در فهرست گروههای تروریستی نیز پیش از این مطرح شد. پافشاری طالبان افغانستان نیز بر حمایت همه جانبه از القاعده و بن لادن، باعث سقوط حکومت آنها، حذف رهبرانشان از صحنه سیاسی افغانستان و تبدیل شدن آن به گروه معارض تروریستی شد.
نتیجه گیری
تکفیر مخالفان برای توجیه مبارزه با آنان، پدیدهای است که طی دو قرن اخیر در شبه قاره و افغانستان به وجود آمده است و در چند دهه گذشته، به شدت افزایش یافته است، در حالی که تکفیر و کشتار بیجهت انسانها، نه با مبانی دینی اسلام سازگار است و نه رهبران دینی و علمای بزرگ اسلامی آن را تأیید میکنند. بررسی بسترهای شکل گیری و گسترش جریانهای تکفیری و تندروی منطقه نشان میدهد که گسترش اختلافات فکری و مذهبی مسلمانان، تحت تأثیر نفوذ افکار افراطی و تحولات سیاسی – اجتماعی، باعث شکل گیری نحلههای گوناگون شده، که تلاش هر کدام با توسعه مدارس مذهبی و تربیت جوانان بر اساس برداشتها و رویکردهای خاص خود، زمینه را برای به وجود آمدن نسل جدید از افراطیون در منطقه فراهم ساخت. در این میان، تهاجم گسترده شرق و غرب به منطقه، در کنار برخی تحولات مهم جهان اسلام، از جمله پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بستر مناسبی برای ورود تندروان به میدان مبارزه فراهم کرد. حمایتهای سازمانهای دولتی و احزاب اسلام گرا از تندروان، و نیز تربیت حداقل جمعی از آنان بر مبنای تفکر افراطی وهابی، باعث تشدید فعالیتهای گروههای تندرو شد که با ابزار تکفیر و تفسیق به کشتار بیرحمانه مسلمانان میپرداختند. در این میان، فشارهای جامعه جهانی به رهبری آمریکا برای محدود کردن فعالیتهای آنان و جلوگیری از حملات آنها به کشورهای دیگر، نه تنها باعث متوقف شدن تندرویهای آنان نشد، بلکه زمینه را برای ائتلاف گسترده گروههای تندرو فراهم کرد، تا جایی که پس از آن، حملات تروریستی آنها بر مبنای تکفیر و تفسیق دیگران، فراتر از افغانستان و شبه قاره هند را تحت تأثیر قرار داد که هر روز با حملات مرگبار خود، باعث کشتار افراد زیادی در منطقه و جهان میشوند.
پینوشتها:
1. سطح 4 جامعة المصطفی و کارشناسی ارشد دین شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمةالله).
2. جواهر لعل نهرو، ضمن نقل فتوحات سلطان محمود غزنوی و نقش آن در گسترش اسلام، بیش از آن که او را سلطانی فاتح و سیاسی بداند، حاکمی خشن و خون ریز میداند که تمام هدفش، گسترش قلمرو حکومت با فتح مناطق جدید بود. او مینویسد: «محمود غزنوی، که بزرگترین ویران کننده و غارتگر هند بوده است و به نام قهرمان اسلام در جنگ با «کفار بت پرست» مشهور شده، یک سپاه هندو تحت فرماندهی یک سردار هندو به نام «تیلک» داشت. محمود این سپاه هندو را با خود به غزنین برد و از آنها برای درهم کوفتن شورشهای مسلمانان استفاده میکرد. بدین قرار، برای محمود موضوع مهم و هدف اصلی، فتح و پیروزی بود، نه هدفهای مذهبی. در هند او به اصطلاح «بت پرستان» را با کمک سربازان مسلمان خود میکشت و در آسیای مرکزی نیز مسلمانان هم کیش خود را با دست سربازان هندوی خود از میان برمیداشت و میکشت (جواهر لعل نهروف نگاهی به تاریخ جهان، ج1، ص 416 و 417؛ همو، کشف هند، ج1، ص 377).
3. همو، نگاهی به تاریخ جهان، ص 458؛ عبدالمنعم نمر، تاریخ الاسلام فی الهند، ص 560-565: قاسم صافی گلپایگانی، سفرنامه پاکستان، ص 31؛ عبدالوهاب خلیل الرحمن، الدعوة السلفیة فی شبه القارة الهندیة و أثرها فی مقاومة الانحراف الدینیة، ص 363-367.
4. برای اطلاع بیشتر از چگونگی شکل گیری این گروهها، فعالیتها و روابط آنان با همدیگر، نک: قاسم صافی گلپایگانی، سفرنامه پاکستان، صفحات گوناگون؛ محمد اکرم عارفی، جنبش اسلامی پاکستان، صفحات گوناگون؛ و رفیعی، محمدطاهر، «نقد و بررسی اندیشههای کلامی دیوبندیه»، پایان نامه کارشناسی ارشد، فصل اول و نهم.
5. محمد مسعود احمد، الشیخ احمدرضاخان البریلوی، ص 15-23 و 35-39؛ مانع بن حماد جهنی، الموسوعة المیسرة فی الأدیان و المذاهب المعاصرة، ج1، ص 302 و 303؛ حسن انوشه، دانش نامه ادب فارسی در شبه قاره هند، ج4، بخش یکم، مدخل «احمدرضاخان بریلوی»، ص 115-116؛ مصباح الله عبدالباقی، المدارس الدینیة الباکستانیة، ص 59 و 60.
6. محمد رابع حسنی ندوی، رسائل الأعلام إلی أبی الحسن الندوی، ص 44.
7.مانع بن حماد جهنی، الموسوعة المیسرة فی الادیان و المذاهب المعاصرة، احمدرضاخان، مؤسس بریلویه، ضمن نکوهش و تکفیر رشید احمد گنگوهی و خلیل احمد سهارنپوری به دلیل اقدامشان بر نوشتن کتاب المنهد علی المفند، گفته است که علمای حرمین نیز خلیل احمد و هم کیشان او را به سبب عقاید وهابیگری تکفیر کردهاند (احمدرضا خان بریلوی قادری، الدولة المکیة بالمادة الغیبیة، ص 71-73.
8. محمد رابع حسنی ندوی، رسائل الأعلام محمد رابع، ص 44 و 45.
9. خالد محمود، مطالعه بریلویت (اردو)، ج1، ص 272-278؛ حافظ عبدالحق، البیان الحق: تحریک آزادی مین اکابر علمائی دیوبند کاکردار اوربریلویت کامکروه چهره، ص 18-20.
10. نورمحمد مظاهری، رضاخانیون کی کفرسازیان، ص 230 و 231. عبدالحی حسنی در توصیف احمدرضا خان بریلوی گفته است: «کان متشددا فی المسائل الفقهیة و الکلامیة، متوسعا، مسارعا فی التکفیر، قد حمل لواء التکفیر و التفریق فی الدیار الهندیة فی العصر الأخیر و تولی کبره، و أصبح زعیم هذه الطائفة تنتصر له و تنتسب إلیه و تحتج بأقواله، و کان لا یتسامح و لا یسمح بتأویل فی کفر من لا یوافقه علی عقیدته و تحقیقه أو من یری فیه إنحرافا عن مسلکه و مسلک آبائه شدید المعارضة دائم التعقیب لکل حرکة إصلاحیة»؛ محمد عاشق الاهی بلندشهری مدنی، بریلوی علماء و مشائخ کیلئی لمحة فکریة، ص 91 و 92.
11. رضاخانیون کی کفرسازیان، ص 125-182 و 214-274؛ محمد الیاس گهمن، فرقه بریلویت پاک و هند کاتحقیقی جائزه، ص 478-519؛ حسین احمد مدنی، الشهاب الثاقب علی المستشرق الکاذب، ص 128 و 129؛ نجم الدین إحیائی، زلزله در زلزله، ص 130-138؛خالد محمود، شاه اسماعیل محدث دهلوی، ص 22؛ محمدتقی عثمانی، اکابر دیوبند کیاتهی؟، ص 33-36؛ خالد محمود، مطالعه بریلویت (اردو)، ج7، ص 34 و 37.
12. نثار احمدخان فتحی، تهمت وهابیت اور علمائی دیوبند، ص 12-14 و 35.
13. حسین احمد مدنی، الشهاب الثاقب علی المستشرق الکاذب، ص 92-94.
14. احمدرضاخان بریلوی، العقیده فی الاسلام، ص 21.
15. «تین سو علماکا متفقه فتوی (فتوای مشترک سیصد تن از علما)، به نقل از: محمد اکرم عارفی، جنبش اسلامی پاکستان، ص 166 و 167.
16. مطالعه بریلویت (اردو)، ج8، ص 269-276.
17. مصباح الله عبدالباقی، المدارس الدینیة الباکستانیة، من الجامعة الحقانیة إلی المسجد الاحمد، ص 85.
18. مکتب «دیوبندیه» در 15 محرم 1283 ه.ق. در فرآیند مبارزه با استعمار انگلیس، بر مبنای نوعی تفکر کلامی – فقهی در چارچوب فقه حنفی و کلام ماتریدی – اشعری و با تأثیر از افکار شاه ولی الله دهلوی و تصوف احمد سرهندی به وجود آمد. محمد قاسم نانوتوی، محمود حسن دیوبندی، اشرف علی تهانوی، خلیل احمد سهارنپوری، انورشاه کشمیری و برخی دیگر، از مهمترین بزرگان آن به شمار میآید. درباره تاریخچه دیوبند و دیوبندیه مراجعه شود به: محمد طیب قاسمی، علما دیوبند، عقیده و منهجا، ص 225-226؛ همو، گزارش سفر افغانستان، ص 30-32؛ طالب الرحمان ابی اسامه، الدیوبندیه، تعریفها و عقائدها، ص 21 و صفحات دیگر آن، «الجامعه الاسلامیه دارالعلوم دیوبند، الهند فی سطور»، http://www.darululoom-deoband.com؛ محمود حافظ عبدالرب میرزا، «ضوء علی قصه تأسیس جامعه دارالعلوم/ دیوبند (الهند)»، الداعی، س 30، ش 5، جمادی الاولی 1427؛ محمدتقی عثمانی، «أساس مذهبی علما دیوبند»، سایت دارالعلوم، http://www.darululoom deoband.com؛ محمد طاهر رفیعی، «نقد و بررسی اندیشههای کلامی دیوبندیه»، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص 12-61.
19. محمد اقبال قرشی، معارف الاکابر، ص 256-257؛ محمد رحمت الله ندوی، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة و شیخ مشایخ العصر فی المسند، ص 150-152.
20. محمد عاشق الاهی بلند شهری مدنی، بریلوی، علماء و مشائخ کیلئی لمحة فکریة، ص 76 و 77.
21. اشرف علی تهانوی، حکیم الأمة و شیخ المشایخ العصر فی المسند، ص 150-152.
22. رساله در رد التکفیر علی الفحاش الشهیر، به نقل از: محمد اکرم عارفی، جنبش اسلامی پاکستان، ص 166 و 167.
23. یوسف الملاحی، «إصلاح و إنصاف لا هدم و لا إعتاف»، سایت جماعت تبلیغ: http://www.binatiih.com
24. Sipah-e-Sahaba Pakistan.
25. Jhang.
26. رب نواز ظاهر، نقوش جهنگوی، ص 15 و 56؛ جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 38-39 (پی نوشتهای صفحه 29)، ص 187-188 و 244؛ جمالی، جواد، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما: http://www.rah-nama.ir/fa/content/192
27. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 38-39، ص 187 و 188 و 244.
28. ناصری، عنایت الله، «به بهانه نزدیک شدن گروه طالبان به پایتخت پاکستان و بررسی شبکه تروریزم در آن کشور»: http://www.afghanirca.com شفیعی، نوذر، «رادیکالیسم اسلامی در پاکستان»:
http://www.iranembassy.pk.
29. «جایگاه احزاب و گروهها در پاکستان»، در: روزنامه کیهان، سال شصت و چهارم، ش 19215، 6 آبان 1387؛ مهدی عراقی، «نقش احزاب و جنبشهای اسلامی در صحنه سیاسی پاکستان»: http://www.aftab.ir؛ نوذر شفیعی http://www.iranembassy.pk: رادیکالیسم اسلامی در پاکستان.
30. Lashkar-i-jhangvi.
31. http://avapress.com/prtj8vei.uqehtzsffu.html.
32. http://www.asnoor.ir/Public/Articles/ViewArticlesaspx?Code=172551,27/9/1387.
33. http://www.avapress.com/prtj8vei.uqehtzsffu.html.
34. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5)، ویژه مسائل پاکستان، ص 55؛ میرآقا حق جو، افغانستان و مداخلات خارجی، ص 170 و 171.
35. همان، ص 234.
36. عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4)، (ویژه القاعده)، ص 93-122.
37. جواد جمالی، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما:
http://www.rah-nama.ir/fa/content/192
ضیاء دانش، کشته شدن محسود و تأثیر آن در امنیت منطقه،
http://www.Hamshahrionline.ir/details/238040; http://www.payam-aftab.com/fa/news/24990
38. عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4) ویژه القاعده، ص 105-112.
39. همان، ص 78.
40. عنایت الله ناصری، «به بهانه نزدیک شدن گروه طالبان به پایتخت پاکستان و بررسی شبکه تروریزم در آن کشور»: http://www.afghanirca.com
41. همان.
42. عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4)، (ویژه القاعده)، ص 78، 79 و 83.
43. جواد جمالی، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما:
http://www.rah-nama.ir/fa/content/192
مقاله مذکور، تأسیس این گروه را در 1992 م. به رهبری «قاری سیف الله» بیان کرده است.
44. عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4) (ویژه القاعده)، ص 83.
45. «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما.
46. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) (ویژه مسائل پاکستان)، ص 186-187.
47. همان، ص 41، 253 و 254؛ نوذر شفیعی، «رادیکالیسم اسلامی در پاکستان»: http://www.iranembassy.pk
48. همان و ص 252 و 253.
49. «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما: http://www.rah-nama.ir/fa/content/192
50. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 186 و 187.
51. عبدالمنعم نمر، تاریخ الإسلام فی الهند، ص 531 و 532.
52. ابوالحسن علی حسنی ندوی، إذا هبت ریح الإیمان، ص 15 و 17؛ همو، سیرت سیداحمد شهید، صفحات گوناگون؛ همو، التفسیر السیاسی للإسلام، ص 113-116؛ همو، ربانیة لارهبانیة، ص 64-67؛ عبدالحی حسنی، نزهة الخواطر، ج7، ص 900؛ مسعود ندوی، تاریخ الدعوة الإسلامیة فی الهند، ص 166 و 176؛ حسن انوشه، دانش نامه ادب فارسی در شبه قاره هند، ج4، بخش یکم، مدخل «احمد رای بریلوی»، ص 112-115؛ احمد شنتناوی، و ابراهیم زکی خورشید، دائره المعارف الاسلامیة، ج1، ص 497.
53. ابوالحسن علی حسنی ندوی، من أعلام المسلمین و مشاهیرهم، ص 136؛ همو، إذا هبت ریح الإیمان، ص 18؛ أبوالمکرم بن عبدالجلیل، الإمام محمدبن عبدالوهاب بین مؤیدیها و معارضیها فی شبه القارة الهندیة، ص 12 و 13، (مقدمه مبارکفوری).
54. ابوالحسن علی حسنی ندوی، همان، ص 140-143؛ مصباح الله، عبدالباقی، المدارس الدینیة الباکستانیة، ص 76-77؛ علیرضا عطار، دین و سیاست، ص 318.
55. عبدالمنعم نمر، تاریخ الإسلام فی الهند، ص 531 و 532.
56. أبوالمکرم بن عبدالجلیل، الإمام محمدبن عبدالوهاب بین مؤیدیها و معارضیها فی شبه القارة الهندیة، ص 12 و 13؛ محمد حماد کریمی، «حضرت سیداحمد رحمه الله کی نمایان دعوتی خدمات اور امتیازی خصوصیات»، ماه نامه دارالعلوم، ش 11، ذی حجه 1432-نوامبر 2011.
57. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، مدخل «احمد رای بریلوی»، ص 41.
58. رب نواز ظاهر، نقوش جهنگوی، ص 17 و 18؛ صالح وردانی، فرق أهل السنة جماعات الماضی و جماعات الحاضر، ص 223.
59. جواد جمالی، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما:
http://www.rah-nama.ir/fa/content/192.
60. نقوش جهنگوی، ص 56.
61. همان، ص 40.
62. همان، ص 15، (مقدمه «مهر محمد میانوالوی»).
63. همان، ص 22.
64. همان، ص 12 و 13.
65. همان، ص 29، 57 و 61.
66. همان، ص 15-18.
67. همان، ص 28 و 59-60.
68. همان، ص 28.
69. همان، ص 54 و 55.
70. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 38، 39، 187، 188 و 244.
71. همان، ص 39، 40، 189، 190، 245 و 249؛ جمعی از نویسندگان، مناسبات راهبردی ایران و پاکستان، ص 160، 161 و 166؛ جایگاه احزاب و گروهها در پاکستان، روزنامه کیهان، ش 19215 و مهدی عراقی، «نقش احزاب و جنبشهای اسلامی در صحنه سیاسی پاکستان»: http://www.aftab.ir
72. http://www.asnoor.ir/Public/Articles/ViewArticles.aspx?Code=219172,1392/12/24
73. http://www.avapress.com/prtj8vei.uqehtzsffu.html.
74. متن اصلی و کامل نامه جهنگوی به زبان اردو و ترجمه آن به فارسی که با عنوان «فقاتلوا أئمة الکفر، شیعه کافرهی، شیعه واجب القتل هی» آغاز میشود، در این آدرس موجود است:
http://hazarapix.jimdo.com…D8%A7.
75. عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (2) (ویژه القاعده)، ص 112-117.
76. محمد اکرم عارفی، جنبش اسلامی پاکستان، ص 81.
77. انجمن فقه دارالعلوم دیوبند در تاریخ 8-9 محرم الحرام 1431ه.ق. (26-27 دسامبر 2009م.) گردهمایی بزرگی با حضور مدارس وابسته به دارالعلوم، از جمله مظاهر العلوم سهارنپور، ندوة العلماء لکهنو و جامعه اسلامیه علیگره تشکیل داد. در این اجلاس، دیوبندیان ضمن تأکید بر ضرورت توجه جدی به آموزش فقه در مدارس دینی، توجه به مسائل جدید و هم چنین تربیت افراد متخصص را برای یافتن احکام مسائل مستحدثه، از ضروریات مدارس دینی دانستند (تنویر خالد، قاسمی، «مجمع الفقه الإسلامی یعقد بمدینة دیوبند ندوة حول مناهج تدریس الفقه الإسلامی بالمدارس و الجامعات الإسلامیه فی شبه القارة الهندیة، الداعی، س 34، ش 4-5، ربیع الثانی – جمادی الاول 1413 ق).
78. جواد جمالی، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما:
http://www.rah-nama.ir/fa/content/192.
79. جعمی از نویسندگان، مناسبات راهبردی ایران و پاکستان، ص 148.
80. مهین السادت صمدی، «مدارس، نیروی مهارناپذیر پاکستان»، روزنامه ایران، ش 4040، ص 19، 13/7/1387.
81. همان.
82. آزاده بابایی نژاد، آینده نامعلوم برای مدارس دینی پاکستان، روزنامه اعتماد ملی، ش 1448، ص 13، 31/4/1386.
83. «پیشینه و حال مدارس دینی پاکستان»: www.aftab.ir
84. احمد سعیدی، «مدارس دینی و مسئولیت حکومت پاکستان»: http://www.jame-ghor.com
85. مهین السادات صمدی، «مدارس، نیروی مهارناپذیر پاکستان»، روزنامه ایران، ش 4040، ص 19، 13/7/1387.
86. همان.
87. خالد محمود، مطالعه بریلویت (اردو)، ج3، ص 358-368؛ نورمحمد مظاهری، رضاخانیون کی کفرسازیان، ص 245-254؛ عبدالغنی شاهوزهی، صراط المستقیم، ص 135-138.
88. خالد محمود، همان، ج3، ص 358-368.
89. نورمحمد مظاهری، رضاخانیون کی کفرسازیان، ص 245-254.
90. خالد محمود، همان، ج5، ص 34-37 .
91. عبدالغنی شاهوزهی، صراط المستقیم، ص 138.
92. میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ص 390-392.
93. ایرج افشار، تاریخ افغانستان، سفرنامه و خاطرات عبدالرحمان خان، ص 412-420.
94. محمدعیسی غرجستانی، کلّه منارها در افغانستان، ص 52 و 53.
95. میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ص 402 و 403؛ محمدعیسی غرجستانی، همان، ص 217-234.
96. میرمحمّد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ص 403.
97. برای اطلاع بیشتر از فجایع و جنایتهای عبدالرحمن، نک: محمد ملافیض، سراج التواریخ، ج3،ص193-453؛ محمدعیسی غرجستانی، کله منارها در افغانستان، ص 217-234.
98. تونی کارتالوچی (Tony Cartalucc)، «شبکه ترور آمریکا در پاکستان»:
http://www.rah-nama.ir/fa/content/682.
99. همان.
100. صالح وردانی، فرق أهل السنة جماعات الماضی و جماعات الحاضر، ص 223؛ جواد جمالی، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما: http://www.rah-nama.ir/fa/content/192
101. رب نواز ظاهر، نقوش جهگوی، ص 15 و 56؛ جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 38، 39 (پی نوشتهای ص 29)، ص 187، 188 و 244؛ جواد جمالی، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما: http://www.rah-nama.ir/fa/content/192
102. همان و احمد فراهانی، «قتل رهبر گروه سپاه صحابه»، روزنامه جام جم، ش 2637، ص 6، 27/5/1388.
103. http://avapress.com/prj8vei.uqehzffu.html.
104. http://www.asnoor.ir/Public/News/ViewNews.aspx?Code=806340,15/12/91.
105. عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4) (ویژه القاعده)، ص 78-79 و 83.
106. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 186-187.
107. محمد اکرم اندیشمند، «ظهور پاکستان در همسایگی افغانستان»، afghanistanhistory.net
108. محمدحسن، خوشبو والاعقیده یعنی عقیدة حیات النبی، ص 117 و 118.
109. محمد سرافراز، جنبش طالبان از ظهور تا افول، ص 271-279.
110. عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص 229.
111. همان، ص 198.
112. همان، ص 190.
113. مهدی عباس زاده فتح آبادی، «القاعده پس از 11 سپتامبر» (با تأکید بر عراق)، فصل نامه سیاست، دوره 40، ش2، ص 159، 1389 ه.ش.
114. روزنامه پشتوزبان «وحدت»، چاپ پیشاور، 11/6/1378 (به نقل از: عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص 69).
115. زیبا فرزین نیا، سیاست خارجی پاکستان، ص 96 و 97 .
116. http://www.avapress.com/vdcjymea.uqemvzsffu.html 1392/7/19, http://tolonews.com/fa/afghanistan/12276-karzai-meets-with-mawlana-fazl-rahman22/07/1392,
117. http://centralasiaonline.com/fa/articles/caii/features/pakistan/main//feature-22.2.2011.
118. Ibid.
119. حسین هوشنگی، و احمد پاکتچی، بنیادگرایی و سلفیه، ص 76 و مهدی عباس زاده فتح آبادی، «القاعده پس از 11 سپتامبر» (با تأکید بر عراق)، ص 156.
120. روزنامه انتخاب، 21/7/1380، (به نقل از: عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص 195).
121. عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص 40 و 41؛ جواد جمالی، «آینده اسلام گرایی در پاکستان»، فصل نامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، س 11، ش 41، ص 8، 1389 ه.ش.
122. محمد محمودیان، بنیادهای فکری القاعده، ص 77-89؛ عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4) (ویژه القاعده)، ص 246-250.
123. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 39، 40، 189، 190، 245 و 249.
124. محمد محمودیان، بنیادهای فکری القاعده، ص 94-102؛ عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4) (ویژه القاعده)، ص 197-199؛ جواد جمالی، آینده اسلام گرایی در پاکستان، ص 7.
125. مهدی عباس زاده فتح آبادی، القاعده پس از 11 سپتامبر، ص 154، 155.
126. خادم الشریف، ایران 19/6/1384 (به نقل از: محمد مصلحی، کالبدشکافی تفکر وهابیت و القاعده، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی: http://islamworld2020.persianblog.ir/post/556 5 مهرماه 1391.
127. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، ص 88.
128. همان؛ نوذر شفیعی، «رادیکالیسم اسلامی در پاکستان»: http://www.iranembassy.pk؛ جواد جمالی، «افراطیگری در پاکستان»، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما: http://www.rah-nama.ir/fa/content/192.
129. عبدالله علیخانی، کتاب امنیت بین الملل (4) (ویژه القاعده)، ص 78-79 و 83.
130. افراطیگری در پاکستان، ماه نامه مطالعات سیاسی راه نما: http://www.rah-nama.ir/fa/content/192
منابع تحقیق :
1. ابوالمکرم بن عبدالجلیل، دعوة الإمام محمدبن عبدالوهاب بین مؤیدیها و معارضیها فی شبه القارة الهندیة، چاپ دوم: دارالسلام للنشر و التوزیع، ریاض 1421 ق.
2. ابی اسامه، طالب الرحمان، الدیوبندیه – تعریفها، عقائدها، چاپ اول: دارالکتاب و السنة، پاکستان [بی تا].
3. احیانی، نجم الدین، زلزله در زلزله، مکتبة اصلاح معاشره، پاکستان – کراچی، 1421ق./ 2000 م.
4. افشار، ایرج، تاریخ افغانستان: سفرنامه و خاطرات عبدالرحمان خان، چاپ اول: ثامن الائمه، تهران 1381 ش.
5. انوشه، حسن (ناظر)، دانش نامه ادب فارسی در شبه قاره هند، چاپ اول: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1380.
6. الاهی بلندشهری مدنی، محمد عاشق، بریلوی علماء و مشائخ کیلئی لمحة فکریه، دارالاشاعت، پاکستان، کراچی: 1408 ق.
7. بابایی نژاد، آزاده، «آینده نامعلوم برای مدارس دینی پاکستان»، روزنامه اعتماد ملی، ش 1448، 31 تیر 1386.
8. بریلوی قادری، احمدرضاخان، الدولة المکیة بالمادة الغیبیة، مکتبة الحقیقة، استانبول ترکیه، 1422 ق./ 2002 م.
9. ـــــ ، العقیدة فی الإسلام، ترجمه به عربی و تحقیق و تعلیق منظر الإسلام هندی، چاپ اول: مرکز اهل السنة برکات رضا، گجرات هند 1425 ق./ 2004 م.
10. «جایگاه احزاب و گروهها در پاکستان»، ترجمه محمد صرفی، روزنامه کیهان، س 64، ش 19215، 6 آبان 1387 .
11. جمالی، جواد، «آینده اسلام گرایی در پاکستان»، فصل نامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، س 11، ش 41، 1389 ش.
12. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (5) ویژه مسائل پاکستان، نظارت و تدوین، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، تهران، 1389 ش.
13. جمعی از نویسندگان، مناسبات راهبردی ایران و پاکستان، به اهتمام طیبه واعظی، چاپ اول: پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1390 ش.
14. جهنی، مانع بن حماد (ناظر)، الموسوعة المیسرة فی الأدیان و المذاهب و الأدیان المعاصرة، چاپ سوم: دارالندوة، ریاض، 1418 ق.
15. حسن، محمد، خوشبو و الاعقیده یعنی عقیده حیات النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) چاپ اول: مکتبة الشهباز، هند، 1431 ق. / 2010 م.
16. حسنی ندوی، ابوالحسن علی، إذا هبت ریح الإیمان، چاپ دهم: مؤسسة الرسالة، بیروت 1406 ق./ 1985م.
17. حسنی ندوی، ابوالحسن علی، التفسیر السیاسی للاسلام فی مرآة کتابات الأستاذ أبی الأعلی المودودی و الشهید سید قطب، دار آفاق الغد، مصر، [بی تا].
18. ــــ ، ربانیة لارهبانیة، چاپ دوم، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، 1413 ق./ 2010م.
19. ــــ ، من أعلام المسلمین و مشاهیرهم، تهیه کننده: سیدعبدالماجد الغوری، چاپ اول، دار ابن کثیر، بیروت، 1423 ق./ 2002 م.
20. حسنی ندوی، محمد رابع، رسائل الأعلام إلی العلامة أبی الحسن الندوی، چاپ اول، دار ابن کثیر، بیروت، 1425 ق./ 2004 م.
21. حسنی، عبدالحی، الاعلام بمن فی تاریخ الهند من الاعلام – المسمی ب «نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر»، چاپ اول، دار ابن حزم، [بی جا]، 1420 ق./ 1999 م.
22. حق جو، میرآقا، افغانستان و مداخلات خارجی، سپهر، قم، 1380 ش.
23. خلیل الرحمان، عبدالوهاب، الدعوة السلفیة فی شبه القارة الهندیة و أثرها فی مقاومة الإنحرافات الدینیة، جامعة أم القری، مکه مکرمه 1406 / 1407 ه.ق.
24. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1377 ش.
25. رب نواز ظاهر، نقوش جهنگوی، مکتبه خلافت راشده، پاکستان، کراچی، [بی تا].
26. رفیعی، محمد طاهر، «بررسی رابطه عقاید دیوبندیه وهابیت»، سراج منیر، ش 4، 1391 ش.
27. ـــ ، نقد و بررسی اندیشههای کلامی دیوبندیه، پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: مهدی فرمانیان، استاد مشاور: حسن یوسفیان، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، 1390 ش.
28. سرافراز، محمد، جنبش طالبان از ظهور تا افول، چاپ اول: سروش، تهران، 1390 ش.
29. شاهوزهی، مولوی عبدالغنی، صراط المستقیم: نقدی بر فقه مقلدین، [بی نا، بیجا، بیتا].
30. شنتناوی، احمد و ابراهیم زکی خورشید، دائرة المعارف الإسلامیة، دارالفکر، [بی جا، بیتا].
31. صافی گلپایگانی، قاسم، سفرنامه پاکستان «نگرشی به تاریخ و فرهنگ»، چاپ اول، کلمه، بهمن، تهران 1366 ش.
32. صمدی، مهین السادت، «مدارس، نیروی مهارناپذیر پاکستان»، روزنامه ایران، ش 4040، 13 مهر 1387.
33. عارفی، محمداکرم، جنبش اسلامی پاکستان، بررسی عوامل ناکامی در ایجاد نظام اسلامی، بوستان کتاب، قم 1382 ش.
34. عباس زاده فتح آبادی، مهدی، «القاعده پس از 11 سپتامبر (با تأکید بر عراق)»، در: فصل نامه سیاست، دوره 40، ش 2، 1389 ش.
35. عبدالباقی، مصباح الله، المدارس الدینیة الباکستانیه من الجامعة الحقانیة إلی المسجد الأحمر، چاپ اول: مکتبة مدبولی، قاهره [بی تا].
36. عبدالحق، حافظ، البیان الحق: تحریک آزادی مین اکابر علمانی دیوبند کاکردار اور بریلویت کامکروه چهره (اردو)، مجلس شورای اهل حق، [بی جا، بیتا].
37. عبدالرب میرزا، محمود حافظ، «ضوء علی قصة تأسیس جامعة دارالعلوم / دیوبند (الهند)»، در : الداعی، س 30، ش 5، جمادی الاولی 1427.
38. عثمانی، محمد تقی، «اکابر دیوبند کیاتهی؟»، در: ماه نامه دارالعلوم دیوبند، سپتامبر – اکتبر 2010 م.
39. عطار، علیرضا، دین و سیاست: مورد هند، چاپ اول، مرکز چاپ و انتشارات امور خارجه، تهران، 1381 ش.
40. علیخانی، عبدالله، کتاب امنیت بین الملل (4) (ویژه القاعده)، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، تهران 1388 ش.
41. غرجستانی، محمدعیسی، کله منارها در افغانستان، تهیه و تنظیم: عزیزالله رحیمی، اسماعیلیان، قم 1372 ش.
42. فتحی، نثار احمدخان، تهمت وهابیت اور علمائی دیوبند، مکتبه الشیخ، پاکستان، کراچی [بی تا].
43. فدوی، عبدالقیوم، اسامه بن لادن و ماجراها، چاپ اول، مفاخر، کابل، 1381 ش.
44. فراهانی، احمد، «قتل رهبر گروه سپاه صحابه»، روزنامه جام جم، ش 2637، 27 مرداد 1388.
45. فرزین نیا، زیبا، بنگلادش، چاپ اول، وزارت امور خارجه، تهران، 1373 ش.
46. فرهنگ، میرمحمد صدّیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، چاپ دوم، وفایی، قم 1374 ش.
47. قاسمی، تنویر خالد، «مجمع الفقه الإسلامی یعقد بمدینه دیوبند ندوة حول مناهج تدریس الفقه الإسلامی بالمدارس و الجامعات الإسلامیة فی شبه القارة الهندّیة»، الداعی، ش 4-5، س 34، ربیع الثانی – جمادی الاول 1431 ق.
48. قاسمی، محمد طیب، علماء دیوبند: عقیدة و منهجا، دارالعلوم، دیوبند هند 1430 ق./2009 م.
49. ــــ ، گزارش سفر افغانستان در پرتو پیوستگیهای دینی و عرفانی دارالعلوم دیوبند، ترجمه: نذیر احمد سلامی، تصحیح: علی بردبار جهان تیغ و غلام حسین جهان تیغ، چاپ اول، اهل بیت (علیهم السلام)، به همت «مؤسسه فرهنگی هفت اقلیم شرق»، زاهدان و قم 1382 ش.
50. قرشی، محمد اقبال، معارف الاکابر بروایت حکیم الأمت حضرت مولانا أشرف علی التهانوی، اداره اسلامیات، پاکستان، لاهور، [بی تا].
51. کریمی، محمد حماد، «حضرت سیداحمد شهید رحمة الله علیه کی نمایان دعوتی خدمات اور امتیازی خصوصیات»، در: ماه نامه دارالعلوم، ش 11، ذی حجه 1432 ق./ نوامبر 2011 م.
52. گهمن، محمد الیاس، فرقه بریلویت پاک و هندکا تحقیقی جائزه، مکتبه اهل السنه و الجماعه، پاکستان، لاهور، سرگودها، [بی تا].
53. گیلانی، سیدناظر احسن، سیری در زندگی حضرت امام مولانا محمد قاسم نانوتوی، ترجمه و اقتباس: صلاح الدین شهنوازی، چاپ اول، صدیقی، زاهدان 1384 ش.
54. محمود، خالد، شاه اسماعیل محدث دهلوی، چاپ چهارم، مکتبه دارالمعارف، پاکستان، لاهور 1986 م.
55. ــــ ، مطالعه بریلویت، حافظی بُکدپو دیوبند، هند، دیوبند 2004م.
56. محمودیان، محمد، بنیادهای فکری القاعده (تأثیرات اندیشههای وهابی – سلفی)، چاپ اول، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران 1390 ش.
57. مدنی، حسین احمد، الشهاب الثاقب علی المستشرق الکاذب، چاپ دوم، دارالکتاب، لاهور 2004 م.
58. مسعود احمد، محمد، الشیخ احمدرضا خان البریلوی و شیء من حیاته و افکاره و خدماته، مؤسسه رضا بالجامعة النظامیة الرضویه، لاهور، 1411ق./ 1991م.
59. مظاهری، نورمحمد، رضاخانیون کی کفرسازیان، تحفظ نظریات دیوبند اکادمی، پاکستان، کراچی 1430 ق./ 2009 م.
60. ندوی، محمد رحمت الله، اشرف علی التهانوی حکیم الأمة و شیخ مشایخ العصر فی الهند، چاپ اول، دارالقلم، دمشق 1427 ق./ 2006 م.
61. ندوی، مسعود، تاریخ الدعوة الإسلامیة فی الهند، دارالعربیة بیروت، [بی تا].
62. نمر، عبدالمنعم، تاریخ الاسلام فی الهند، چاپ اول، المؤسسة الجامعیة للدراسات و النشر و التوزیع، بیروت 1401 ق./ 1981 م.
63. نهرو، جواهر لعل، کشف هند، ترجمه: محمود تفضلی، چاپ دوم، مؤسسه انتشاراتی امیر کبیر، تهران 1361 ش.
64. ــــ ، نگاهی به تاریخ جهان، چاپ هشتم، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، تهران 1366 ش.
65. هوشنگی، حسین و احمد پاکتچی، بنیادگرایی و سلفیه، چاپ اول، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران 1390 ش.
66. وردانی، صالح، فرق أهل السنة جماعات الماضی و جماعات الحاضر، چاپ اول، مرکز الأبحاث القائدیة، قم 1424 ق.
سایتها
67. afghanirca.com
68. afghanistanhistory.net
69. aftab.ir
70. asnoor.ir
71. avapress.com
72. binatiih.com
73. centralasiaonline.com
74. Darululoom-deoband.com
75. fghanirca.com
76. hamshahrionline.ir
77. hazarapix.jimdo.com
78. iranembassy.pk
79. iransharghi.com
80. islamworld2020.persianblog.ir
81. jame-ghor.com
82. payam-aftab.com
83. rah-nama.ir
84. tolonews.com
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدرسه اهل البیت (ع)، چاپ اول.