روابط بینامتنی قرآن کریم با دعاهای «الصحیفة الرضویة الجامعة»
1. مقدمه
یکی از رویکردهای مورد توجه در پژوهشهای مربوط به ادبیات در دهههای اخیر مطالعات بینامتنی است. بینامتنیت نخستین بار توسط ژولیا کریستوا در سال 1960 و با الهام از آثار میخائیل باختین مطرح شد. بنابراین نظریه هیچ متن مستقلی وجود ندارد بلکه هر متنی برخاسته از متون پیش از خود یا معاصر با خود است. به این ترتیب هیچ نویسندهای خالق اثر خویش نیست؛ بلکه اثر او بازخوانشی از آثار پیشینیان یا معاصرانش است.
نظر به اهمیت قرآن کریم، تأثیرپذیری از آن به عنوان اصیلترین منبع مفاهیم بلند انسانی و اسلامی از صدر اسلام تاکنون مسئلهای غیر قابل اغماض است که باعث شده بخشی از پژوهشهای ادبی بر این محور صورت پذیرد.
از آن زمان که در شبه جزیره عربستان، قرآن کریم نازل شد و خداوند متعال با این نعمت جاویدان بر فرزندان آدم منت نهاد، این رسالت آسمانی توانست جامعه را دچار تحولی ژرف سازد و معیارهای پوسیدهی جامعه را به ارزشهای والای انسانی تبدیل کند.
در این میان ائمه اطهار (علیهم السلام) به عنوان کسانی که خود قرآن ناطق بوده و مفسران حقیقی قرآن محسوب میشوند با مفاهیم بیشتر از دیگران آشنا بوده و در واقع کلام ایشان جز برگرفته از قرآن نبوده و مانند آن هدفی جز هدایت انسانها و به کمال رساندن ایشان نداشتند. از این رو در کلام خود، دعاها و مناجاتهای خود از واژگان و مفاهیم قرآنی بسیار بهره بردهاند.
مقاله حاضر بر اساس یکی از پدیدههای نقد ادبی یعنی بینامتنی به ایات مورد استفاده امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام)، امام هادی (علیه السلام)، امام عسکری (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در الصحیفة الرضویة میپردازد.
روش مورد استفاده در پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده که بر یافتههای عقلی متکی است و نیز از روش کتابخانهای بهره گرفته شده است.
جامعه آماری پژوهش شامل دعاهای ارزشمند الصحیفة الرضویة و الصحیفة الجوادیه، الصحیفة الهادیه، الصحیفة العسکریه، و الصحیفة المهدیة در موضوعات مختلف است.
این پژوهش به میزان استفاده امام از آیات قرآنی اشاره داشته و یکی از جنبههای زیباشناسی این ادعیه یعنی همان آرایه اقتباس در آنها را روشن میسازد.
2. بینامتنی
پدیده بینامتنی؛ تداخل متنی؛ تناص؛ (intertextua) یکی اصطلاح جدید برای یک مفهوم قدیم است؛ زیرا اگر کسی در معجم نقد عربی قدیم نظر بیفکند به بسیاری از اصطلاحات و مفاهیمی دست مییابد که به این پدیده (تداخل متنی) اشاره دارند مانند اقتباس و تضمین و سرقه و… به عنوان مثال اقتباس در معجم نقدی این گونه تعریف شده است «این که سخن چیزی از قرآن یا حدیث را در برداشته باشد» و یا در تعریف تضمین آمده است: «تضمین این است که شاعری در شعرش و یا نویسندهای در نوشتهاش کلام دیگری را به کار برد تا بر معنای مقصودش تأکید کرده باشد.» (الحلبی، 1980م، ص26) پرواضح است که دو اصطلاح اقتباس و تضمین به مفهوم تداخل متنی بسیار نزدیک بوده و میتوان آن دو را در دائره وسیع آن قرار داد.
در واقع هر آنچه که به بازخوانی متنهای گذشته در متن حاضر مربوط شود زیر مجموعه این پدیده قرار میگیرد. زایش این اصطلاح به نیمههای دهه شصت قرن بیستم و به نوشتههای باختین باز میگردد. وی معتقد بود که تداخل متنی بر حقیقت ارتباط بین متنها در بازخوانی آنها و ذکر آنها در متنهای جدید استوار است. این موضوع نزد جولیا کریستفیا (Juliakristeva) به اوج ظهور خود رسید وی متن جدید را تابلوی مینیاتوری از اقتباسها میپنداشت و هر متنی را نتیجه دگرگون شده متنهای دیگر تصور میکرد. و از آن جایی که هر نویسندهای در اصل یک خواننده است که در حافظه خود تعداد بی شماری متن و افکار را داشته که بر وسعت دید و پیش زمینههای تاریخی و فرهنگی وی دلالت دارد میتواند در ساخت متن جدید از آنها بهره فراوان ببرد. (بنیس، 1997م، ج3، ص 183)
متون مختلف از دیرباز دارای روابط بینامتنی بوده و از نظر زبانی، معنایی و.. بر یکدیگر تأثیر گذاشته و از هم تأثیر پذیرفتهاند و اگر چه این ارتباط از گذشته وجود داشته ولی در دوره معاصر میخائیل باختین متفکر روسی این ارتباط را از دیدگاهی نو مورد بررسی قرار داد و نیز کسانی چون ژولیا کریستوا، رولان بارت و هارولد بلوم آمریکایی تحت تأثیر باختین به این موضوع توجه نمودهاند.
شیوههای نوین نقد که تحت تأثیر زبان شناسی ظهور کردهاند غالباً «متن محور» است. بررسی نظریات نقدی متن محور نشان میدهد که گروهی متن را یک واحد بسته میانگارند که تنها به وسیله خود متن قابل فهم است و گروهی متن را یک واحد باز میدانند که با دیگر متون در تعامل است و این همان تناص یا بینامتنی است. این نظریه توسط متفکرانی چون باختین ارائه گردید. آنها معتقد بودند که هر متنی به منزله جذب و دگرگون سازی متنی دیگر است. (کریستوا، 1381، ص 44)
این تعریف از بینامتنی که معتقد است هر متنی برگرفته و تحولی از بسیاری از متون دیگر است دو اصطلاح متن حاضر و متن غایب (پنهان) را وارد مباحث بینامتنی نمود. متن موجود را متن حاضر و متونی که با متن کنونی تعامل داشته متن غالب نامیدهاند. (موسی، 2000، ص 52)
رولان بارت فرانسوی متن جدید را حاصل اجتماع اجزای متون پیشین میداند و آن را برای هر متنی حتمی و اجتناب ناپذیر میشمارد. از نظر وی هر متنی بافت جدیدی است که تار و پود آن از نقل قولها و سخنان گذشتگان تنیده شده است. (بروئل، 1378، ص374)
محمد بنیس منتقد ادبی معاصر نیز متن حاضر را ساختاری لغوی میداند که با متون دیگر در ارتباط است و این همان «متن غایب» است به اعتقاد وی هر متنی چون شبکه و دامی است که در برگیرنده متون دیگر است و این متون چنان با هم در هم تنیده و آمیختهاند که تشخیص آن متون از متن حاضر ممکن نیست. (بنیس، 1979م، ص 251)
ابراهیم رمانی نیز با محمد بنیس در این تعریف هم داستان است. او بینامتنی را مجموعهای از متون پنهان در متن حاضر میداند که به صورت پنهانی باعث ایجاد متن حاضر شدهاند. (رمانی، 1988م، ص 48)
از مطالب بیان شده مشخص میشود که بینامتنی دارای سه رکن اصلی است: متن پنهان، متن حاضر و روابط بینامتنی.
انتقال لفظ یا معنا از متن پنهان به متن حاضر روابط بینامتنی نام دارد که تبیین آن مهمترین بخش نظریه بینامتنی در تفسیر متون است. بازآفرینی متن پنهان یا حضور آن در متن حاضر به سه صورت انجام میگیرد که از آن به عنوان قواعد سه گانه بینامتنی یاد کردهاند: قاعده «اجترار» یا نفی جزئی، قاعده «امتصاص» یا نفی موازی، و قاعده «حوار» یا نفی کلی این قواعد سه گانه روابط بین متن حاضر و متن غایب را تفسیر میکند.
الف) نفی جزئی:
در این نوع از روابط بینامتنی مؤلف جزئی از متن غایب را در متن خود میآورد و متن حاضر ادامه متن غایب است و کمتر ابتکار یا نواوری در آن وجود دارد. (عزام، 2005م، ص 116)، و متن برگرفته از متن غایب میتواند یک کلمه یا جمله یا یک عبارت باشد.
ب) نفی موازی:
این نوع از روابط بینامتنی از نوع قبلی برتر است. در نفی متوازی متن پنهان پذیرفته شده و به صورتی در متن حاضر به کار رفته که جوهره آن تغییر نکرده است. (موسی، 2000م، ص 55)
ج) نفی کلی:
این نوع از روابط بالاترین درجه بینامتنی است و به خوانشی آگاهانه و عمیق نیاز دارد که متن پنهان را به زیرکی درک کند؛ زیرا مؤلف در این نوع از روابط، متن پنهان را بازآفرینی کامل میکند به گونهای که در خلاف معنای متن پنهان به کار میرود و معمولاً این امر ناخودآآگاه روی میدهد. (وعدالله، 2005م، ص 37)، این سه نوع رابطه بین متن پنهان و متن حاضر و مهمترین بخش بینامتنی است که روابط بینامتنی آن را تبیین میکند.
در تبیین روابط بینامتنی قرآن با دعاهای ائمه (علیهم السلام)، متن قرآنی متن غایب و دعاهای ایشان (علیه السلام) متن حاضر است. روابط بینامتنی تعامل این دو متن را روشن میکند. فراوانی تعامل کلام آن امامان همام (علیه السلام) با قرآن کریم از ویژگیهای برجسته این دعاها به شمار میرود و این امر نشان دهنده آن است که ایشان از متن قرآن آگاهانه بهره گرفته تا بتوانند مقصود خود را بهتر، جذابتر و اثرگذارتر بیان نمایند.
بارزترین ویژگی بینامتنی، ارتباط تنگاتنگ معنا و ساختار، میان متون کلاسیک و معاصر است و از طریق پیوند میان گذشته و حال بارور میشود.
ژرار ژنت فرانسوی با توسعه مفاهیم مشابه در خصوص بینامتنی به ویژه روابط بین متونی تلاش نمود تا جوانب آن را واضحتر بیان نماید. وی در کتاب «درآمدی به فزون متنی» بینامتنی را چنین تعریف کرده است: «رابطه حضور هم زمانی بین دو یا چند متن» یا «حضور عملی یک متن در داخل متن دیگر به درجات مختلفی از وضوح و غموض» به گونهای که فقط میتوان با یک هوش سرشار آن را دریافت. (ژنت، 1985، ص5) وی در کتاب دیگر خود به نام (palimpseste) بینامتنی را چنین تعریف کرده است: «هر متنی خاطره متن دیگر است.» (بروئیل پیرو و همکاران، 1378، ص 374)
بدون شک تقسیمات مختلفی برای پدیده بینامتنی ذکر شده است؛ مانند ظاهر (آشکار) و خفی (پنهان) و دینی و ادبی و… و تداخل متنی قرآنی از نوع تداخل دینی میباشد که منظور از آن تداخل متنهای دینی انتخاب شده از راه اقتباس یا تضمین قرآن کریم و یا حدیث شریف میباشد به گونهای که این متنها با متن حاضر پیوند خورده و متن جدید به وجود میآید و هدفی فکری یا فنی و یا هر دوی آن را انتقال میدهد. (رستم پور، 1384، ص17)
این مفهوم در گفتمان نقدی معاصر عرب در اوایل دهه هشتاد و توسط میرزا قاسم، در مقالهای به نام «المفارقة فی القص العربی؛ تفاوتهای داستانهای عربی» در سال 1982م مطرح گردید. (قاسم، 1982م، ص 142)
نکته قابل توجه در بخش پایانی این بحث، آن است که از یک سو با توجه به تقسیم بندی (ظاهر و خفی) که برای این پدیده ذکر شده و از سوی دیگر با توجه به وجود برخی اصطلاحات و مفاهیم در نقد ادبی قدیم همچون: نقائض، معارضات، تضمین، اقتباس، تلمیح، سرقتهای ادبی و…، به نظر میرسد دو مفهوم تضمین و تلمیح به تقسیم بندی اشاره شده نزدیک بوده و از این رو به ارائه تعریف بیان شده از این دو در نقد ادبی میپردازیم:
تلمیح (در لغت یعنی: به گوشه چشم اشاره کردن) از جمله صنایع معنوی بدیع است که در آن نویسنده یا گوینده در ضمن نوشتار یا گفتار خودش به آیه، حدیث، داستان، یا مثل معروفی اشاره داشته باشد. (همایی، 1364، ص 328)
به عبارت دیگر اگر با شنیدن یا دیدن بیت یا عبارتی، داستان، آیه و حدیث، واقعهای تاریخی و اساطیری را به یاد آوریم آرایه تلمیح حاصل میگردد. ولی تضمین آن است که شاعر یا نویسنده در میان کلام (شعر یا نثر) خود آیه، حدیث، مصراع یا بیتی را از شاعر دیگر عیناً بیاورد. (همایی، 1364، ص 328)
هدف از تضمین را میتوان این گونه بیان داشت: اعتبار بخشیدن به سخن، خلاصه کردن مفاهیم گسترده و طولانی، ضمانت برای اثبات ادعا. حسین جمعه نیز معتقد است که میتوان بینامتنیت را به دو قسم عمده تقسیم کرد: بینامتنیت مستقیم و بینامتنیت غیرمستقیم. بینامتنیت مستقیم شامل سرقت، اقتباس، تضمین، أخذ و… و بینامتنیت غیر مستقیم در بردارندهی مجاز، تلمیح، کنایه، تلویح، رمز و…. (رمانی، 1988، ص 18)
در هر حال منتقدان معاصر عربی به این مفهوم پی برده و تلاش کردهاند آن را با این مفاهیم در نقد قدیم عربی وفق دهند. اما آرای نظریه پردازان قرن بیستم در حیطه زبان شناسی و نظریه بینامتنی با مباحثی چون اقتباسات و سرقتهای ادبی کاملاً متفاوت است؛ «چرا که در این گونه مباحث بیشتر جنبههای منفی آنها مورد بررسی قرار میگرفت، در حالی که در این نظریه جنبههای مثبت آن مورد ارزیابی قرار میگیرد که بر اساس آن فهم متون بهتر و دقیقتر خواهد شد؛ به این معنی که با پژوهشهای بینامتنی بهتر و دقیقتر میتوان از متون بهره برد.» (قائمی، 1387، ص 158)
3. بینامتنی قرآن کریم و دعاهای الصحیفة الرضویة
ادعیه امام رضا (علیه السلام) به گونههای مختلفی با قرآن ارتباط دارد که ذیلاً بدان میپردازیم:
1 -3. بینامتنی ترکیبی
در این نوع روابط بینامتنی شاعر یا نویسنده جزئی از آیه یا کل آن را در متن خود میآورد و این نوع از بینامتنیت خود به دو گونه تقسیم میشود.
الف) در نوع اول عین متن قرآنی بدون هیچ تغییری در متن حاضر آمده و در همان معنای آیه به کار رفته است. این نوع در دعاهای رضوی به طور چشمگیری به کار رفته که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
«… أَنَّ اللَّهَ یسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِیرٌ حَقَّ عَلَیهِ الْعَذَابُ.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 226)
این قسمت از دعای امام (علیه السلام) برگرفته از آیه 18 سوره حج است.
«رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 223)
این قسمت از دعای امام (علیه السلام) برگرفته از آیه 201 سوره بقره است.
«ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیانِی صَغِیرًا.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 220)
این قسمت از دعای امام (علیه السلام) برگرفته از آیه 24 سوره اسراء است.
«اللهم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی و نور قلبی و یسر لی أمری.» (موحد ابطحیف 1423ق، ص 221)
در این قسمت از دعا دو عبارت از آیات قرآنی استفاده شده است که عبارتند از: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه، 25) و «وَیسِّرْ لِی أَمْرِی» (طه، 26)
«الحمدلله الذی هدانا إلی الإسلام و من علینا بالإیمان و علمنا القرآن و من علینا بمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 229)
«وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ؛ بگویید: پاک و منزه است کسی که این را مسخر ما ساخت، وگرنه ما توانایی تسخیر آن را نداشتیم.» (زخرف، 13)
«و منْ شر کل دَابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِنَاصِیتِهَا إِنَّک عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ.» (الصحیفة الجوادیة، ص 144)
این قسمت از دعای امام (علیه السلام) برگرفته از آیه 56 سوره هود است.
ب) نوع دوم بینامتنیت ترکیبی آن است که نویسنده یا گوینده بخشی از آیه قرآنی را با ساختاری تغییر یافته در لایه صرفی یا نحوی در اثر و سخن خود به کار گیرد و بدین وسیله میتواند به اشکال گوناگون در ساختار دخل و تصرف کند، گاه با افزودن و گاه با کاستن، دمی با تغییر و دمی با تأخیر. (عباس زاده، 1389، ص 3) پارهای از بینامتنیت قرآن با ادعیه رضوی از این دست است، که حضرت با تغییراتی در ساختارهای قرآنی آنها را به سبک خود در دعاها به کار گرفتهاند. نمونههای آن عبارتند از:
«الحمدُلله الذی خلقنی بشراً سویا، و لم یُشنی، و فضلنی علی کثیر من خلقه و من علی بالإسلام و رضیه لی دینی.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 239)
و نیز امام جواد (علیه السلام) فرمودند: «و سدد اللهم لهم دینهم الذی ارتضیته لهم و أتمم نعمتک.» (الصحیفة الجوادیة، ص 154)
در دو متن حاضر ذکر شده میتوان به چندین آیه قرآن کریم که به عنوان متن غایب بوده اشاره کرد:
«فَأَرْسَلْنَا إِلَیهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیا؛ در این هنگام، ما روح خود را بسوی او فرستادیم؛ و او در شکل انسانی بی عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد!» (مریم، 17) و دیگری: «قَالَ أَغَیرَ اللَّهِ أَبْغِیكُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ؛ (سپس) گفت: آیا غیر از خداوند، معبودی برای شما بطلبم؟! خدایی که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برتری داد!» (اعراف، 140)، و نیز «قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِیمَانِ؛ بگو: اسلام آوردن خود را بر من منت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منت مینهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است.» (حجرات، 17) و نیز آیه: «وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.» (مائده، 3)
«وَاجْعَلْ لنا و لهم مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِیرًا.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 222)
«وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِیرًا؛ و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده!» (اسراء، 80)
2 -3.بینامتنی واژگانی
الفاظ ماده اولیهای است که هر گوینده یا نویسندهای از آن برای بیان مفهوم مورد نظر بهره میگیرد. در ادعیه امام رضا (علیه السلام) نیز از واژگان قرآنی فراوانی استفاده شده است. نمونههای آن عبارتند از:
«اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 216)
در متن حاضر دو واژه قرآنی «توابین» و «متطهرین» وجود دارد که در آیه زیر وارد شدهاند: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ خداوند، توبه کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.» (بقره، 222)
«امتنع برب الفلق من شر ما خلق.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 214)
چندین واژه از آیات مبارکه سوره فلق در این قسمت از دعا یافت میشود: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» (فلق، 1-2)
«اللهم دُعَّهما فی النار دعّا و أرکسهما فی ألیم عقابک رَکسا الهم احشرهما و أتباعهما إلی جهنم زمرا.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 210)
برخی واژگان و الفاظ قرآنی در این دعا آمده که عبارتند از: «یوْمَ یدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا؛ در آن روز که آنها را بزور به سوی آتش دوزخ میرانند!» (طور، 13) و «وَسِیقَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا؛ و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده میشوند.» (زمر، 71)
«الله فإنا نشهد له یوم القیامة و یوم حلول الطامة أنه لم یذنب ذنبا.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 206)
در متن حاضر بالا کلمه «طامة» واژهای قرآنی بوده که در آیه مبارکه زیر وارد شده است: «فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى؛ هنگامی که آن حادثه بزرگ رخ دهد.» (نازعات، 34)
«لکل مسأله منک سمع حاضر و جواب عتید.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 194)
در متن بالا واژه «عتید» قرآنی است که در آیه مبارکه: «مَا یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛ انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد مگر این که همان دم، فرشتهای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!» (ق، 18) آمده است.
«آمنت بالله وحده لا شریک له و کفرتُ بالجبت و الطاغوت» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 193)
در متن مذکور کلمات «الجبت» و «الطاغوت» واژگانی قرآنی هستند که چندین بار در قرآن وارد شدهاند ولی در کنار هم تنها در سوره نساء آمده: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْكِتَابِ یؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ؛ آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به «جبت» و «طاغوت» (بت و بت پرستان) ایمان میآورند.» (نساء، 51)
«الهی مسنی و أهلی الضر و أنت أرحم الراحمین.» (الصحیفة العسکریة، ص 213)
در متن حاضر بالا عبارتی قرآنی از سوره کریمه یوسف بیان شده که از زبان برادران ایشان به عزیز مصر یعنی یوسف عرض کردند: «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیهِ قَالُوا یا أَیهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ؛ هنگامی که آنها را بر او (یوسف) وارد شدند، گفتند: «ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته.» (یوسف، 88) و نیز عبارت «أنت أرحم الراحمین» نیز چندین بار در قرآن ذکر شده. (مانند اعراف، 151؛ یوسف، 92)
«اللهم ارزقنی الحج الذی فرضتَه علی من استطاع إلیه سبیلا.» (الصحیفة الجوادیه، ص 123)
در این فراز دعا خواننده آیه «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا؛ و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند.» (آل عمران، 97) را به یاد میآورد.
3-3. بینامتنی مضمون
در گونههای پیشین حضور متن غایب در متن، کم و بیش با محوریت لفظ بود ولی در این گونه از روابط بینامتنی نویسنده یا گوینده با الهام گرفتن از آیهای قرآنی و پس از دریافت مضمون، مفهوم آن را با الفاظ و تعبیرات خویش بیان میدارد به گونهای که خواننده حضور لفظی محسوس یا ذکری صریح از قرآن را نمیبیند. برخی از موارد آن در دعاهای امام رضا (علیه السلام) عبارتند از:
«و أقول ماشاء الله لا حول و لا قوة إلا بالله.» (موحد ابطحی، 1424ق، ص 214)
این قسمت از دعا در واقع عمل به آن چه در قرآن آمده که فرمود: «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَی ءٍ إنِّی فَاعِلُ ذَلِکَ غَداً إِلَّا أن یشَاءَ اللهُ.» (حج، 23)
« و أزهق بحقهم باطل من أراد إطفاء نورک» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 20)
در متن حاضر یعنی دعای امام رضا (علیه السلام) از مضمون قرآنی که در دو آیه زیر آمده است استفاده شده است: «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا؛» (اسراء، 81)، «یرِیدُونَ أَنْ یطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ؛ آنها میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند.» (توبه، 32)
امام از خداوند متعال میخواهد تا به حق اهل بیت اطهار (علیهم السلام) باطل آن کسانی را که قصد خاموش نمودن نور الهی را دارند از بین برده و آن را محو و نابود گرداند و این دو مضمون در قرآن وارد شده، اول آن که با آمدن حق خداوند باطل را نابود میسازد و دیگر آن که عدهای هستند که میخواهند نور خداوند را خاموش سازند ولی خداوند متعال برخلاف میل ایشان نور خود را کامل میگرداند.
«و لا تستبدل بنا غیرنا فإن استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا عسیر.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 207)
در دعای امام (علیه السلام) از مضمون قرآنی استفاده شده است. امام از خداوند متعال درخواست میکند گروه دیگری را جای ما قرار ندهد و این جابه جایی برای خداوند آسان است. در قرآن کریم آمده است: «إِلَّا تَنْفِرُوا یعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیئًا؛ اگر (به سوی میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکی میکند، و گروه دیگری غیر از شما را به جای شما قرار میدهد؛ و هیچ زیانی به او نمیرسانید.» (توبه، 39)
«وورثه مشارق الأرض و مغاربها اللاتی بارکتَ فیها.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 205)
حضرت رضا (علیه السلام) در این قسمت از دعای خویش در حق حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خداوند متعال میخواهد تا مشارق و مغارب زمین را به او واگذار نماید و این دعایی برگرفته از قرآن است آن جا که درباره قوم بنی اسرائیل فرمود: «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ كَانُوا یسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَكْنَا فِیهَا؛ و مشرقها و مغربهای پربرکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم.» (اعراف، 137)
«الهم إنک قد نهیتنی عن الإلقاء بیدی إلی التهلکة و قد أشرفت من قبل عبدالله المأمون علی القتل متی لا أقبل ولایة عهده.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 203)
در متن حاضر مذکور مضمون آیه مبارکه زیر موجود است که خداوند فرمود: «وَلَا تُلْقُوا بِأَیدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و (با ترک انفاق)، خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد.» (بقره، 195)
«لا خالق إلا أنت تُفنی المخلوقین و تبقی أنت.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 183)
در متن مذکور مضمون آیه مبارکه زیر وجود دارد که همه موجودات فنا شده و از بین میروند و تنها ذات باری تعالی باقی میماند: «كُلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ وَیبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ؛ همه کسانی که روی آن [زمین] هستند فانی میشوند، و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی میماند!» (الرحمن، 26-27)
«و لو أنی سلکت سبیل الحیاء لخفتُ من مقام الطلب و الدعاء ولکنی یا رب لما سمعتک تنادی المسرفین إلی بابک و تعدهم بحسن أقالتک و ثوابک جئت ممتثلاً للنداء. » (موحد ابطحی، 1423ق، ص 154)
در متن مذکور حضرت رضا (علیه السلام) به پروردگار این گونه بیان داشته که اگر راه حیا را میپیمودم از دعا کردن و درخواست نمودن ترس داشتم ولی چون شنیدم پروردگار خود بندگان ستمکار بر خود را فرا خوانده و به آنها وعده پاداش داده پس به درگاه الیه روی آوردم. این کلام مضمون آیه مبارکه 53 سوره زمر است که خداوند فرمود: «قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.» (زمر، 53)
«و لک الحمد علی إحسانک الکثیر و خیرک العزیز و تکلیفک الیسیر و لک الحمد یا رب علی تثمیرک قلیل الشکر و إعطائک وافر الأجر.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 152)
و در یکی از ادعیه الصحیفة الجوادیة نیز این گونه وارد شده است: «و لک الحمد علی إحسانک الکثیر و خیرک العزیز و تکلیفک الیسیر و دفعک الیسیر و لک الحمد یا رب علی تثمیرک قلیل الشکر و إعطائک وافر الأجر.» (الصحیفة الجوادیة، ص 118)
در دو متن حاضر بالا چندین مفهوم از آیات قرآنی وجود دارد که حضرت رضا (علیه السلام) و نیز امام جواد (علیه السلام) از زبان خویش بیان داشتهاند. عبارت «تکلیفک الیسیر» مضمون آیه زیر است: «لَا یكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَیهَا مَا اكْتَسَبَتْ؛ خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمیکند. (انسان)، هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده؛ و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است.» (بقره، 286) و نیز عبارت «لک الحمد یا رب علی تثمیرک قلیل الشکر و إعطائک وافر الأجر.» چند نکته را در بردارد:
1. شکر بندگان اندک است همچنان که خداوند خود فرمود: «وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِی الشَّكُورُ؛ ولی عده کمی از بندگان من شکرگزارند!» (سبأ، 13)
2. خداوند در برابر همین شکر و سپاس اندک نیز پاداش داده و آن را پربرکت قرار میدهد، همچنان که در قرآن خداوند فراوانی و افزون شدن نعمتها را در برابر شکر قرار داده است:«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ؛ اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود.» (ابراهیم،7)
3. پاداش خداوند بسیار افزونتر و بیشتر از عمل نیکی است که انسان انجام میدهد چه این کار نیک شکرگزاری باشد و یا عمل صالح دیگر: «مَن جَاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ امثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسَیِئَهِ فَلَا یجزَی إِلَّا مِثلَهَا وَ هُم لَا یظلَمُونَ؛ هر کس کار نیکی به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد و هر کس کار بدی انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمی بر آنها نخواهد شد.» (انعام، 106)
«و أنت مولای سامع کل دعوة و… وسامع کل نجوی و موضع کل شکوی لا یخفی علیک ما فی السموات العلی و الأرضین السفلی و ما بینهما و ما تحت الثری.» (الصحیفة العسکریة، ص 214)
در متن بالا به مضمون قرآنی اشاره شده مبنی بر این که خداوند به همه اسرار آگاه بوده و از آن چه در دلها پنهان است نیز باخبر است: «یعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْینِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ؛ او چشمهایی را که به خیانت میگردد و آن چه را به سینهها پنهان میدارند، میداند.» (غافر، 19) و یا: «وَ اللهُ یعلَمُ إسرارَهُم؛ در حالی که خداوند پنهانکاری آنان را میداند.» (محمد، 47) و نیز «قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِی صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَیعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ؛ بگو: «اگر آن چه را در سینههای شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را میداند؛ و (نیز) از آن چه در آسمانها و زمین است، آگاه میباشد؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست.» (آل عمران، 29)
«و اجعلنی ممن تنتصر به لدینک و لا تستبدل بی غیری.» (الصحیفة العسکریة، ص 217)
در این عبارت دعا محتوایی از آیهای قرآنی به چشم میخورد: «إِلَّا تَنْفِرُوا یعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَكُمْ؛ اگر (به سوی میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکی میکند، و گروه دیگری غیر از شما را به جای شما قرار میدهد.» (توبه، 39)
«یا من دعاه المضطرون فأجابهم ولجأ إلیه الخائفون فآمنهم.» (الصحیفة الهادیة، ص 164)
در این قسمت از دعا که در مناجاتی از آن حضرت وارد شده عباراتی قرآنی به چشم میخورد: «أمَن یجیبُ المُضطَرَّ إِذَا دَعَاهُ؛ یا کسی که دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد.» (نمل، 62) «الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛ همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت.» (قریش،4)
«تفنی المخلوقین و تبقی أنت.» (الصحیفة الجوادیة، ص 117)
این مضمون دعا در آیه کریمه «وَیبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ؛ و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی میماند!» (الرحمن، 27) قابل ملاحظه است.
و نکته اخیر در باب مضمون این که در سراسر دعاها در صحیفههای مختلف مورد بررسی در این مقاله بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) درود و سلام فرستاده شده که در واقع با محتوای آیه کریمه «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛ خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستد؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید!» (احزاب، 56) مرتبط است.
«اللهم جدیر من أمرته بالدعاء أن یدعوک و من وعدته بالإجابة أن یرجوک.» (الصحیفة الجوادیة، ص 124)
این فراز از دعای امام جواد (علیه السلام) در طلب حاجت آیات زیر از قرآن کریم را به یاد میآورد: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم!» (غافر، 60)، «قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛ بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید.» (زمر، 53)
4 -3. بینامتنی شخصیتهای قرآنی
در این گونه بینامتنیت گوینده یا نویسنده با اشاره یا نشانهای کوتاه به برخی اشخاص یا حوادث و داستانهای قرآنی و با معدود واژگان از متن غایب مخاطب را به فضای داستان میبرد. در دعاهای امام رضا (علیه السلام) نمونههای چندی از این نوع بینامتنیت وجود دارد مانند:
1 -4 -3. ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
«و تقبل منی کما تقبلت من إبراهیم خلیلک و موسی کلیمک و عیسی روحک و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حبیبک.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 233)
و نیز امام جواد (علیه السلام) در دعایی فرمودند: «أشهد أن نوحاً رسول الله و أن إبراهیم خلیل الله و أن موسی کلیم الله و نجیه و أن عیسی بن مریم روح الله و کلمته صلوات الله علیه و علیهم أجمعین و أن محمداً (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم النبیین لا نبی بعده.» (الصحیفة الجوادیة، ص 134)
در آیات قرآنی به این موضوع که ابراهیم (علیه السلام) خلیل الله و موسی (علیه السلام) کلیم الله و عیسی روح الله است اشاره گشته که آیات آن عبارتند از: «وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا؛ و خدا ابراهیم را به دوستی خود، انتخاب کرد.» (نساء، 125)، «وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِیمًا؛ و خداوند با موسی سخن گفت (و این امتیاز، از آن او بود)» (نساء، 164)، «وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا؛ و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم» (تحریم، 12)، و «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّی لَكُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ؛ ما نوح را به سوی قومش فرستادیم: «من برای شما بیم دهندهای آشکارم!» (هود، 25)، «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ؛ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است.» (احزاب، 40)
2 -4 -3. یوسف (علیه السلام)
«اللهم إنک تهدی من الضلالة و تنجی من العَمی و ترد الضالة.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 184)
در این بخش از دعا که به عنوان متن حاضر تلقی میشود به صورت سر بسته به ماجرای حضرت یوسف (علیه السلام) که گمشده حضرت یعقوب (علیه السلام) بوده اشاره شده و این که بینایی حضرت یعقوب (علیه السلام) که در اثر گریه بسیار در فراق یوسف از دست رفته بود را خداوند متعال به ایشان بازگرداند. آیاتی که به این موضوع اشاره دارد عبارتند از: «وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یا أَسَفَى عَلَى یوسُفَ وَابْیضَّتْ عَینَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِیمٌ… فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ و از آنها روی برگرداند و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، امام خشم خود را فرو میبرد (و هرگز کفران نمیکرد)! اما هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید؟!» (یوسف، 84 و 96)
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دعای خود نیز به این شخصیت قرآنی اشاره داشته فرمودند: «إلهی و أسألک باسمک الذی دعاک به عبدک و نبیک یوسف فنجیته من غیابت الجب و کشفت ضره و کفیته کید إخوته و جعلته بعد العبودیة ملکا.» (الصحیفة المهدیة، ص 269)
در این فراز دعا با بلاغت و فصاحت کامل به صورت بسیار مختصر به همه ماجرای حضرت یوسف (علیه السلام) که در سورهای به همین نام در قرآن وارد شده اشاره نمودهاند.
4 -4 -3. ابراهیم (علیه السلام)
«اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی إبراهیم و آل إبراهیم.» (موحد ابطحی، 1423ق، ص 157)
در متن حاضر ذکر شده حضرت رضا (علیه السلام) از خداوند متعال میخواهد تا بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) درود بفرستد؛ همچنان که بر ابراهیم (علیه السلام) و آل او سلام فرستاده است. ابراهیم (علیه السلام) از شخصیتهای قرآنی و از پیامبرانی است که خداوند بر وی درود فرستاده است و در آیه 109 سوره صافات به آن اشاره شده است: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ؛ سلام بر ابراهیم!» (صافات، 109)
4 -4 -3. صالح (علیه السلام)
«إلهی و أسألک باسمک الذی دعاک به عبدک و نبیک صالح فنجیته من الخسف و أعلیته علی عدوه و استجبت دعاءه.» (الصحیفة المهدیة، ص 266)
در این دعا مبارک به حضرت صالح (علیه السلام) اشاره شده است. نام این فرستاده خداوند در قرآن وارد شده آنجا که خداوند متعال فرمود: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا؛ ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم.» (نمل، 45)
5 -4 -3. اسماعیل (علیه السلام)
«إلهی و أسألک بالاسم الذی دعاک به إسماعیل فجعلته نبیا و رسولا،…، إلهی و أسألک بما سئلک به ابن خلیلک الذی نجیته من الذبح و فدیته بذبح عظیم.» (الصحیفة المهدیة، ص 267)
نام حضرت اسماعیل (علیه السلام) نیز در قرآن وارد شده است. خداوند متعال فرمود: «وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِیا؛ و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یادکن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!» (مریم، 54) خواننده دعا آیات مربوط به دستور خداوند به حضرت ابراهیم (علیه السلام) مبنی بر قربانی کردن اسماعیل را به یاد میآورد: «وَنَادَینَاهُ أَنْ یا إِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ وَفَدَینَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ؛ او را ندا دادیم که: «ای ابراهیم! آن رؤیا را تحقق بخشیدی ما این گونه، نیکوکاران را جزا میدهیم! این مسلماً! همان امتحان آشکار است! ما ذبح عظیمیرا فدای او کردیم.» (صافات، 104-107)
6 -4 -3. لوط (علیه السلام)
«إلهی و أسألک باسمک الذی دعاک به لوط فنجیته و أهله من الخسف و الهدم و المثلات و الشدة و الجهد.» (الصحیفة المهدیة، ص 268)
در این بخش از دعای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به لوط (علیه السلام) اشاره شده است که ذکر شخصیت ایشان در قرآن کریم آمده است: «وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یوْمٌ عَصِیبٌ؛ و هنگامی که رسولان ما [فرشتگان عذاب] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد؛ و قلبش پریشان گشت؛ و گفت: «امروز روز سختی است!م (هود، 77) و یا «وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ؛ هنگامیکه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقی میماند.» (عنکبوت، 33)
7 -4 -3. داوود (علیه السلام)
«إلهی و أسألک بالاسم الذی دعاک به عبدک و نبیک داود فاستجب له دعاءه و سخرت له الجبال یسبحن معه بالعشی و الإبکار و الطیر محشوره کل له أواب و شددت ملکه و آتیته الحکمة و فصل الخطاب و ألنت له الحدید وعلمته صنعة لبوس لهم.» (الصحیفة المهدیة، ص 270)
در این راز از دعا به حضرت داوود (علیه السلام) و الطاف الهی در حق ایشان اشاره شده و به این موارد در قرآن کریم اشاره شده است که این آیات عبارتند از: «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یسَبِّحْنَ وَالطَّیرَ وَكُنَّا فَاعِلِینَ وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ؛» (انبیاء، 79-80) و نیز «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یسَبِّحْنَ بِالْعَشِی وَالْإِشْرَاقِ وَالطَّیرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَینَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ؛ ما کوهها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح میگفتند! پرندگان را نیز دسته جمعی مسخر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند)؛ و همه اینها بازگشت کننده به سوی او بودند! و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه!» (ص، 18-20)
8 -4 -3. سلیمان (علیه السلام)
«إلهی وأسألک بالاسم الذی سألک به عبدک و نبیک سلیمان ابن داود إذ قال: «قَالَ رَبِ اغفِر لِی وَهَب لِِی مُلکا لَا یَنبَغِی لِأحَدٍ مِن بَعدِی إِنَکَ أنتَ الوَهَابُ.» فاتجبت له دعاءه و أطعت له الخلق و حملته علی الریح و علمته منطق الطیر و سخرت له الشیاطین من کل بناء و غواص و آخرین مقرنین فی الأصفاد.» (الصحیفة المهدیة، ص 271)
«وَلِسُلَیمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ؛ تندباد را مسخر سلیمان ساختیم، که بفرمان او جریان مییافت» (انبیاء، 81)، «وَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ وَ قَالَ یا أَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیرِ … وَ حُشِرَ لِسُلَیمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیرِ فَهُمْ یوزَعُونَ؛ و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده لشکریان سلیمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زیاد بودند که باید توقف میکردند تا به هم ملحق شوند!» (نمل، 16-17) و نیز «وَلِسُلَیمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَینَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ یعْمَلُ بَینَ یدَیهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ یزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ؛ و برای سلیمان باد را مسخر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را؛ و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم؛ و گروهی از جن پیش روی او به اذن پروردگارش کار میکردند؛ و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچی میکرد، او را عذاب آتش سوزان میچشانیم!» (سبأ، 12)
9 -4 -3. ایوب (علیه السلام)
«إلهی و أسألک اللهم باسمک الذی دعاک به أیوب (علیه السلام) لما حل به البلاء بعد الصحة و نزل السقمُ منه منزل العافیة و الضیق بعد السعة فکشفت ضره ورددت علیه أهله و مثلهم معهم حین ناداک داعیاً لک راغباً راجیاً فضلک شاکیاً إلیک رب إنی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین فاستجبت له دعاءه و کشفت ضره.» (الصحیفة المهدیة، ص 272)
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این قسمت از دعا به لطف الهی در حق حضرت ایوب (علیه السلام) اشاره نموده و این که خداوند متعال دعای ایوب را مستجاب کرده و غمهای وی را برطرف نمود. در آیات قرآنی به این مطلب اشاره شده است: «وَأَیوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَینَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِینَ؛ و ایوب را (به یاد آور) هنگامیکه پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالی و مشکلات به من روی آورده؛ و تو مهربانترین مهربانانی! ما دعای او را مستجاب کردیم؛ و ناراحتیهایی را که داشت برطرف ساختیم؛ و تذکری برای عبادت کنندگان باشد.» (انبیاء، 83-84) به همین موضوع در سوره ص آیات مبارکه 41 تا 44 اشاره شده است.
10 -4 -3. زکریا (علیه السلام)
«إلهی و أسألک بالاسم الذی دعاک به عبدک و نبیک زکریا حین سدلک داعیا راجیا لفضلک فقام فی المحراب ینادی نداءاً خفیاً فقال رب هب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا فوهبت له یحیی و استجبت له دعاءه.» (الصحیفة المهدیة، ص 273)
این فراز دعا به حضرت زکریا (علیه السلام) اختصاص یافته است؛ پیامبری که در سنین بالا از خداوند فرزند خواست و خداوند متعال نیز لطف و رحمت خویش را از ایشان دریغ ننمود. «وَزَكَرِیا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یحْیى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَیدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ؛ و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار؛ و تو بهترین وارثانی! ما هم دعای او را پذیرفتیم، و یحیی را به او بخشیدیم؛ و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (بارداری) کردیم؛ چرا که آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر به سرعت اقدام میکردند؛ و در حال بیم و امید ما را میخواندند؛ و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند.» (انبیا، 89-90)
در سوره آل عمران آیه 38، و سوره مریم آیات 2 تا 7 نیز به این موضوع اشاره شده است.
11 -4 -3. یونس (علیه السلام)
«إلهی و أسألک باسمک الذی دعاک به یونس بن متی فی بطن الحوت حین ناداک فی ظلمات ثلاث لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین و أنت أرحم الراحمین فاستجب له دعاءه و أنبتَّ علیه شجرة من یقطین و أرسلته إلی مائة ألف أو یزیدون.» (الصحیفة المهدیة، ص 272)
در این بخش از دعا به ماجرای حضرت یونس (علیه السلام) پرداخته شده و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند متعال را به لطفی که در حق آن حضرت نموده خوانده است. ماجرای حضرت یونس در ایات 139 تا 148 سوره صافات ذکر شده است. در قرآن از یونس (علیه السلام) به ذاالنون یاد شده است: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ؛ و ذاالنون را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (ما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: « (خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزهی تو! من از ستمکاران بودم! ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم!» (انبیاء، 87-88)
12 -4 -3. مریم (علیها السلام)
«إلهی و أسألک باسمک الذی دعتک عبدتک و صدیقتک مریم البتول و أم المسیح الرسول إذ قلت و مریم ابنت عمران التی أحصنت فَرجَهَا فَنَفَخنَا فِیهَا مِن رُوحِنَا و صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین فاستجبت دعاءها و کنت فیها قریبا یا قریب.» (الصحیفة المهدیة، ص 274)
از شخصیتهای قرآنی که در این بخش از دعای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز اشاره شده حضرت مریم (علیها السلام) است که بارها نام مبارک ایشان و ماجرای تولد حضرت عیسی (علیه السلام) در آیات ذکر شده و حتی سورهای از سور قرآن کریم به نام ایشان است. و در سوره آل عمران آیات 35 تا 48 نه تنها به این موضوع بلکه به تولد خود حضرت مریم و نذر مادر وی اشاره شده است.
خداوند متعال از عیسی و مادرش یعنی مریم به عنوان آیات و نشانههای الهی یاد میکند: «وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیمَ وَأُمَّهُ آیةً؛ و ما فرزند مریم (عیسی) و مادرش را آیت و نشانهای قرار دادیم.» (مؤمنون، 50) و نیز از حضرت مریم به عنوان الگو و نمونه قابل پیروی برای مردان و زنان مؤمن یاد شده است: «وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ؛ و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود!» (تحریم، 12)
13 -4 -3. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
«إلهی و أسألک بالاسم الذی دعاک به عبدک و نبیک و صفیک و خیرتک من خلقک و أمینک علی وحیک و بعیثک إلی بریتک و رسولک إلی خلقک محمد خاصتک و خالصتک فاستجب دعاءه و أیدته بجنودلم یروها و جعلت کلمتک العلیا و کلمة الذین کفروا السفلی.» (الصحیفة المهدیة، ص 275)
همان طور که در باب مضمون گذشت در جای جای دعاهای مختلف از این بزرگواران به صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اهمیت داده شده است.
اولین صفتی که در این دعا برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر شده« عبد» یا بنده بودن ایشان است. در قرآن کریم در آیات بسیاری بر بشر بودن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرستاده بودن ایشان تأکید شده است که در این جا به برخی از آنها اشاره میشود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ؛ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده خداست.» (فتح، 29)، «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط فرستاده خداست.» (آل عمران، 144)
آیات دیگری که در این فراز از دعا به آن اشاره شده عبارتند: «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا؛ سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید.» (توبه، 26)، «وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِینَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا؛ و گفتار (و هدف) کافران را پیایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) وسخن خدا (و ایین او)، بالا (و پیروز) است.» (توبه، 40)
نتیجهگیری
با بررسی آیات وارد شده در دعاهای مبارکه الصحیفة الرضویة نکاتی چند به دست آمد که عبارتند از:
– بهره گیری از آیات قرآنی در کلام نه تنها بر غنای آن افزوده بلکه میزان استفاده از آنها نشان دهنده میزان آشنایی گوینده یا نوینسده با معارف الهی و قرآنی است.
– امام رضا (علیه السلام) که از خاندان نبوت و وحی بوده و جان و دل ایشان آشنای با قرآن و معارف الهی بوده و نیز خود قرآن ناطق به شمار میآیند در دعاهای خویش از آیات قرآنی بهره فراوان بردهاند.
– استفاده از آیات قرآن کریم در ادعیه امام رضا (علیه السلام) به صورتها و شکلهای گوناگونی بوده است مانند: استفاده از واژگان و الفاظ قرآنی، بهرهگیری از مضمون آیات وحی، اشاره به شخصیتهای قرآنی.
– تقریباً هیچ دعایی از حضرت رضا (علیه السلام) وارد نشده مگر آن که از آیات وحی بهره گرفته شده است.
پینوشتها:
1- استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه اصفهان.
منابع تحقیق:
قرآن کریم.
1. الصحیفة الرضویة.
2. رستم پور، رقیه (1384)، التناص القرآنی فی شعر محمود دروریش، مجلة الجمعیة العلمیة الإیرانیة للغة العربیة و آدابها، العدد3، صص 15-34.
3. بروئیل پیرو و همکاران (1387)، تاریخ ادبیان فرانسه، تر: نسرین خطاطا و مهوش قویمی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
4. بنیس، محمد (1990م)، الشعر العربی الحدیث، بنیاته و إبدالاتها، المغرب، دار توبفال.
5. الحلبی، شهاب الدین محمود (1980م)، حسن التوسل إلی صناعة الترسل، تحقیق و دراسة أکرم عثمان یوسف، بغداد: وزارة الثقافة و الإعلام.
6. رمانی، ابراهیم (1988م)، النص الغائب فی الشعر العربی الحدیث، مجلة الوحدة، شماره 48.
7. ژنت، ژرار (1985م)، مدخل لجامع النص، تر: عد الرحمن ایوب، بغداد: دار الشؤون الثقافیة.
8. عزام، محمد (2005م)، شعریة الخطاب السردی، دمشق: منشورات اتحاد الکتاب العرب.
9. قائمی، مرتضی (1387)، بینامتنی دیوان ابوالعتاهیه با نهج البلاغه، مجله انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، شماره9، صص 157-178.
10. قاسم، سیز (1982م)، المفارقه فی القص العربی، مجله فصول، المجلد2، العدد3، صص 54-78.
11. کریستوا، ژولیا (1381)، کلام، مکالمه و رمان، پیام یزدانجو، تهران: نشر مرکز.
12. موسی، خلیل (2000م)، قراءات فی الشعر العربی الحدیث و المعاصر، دمشق: منشورات اتحا الکتاب العرب.
13. وعدالله، لیدیا (2005م)، التناص المعرفی فی شعر عزالدین المناصرة، دار المندلاوی.
14. همایی، استاد جلال الدین (1346)، فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلد دوم (صنایع بدیع و سرقات ادبی)، چاپ سوم، تهران: انتشارات توس.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ به اهتمام مرتضی سلمان نژاد؛ (1392)، جستاری در ادعیه رضویه با تأکید بر «الصحیفة الرضویة الجامعة»، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول