امامت عامه از دیدگاه حضرت مهدی (ع) (2)
18- عدم اجتماع دو امام در یک عصر
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی اوصیای از اولاد حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
«… ثم الی الاوصیاء من ولده واحداً واحداً» (1)؛
«… سپس [امر امامت] را به اوصیای از اولاد [ حضرت علی (علیه السلام)] واگذار کرد، یکی یکی».
ما معتقدیم که در هر عصر و زمانی یک پیامبر یا رسول و یا یک حجت و امام صاحب امری بوده و خواهد بود، و تعدد حجتها در عرض هم به دلیل نقلی و عقلی باطل است، و لذا اوصیا و امامان بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی پس از دیگری آمده و به مقام امامت رسیدهاند، و الآن نیز که عصر غیبت است ما معتقد به امامت یک امام و آن امام زمان (علیه السلام) هستیم.
و نیز از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«و قد أبی الله عزوجل ان یکون الامامة فی اخوین بعد الحسن و الحسین (علیهماالسلام)» (2)؛
«و به طور حتم خداوند عزوجل ابا کرده که امامت بعد حسن و حسین (علیهماالسلام) در دو برادر باشد».
19- حجت باطن و حجت ظاهر
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی خلقت انسانها فرمود:
«… و جعل لهم اسماعاً و ابصاراً و قلوباً و ألباباً، ثم بعث الیهم النبیین مبشرین و منذرین» (3)؛
«… و برای انسانها گوش و چشم و قلب و عقل قرار داد، سپس به سوی آنان پیامبران را فرستاد که بشارت دهنده و بیم دهندهاند».
مطابق آیات قرآن کریم، خداوند متعال انسان را که از شکم مادر آفرید هیچ نمیدانست، تا اینکه به او وسیله و ابزار علم عطا نمود که همان سمع و بصر و قلب و خرد باشد. و به این هم اکتفا نکرد بلکه غیر از حجت باطنی به سوی او حجتهای ظاهری که انبیا بودند فرستاد تا هدایت بشر را تکمیل نمایند.
20- امام حاضر یا غایب
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«اما تعلمون انّ الارض لاتخلو من حجة، اما ظاهراً و اما مغموراً» (4)؛
«آیا نمیدانید که زمین هرگز خالی از حجت نمیباشد، یا حجت ظاهر و یا حجت پنهان».
زمین هیچگاه خالی از حجت نیست؛ ولی این به این معنا نیست که همیشه حجت خدا در بین مردم ظاهر باشد، بلکه عموم اوقات بین مردم ظاهر میباشد ولی برخی از مواقع به جهت مصالحی که وجود دارد از دیدهی مردم مخفی میگردد.
21- خالی نبودن زمین از حجت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به شیعیانش میفرماید:
«أَوَ ما رأیتم کیف جعل الله لکم… أعلاماً تهتدون بها من لدن آدم الی ان ظهر الماضی (علیه السلام)…» (5)؛
«آیا ملاحظه نکردید که خداوند چگونه برای شما از زمان آدم (علیه السلام) تا زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) [هدایت] قرار داد تا به واسطهی آنها هدایت پیدا کنید».
آن حضرت نیز میفرماید:
«کلما غاب بدا عَلَم، و اذا أفل نجم طلع نجم» (6)؛
«هر زمان که نشانهای غائب شود نشانهای دیگر طلوع کرد، و هرگاه ستارهای غروب کرد ستارهای دیگر طلوع نمود».
ما معتقدیم که زمین هیچگاه از زمان آدم (علیه السلام) تاکنون از حجت الهی خالی نبوده است؛ خواه رسول باشد یا نبی یا امام و یا وصی، همانگونه که در جای خود به آنها اشاره شده است.
22- قوام دین به قوام امام
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«قد قتلوا بقتلک الاسلام، و عطلوا الصلاة و الصیام، و نقضوا السُنَنَ و الأحکام، و هدموا قواعد الایمان، و حرّفوا آیات القرآن» (7)؛
«به کشتنت اسلام را کشتند و نماز و روزه را بیهوده و مهمل گذاشتند و سنتها و احکام را شکسته و پایههای ایمان را نابود کرده و آیات قرآن را تحریف نمودند».
و نیز نقل شده که فرمود:
«و فُقِدَ بفقدک التکبیر و التهلیل، و التحریم و التحلیل، و التنزیل و التأویل، و ظهر بعدک التغییر و التبدیل، و الإلحاد و التعطیل، و الأهواء و الأضالیل و الفتن و الأباطیل» (8)؛
«با کشته شدنت تکبیر و تهلیل، و تحریم و تحلیل، و تنزیل و تأویل از بین رفت، و پس از تو تغییر و تبدیل و بیدینی و کفر و خواهشهای نفسانی، و گمراهیها و آشوبها و بیهودگیها و باطلها آشکار گردید».
قوام دین و احکام آن به وجود امام معصوم است. با وجود امام است که قواعد اسلام پابرجاست و آیات قرآن به طور صریح تبیین میشود، و با الحاد و هواهای نفسانی و ضلالت و گمراهی مقابله گردد، و لذا با کشتن امام خواستند تا اسلام را نابود کرده و احکام دین را تعطیل نمایند و آیات قرآن را تحریف کنند، و به جای آن کفر و الحاد و ضلالت را جایگزین سازند، گرچه با کشتن آن حضرت بعد از مدتی نه چندان دور اسلام زنده شد.
23- امام، تذکّر دهندهی به خدا و رسول
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش چنین تعلیم دادهاند:
«اللهم و نحن عبیدک التائقون الی ولیک المذکر بک و بنبیک» (9)»
«بارالها! ما بندگان تو شیفتهی ولیّ توایم که یادآور تو و پیامبرت میباشد».
امام معصوم (علیه السلام) وظیفهاش توجه دادن مردم به خدا و پیامبرش میباشد؛ زیرا به او وحی تشریعی نمیشود و لذا به خدا و رسولش دعوت مینماید و در حقیقت بیان کنندهی کتاب و سنت میباشد.
24- امام (علیه السلام)، نگهبان و پناه مردم
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش تعلیم داده تا اینگونه به خداوند متعال عرضه بدارند:
«اللهم و نحن عبیدک التائقون الی ولیک المذکر بک و بنبیک، خلقته لنا عصمة و ملاذاً» (10)؛
«بارالها! و ما بندگان تو که مشتاق ولی توایم، او که مردم را به سوی تو و پیامبرت راهنمایی میکند، و او را برای ما [سبب] نگاه داری و پناه خلق کردی».
وظیفهی امام معصوم نگه داری مردم از افتادن در گناه و معصیت و نافرمانی خداوند است، و او پناه مردم در تمام امور میباشد.
25- رفتن به سوی خدا از راه امام
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی خود چنین تعبیر میکند:
«باب الله الذی منه یؤتی» (11)؛
«درگاه خدا که از آن در وارد شوند».
کسی که میخواهد به سوی خداوند تقرب یابد تنها باید از راه امام معصوم باشد که او را به بیراهه و انحراف نکشاند، و امام معصوم در این عصر و زمان کسی جز امام زمان، حضرت مهدی (علیه السلام) نیست.
26- توجه به خدا از راه امام
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی خود چنین تعبیر فرمودهاند:
«وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء» (12)؛
«وجه خدا که اولیاء به سوی او توجه کنند».
امام زمان (علیه السلام) به جهت قرب معنوی به خداوند مظهر صفات جمال و کمال الهی است و لذا کسانی که بخواهند سیر و سلوک به سوی خدا داشته باشند باید به سوی او روی کرده و از طریق او و با دستگیری آن حضرت راه قرب به خدا را بپیمایند.
27- امام (علیه السلام)، سبب اتصال دهندهی بین آسمان و زمین
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی خود این چنین تعبیر فرمودهاند:
«السبب المتصل بین الارض و السماء» (13)؛
«سبب اتصال دهندهی بین آسمان و زمین».
امام زمان (علیه السلام) تنها وسیله و واسطهی فیض تکوین و فیض تشریع است که بین عالم ربوبی و عالم ناسوت را به هم متصل میگرداند، و اوست که فیض را از حضرت سبحانه و تعالی گرفته و به خلق خداوند افاضه میکند؛ چرا که عالم مادیات و معنویات عالم اسباب و مسببات است.
28- اقامهی دین خدا، از وظایف اوصیا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی فلسفهی نصب اوصیا میفرماید:
«و تخیّرت له اوصیاء… اقامة لدینک» (14)؛
«و برای هر یک از پیامبران وصی انتخاب کرده… به جهت برپایی دینت».
خداوند متعال برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تمام انبیا، علی الخصوص انبیای اولوالعزم جانشینانی قرار داده تا دین خدا و تعالیم و دستورات آن را برپا سازند.
29- تمام شدن حجت بر بندگان، از اهداف نصب اوصیا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی فلسفهی نصب اوصیا میفرماید:
«و تخیّرت له اوصیاء… حجة علی عبادک» (15)؛
«و برای هر یک از پیامبران اوصیا را اختیار کردی… تا حجت بر بندگانت تمام گردد».
یکی دیگر از اهداف برگزیدن اوصیا برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر پیامبران الهی اتمام حجت بر بندگان خداست تا عذر نیاورند که کسی نبود تا ما را به سنت واقعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هدایت و رهنمون سازد.
30- جلوگیری از تحریف، از اهداف نصب اوصیا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی فلسفهی نصب امامان و اوصیا میفرماید:
«و تخیّرت له اوصیاء… لئلا یزول الحق عن مقرّه» (16)؛
«و برای هر یک از پیامبران اوصیا اختیار کردی… تا حق از جایگاهش کنار زده نشود».
بعد از هر پیامبری عدهای از مغرضان یا بیخبران حق را از مسیر اصلیاش منحرف کرده و به بیراهه کشاندند، و لذا یکی از اهداف انتخاب جانشینان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر انبیا، جلوگیری از انحراف حق از جایگاه آن است.
31- جلوگیری از غلبهی باطل، از اهداف نصب اوصیا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی فلسفهی نصب امامان میفرماید:
«و تخیّرت له اوصیاء… لئلا… یغلب الباطل علی اهله» (17)؛
«و برای هر پیامبری اوصیا اختیار کردی… تا باطل بر اهلش چیره نگردد».
بعد از هر پیامبری و از آن جمله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از اهل باطل در صدد غلبه دادن باطل خود بر اهل حق برآمده و اسباب ضلالت و گمراهی جامعه را فراهم میسازند، و یکی از اهداف انتخاب اوصیا جلوگیری از غلبهی باطل بر حق و اهل حق است.
32- جلوگیری از عذرتراشی، از اهداف اوصیا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی یکی از اهداف نصب اوصیا میفرماید:
«… و لایقول احد لولا ارسلت الینا رسولاً منذراً، و اقمت لنا علماً هادیاً، فنتبع آیاتک من قبل ان نذلّ و نخزی» (18)؛
«… و تا این که کسی نگوید: چرا فرستادهی هشدار دهندهای بسوی ما نفرستادی و نشانهی راهنمایی برایمان بر پای نداشتی، تا پیش از آن که به ذلت و خواری در افتیم از آیاتت پیروی کنیم».
برخی به دنبال عذرتراشی برای عملکرد نابخردانهی خود هستند، و اگر حجتهای الهی برای آنان انتخاب نگردد بهانه آورده و میگویند: اگر آن حجتها بودند ما از آیات خدا پیروی میکردیم، و لذا فرستادن رسولان و نصب امامان به جهت اتمام حجت ضرورت دارد.
33- امام (علیه السلام)، بندهی ذلیل خدا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:
«… فانّی عبدک، ابن امتک، أسیر بین یدیک» (19)؛
«… همانا من بندهی تو، فرزند بندهی تو، فرزند کنیز تو، و اسیر نزد توام».
امامان (علیهم السلام) گرچه دارای مقامات عالی بوده و هستند ولی همهی آنها به برکت مقام عبودیت برای پروردگار عالمیان بوده است، نه آن که به طور استقلال آنها را داشته باشند، و لذا هرچه به درجات بالاتر نایل شدهاند مقام عزت خداوند را بیشتر درک کرده و در نتیجه به عبودیت خود بیشتر اعتراف نمودهاند.
34- اولیای الهی، واسطهی فیض خدا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به پیامبر و حضرت علی (علیهماالسلام) میفرماید:
«اکفیانی فانّکما کافیای، و انصرانی فانّکما ناصرای» (20)؛
«مرا کفایت کنید؛ چرا که شما کفایت کنندهی من هستید، و مرا یاری کنید؛ چرا که شما یاریرسان من میباشید».
گرچه نصرت از جانب خداوند متعال است همانگونه که در قرآن نیز به آن اشاره شده است، و نیز خداوند متعال انسان را کفایت میکند، ولی از آن جا که عالم، عالم اسباب و مسببات است و فیض الهی از کانال اسباب به عالم دنیا میرسد لذا در جملات بالا چنین آمده که خطاب به پیامبر و حضرت علی (علیهماالسلام) عرضه میدارد که شما دو نفر مرا کفایت کرده و یاری نمایید.
35- حفظ دین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از وظایف هر وصی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی هر یک از پیامبران الهی میفرماید:
«… و تخیّرت له اوصیاء، مستحفظاً بعد مستحفظ من مدة الی مدة» (21)؛
«… و برای هر یک از آنان جانشینانی اختیار کردی که یکی پس از دیگری نگهبان آن آیین باشند و مدت معینی این مسئولیت را بپذیرند».
در اینکه آیا هر پیامبری وصی دارد و وظایف او چیست نزد متکلمان اسلامی اختلاف است؛ اهل سنت ضرورت اوصیای معصوم را قبول ندارند، ولی شیعه معتقد به ضرورت اوصیا برای انبیای الهی است و از وطایف آنها حفظ دین پیامبران الهی از زیاده و نقیصه و تحریف میدانند، همانگونه که از جملات بالا استفاده میشود.
36- انتظام امر امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«أَوَ لم یعلموا انتظام أئمتهم بعد نبیهم (صلی الله علیه و آله و سلم) واحداً بعد واحد الی ان افضی الأمر بأمرالله عزوجل الی الماضی یعنی الحسن بن علیّ صلوات الله علیه، فقام مقام آبائه (علیهم السلام)» (22)؛
«آیا ندانستند که امامانشان بعد از پیامبرشان یکی پس از دیگری به طور منظم میآمد تا آنکه امر [امامت] به امر خداوند عزوجل به ماضی یعنی حسن بن علیّ صلوات الله علیه منتقل شد، و او به جای پدرانش (علیهم السلام) قرار گرفت».
نظام امر مردم بعد از هر پیامبری به امامت و رهبری صحیح جامعه است که بعد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به امر خداوند متعال به اهل بیت (علیهم السلام) محوّل شده است، گرچه مخالفان، این نظام را در ظاهر برهم زدند ولی اهل بیت (علیهم السلام) صحنه را خالی نکرده و حافظ دین و شریعت بودند.
پینوشتها:
1. غیبت، طوسی، ص 287.
2. بحارالانوار، ج 50، ص 230.
3. غیبت، طوسی، ص 287.
4. کمال الدین، ج 2، ص 510.
5. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 466.
6. احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 466.
7. مزارکبیر، ص 165.
8. همان.
9. اقبال الاعمال، ص 290.
10. اقبال الاعمال، ص 290.
11. همان.
12. همان.
13. اقبال الاعمال، ص 290.
14. مصباح الزائر، ص 230.
15. مصباح الزائر، ص 230.
16. همان.
17. مصباح الزائر، ص 230.
18. همان.
19. بحارالانوار، ج 85، ص 234.
20. بحارالانوار، ج 53، ص 275.
21. مصباح الزائر، ص 230.
22. کمال الدین، ج 2، ص 510.
منبع مقاله :
رضوانی، علی اصغر؛ (1388)، دینشناسی از دیدگاه حضرت مهدی (ع)، قم: انتشارات دلیل ما، چاپ اول