نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
اِشْتِراك
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
اشتراك (1) در مقابل ترادف است. اگر چند واژه دارای یك معنی باشند، آن واژهها را مترادف گویند. مثل واژهی انسان و بشر كه هر دو دارای یك معنی هستند. اما اشتراك عبارت است از اینكه یك واژه دارای معانی متعدد باشد. مثل لفظ شیر كه در فارسی به معنای حیوان درنده یا مایعی است كه از پستان انسان و حیوان بیرون میآید، و وسیلهای كه برای كنترل آب بر روی لولهها نصب میگردد. در تمام زبانها اشتراك و ترادف وجود دارد. و به طور قطع در لغت عرب هم اشتراك است و هم ترادف.
مثال اشتراك:
«قرء» در لغت عرب هم به معنای حیض و هم به معنای طُهر است.
مثال ترادف:
اسد و لیث هر دو به معنی شیر درنده است.
در اشتراك ممكن است فردی لفظ و واژهای را برای چند معنی وضع كند. همان گونه كه ممكن است افراد و قبایل مختلف (در یك زبان) نیز چنین كنند. در ترادف نیز این گونه است. در مبحث اشتراك در دو مسئله اتفاق نظر وجود دارد:
1.بدون تردید جایز است استعمال لفظ مشترك در یك معنی (البته به كمك قرینه).
2. تردیدی نیست كه استعمال لفظ در مجموع معانی به ماهو مجموع نیز جایز است. گرچه این استعمال مجازی است، چون استعمال لفظ در غیر موضوع له خودش است. بنابراین در مبحث اشتراك دو مسئلهی فوق از بحث خارج است؛ و مورد بحث در مبحث اشتراك این است كه آیا گوینده میتواند با استعمال واحد از لفظ مشترك معانی متعدده اراده كند، به گونهای كه تمام آن معانی به طور جداگانه منظور نظر باشد؟ دو نظر بین علمای اصول وجود دارد: 1.«جایز نیست» (2): طرفداران این نظریه میگویند: استعمال لفظ در معنی به مثابه ایجاد جعلی و قراردادی (نه حقیقی) معنی به وسیلهی لفظ است. در واقع لفظ فانی در معنی بوده و لحاظ تبعی دارد. به همین دلیل نمیتوان در یك استعمال دو معنی اراده كرد. زیرا باید دوبار به صورت تبعی لحاظ شود، و این ممكن نیست. چرا كه لفظ مانند آیینه باید تمام قد و قامت مقصود را نشان دهد. همان گونه كه تصویر یك شیء تمام سطح آیینه را میپوشاند، به گونهای كه جایی برای تصویر دیگر باقی نمیماند، لفظ نیز باید هنگام استعمال در ذهن گوینده جایی برای لفظی دیگر باقی نگذارد. به همین دلیل میگویند: ارادهی دو چیز از یك لفظ در آن واحد محال است. 2.«جایز است» (3): قائلین به جواز میگویند: بهترین دلیل وقوع آن در كلام ادبا و شعراء و لغویین است. زیرا لفظ تنها علامت معنی است، و هیچ منعی وجود ندارد كه یك علامت دو چیز را نشان بدهد. و استعمال آن در هر دو معنی نیز حقیقت باشد نه مجاز. اشتراك بر دو قسم است: 1.اشتراك لفظی؛ 2.اشتراك معنوی.
اشتراك لفظی
منظور از اشتراك لفظی این است كه، یك واژه و لفظ دارای معانی متعدد باشد. یعنی چندین موضوع له جداگانه داشته باشد. چه بسا هیچ گونه ارتباطی بین موضوع لههای مختلف وجود نداشته باشد. همانند لفظ «عین» كه برای معانی متعدد وضع شده است زیرا لفظ «عین» در عربی به معنای چشم، چشمه، طلا و… آمده است.
اشتراك معنوی
اشتراك معنوی این است كه لفظ دارای یك معنی است، اما چون معنی كلی است، لذا مصادیق زیادی دارد. مثل لفظ انسان كه وضع و موضوع لهاش عام بوده، و برای «حیوان ناطق» وضع گردیده است، طبعاً در مورد هر یك از مصادیق خود (حسن، تقی، رضا و…) به كار میرود.
پینوشتها:
1.مبادی الوصول الی علم الاصول، ص68؛ الوافیه فی اصول الفقه، ص61؛ بدایع الافكار، ص144؛ نهایة الدرایه، ج1، ص62؛ تهذیب الاصول، ج1، ص 68؛ اجود التقریرات، ص51؛ اصول الاستنباط، ص67؛ اصول الفقه، ج1، ص31؛ مناهج الوصول الی علم الاصول، ج1، ص 177.
2.اصول الفقه، ج1، ص 32؛ اجود التقریرات، ص51؛ اصول الاستنباط، ص68.
3.تهذیب الاصول، ج1، ص 69؛ اجودالتقریرات، ص51. مقرر در تحشیهی خود قائل به جواز است، مبادی الوصول الی علم الاصول، ص69.
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم