خانه » همه » مذهبی » برهان وجودی در اثبات خدا

برهان وجودی در اثبات خدا

برهان وجودی در اثبات خدا

آنسلم قدیس (ح1033-1109م) اسقف اعظم کلیسای کانتربری، در فصل دوم تا چهارم از کتاب پروسلوگیوم (1) برای اثبات وجود خدا به طرح برهانی پرداخته که به برهان وجودی معروف شده است. تقریر ساده‌ی این برهان چنین است:

04911 - برهان وجودی در اثبات خدا
04911 - برهان وجودی در اثبات خدا

 

نویسنده: دکتر حسن یوسفیان

 


آنسلم قدیس (ح1033-1109م) اسقف اعظم کلیسای کانتربری، در فصل دوم تا چهارم از کتاب پروسلوگیوم (1) برای اثبات وجود خدا به طرح برهانی پرداخته که به برهان وجودی معروف شده است. تقریر ساده‌ی این برهان چنین است:
الف) بی‌تردید، منکران وجود خدا می‌توانند در ذهن خود این مفهوم را تصور کنند:« موجودی که بزرگ‌تر (2) از آن قابل تصور نیست ».
ب) با این حال، ادعای منکران آن است که آنچه در ذهن تصور کرده‌اند، در خارج از ذهن وجود ندارد.
ج) یقیناً آنچه « هم در ذهن و هم در خارج از ذهن » موجود باشد، کامل‌تر از موجودی است که « تنها در ذهن » موجود است. (3)
د) بنابراین، آنچه منکر وجود خدا تصور کرده، هم « کامل‌ترین موجود قابل تصور » است (مقدمه‌ی الف) و هم « کامل‌ترین موجود قابل تصور » نیست (مقدمه‌ی ب و ج ). و این تناقضی است آشکار.
نتیجه: برای رهایی از تناقض یاد شده ناچار باید پذیرفت که خدا در خارج از ذهن هم وجود دارد.
به بیان دیگر، اگر « موجودی را که کامل‌تر از آن قابل تصور نیست » X بنامیم، می‌توان قیاسی استثنایی به صورت زیر ترتیب داد:
* اگر «X» در خارج از ذهن موجود نباشد، آنگاه «X»«X» نیست.
* لکن «X»«X» است.
* بنابراین «X» در خارج از ذهن موجود است.

برخی از اندیشمندان مسلمان نیز – همانند آنسلم – تلاش کرده‌اند که با تأمل در مفهوم وجود به اثبات مصداق اصیل آن ( خداوند ) بپردازند؛ چنان که یکی از عارفان قرن هشتم هجری به نام ابوحامد اصفهانی درکتاب قواعد التوحید (4) می‌گوید:
حقیقت وجود – از آن نظرکه حقیقت وجود است – ذاتاً عدم را نمی‌پذیرد؛ زیرا یکی از دو نقیض متصف به دیگری نتواند بود، و هیچ طبیعتی به طبیعت دیگر منقلب نخواهد شد. بنابراین، از آنجا که حقیقت وجود ذاتاً عدم را نمی‌پذیرد، ذاتاً واجب است.(5)

بیشتر بدانیم
موافقان و مخالفان برهان وجودی
در جهان غرب، برهان آنسلم، موافقان و مخالفان نام آوری داشته است. از میان موافقان این برهان – که گاه خود به ارائه‌ی تقریرهایی نو از آن پرداخته‌اند – چند شخصیت زیر برجسته‌تر از دیگران‌اند: دکارت (1596-1650م)، اسپینوزا (1632-1677م)، لایب نیتس (1646-1716م)، هگل (1770-1831م) و کارل بارت (1886-1968م).(6) از مخالفان این برهان نیز توماس آکویناس (1225-1274م) و ایمانوئل کانت (1724-1804م) آوازه‌ی بیشتری دارند.(7)
در جهان اسلام نیز افراد زیر، برهانی وجودی شبیه برهان ابوحامد اصفهانی اقامه کرده‌اند: محمد مهدی نراقی (1128-1209ق)، محمدرضا قمشه‌ای (متوفای 1306ق)، محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی (1296-1361ق)، و مهدی حائری یزدی (1301-1378ش).(8)

یکی از راهبان معاصر آنسلم، به نام گونیلو، با اشکالی نقضی برهان وجودی آنسلم را به چالش کشیده است.(9) به گفته‌ی وی، اگر چنین برهانی درست باشد، با بهره‌گیری از آن می‌توان وجود هر امر موهومی را اثبات کرد! برای مثال، این مفهوم ذهنی را در نظر بگیرید:« جزیره‌ای که کامل‌تر از آن قابل تصور نیست ». آیا نمی‌توان با استفاده از نظایر همان مقدماتی که در برهان آنسلم به کار رفته است، وجود چنین جزیره‌ای را اثبات کرد؟(10)
افزون بر این، برهان وجودی با اشکالات دیگری از سوی اندیشمندان شرقی و غربی روبه رو شده است.(11) یکی از آنها که نادرستی همه‌ی تقریرهای برهان وجودی را می‌نمایاند، این است که چنین برهانی « مفهوم » و « مصداق » را به هم آمیخته و میان آنها خلط کرده است. برای توضیح بیشتر، بهتر است از دو اصطلاح « حمل ذاتی اولی » و « حمل شایع صناعی » بهره ببریم.(12)
هنگامی که محمولی را بر موضوعی بار می‌کنیم، گاه اتحاد مفهومی آن دو را در نظر داریم و گاه یگانگی مصداقی آنها را. نوع نخست را « حمل ذاتی اولی » و نوع دوم را « حمل شایع صناعی » می‌نامند. فیلسوفان و منطق‌دانان مسلمان با بهره‌گیری از این اصطلاحات، تناقضات ظاهری میان قضایایی چون « جزئی جزئی است » و « جزئی کلی است » را برطرف می‌سازند. اگر اتحاد مفهومی و حمل ذاتی مقصود باشد، جزئی جز جزئی نتواند بود؛ اما به حمل شایع، جزئی نیز از مصادیق کلّی به شمار می‌آید؛ زیرا مفهوم « جزئی » قابل انطباق بر امور فراوانی است: این کتاب، آن دفتر، و … . (13)
با توجه به آنچه گذشت، این ادعای منکران وجود خدا که « واجب الوجود معدوم است » را نمی‌توان، با سخنانی از این دست پاسخ داد: « وجود ضرورتاً موجود است ». آری به حمل اولی ذاتی، هر چیزی بر خودش قابل حمل است و هر « الف »‌ی ضرورتاً « الف » است. اما از این اتحاد مفهومی – که جایگاه آن عالم ذهن است – نمی‌توان حکمی درباره‌ی مصادیق خارجی موضوع و محمول استخراج کرد. حتّی درباره‌ی امور محال نیز – که هیچ مصداقی در خارج از ذهن ندارند – می‌توان با حمل اولی ذاتی، قضیه‌ای صادق پدید آورد:« دایره‌ی چهار گوش ضرورتاً دایره‌ی چهار گوش است ».
چگونگی ورود این اشکال بر برهان آنسلم، نیاز به دقت بیشتری دارد. وی خدا را چنین تعریف می‌کرد:« موجودی که کامل‌تر از آن قابل تصور نیست ». با توجه به توضیحات آنسلم، شرط لازم برای کامل‌ترین بودن، برخورداری از وجود خارجی است. بر این اساس، مدعای آنسلم را می‌توان چنین بیان کرد:« آنچه دارای همه‌ی کمالات ( از جمله وجود خارج از ذهن ) است، ضرورتاً در خارج از ذهن وجود دارد ». با بیانی شبیه آنچه گذشت، می‌توان گفت که اگر مقصود حمل ذاتی اولی باشد، این مدعا درست است؛ اما وجود خارجی خدا را اثبات نمی‌کند. به بیان دیگر،(14) در قیاس استثنایی یادشده، اگر حمل اولی مورد نظر باشد، مقدمه‌ی اول نادرست است ؛ زیرا خواه «X» در خارج از ذهن موجود باشد، خواه نباشد، «X»«X» است. اما اگر حمل شایع مراد باشد، مقدمه‌ی دوم را نمی‌توان به کار گرفت؛ زیرا در این صورت، این مقدمه نه امری بدیهی، بلکه همان مطلوبی است که باید آن را اثبات کرد.
اشکال یادشده ( خلط میان مفهوم و مصداق ) را با استفاده از اصطلاح « تحلیلی »- که کانت واضع آن به شمار می‌رود – نیز می‌توان توضیح داد.(15) مقصود از قضیه‌ی تحلیلی ( در برابر ترکیبی ) قضیه‌ای است که محمول آن با تحلیل موضوع به دست آمده است؛ مثال:« هر شوهری مرد است » و « هر مثلثی دارای سه زاویه است ». گویا مدافعان برهان وجودی چنین پنداشته‌اند که انکار وجود خدا با تحلیلی بودن قضایایی چون « کامل‌ترین موجود قابل تصور موجود است » سازگار نیست؛ چنان که از دیدگاه دکارت:« تصور خدایی ( یعنی ذات کامل مطلقی ) که فاقد وجود ( یعنی فاقد کمالی ) باشد، همان قدر مطرود ذهن است که بخواهیم کوهی را بدون دره [ و مثلثی را بدون زاویه ] تصور کنیم ».(16) کانت در پاسخ می‌گوید:(17)
مسلم دانستن وجود مثلث و در عین حال، انکار سه زاویه داشتن آن مستلزم تناقض است؛ اما اگر وجود [ خارجی ] مثلث و سه زاویه داشتن آن را [ یک جا ] انکار کنیم، مرتکب تناقض نشده‌ایم. همین مطلب در مورد مفهوم « وجود مطلقاً واجب » نیز صادق است.(18)

پی‌نوشت‌ها:

1- Proslogium، مترجمان فارسی زبان غالباً این عنوان را «خطابه» ترجمه می‌کنند؛ اما بهتر است این رساله را – در برابر کتاب دیگری از آنسلم که « حدیث با نفس/Monologium » خوانده شده – « حدیث با غیر » بنامیم. ترجمه انگلیسی این دو نوشتار در منبع زیر به چاپ رسیده است:
Anselm, Basic Writings, trans. By S. N. Deane، pp. 47-190.
2- البته آنسلم غالباً تعبیر «بزرگ‌تر» را به کار برده است؛ اما روشن است که مقصود وی از «بزرگ‌تر» همان «کامل‌تر» است ( ر. ک: جان هیک، « برهان وجودی »، در: خدا در فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 43 ).
3- از سخنان آنسلم، تقریر دیگری از برهان وجودی نیز استخراج شده است که رکن اصلی آن – که جایگزین این مقدمه می‌گردد – چنین است:« موجودی که عدمش ممکن نباشد، کامل‌تر از موجودی است که عدم را می‌پذیرد » ( ر.ک: نورمن مالکولم، « براهین وجودشناختی آنسلم »، در: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی،ص 65 ).
4- یکی از نوادگان مؤلف کتاب قواعد التوحید، به نام صائن الدین علی بن محمد ( متوفای 836/830ق ) شرحی بر آن نوشته و آن را تمهید القواعد نامیده است. این شرح – که از کتب درسی به شمار می‌رود – خود دارای حواشی و شروح بسیاری است.
5- صائن الدین علی بن محمد ترکه، تمهید القواعد، ص 59-60.
6- البتّه از نظر کارل بارت، مقصود از این برهان، نه هدایت ملحدان، بلکه تحکیم اعتقادات مؤمنان است ( ر. ک: جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، ص 50-51 ). به گفته برخی از نویسندگان، دکارت نیز این برهان را راهی برای شناخت بهتر خدا می‌داند، نه اثبات وجود او ( ر.ک: ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ص 240 ).
7- ر. ک: رنه دکارت، تأملات، ترجمه احمد احمدی، ص 85-88 ( تأمل پنجم )؛ باروخ اسپینوزا، اخلاق، ترجمه محسن جهانگیری، ص 21-22؛ خدا در فلسفه ( مجموعه مقالات )، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 46-49 جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 39-60.
8- ر. ک: محمد مهدی نراقی، جامع الافکار، ج1، ص 84؛ تمهید القواعد، پیشین، ص 63 ( حاشیه محمدرضا قمشه‌ای )؛ محمدحسین اصفهانی، تحفة الحکیم، ص 71؛ مهدی حائری یزدی کاوش‌های عقل نظری، ص 172-176.
9- See: Gaunilo, “In Behalf of the Fool” in: Anselm, Basic Writings, trans. By S. N. Deane, pp. 308-309.
10- کسانی چون خود آنسلم تلاش کرده‌اند پاسخی برای این اشکال بیابند. برای مطالعه در این‌باره، ر. ک: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 35-37؛ مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 136-137.
11- برای نمونه، ر. ک: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 51-59 ( عباراتی از کانت در نقد عقل محض )؛ جان هاسپرس، درآمدی بر تحلیل فلسفی، ترجمه موسی اکرمی، ص 487-490 ؛ عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص 194-207؛ مصطفی ملکیان، مسائل جدید کلامی (جزوه درسی)، ص 88-107.
12- نویسنده کتاب کاوش‌های عقل نظری، از نخستین کسانی است که این دو اصطلاح را در تحلیل برهان وجودی به کار گرفته است ( ر. ک: مهدی حائری یزدی، کاوش‌های عقل نظری، ص 173-176 ).
13- محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمة؛ تصحیح و تعلیق غلامرضا فیاضی، ج 1، ص 106-108.
( برای مطالعه بیشتر درباره این دو نوع حمل، به بخش « فرهنگ اصطلاحات و اعلام » مراجعه شود ).
14- ر. ک: مصطفی ملکیان؛ مسائلی جدید کلامی (جزوه درسی)، ص 107.
15- برخی از اندیشمندان قضایای تحلیلی و ترکیبی را – به ترتیب – با قضایایی که حمل در آن‌ها اولی ذاتی و شایع صناعی است، برابر دانسته‌اند ( ر. ک: مهدی حائری یزدی، کاوش‌های عقل نظری، ص 208 ). در حالی که این اصطلاحات را نمی‌توان دقیقاً معادل یکدیگر دانست؛ قضیه‌ای چون « اجتماع نقیضین محال است » قضیه‌ای تحلیلی است و در عین حال، محمول آن به حمل شایع بر موضوع بار گشته است.
16- رنه دکارت، تأملات، ترجمه احمد احمدی، ص 86 ( تأمل پنجم ).
17- البتّه از نظر کانت، یکی از اشکالات اصلی سخنان کسانی چون دکارت این است که وجود را محمولی حقیقی و کمالی از کمالات پنداشته‌اند. برای مطالعه بیشتر درباره این اشکال، ر.ک: ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ص241 ؛ جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 56-63؛ خدا در فلسفه (مجموعه مقالات)، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 47 ؛ عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص 202-206.
18- جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، ص 48. همچنین، ر. ک: لئون مینار، شناسایی و هستی، ترجمه علی‌مراد داوودی، ص 380.

منبع مقاله :
یوسفیان، حسن؛ (1390)، کلام جدید، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی؛ قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، چاپ سوم.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد