خانه » همه » مذهبی » قاضی عبدالجبار معتزلی به عنوان یک محدث شافعی مذهب: کتاب الأمالی

قاضی عبدالجبار معتزلی به عنوان یک محدث شافعی مذهب: کتاب الأمالی

قاضی عبدالجبار معتزلی به عنوان یک محدث شافعی مذهب: کتاب الأمالی

قاضی عبدالجبار با وجود آنکه از برجسته ترین متکلمان اسلامی است و در کلام معتزلی جایگاه بی مانندی از لحاظات مختلف دارد؛ با این وصف در دانشهایی مانند اصول فقه که به دانش کلام پیوسته بوده و برخی از مسائل آن برای متکلمان نیز

13614 - قاضی عبدالجبار معتزلی به عنوان یک محدث شافعی مذهب: کتاب الأمالی
13614 - قاضی عبدالجبار معتزلی به عنوان یک محدث شافعی مذهب: کتاب الأمالی

 

نویسنده: حسن انصاری

 

قاضی عبدالجبار با وجود آنکه از برجسته ترین متکلمان اسلامی است و در کلام معتزلی جایگاه بی مانندی از لحاظات مختلف دارد؛ با این وصف در دانشهایی مانند اصول فقه که به دانش کلام پیوسته بوده و برخی از مسائل آن برای متکلمان نیز محل تأمل و تحقیق بوده، و نیز در حدیث دست داشته است. در مورد اصول فقه که تأثیر او به ویژه از طریق شاگردش ابوالحسین بصری بر نوشته های معتزلی، سنی و شیعی در این باب کاملا پذیرفته شده است؛ به ویژه آنکه او خود شاگرد ابوعبدالله بصری بوده که می دانیم در زمینه اصول فقه آراء و نظرات مهمی دارد و از معتزلیانی است که به ویژه در اصول فقه دوران بعد بسیار تأثیر گذار بوده است. از دیگر سو، برخلاف بیشتر متکلمان معتزلی، قاضی عبدالجبار در سنت فقه شافعی رشد کرده بود و از اینرو طبیعی بود که به اهمیت حدیث بیشتر واقف باشد. در میان معتزلیان البته نمونه های دیگری هم از توجه ویژه به حدیث وجود دارد؛ مانند نمونه ابو سعد سمّان[۱]، اما حقیقت آن است که وی و امثال وی مرتبه قاضی را در دانش کلام نداشته اند و از اینرو توجه آنان به حدیث چندان اهمیتی ندارد. بنابراین بخشی از تحصیلات او در زمینه حدیث بوده است. وی علاوه بر تحصیل و سماع حدیث نزد برخی از محدثان دورانش در شهرهای مختلف و از جمله در همدان، قزوین، ری، اصفهان و بصره در مقام یک محدث مجالس املای حدیث در بغداد، ری و قزوین هم داشته است. روایت حدیث و مقام قاضی عبدالجبار به عنوان یک محدث مورد توجه محدثان و رجالیان سنی نیز قرار گرفته است. در منابع به ویژه به مجالس املای حدیث او در قزوین در سالهای ۴۰۸ و ۴۰۹ق اشاره شده و نیز امالی حدیثی او در ری مورد توجه قرار گرفته است (نک: اشارات رافعی در التدوین، پس از این). در برخی اسناد کتاب التدوین رافعی، چنین آمده که امالی او در ۲۰ جزء بوده است. بخشی از امالی او در قزوین و بخشی در ری وسیله شاگردانش شنیده شده و روایت می شده است. بنابراین وی دو امالی رازی و قزوینی داشته است. امالی قاضی عبدالجبار به طور کلی مورد اشاره منابع سنی هم قرار گرفته و گاهی از آن نقلهایی دیده می شود. امالی او همچنین مورد توجه کتابهای متأخری مانند هدیة العارفین[۲] و منابع معاصر سنی[۳] قرار گرفته است.
هم اینک چندین نسخه از یک امالی قاضی عبدالجبار و موسوم به نظام الفوائد در حدیث در اختیار است که در سنت زیدی روایت می شده است[۴]. این کتاب اینک در دست تحقیق است. در اینجا مناسب می دانم، بخشی از مقدمه تحقیق آن متن را برای تذکر مقام حدیثی قاضی عبدالجبار ارائه دهم. ما در این مقاله تنها به مقام حدیثی او در سنت رجالی و حدیثی سنی می پردازیم[۵] و به دلیل آنکه امالی او در سنت زیدی باقی مانده است، بحث درباره سنت زیدی و نقلهای آنان از احادیث قاضی عبدالجبار را به مقدمه تحقیق آن متن وا می گذاریم. به همین دلیل در این مقاله به روایت احادیث او در کتابهای زیدی ایرانی و یمنی نمی پردازیم، چرا که منبع آنها هم اینک به صورت نسخه خطی باقی مانده است. مجموعه احادیثی که به روایت قاضی عبدالجبار در اختیار ماست، از لحاظ بررسی منظر اعتقادی او و نوع نگاه ویژه وی به حدیث اهمیت زیادی دارد. درست است که او به عنوان یک دانشمند شافعی مذهب در پی روایت احادیث بوده است، اما در مقام یک متکلم برجسته آنها را روایت می کرده و اگر درست منظر انتقادی متکلمان معتزلی را نسبت به احادیث روایت شده از سوی سنیان در نظر آوریم[۶]، آنگاه مضامین روایات عبدالجبار بی اندازه برای درک منظر او نسبت به این موضوع اهمیت دارد.
در آغاز مناسب است که مطالب چند منبع از منابع سنی درباره قاضی عبدالجبار را که بیشتر به مقام او در حدیث مربوط است[۷]، مرور کنیم[۸]. در این منابع به نام شماری از مهمترین مشایخ و نیز راویان قاضی عبدالجبار در حدیث اشاره شده است:
– تاریخ بغداد از الخطیب البغدادی ج ۱۱ ص ۱۱۴ -۱۱۶:
“عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبار أبو الحسن الاسداباذی سمع علی بن إبراهیم بن سلمة القزوینی وعبد الله بن جعفر بن أحمد الاصبهانی والقاسم بن أبی صالح الهمدانی وعبد الرحمن بن حمدان الجلاب والزبیر بن عبد الواحد الاسداباذی ومحمد بن أحمد بن عمرو الزئبقی البصری ومحمد بن عبد الله بن أخی الساوی ومحمد بن عبد الله الرامهرمزی وكان ینتحل مذهب الشافعی فی الفروع ومذاهب المعتزلة فی الاصول وله فی ذلك مصنفات وولی قضاء القضاة بالری وورد بغداد حاجا وحدث بها. حدثنا عنه القاضیان الصیمری والتنوخی وغیرهما… مات عبد الجبار بن أحمد قبل دخولی الری فی رحلتی إلى خراسان وذلك فی سنة خمس عشرة وأربعمائة وأحسب ان وفاته كانت فی أول السنة”

– الانساب – السمعانی ج ۱ ص ۱۳۶-۱۳۷:
“والقاضی أبو الحسن عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبار بن أحمد بن الخلیل بن عبد الله الاسداباذی المعروف بالهمذانی. صاحب مذهب المعتزلة وله التصانیف المشهورة ، سمع الحدیث وعمر العمر الطویل حتى ظهر له الاصحاب ، سمع عبد الرحمن بن حمدان الجلاب وعلی بن إبراهیم بن سلمة القزوینی وعبد الله بن جعفر بن أحمد الاصبهانی والقاسم بن أبی صالح الهمذانی والزبیر بن عبد الواحد الاسد اباذی ، روى عنه القاضی أبو یوسف عبد السلام بن محمد بن یوسف القزوینی وأبو عبد الله الحسین بن علی الصیمری وأبو القاسم علی بن المحسن التنوخی وغیرهم ، ذكره أبو بكر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب الحافظ فی تاریخه وقال …مات قبل دخولی الری فی رحلتی إلى خراسان وذلك فی سنة خمس عشرة وأربعمائة وأحسب أن وفاته كانت فی أول السنة – هكذا ذكره الخطیب ، وقال عبد السلام بن محمد بن یوسف القزوینی : توفی القاضی عبد الجبار فی ذی القعدة سنة خمس عشرة وأربعمائة بالری ودفن فی داره.”

– التدوین رافعی، ۳/۱۱۹- ۱۲۵:
“عبد الجبار بن أحمد بن الخلیل بن عبد الله الأسد آبادی قاضی القضاة أبو الحسن تولى القضا بالرى وقزوین وأبهر وزنجان وسهرورد وقم ودنباوند وغیرها وهذه نسخة عهده حین استقضى فی هذه البلاد أنشأه الصاحب إسماعیل بن عباد …سمع القاضی أبا الحسن القطان وعبد الله بن جعفر بن أحمد والزبیر بن عبد الواحد الأسدابادی وله أمالی كثیرة سمع منه بعضها بالری وبعضها بقزوین سنة تسع وأربعمائة وكان ینتحل مذهب الشافعی رضی الله عنه فی الفروع وقواعد المعتزلة فی الاصول وصنف الكثیر فی التفسیر والكلام وغیرهما. قال الخلیل الحافظ فی الارشاد[۹] :كتبت عنه وكان فی حدیثه ثقة لكنه داع إلى البدعة لا تحل الروایة عنه… توفی بالری سنة خمس عشر وأربعمائة فی جمادی الأولى”

– میزان الاعتدال از الذهبی ج ۲ ص ۵۳۳ :
“عبد الجبار بن أحمد الهمذانى القاضى المتكلم . روى عن أبى الحسن ابن سلمة القطان . ولعله آخر من حدث عنه . له تصانیف . وكان من غلاة المعتزلة بعد الاربعمائة”.

– سیر أعلام النبلاء از الذهبی ج ۱۷ ص ۲۴۴ – ۲۴۵:
“القاضی عبد الجبار ابن أحمد بن عبد الجبار بن أحمد بن خلیل ، العلامة المتكلم ، شیخ المعتزلة ، أبو الحسن الهمذانی ، صاحب التصانیف ، من كبار فقهاء الشافعیة . سمع من : علی بن إبراهیم بن سلمة القطان ، ولعله خاتمة أصحابه ، ومن عبدالله بن جعفر بن فارس بأصبهان ، ومن الزبیر بن عبد الواحد الحافظ ، وعبد الرحمن بن حمدان الجلاب . حدث عنه : أبو القاسم التنوخی ، والحسین بن علی الصیمری الفقیه ، وأبو یوسف عبد السلام القزوینی المفسر ، وجماعة. ولی قضاء القضاة بالری ، وتصانیفه كثیرة ، تخرج به خلق فی الرأی الممقوت. مات فی ذی القعدة سنة خمس عشرة وأربع مئة . من أبناء التسعین.”

– تاریخ‏الإسلام،ج‏۲۸،ص:۳۴۷
“عبد الجبّار بن أحمد الهمذانیّ القاضی شیخ المعتزلة. توفّی بالرّیّ فی ربیع الآخر و قیل: توفّی سنة ۱۵ كما سیأتی.” و بعد در ذیل سال ۴۱۵ق می نویسد:

– تاریخ‏الإسلام،ج‏۲۸،ص:۳۷۶
“عبد الجبّار بن أحمد بن عبد الجبّار بن أحمد بن الخلیل القاضی أبو الحسن الهمدانیّ الأسداباذیّ . شیخ المعتزلة، و صاحب التّصانیف. عاش دهرا طویلا، و كان فقیها شافعیّ المذهب. سمع من: أبی الحسن بن سلمة القطّان، و عبد الرحمن بن حمدان الجلّاب، و عبد الله بن جعفر بن فارس، و الزّبیر بن عبد الواحد الأسداباذیّ. روى عنه: أبو القاسم علیّ بن المحسّن التّنوخیّ، و الحسین بن علیّ الصّیمریّ الفقیه، و أبو یوسف عبد السّلام بن محمد القزوینیّ المفسّر المعتزلیّ، و آخرون. ولی قضاء الرّیّ وبلادها. ورحلت إلیه الطّلبة، و سار ذكره. رحم الله المسلمین. و له تصانیف مشهورة. مات فی ذی القعدة، و قد شاخ”.

– العبر ۳/۳۴۶
“والقاضی عبد الجبار بن أحمد أبو الحسن الهمذانی الأسدآبادی المعتزلی صاحب التصانیف عمّر دهرا فی غیر السنّة وروى عن أبی الحسن علی بن إبراهیم بن سلمة القطان والجلاب وعبد الله بن جعفر بن فارس.”

سبکی به دلیل شافعی بودن قاضی عبدالجبار از او در طبقات الشافعیة الکبری نام می برده و موقعیت او را در حدیث توضیح می دهد:
– طبقات سبکی، ۵/۹۷
“عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبار بن أحمد بن الخلیل بن عبد الله القاضی أبو الحسن الهمذانی الأسداباذی وهو الذی تلقبه المعتزلة قاضی القضاة ولا یطلقون هذا اللقب على سواه ولا یعنون به عند الإطلاق غیره. كان إمام أهل الاعتزال فی زمانه وكان ینتحل مذهب الشافعی فی الفروع وله التصانیف السائرة والذكر الشائع بین الأصولیین. عمر دهرا طویلا حتى ظهر له الأصحاب وبعد صیته ورحلت إلیه الطلاب وولى قضاء الری وأعمالها. سمع الحدیث من أبی الحسن بن سلمة القطان وعبد الرحمن بن حمدان الجلاب وعبد الله بن جعفر بن فارس والزبیر بن عبد الواحد الأسداباذی وغیرهم. روى عنه القاضی أبو یوسف عبد السلام بن محمد بن یوسف القزوینی المفسر المعتزلی وأبو عبد الله الحسین بن علی الصیمری وأبو القاسم علی بن المحسن التنوخی توفی فی ذی القعدة سنة خمس عشرة وأربعمائة بالری ودفن فی داره.”

در لسان المیزان ابن حجر اطلاعات بیشتری درباره قاضی عبدالجبار و امالی او در حدیث بر اساس منابع مختلف آمده است:
-لسان المیزان از ابن حجر ج ۳ ص ۳۸۶ -۳۸۷:
“… وهو عبد الجبار بن احمد بن عبد الجبار بن احمد بن الخلیل الاسدآبادی. كان فقیها شافعیا. روى ایضا عن عبد الرحمن بن حمدان الجلاب وغیره. روى عنه أبو القاسم التنوخی وجماعة وولی قضاء الری. مات سنة خمس عشرة واربع مائة. قال الذهبی صنف فی مذهبه وذب عنه ودعا إلیه وله مقالة محكیة فی كتب الاصول وصنف دلائل النبوة فاجاد فیه وبرز وقیل لم یكن محمودا فی القضاء… وقرأت فی الامتاع والموانسة للتوحیدی كان من سواد همدان وكان أبو ه حلاجا واتصل بابن عباد فراج علیه لحسن سمته ولزوم ناموسه وولى القضاء وحصل المال حتى ضاهى قارون فی سعة المال[۱۰] وهو مع ذلك نغل الباطن خبیث المعتقد قلیل الیقین ثم استرسل فی ذم الكلام واهله فاطال. وذكره الرافعی فی تاریخ قزوین فقال: ولى قضاء الری وقزوین وغیرهما من الاعمال التی كانت لفخر الدولة ابن بویه بعنایة الصاحب بن عباد وانشأ الصاحب له تقلید اطنب فیه كعادته وذاك فی سنة تسع واربع مائة (کذا) وكان شافعیا فی الفروع معتزلیا فی الاصول واملا عدة احادیث وصنف الكتب الكثیرة فی التفسیر والكلام. قال الخلیلی: كتبت عنه وكان ثقة فی حدیثه لكنه داع إلى البدعة لا تحل الروایة عنه. مات بالری وارخه كما تقدم. ویقال انه لما مات الصاحب ابن عباد قال لا ارى الترحم علیه لانه مات عن غیر توبة فطعنوا على عبد الجبار فی قلة الوفاء ثم قبض فخر الدولة على عبد الجبار واستتابه امورهم على ثلاثة آلاف الف فباع فیما باع طیلسان موشى والف ثوب مصری وصرف وولى عوضه علی بن عبد الجبار (کذا: عبدالعزیز) الجرجانی.

– شذرات ‏الذهب،ج‏۵،ص:۷۸
“القاضی عبد الجبّار بن أحمد أبو الحسن الهمذانی الأسداباذی المعتزلی، صاحب التصانیف، عمّر دهرا فی غیر السّنّة، و روى عن أبی الحسن علی بن إبراهیم بن سلمة القطّان، و عبد الله بن جعفر بن فارس، و طبقتهما. قال ابن قاضی شهبة فی «طبقاته»[۱۱]: عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبار بن أحمد بن الخلیل، القاضی أبو الحسن الهمذانی، قاضی الرّیّ و أعمالها، و كان شافعی المذهب، و هو مع ذلك شیخ الاعتزال، و له المصنفات الكثیرة فی طریقهم، و فی أصول الفقه. قال ابن كثیر فی «طبقاته»: و من أجلّ مصنفاته و أعظمها كتاب «دلائل النبوّة» فی مجلدین، أبان فیه عن علم و بصیرة جیدة، و قد طال عمره، و رحل الناس إلیه من الأقطار، و استفادوا به، مات فی ذی القعدة سنة خمس عشرة و أربعمائة. انتهى كلام ابن شهبة بحروفه.”

مشایخ او در حدیث:
در اینجا به ذکر شماری از مشایخ او در حدیث می پردازیم. طبعا به دلیل عمر بلند قاضی عبدالجبار، او از محدثان طبقات بالاتری روایت حدیث می کرده است. در منابعی که پیش از این از آنها نقل کردیم، به طور خاص نام این محدثان به عنوان مهمترین مشایخ او در حدیث ارائه شده بود. در میان این محدثان کسانی هستند که به ویژه در بلاد جبل جزء مهمترین محدثان عصر خود قلمداد می شده اند:
– أبو الحسن علی بن إبراهیم بن سلمة بن بحر القزوینی القطّان (د. ۳۴۵ق)[۱۲] – الزبیر بن عبد الواحد الاسداباذی (د. ۳۴۷ق)[۱۳] – أبو محمد عبد الرحمن بن حمدان بن المرزبان الهمذانیّ الجلّاب الجزّار[۱۴] – أبو محمد عبد الله بن جعفر بن أحمد بن فارس بن الفرج الاصبهانی (د. ۳۴۶ق)[۱۵] – القاسم بن أبی صالح الهمذانی
– محمد بن أحمد بن عمرو الزئبقی البصری
– محمد بن عبد الله بن أخی الساوی
– محمد بن عبد الله الرامهرمزی

برخی دیگر از مشایخ او در حدیث بر اساس منابعی دیگر، از این قرارند:
– محمد بن زكریا بن صالح بن ابراهیم الأسداباذی الحافظ (ابن عدیم، ۸/۳۷۸۰)
– أبو على إسماعیل بن یعقوب بن إسماعیل البغدادی (تاریخ بغداد از الخطیب البغدادی ج ۶ ص ۳۰۱)
– أبو جعفر أحمد بن عبید بن إبراهیم الأسدیّ الهمذانیّ در همدان (تاریخ‏الإسلام،ج‏۲۵،ص:۲۵۸)
– أبو بكر محمد بن أبی زكریّا یحیى بن النّعمان الهمذانیّ الفقیه الشّافعیّ. از اصحاب ابن سریج (تاریخ‏الإسلام،ج‏۲۵،ص:۳۹۰)
– علیّ بن أحمد بن محمد الهمذانیّ التّمّار، معروف به ابن قرموز (تاریخ‏الإسلام،ج‏۲۵،ص:۴۷۰)
در متن باز سازی شده امالی او بر اساس منابع سنی و امامی هم می توان با شماری دیگر از مشایخ او در حدیث آشنا شد[۱۶] (نک: دنباله مقاله)؛ از جمله محدث برجسته سنی ابوالقاسم سلیمان بن احمد الطبرانی، صاحب معاجم معروف حدیثی.

راویان قاضی عبدالجبار:
ما در اینجا به شماری از راویان و شاگردان قاضی عبدالجبار می پردازیم که از او حدیث روایت می کرده اند[۱۷]. برخی از این شاگردان و راویان، از دانشمندان معتزلی بوده اند. به دلیل اینکه قاضی در قزوین مجالس حدیث داشته و از دیگر سو به فضل کتاب التدوین رافعی، بسیاری از رجالی که پس از این از آنان نام می بریم، اهل قزوین بوده اند. مابقی عموما رازی هستند. شاید اگر تاریخ الری منتجب الدین در اختیار بود، ما با اسامی بیشتری از شاگردان رازی قاضی آشنا بودیم.
– أبو عبد الله الحسین بن علی الصیمری
– أبو القاسم علی بن المحسن التنوخی (هر دو در منابعی مانند: الانساب از السمعانی، ج ۱ ص ۱۳۶-۱۳۷). این دو تن از مشایخ نامدار خطیب بغدادی بوده اند. خطیب کما اینکه در شرح حال قاضی در تاریخ بغداد می نویسد، خود مدتی اندک پس از درگذشت قاضی عبدالجبار وارد ری شده بوده است (نک: پیش از این).
– أبو منصور محمد بن الحسین بن أحمد بن الهیثم المقومی القزوینیّ (تاریخ‏الإسلام،ج‏۳۳،ص:۱۳۵؛ تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۵ ص ۱۷۳). وی به احتمال قوی راوی امالی قاضی عبدالجبار بوده است (نک: پس از این، در یکی از پاورقی ها).
– دانشمند معتزلی و زیدی: أبو یوسف عبد السّلام بن محمد بن یوسف بن بندار القزوینیّ[۱۸]. ظاهرا تحصیل او در حدیث نزد قاضی در بغداد بوده است[۱۹]؛ گرچه در ری نیز محضر قاضی را در کلام درک کرد و از شاگردان او قلمداد می شد (نک: تاریخ الاسلام ج۳۳ ص ۲۵۰).
– الحسن بن علی بن حسن الصفار[۲۰] (منتجب الدین، الاربعون، ص ۷۰).
– پسر برادر محدث نامدار معتزلی، ابو سعد سمان[۲۱]، به نام: أبو الفضل عبد العزیز بن الحسین بن على بن الحسین بن محمد الرازی[۲۲].
– هناد بن إبراهیم النسفى (الموضوعات از ابن الجوزی ج ۳ ص ۴)
– دانشمند امامی: أبو الفرج المظفر بن علی بن الحسین الحمدانی القزوینی، از قاضی عبدالجبار امالی را او را شنیده بوده است[۲۳].
– القاضی عبد الوهاب النجاری، دانشمند نجاری مذهب ری (الانساب از السمعانی ج ۵ ص ۴۶۰ ).
– فقیه و قاضی معتزلی رازی الاصل قزوین: أبو محمد عمیر بن ابی الحسن على بن الحسن بن عمیر العمیرى الرازی، قاضى قزوین. از اینکه او از قاضی عبدالجبار حدیث هم شنیده بوده، اطلاعی نداریم؛ اما می دانیم که وی با قاضی مکاتبه کرده بوده و پاسخ پرسشهای او از سوی قاضی عبدالجبار در دفتری موجود بوده که به المسائل العمیریة نامیده می شده و قسمتی از آنرا رافعی در التدوین نقل می کند. رافعی درباره او می نویسد[۲۴]: “قلد قضاء قزوین سنة ست وسبعین وثلاثمائة وكان من كبار فقهاء أهل الری بقزوین من أقران أبی عبد الله الجرجانی وعلق علیه الكافی للحاكم الخلیل بعد سنة أربعمائة وكان یرى رأى المعتزلة وكتب الى القاضی عبد الجبار بن أحمد یسأله عن مسائل وأجاب القاضی عنها بما بلغ مجلدة لطیفة وتدعى المسائل العمیریه، منها سأل هل یجوز أن یقول القائل فی دعائه اللهم إنی أعوذ بك منك وأجاب القاضی بما حاصله أنه لا یجوز ذلك لأن الاستعاذة هی الاستعاذة بمن یستعاذ به لدفع الشر والمنع منه والله تعالى لا یفعل الا الحكمة والصواب ولا یدعو إلا إلى الخیر فلا یجوز الاستعاذة منه ولو أن قائلا قال أعوذ بالله من الأنبیاء والصالحین لانكر ذلك علیه فهذا أولى وما روى من ذلك فی الخبر فهو من قبیل الآحاد وإن صح فهو مأوّل… توفی القاضی العمیری سنة تسع وأربعمائة”[۲۵].
– قاضی القضاة أبو نصر محمد بن إبراهیم بن أحمد البخاری المعتزلی الفقیه و پسرش حسن. رافعی درباره او می نویسد: “ولی القضاء بقزوین سنة ثمان وتسعین وثلاثمائة، وبقی على الولایة إلى أن توفی بها سنة إحدى وثلاثین وأربعمائة، وكان ظاهر السداد موقراً فقیهاً ینتحل مذهب أبی حنیفة رحمه الله، وله الطبع القویم والشعر الجید والخصال المرضیة إلا أنه كان شدیداً فی الاعتزال …ذكر أن القاضی كانت له هیبة وقبول عند الخواص والعوام، وسمع الحدیث من القاضی عبد الجبار ابن أحمد وسمع مع ابنه الحسن وله ابن آخر موصوف بالفضل، یقال له صاعد بن محمد تولى القضاء بخوزستان.”
– أبو بكر محمد بن إبراهیم بن علی بن أحمد بن علی بن أحمد بن دلف بن عبد العزیز ابن أبی دلف القاسم بن عیسى العجلی الكرجی القزوینی، در سفر ۴۰۹ق قاضی عبدالجبار به قزوین[۲۶] (المناقب از الموفق الخوارزمی، ص ۳۲۵).
– السید ذو الشرفین أبو طاهر محمد بن أبی علی أحمد بن محمد الجعفری. قاضی عبدالجبار در سال ۴۰۸ق که به قزوین آمد، در خانه او سکنی گزیده بوده است[۲۷].
– محمد بن أبی الحسن بن شاهین. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد فیما أملاه بقزوین سنة ثمان وأربعمائة”.
– أبو الحسن محمد بن زید الجعفری. “من الأشراف الفضلاء. ویعرف بالعراقی، سمع بقزوین القاضی عبد الجبار بن أحمد سنة تسع وأربعمائة.”
– أبو الحسن محمد بن عبد الله بن محمد بن عبد الله بن الموفق الموفقی الفقیه[۲۸].
– أبو سلیمان محمد بن علی الحسین الوراق. “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد سنة تسع وأربعمائة”.
– أبو بكر محمد بن یوسف بن بندار القزوینی القاضی، پدر ابو یوسف قزوینی. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد سنة تسع وأربعمائة، وسمع علی بن أحمد بن صالح المقرىء، وأبا علی الخضر بن أحمد. روى عنه ابنه القاضی أبو یوسف عبد السلام.”
– أبو إسحاق إبراهیم بن محمد بن أحمد الخبازی الفقیه القزوینی. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد بالری وقزوین سنة تسع وأربعمائة”.
– محمد بن السیرجردی. رافعی می نویسد: “شیخ متبرك به أقیم لإمامة الناس فی الجامع العتیق بقزوین سنة ثمان وثمانین وثلاثمائة… سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد الأسدآبادى حین قدم قزوین سنة تسع وأربعمائة.”
– أبو علی أحمد بن حمزة الجعفری الشریف. رافعی می نویسد: “سمع أمالی القاضی عبد الجبار بن أحمد منه فی عشرین جزأ “
– أحمد بن عبد الملك بن جاباره. رافعی می نویسد: “سمع فی أمالی القاضی عبد الجبار ابن أحمد منه بقزوین”.
– أبو العباس قاضی القضاة أحمد بن محمد. رافعی می نویسد: “سمع بقزوین القاضی عبد الجبار أحمد سنة تسع وأربعمائة…”
– ادریس بن عمر بن إدریس الوكیل القزوینی[۲۹].
– إسماعیل بن إبراهیم بن عثمان القاضی. رافعی می نویسد: “سمع القاضی أبا الحسن عبد الجبار بن أحمد فی بعض أمالیه بقزوین”.
– إسماعیل بن أبی طاهر بن إسماعیل بن أخی نوح بن إسماعیل الفقیه. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار أحمد بقزوین أجزاء من أمالیه فی مسموعه منه”.
– إسماعیل بن محمد بن یوسف، برادر قاضی أبو یوسف القزوینی المفسر.
– أمیری بن الوفاء بن مفلح الكسائی. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد فی إملاء له قرىء علیه، سنة تسع وأربعمائة، بقزوین”.
– أبو إسحاق إبراهیم بن أبی طاهر الخبازی الفقیه. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد الأسدابادی بقزوین”.
– الشیخ الرئیس أبو القاسم إسماعیل بن حمدون الرازی، نواده قاضی عبدالجبار.
– أبو إسحاق إبراهیم بن أبی طاهر الخبازى الفقیه. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد الأسدأبادی بقزوین”.
– تمیم بن أبی الحسن الخیاط. رافعی می نویسد: “سمع بقزوین القاضی عبد الجبار بن أحمد، سنة تسع وأربعمائة، فی إملاء له قرىء علیه”.
– الحسن بن أبی نصر محمد بن إبراهیم القاضی. رافعی می نویسد: “سمع مع أبیه بالری، وقزوین من القاضی عبد الجبار بن أحمد، سنة ثمان وأربعمائة”.
– أبو عبد الله الحسین بن حیدر بن أمیة . رافعی می نویسد: ” وسمع القاضی أبا الحسن عبد الجبار بن أحمد الأسدآباذی، فی بعض أمالیه”.
– أبو محمد الحسین بن أبی الحسن علی بن أحمد العدلی الوكیل. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد فیما أملى بقزوین”.
– حمزة بن محمد بن فولان الصیرفی.
– أبو الفضائل زاذان بن محمد بن زاذان القاضی الزاذانی[۳۰].
– زید بن الحسین بن علی بن أحمد العدلی الوكیل. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد فی بعض امالیه بقزوین”.
– زید بن مانكدیم الأعرابی الشریف.
– سراهنك بن أبی القاسم بن العباب القزوینی. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار ابن أحمد سنة ثمان وأربعمائة یقول بقزوین…”
– أبو الحسین سعید بن جعدویة بن القاسم بن فیلان الفقیه القزوینی. رافعی می نویسد: “من الفقهاء المعتبرین. سمع أمالی القاضی عبد الجبار بن أحمد منه فی عشرین جزأ بعضها بالری وبعضها بقزوین فی سنتی ثمان وتسع وأربعمائة …وسمع أبو الحسین علی بن أحمد بن صالح وروى عنه أبو سعد السمان”.
– سلیمان بن علوار الاسكاف.
– الشافعی بن أبی القاسم بن ثوبان. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد بقزوین سنة تسع وأربعمائة بقراءة الحسن بن علی الوراق”.
– طاهر بن علی بن عمیر. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد بقزوین سنة تسع وأربعمائة”.
– عبد الحمید بن ربیعة بن علی بن محمد بن عبد الحمید العجلی. رافعی می نویسد: ” وسمع القاضی عبد الجبار بن أحمد بقزوین سنة تسع وأربعمائة”.
– عبد العزیز بن أبی یعلى المسجدی الصوفی. رافعی می نویسد: “شیخ حكى عن حاله العفة والعبادة وملازمة المسجد سمع قاضی القضاة أبا الحسن عبد الجبار بن أحمد الأسداباذی سنة ثمان وأربعمائة”.
– أبو الحسن علی بن أحمد الجصاصی الفقیه. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد مجالس من أمالیه”.
– عمر بن إدریس الوكیل . رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد فی بعض أمالیه”.
– المحسن بن إسماعیل بن إبراهیم الرشتی البزاز. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد فیما قرئ علیه بقزوین”
– مسعود بن محمد المرزى. رافعی می نویسد: “سمع أبا عمر عبد الواحد بن مهدی بقزوین وسمع القاضی عبد الجبار بن أحمد سنة تسع وأربعمائة”.
– ابو النجم المسافر بن محمد بن عبد الله الخیارجی القزوینی
– منصور بن حیدر بن أمیة. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد فی إملاء له”.
– موسى بن إبراهیم بن موسى الجوسقی. رافعی می نویسد: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد بقزوین سنة تسع وأربعمائة”.
– القاضی أبو الحسن نوح بن إسماعیل بن إبراهیم بن القاسم بن الحكم القزوینی. رافعی می نویسد: “مشهور بالفقه والنظر وروى عن أبی طاهر المخلص وسمع القاضی عبد الجبار بن أحمد كثیرا من أمالیه … روى عنه ابنه ظفر وهذا القاضی نوح بن إسماعیل مكثرة من كل فن وله معلقات كثیرة مفیدة وتفقه على الشیخ أبی حامد الأسفرائنی ومن عاصره”.
– أبو القاسم هبة الله بن عبد الله بن أحمد بن جعفر الكمونی الأردبیلی[۳۱].

امالی قاضی عبدالجبار بر اساس پاره های آن در منابع سنی:
در اینجا پاره های نقل شده از امالی قاضی عبدالجبار را بر اساس منابع سنی و امامی گرد می آوریم. بیشتر این نقلها به کتاب التدوین مربوط است که به طور گسترده ای از امالی در شرح حال شاگردان قاضی، نقل کرده است. احتمالا او نسخه ای از امالی را داشته که بر روی آن گواهی کسانی که آنرا از قاضی در قزوین شنیده بودند، آمده بوده و بنابراین به نامهای آنان به عنوان راویان امالی دسترسی داشته است. این نکته لازم به ذکر است که پاره ای از این احادیث را قاضی تنها برای تأویل مضامین آنها و رد شبهات بر علیه معتزلیان روایت می کرده، کما اینکه این مطلب از امالی خطی او بر می آید. در متن محققانه امالی خطی، در دست انتشار، میان روایات سنت زیدی و روایاتی که در اینجا نقل می کنیم، مقایسه صورت گرفته است.
۱- امالی: أنبأ أبو الحسن القطان ثنا یحیى بن عبدك ثنا مكی بن إبراهیم ثنا عبیدالله بن أبی زیاد، عن شهر، عن أسماء بنت یزید أنها قالت قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ” من ذب عن لحم أخیه بالمغیبة كان حقاً على الله عز وجل أن یعتقه من النار”[۳۲].
۲- امالی: أنبا أبو إسحاق إبراهیم بن أحمد بن محمد بن عبد العزیز ثنا عبد الله بن العباس الطیالسی ثنا محمد بن موسى الحرشی ثنا عبد المجید ابن عبد العزیز بن رواد عن ابن جریج عن أبی الزبیر، عن جابر أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم، قال أحب الطعام إلى الله تعالى ما كثرت علیه الأیدی[۳۳].
۳- امالی: أنبا أبو محمد عبد الله بن جعفر بن فارس بأصبهان ثنا إسحاق بن إسماعیل ثنا إسحاق بن سلیمان الرازی عن ابن أبی ذئب عن الزهری، سمعت أبا الأحوص عن أبی ذر قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: إذا قام أحدكم إلى الصلاة استقبلته الرحمة، فلا یمسح الحصا ولا یحركها[۳۴].
۴- امالی: عن أبی محمد عبد الرحمن بن حمدان الجلاب ثنا هلال بن العلاء الرقی القعنبی ثنا كثیر بن عبد الله بن عمرو بن عوف المزنی عن أبیه عن جده، قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: یقول: إنی لأخاف على أمتی من بعدی من أعمال ثلاثة، قالوا وما هن یا رسول الله! قال: أخاف علیهم من زلة العالم، ومن حكم جائر، ومن هوى متبع[۳۵].
۵- امالی: ثنا أبو الطیب علی بن محمد بن موسى الساوی بالری ثنا إبراهیم بن عبد الصمد ابن موسى الإمام ثنا أبی ثنا أبو بدر ثنا الحسن بن عمارة ثنا أبو إسحاق عن الحارث وعاصم بن ضمرة عن علی بن أبی طالب قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: یا علی إنی أحب لك ما أحب لنفسی وأكره لك ما أكره لنفسی، لا تلبس المعصفر ولا تختم بالذهب ولا تلبس القسی ولا تركبن على میثرة حمراء فإنها من میاثر إبلیس[۳۶].
۶- امالی: ثنا عبد الله ابن جعفر بن فارس ثنا أحمد بن الفرات الرازی ثنا أبو أسامة عن مسعود ابن كدام عن زیاد بن علاقة عن عمه قطبة بن مالك، قال كان النبی صلى الله علیه وآله وسلم یقول اللهم جنبنی عن منكرات الأخلاق والأهواء والأدواء[۳۷].
۷- امالی: أنا أبو بكر عبد الله بن أحمد بن القاسم بن عقیل الصفار ثنا أبو العباس أحمد بن محمود بن صبیح ثنا أبو محمد الحجاج بن یوسف ثنا بشر بن حسین عن الزبیر بن عدی عن أنس رضی الله عنه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: من حفظ لسانه ستر الله عورته ومن كف غضبه كف الله عنه عذابه ومن اعتذر إلى الله تعالى قبل الله معذرته[۳۸].
۸- امالی: أنبأ أبو الحسن القطان ثنا أبو حاتم الرازی ثنا إسحاق بن خالد ثنا إبراهیم بن رستم المروزی ثنا أبو حفص الأبار عن إسماعیل بن سمیع عن أنس بن مالك رضی الله عنه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم العلماء أمناء الرسل، ما لم یخالطوا السلطان ویداخلوا الدنیا فإذا خالطوا السلطان وداخلوا الدنیا فقد خانوا الرسل فأحذروهم واخشوهم/ واعتزلوهم[۳۹] .
۹- امالی: قرأت على أبی بكر محمد ابن الحسن الأنباری بالبصرة حدثنا مسلم بن عیسى المؤذن ثنا عبد الله ابن داؤد الخریبی عن عمران بن زائدة بن نشیط عن أبیه عن أبی خالد الوالبی عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال رسول الله یقول ابن آدم تفرغ لعبادتی أملاء قلبك غنى وأسد فقرك وإلا تفعل ملأت قلبك شغلا ولا أسد فقرك[۴۰].
۱۰- امالی: أنبا أبو الحسن أحمد بن محمد بن خالد بن المفرج الخطیب بأصبهان ثنا عبد الله بن إسحاق المدائنی ثنا عبد العزیز بن معاویة القرشی ثنا محمد بن إبراهیم ثنا بقیة عن ثور بن زید عن خالد بن معدان قال لقیت واثلة بن الاسقع رضی الله عنه فی یوم عید فقلت له تقبل الله منا ومنك فقال واثلة لقیت النبی فی یوم عید فقلت یا سول الله تقبل الله منا ومنك قال نعم تقبل الله منا ومنك[۴۱].
۱۱- امالی: ثنا أبو جعفر بن عبید بهمدان ثنا محمد ابن یونس وإبراهیم بن الحسین قال ثنا علی بن قتیبة ثنا مالك عن أبی الزبیر عن جابر رضی الله عنه قال قال رسول الله بروا آباءكم یبركم أبناءكم وعفوا تعف نساءكم ومن یصل إلیه فلم یقل لم یرد على الحوض[۴۲].
۱۲- امالی: أنبأ سهل بن عبد الله بن حفص الخیاط التستری ثنا الحسین بن إسحاق الدقیقی ثنا محمد بن الصباح ثنا عمار بن محمد عن عبد الرحمن بن صبهان عن عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری قال قال رسول الله لا یدخل الجنة منان ولا عاق ولا مدمن خمر ولا مؤمن بسحر ولا قتات[۴۳] .
۱۳- امالی: أنبأ أبو جعفر أحمد بن جعفر بن أحمد بن معبد الأصبهانی ثنا عبید بن الحسن ثنا عمر بن مرزوق ثنا شعبة بن الحجاج عن یزید الیامی عن سعد بن عبیدة عن أبی عبد الرحمن السلمی عن علی بن أبی طالب قال قال رسول الله لا طاعة لأحد فی معصیة الله إنما الطاعة فی المعروف[۴۴].
۱۴- امالی: ثنا أبو محمد عبد الله المرزبان بقزوین ثنا أحمد بن الخضر المرزی ثنا عبد الحمید ابن إبراهیم البوشنجی ثنا محمد بن بكر ثنا عبد الله بن المبارك ثنا یحیى بن عبد الله عن أبیه عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال رسول الله استفرهوا ضحایاكم فانها مطایاكم على الصراط[۴۵].
۱۵- امالی: ثنا القاسم بن علی المالكی أبو محمد ثنا محمد بن أحمد بن هارون أبو بكر ثنا سلیمان الشاذكونی ثنا یحیى بن المتوكل ثنا عبد العزیز أبی رواد عن نافع عن ابن عمر رضی الله عنهما قال قال رسول الله أتانی جبرئیل علیه السلام فقال: یا محمد كن عجاجا بالتلبیة ثجاجا بنحر البدن[۴۶].
۱۶- امالی: أخبرنا أبو الحسن أحمد بن الحسن بن أیوب النقاش الاصبهانی ثنا عبید بن الحسن بن یوسف الأنصاری ثنا یحیى بن حاتم ثنا الهیثم ابن حماد ثنا أبو داؤد الدارمى سمعت زید بن أرقم رضی الله عنه یقول سمعت رسول الله یقول من قال لا إله إلا الله مخلصا دخل الجنة وإخلاصها أن یحجز عن محارم الله[۴۷].
۱۷- امالی: أنبا أبو محمد عبد الله بن الحسن بن بندار بأصبهان ثنا أبو جعفر محمد ابن إسماعیل الصائغ فی المسجد الحرام ثنا أبو أسامة ثنا أبو روق عطیة ابن الحارث ثنا أبو الغریف عبید الله بن خلیفة عن صفوان بن عسال المرادی قال بعثنا رسول الله فی سریة فقال: سیروا بسم الله ، واغزوا فی سبیل الله ، قاتلوا أعداء الله ، ولا تغلوا ولا تغدروا ولا تنفروا ، ولا تمثلوا ، ولا تقتلوا ولیدا ولیمسح أحدكم إذا كان مسافرا على خفیه إذا أدخلهما طاهرتین ثلاثة أیام ولیالیهن ، وإذا كان مقیما فیوما ولیلة[۴۸].
۱۸- امالی: عن أبی محمد عبد الله بن جعفر بن فارس ثنا إسحاق بن إسماعیل ثنا إسحاق بن سلیمان الرازی ثنا أبو سنان سعید بن سنان الشیبانی نزیل الری عن حبیب بن بی ثابت أن أبا أیوب الأنصاری قدم على ابن عباس رضی الله عنهما البصرة ففرغ له بیته وقال لأصنعن بك ما صنعت برسول الله كم علیك من الدین فقال عشرون ألفا فأعطاه أربعین ألفا وعشرین مملوكا وقال لك ما فی البیت كله[۴۹].
۱۹- امالی: ثنا أحمد بن زكریا بن یحیى السباعی ثنا هشام بن علی ثنا الحسین بن محمد عن یوسف بن خالد ثنا أبو جعفر الحطمی عن عبد الرحمن بن عقبة بن الفاكه بن سعد أن رسول الله كان یغتسل یوم الفطر ویوم النحر ویوم عرفة ویوم الجمعة[۵۰].
۲۰- احتمالا امالی: ثنا أحمد بن محمد بن عیسى بن مزید الخشاب ثنا سمعان بن یحیى العسكری ثنا إسحاق بن محمد القمی ثنا أبی عن یونس بن عبید عن الحسن عن أنس ابن مالك، قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم رأس العقل بعد الإیمان التودد إلى الناس، ونصف العلم حسن المسئلة والاقتصاد فی المعیشة نصف العیش وصدقة السر تطفئ غضب الرب وأهل المعروف فی الدنیا هم أهل المعروف فی الآخرة. قوله: أهل المعروف فی الدنیا هم أهل المعروف فی الآخرة یفسر بمعنیین أحدهما یستمرون على اصطناع المعروف یومئذ فیشفعون للمجرم ویهدون إلى المكرم، والثانی أنهم أهل المعروف والإحسان إلیهم فی الآخرة. التودد إلى الناس المذكور فی الخبر ینبغی أن یقصد به نفع الناس أو الانتفاع بهم، وأن یحترز عن الافتتان بالناس[۵۱].
۲۱- احتمالا امالی: ثنا محمد بن أحمد بن یعقوب المروزی بالری ثنا محمد بن أیوب البجلی ثنا أبو الربیع الزهرانی ثنا إسماعیل بن زكریا عن أبی رجاء عن برد بن سنان عن مكحول عن واثلة بن الأسقع عن أبی هریرة قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: كن ورعاً تكن أعبد الناس وكن قنعاً تكن اشكر الناس وأحب للناس ما تحب لنفسك تكن مؤمناً وأحسن مجاورة من جاورك تكن مسلماً وأقل الضحك، فإن كثرة الضحك تمیت القلب[۵۲].
۲۲- احتمالا امالی: ثنا أبو الحسن القطان بقزوین، ثنا أبو حاتم الرازی ثنا محمد بن یزید بن سنان الرهاوی ثنا یزید ثنا زید بن أبی أنیسة عن عمرو بن مرة عن أبی البختری، عن أبی سعید الخدری، قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم یقول: ” لا زكاة فی شیء من الحرث نخله وكرمه، وزرعه حتى یبلغ خمسة أو ساق، فما بلغ خمسة أو ساق، ففیه الزكاة فما كان منه بالدوالی والأیدی، والنواضح ففیه نصف العشر ما كان فیه مما یسقیه السماء والأنهار ففیه العشر، والوسق ستون صاعاً، ولا زكاة فی شیء من الفضة حتى یبلغ خمسة، أواق ففیه الزكاة والوقیة أربعون درهماً إذا بلغ مائتی درهم، ففیه خمسة دراهم[۵۳].
۲۳- احتمالا امالی: ثنا محمد بن یعقوب أبو جعفر المروزی، حاج قدم علینا سنة أربعین وثلاثمائة، ثنا أبو العباس أحمد بن عمرة، ثنا محمد بن یحیى بن خالد بن یزید، قال كتب رجل إلى بعض الأدباء یسأله أن یكتب إلیه شیئاً ینتفع به فكتب إلیه أما لآخرتك فإن الله أوحى إلى نبیّ من أنبیائه، یقال له أرمیا وعزتی وجلالی لو أن المعصیة كانت فی بیت من بیوت الجنة لاوصلت الخراب إلى ذلك البیت، وأما لدنیاك فإن الشاعر یقول:
ما الناس إلا مع الدنیا وصاحبها … فكیف ما انقلبت یوما به انقلبوا
یعظمون أخا الدنیا فإن وثبت … علیه یوماً بما لا یشتهی وثبوا[۵۴] .
۲۴- احتمالا امالی: عن أبی عبید محمد بن إسحاق بن إبراهیم البخاری الطواویسی ثنا علی بن محمد بن هارون ابن زیاد الحمیری ثنا أبو كریب ثنا ابن إدریس، سمعت شعبة عن أبی عمران الجونی عن طلحة رجل من قریش، قال قالت عائشة: یا رسول الله! إن لی جارین، فإنی أیهما أهدى قال إلى أقربهما منك بابا[۵۵].
۲۵- احتمالا امالی: أنبأ عبد الله بن جعفر بن فارس أنبأ یونس بن حبیب ثنا أبو داؤد الطیالسی أنبأ الفرج بن فضالة ثنا خالد بن یزید عن حلیس عن أم الدرداء عن أبی الدرداء رضی الله عنه عن النبی قال إن الله عز وجل فرغ إلى خلقه من خمس من أجله وعمله وأثره ومضجعه ورزقه[۵۶].
۲۶- احتمالا امالی: ثنا علی بن إبراهیم بن سلمة ثنا أبو حاتم الرازی ثنا محمد بن عبد الله الأنصاری حدثنی حمید عن أنس ابن مالك رضی الله عنه قال جاء عبد الله بن سلام رضی الله عنه إلى رسول الله مقدمة المدینة. فقال إنی سائلك عن ثلاث لا یعلمهن إلا نبی قال ما أول أشراط الساعة وما أول طعام یأكله أهل الجنة والولد ینزع إلى أبیه وإلى أمه قال أخبرنی بهن جبرئیل علیه السلام آنفا قال عبد الله ذاك عدو الیهود من الملائكة قال أول أشراط فناد تحشرهم من المشرق إلى المغرب وأما أول طعام یأكله أهل الجنة فزیادة كبد الحوت وأما الولد فإذا سبق ماء الرجل نزعه وإذا سبق ما المرأة نزعته قال أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أنك رسول الله ثم قال یا رسول الله عن الیهود قوم بهت إن علموا بإسلامی قبل أن تسألهم عنی بهتونی عندك فجاء الیهود فقال النبی أی رجل عبد الله فیكم قالوا خیرنا وأبن خیرنا وسیدنا وابن سیدنا وأعلمنا وابن أعلمنا قال أرأیتم أن أسلم عبد الله بن سلام قالوا أعاذه الله من ذاك فخرج إلیهم عبد الله فقال أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول الله. قالوا شرنا وابن شرنا فقال هذا ما كنت أقول یا رسول الله أحذره[۵۷].
۲۷- احتمالا امالی: عن فاروق بن عبد الكثیر الخطابی ثنا هشام بن علی السیرافی ثنا الربیع بن یحیى الأشنانی ثنا سفیان ابن سعید الثوری عن محمد بن المنكدر عن جابر رضی الله عنه أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم جمع بین الظهر والعصر والمغرب والعشاء فی السفر والحضر من غیر علة للرخص[۵۸].
۲۸- احتمالا امالی: عن أبی عمران موسى بن سعید بن موسى ثنا محمد بن علی المكی ثنا القعنبی ثنا سلیمان بن بلاد عن عبد الله بن عبد الرحمن عن نهار العبدی، قال: سمعت أبا سعید الخدری رضی الله عنه یذكر أن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم قال إن الله تعالى یسأل العبد، یوم القیامة، حتى یقول له: ما منعك إذا رأیت منكراً أن تنكره فإذا لقن الله تعالى عبدا حجة، قال ربی وثقت بك وفرقت من الناس[۵۹].
۲۹- احتمالا امالی: ثنا أبو القاسم سلیمان بن أحمد ثنا عبد الوهاب بن رواحة ثنا أبو كریب محمد بن العلاء ثنا حفص بن بشیر الأسدی ثنا الحسن بن الحسین بن زید العلوی عن أبیه عن جعفر بن محمد عن أبیه علی عن أبیه حسین عن أبیه علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال قال رسول الله ثلاث من لم یكن فیه فلیس منی ولا من الله عز وجل قیل وما هن یا رسول الله قال حلم یرد به جهل جاهل وحسن خلق یعیش به فی الناس وورع یحجزه عن معاصی الله[۶۰].
۳۰- احتمالا امالی: عن أبی الحسن القطان قال ثنا جعفر بن محمد أبو یحیى الزعفرانی ثنا محمد بن مهران ثنا عیسى بن یونس عن الأحوص بن حكیم عن مهاصر بن حبیب عن أبی ثعلبة الخشنى رضی الله عنه ان النبی كان یصوم شعبان ورمضان یصلهما وسمعه یحدث عن عبد الرحمن بن حمدان قال ثنا محمد بن روح البصری ثنا بدل بن المحبر ثنا شعبة بن الحجاج عن أبی إسحاق السبیعی قال كان علی بن أبی طالب رضی الله عنه یذاكر أصحابه وجلاسه فی استعمال حسن الأدب بقوله وكن معدنا للخیر واصفح عن الاذى فانك رائی ما عملت وسامع وأحبب اذا أحببت حبا مقاربا فانك لا تدری متی أنت نازع وأبغض اذا أبغضت بغضا مقاربا فانك لا تدری متى الحب راجع[۶۱].
۳۱- احتمالا امالی: قرئ على أبی أحمد القاسم بن صالح وأنا أسمع بأسداباد حدثكم إبراهیم بن الحسین حدثنی زید ابن أبی حبیب عن محمد بن عمرو بن حلحلة عن محمد بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس رضی الله عنهما أنه قال والله ما أحلت الناس شیئا قط ولا حرمت والله لرأیت رسول الله وقد توضأ لیخرج إلى الصلاة فأتى بصحفه فیها لحم وخبز فأكل منها وخرج إلى الصلاة ولم یتوضأ[۶۲].
۳۲- احتمالا امالی: عن عبد الله بن جعفر بن أحمد بن فارس ثنا أحمد بن یونس الضبی ثنا جبارة بن مغلس ثنا كثیر بن سلیم سمعت أنس بن مالك رضی الله عنه یقول جاء رجل إلى النبی فقال یا رسول الله إنی أرى الرؤیا فی المنام یمرضنی فقال له النبی الرؤیا الحسنة من الله والسیئة من الشیطان فاذا رأیت رویاء تكرهها فاستعذ بالله واتفل عن یسارك ثلاث تفلات فانها لا یضرك[۶۳].
۳۳- احتمالا امالی: قرئ على القاسم بن أبی صالح وأنا اسمع حدثكم إبراهیم بن الحسن ثنا عبد الله بن صالح حدثنی اللیث بن سعد حدثنی أبو الزبیر عن جابر بن عبد الله رضی الله عنه عن رسول الله قال إن خیر ما ركبت إلیه الرواحل مسجدی هذا والبیت العتیق[۶۴].
۳۴- احتمالا امالی: ثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سلیمان الهروی ثنا أبو إبراهیم المزنی ثنا الشافعی أنبأ سفیان بن عیینة بن محمد بن عجلان عن القعقاع بن حكیم عن أبی صالح عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال رسول الله إنما أنا لكم مثل الوالد لولده فإذا ذهب أحدكم إلى الغائط فلا یستقبل القبلة ولا یستدبرها بغائط ولا بول ولیستنج بثلاثة أحجار ونهى عن الروث والرمة[۶۵].
۳۵- احتمالا امالی: عن القاسم ابن أبی صالح ثنا إبراهیم بن الحسین بن دیزیل ثنا عبد الله بن صالح حدثنی موسى بن علی عن أبیه عبد العزیز بن مروان عن أبی هریرة رضی الله عنه أن رسول الله قال شر ما فی الرجل شح هالع وجبن خالع[۶۶].
۳۶- احتمالا امالی: ثنا أبو عمران موسى بن سعید ابن موسى الهمدانی ثنا أبو جعفر محمد بن صالح الأشج ثنا داؤد بن إبراهیم العقیلی ثنا شعبة سمعت قتادة سمعت أنس بن مالك رضی الله عنه یقول قال رسول الله لا یؤمن أحدكم حتى یحب لأخیه ما یحب لنفسه[۶۷].
۳۷- به احتمال قوی الامالی[۶۸]: أنا أبو محمد عبد الرحمن بن حمدان الجلاب بهمذان نا أبو بكر أحمد بن القاسم بن عطیة الرازی نا محمد بن عبد الرحمن بن سهم الأنطاكی نا أبو إسحاق الفزاری عن شعبة عن یعلى بن عطاء عن أبیه عن عبد الله بن عمرو عن النبی ( صلى الله علیه وسلم ) قال رضا الرب فی رضا الوالد وسخطه فی سخط الوالد[۶۹] .
۳۸- به احتمال قوی الأمالی: أنا أبو الحسن القطان بقزوین نا أبو زكریا یحیى بن عبد الأعظم نا عبد الله بن یزید المقرئ نا عبد الرحمن بن زیاد حدثنی مسلم بن یسار عن سفیان بن وهب الخولانی قال كنت مع عمر بن الخطاب بالشام فأتاه أهل ذمتها فقالوا إنك كلفتنا وفرضت علینا أن نرزق المسلمین العسل ولا نجد فقال عمر إن المسلمین إذا دخلوا أرضا فاستوطنوا فیها اشتد علیهم أن یشربوا الماء القراح فلا بد مما یصلحهم فقالوا إن عندنا شرابا نصنعه من العنب شبه العسل فقال عمر فائتونی به فأتوه فجعل یرفعه بأصبعه فیمتد كهیئة العسل فقال عمر فإن هذا یشبه طلاء الإبل قال فأتوا بماء قال فأتوه بماء فصب علیه فشرب وشرب أصحابه فقال عمر ما أطیب هذا فارزقوا منه المسلمین فمكث ما شاء الله أن یمكث فإذا رجل قد خدر منه فقام إلیه المسلمون فضربوه بنعالهم وقالوا سكران فقال الرجل لا تقتلونی والله ما شربت إلا الذی رزقنا منه عمر فأتوا به عمر فقال الرجل ما شربت إلا الذی رزقتنا منه فقام عمر بین ظهرانی الناس فقال یا أیها الناس إنما أنا بشر ولست أحل حراما ولا أحرم حلالا وإن الله قد قبض نبیه ( صلى الله علیه وسلم ) ورفع الوحی ثم قال إنی أبرأ إلى الله من هذا أن أحل لكم حراما فاتركوه فإنی أخاف أن یدخل الناس فیه دخولا فإنی سمعت رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) یقول كل مسكر حرام ثم كان عثمان فمنعه[۷۰] .
۳۹- به احتمال قوی الأمالی: أنا احمد بن الحسن بن ایوب بن هارون النقاش الأصبهانی بها نا أحمد بن عمرو بن عبد الخالق نا احمد بن مالك نا عمرو بن وهب قال بلغنی ان داود علیه السلام قال إلهی كن لسلیمان كما كنت لی فأوحى الله إلیه ان قل لسلیمان ان یكون لی كما كنت لی أكون له كما كنت لك[۷۱].
۴۰- به احتمال قوی الأمالی: انا أبو الحسن القطان وهو علی بن ابراهیم بن سلمة نا اسحاق بن ابراهیم بن عباد الدبری عن عبد الرزاق عن معمر عن یحیى بن أبی كثیر عن زید بن سلام عن جده قال كتب معاویة الى عبد الرحمن بن شبل ان علم الناس ما سمعت من رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) فجمعهم فقال انی سمعت رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) یقول تعلموا القرآن فإذا علمتموه فلا تغلو فیه ولا تجفوا عنه ولا تأكلوا به ولا تستكبروا به ثم قال ان التجار هم الفجار قالوا یارسول الله ألیس قد احل البیع وحرم الربا قال بلى ولكنهم یحلفون ویأثمون ثم قال ان الفساق هم أهل النار قالوا یارسول الله وما الفساق قال النساء قالوا یا رسول الله ألیس امهاتنا قال بلى ولكنهن إذا أعطین لم یشكرن وإذا ابتلین لم یصبرن ثم قال لیسلم الراكب على الراجل فالراجل على الجالس والأقل على الأكثر فمن أجاب السلام كان له ومن لم یجب فلا شئ له[۷۲] .
۴۱- به احتمال قوی از الامالی: نا علی بن أحمد بن محمد بن قرقور نا محمد بن علی بن زید الصایغ نا سعید بن منصور نا أحمد بن عبد الله عن محمد بن عمرو بن علقمة عن یحیى بن عبد الرحمن بن حاطب عن أبیه قال كنت مع عمر بن الخطاب بضجنان فقال كنت أرعى للخطاب بهذا المكان فكان فظا غلیظا فكنت أرعى أحیانا وأحتطب أحیانا فأصبحت أضرب الناس لیس فوقی أحد إلا الله رب العالمین ثم قال : لا شی مما ترى تبقى بشاشته * یبقى الإله ویؤدی المال والولد[۷۳] *
۴۲- به احتمال قوی از الامالی: أنبأنا أبو جعفر أحمد بن إبراهیم بن یوسف الأصبهانی ثنا عبد الله بن محمد بن النعمان ثنا بشر ابن حجر السامی ثنا أبو المقدام هشام بن زیاد عن محمد بن كعب القرظی قال عهدت عمر بن عبد العزیز وهو أمیر علینا بالمدینة وهو شاب ممتلئ الجسم حسن البضعة فلما استخلف أرسل إلی وأنا بخراسان فأتیته بخناصرة فدخلت علیه فرأیته قد تغیر حاله ونحل جسمه فجعلت أنظر إلیه لا أكاد أصرف بصری عنه فقال إنك لتنظر إلی نظرا ما كنت تنظره إلی من قبل یا بن كعب قال قلت لعجبی (ح قال وما أعجبك) قلت لما حال من لونك ونفى من شعرك ونحل من جسمك فقال كیف لو رأیتنی یا بن كعب بعد ثالثة فی قبری حیث تقع حدقتای على وجهی ویسیل منخرای وفمی صدیدا ودودا كنت لی أشد نكرة أعد علی الحدیث الذی كنت حدثتنیه عن ابن عباس قال قلت حدثنا ابن عباس یرفعه إلى رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) ” إن لكل شئ شرفا وإن أشرف المجالس ما استقبل به القبلة وإنما تجالسون بالأمانة فلا تصلوا خلف النائم والمتحدث واقتلوا الحیه والعقرب وإن كنتم فی صلاتكم ولا تستروا الجدر بالثیاب ومن نظر فی كتاب أخیه بغیر إذن أخیه فكأنما نظر فی النار ومن أحب أن یكون أكرم الناس فلیتق الله ومن أحب أن یكون أقوى الناس فلیتوكل على الله ومن أحب أن یكون أغنى الناس فلیكن بما فی ید الله عز وجل أوثق منه بما فی یده ألا أنبئكم بشراركم قالوا بلى یا رسول الله قال ” من نزل وحده ومنع رفده وجلد عبده أفلا أنبئكم بشر من هذا ؟ ” قالوا بلى یا رسول الله قال ” من یبغض الناس ویبغضونه أفلا أنبئكم بشر من هذا ؟ ” قالوا بلى یا رسول الله قال ” من لا یقیل عثرة ولا یقبل معذرة ولا یغفر ذنبا أفلا أنبئكم بشر من هذا ” قالوا بلى یا رسول الله قال ” من لا یرجی خیره ولا یؤمن شره إن عیسى بن مریم قام فی قومه فقال یا بنی إسرائیل لا تكلموا بالحكمة عند الجهال فتظلموها ولا تمنعوها أهلها فتظلموهم ولا تظالموا ولا تكافئوا ظالما فیبطل فضلكم عند ربكم یا بنی إسرائیل إنما الأمر ثلاثة أمر بین رشده فاتبعوه وأمر بین غیه فاحتلبوه وأمر اختلف فیه فردوه إلى الله عز وجل[۷۴].
۴۳- به احتمال قوی از الامالی: ثنا أبو بكر أحمد بن هشام بن حمید الحصری بالبصرة ثنا أحمد بن عبد الجبار العطاردی ثنا أبو معاویة عن الأعمش عن أبی صالح عن أبی سعید أو عن أبی هریرة قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم : إذا قال الرجل سبحان الله قال الملك والحمد لله وإذا قال سبحان الله والحمد لله قال الملك لا إله إلا الله وإذا قال الرجل سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله قال الملك الله أكبر وإذا قال سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أكبر قال الملك یرحمك الله[۷۵].

مجموعه ای از روایات قاضی عبدالجبار در منابع سنی و امامی که می تواند به امالی او مربوط باشد:
(در الاربعین مفید نیشابوری، ص ۴۳ و ۶۹، چاپ جدید نیز دو حدیث از قاضی با مضامین شیعی نقل شده که به دلیل آنکه نسخه الکترونیکی آن را در اختیار نداریم، نقل نمی شوند، اما می توان به خود آن کتاب چاپ شده مراجعه کرد)
۴۴- عن الحاكم أبی الفضل الترمذی ، عن عبد الله بن صالح ، عن محمد بن أحمد ، عن إسماعیل بن إسحاق ، عن إبراهیم بن حمزة ، عن عبد العزیز بن محمد ، عن سهیل بن مالك ، عن أبیه ، عن أبی هریرة قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : إذا استهل رمضان غلقت أبواب النار ، وفتحت أبواب الجنان، وصفدت الشیاطین[۷۶].
۴۵- نا أبو بكر محمد بن إبراهیم بن أحمد بن یونس بن معاذ المعروف ب‍ (خس) : نا أبو القاسم جعفر بن محمد بن الحسن المهرقانی : نا عبد الله بن عمیر . نا الحسین بن عیسى بن میسرة : نا سلمة بن الفضل الانصاری ، عن محمد بن إسحاق عن محمد بن إبراهیم بن الحارث ، عن عبد الرحمان بن سهل بن أبی خیثمة عن أبیه ، قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : إذا كان یوم القیامة ضربت لی قبة عن یمین العرش من درة بیضاء وضربت عن یسار العرش قبة من یاقوتة حمراء لابراهیم خلیل الرحمن وضربت بینهما قبة من درة خضراء لعلی بن أبی طالب فما ظنك بحبیب بین حبیبین ؟[۷۷] ۴۶- (حدثکم) أبو بكر محمد بن أحمد . . . بالبصرة نا یحیى بن أبى طالب نا عبد الوهاب نا روح بن القاسم عن محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد الله أن امرأة من الأنصار صنعت شاة لرسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) فدعته فی نفر من أصحابه وفرشت لهم صورا ثم أتتهم بطعام فأكل رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) وأكلنا معه فدعا بماء فتوضأ ثم صلى بنا الظهر ثم أتى بفضول طعامهم فأكلوا ثم قام فصلى بنا العصر ولم یتوضأ[۷۸].
۴۷- حدثنا الزبیر بن عبد الواحد الاسداباذى أنبأنا عبدالله بن محمد بن فرح حدثنا جعفر بن عامر حدثنا یحیى بن عنبسة حدثنا حمید عن أنس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم : ” من اتخذ دیكا أبیض فی داره لم یقربه الشیطان ولا السحرة”[۷۹].
۴۸- حدثنا الزبیر بن عبد الواحد الحافظ حدثنا محمد ابن الحسن بن قتیبة ویعقوب بن إسحاق بن إبراهیم ومحمد بن عمر الدیناسى قالوا حدثنا عمرو بن خلف الحناوی حدثنا أیوب بن سوید عن ابن جریج عن عطاء عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم : ” دخلت الجنة فرأیت فیها ذئبا فقلت أذئب فقال إنى أكلت ابن شرطى ” . قال ابن عباس : هذا وقد أكل ابنه فلو أكله رفع فی علیین[۸۰].
۴۹- حدثنا أبو حاتم أحمد بن الحسن بن هارون الرازی بالرى ، حدثنا أبو الحسین عبد الله بن محمد بن شاذان البغدادی بنیسابور املاء ، حدثنى أبو عبد الله محمد بن سهل – مولى عمر بن عبد العزیز بمصر – حدثنا عمر ابن عبد الجبار الناشی ، عن أبیه ، عن موسى بن جعفر ، عن أبیه جعفر بن محمد ، عن أبیه محمد بن علی ، عن أبیه على بن الحسین ، عن أبیه الحسین بن علی علیه السلام : ان النبی صلى الله علیه وآله كان إذا عطس قال له علی علیه السلام : اعلى الله ذكرك یا رسول الله ، وإذا عطس علی علیه السلام ، قال له النبی صلى الله علیه وآله : اعلى الله عقبك یا علی[۸۱].
۵۰- حدثنا الزبیر بن عبد الواحد ثنا محمد بن الحسن بن قتیبة ویعقوب بن اسحاق بن ابراهیم بن حجر ومحمد بن عمر الدعاسی العسقلانیون قالوا حدثنا عمرو بن خلیف ثنا ایوب بن سوید عن ابن جریج عن عطاء عن ابن عباس رضى الله عنهما ان النبی صلى الله علیه وآله قال ادخلت الجنة فرأیت فیها ذئبا فقلت اذئب فی الجنة قال انی اكلت ابن شرطى قال ابن عباس هذا وانما اكل ابنه فلو اكله رفع فی علیین. لما فرغت من قراءة هذا على ابن قتیبة قال لى مثلك یسمع هذا قلت نخرج به روایة یا ابا العباس فتبسم[۸۲].
۵۱- حدثنا أبو الحسن علی بن إبراهیم بن سلمة حدثنی محمد بن المغیرة السكری حدثنا هشام بن عبید الله الرازی عن مالك بن أنس عن یحیى بن سعید قال حدثنا سفیان بن عیینة عن عمرو بن دینار عن جابر أراه عن النبی صلى الله علیه وسلم فی قوله تعزروه قال وما ذاك قالوا الله ورسوله أعلم قال تنصروه[۸۳].
۵۲- حدثنا عبد الرحمن بن حمدان الجلاب حدثنا عبد الله بن إسحاق أبو العباس نزیل حلب حدثنا إبراهیم بن سعید الجوهری حدثنا یحیى بن حسان حدثنا عبد الرحمن بن مهدی حدثنا سفیان الثوری حدثنا مالك بن أنس عن الزهری عن أنس بن مالك ان النبی صلى الله علیه وسلم قال مثل أمتی مثل المطر لا یدری أوله خیر أو آخره[۸۴].
۵۳- نا عبد الله بن جعفر ثنا یونس بن حبیب ثنا أبو داود الطیالسی ثنا سكن بن المغیرة عن الولید بن أبی هشام عن فرقد أبی طلحة عن عبد الرحمن بن خباب قال سمعت رسول الله وحض على جیش العسرة فقام عثمان رضی الله عنه فقال مائة بعیر بأحلاسها واقتابها فی سبیل الله ثم حض الثانیة فقال عثمان مائتا بعیر بأحلاسها وأقتابها فی سبیل الله ثم حض الثالثة فقال ثلاثمائة بعیر بأحلاسها وأقتابها فی سبیل الله قال فرأیت رسول الله ینزل عن المنبر وهو یقول ما على عثمان ما عمل بعد هذا مرتین أو ثلاثا[۸۵].

پی‌نوشت‌ها:

[۱] برای او نک: مقاله من با عنوان شخصیت ابوسعد سمّان. در مجموعه مقالات، در دست انتشار.
[۲] نک: هدیة العارفین ، ج ۱ ص ۴۹۸ -۴۹۹ : “القاضى أبو الحسن عبد الجبار بن احمد بن عبد الجبار بن احمد بن خلیل الهمدانی الاسترابادی (کذا) الشافعی. قاضى رى ولد سنة ۳۵۹ وتوفى سنة ۴۱۵ خمس عشرة واربعمائة . صنف الامالى فی الحدیث . تنزیه القرآن عن المطاعن . دلائل النبوة . طبقات المعتزلة”.
[۳] معجم المؤلفین از عمر كحالة ج ۵ ص ۷۸
[۴] نک: مقاله من با عنوان دو دانشمند شیعی در حال کار.
[۵] برای شرح احوال او در منابع سنی نک: تاریخ بغداد، ۱۱/ ۱۱۳- ۱۱۵، الأنساب سمعانی، ۱/ ۲۲۵، ۲۲۶، دول الإسلام ذهبی، ۱/ ۲۴۷، العبر ذهبی، ۳ / ۱۱۹ ، میزان الاعتدال ذهبی، ۲ / ۵۳۳ ، المغنی فی الضعفاء از ذهبی، ۱ / ۳۶۶ ، طبقات الشافعیة الكبرى از سبكی، ۳/ ۲۱۹، طبقات الشافعیة ابن قاضی شهبة، ۱/ ۱۸۷ شماره ۱۴۵، لسان المیزان، ۳/ ۳۸۶، شذرات الذهب، ۳/ ۲۰۲ ، المختصر فی أخبار البشر، ۲ / ۱۶۲ ، مرآة الجنان، ۳ / ۲۹ ، طبقات المفسرین سیوطی، ۱۶ ، طبقات المفسرین داوودی، ۱ / ۲۵۶ – ۲۵۸ ، هدیة العارفین، ۱ / ۴۹۸ ، ۴۹۹ ، إیضاح المكنون، ۱ / ۳۲۹، ۴۷۸ ، ۲ : ۴۳۰، كشف الظنون، ۱۱۰۷ و منابع دیگری که در دنباله مقاله از آنها نام می بریم.
[۶] به طور نمونه: نک: بحثهای ابراهیم نظام و بازتاب آن در منابعی مانند تأویل مختلف الحدیث ابن قتیبه و نیز تأویل احادیث متشابه در منابع مختلفی مانند جلاء الأبصار حاکم جشمی و نیز کتاب قبول الأخبار ابوالقاسم بلخی که این اخیر به چاپ هم رسیده است.
[۷] در منابع تاریخی هم به مناسبت مقام قضای قاضی عبدالجبار، از وی نام برده شده که آنرا در جای دیگری مورد مطالعه قرار داده ایم. به عنوان چند نمونه اینجا پاره ای از آنها را نقل می کنیم: ابن اثیر در الکامل نقل می کنیم: (ج‏۹،ص:۳۳۴):
“توفّی القاضی عبد الجبّار بن أحمد المعتزلیّ الرّازیّ، صاحب التصانیف المشهورة فی الكلام و غیره، و كان موته بمدینة الرّیّ، و قد جاوز تسعین سنة”.؛البدایة والنهایة از ابن كثیر، ج ۱۱ ص ۳۳۰:”وفیها خلع على القاضی عبد الجبار بن أحمد المعتزلی بقضاء قضاة الری وما تحت حكم مؤید الدولة بن ركن الدولة ، وله مصنفات حسنة ، منها دلائل النبوة وعمد الادلة وغیرها.” ؛ البدایة والنهایة، ج ۱۱ ص ۳۵۹ – ۳۶۰: “ثم دخلت سنة خمس وثمانین وثلثمائة فیها استوزر ابن ركن الدولة بن بویه أبا العباس أحمد بن إبراهیم الضبی ، الملقب بالكافی ، وذلك بعد وفاة الصاحب إسماعیل بن عباد ، وكان من مشاهیر الوزراء . وفیها قبض بهاء الدولة على القاضی عبد الجبار وصادره بأموال جزیلة ، فكان من جملة ما بیع له فی المصادرة ألف طیلسان وألف ثوب معدنی…وممن توفی فیها من الاعیان . . . الصاحب بن عباد وهو إسماعیل بن عباد بن عباس بن عباد بن أحمد بن إدریس الطالقانی، أبو القاسم الوزیر المشهور بكافی الكفاة ، …. وقد سمع الحدیث من المشایخ الجیاد العوالی الاسناد ، وعقد له فی وقت مجلس للاملاء فاحتفل الناس لحضوره ، وحضره وجوه الامراء ، فلما خرج إلیه لبس زی الفقهاء وأشهد على نفسه بالتوبة والانابة مما یعانیه من أمور السلطان ، وذكر للناس أنه كان یأكل من حین نشأ إلى یومه هذا من أموال أبیه وجده مما ورثه منهم ، ولكن كان یخالط السلطان وهو تائب مما یمارسونه ، واتخذ بناء فی داره سماه بیت التوبة ، ووضع العلماء خطوطهم بصحة توبته ، وحین حدث استملى علیه جماعة لكثرة مجلسه ، فكان فی جملة من یكتب عنه ذلك الیوم القاضی عبد الجبار الهمدانی وأضرابه من رؤس الفضلاء وسادات الفقهاء والمحدثین” ؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۴ ص ۴۶۶: “وكان الصاحب قد أحسن إلى القاضى عبد الجبار المعتزلی وقدمه وولاه قضاء الرى وأعمالها فلما مات قال عبد الجبار لا أرى الترحم علیه لانه مات على غیر توبة ظهرت منه فنسب إلیه قلة الوفاء بهذه المقالة ثم صادر فخر الدولة عبد الجبار فباع فی المصادرة ألف طیلسان وألف ثوب من الصوف الرفیع”.
[۸] گاهی نیز منابع سنی، او را به دلیل تفسیر قرآن وی نام می برند؛ نمونه: طبقات المفسرین جلال الدین السیوطی، ص ۴۸ -۴۹: “عبد الجبار بن أحمد بن عبد الجبار بن أحمد بن الخلیل القاضی أبو الحسن الهمذانی الأسداباذی شیح المعتزلة وصاحب التصانیف منها التفسیر عاش دهرا طویلا وسار ذكره كان فقیها شافعی المذهب سمع من أبی الحسن بن سلمة الفطان وعبد الله بن جعفر بن فارس وجماعة روى عنه أبو القاسم على بن المحسن التنوخی والحسین بن على الصیمری الفقیه وأبو محمد عبد السلام القزوینی المفسر والمعتزلی وآخرون ولى قضاء الری وأعمالها ورحلت إلیه الطلبة مات فی ذى القعدة سنة خمس عشرة وأربعمائة رأیت تفسیره لطیف الحجم”. درباره تفسیر او نک: کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس، ذیل تفسیر او و نیز کتاب عدنان زرزور درباره حاکم جشمی.
[۹] در الارشاد چاپی الخلیلی القزوینی این مطلب را نیافتم.
[۱۰] این موارد از موارد اندکی است که اطلاعی درباره نحوه قضای قاضی عبدالجبار در اختیار ما قرار دارد؛ نک: مقاله من در همین سایت درباره متن عهدنامه صاحب بن عباد برای تعیین وی به مقام قاضی القضات ری و شهرهای تابعه.
[۱۱] نک: طبقات الشافعیة ابن قاضی شهبة،۱/ ۱۷۶- ۱۷۷.
[۱۲] ذهبی درباره او می نویسد: تذكرة الحفاظ – الذهبی ج ۳ ص ۸۵۶ – ۸۵۷: “الحافظ الامام القدوة … محدث قزوین وعالمها ، ولد سنة اربع وخمسین ومائتین وارتحل فی هذا الشأن فكتب الكثیر ، سمع ابا حاتم الرازی وابراهیم بن دیزیل سیفنة ومحمد بن الفرج الازرق والقاسم بن محمد الدلال والحارث بن ابى اسامة وابا عبد الله ابن ماجه صاحب السنن واسحاق بن ابراهیم الدبرى والحسن ابن عبد الاعلى البوسى ویحیى بن عبدك القزوینی وخلقا سواهم ، روى عنه الزبیر بن عبد الواحد الحافظ وأبو الحسن النحوی واحمد بن على بن لال والقاسم بن ابى المنذر الخطیب وأبو سعید عبد الرحمن بن محمد القزوینی وأبو الحسین احمد بن فارس اللغوى وآخرون ، وتلا علیه بحرف الكسائی احمد بن نصر الشذائى عن قراءته على الحسن بن على الازرق . قال الخلیلى : أبو الحسن شیخ عالم بجمیع العلوم التفسیر والفقه والنحو واللغة ، وكان له بنون محمد وحسن وحسین ماتوا شبابا ، وسمعت جماعة من شیوخ قزوین یقولون : لم یر أبو الحسن مثل نفسه فی الفضل والزهد ، أدام الصیام ثلاثین سنة ، وكان یفطر على الخبز والملح ، وفضائله اكثر من أن تعد رحمه الله تعالى . وقال ابن فارس فی بعض امالیه سمعت ابا الحسن القطان بعد ما علت سنه یقول : حین رحلت كنت احفظ مائة الف حدیث ، وأنا الیوم لا اقوم على حفظ مائة حدیث ، وسمعته یقول : اصبت ببصرى وأظن انى عوقبت بكثرة كلامی ایام الرحلة ، قلت : مات سنة خمس وأربعین وثلاث مائة.”
[۱۳] سمعانی درباره او می نویسد: الانساب، ج ۱ ص ۱۳۶: ” أبو عبد الله الزبیر بن عبد الواحد بن محمد بن زكریا بن صالح بن إبراهیم الاسد اباذی الحافظ ، كان حافظا عالما متقنا مكثرا رحالا إلى العراق والشام ودیار مصر ، سمع أبا خلیفة الفضل بن الحباب والحسن بن سفیان النسوی وعمران بن موسى السختیانی ومحمد بن إسحاق بن خزیمة ومحمد بن إسحاق السراج وعبد الله بن شیرویه وعبدان الاهوازی وأبا یعلى الموصلی وعلان بن أحمد المصری وغیرهم ، روى عنه أبو عبد الله محمد بن مخلد العطار الدوری وأبو عبد الله محمد بن عبد الله البیع الحافظ وأبو الحسن محمد بن الحسین الآبری السجزی وغیرهم ، قال صالح بن أحمد الحافظ : الزبیر بن عبد الواحد عنى بهذا الشأن وجمع وعاجله الموت ، كتبت عنه وكان صدوقا ، وقال أبو بكر الخطیب : سمع منه ببغداد محمد بن مخلد الدوری وكان الزبیر إذ ذاك حدثا وقال الحاكم أبو عبد الله الحافظ : زبیر بن عبد الواحد كان من الصالحین المستورین الثقات الحفاظ صنف الشیوخ والابواب كتبت عنه فی سنة إحدى أو اثنتین وأربعین وثلاثمائة ثم دخلت اسداباذ فی سنة سبع وستین وثلاثمائة فحضرنی أخوه عثمان بن عبد الواحد فسألته عن وفاة الزبیر فذكر أنه توفی بأسداباذ فی ذی الحجة سنة سبع وأربعین وثلاثمائة.”
[۱۴] “أحد أركان السّنّة بهمذان. سمع: أبا حاتم الرّازیّ، و إبراهیم بن دیزیل، و إبراهیم بن نصر، و هلال بن العلاء، و أبا بكر بن أبی الدّنیا، و تمتاما. … روى عنه: صالح بن أحمد، و عبد الرحمن الأنماطیّ، و ابن مندة، و الحاكم، و أبو الحسین بن فارس اللّغویّ، و عبد الجبّار المعتزلیّ، و أبو الحسن علیّ بن عبد الله بن جهضم، و غیرهم.” (تاریخ‏الإسلام،ج‏۲۵،ص:۲۶۴ و سیر أعلام النبلاء، ج ۱۵ ص ۴۷۷)
[۱۵] ابونعیم اصفهانی درباره او می نویسد: ذكر أخبار إصبهان، ج ۲ ص ۸۰: “مولده سنة ثمان وأربعین ومائتین وتوفى سنة ست وأربعین وثلاثمائة فی شوال ذكر المتأخر أنه توفى سنة خمس وأربعین وثلاثمائة فی شوال روى عن أبى مسعود أحمد بن الفرات وهارون بن سلیمان الخزاز وأحمد بن عصام…”
[۱۶] در مقدمه متن تحقیق نسخه خطی امالی او همگی مشایخ او را به تفصیل و با ذکر منابع شناسایی کرده ایم.
[۱۷] در منابع معتزلی و زیدی طبعا شاگردانی از قاضی را نام برده اند که نزد او دانش کلام را آموخته بودند. در این مقاله ما به ذکر آن دسته از شاگردان و راویانی که در منابع معتزلی و زیدی نام آنان آمده، نمی پردازیم. با این وصف در اینجا دو تن را نام می بریم که شاید تنها از محضر قاضی عبدالجبار کلام آموخته بودند، اما نام آنان در منابع رجالی سنی نیز آمده است: ۱- أبو محمد الحسن بن عنبس بن مسعود بن سالم بن محمد بن شریك الرّافقیّ . “الشّیخ المعمّر الشّیعیّ، العارف بمذهب القوم. ذكر الكراجكیّ أنّه اجتمع به بالرّافقة ورأى له حلقة عظیمة یقرءون علیه مذهب الإمامیة. و كان بصیرا بالأصول. یذكر أنّه قرأ على الشّیخ المفید، و لقی القاضی عبد الجبّار. مات و قد نیّف على المائة”(تاریخ‏الإسلام،ج‏۳۳،ص:۱۷۱) و نیز: “كان شیعیا غالیا. قرأ على الشیخ المفید ولقی القاضى عبد الجبار وعمر مائة سنة أو اكثر… مات سنة خمس وثمانین واربع مائة ویقال سنة ست وثمانین واربع مائة. ومن شیوخه الصفورائى (کذا: الصفوانی) وابو جعفر بن بابویه وكانت له خصوصیة بالصاحب بن عباد ( لسان المیزان از ابن حجر ج ۲ ص ۲۴۲). ۲- أبو رشید سعید بن محمد بن حسن بن حاتم النیسابوری: “ذكره ابن بایویه فی تاریخ الری وقال روى عن ابی عمرو بن حمدان واخذ عن القاضی عبد الجبار. روى عنه أبو سعد السمان وكان من اكابر المعتزلة” (لسان المیزان از بن حجر ج ۳ ص ۴۲). ابو رشید نیشابوری از مهمترین شاگردان قاضی عبدالجبار است که به خوبی او را می شناسیم.
[۱۸] درباره او نک: مقاله من در ذیل مدخل ابو یوسف قزوینی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
[۱۹] درباره تحصیل حدیث نیز نک: ذهبی، تاریخ‏الإسلام،ج‏۳۳،ص:۲۵۴: “و قال أبو علیّ بن سكّرة الصّدفیّ: أبو یوسف القزوینیّ كان معتزلیّا داعیة، … و كان عنده جزء ضخم، من حدیث محمد بن عبد الله الأنصاریّ، روایة أبی حاتم الرّازیّ، عنه، كنت أودّ أن یكون عند غیره بما یشق علیّ. قرأت علیه بعضه، رواه عن القاضی عبد الجبّار المعتزلیّ، عنه”.
[۲۰] برای او نک: مقاله من با عنوان دو دانشمند شیعی در حال کار، در همین سایت.
[۲۱] دو تن دیگر از افراد خاندان ابو سعد سمان را نیز که آن دو هم از محدثان بوده اند، در این مقاله معرفی کرده ام: دو دانشمند شیعی در حال کار.
[۲۲] دربار او گفته شده: “قدم دمشق وحدث بها عن قاضى القضاة عبد الجبار بن أحمد” تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۳۶ ص ۲۷۴.
[۲۳] رافعی در التدوین درباره او می نویسد: “من شیوخ الإمامیة سمع الشیخ المفید أبا عبد الله محمد بن محمد بن النعمان وقرأ علیه كتاب الإیضاح فی الإمامة والغیبة من جمعه وأجاز له روایة مصنفاته وروایاته سنة ثمان وأربعمائة وسمع القاضی عبد الجبار بن أحمد كثیرا من أمالیه” . ابن حجر هم می نویسد: “كان من شیوخ الامامیة. سمع من الشیخ المفید ومن القاضى عبد الجبار بن احمد وغیرهما” (لسان المیزان – ابن حجر ج ۶ ص ۵۴).
[۲۴] التدوین، ۳/۴۶۹- ۴۷۰
[۲۵] ابن حجر هم می نویسد: لسان المیزان،ج ۴ ص ۳۸۰- ۳۸۱: “ذكره الرافعى فی تاریخ قزوین وقال كان من فقهاء الرى ویرى رأى المعتزلة وله اسئلة اجابه عنها القاضى عبد الجبار فی مجلده سماها ( المسائل العمیریة ) وكانت ولایة قزوین سنة ست وسبعین وثلاث مائة وهو من اقران ابی عبد الله الجرجانی وعلق عنه الكافی”
[۲۶] رافعی درباره او می نویسد: “شیخ معمر موصوف بالعلم والورع، وفی نسبه أئمة مقدمون وإلیهم إمامة لجامع العتیق بقزوین سمع أباه والزبیر بن محمد وأبا الحسن بن إدریس والقاضی عبد الجبار بن أحمد وروى عنه إسماعیل المخلدی وإسماعیل الحافظ الأصبهانی وغیرهما.”
[۲۷] رافعی می نویسد: “شریف معروف صاحب ثروة وأمرة ومال وجاه عظیمین، ومحبة للعلم وأهله، وكان أبوه مشهور بالصیانة والدیانة، وأمه فاطمة بنت الشریف أبی الحسن محمد بن أحمد بن إبراهیم الجعفری … وهو والد الأمیر شرفشاه، وتولى هو وأخوه أبو طیب ریاسة قزوین … كان السید أبو طاهر معتنیاً بسماع الحدیث. سمع صحیح البخاری من أبی الفتح الراشدی، سنة سبع وأربعمائة والطوالات لأبی الحسن القطان فی مجلدات من أبی طلحة الخطیب (وعن) القاضی عبد الجبار بن أحمد سنة ثمان وأربعمائة حین ورد قزوین ونزل فی داره وخرج إلى الحج فی هذه السنة وهو الذی بنى دار الكتب على باب الجامع، ووقف علیها أوقافاً، وكان ابتداء بنیانها سنة خمس عشرة وأربعمائة، وكان یعرف الأدب والتاریخ والشعر… ولد السید أبو طاهر سنة خمس وثمانین وثلاثمائة، وذكر أنه توفی سنة خمس وأربعین وأربعمائة، لكن رأیت فی جزء من حدیث أبی طلحة الخطیب سمعه منه أبو طاهر سماع جماعة علیه سنة ست وأربعین وأربعمائة – والله أعلم.”
[۲۸] نک: رافعی: “سمع القاضی عبد الجبار بن أحمد وعلی بن أحمد المقرئ، وروى عنه أبو سعد السمان الحافظ فی معجم شیوخه.”
[۲۹] رافعی می نویسد: “رأیت بخطه ما یدل على فضله وإیقانه وسمع القاضی أبا الحسن عبد الجبار بن أحمد وأبا عبد الله محمد بن مهران فی دار السیادة بقزوین.”
[۳۰] رافعی می نویسد: “أخو هبه الله بن زاذان سمع …والقاضی عبد الجبار بن أحمد وروى عنه الخلیل بن عبد الجبار القرائی … ثنا القاضی زاذان بن محمد الزاذانی ثنا قاضی القضاة عبد الجبار بن أحمد أبو الحسن قرائة علیه بقزوین …توفی سنة ست وسبعین وأربعمائة.”
[۳۱] رافعی می نویسد: “الفقیه من كبار أهل العلم والفقه أصله من اردبیل وانتقل آباؤه إلى قزوین وسمع الحدیث من أبی زرعة عبد الله بن الحسین بن أحمد الفقیه والقاضی عبد الجبار بن أحمد وغیرهما …توفی سنة إثنتین وسبعین وأربعمائة”.
[۳۲] نک: التدوین رافعی
[۳۳] نک: التدوین رافعی
[۳۴] نک: التدوین رافعی
[۳۵] نک: التدوین رافعی؛ نیز : كنز العمال از المتقی الهندی ج ۱۶ ص ۴۸
[۳۶] نک: التدوین رافعی ؛ نیز: كنز العمال از المتقی الهندی ج ۱۶ ص ۷۷ -۷۸
[۳۷] نک: التدوین رافعی در دو جا.
[۳۸] نک: التدوین رافعی
[۳۹] نک: التدوین رافعی؛ نیز: كنز العمال از المتقی الهندی ج ۱۰ ص ۲۰۴
[۴۰] نک: التدوین رافعی
[۴۱] نک: التدوین رافعی
[۴۲] نک: التدوین رافعی
[۴۳] نک: التدوین رافعی؛ نیز: كنز العمال از المتقی الهندی ج ۱۶ ص ۸۳ -۸۴
[۴۴] نک: التدوین رافعی
[۴۵] نک: التدوین رافعی
[۴۶] نک: التدوین رافعی؛ نیز نک: كنز العمال از المتقی الهندی ج ۵ ص ۲۳
[۴۷] نک: التدوین رافعی در دو جا
[۴۸] نک: التدوین رافعی و نیز نک: كنز العمال از المتقی الهندی ج ۴ ص ۴۳۴
[۴۹] نک: التدوین رافعی
[۵۰] نک: التدوین رافعی
[۵۱] نک: التدوین رافعی
[۵۲] نک: التدوین رافعی
[۵۳] نک: التدوین رافعی
[۵۴] نک: التدوین رافعی؛ نیز نک: تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۸ ص ۳۱- ۳۲: أنا أبو جعفر محمد بن یعقوب الحدیدی المروزی نا أحمد بن محمد بن عمیر نا أبو یحیى محمد بن یحیى بن خالد بن یزید قال كتب رجل …
[۵۵] نک: التدوین رافعی
[۵۶] نک: التدوین رافعی
[۵۷] نک: التدوین رافعی
[۵۸] نک: التدوین رافعی
[۵۹] نک: التدوین رافعی
[۶۰] نک: التدوین رافعی
[۶۱] نک: التدوین رافعی
[۶۲] نک: التدوین رافعی
[۶۳] نک: التدوین رافعی
[۶۴] نک: التدوین رافعی
[۶۵] نک: التدوین رافعی
[۶۶] نک: التدوین رافعی
[۶۷] نک: التدوین رافعی
[۶۸] اسناد ابن عساکر به قاضی عبدالجبار، بدین صورت: أخبرنا أبو العلاء زید وأبو المحاسن مسعود ابنا علی بن منصور بن علی بن منصور بن الراوندی الرازیان الشروطیان بالری قالا أنا أبو منصور محمد بن الحسین بن أحمد بن الهیثم المقومی القزوینی قدم علینا /بالری أنا قاضی القضاة أبو الحسن عبد الجبار بن أحمد. این سند به شکل ثابتی در بیشتر نقلهای ابن عساکر از روایات قاضی عبدالجبار تکرار می شود و روشن است که همگی ریشه در یک متن دارد.
[۶۹] تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۵ ص ۱۷۳
[۷۰] تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۲۱ ص ۳۶۱
[۷۱] تاریخ مدینة دمشق – ابن عساكر ج ۲۲ ص ۲۳۸- ۲۳۹
[۷۲] تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۳۴ ص ۴۲۵ -۴۲۶
[۷۳] تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۴۴ ص ۳۱۵
[۷۴] تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۵۵ ص ۱۳۱- ۱۳۳
[۷۵] نک: ابن عساکر، معجم الشیوخ، ذیل: زید بن علی بن منصور بن علی بن منصور أبو العلاء
[۷۶] كتاب النوادر قطب الدین الراوندی، ص ۲۵۲
[۷۷] الأربعون حدیثا از منتجب الدین بن بابویه ص ۷۰
[۷۸] تاریخ مدینة دمشق از ابن عساكر ج ۳۶ ص ۲۷۴
[۷۹] الموضوعات از ابن الجوزی ج ۳ ص ۴
[۸۰] الموضوعات از ابن الجوزی ج ۳ ص ۹۹
[۸۱] المناقب از الموفق الخوارزمی ص ۳۲۵ و نیز در مقتل الحسین همو.
[۸۲] لسان المیزان از ابن حجر ج ۳ ص ۳۸۶ ؛ مقایسه شود با: لسان المیزان ج ۴ ص ۳۶۳
[۸۳] تاریخ بغداد از الخطیب البغدادی ج ۱۱ ص ۱۱۴ -۱۱۶
[۸۴] تاریخ بغداد از الخطیب البغدادی ج ۱۱ ص ۱۱۴ -۱۱۶
[۸۵] نک: جزء فیه مجلسان من أمالی الصاحب نظام الملك أبی علی الحسن بن علی بن إسحاق، تحقیق : أبو إسحاق الحوینی الأثری، مكتبة ابن تیمیة / مكتبة العلم، القاهرة/ جدة، ۱۴۱۳ق، حدیث ۱۵.

منبع مقاله :
http://ansari.kateban.com/

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد