بشرمریسی( د . ذیحجه 218 یا 219 ) و جهمیّه
ابو عبد الرحمان بشر بن غیاث بن ابی کریمه ، فقیه و متکلم جهمی مذهب . گفته اند که او مولای آل زید بن الخطاب بود ( خطیب، ۷/۵۶)، ولی با این وصف نمی توان درباره نژاد او به قطع سخن گفت. بنا بر گزارش خطیب بغدادی (همانجا ) از آنرو به مریسی شهرت یافت که در درب المریسی بغداد ( منطقه ای میان نهر الدجاج و نهر البزازین) سکنی داشت(در باره نظری متفاوت نک سمعانی، ۱۲/۲۱۰). از آنجا که گفته اند حدود هشتاد سال عمر کرد ( ذهبی، سیر، ۱۰ / ۲۰۲ ) می توان استنباط کرد که بشر مریسی در نیمه دوم دهه ۱۳۰ ق به دنیا آمده است. با وجود شهرت بشر در مجادلات کلامی، تحصیلاتش را باید بیشتر در فقه بدانیم . وی در همین راستا فقه را از ابو یوسف قاضی شاگرد نامدار ابو حنیفه فرا گرفت و چنانکه منابع تاکید می کنند در مذهب فقهی معتقد به شیوه اصحاب رای بود ( خطیب،همانجا؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۸۸؛ ذهبی، سیر، ۱۰ / ۱۹۹ ). در عین حال بشر مختصری نیز حدیث شنید و کسانی چون حماد بن سلمه و سفیان بن عیینه و خود ابو یوسف را در میان مشایخ حدیث او نام برده اند( خطیب،همانجا ).
اندیشه اعتقادی بشر مریسی را باید در سنت عقیدتی مرجئه و گرایشهای گوناگون آنان در قرنهای دوم و سوم قمری جستجو کرد . در منابع بر این امر تاکید شده است که وی مرجی مذهب بود و حتی پیروان او را به عنوان مریسیه در شمار مرجئه بغداد شمرده اند( بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۰ ،۱۲۴). وی در مورد ایمان، معتقد بود که همانا تصدیق قلبی و زبانی هر دو با هم است( نک: اشعری، مقالات، ص۱۴۰ ؛ بغدادی، الفرق، ص ۱۲۴). در عین حال او از مرجیان طرفدار جهم بن صفوان (د ۱۲۸ ق) و گرایش کلامی او بود و بنا بر این همچون وی گرایش غیر قدری داشت و معتقد بود که فعل و استطاعت مقرون با یکدیگر هستند ( همانجا؛ درباره رأی او درباره اراده خداوند و نسبت آن با فعل آدمی، نک: اشعری، مقالات، ص۵۱۵).
بشر مریسی در شمار جهمی مذهبانی بود که در دولت مأمون از قدرت ممتازی برخوردار شدند (نک: ذهبی، سیر،۱۰/۲۰۱ به نقل از ابن ندیم). در حقیقت مامون پس از ترک مرو و حضور در بغداد زیر نفوذ بشر و متکلمان مرجی مذهبی قرار گرفته بود که از سنت تنزیهی ضرار بن عمرو (۱۱۰-۲۰۰ق) پیروی می کردند. نفوذ بشر تا پایان عمرش در دستگاه خلافت و ماجرای معروف به محنه همچنان باقی بود ( نک: EI۲ ذیل مدخل ابو الهذیل علاف ). در مجادلات کلامی از گفتگوهای او با ابو الهذیل در محضر مأمون عباسی اطلاع داریم (جاحظ، الحیوان، ۷/۱۶۶؛ نیز نک: قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال، ص۲۵۹؛ برای حضور او در یک مناظره در حضور مامون، نیز نک: طبری، تاریخ، ۱/۱۰۳۹ ). از دیگر مناظرات کلامی او گفتگوی اوست با جعفر بن مبشر(نک: خیاط، الانتصار،ص ۸۹).
به دلیل گرایشات اعتقادی و کلامی بشر، وی از سوی اصحاب حدیث به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است؛ بطوری که او را با تند ترین عبارات حتی کافر و زندیق وصف کرده اند و محدث نامداری مانند یزید بن هارون به دلیل ارتداد وی، خونش را هدر می دانسته اند ( نک: عبد الله بن احمد بن حنبل، السنه، ۱/۱۶۸-۱۷۱؛ خطیب، ۷ / ۵۶ به بعد؛ ذهبی، میزان، ۱ / ۳۲۲ ) و در مقایسه او با بشر حافی، زاهد نامدار وی را بشر الشرّ در مقابل بشر الخیر خوانده اند ( ذهبی، سیر، ۱۰/ ۲۰۲ ؛ در مورد انتقادات اصحاب حدیث نسبت به او، نیز نک: عبد الله بن احمد بن حنبل، السنه، ۱/۱۶۸-۱۷۰ و۱۷۳). عجلی، بشر را به یهودیان تشبیه نموده و پدرش را یهودی و رنگ زنی در کوفه معرفی کرده است ( عجلی، تاریخ الثقات، ص ۸۱). نظر منفی اصحاب حدیث نسبت به او بیش از هر چیز به دلیل اعتقادش به خلق قرآن بود ( ابن قتیبه،عیون الاخبار،۲/۱۵۶ ) و نیز او را به عنوان “رأس اهل رأی” به نقد می کشیدند( همو، تاویل، ص۹۵).
با این وصف، بشر مریسی در میان حنفیان سده های نخستین ازاحترام برخوردار بود؛ بطوری که او را اهل زهد و ورع دانسته اند( صیمری، اخبار، ص ۱۶۲). حتی بشر مریسی مورد ستایش ابو القاسم بلخی متکلم برجسته معتزلی ( به احتمال قوی در کتاب المقالات خود) نیز بود ( نک ذهبی، سیر،۱۰/۲۰۰_۲۰۱ به نقل از الفهرست ابن ندیم که در نسخه چاپی نیامده است). شخصیت علمی بشر و گرایش فقهی وابسته به اصحاب رأی وی تا آنجا بود که می توانست نسبت به محمد بن ادریس شافعی، فقیه اصحاب حدیث ارزیابی ویژه خود را داشته باشد و با او مناظره و بحث فقهی کند. بشر مریسی در مکه با شافعی ملاقات و گفتگو کرد ودر بغداد نیز پس از اینکه شافعی به آنجا درآمد با او مناظره هائی داشت و وی را نقد می کرد ( نک: بیهقی، مناقب الشافعی، ۱/ ۱۹۹ به بعد).
با وجود اشتغال بشر مریسی به اندیشه های کلامی “بدعت آمیز” که مورد توجه منابع اصحاب حدیث و سنیان کلام ستیز قرار گرفته است ( نک: خطیب، ۷/ ۵۷ )، ولی آنچه بیش از هر چیز نظر آنان را به خود مشغول می داشت، کما اینکه گفتیم، اعتقاد او به خلق قرآن و نقش سیاسی او در این زمینه بود. با این حال در کنار این مسئله در منابع سنی، همچنین عدم اعتقاد بشر مریسی به شفاعت (خطیب ،۷/۶۶)، عدم اعتقاد به رویت خداوند در قیامت ( همو، ۷/۶۵-۶۶) و اعتقاد به عدم خلق کنونی بهشت و دوزخ ( همو، ۷ / ۵۸و۶۱) به عنوان بدعتهای وی مطرح گردیده است.
بر اندیشه ها و آراء بشر مریسی بویژه از سوی اصحاب حدیث قرن سوم قمری ردیه های متعددی نوشته شده بوده است ( به جز موارد بعدی، نیز نک: ابن فرحون، الدیباج المذهب، ۱/۲۳۲). افزون براین در بیشتر آثار عقیدتی – روایی اصحاب حدیث و سنی مذهبان قرون بعد اندیشه های او مورد حمله قرار گرفته است. به جز ردیه معروف عثمان بن سعید دارمی ( نک سطور بعد )، در مورد مناظره نامه ایی که به عبد العزیز بن یحیی کنانی ( ۲۴۰ ق) منسوب است و به چاپ هم رسیده و در آن صورت مذاکرات وی با بشر مریسی در حضور مامون آمده است باید گفت که بی تردید نسخه کنونی کتاب، گرچه بسیار کهنه است اما در شکل کنونی آن کتابی است جعلی و نمی توان به محتویات آن به عنوان اثری بازگوکننده آرای بشر مریسی توجه کرد( نک: سبکی، طبقات الشافعیه، ۲/۱۴۵).
در ردیه دارمی بر عقاید مریسی و پیروانش و به عبارت دیگر در کتاب الرد علی المریسی العنید بیش از هر چیز این نکته مورد تاکید قرار گرفته است که بشر مریسی جهمی مذهب بوده است، کسی که شهره به “الحاد” در اسماء الهی و اهل تعطیل و غیر معتقد به صفات باری بوده است ( نک: ص ۳۵۹). این کتاب که در رد بر کسی نگاشته شده که تالیفی در دفاع از استادش بشر مریسی و جهمیه ودر رد بر کتاب نخستین دارمی ( یعنی کتاب الرد علی الجهمیه او ) که در محکوم کردن سخت جهمیان و تکفیر ایشان به رشته تحریر درآمده بود، نوشته بوده است ( ص۳۵۹و ۳۶۱و۳۷۷و۴۱۶و۵۰۲)، متعرض مسایلی شده که در بحثهای ضد جهمی گری اصحاب حدیث در قرن سوم قمری معمول بوده و در حقیقت در رد بر افکار بشر مریسی نوشته شده است؛ چرا که ردیه نویس مورد نظر دارمی همه جا به مریسی استناد کرده بوده است ( ص۳۸۳).عقایدی که در این کتاب به عنوان اعتقادات بشر مریسی مورد رد و انکار قرار گرفته است از این شمار است : مخلوق بودن اسماء الهی (ص۳۶۲) ؛ خلق قرآن (ص۳۶۶) و اعتقاد او به اینکه کلام خداوند ” جعل ” خداست ( ص۴۵۱)؛ استناد بشر مریسی حتی به دلایل نقلی برای اینکه خداوند قابل درک با حواس پنجگانه بشری نیست (ص ۳۷۱)؛ عدم رؤیت باری در آخرت ( ص۳۷۲)؛ عدم باور به حدیث نزول باریتعالی ( ص۳۷۷-۳۷۹)؛ تأویل آیات و احادیث صفات باری از سوی بشر مریسی ( ص۳۷۹-۳۸۰)؛ عدم اعتقاد به واقعیت مستقل صفات باری و بلکه ارجاع همه این صفات به ذات باری که دارای وحدت ذاتی و صفاتی است ( ص ۳۸۰-۳۸۱)؛ مخالفت با هر گونه تشبیه باری با مخلوقات ( ص ۳۸۶)؛ تأویل برخی احادیث تشبیهی با وجود پذیرش اصل حدیث ( به طور مثال حدیث رویت ) (ص ۴۱۳ یا ص ۴۱۷) و گاهی نیز رد برخی احادیث تشبیهی و تشکیک در صحت انتساب این احادیث ( نمونه در ص ۴۲۳) و دست آخر اعتقاد او به اینکه خداوند همه جا هست ( ص۴۲۶). در کتابهای اصحاب حدیث سنی نیز که در رد بر جهمیه نوشته شده و تعدادی از آنها باقی مانده است مراد از جهمیه در مقام نخست بشر مریسی و افکار وی پیروان وهمفکران اوست . در همین رابطه، در کتاب الرد علی الزنادقه و الجهمیه منسوب به احمد بن حنبل ضمن بر شمردن عقاید جهم بن صفوان و از جمله نفی صفات، تاویل آیات، رد احادیث منسوب به پیامبر (ص) و اصرار بر نفی تشبیه تاکید شده است که از عقاید جهم دو گروه، یک عده از اصحاب ابو حنیفه و عده ای دیگر از اصحاب عمرو بن عبید در بصره پیروی کرده اند ( ص ۶۶_۶۷) . در دنباله مؤلف از عقیده خلق قرآن جهمیه سخن می گوید (ص۶۹) که ناظر به عقیده بشر مریسی است و روشن است آنجا که از پیروی برخی اصحاب ابو حنیفه از جهم و عقیده ” تعطیل” او سخن می راند، مولف بی تردید بشر مریسی را منظور داشته است . بخشی از کتاب منسوب به احمد بن حنبل به رد عقیده خلق قرآن اختصاص یافته است ( ص ۶۹_۸۴ و ۸۷_۹۲). دنباله بحث مولف درباره عقیده رویت خدا در قیامت و نفی آن از سوی جهمیه است (ص۸۵_۸۷). همچنین مولف در باب آیاتی از قرآن که به نظر جهم و پیروانش می بایست در معنایی غیر تشبیهی تاویل شود، به بحث پرداخته است ( از ص ۹۲ به بعد).از جمله مسایل دیگر مطرح شده در این کتاب به عنوان عقاید جهمیه باید به خلق اسماء الهی (ص۹۸) و نیز زوال ثواب و عقاب در بهشت و جهنم ( ص۱۰۰_۱۰۱ ) اشاره کرد که از سوی مولف مورد انتقاد قرار گرفته است . در کتاب خلق افعال العباد و الرد علی الجهمیه و اصحاب التعطیل از محمد بن اسماعیل بخاری نیز به نقل از وکیع بن جراح، محدث نامدار تعبیر ” المرجئه الجهمیه ” آمده ( ص۱۲۴) که اشاره به مرجیان جهمی مسلک دارد و سپس وکیع ضمن کافر خواندن جهمیه، مریسی را نیز از شمار جهمیه قلمداد می کند . بخاری در بخش آغازین این رساله عقیده جهمیه و بشر مریسی را مبنی بر خلق قران به شدت رد کرده است . در جایی دیگر از این رساله بخاری به نقل از وکیع می نویسد که جهمیه معتقدند ایمان به قلب است ( ص۱۳۰) . در جایی دیگر از عقیده مخلوق بودن اسماء الهی که توسط جهمیه ابراز گردیده، انتقاد شده است ( ص۱۳۴_۱۳۵). در کتاب الرد علی الجهمیه از ابو سعید دارمی نیز به مسائلی پرداخته شده که مورد اعتقاد بشر مریسی و پیروان او بوده است. جالب اینکه دارمی در این کتاب از مواجهه شخصی خود با برخی از جهمیه که از ایشان گاه با عنوان ” معطله ” نام برده است یاد می کند ( ص ۳۰۵و ۳۱۳ و ۳۳۵ و ۳۴۹). از جمله موارد قابل توجه در این کتاب اعتقاد جهمیه به تأویل ( مانند ص ۲۸۰ و ۳۴۷ و ۳۴۸) و نفی اخبار تشبیهی ( ص۳۰۷ )؛ گرایش به عقل گرایی ( ص۳۰۸_ ۳۰۹) و نفی علم سابق خداوند ( ص۳۱۶ _ ۳۱۷) است. جهمیه چنانکه در این کتاب دارمی مطرح شده اند، قائل به کلام مخلوق هستند(ص۲۲۴-۲۲۵ وبعد). وی این عقیده را مهمترین ویژگی جهمیه می پندارد( ص۳۳۴). مولف که جهمیه و زنادقه را نزدیکترین گروهها به یکدیگر می داند ( ص۳۴۹)، آنجا که از کفر جهمیه سخن می گوید و درست در اواخر کتاب، به یکباره سخن از بشر مریسی به میان می آورد و گویی می خواهد وی را پیشوای فکری آنان قلمداد کند(ص۳۵۰).
بشر مریسی آثاری نیز داشته که بعضا در منابع تنها مورد اشاره ای کلی قرار می گیرند . با این وصف باید از کتابهایی نام برد که به نقل ذهبی از نسخه ای از الفهرست ابن ندیم، تالیف بشر مریسی بوده است: کتابی در توحید، کتاب الارجاء ،کتاب الرد علی الخوارج، کتاب الاستطاعه، الرد علی الرافضه فی الامامه، کتاب کفر المشبهه، کتاب المعرفه و کتاب الوعید ( نک: ذهبی، سیر، ۱۰/۲۰۱).
منابع :
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره
سمعانی، الانساب، حیدر آباد دکن
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت
همو، میزان الاعتدال، قاهره، به کوشش علی محمد البجاوی
شهرستانی، الملل و النحل، افست رضی
عبد الله بن احمد بن حنبل، السنه، به کوشش محمد قحطانی، بیروت
صیمری، اخبار ابی حنیفه
ابن فرحون، الدیباج المذهب
سبکی، الطبقات الشافعیه، قاهره
دارمی، الرد علی الجهمیه، ضمن عقائد السلف، به کوشش علی سامی النشار، قاهره
همو، الرد علی بشر المریسی العنید، ضمن مجموعه عقائد السلف
الرد علی الزنادقه و الجهمیه، منسوب به احمد بن حنبل، ضمن عقائد السلف
بخاری، خلق افعال العباد، ضمن عقائد السلف
بغدادی، الفرق بین الفرق، به کوشش کوثری، مدینه ۱۹۴۸
بیهقی، مناقب الشافعی، قاهره، دار التراث
اشعری، مقالات الاسلامیین، به کوشش ریتر، ویسبادن
طبری، تاریخ، لیدن
قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال، به کوشش فواد سید، تونس
جاحظ، الحیوان، به کوشش عبد السلام هارون، بیروت ۱۹۶۹
ابن قتیبه، عیون الاخبار، به کوشش یوسف علی طویل
همو، تاویل مختلف الحدیث .
عجلی، تاریخ الثقات، بیروت ۱۹۸۴
خیاط، الانتصار، به کوشش نیبرگ، قاهره
EI۲
منبع مقاله :
http://ansari.kateban.com/