اثبات بیاعتباری کتاب اقدس (13)
در بهائیت فقط زنان پدران حرامند!
«به تحقیق حرام شد بر شما زنهای پدران شما، ما حیا میکنیم آنکه ذکر کنیم حکم بچهها را (لواط)، بپرهیزید خداوند را ای مخلوق دنیا و مرتکب نشوید آنچه را نهی شدید از آن در لوح، و نباشید در وادی شهوات از حیرتزدگان.»
نویسنده: محمدحسن بروشکی
به اهتمام: فرجالله عفیفی
به اهتمام: فرجالله عفیفی
اثبات بیاعتباری کتاب اقدس (قسمت سیزدهم)
در کتاب اقدس ص 30 س 10 میخوانیم:
«قد حرّمت علیکم ازواج آبائکم انّا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان اتّقوا الرّحمن یا ملأ الامکان و لا ترتکبوا ما نهیتم عنه فی اللّوح و لا تکونوا فی هیمآء الشّهوات من الهآئمین.»
ترجمه:
«به تحقیق حرام شد بر شما زنهای پدران شما، ما حیا میکنیم آنکه ذکر کنیم حکم بچهها را (لواط)، بپرهیزید (1) خداوند را ای مخلوق دنیا و مرتکب نشوید آنچه را نهی شدید از آن در لوح، و نباشید در وادی شهوات از حیرتزدگان.»
آقای بهاء یا خدای قرن بیستم، کلیه طبقات محارم را فقط به دوکلمه (زنان پدران) منحصر نمودهاند؛ یعنی به موجب مفهوم این به اصطلاح آیه نامبارکه، جز زنان پدران، کلیه محارم از دختر وخواهر و عمه و خاله و خواهر زاده و برادر زاده به طور کلی تمام طبقات محارم در قانون بهاء حلال و قابل تمتع میباشند. و از همگی جز زنان پدران میتوان به موجب صراحت این حکم به نحو دلخواه استفاده و تمتع نمود؛ و داد دلی ستانید. این حُکم آخدا، یکی از آن احکامی است که پشت پا به تمام مقررات عالم بشری زده و پاک خود را رسوا و مفتضح ساخته. و حتی از طبیعیون کاملالعیار نیز جلوه افتاده. و آبروی [اغنامالله] گوسفندان خدا [= بهائیان] را یکجا بر باد داده است. چون این حکم دارای ابتکار غیرقابل انکار است، به آسانی نمیتوان منکر آن شد. زیرا در این مورد مخصوص، وقاحت به نهایت رسیده و موردی برای تأویل و تغییر باقی نمانده است.
معذلک اغنام الهی [گوسفندان آخدا = بهائیان] که کاسه از آش داغترند، میخواهند برای حفظ حیثیت و آبروی خود، حکم بدین صریحی را تأویل و تفسیر نمایند و بگویند که بهاء در مورد محارم به قانون اسلام نظر داشته و آن را تصویب نموده «طرداً للباب و تأکیداً للامر» زنان پدران را نامبرده و بقیه را به حال اصلی خود واگذارده. یعنی درباره زنان پدران، خواسته تأکید بیشتری نماید. و ازدواج با آنان را مافوق حرام داند. در صورتی که این تأویل از اصل به اصطلاح آیه غلط تر و نارواتر است. اگر بهاء واقعاً درباره طبقات محارم قانون اسلامی را تصویب کرده بود، یا بایستی تصریح نماید به اینکه همان مقررات اسلامی را درباره محارم تصویب کردیم. یا به کلی مسکوت گذارد و از زنان پدران نامی نیاورد؛ زیرا در قرآن، آیه محارم مصدر به حرمت امهات (مادران) میباشد. چنانکه میفرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ». (2) در این صورت لزومی نداشت که بهاء از این آیه فقط صدر آن را تکرار و بقیه را به حال اجمال و اصلی خود واگذارد.
اگر واقعاً بهاء در این باره، قانون اسلام را تصویب کرده بود، میبایستی چنانکه ازواج آباء را ذکر نمود، بقیه طبقات محارم را هم تا آخر آیه قرآن ذکر کند؛ (3) و یا به کلی مسکوت گذارد. ولی چون فقط زنان پدران را صراحتاً ذکر نموده، به نص صریح این آیه، سایر طبقات محارم، حتی امهات (مادران) هم عموماً حلال و قابل زناشوئی و بهرهبرداری میباشند. چه آنکه به موجب قواعد مسلمه هر زمانی مفهوم صریح این حلیت سایر محارم را جز زنان پدران میرساند.
برای توضیح مطلب فرض کنید پاسبان دو نفر را به نام حسینعلی و علیمحمد به عنوان دزدی دستگیر نموده، ولی چون برای پاسبان معلوم نیست که کدامیک از این دو نفر مرتکب دزدی شدهاند، احتیاطاً هر دو را جلب میکند که قاضی محکمه دزد را تشخیص داده و بیگناه را تبرئه و مرخص نماید؛ قاضی پس از رسیدگی و تحقیق به پاسبان میگوید حسینعلی دزد است. همین که پاسبان این حرف را شنید، بلادرنگ علی محمد را آزاد کرده و حسینعلی را دست بند زده به زندان میبرد. دیگر لازم نیست که قاضی محکمه تصریح کند که علی محمد دزد نیست؛ زیرا مفهوم حسینعلی دزد است، میرساند که علی محمد بیگناه است و جای شبهه و تردیدی باقی نمیماند. پس اینکه آخدای قرن بیستم فقط از طبقات محارم به ذکر حرمت زنان پدران میپردازد، مفهوم صریح آن میرساند که سایر طبقات عموماً حلال و قابل استفاده میباشند.
علاوه بر اینها درهیئت اجتماع بایستی قانون صراحت داشته باشد تا بتوان ترتیب اثری بدان داد. زیرا قاضی نمیتواند هیچ عملی را جرم شناسد، مگر به تصریح قانون. چه آنکه اعمال بشری به طور فطری و طبیعی آزاد است، ولی قوانین اجتماعی که وضع شده اعمال و رفتار بشر را محدود میسازد، و از بعضی اعمال که بالطبیعه آزاد است، منع مینماید.
چنانکه ما بیست سال پیش، یک دهم قوانین فعلی را نداشتیم و نه دهم نسبت به حالا آزاد بودیم. اعمالی که فعلاً در نظر محکمه و قاضی جرم شناخته میشود، از بیست سال پیش که قانون آن وضع نشده بود آزاد بود. قاضی هم نمیتوانست کسی را به ارتکاب آن اعمال محکوم نماید؛ زیرا قانون نبود، و عمل اشخاص بالطبیعه آزاد بود.
بنابراین اگر فرض کنیم در کشوری میباشیم که در آنجا قانون بهائیت حکمفرما باشد و شخص با دختر خود ازدواج نمود و صیغه «انا لله راضون و انا لله راضیات» مطابق دستور خوانده شد، پدر، دختر خود را در آغوش کشید و کام دل ستانید، مأمورین بیتالعدل بهائیان به موضوع پی برده، و زن و شوهر به ازدواج خود در نزد قاضی محکمه اقرار و اعتراف نمودند، قاضی محکمه که مدرک حکم او کتاب اقدس است، چه حکمی دربارهی چنین پدر و دختری صادر خواهد کرد؟! اگر شما خواننده گرامی، جای همان قاضی محکمه بهائی باشید، کاملاً به احکام بهاء معتقد و علاقمند چه حکمی را درباره پدر و دختر یا شوهر و زن صادر خواهید کرد؟ آیا جز این است که پدر ودختر یا شوهر و زن صادر خواهید کرد؟ آیا جز این است که پدر دختر را به نص صریح اقدس تبرئه نمائید؟ زیرا مدرک حُکم شما به اصطلاح آیهی محارم است؛ که در آن هم فقط زنان پدران به حرمت یاد شده، و زناشوئی با آنان ممنوع گردیده؛ از سایرین ذکری نشده است. پس اگر غیر از حکم تبرئه پدر ودختر مطابق احکام بهائیت، حُکم دیگری صادر نمائید، مسلماً برخلاف روح قانون رفتار کردهاید و مستوجب جلب به محکمه انتظامی هستید؛ زیرا شامه فقهی نداشتهاید وبرخلاف واقع حکم صادر کردهاید!!
در اینجا صرف نظر از تعبدات دینی، بدیهی است که چنانچه فرضاً پدری با دختری و برادری با خواهری ازدواج نماید، آسمان به زمین نخواهد آمد و کره زمین ساقط نخواهد شد. اگر تمام افراد بشر در یک روز و یک آن، چنین عملی را مرتکب شوند، ذرهای در اوضاع جهان تغییری داده نخواهد شد و کره زمین از گردش خود باز نخواهد ماند. باران خواهد بارید، آفتاب خواهد تابید، زمین از نعمات خود کسی را محروم نخواهد کرد و بر دامن کبریای خداوند گردی نخواهد نشست. ولی چیزی که هست این است که امروزه دنیا، دنیای علم و تمدن است، و هر مشکلی به نیروی علم، حل و آسان شده، من جمله به موجب قواعد علمی و طبی آشکار گردیده که برای تقویت نسل بشر، هر قدر زن و شوهر از حیث نژاد از همدیگر دورتر باشند، به همان میزان نسل قویتر و بااستعدادتر و بارورتر میشود. چنانکه ما به رأی العین در حیوانات و نباتات میبینیم. مثلاً اسبی که از نژاد تازی [عرب] است، همین که با نژاد ترکمنی جمع شد، کره آن، هم از اسب تازی قویتر است؛ هم از ترکمنی. و حال آنکه اگر پدر ومادر کره، هر دو تازی یا ترکمن باشند آن قوت را ندارد.
همچنین در نباتات، چنانکه هر چند نهالی جوان و قوی باشد باغبان آن را با نهال دیگری پیوند میکند، در نتیجه میوه و ثمر آن را چندین برابر از حیث درشتی و شیرینی و زیادی میچیند. افراد بشر نیز تابع قانون کلی طبیعی هستند، که هر قدر در زناشویی نژاد و ریشه آنان از هم دور باشد، به همان نسبت نسل آنان قوی و با استعدادتر خواهد بود. با توجه به مراتب معروضه آقای بهاء از روی جهل و نادانی پایه سعادت و خوشبختی اغنام خود را ویران ساخته که قابل هیچگونه تعمیر و ترمیم نیست!
در کتاب اقدس ص 30 س 10 میخوانیم:
«قد حرّمت علیکم ازواج آبائکم انّا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان اتّقوا الرّحمن یا ملأ الامکان و لا ترتکبوا ما نهیتم عنه فی اللّوح و لا تکونوا فی هیمآء الشّهوات من الهآئمین.»
ترجمه:
«به تحقیق حرام شد بر شما زنهای پدران شما، ما حیا میکنیم آنکه ذکر کنیم حکم بچهها را (لواط)، بپرهیزید (1) خداوند را ای مخلوق دنیا و مرتکب نشوید آنچه را نهی شدید از آن در لوح، و نباشید در وادی شهوات از حیرتزدگان.»
آقای بهاء یا خدای قرن بیستم، کلیه طبقات محارم را فقط به دوکلمه (زنان پدران) منحصر نمودهاند؛ یعنی به موجب مفهوم این به اصطلاح آیه نامبارکه، جز زنان پدران، کلیه محارم از دختر وخواهر و عمه و خاله و خواهر زاده و برادر زاده به طور کلی تمام طبقات محارم در قانون بهاء حلال و قابل تمتع میباشند. و از همگی جز زنان پدران میتوان به موجب صراحت این حکم به نحو دلخواه استفاده و تمتع نمود؛ و داد دلی ستانید. این حُکم آخدا، یکی از آن احکامی است که پشت پا به تمام مقررات عالم بشری زده و پاک خود را رسوا و مفتضح ساخته. و حتی از طبیعیون کاملالعیار نیز جلوه افتاده. و آبروی [اغنامالله] گوسفندان خدا [= بهائیان] را یکجا بر باد داده است. چون این حکم دارای ابتکار غیرقابل انکار است، به آسانی نمیتوان منکر آن شد. زیرا در این مورد مخصوص، وقاحت به نهایت رسیده و موردی برای تأویل و تغییر باقی نمانده است.
معذلک اغنام الهی [گوسفندان آخدا = بهائیان] که کاسه از آش داغترند، میخواهند برای حفظ حیثیت و آبروی خود، حکم بدین صریحی را تأویل و تفسیر نمایند و بگویند که بهاء در مورد محارم به قانون اسلام نظر داشته و آن را تصویب نموده «طرداً للباب و تأکیداً للامر» زنان پدران را نامبرده و بقیه را به حال اصلی خود واگذارده. یعنی درباره زنان پدران، خواسته تأکید بیشتری نماید. و ازدواج با آنان را مافوق حرام داند. در صورتی که این تأویل از اصل به اصطلاح آیه غلط تر و نارواتر است. اگر بهاء واقعاً درباره طبقات محارم قانون اسلامی را تصویب کرده بود، یا بایستی تصریح نماید به اینکه همان مقررات اسلامی را درباره محارم تصویب کردیم. یا به کلی مسکوت گذارد و از زنان پدران نامی نیاورد؛ زیرا در قرآن، آیه محارم مصدر به حرمت امهات (مادران) میباشد. چنانکه میفرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ». (2) در این صورت لزومی نداشت که بهاء از این آیه فقط صدر آن را تکرار و بقیه را به حال اجمال و اصلی خود واگذارد.
اگر واقعاً بهاء در این باره، قانون اسلام را تصویب کرده بود، میبایستی چنانکه ازواج آباء را ذکر نمود، بقیه طبقات محارم را هم تا آخر آیه قرآن ذکر کند؛ (3) و یا به کلی مسکوت گذارد. ولی چون فقط زنان پدران را صراحتاً ذکر نموده، به نص صریح این آیه، سایر طبقات محارم، حتی امهات (مادران) هم عموماً حلال و قابل زناشوئی و بهرهبرداری میباشند. چه آنکه به موجب قواعد مسلمه هر زمانی مفهوم صریح این حلیت سایر محارم را جز زنان پدران میرساند.
برای توضیح مطلب فرض کنید پاسبان دو نفر را به نام حسینعلی و علیمحمد به عنوان دزدی دستگیر نموده، ولی چون برای پاسبان معلوم نیست که کدامیک از این دو نفر مرتکب دزدی شدهاند، احتیاطاً هر دو را جلب میکند که قاضی محکمه دزد را تشخیص داده و بیگناه را تبرئه و مرخص نماید؛ قاضی پس از رسیدگی و تحقیق به پاسبان میگوید حسینعلی دزد است. همین که پاسبان این حرف را شنید، بلادرنگ علی محمد را آزاد کرده و حسینعلی را دست بند زده به زندان میبرد. دیگر لازم نیست که قاضی محکمه تصریح کند که علی محمد دزد نیست؛ زیرا مفهوم حسینعلی دزد است، میرساند که علی محمد بیگناه است و جای شبهه و تردیدی باقی نمیماند. پس اینکه آخدای قرن بیستم فقط از طبقات محارم به ذکر حرمت زنان پدران میپردازد، مفهوم صریح آن میرساند که سایر طبقات عموماً حلال و قابل استفاده میباشند.
علاوه بر اینها درهیئت اجتماع بایستی قانون صراحت داشته باشد تا بتوان ترتیب اثری بدان داد. زیرا قاضی نمیتواند هیچ عملی را جرم شناسد، مگر به تصریح قانون. چه آنکه اعمال بشری به طور فطری و طبیعی آزاد است، ولی قوانین اجتماعی که وضع شده اعمال و رفتار بشر را محدود میسازد، و از بعضی اعمال که بالطبیعه آزاد است، منع مینماید.
چنانکه ما بیست سال پیش، یک دهم قوانین فعلی را نداشتیم و نه دهم نسبت به حالا آزاد بودیم. اعمالی که فعلاً در نظر محکمه و قاضی جرم شناخته میشود، از بیست سال پیش که قانون آن وضع نشده بود آزاد بود. قاضی هم نمیتوانست کسی را به ارتکاب آن اعمال محکوم نماید؛ زیرا قانون نبود، و عمل اشخاص بالطبیعه آزاد بود.
بنابراین اگر فرض کنیم در کشوری میباشیم که در آنجا قانون بهائیت حکمفرما باشد و شخص با دختر خود ازدواج نمود و صیغه «انا لله راضون و انا لله راضیات» مطابق دستور خوانده شد، پدر، دختر خود را در آغوش کشید و کام دل ستانید، مأمورین بیتالعدل بهائیان به موضوع پی برده، و زن و شوهر به ازدواج خود در نزد قاضی محکمه اقرار و اعتراف نمودند، قاضی محکمه که مدرک حکم او کتاب اقدس است، چه حکمی دربارهی چنین پدر و دختری صادر خواهد کرد؟! اگر شما خواننده گرامی، جای همان قاضی محکمه بهائی باشید، کاملاً به احکام بهاء معتقد و علاقمند چه حکمی را درباره پدر و دختر یا شوهر و زن صادر خواهید کرد؟ آیا جز این است که پدر ودختر یا شوهر و زن صادر خواهید کرد؟ آیا جز این است که پدر دختر را به نص صریح اقدس تبرئه نمائید؟ زیرا مدرک حُکم شما به اصطلاح آیهی محارم است؛ که در آن هم فقط زنان پدران به حرمت یاد شده، و زناشوئی با آنان ممنوع گردیده؛ از سایرین ذکری نشده است. پس اگر غیر از حکم تبرئه پدر ودختر مطابق احکام بهائیت، حُکم دیگری صادر نمائید، مسلماً برخلاف روح قانون رفتار کردهاید و مستوجب جلب به محکمه انتظامی هستید؛ زیرا شامه فقهی نداشتهاید وبرخلاف واقع حکم صادر کردهاید!!
در اینجا صرف نظر از تعبدات دینی، بدیهی است که چنانچه فرضاً پدری با دختری و برادری با خواهری ازدواج نماید، آسمان به زمین نخواهد آمد و کره زمین ساقط نخواهد شد. اگر تمام افراد بشر در یک روز و یک آن، چنین عملی را مرتکب شوند، ذرهای در اوضاع جهان تغییری داده نخواهد شد و کره زمین از گردش خود باز نخواهد ماند. باران خواهد بارید، آفتاب خواهد تابید، زمین از نعمات خود کسی را محروم نخواهد کرد و بر دامن کبریای خداوند گردی نخواهد نشست. ولی چیزی که هست این است که امروزه دنیا، دنیای علم و تمدن است، و هر مشکلی به نیروی علم، حل و آسان شده، من جمله به موجب قواعد علمی و طبی آشکار گردیده که برای تقویت نسل بشر، هر قدر زن و شوهر از حیث نژاد از همدیگر دورتر باشند، به همان میزان نسل قویتر و بااستعدادتر و بارورتر میشود. چنانکه ما به رأی العین در حیوانات و نباتات میبینیم. مثلاً اسبی که از نژاد تازی [عرب] است، همین که با نژاد ترکمنی جمع شد، کره آن، هم از اسب تازی قویتر است؛ هم از ترکمنی. و حال آنکه اگر پدر ومادر کره، هر دو تازی یا ترکمن باشند آن قوت را ندارد.
همچنین در نباتات، چنانکه هر چند نهالی جوان و قوی باشد باغبان آن را با نهال دیگری پیوند میکند، در نتیجه میوه و ثمر آن را چندین برابر از حیث درشتی و شیرینی و زیادی میچیند. افراد بشر نیز تابع قانون کلی طبیعی هستند، که هر قدر در زناشویی نژاد و ریشه آنان از هم دور باشد، به همان نسبت نسل آنان قوی و با استعدادتر خواهد بود. با توجه به مراتب معروضه آقای بهاء از روی جهل و نادانی پایه سعادت و خوشبختی اغنام خود را ویران ساخته که قابل هیچگونه تعمیر و ترمیم نیست!
پینوشتها:
1. منظور این بوده از لواط کردن با بچهها بپرهیزید.
2. سوره نساء: آیه 23.
3. وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خَالاَتُکُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُکُمُ اللاَّتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ… (سوره نساء آیه 23).
منبع مقاله :
بروشکی، محمدحسن، (1389) اثبات بیاعتباری کتاب اقدس: احکام بهائیت، تهران: راه نیکان، چاپ اول
/ج