جنگ فرقهها!
در سالهایی نه چندان دور، در عهد صفویّه و سلطنت یکی از پادشاهان آن خاندان، آنگاه که برخی از مأموران و مبلّغان مسیحی از طریق دریای جنوب خود را به « اصفهان » و دربار شاهی رساندند، عکس العمل شدید پادشاه صفوی همه
نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
در سالهایی نه چندان دور، در عهد صفویّه و سلطنت یکی از پادشاهان آن خاندان، آنگاه که برخی از مأموران و مبلّغان مسیحی از طریق دریای جنوب خود را به « اصفهان » و دربار شاهی رساندند، عکس العمل شدید پادشاه صفوی همه را متعجّب ساخت. او دستور اخراج آن بیگانگان را صادر کرد و فرمان داد تا جای گامهای آنان را نیز با خاکستر بپوشانند؛ شاید که نشانهای از آن گستاخی و عداوت دربارهی اسلام و مسلمانان نماند.
وا اسفا که در وقت افول ستارهی بخت آن خاندان، تبشیریها هجوم آوردند و شمال و جنوب این دیار، مزیّن به نام شیعیان آل الله را در نوردیدند و تخم تثلیث و نفاق را در جای جای ایران زمین افشاندند. از اینجا و به برکت تسامح و سهل گیری زعمای وقت، هیچ گاه تبشیریها و جز آنان، مبلّغان شرک و الحاد در اقصا نقاط شرق اسلامی، منطقهای را امنتر از این دیار برای خویش نیافتند؛ چنان که امروز، در این دیار، تنها جماعتی با ملاحظاتی که هر زمان بیشتر از پیش بیدلیل و با دلیل در عرصههای مختلف و مناسبات مادّی و فرهنگی از خاستگاه فرهنگی خویش پا واپس میکشد، مسلمانانند.
طلوع خورشید انقلاب اسلامی ایران با زعامت مردی از خاندان پاک اهل بیت (علیهم السَّلام) این حقیقت را آشکار ساخت که راه رستگاری و خلاصی بشر از طوفان بلا و ابتلاء خودکامگی از میان صحن و سرای خاتم انبیاء و خانوادهی مکرّم و معزّز ایشان میگذرد.
پیروزی پی در پی این جریان مبارک در صحنههای مختلف، به همراه بیداری فراگیر اقوام و ملل، موج بزرگی را به راه انداخت؛ چنان که واسپس 30 سال محدود نشده وهر روز بیش از پیش بر توانایی و عزّت آن افزوده شده است.
این واقعهی شریف از سویی جریانات استکباری و صهیونی را متذکّر این معنا ساخته که امروز نه فردا، این امواج بساط کبر و نخوت و آلودگی آنان را در هم خواهد شکست و از دیگر سو، جریان انحرافی نفوذی سلفی گری وهّابی (زادهی روباه پیر استعمار) را.
چنان شد که در مراحل بعد و پس از شکست در صحنهی نبرد رو در رو، در کمتر از 25 سال، بیش از 2500 فرقه با نام و نشان و آرم از پستوخانهی سحر و جادوی الحاد ماسونی و پستی و آلودگی صهیونی و تحجّر و کج فهمی سلفی گری وهّابی سر برآورد تا شاید امکان مقابله با اعجاز موسوی و عزّت مهدوی و قدرت علوی را بیابند و دیگر بار چونان گذشته، موجب سرکوب مؤمنان و مستضعفان شوند. هم آنان که از گذرگاه نهضت اسلامی تجربهی دولت کریمهی مهدوی را در آیندهای نزدیک چشم میدارند.
جنگ فرقهها در برابر نهضت دین طلب و حقیقت جوی اسلامی را باید جدّی گرفت. از اطراف و اکناف خبر میرسد که در حرکتی خزنده، جریان سلفی وهّابی هماورد میطلبد و با زیادت خواهی، فضا را بر اهل ایمان از میان شیعیان و اهل تسنّن ریشهدار در این دیار تنگ مینماید. وهّابیت با سوء استفاده از فضای باز موجود کشور، آثار خویش را منتشر و توزیع مینمایند و بیمحابا جوانان مسلمان و فاقد قدرت نقد و نظر را به چالش فرا میخوانند؛ به همان سان که مبلّغان تبشیری مسیحی با جان مایهی اعتقادی نوجوانان و جوانان چنین میکنند. درست عین جریانهای فاسد و مفسد بابی و بهایی و بالأخره صوفی مسلکان که گاه در برخی نقاط کبّاده کشیده و اولتیماتم تعیین میکنند. این جریانهای مشکوک، تعلیم دیده و مأمور محیطهای دانشگاهی را چمنزار مناسبی برای خویش شناختهاند تا در آن مأوا گرفته و ریشه بدوانند و حتّی گاه برخی اساتید بیهیچ واهمه آموزههای منحرف خود را بر ذهن و جان جوانان آوار میسازند.
آنان را چه میشود و ما را چه؟
گاه روی به افراط میگذاریم و گاه به تفریط.
هم زیستی مسالمت آمیز، مراعات حال اهل ملل و نحل، جلوگیری از تفرقه و تشتّت، دفاع از مظلوم، بیتوجّه به وابستگی فرقهای و مذهبی و تیمار افتادگان در وظیفهی شرعی و فرهنگی و انسانی مردم ما در طیّ همهی قرون و اعصار بوده و هست امّا؛
فرقهها امروزه چونان دستهها و گروهانهای خصم روی به میدان آوردهاند و جان جوانان را نشانه میروند تا شاید جسم و ذهن آنان را نیز تصاحب کنند و از همین روست که میبایست با استفاده از همهی امکان، اقدامی بازدارنده و مصونیّت بخش داشت. در این میان توجّه به موارد زیر ضروری است:
1. محدود ساختن میدان عمل و حضور گردانندگان فرقههای انحرافی، شبه مذهبی، شبه عرفانی، بهایی، وهّابی و…؛ از مجاری قانونی و رسمی کشوری؛
2. پالایش محیطهای آموزشی و علمی – به ویژه دانشگاهها – از حضور مبلّغان رسمی و غیررسمی این جریانات؛
3. ایجاد زمینههای نقد جدّی و مستمرّ این جریانهای انحرافی از طریق شبکههای مختلف رسانهی ملّی (پا به پای پخش مسابقات فوتبال اروپایی و آسیایی؟!)؛
4. ایجادِ لجنههای (1) پژوهشی و علمی در مراکز علمی (حوزوی و دانشگاهی) برای شناسایی جریانات، ردّیه نویسی، تربیت مبلّغ و مربّی؛
5. افشای ماهیّت این فرقههای وابسته به ملحدان ماسونی، موذیانههای صهیونی و کج فهمهای بازی خوردهی سلفی با ارائهی برنامههای مستند و مستدلّ تلویزیونی، مطبوعاتی و…؛
6. پیگیری قضایی عوامل اصلی و مأموران اعزامی از آن سوی آبهای شمال و جنوب و محدود ساختن دایرهی عمل اجتماعی آنان در نواحی مختلف ایران اسلامی؛
7. کنترل مصادر نشر و توزیع مستقیم یا مخفیانهی آثار شبه فرهنگی این نحلهها (این مهم در وظیفهی دستگاههای اجرایی و نظارتی فرهنگی کشور است)؛
8. ایجاد بستر مناسب برای ارائهی سهل، ارزان و همهی جانبهی آثار فرهنگی سالم (تهیه شده توسط اشخاص حقیقی و حقوقی دل سوز، آگاه و دردمند).
این همه در حالی است که امروزه به برکت سیاست انقباضی دستگاههای رسمی کشوری، عموم عرضه کنندگان آثار فرهنگی و مذهبی سالم و مستقل در تنگنا و سختی گرفتار آمده و از تدارک مایحتاج اوّلیهی انتشار آثار خود نیز در سختی و مشقّت افتادهاند. بر هیچ کس پوشیده نیست که مطبوعات و ناشران با گذر از پیچ و خمهای سخت اداری و پس از خرید کاغذ مورد نیاز خود از بازارهای آزاد و رها، آن هم با قیمتهای سرسام آور آثار خود را منتشر میسازند)؛
9. پیش بینی سیستم معقول و گرهگشای توزیع آثار فرهنگی در اقصا نقاط کشور، طیّ 30 سال اخیر، موضوع توزیع آثار فرهنگی (مطبوعات و کتب) در زمرهی مهمترین موضوعات مبتلا به تهیه کنندگان این گونه آثار بوده و هست و این در حالی است که بخش عمدهی آثار فرهنگی مطلوب و روز آمد توسط اشخاص حقیقی و حقوقی مستقل از دستگاههای رسمی و دولتی تهیه و تولید میشود؛
10. پیراستن برنامههای گسترده و خارج از شمار رسانهی ملّی از شائبههای فرهنگی. (باز گذاشتن درهای نقد جدّی و البتّه فراگیر آثار رسانهی ملّی امری ضروری به نظر میرسد؛ این همه در حالی است که مجال نقد آثار این رسانه وجود ندارد و در مقابل، میدان تعریف و تمجید و تبریک و تشویق بیحدّ و شمار برای محصولات رنگارنگ آن باز و گشاده است.
بیگمان، در سایهی اقتدار حکومت اسلامی، این ملحدان و مشرکان و معاندانند که باید احساس تنگی و ناامنی کنند.
نمیتوان در سفرهای گشاده، انواع اطعمه و اشربهی سالم، مشکوک و مسموم را فراروی کودکان، نوجوانان، جوانان و خانوادههای فاقد توانایی نقد و تشخیص فنّی قرار داد و انتظار داشت که آنان مبتلای شک، شبهه، الحاد و نفاق فرهنگی نشوند؛ مگر هیچ یک از دستگاههای بهداشتی و درمانی مجوّز توزیع وعرضهی آثار غذایی و بهداشتی آلوده و مشکوک را در داروخانههای رسمی صادر میکنند.
بهداشت روانی، امنیّت فرهنگی و سلامت اعتقادی به مراتب مهمتر از بهداشت جسمی است و مراقبت از آن در تکلیف همهی کسانی است که دستی در کار دارند.
وا اسفا که در وقت افول ستارهی بخت آن خاندان، تبشیریها هجوم آوردند و شمال و جنوب این دیار، مزیّن به نام شیعیان آل الله را در نوردیدند و تخم تثلیث و نفاق را در جای جای ایران زمین افشاندند. از اینجا و به برکت تسامح و سهل گیری زعمای وقت، هیچ گاه تبشیریها و جز آنان، مبلّغان شرک و الحاد در اقصا نقاط شرق اسلامی، منطقهای را امنتر از این دیار برای خویش نیافتند؛ چنان که امروز، در این دیار، تنها جماعتی با ملاحظاتی که هر زمان بیشتر از پیش بیدلیل و با دلیل در عرصههای مختلف و مناسبات مادّی و فرهنگی از خاستگاه فرهنگی خویش پا واپس میکشد، مسلمانانند.
طلوع خورشید انقلاب اسلامی ایران با زعامت مردی از خاندان پاک اهل بیت (علیهم السَّلام) این حقیقت را آشکار ساخت که راه رستگاری و خلاصی بشر از طوفان بلا و ابتلاء خودکامگی از میان صحن و سرای خاتم انبیاء و خانوادهی مکرّم و معزّز ایشان میگذرد.
پیروزی پی در پی این جریان مبارک در صحنههای مختلف، به همراه بیداری فراگیر اقوام و ملل، موج بزرگی را به راه انداخت؛ چنان که واسپس 30 سال محدود نشده وهر روز بیش از پیش بر توانایی و عزّت آن افزوده شده است.
این واقعهی شریف از سویی جریانات استکباری و صهیونی را متذکّر این معنا ساخته که امروز نه فردا، این امواج بساط کبر و نخوت و آلودگی آنان را در هم خواهد شکست و از دیگر سو، جریان انحرافی نفوذی سلفی گری وهّابی (زادهی روباه پیر استعمار) را.
چنان شد که در مراحل بعد و پس از شکست در صحنهی نبرد رو در رو، در کمتر از 25 سال، بیش از 2500 فرقه با نام و نشان و آرم از پستوخانهی سحر و جادوی الحاد ماسونی و پستی و آلودگی صهیونی و تحجّر و کج فهمی سلفی گری وهّابی سر برآورد تا شاید امکان مقابله با اعجاز موسوی و عزّت مهدوی و قدرت علوی را بیابند و دیگر بار چونان گذشته، موجب سرکوب مؤمنان و مستضعفان شوند. هم آنان که از گذرگاه نهضت اسلامی تجربهی دولت کریمهی مهدوی را در آیندهای نزدیک چشم میدارند.
جنگ فرقهها در برابر نهضت دین طلب و حقیقت جوی اسلامی را باید جدّی گرفت. از اطراف و اکناف خبر میرسد که در حرکتی خزنده، جریان سلفی وهّابی هماورد میطلبد و با زیادت خواهی، فضا را بر اهل ایمان از میان شیعیان و اهل تسنّن ریشهدار در این دیار تنگ مینماید. وهّابیت با سوء استفاده از فضای باز موجود کشور، آثار خویش را منتشر و توزیع مینمایند و بیمحابا جوانان مسلمان و فاقد قدرت نقد و نظر را به چالش فرا میخوانند؛ به همان سان که مبلّغان تبشیری مسیحی با جان مایهی اعتقادی نوجوانان و جوانان چنین میکنند. درست عین جریانهای فاسد و مفسد بابی و بهایی و بالأخره صوفی مسلکان که گاه در برخی نقاط کبّاده کشیده و اولتیماتم تعیین میکنند. این جریانهای مشکوک، تعلیم دیده و مأمور محیطهای دانشگاهی را چمنزار مناسبی برای خویش شناختهاند تا در آن مأوا گرفته و ریشه بدوانند و حتّی گاه برخی اساتید بیهیچ واهمه آموزههای منحرف خود را بر ذهن و جان جوانان آوار میسازند.
آنان را چه میشود و ما را چه؟
گاه روی به افراط میگذاریم و گاه به تفریط.
هم زیستی مسالمت آمیز، مراعات حال اهل ملل و نحل، جلوگیری از تفرقه و تشتّت، دفاع از مظلوم، بیتوجّه به وابستگی فرقهای و مذهبی و تیمار افتادگان در وظیفهی شرعی و فرهنگی و انسانی مردم ما در طیّ همهی قرون و اعصار بوده و هست امّا؛
فرقهها امروزه چونان دستهها و گروهانهای خصم روی به میدان آوردهاند و جان جوانان را نشانه میروند تا شاید جسم و ذهن آنان را نیز تصاحب کنند و از همین روست که میبایست با استفاده از همهی امکان، اقدامی بازدارنده و مصونیّت بخش داشت. در این میان توجّه به موارد زیر ضروری است:
1. محدود ساختن میدان عمل و حضور گردانندگان فرقههای انحرافی، شبه مذهبی، شبه عرفانی، بهایی، وهّابی و…؛ از مجاری قانونی و رسمی کشوری؛
2. پالایش محیطهای آموزشی و علمی – به ویژه دانشگاهها – از حضور مبلّغان رسمی و غیررسمی این جریانات؛
3. ایجاد زمینههای نقد جدّی و مستمرّ این جریانهای انحرافی از طریق شبکههای مختلف رسانهی ملّی (پا به پای پخش مسابقات فوتبال اروپایی و آسیایی؟!)؛
4. ایجادِ لجنههای (1) پژوهشی و علمی در مراکز علمی (حوزوی و دانشگاهی) برای شناسایی جریانات، ردّیه نویسی، تربیت مبلّغ و مربّی؛
5. افشای ماهیّت این فرقههای وابسته به ملحدان ماسونی، موذیانههای صهیونی و کج فهمهای بازی خوردهی سلفی با ارائهی برنامههای مستند و مستدلّ تلویزیونی، مطبوعاتی و…؛
6. پیگیری قضایی عوامل اصلی و مأموران اعزامی از آن سوی آبهای شمال و جنوب و محدود ساختن دایرهی عمل اجتماعی آنان در نواحی مختلف ایران اسلامی؛
7. کنترل مصادر نشر و توزیع مستقیم یا مخفیانهی آثار شبه فرهنگی این نحلهها (این مهم در وظیفهی دستگاههای اجرایی و نظارتی فرهنگی کشور است)؛
8. ایجاد بستر مناسب برای ارائهی سهل، ارزان و همهی جانبهی آثار فرهنگی سالم (تهیه شده توسط اشخاص حقیقی و حقوقی دل سوز، آگاه و دردمند).
این همه در حالی است که امروزه به برکت سیاست انقباضی دستگاههای رسمی کشوری، عموم عرضه کنندگان آثار فرهنگی و مذهبی سالم و مستقل در تنگنا و سختی گرفتار آمده و از تدارک مایحتاج اوّلیهی انتشار آثار خود نیز در سختی و مشقّت افتادهاند. بر هیچ کس پوشیده نیست که مطبوعات و ناشران با گذر از پیچ و خمهای سخت اداری و پس از خرید کاغذ مورد نیاز خود از بازارهای آزاد و رها، آن هم با قیمتهای سرسام آور آثار خود را منتشر میسازند)؛
9. پیش بینی سیستم معقول و گرهگشای توزیع آثار فرهنگی در اقصا نقاط کشور، طیّ 30 سال اخیر، موضوع توزیع آثار فرهنگی (مطبوعات و کتب) در زمرهی مهمترین موضوعات مبتلا به تهیه کنندگان این گونه آثار بوده و هست و این در حالی است که بخش عمدهی آثار فرهنگی مطلوب و روز آمد توسط اشخاص حقیقی و حقوقی مستقل از دستگاههای رسمی و دولتی تهیه و تولید میشود؛
10. پیراستن برنامههای گسترده و خارج از شمار رسانهی ملّی از شائبههای فرهنگی. (باز گذاشتن درهای نقد جدّی و البتّه فراگیر آثار رسانهی ملّی امری ضروری به نظر میرسد؛ این همه در حالی است که مجال نقد آثار این رسانه وجود ندارد و در مقابل، میدان تعریف و تمجید و تبریک و تشویق بیحدّ و شمار برای محصولات رنگارنگ آن باز و گشاده است.
بیگمان، در سایهی اقتدار حکومت اسلامی، این ملحدان و مشرکان و معاندانند که باید احساس تنگی و ناامنی کنند.
نمیتوان در سفرهای گشاده، انواع اطعمه و اشربهی سالم، مشکوک و مسموم را فراروی کودکان، نوجوانان، جوانان و خانوادههای فاقد توانایی نقد و تشخیص فنّی قرار داد و انتظار داشت که آنان مبتلای شک، شبهه، الحاد و نفاق فرهنگی نشوند؛ مگر هیچ یک از دستگاههای بهداشتی و درمانی مجوّز توزیع وعرضهی آثار غذایی و بهداشتی آلوده و مشکوک را در داروخانههای رسمی صادر میکنند.
بهداشت روانی، امنیّت فرهنگی و سلامت اعتقادی به مراتب مهمتر از بهداشت جسمی است و مراقبت از آن در تکلیف همهی کسانی است که دستی در کار دارند.
پینوشت:
1. گروه، دسته.
منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، زنجیرهای نامرئی، تهران: هلال، چاپ اول