اصول و مبانی روش شناسی اجتماعی در قرآن
چكیده
روش شناسی از مباحث پایه و اساسی است كه در فرآیند تولید علوم انسانی و اجتماعی، نخستین و ابتدایی ترین مرحله به شمار میرود. در حوزه علوم اجتماعی با روشهای مختلف شناخت اجتماعی مواجه هستیم كه كاملاً غربی بوده و مبتنی بر هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی غربی شكل گرفته اند؛ یعنی كاملاً با مبانی و اصول اسلامی ناسازگارند.
روش شناسی اجتماعی در اندیشه قرآن كه كاملاً متمایز از روش شناسی اجتماعی غربی است، هدف بررسی در این مقاله میباشد. این مقاله ضمن بررسی روش شناسی اجتماعی قرآن با روشی تحلیلی و با عطف به مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی قرآنی، این روش را «رئالیسم توحیدی» مینامد كه بر اصول خاصی استوار است؛ از جمله اینكه تعدد و نیز تعامل ابزارهای معرفتی (حس، عقل و وحی) در آن به چشم میخورد. به دلیل بهره گیری از چنین ویژگی ای روش شناسی اجتماعی قران دارای جامعیت نظری بوده و واجد كلیه رویكردهای تبیینی و توصیفی، خرد و كلان، تجربی، تفهمی و انتقادی میباشد. در این زمینه هیچ نوع تقابل معرفتی به چشم نمی خورد؛ چرا كه كلیه رویكردها براساس نوعی وحدت روش شناختی و با یك عقبه توحیدی تعریف می شوند. این ویژگی ممتاز روش شناسی قرآن است كه روشهای سكولار غربی فاقد آن هستند. روش شناسی اجتماعی قران به دلیل بهره گیری از ابزار وحی و تعامل آن با حس و عقل قابلیتهای افزون تری را در مقایسه با روش شناسی غربی داراست؛ قابلیت فهم و درك عمیقتر و دستیابی به ضرورت های بیشتری در واقعیت اجتماعی.
کلید واژه ها: روش شناسی اجتماعی، وحی، عقل، حس، رئالیسم توحیدی، رویكردهای جامعه شناختی
مقدمه
تحول و تغییر در علوم انسانی و اجتماعی مسئلهای است كه در جامعه امروز اذهان پژوهشگران این حوزه را به خود مشغول كرده است. نخستین مرحله در تحول علوم انسانی، تحول در مبانی این علوم است كه به منظور دستیابی به نظریههای اسلامی و بومی ابتدا لازم است مبادی و روش نظریه پردازی در علوم انسانی تدوین شود. در باب مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی علوم انسانی اسلامی كارهای بسیاری صورت پذیرفته است، اما در بُعد روش شناختی تنها به نقد روش های رایج در علوم انسانی بسنده شده و استخراج روش شناسی متناسب با مبانی معرفتی اسلام مورد غفلت واقع شده است. مقاله حاضر سعی دارد با استفاده از مبانی معرفتی قرآن به اكتشاف روش شناسی اجتماعی از قرآن پرداخته و این روش شناسی را به جامعه علمی معرفی نماید. اینكه روش شناسی اجتماعی از منظر قرآن چیست؟ بر چه مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی استوار است؟ شامل چه اصول و ویژگی هایی است؟ سوالاتی هستند كه مقاله حاضر درصدد پاسخگویی به آنهاست.
ماهیت روش شناسی اجتماعی در علوم اجتماعی
روش، مبنایی ترین بحث در هر علمی است و به منظور دستیابی به نظریات علمی در علوم انسانی و اجتماعی باید از روشی خاص استمداد جست. روش، مسیر آگاهانه تحصیل معرفت را فراهم میكند. در علوم اجتماعی تعاریف متعددی از روش وجود دارد. روش در جامعه شناسی عبارت است از مجموعه شیوهها و تدابیری كه برای شناخت حقیقت و بركناری از خطا به كار میرود. (شایان مهر، 1377: 296) و به تعبیر آلن بیرو«روش،بررسی فرآیندی عقلانی است كه برای دستیابی به دانش باید دنبال كرد.» (بیرو، 1366: 223)تعاریف ارائه شده از روش، به طور كلی روش را ابزار دستیابی به حقیقت دانش میدانند. روش در تولید دانش، یك بحث درجه اول است؛ چرا كه مستقیماً به مسئله شناخت و معرفت معطوف میباشد و در تعیّن آن نقشی ویژه به عهده میگیرد. علی رغم اینكه هر روش علمی بر مبنای معرفت شناسی و جهان بینی خاصی شكل میگیرد، اما روش اساسی تر از شناخت است و هر شناختی از روش مناسب خود برای رسیدن به حقیقت بهره میگیرد. درواقع هیچ معرفت و شناختی بدون اتكا بر روش و متدلوژی راه به جایی نمی برد. هر روشی نوع خاصی از معرفت را به دنبال میآورد و هر معرفتی نیز از هر روشی به دست نمی آید. بنابراین هرچند كه شناخت عامتر و كلیتر از روش است، اما متكی و وابسته به روش می باشد.
مفهوم روش شناسی نیز بی ارتباط با مفهوم روش نیست. به تعبیر آلن بیرو روش شناسی، دانش روش هاست كه هدف از آن تعمق در باب فرآیندهای عقلانی یك دانش منتظم است و به تعبیه مفاهیم اساسی و ابزار عقلانی كه یك روش برای وصول به هدف باید به كارگیرد، میپردازد. (همان) دانشی است كه در مورد روشهای مختلف در شناخت واقعیات كاوش میكند و موضوع آن، روش است. روش شناسی دانشی درجه دوم است و بر كاستیها و كارآمدیهای روشها آگاهی دارد و تفاوت و ارتباط بین روشهای مختلف را میشناسد؛ از این رو با اعطای نگرشی دقیق تر به محقق، بر گزینش روش مناسب برای كار علمی تأثیر به سزایی دارد.
روش شناسی اجتماعی نیز در همین راستا به بررسی روشهای مختلف جامعه شناختی و اتخاذ روش مناسب ناظر است. البته مراد از روش در این مقاله روشهای كاربردی تحقیق نیست، بلكه نوعی روش شناسی بنیادین است كه نظریات علمی در مسیر آن تولید میشوند؛ روش شناسیای كه مقدم بر نظریه است، نه روش شناسی كاربردی كه به روش كاربرد یك نظریه علمی در حوزههای معرفتی مرتبط با نظریه اشاره دارد و مؤخر از نظریه است. روش شناسی بنیادین بنیاد و اساس نظریات علمی را تشكیل میدهد. روش شناسی بنیادین ناظر به رابطه معرفتی نظریات علمی با مبادی، مبانی، اصول موضوعه و پیش فرضهای آن است. روش شناسی بنیادین در حكم سیستم و شبكه عروقی است كه ارتباط نظریه را با حوزههای مختلف علمی مرتبط با آن حفظ میكند. (رك: پارسانیا، 1383)
مجموعه رویكردها، مكاتب و نظریات جامعه شناسی به طور كلی در سه حوزه روش شناختی متمایز و متفاوت قرار میگیرند؛ روش شناسی پوزیتیویستی، روش شناسی تفهمی و روش شناسی رئالیسم انتقادی.
پوزیتیویسم نوعی روش شناسی مادی و جزءنگر است كه خود را در دایره تنگ حس و تجربه محصور میكند و تنها امور حقیقی و پدیدههای مشهود و محسوس به وسیله حس و تجربه را قابل شناخت میداند. پوزیتیویسم دنیای اجتماعی را مادی و در جبر نیروهای طبیعی قرار میدهد. (ریتزر، 1379: 267) از آنجا كه پوزیتیویسم جامعه را همانند طبیعت میداند، بنابراین رفتارهای انسان را هم با شیوه بررسی پدیدههای طبیعی یعنی مشاهده بررسی میكند. این دیدگاه با رد انگیزه ها، علایق و ارزشهای انسانی، ارزش انسان را تا مرز حیوانیت پایین میآورد. همچنین با تأكید بر نمود و ظاهر اشیا از بود و ضرورتهای آن غافل میماند. همیشه دنبال رسیدن به همشكلی و یك نواختی بوده و اغلب نمودگراست نه بودگرا؛ یعنی به همان چیزی كه میبیند اكتفا كرده، به ضرورتها كاری ندارد و وجود همشكلیها برایش كافی است. (افروغ، 1379: 9) نظریات كاركردگرایی، ساختارگرایی، ستیز و رفتارگرایی در علوم اجتماعی تحت تأثیر روش شناسی پوزیتیویستی شكل گرفته اند.
روش شناسی تفهمی در مقابله با پوزیتیویسم وجه معنا و مفهوم را در پدیدههای اجتماعی در نظر گرفته و با تلقی همسان از علوم طبیعی و اجتماعی مخالفت میكند. روش تفهمی بر آگاهی شخصی و معناداری تجربه انسان تأكید میورزد و معتقد است كه رفتارهای انسانی سرشار از معنا و انگیزههای نهفته است كه برای شناخت انسان باید به آنها توجه كرد. معنادار بودن ذاتی فعل جمعی یك ركن عمده در روش تفهمی است. (لیتل، 1373: 123) بنابراین برای مطالعه پدیدههای اجتماعی باید معنای نهفته در آنها را فهمید و برای دستیابی به چنین مقصودی بایستی در دنیای اجتماعی افراد پاگذاشته و با آنان زندگی كنیم. لبّ و مفاد روش هرمنوتیك به پدیدههای اجتماعی این است كه همه افعال انسانی تابع جهان بینی اجتماعی و سوبژكتیو خاصی هستند كه بدون نفوذ به درون جهان اجتماعی فرد، بنا كردن هیچ علم الاجتماعی میسر نیست. (همان:137)رویكردهای منتسب به روش شناسی تفهمی در علوم اجتماعی عبارتند از هرمنوتیك، كنش متقابل نمادین، پدیدارشناسی و روش شناسی مردمی.
رئالیسم انتقاید برخلاف روش شناسی تفهمی وجود جهان خارج را مستقل از معرفت ما میداند، نه تابع آن. رئالیستها ضمن نفی روشهای مذكور، به مفهوم ضرورت توجه میكنند. از نظر رئالیستها موضوعات طبیعی و اجتماعی ضرورتاً از نیروها و قابلیتهای عِلّی برخوردارند كه در تركیب با شرایط و نیروهای بیرونی موجب ایجاد حوادث میشوند؛ در حالی كه روابط بیرونی به تنهایی توان ایجاد رابطه عِلّی و ایجاد حوادث را ندارند و به عنوان نیروهای اعدادی صرفاً زمینه بروز حوادث را فراهم میكنند. نیروهای عِلّی كه نقش مهمتری دارند، حتی اگر حادثهای به وجود نیاید، در پدیده وجود دارند. (سایر، 1385: یازده)رئالیستها برخلاف پوزیتیویستها و تفهم گرایان به جای نگاه تك بُعدی به پدیده ها، هر دو وجه مادی و معنایی و مفهومی را در نظر میگیرند و در بررسی پدیدهها علاوه بر تبیین آثار مادی، به تفسیر معنای آنها نیز می پردازند. (همان: شش) نگاه رئالیستها نگاهی انتقادی به موضوعات است. این نوع نگاه اولاً به دلیل توجه آنها به ضرورت است، چرا كه آنها ضرورت را مربوط به نیروها و قابلیتهای درونی اشیا میدانند، نه حوادث ایجاد شده. ثانیاً رئالیستها بین نظریه و عمل رابطه قائلند و معتقدند كه ما چون در زندگی روزمره به طور مداوم در حال اصلاح معرفت خود هستیم، پس نگاه انتقادی داریم.
وجه مشترك روش شناسیهای حاكم بر علوم اجتماعی موجود، انكار وحی و نفی مرجعیت آن برای معرفت علمی است. سكولاریسم به معنای این جهانی دیدن و این جهانی تفسیر كردن عالم، مبنای مشترك هستی شناختی علوم اجتماعی مدرن است و ماتریالیسم یكی از صور آن است. همچنین اومانیسم كه اصالت انسان نیست، بلكه به معنای اصالت انسانِ این جهانی است، مبنا و بنیان انسان شناختی روش های موجود است.
مبانی روش شناسی اجتماعی در قرآن
روشهای مختلف علمی تحت تأثیر مبانی فلسفی حاكم بر هر علم اعم از مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی قرار دارند. علم چیزی نیست كه روش شناس آن را بدون پیشینه معرفتی انتخاب كند و درواقع هر علمی با توجه به مبانی مورد پذیرش خود، روش خاصی را استفاده میكند. بر این اساس كلیه روشها و نظریات در علوم اجتماعی نیز متأثر از بنیانهای فلسفی خاصی پدید آمده اند كه مجموعه شواهد متعدد در جامعه شناسی مؤید چنین تأثیری است. جامعه شناسی پدیدارشناختی و روش شناسی مردمی در حاشیه پدیدارشناسی هوسرل، مكتب كنش متقابل نمادین متأثر از فلسفه پراگماتیستی ویلیام جیمز، روش شناسی تفهمی ماكس وبر ناشی از رویكرد فلسفی دیلتای و حلقه انتقادی فرانكفورت به ماتریالیسم ماركس و فوئرباخ و فلسفه دیالكتیكی هگل نسب میرسانند. بنابراین نقطه آغازین در یك اندیشه علمی، بنیانهای فلسفی است كه برای دستیابی به روش شناسی قران نیز پیگیری این بنیانها ضروری است. روش شناسی اجتماعی مطرح در این مقاله از مبانی حاكم بر اندیشه قرآن استخراج میگردد كه عبارتند از:
1. هستی شناسی قرآنی
نگرش قرآن به عالم هستی نگرشی جامع است كه در این مبحث تنها به اركان خاصی از آن میپردازیم كه از طریق آن بتوان به روش شناسی قرآن دست پیدا كرد.
یكی از اصول اساسی حاكم بر هستی شناسی قرآنی، واقع گرایی توحید محور است كه سایر ویژگیهای هستی شناختی نیز بر مبنای آن استوار است. ثبوت واقعیت یك ركن بدیهی و ضروری در اندیشه قرآن است. قرآن در آیات خویش از خداوند به عنوان واقعیت هستی یاد میكند:
أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ (نور:25)
فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ (قصص:75)
وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ (احزاب:4)
قرآن خداوند را به عنوان حقیقت و واقعیت اصلی عالم هستی معرفی كرده و تمامی واقعیات دیگر را در ارتباط با آن میداند. كلیه واقعیات عالم از سوی واقعیتی برتر به نام خداوند پدید آمده، با عنایت و مشیت او اداره میشوند و بدون عنایت او نیست و نابود میگردند و اراده و مشیت الهی به صورت قانونی كلی در جهان جریان دارد. بنابراین هستی شناسی قران یك هستی شناسی توحیدی است؛ یعنی جهان تك قطبی و تك محوری است، از مشیت حكیمانه او پدید آمده و كلیه اجزای هستی به سوی یك غایت در حركتند كه آن خیر، جود، رحمت و رسانیدن موجودات به كمالات شایسته است. خداوند با اعطای آفرینشی خاص به هر موجود، همه آنها را در راستای این هدف قرار داده است.
2. انسان شناسی قرآنی
انسان در اندیشه قرآنی دارای ویژگیهای متعددی است كه اصلی ترین آن برخورداری انسان از فطرت كمال جو است. براساس آیه 30 روم انسان دارای فطرتی است كه وی را به سنتی خاص و راهی معین و مشخص هدایت میكند؛ راهی كه جز آن را نمی تواند پیش گیرد: فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا انسان از این جهت كه انسان است بیش از یك سعادت و شقاوت ندارد كه لازم است در مرحله عمل تنها براساس آن سنت ثابت برایش مقرر شود و هادی واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید. این هادی باید همان فطرت و نوع خلقت باشد و به همین جهت در ادامه آیه اضافه میكند كه: لا تبدیلَ لِخَلقِ الله. (طباطبایی، 1374، ج16، 268) در اندیشه قرآن عالم ماده ابزاری است برای رسیدن انسان به عالم معنا. انسان همواره در حال گردیدن و تحول است تا به جاذبه الهی برسد. هدف از حیات بشری به ثمر رسیدن جوهر اعلای انسانی و رسیدن به كمال است، نه یك هدف مادی و طبیعی. هستی شناسی توحیدی با قراردادن انسان در مسیر كمال به زندگی وی معنا میبخشد و همواره او را به سمت كمال سوق میدهد. كلیه ویژگیهای انسان در اسلام اعم از اختیار، تكلیف و. . . همگی در راستای فطرت انسانی معنا مییابند.
3. معرفت شناسی قرآنی
اصلی ترین محور در معرفت شناسی، ابزارهای كسب معرفت است كه قرآن آن را شامل سه ابزار معرفتی میداند؛ حس، عقل و وحی. قرآن ارتباط بین هر سه ابزار را در شناخت اجتماعی لازم میداند. معرفت حسی هرگز به تنهایی یقین آور نیست؛ زیرا آنچه را حس ادراك میكند، تنها در ظرف اثبات است یعنی ما با حس میفهمیم كه مثلاً نور موجود است، لیكن این مقدار كه با دیدن نور حاصل می شود هرگز موجب یقین به وجود نور نمی گردد. (جوادی آملی، 1380: 265)قرآن ابزار حس را در ارتباط با عقل مشروعیت میبخشد و انسان را از استفاده صرف از آن بدون هیچ نوع تعقلی اجتناب میدهد و كسانی را كه حس و شعور و عقل آنها در چهارچوب مادیات اسیر است، غافل و دلها و گوشها و چشمانشان را مُهر خورده فرض می كند:
أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ (نحل:108)
در زمینه منبع معرفتی عقل، قرآن علاوه بر عقل نظری كه به تجزیه و تحلیل مبادی نظری میپردازد، عقل را شامل ادراكی میداند كه با سلامت فطرت برای انسان دست میدهد. عقل نظری درباره هستیهای حاصل از آگاهی و اراده انسان داوری میكند و عقل عملی در مورد هستیهای خارج از اراده انسان. علامه طباطبایی در تفسیر آیه 242 سوره بقره در تأیید این مطلب میفرمایند:
«خداوند فقط از میان جانداران انسان را چنین آفریده كه در همان آغاز آفرینش خود را درك كند و او را به حواس ظاهری مجهز كرده تا به وسیله آن ظواهر محسوس پیرامون خود را احساس كند، ببیند، بشنود، ببوید و لمس كند و همچنین او را به حواس باطنی مثل اراده، حب، بغض، ترس و امید مجهز كرده تا معانی روحی را به وسیله آن درك كند و به واسطه این معانی نفس خود را با موجودات خارجی مرتبط ساخته و سپس در آن موجودات دخل و تصرف كند. آنها را ترتیب دهد، تفكیك كند، تخصیص و تعمیم دهد و حتی در مسائل نظری حكم نظری و در مسائل عملی حكم عملی دهد.» (طباطبایی، ج2، پیشین: 374-375) مهم ترین ابزار معرفتی در قرآن، وحی است. هرچند كه وحی ابزاری است در خدمت اولیای خدا، اما نقل با وساطت بین وحی و عقل، معارف و اسرار رسیده از وحی را در اختیار انسان قرار میدهد. وحی زمینه شناخت بسیاری از معارف بشری را كه دست حس و عقل از آن كوتاه است، فراهم میسازد. آیه 51 سوره شوری به وحی و اقسام آن اشاره میكند:
وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ؛ و شایسته هیچ انسانی نیست كه خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی میكند.
عقل لزوماً قوانین جامعه بشری را درك نمی كند و ناگزیر دستگاه درك كننده دیگری در میان نوع انسانی باید وجود داشته باشد كه وظایف واقعی زندگی را به آنان بفهماند و در دسترس همگان گذارد. این شعور و درك كه غیر از حس و عقل میباشد، وحی نامیده میشود. البته لازمه پیدایش چنین نیرویی در انسان این نیست كه در همه افراد پیدا شود. (تاجدینی، 1382: 570)
تعامل ابزارهای معرفتی نكته قابل توجه در معرفت شناسی قرآنی است. قرآن صرفاً بر یك ابزار تأكید نمی كند، بلكه با به كارگیری هر سه ابزار در تعامل و طول یكدیگر، همه آنها را دارای اعتبار علمی میداند. وحی، كاملترین و خالصترین منبع معرفتی در قرآن است كه از خطا و اشتباه مصون میباشد. سپس عقل كه از حس كاملتر و بی نقصتر است و نسبت به وحی در جایگاهی پایینتر قرار دارد، در طول حس و وحی قرار میگیرد. حس نیز كه قطعیت كمتری در مقایسه با عقل و وحی دارد، در مرتبه نازلتر از عقل و وحی و در طول آن دو جای می گیرد.
ابزارهای معرفتی فوق مكمل و به طور مرتب در حال تعامل و بده بستان هستند و علاوه بر رابطه طولی، نوعی تعامل روش شناختی بین آنها وجود دارد. حس از طریق مشاهده، موضوعات گوناگون را در منظر و نگاه عقل قرار میدهد و مواد خام درك عقلانی را فراهم میسازد. عقل از یك سو با استفاده از مبانی نظری خود دادههای حسی را به صورت گزارههای علمی درمی آورد و از سوی دیگر علاوه بر آگاهی به حضور معرفت حسی، به وجود معرفت شهودی و وحیانی هم آگاهی یافته و بر ساحت هایی كه به واسطه وحی و شهود برای انسان منكشف شده است، استدلال میكند. وحی نیز به همین گونه با عقل همراهی میكند و در عرصه هایی كه عقل به تنهایی توان دریافت حقایق را ندارد، با تنزل حقایق به افق مفاهیم آنها را در دسترس عقل قرار میدهد. به عبارت دیگر عقل در تعامل با حس به عرصههای جزئی راه میبرد و در تعامل با وحی به عرصههای عمیق و گسترده هستی اگاه میشود (سایر، پیشین: سی و یك) عقل در تعامل با وحی نقشهای متعددی ایفا میكند. در این تعامل عقل گاه در نقش میزان، گاه به عنوان مفتاح و گاهی نقش مصباح را در قبال وحی دنبال میكند. در مواردی كه عقل نقش میزان یا مفتاح دارد، وحی احكام ارشادی متناسب با آن را بیان میكند. وقتی عقل نقش مصباح را برای وحی ایفا میكند، وحی احكام تأسیسی صادر میكند. وحی حتی زمانی كه با حس و عقل تعامل دارد نیز مورد انكار و نفی قرار نمی گیرد، بلكه با رویكردی انتقادی عهده دار نقش تأیید و تكذیب میگردد. (همان: سی و دو) وحی از منظر قرآن در جهت تثبیت و تأیید دستاوردهای حسی و عقلی عمل میكند.
روش شناسی اجتماعی قرآن: روش رئالیسم توحیدی
روش شناسی بنیادین قران براساس مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی قرآنی تكوین می یابد. نوع نگاه و منظر متفاوت قرآن در مبانی فوق، روش شناسیای با خصوصیات منحصر به فرد به بار میآورد. این روش شناسی از دو مؤلفه محوری در هستی شناسی قرآنی قابل استخراج است؛ توحید و واقع گرایی. درواقع این دو مؤلفه كه تعیین كننده نهایی در سایر اصول هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی قرآن میباشند، به روش شناسی قرآن ماهیتی ویژه میبخشند.
براساس مبنای اول، در اندیشه قرآن همه چیز بر مبنای الهیات قدسی تعریف شده و نوعی هستی شناسی توحیدی بر سراسر عالم حاكم است. انسان براساس فطرت الهی خویش، ذاتاً به خداوند گرایش دارد. حتی جایگاه انسان و اعمال وی نیز براساس میزان قرب به خداوند تعیین میگردد. ایمان به این هستی مقدس است كه انسان را در صراط مستقیم قرار میدهد یا از آن منحرف میگرداند. ابزارهای معرفتی در قران نیز از این مبنا بیگانه نیستند و از آن تأثیر میپذیرند. حس با یك عقبه الهیاتی عمل میكند و براساس آن معنا میشود. حس در اندیشه قرآن از شواهد، آیات و نشانههای خداوند به شمار می رود و قرآن ضمن سفارش به مشاهده حسی و نظاره در نعمتهای الهی بر آفریننده این مواهب تأكید میكند: وَ أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً: ما بادها را برای بارور ساختن (ابرها و گیاهان) فرستادیم و از آسمان آبی نازل كردیم. (حجر:22) همچنین ذكر نعمتهای الهی نشانهای است برای تعقل: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ. . . لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (بقره:164) براساس این آیه عقبه ابزار حس و عقل به خداوند میرسد. تمامی نعمتهای الهی از قبیل نزول باران، گردش شب و روز، حركت ابرها و. . حكایت از وجود آفرینندهای مدبر دارد. هدف قرآن از یادآوری نعمتهای الهی، یادآوری خالق و آفریننده آنهاست و یافتههای حسی و عقلی بدون توجه به آفریننده هستی معنا ندارند.
بنابراین از آنجا كه ابزارهای معرفتی در اندیشه قرآن در راستای نگرشی توحیدی قرار میگیرند، روش شناسی اجتماعی قرآن نیز با توحید مرتبط میگردد. از منظر علامه طباطبایی دین به معنای سنتی اجتماعی است كه انسان در زندگی اجتماعیاش بر طبق آن سیر میكند. سنتهای اجتماعی متعلق به عمل است و زیربنای آن اعتقاد به حقیقت عالم و حقیقت انسان میباشد. به همین جهت در اثر اختلاف اعتقادی سنتهای اجتماعی نیز مختلف میشود؛ اجتماعی كه معتقد است عالم، رب و خالقی دارد كه مبدأ و منتهای عالم اوست و نیز معتقد است كه انسان فناناپذیر است و حیات ابدی با مرگ پایان نمی پذیرد، چنین اجتماعی در زندگی روشی دارد كه در آن، سعادت در حیات ابدی آخرت تأمین میشود.» (طباطبایی، ج15، پیشین:7)
دومین مبنا در روش شناسی قرآن، اصل واقعیت است. قرآن جهان را مجموعه به هم پیوستهای از واقعیات میداند؛ وجود عوالم مختلف هستی، قوانین آفرینش، جهان انسانیت، واقعیتهای وجودی انسان و. . . همچنین قرآن با مقایسه ظالمان و مؤمنان و تأكید بر حق بودن راه مؤمنان به واقعیت واحد هستی یعنی خداوند اشاره نموده و تمامی واقعیات عالم را به وی متصل میداند: وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ : و مؤمنان از حقی كه از سوی پروردگارشان بود تبعیت نمودند. (محمد:3) كلیه واقعیات در عالم هستی در طول وجود مطلق خداوند قرار میگیرند.
با توجه به وجود مصادیق متعدد قرآنی و مبانی فلسفی حاكم بر قرآن، میتوان نتیجه گرفت كه قرآن نسبت به جهان اجتماعی رویكردی واقع گرایانه یا رئالیستی دارد. رویكرد رئالیستی قرآن بین انسان و سایر موجودات اعم از جماد، گیاه و حیوان پیوند برقرار میكند. براساس این نگرش واقعیت واحد الهی همه واقعیات عالم را به یكدیگر پیوند میدهد. بنابراین دو اصل، زمینه ساز تدوین روش شناسی اجتماعی در قرآن هستند:
1. نگرش توحیدی به زندگی اجتماعی
2. رویكرد رئالیستی به زندگی اجتماعی
از تلفیق و تركیب این دو اصل میتوان روش شناسی اجتماعی قرآن را روش شناسی «رئالیسم توحیدی» نامید؛ یعنی واقع گرایی بر مبنای توحید. از منظر قرآن، جهان مجموعهای به هم پیوسته از واقعیات بس گوناگون است كه همواره در حال دگرگونی، شدن و حركتی ناشی از خواست خدای یكتا هستند. مراد از رئالیسم توحیدی این است كه قرآن انسان را در مسیر شناخت اجتماعی به ملاحظه واقعیات رهنمون میسازد و در ابتدا و انتهای این مسیر، شناخت یك واقعیت واحد به نام خداوند را قرار میدهد. تمامی اجزای هستی در راستای این واقعیت و حقیقت ثابت قرار میگیرند. مسیر زندگی اجتماعی انسان و حتی ابزارهای معرفتی كه در اختیار وی نهاده شده، در راستای همین روش واقع می شوند. روش رئالیسم توحیدی در شناخت پدیده های اجتماعی و انسانی یك مبنا را در نظر میگیرد و آن وجود یگانه خداوند است. تعیین كننده نهایی در روش شناسی رئالیسم توحیدی وجود واحد خداوندی است كه جهان انسانی و طبیعی هر دو تحت تأثیر اراده وی قرار دارند و افعال انسان و سرنوشت وی در ارتباط با وی معنا مییابد. خداوند واقعیت اصیلی است كه در رأس امور قرار داشته و سایر موجودات و اجزای جامعه در طول وی قرار میگیرند.
رئالیسم توحیدی روشی است مبتنی بر هستی شناسی توحیدی، انسان شناسی مبتنی بر فطرت و معرفت شناسی تلفیقی از حس، عقل و وحی كه به آنها اشاره گردید. چنین روشی در كلیه عرصههای اجتماعی براساس واقع گرایی توحیدی عمل میكند. ابزارهای معرفتی در این روش ابزارهایی جامع اعم از حس، عقل و وحی هستند كه همگی در راستای توحید به كار گرفته میشوند. حتی نوع نگاه به هستی و انسان بر همین اساس است و كلیه پدیدههای اجتماعی با حفظ همین نگاه بررسی میشوند. فرهنگ كه از اصلی ترین پدیدههای اجتماعی است براساس نگاه توحیدی بازخوانی میشود. عقاید و باورها كه از عمیق ترین لایههای فرهنگی هستند، اگر در راستای واقع گرایی توحیدی شكل بگیرند، لایههای رویین فرهنگ اعم از ارزش ها، هنجارها، نمادها و تكنولوژی را نیز تحت تأثیر قرار داده و به آنها صبغه الهی میبخشند. با حاكمیت چنین روشی علاوه بر فرهنگ حاكم بر زندگی اجتماعی، روش به عنوان مسیر تحصیل معرفت نیز تغییر یافته و به دنبال تغییر روش، معرفت نیز تعریفی ورای تعاریف مادی موجود به خود خواهد گرفت. علم با چنین نگاهی در راستای علم الهی حركت كرده و با هر هدفی كه پیش روی خویش داشته باشد، شناخت توحیدی را سرلوحه كار خود قرار میدهد و در هر صورت به سمت سعادت و كمال جامعه بشری پیش خواهد رفت؛ سعادتی كه براساس فطرت انسان و هدف نهایی از آفرینش وی تعریف میشود.
اصول روش شناختی قرآن
اصول و ویژگیهای روش شناختی قرآن را در سه اصل كلی میتوان خلاصه كرد:
1. تعدد و تعامل ابزارهای معرفتی
هریك از روش شناسیهای حاكم بر علوم اجتماعی با تأكید بر یك ابزار معرفتی، سایر روش شناسیها را نفی میكنند. روش شناسی پوزیتیویستی هر آنچه را كه در دایره حس و مشاهده نگنجد، نقض مینماید. روش شناسی تفهمی بر فهم تأكید تكیه دارد و روش رئالیستی با انعطافی بیشتر، عقل را نیز بر ابزار حس و فهم میافزاید. اما بهره گیری از یك ابزار در روش شناسی قرآن مطرود است. قرآن از سه ابزار حس، عقل و وحی در كنار هم بهره میبرد و با اعتباربخشی به كلیه آنها از هریك در جایگاه خویش استفاده میكند.
ابزارهای معرفتی در اندیشه قرآن نه تنها در تعارض با هم نیستند، بلكه در تعامل با یكدیگرند. حس از طریق مشاهده، موضوعات گوناگون را در معرض عقل قرار داده و عقل نیز با استفاده از مبانی نظری خود آنها را به گزارههای علمی تبدیل میكند و به واسطه ساحت هایی كه وحی و شهود برای انسان كشف كرده، استدلال میكند. وحی هم در عرصه هایی كه عقل ناتوان است، با آن همراهی میكند. عقل واسط بین حس و وحی است كه در تعامل با حس به عرصههای جزئی و در تعامل با وحی به عرصههای عمیق و گسترده هستی آگاه میشود.
علاوه بر این بین ابزارهای معرفتی فوق نوعی رابطه طولی نیز برقرار است. وحی به عنوان كامل ترین و خالص ترین منبع معرفتی در رأس ابزارهای دیگر و حس كه در پایین ترین سطح قطعیت است، در نازل ترین مرتبه جای میگیرد. عقل كه از حس كامل تر و بی نقصتر است و نسبت به وحی در جایگاهی پایینتر قرار دارد، در طول آن دو و واسط آنها میشود. تعامل ابزارهای معرفتی به معنای التقاط روش شناختی نیست. براساس روش رئالیسم توحیدی كلیه ابزارهای معرفتی از آنجا كه در ارتباط با اصل توحید محوری در قرآن قرار میگیرند، هریك هویت مستقلی مییابند. به عنوان نمونه قرآن انسان را از اینكه صرفاً براساس حس عمل كند، نفی نموده و حس را در كنار سایر ابزارهای عقلی و وحیانی میپذیرد. ماجرای قوم بنی اسرائیل كه پیامبری موسی را نمی پذیرفتند، حكایت از همین مطلب دارد. قوم بنی اسرائیل از طریق مشاهده به دنبال اثبات پیامبری موسی بودند، در حالی كه قرآن در آیات متعددی آنان را نكوهش كرده و از تكیه صرف بر حس باز داشته و به استفاده از عقل و وحی سفارش میكند.
حضور عقل به عنوان یك منبع معرفتی معتبر در قرآن و جایگاه برتر آن نسبت به حس و تجربه موجب میشود تا روش شناسی قرآن از تنگناها و محدودیت هایی كه دامن گیر روش شناسی پوزیتیویسم است، مصون بماند. روش شناسی قرآن به دلیل اتكا بر عقل، ارزشی دو چندان به دانش حسی و تجربی میبخشد. عقل عملی كه مورد توجه در معرفت شناسی قرآن است، فرصت داوری ارزشی نسبت به اعمال فردی و اجتماعی را برای انسان فراهم میكند. عقل عملی با گوشزد نمودن بایدها و نبایدهای رفتاری، نوعی ارزیابی انتقادی نسبت به پدیدههای اجتماعی و انسانی را در اختیار انسان قرار میدهد؛ قابلیتی كه روش پوزیتیویستی فاقد آن است و از آسیبهای مكتب انتقادی نیز مصون است. اتكای به وحی رویكرد انتقادی قرآن را منحصر به فرد میسازد. وحی با رویكردی انتقادی برخی از چیزهایی را كه در عرف رایج است، تأیید و برخی از آنها را تكذیب مینماید. قرآن همچنین با اتصال به وحی قابلیتهای بیشتری نسبت به رئالیسم انتقادی دارد و با تبیینی بسیار غنیتر، تصرف در لایههای عمیق تر نسبت به رویكردهای مدرن را دنبال میكند.
2. وحدت روش شناختی
برخلاف رویكردهای نظری مختلف در علوم اجتماعی اعم از رویكردهای پوزیتویستی یا تفهمی كه هریك بر محور خاصی ارائه نظر میكند، روش شناسی اجتماعی قرآن جهت واحدی را تبیین نموده و نوعی وحدت نظر را تعقیب میكند. در اندیشه اجتماعی قرآن همه انسانها با تمامی اختلافات اعتقادی زیر پرچم وحدت الهی قرار گرفته و مبنای نهایی برای آنان وجود مقدس خداوند است. اصل توحیدمحوری موجبات وحدت روش شناسی در اندیشه قرآن را ایجاد میكند. قرآن ضمن تعقیب رویكردهای متفاوت، آنها را در راستای توحیدمحوری قرار میدهد. بنابراین مراد از وحدت روش شناختی در روش شناسی اجتماعی قرآن التقاط روشها و رویكردهای معرفتی نیست، بلكه تأكید بر توحیدمحوری در این اندیشه مدنظر است. التقاط در صورتی رخ میدهد كه ابزارها و رویكردهای معرفتی مبنای متفاوت داشته و در مقابل هم قرار گیرند. اما در روش شناسی بنیادین قران كه براساس مبادی هماهنگ پدید آمده است، التقاط صورت نمی گیرد. رویكردهای مختلف در قرآن با یك هویت واحد و در راستای یك هدف ثابت تعریف میشوند. معیار واحدی كه واقعیت عالم هستی بر ان تكیه دارد و تمامی مفروضات و مبانی در اندیشه قرآن تحت آن تعریف میشوند. براین اساس میتوان ادعا كرد نوعی وحدت روش شناسی در اندیشه قرآن وجود دارد كه تحت تأثیر وحدت مبانی در این اندیشه به بار می نشیند. رویكردهای مختلف روش شناختی در اندیشه قرآن بر بنیانی واحد كه یك بنیان معنوی و آسمانی است تعریف میشوند. تعبیر رئالیسم توحیدی یعنی تأكید بر یك واقعیت واحد كه توحیدی بودن واقع گرایی حاكی از این وحدت روش شناختی است. اینكه توحید اولین اصل اساسی در اسلام معرفی شده بر همین مطلب دلالت میكند.
3. جامعیت نظری
قرآن به دلیل بهره گیری از منابع معرفتی متعدد، دارای ویژگی جامع نگری روش شناختی است؛ به عبارت دیگر بهره گیری قرآن از ابزارهای متعدد معرفتی، امكان بروز و ظهور رویكردهای مختلف نظری در این اندیشه را در پی دارد. در روش شناسی اجتماعی قرآن به طور همزمان امكان بروز رویكردهای متعدد معرفتی وجود دارد؛ این در حالی است كه ما در علوم اجتماعی غربی نیز با انواع مختلف رویكردهای متضاد مواجهیم. به عنوان نمونه رویكرد خرد و كلان، رویكرد تفهمی و تجربی، توصیف و تبیینی در قرآن در مقابل هم قرار دارند. در حالی كه در قرآن این رویكردهای به ظاهر متضاد، در جهتی واحد عمل میكنند. قرآن همزمان هم خُردنگر و هم كلان نگر، هم تبیین گر و هم توصیف نگر، هم تفهم گرا و هم تجربه نگر است. همچنین با رویكردی انتقادی به جامعه و واقعیت های آن مینگرد. دلیل این امر چیست؟
آنچه قرآن را واجد چنین قابلیتی میگرداند، چیزی نیست جز اینكه قرآن صرفاً بر یك ابزار معرفتی تأكید نمی كند. تأكید محض بر حس، نگاه تجربی صرف را به بار میآورد، در حالی كه قرآن صرفاً حس گرا نیست. استفاده از عقل به تنهایی، رویكرد انتقادی را رقم خواهد زد و این در حالی است كه قرآن صرفاً انتقادگرا نیست. قرآن رویكرد انتقادی متفاوت با رویكردهای انتقادی مدرن دارد. اختلاف نظر بین رویكردهای موجود در علوم اجتماعی ناشی از اختلاف آنها در مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفتی است كه یكی از آنها اختلاف در ابزارهای معرفتی است. اما رویكردهای نظری در قران براساس یك مبنا و معیار واحد تعریف میشوند كه دلیل جامعیت نظری در قرآن چیزی جز وحدت در مبانی نیست.
بنابراین اقتضای رویكردهای مختلف علمی در قرآن به معنای تطابق و همسان انگاری رویكردهای قرانی با رویكردهای اجتماعی مدرن نیست، بلكه این رویكردهای متفاوت با روشهای مدرن و در چهارچوب مبانی اسلامی بازتعریف میشوند. همه چیز در این اندیشه بر مبنای ذات خداوند یكتا تعریف می گردد.
آیات قرآن با موضوعات، محورها و مضامین عالی كه در خویش جای داده، از رویكردهای نظری متعددی بهره میگیرد كه به طور نمونه به برخی از مهم ترین آنها اشاره میكنیم.
1-3. رویكرد توصیفی تبیینی در قرآن
قرآن در نظر به پدیدههای مختلف اجتماعی واجد رویكردی توصیفی است و آیات متعددی از قرآن به توصیف ویژگیهای اقوام مختلف و سرنوشتشان اختصاص یافته است. سوره هود و یونس كه در آنها به سرنوشت اقوام مختلف اشاره و داستان زندگی آنان را بیان میكند، از نمونههای این رویكردند:
وَ إِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً . . . (هود:50)
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى وَ. . . (یونس: 75)
هدف از توصیف وضعیت اقوام مختلف و سرنوشتی كه به آن دچار گشتند، ارائه طریق مستقیم برای بشر است و قرآن به واسطه چنین توصیفی سعی دارد هدف نهایی زندگی انسان را به وی معرفی كرده و بر آن تأكید نماید. علاوه بر این، قرآن در موارد متعدد به توصیف آسمان، زمین، طبیعت و كلیه مواهب موجود در جهان خلقت میپردازد. عوالم موجود در هستی از قبیل بهشت و جهنم، توصیف قیامت، همچنین بیان خصوصیات شخصیتی انسان همچون اراده، اختیار و تكلیف را مدنظر قرار میدهد. درواقع اعتباربخشی به ابزارهای حسی است كه قابلیت ظهور رویكرد توصیفی را ایجاد میكند. در دل نگاه توصیفی قرآن، نوعی تبیین نیز نهفته است كه از اصل هدفمندی عالم ناشی میشود. یكی از مصادیق بارز آن آیه 96 سوره اعراف است:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ؛ و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میكردند، بركات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم.
این آیه علاوه بر توصیف وضعیت یك قوم، به تبیین این وضعیت نیز میپردازد؛ چرا كه بین تقوا و ایمان با نزول بركات یك رابطه عِلّی برقرار میكند. براساس این آیه گشایش رحمت الهی در گرو روی آوردن به ایمان و تقوای الهی است. در پشت كلیه توصیفهای قرآنی تبیین واقعیت عالم هستی نهفته است.
ابزار تبیین در مكتب معرفتی قرآن، عقل است نه مشاهدات حسی. انسان به واسطه عقل نظری خویش به دنبال استدلال نظری و پرسش از چیستی اشیاست. انسان به لحاظ فطری در برخورد با پدیده های مختلف به دنبال چرایی و چگونگی آنهاست و تا پاسخ نیابد، آرام نمی گیرد. قرآن به هر موضوعی كه متعرض میشود، از مرگ و زندگی گرفته تا حوادث مختلف زندگی انسان، به تبیین و علت یابی موضوعات میپردازد و كمتر توصیف صرف را مدنظر قرار میدهد. ابزار معرفتی وحی نیز در زمینه تبیین، قابلیتهای جدیدی به انسان عطا میكند. انسان به واسطه وحی میتواند به ضرورت های جدیدی از عالم هستی دست پیدا كند كه عقل از كشف آن عاجز است.
بنابراین قرآن در عین واحد هم نگاه توصیفی و هم نگاه تبیینی دارد. شاید بتوان ادعا كرد كه براساس روش شناسی قرآنی، تبیین و توصیف در شناخت اجتماعی لازمه یكدیگر میباشند و بهره گیری از هیچ یك بدون دیگری معنا ندارد.
2-3. رویكرد خُرد كلان در قرآن
یكی از رویكردهای علمی موردنظر در علوم اجتماعی رویكرد خُرد و كلان است. رویكرد خُرد در بررسی پدیدههای اجتماعی نگاهی جزءنگر داشته و آنها را در روابط اجتماعی، كنشها و رفتارهای موجود خلاصه میكند. در حالی كه رویكرد كلان، با اصالت به جامعه و ساختارهای اجتماعی حاكم بر آن، پدیدههای اجتماعی را از آثار تفكیك ناپذیر آن تلقی مینماید.
اندیشه اجتماعی قرآن در وهله اول رویكردی خُردنگر دارد. انسان شناسی قرآنی هرگز انسان را به جمع تقلیل نداده و شخصیت وی را در جمع مضمحل نمی گرداند، بلكه با تكریم شخصیت انسان به وی هویت میبخشد. هویت انسان و جامعه در اندیشه قرآن در آیینه خداوند معنا مییابد. اما توجه قرآن به انسان و اصالت وی به معنای طرد جامعه و ساختارهای اجتماعی نیست. رویكرد قرآن صرفاً در خُردنگری منحصر نمی ماند؛ یعنی در قرآن هم انسان تكریم میشود و هم جامعه دارای هویت مستقل است. قرآن علاوه بر در نظر گرفتن هویت مستقل برای انسان، همواره وی را به مشاركت در جمع سفارش كرده و در بسیاری از موارد احكام و آداب اسلامی را به صورت جمعی وضع میكند؛ مثل نماز جماعت، حج، نمازجمعه و. . . آیات سوره حمد كه همگی به صورت جمع آمده است، نشان میدهد كه اساس فرائض اسلامی مخصوصاً نماز بر پایه جمع و جماعت است. مخصوصاً در نماز از اذان و اقامه كه دعوت به اجتماع برای نماز است گرفته تا سوره حمد كه آغازگر آن است و السلام علیكم كه پایان است، همه دلیل بر این است كه این عبادت جنبه اجتماعی دارد. عبادت فردی از منظر اسلام در درجه دوم اهمیت قرار دارد. (مكارم شیرازی، 1361، ج1: 44) حتی به هنگامی كه بنده در برابر خدا به راز و نیاز برمی خیزد، باید خود را میان جمع و جماعت ببیند تا چه رسد به افعال اجتماعی اش. هرگونه فردگرایی، تك روی و انزواطلبی از نظر قرآن مردود شناخته شده و تأثیر جمع بر سرنوشت انسان مورد تأكید فراوان قرار میگیرد. این تأثیر تا حدی است كه استجابت دعای انسان و پذیرش خواستههای فردی وی در صورتی كه در یك مراسم عرفانی جمعی و در كنار سایر بندگان الهی درخواست شود، قدرت اجابت بالاتری دارد. در قرآن كریم از كلمات و عبارات متعددی برای اشاره به جامعه یا گروهی از انسانها استفاده شده است كه به ترتیب عبارتند از: قوم، ناس، امت، قریه و اُناس. قرآن كریم قوم، ناس، امت، قریه یا اُناس دانستن یك گروه از آدمیان را در گرو تحقیق یك یا دو یا چند عنصر مشترك معین نمی داند، بلكه به صرف اینكه بتوان در میان تعدادی از انسانها جهت وحدتی اعتبار كرد، آنان را یك قوم یا امت میخواند. (طباطبایی، ج17، پیشین: 123)
قرآن نیز در موارد زیادی با اشاره به وجود نظام احسن در عالم هستی، ساختارمند بودن نظام هستی را تأیید میكند. خلقت موجودات در این جهان بر مبنای نظمی داخلی و ارتباطی منظم بین تمامی موجودات صورت میگیرد. خداوند با اعطای خلقتی خاص به هریك از موجودات، تمامی آنها را در راستای یك هدف خاص با یكدیگر هماهنگ میسازد كه درواقع حاكی از نظام دهندهای حكیم است. براساس آیه الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ (سجده:7) خداوند بنای كاخ عظیم خلقت را بر نظام احسن بنا ساخته؛ یعنی عالم را بر چنان نظمی استوار میكند كه از آن كامل تر تصور نمی شود و به هر چیز آنچه را نیاز دارد عطا میكند. در میان همه موجودات پیوند و هماهنگی آفریده و آفرینش آنها درست طوری است كه بتوانند وظایف خود را به طور احسن انجام دهند. همچنین آن گونه بین موجودات رابطه برقرار كرده كه همه بدون استثنا روی یكدیگر تأثیر نهاده و از یكدیگر متأثر میشوند. آیه 50 طه اشاره میكند كه پروردگار ما همان كسی است كه به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بود عطا كرد. بر مبنای هستی شناسی قرآن خداوند «یدبّر الامر» كرده است. تدبیر بدین معناست كه چیزی را دنبال چیزی بیاوری، و اشیای مختلف را طوری تنظیم كنی و ترتیب دهی كه هركدام در جای خاص خود قرار بگیرد، به طوری كه به محض تنظیم، آن غرضی كه از هركدام آنها داری و فایدهای كه هر كدام دارد، حاصل گردد و به خاطر متلاشی شدن اصل و فساد اجزا و تزاحم آنها با یكدیگر غرض وی مختل نشود. تدبیر امر عالم توسط خداوند به این معناست كه اجزای آن را به بهترین و محكم ترین نظم منظم ساخته به طوری كه هر چیزی به سوی غایت و مقصود از آن متوجه گشته و سیر كند و این آخرین كمالی است كه برای انسان در نظر گرفته شده است. (همان، ج11: 394)
البته تأكید قرآن بر وجود ساختارهای اجتماعی به هیچ وجه به معنای حاكمیت تام ساختارهای شكل گرفته بر اعمال و رفتار انسان نیست. خداوند انسان را موجودی بااراده و مختار آفریده است كه میتواند سرنوشت خودش را رقم زند. درست است كه قرآن جامعه را دارای آثاری متعدد میداند، اما در سرنوشت اجتماعی كه برای انسان رقم میزند، فرد را متوجه مسئولیت و تكلیف خویش میكند. انسان در اندیشه قرآن در عین اینكه اجتماعی خلق شده است، اما درنهایت این نفس وی است كه مسئول اعمال و سرنوشت او است و مسئولیت و تكلیف اعمالش به عهده خود او است. به عبارت دیگر اندیشه قرآن صرفاً نگاه فردی و یا نگاه كلان ندارد.
3-3. رویكرد تجربی و تاریخی در قرآن
تجربه گرایی در جامعه شناسی همه چیز را در دایره حس و تجربه محدود میسازد و هر آنچه را كه به حس و تجربه نیاید، مورد انكار قرار میدهد. قرآن رویكرد تجربی به پدیدههای اجتماعی را فراتر از دامنه مادیات موردتوجه قرار میدهد و بر مبنای خصوصیت هستی شناسی خویش، نه تنها در این رویكرد، بلكه در هر نوع رویكردی به وجوه غیرمادی پدیدههای اجتماعی و انسانی توجه دارد و برای حیات انسانی امور غیرمحسوسی نیز در نظر می گیرد. آیه 38 و 39 سوره حاقّه به دو نوع از مشاهدات مادی و غیرمادی قسم یاد كرده است: فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ وَ مَا لاَ تُبْصِرُونَ. صاحب تفسیر نمونه در ذیل این آیه اشاره میكند جمله «ما تبصرون و ما لا تبصرون» دایره گستردهای را از آنچه كه انسانها میبینند و نمی بینند، فرامی گیرد. ضمناً از این تعبیر به خوبی استفاده میشود كه آنچه را انسان با چشم نمی بیند، بسیار است و علم و دانش امروز این حقیقت را اثبات كرده كه محسوسات دایره محدودی از موجودات را شامل میگردد و آنچه در افق حس قرار نمی گیرد، به مراتب افزون تر است. (مكارم شیرازی، پیشین، ج2: 474)
رویكرد تجربی در قرآن با عنایت به وجود سازنده حكیم آن رقم خورده و در مشاهده صرف پدیدههای اجتماعی خلاصه نمی شود. قرآن با یادآوری نعمات و موهبات الهی و فراخواندن انسان به مشاهده و تأمل در آنها هدفی عالی را دنبال میكند. اساس حس، تجربه و مشاهده در قرآن شناخت خالق توانای عالم است. قرآن اساس قوانین را بر توحید فطری و اخلاق فاضله غریزی بنا كرده، ادعا میكند كه تشریع باید بر روی بذر تكوین و نوامیس هستی جوانه زده و رشد كند، ولی دانشمندان و قانون گذاران اساس قوانین و نظریات علمی خود را بر تحول اجتماع بنا نموده، معنویات را به كلی نادیده می گیرند، نه به معارف توحید كار دارند و نه به فضایل اخلاق و به همین جهت سخنان ایشان همه بر سیر تكامل اجتماعی مادی و فاقد روح فضیلت دور می زند و چیزی كه هیچ مورد عنایت آنان نیست، كلمه عالیه خداست.» (مكارم شیرازی، ج1، پیشین:99)
در قران مطالعه جهان هستی و شناخت آن بیشتر در واقعیتهای تمثیلی بروز نموده است: وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (ابراهیم:25) خداوند میفرماید كه ما جهان هستی و یا سرگذشت قبایل و اقوام را از جهت تمثیل ذكر میكنیم، تا پویندگان راه خدا از آنها عبرت گرفته و راه درست و واقعی را از كج راههها تمیز دهند. مطالعه تمثیلی واقعیت های جوامع گذشته یا چگونگی وضعیت ملل و اقوام می تواند نمونهای از مطالعات تجربی و آزمون های عینی باشد، كه قرآن كریم به آن توجه داشته است. (تنهایی، 1379: 50-51)
4-3. رویكرد كاركردی و تضاد در قرآن
درواقع به جرئت میتوان گفت كه قرآن در كنار رویكردهای تاریخی، تجربی، خُردنگر، كلان نگر و ساختارگرا نوعی رویكرد كاركردی و تضادگرا را نیز در زندگی اجتماعی انسان لحاظ میكند. بر مبنای اندیشه اسلامی و قرآنی، تمامی عالم هستی برای انسان دارای كاركرد است و خداوند تمامی هستی را مسخّر انسان كرده است. این مطلب در قرآن به بیانهای مختلف مورد تأیید قرار میگیرد:أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً؛ آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما كرده، و نعمتهای آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟! (لقمان:20) منظور از تسخیر عالم هستی این است كه تمامی اجزای آن برای انسان كاركرد دارد و انسان میتواند از آن بهره مند شود. بنابراین انسان از همه این امكانات استفاده میكند و بدون استفاده از این امكانات نمی تواند زندگی خویش را بگذراند. عقل عملی انسان را وادار میسازد تا از هر چیزی كه امكان استفاده از آن وجود دارد، استفاده نموده و نبات و حیوان را استخدام كند. همین عقل عملی او را ناگزیر میكند به اینكه از اعمال غیر خودش یعنی از اعمال همه همنوعان خود استفاده نماید. عقل عملی همه انسانها را ناچار ساخته به اینكه تعاونی را تشكیل دهند، همه برای هم كار كنند و همه از كاركرد هم بهره مند شوند. هر فرد از اعمال سایرین همان مقدار بهره مند می شود، كه سایرین از اعمال او. این به همان مقدار مسخر دیگران میشود، كه دیگران مسخّر وی. (طباطبایی، ج10، پیشین: 387) در قرآن در تأیید این حقیقت آمده: نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیّاً؛ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم كردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یكدیگر را مسخر كرده (و با هم تعاون نمایند). (زخرف:32)
كاركردگرایی در قرآن برخلاف كاركردگرایی در جامعه شناسی نگاهی فراتر از كاركردهای مادی و دنیوی داشته و آن را در یك هستی كلان تر و وسیعتر مطرح میكند. كاركرد در هستی شناسی و انسان شناسی قرآن در جغرافیایی غیرمادی، وسیع و مقدس مطرح میگردد. تفسیر كاركردی از عالم به وسیله معانی معنوی و روحانی و در رابطه با ذات مقدس و غایی پروردگار تعریف میشود و همه چیز را به این علت غایی در نظام آفرینش ارجاع میدهد. بر این اساس میتوان ادعا كرد كه قرآن نگاهی كاركردی دارد. برخلاف كاركرد كه بیشتر وجه مادی و دنیایی دارد، غایت اغلب ناظر به وجوه غیرمادی است. بر مبنای هستی شناسی اسلامی تمام اشیا و پدیدههای اجتماعی حتماً به دنبال غایتی پدید آمده اند. از منظر علامه طباطبایی سبب هر كاری یا فاعل است و یا غایت آن، و خدای تعالی فاعل هر فاعلی دیگر و غایت هر غایتی دیگر است. و هر فاعلی دیگر غیراز خدا نیز قدرت وی بر فعلش از ناحیه خداست و هر غایت و خیری كه فاعل از فعل خود انتظار دارد یا به دست میاورد، همه به عنایت او و به سبب تسبیب اسباب و تنظیم عوامل و شرایطی است كه او فراهم میكند. (طباطبایی، ج8، پیشین:61)
در كنار رویكرد كاركردی، قرآن همچنین تضاد را در عالم هستی و زندگی اجتماعی دنبال میكند. قرآن عالم طبیعت را عالم تضاد، تزاحم، حق و باطل می داند و در آیات متعدد به نمونه هایی از تقابل در طول تاریخ اشاره میكند. از توجه به ماجرای خلافت آدم در زمین و بزرگداشت او از سوی فرشتگان و سپس فراموش كردن پیمان الهی و خارج شدن او از بهشت و همچنین توبه او، این اصل اساسی روشن میشود كه در این جهان همواره دو نیروی مختلف حق و باطل در برابر هم قرار دارند و مشغول مبارزه اند. آن كس كه تابع شیطان شود و راه باطل را انتخاب كند، سرانجامش دور شدن از بهشت، گرفتاری، درد و رنج و به دنبال آن پشیمانی است. برعكس، آنها كه خط فرمان پروردگار را بدون اعتنا به وسوسههای شیاطین و باطل گرایان ادامه دهند، پاك و آسوده از درد و رنج خواهند زیست. داستان نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان و خلافت آنها در زمین، سپس فراموش كردن پیمان الهی و گرفتار شدن آنها در چنگال رنج و بدبختی از این نمونه است. (مكارم شیرازی، ج1، پیشین:205) خلقت به شكل سنن و قوانین اجتماعی و تبلور آن در صور جوامع و اجتماعات و تفكیك آن در اشكال قشربندیها و نقشهای اجتماعی همه از طریق تقابل ممكن است. تقابل مبنا و اساس معرفت و لازم و ملزوم با آن است. حتی شناخت خداوند و برگشت به وصال حقیقی او در گرو تقابل قرار میگیرد؛ تقابل آدم و شیطان، تقابل اولیای خدا با مجرمین، تقابل زن و مرد، مؤمن و كافر، نور و ظلمت، خدا و شیطان از نمونههای تقابل است كه قرآن به آن اشاره میكند. برای شناخت نور باید ظلمت را شناخت و برای شناخت خلیفه خدا، ابلیس را و برای اهل بیت بنی امیه را، برای علم جهل را و برای ایمان كفر را. به همین دلیل خداوند مهم ترین هدف دین و بعثت انبیا را حركت دادن جامعه از خلال همین تقابل تضادی میان نور و ظلمت قرار داد: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ. رسولان را برگزیدم و كتاب را فروفرستادم، تا مردم را از ظلمات به سمت نور خارج سازد و در این جدال خود، رهبری نوریان را برمی گزیند و شیطان، رهبری ناریان را. (تنهایی، پیشین: 44-46)
بنابراین نظام هستی در اندیشه قرآن به نحوی شكل گرفته است كه علاوه بر ایجاد نظام احسن نوعی تقابل در دل پدیدههای اجتماعی قرار میدهد، تا به واسطه آن به همان هدف نهایی خویش كه اثبات حقانیت خداوند است، دست پیدا كند: انّ الله هو الحق. برخلاف رویكرد تضاد و رویكرد كاركردی در جامعه شناسی كه در مقابل یكدیگر قرار دارند و یكدیگر را نفی مینمایند، رویكرد تضادی به عالم هستی مغایرتی با رویكرد كاركردی قرآن ندارد.
5-3. رویكرد تفهمی در قرآن
رویكرد تفهمی ضمن اصالت بخشیدن به انسان و اعمالش، وی را موجودی بااراده و باانگیزه میداند. براساس این رویكرد جامعه متشكل از انسان هاست و تعیین كننده نهایی در جامعه، اعمال و كنشهای اجتماعی افراد است. انسان شناسی قرآنی نیز برای انسان كرامت ذاتی قائل بوده و انگیزه، اراده و اختیار وی را محترم میشمارد كه در مبحث انسان شناسی به آن اشاره شد.
در كلام قرآنی ابزار فهم و درك متعالی و معرفت به اسرار و حقایق را قلب قرار داده اند. مثلاً قرآن مجید از چشم و گوش سخن میگوید، ولی عقل را كه ابزار همان فهم است به قلب ارجاع میدهد: و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده. پس درك عقلانی از نظر قرآن از طریق اشارات قلبی رخ میدهد، نه احتسابات مغزی. قرآن در هیچ آیهای چنین فهمی را كه بالاترین نوع تفهم و معرفت است، جز از طریق قلب توضیح نمی فرماید. همچنین در اسلام هر چیزی به احتساب نیات سنجیده میشود، نه صورت ظاهر: انّما الاعمال بالنیات. (همان:61) قرآن در نگرش به اعمال انسان و قضاوت در مورد او، به نیت و انگیزه هایش توجه میكند. به همین دلیل میتوان ادعا كرد كه قرآن با دیدی تفهمی به كنشهای انسانی مینگرد. نیت و انگیزه انسان است كه سرنوشت وی را تغییر میدهد و حتی حوادث تلخ و شیرین در زندگی وی میتواند ریشه در نفس او داشته باشد: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ این، به خاطر آن است كه خداوند، هیچ نعمتی را كه به گروهی داده، تغییر نمی دهد؛ جز آنكه آنها خودشان را تغییر دهند. (انفال:53) به حكم این آیه نیتهای پاك و اعمال صالح در روی آوری نعمت به آدمی دخالت دارند. لذا وقتی كسی نیت و اعمال خود را تغییر دهد، خدای تعالی نیز رفتار خود را تغییر داده و رحمت خود را از وی امساك میكند. همچنان كه می فرماید: ما اَصابكَ منْ حَسَنَهٍ فمِنَ اللهِ و ما اصابكَ من سیئهٍ فمِنْ نفسك» (طباطبایی، ج5، پیشین:16)
در دایره احكام قرآن نیت و انگیزههای انسانی به نیات مادی دنیایی محدود نمی گردد و مراد از آن نیتهای خدایی و پاك است؛ نیتی كه بر مبنای قرب الهی و ایمان به پروردگار شكل گرفته باشد. قرآن در قالبهای مختلف به حوزه نیت انسانها قدم مینهد و آنها را بدین واسطه از یكدیگر متمایز میسازد. یكی را مؤمن و دیگری را كافر میخواند. اساساً شناسایی انسانها در عالم دنیا و حتی آخرت به واسطه نیت صورت میپذیرد؛ نیتهای پاك و ناپاكی كه اعمال آنها را تعقیب میكند. توجه خاص قرآن به درجه اخلاص كه مراد از آن نیت پاك و خالص است، نشان از اهمیت این موضوع در انسان شناسی قرآن است. چنانچه در مورد واجباتی چون نماز و روزه نیز نخستین و مهم ترین ركن، نیت انسان است.
بنابراین رویكرد تفهمی در قرآن به عنوان روشی برای شناخت اجتماعی قابل استفاده و كاربرد است. رویكردی كه برخلاف رویكرد تفهمی مدرن خود را به توصیف صرف پدیدههای اجتماعی محدود نكرده و اساساً هدف از آن تبیین است. اسلام از توجه به نیت انسان، غایتی فراتر دارد و آن ذات مقدس باری تعالی است. نیت انسان براساس نزدیكی و قرب به وجود مقدس خداوند تعریف میشوند؛ به عبارت دیگر منظور از نیت و انگیزه در رویكرد تفهمی قرآن، نیتهای غیرمادی است نه نیتهای مادی دنیایی. انسان شناسی قرآن در راستای هستی شناسی دو بُعدی خویش تمام پدیدهها و اعمال انسانی اعم از مادی و غیرمادی را با انگیزه الهی و خدایی تعریف و تبیین میكند.
6-3. رویكرد انتقادی در قرآن
قرآن قابلیت تبیینی فوق العادهای را در حوزه علم دارا میباشد و به ضرورتهای نهانی در پدیده های اجتماعی توجه دارد، لذا میتواند با رویكردی انتقادی در مطالعه پدیدهها قدم گذارد. قابلیتهای ویژه هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی در قرآن دیدگاه انتقادی در این اندیشه را تقویت مینماید. عقل كه ابزار اصلی انتقاد در هر چهارچوب معرفتی است، در قرآن به طور ویژه موردتوجه قرار میگیرد و مشتمل بر دو نوع عقل نظری و عقل عملی است. عقل عملی قابلیتهای بسیاری را در اختیار انسان قرار میدهد كه تنها یكی از آنان نگاه انتقادی است. امتیاز دیگر قرآن بهره گیری از وحی است كه در هیچ مكتبی به آن اشاره نشده است. وحی امتیازات متعددی را به روش شناسی قرآن اعطا میكند. وحی موجب تقویت نگاهی انتقادی به جامعه و عالم هستی میگردد؛ چرا كه به ضروریات پنهان در عالم هستی ناظر است و وجوه متعدد غیب را در زندگی اجتماعی دنبال میكند. پس قرآن به دلیل اعتقاد به عقل عملی و وحی رویكرد انتقادی به دانش اجتماعی را حفظ می نماید و بدون بهره گیری از این دو منبع قدرت انتقادی از اندیشه اجتماعی قرآن سلب میشود.
در قران دیدگاهی انتقادی در جهت نقد مواضع موجود در بنیانهای ساختی و یا معرفت شناختی جامعه وجود دارد. این خصلت بنیادین كه از همان آغاز اسلام در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شیوههای گوناگون جلوه داشت و حركات و باورهای آنها را در برابر رسوم جاهلی جلا میداد، بر پایه فهم انتقادی قرآن استوار است. قرآن در این زمینه میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ؛ ای كسانی كه ایمان آورده اید! هرگاه پدران و برادران شما، كفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ (و یار و یاور و تكیه گاه) خود قرار ندهید. (توبه:23) پس رسوم جاری و مسلط عامیانهی سنتی و مواضع موجود ساختی جامعه، نمی تواند از منظر قرآن درست باشد. (تنهایی، پیشین: 62) قرآن در موارد متعدد به انتقاد از اعمال و افعال برخی از جوامع و تأیید گروهی دیگر اقدام كرده و بایدها و نبایدهای بسیاری را در آیات خویش مورد اشاره قرار میدهد. توجه جدی به تاریخ، انتقادات شدید و گاه تهدیدات جدی به اقوام نشان از وجود دید انتقادی در قرآن است.
معیار و اساس در قرآن بر مبنای هستی شناسی نهفته در آن مقدس و الهی است. بنابراین رویكرد انتقادی قرآن هم در راستای روش شناسی قرآنی ظهور مییابد. رویكرد انتقادی در قرآن در راستای رسیدن به ذات باری تعالی قرار گرفته و مبنای انتقاد، رابطه یا عدم رابطه با وجود مقدس خداوند است. انتقاد از انسانها و اقوام مختلف در قرآن بر همین پایه صورت میپذیرد.
مقایسه رئالیسم توحیدی با دیدگاههای رئالیستی موجود
رئالیسم انتقادی به عنوان یكی از رویكردهای رئالیستی حاكم بر جامعه معاصر، ضمن پذیرش ابزارهای حس و فهم در معرفت شناسی خویش، به ابزارهای عقلی مرجعیت میبخشد و نقش آنها را در شناخت موردتوجه جدی قرار میدهد. علاوه بر این، توجه به واقع گرایی در هستی شناسی حاكم بر این رویكرد از نكات قابل توجه است.
رئالیسم توحیدی در مقایسه با رئالیسم انتقادی موجود قابلیتهای بیشتری دارد. رئالیستها با بهره گیری از منبعی به نام عقل به وجود ضرورتها در عالم پی برده اند، اما قران با اتصال به منبعی به نام وحی قابلیتهای بیشتری نسبت به رئالیسم انتقادی را با خود به همراه دارد. بنابراین نگاه تبیینی در قرآن بسیار غنی تر از تبیین در روشهای مدرن بوده و قرآن تبیین را در لایه هایی عمیقتر نسبت به آنها دنبال میكند. این روش به دلیل بهره گیری توأمان از عقل و وحی بسیار قوی تر از رئالیسم انتقادی مدرن میتواند پدیدهها و واقعیتهای اجتماعی را بشناسد و در سطحی تكامل یافته تر از آنها عمل كند. رویكرد رئالیستی قرآن به لایههای عمیقتری از هستی چون عالم غیب دسترسی دارد و تنها در شناخت جامعه به واقعیات محسوس و موجود اكتفا نمی كند. این نگرش به آنچه كه هنوز ایجاد نشده است، اما به طور بالقوه قابل بروز است توجه دارد. روش رئالیسم انتقادی مدرن به دلیل محدود كردن خود در دایره محسوسات و مفاهیم ذهنی نمی تواند اوج بگیرد و عرصه وحی و شهود را به روی ما باز كند و نمی تواند آن تحول و ضروری شدن را كه در دین سراغ داریم، بفهمد. رئالیسم توحیدی، عالم را به محسوسات صرف تقلیل نمی دهد و علاوه بر ضرورت عقلانی، ضرورتی به نام غیب را به میان می كشد. رویكرد رئالیستی هرچند به ضرورت هایی در عالم پی برده كه قطع نظر از حوادث ایجاد شده به وسیله آنها باز هم وجود دارند، اما به دلیل بی توجهی به منبعی عظیم به نام وحی و عالمی به نام غیب نمی تواند غنی باشد و به ضرورتهای جدید ملهم از غیب و وحی نایل آید. از طریق غیب ما میتوانیم به تغییر، تحول و شدنهای متفاوت در عالم مطلع شویم. (افروغ، 1385: 215)
نتیجه گیری
در نتیجه تفاوت مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی قرآن و علوم اجتماعی مدرن، روش شناسی اجتماعی قرآن نیز از روش شناسی های موجود در غرب متمایز میگردد.
روش شناسی اجتماعی قرآن از روش پوزیتیویسم یا تجربه گرایی كاملاً متمایز است. حضور عقل به عنوان یك منبع معرفتی معتبر در قرآن و جایگاه برتر آن نسبت به حس و تجربه موجب میشود، تا روش شناسی قرآن از تنگناها و محدودیت هایی كه دامن گیر روش شناسی پوزیتیویسم است، مصون بماند. روش شناسی قرآن به دلیل اتكا بر عقل و برخورداری از گزارههای ضروری و بدیهی، به دانش حسی و تجربی ارزش جهان شناختی و معرفتی میبخشد. رابطه حس و عقل در روش شناسی قرانی حائز اهمیت فراوانی است كه درواقع آن را از دیدگاه تجربی صرف به دور میدارد. عقل در تعامل و رابطه مداوم با حس قرار دارد. عقل بخشی از معرفت را از طریق مواجهه با واقعیات عقلی تولید میكند و بخشی دیگر را با كمك حس ایجاد میكند.
عقل به طور مستقل نیز توانایی هایی افزون بر حس دارد. پدیدههای اجتماعی و انسانی در معرض داوری عقل عملی قرار دارند. عقل عملی به تناسب موضوعات اجتماعی و انسانی خود به داوری ارزشی و هنجاری پرداخته و علاوه بر تبیین و توصیف پدیدههای اجتماعی و انسانی به ارزیابی و داوری در مورد آنها نیز اقدام میكند. درواقع داوری انتقادی در حوزه علوم اجتماعی از طریق معیارهای حسی و تجربی تأمین نمی شود. روش های پوزیتیویستی و تجربه گرا وجه انتقادی را از علوم انسانی میستانند، در حالی كه قرآن با دفاع از جایگاه عقل عملی رویكرد انتقادی را به علوم انسانی بازمی گرداند، به طوری كه از آسیبهای مكتب انتقادی نیز مصون میماند. عقل عملی از آنجا كه به بایدها و نبایدهای معرفت شناختی در حیات اجتماعی ناظر است، قابلیتهای زیادی را به روش شناسی قرآن عطا میكند كه از جمله آن، رویكرد انتقادی است. پدیدههای اجتماعی و انسانی در معرض داوری عقل عملی قرار دارند. عقل عملی به تناسب موضوعات انسانی و اجتماعی خود، علاوه بر تبیین و توصیف پدیدههای اجتماعی به ارزیابی و داوری هنجاری و ارزشی در مورد آنها میپردازد. همچنین عقل عملی با ابداع مفاهیم و معانی انسانی متناسب با اهدافی كه دنبال میكند، الگویی آرمانی برای رفتار و زیست انسانی ترسیم میكند. این مدل آرمانی مبنا و اساس رویكرد انتقادی به واقعیتهای اجتماعی قرار میگیرد. حضور عقل عملی در اندیشه دانشمند اسلامی مانع از محصور ماندن وی در ظرف واقعیتهای موجود میباشد.
اسلام همچنین با اتكا به وحی رویكرد انتقادی به دانش اجتماعی را حفظ و تقویت مینماید. آنجا كه وحی به تأیید یا تكذیب فهم عرفی میپردازد، رویكردی انتقادی به جامعه را دنبال میكند؛ یعنی وحی با رویكردی انتقادی برخی از چیزهایی را كه در عرف رایج است، تأیید و برخی از آنها را تكذیب می نماید.
اندیشه اجتماعی قرآن ضمن تكیه بر منابع خارجی شناخت اجتماعی به منبع درونی وحی نیز در این مسیر اتكا دارد، بدین دلیل قابلیتهای افزون تری در مقایسه با علم اجتماعی مدرن دارا میباشد. رویكردهای مدرن نمی توانند نگاه ضروری به پدیده ها داشته باشند. حتی روش رئالیسم انتقادی مدرن نیز به دلیل محدود كردن خود در دایره محسوسات و مفاهیم ذهنی نمی تواند اوج بگیرد و عرصه وحی و شهود را به روی ما باز كند و نمی تواند تحول و شدنی را كه در دین سراغ داریم، آن شدن ضروری را بفهمد. نگاهی كه عالم را به محسوسات صرف تقلیل نمی دهد و علاوه بر ضرورت عقلانی، ضرورتی به نام غیب را به میان میكشد. رویكرد رئالیستی هرچند به ضرورت هایی در عالم پی برده كه قطع نظر از حوادث ایجاد شده به وسیله آنها باز هم وجود دارند، اما به دلیل بی توجهی به منبعی عظیم به نام وحی و عالمی به نام غیب نمی تواند غنی باشد و به ضرورتهای جدید ملهم از غیب و وحی نایل آید. از طریق غیب ما میتوانیم به تغییر، تحول و شدنهای متفاوت در عالم مطلع شویم. در قرآن منابع جدیدی برای بشر تعریف شده كه با واكاوی عقلی در آن ضرورتهای جدیدی برای بشر كشف میشود. رئالیستها با بهره گیری از منبعی به نام عقل به وجود ضرورتها در عالم پی برده اند، اما قرآن با اتصال به منبعی به نام وحی قابلیتهای بیشتری نسبت به رئالیسم انتقادی را با خود به همراه دارد. به عبارت دیگر نگاه تبیینی در قرآن بسیار غنی تر از تبیین در روشهای علمی مدرن است و قرآن تبیین را در لایه هایی عمیق تر نسبت به رویكردهای مدرن دنبال میكند. بنابراین روش شناسی قرآن متمایز از روش شناسیهای مدرن علوم اجتماعی به شناخت اجتماعی دست مییابد. قرآن به دلیل امتیازات هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی خویش در مقایسه با روش های مطرح در علوم اجتماعی، بدون تردید از آنها غنی تر است.
در روش شناسی اجتماعی قرآن، رویكردهای رایج در علوم اجتماعی مدرن به كلی نفی نمی گردند. در واقع قرآن هم تجربه گرایی، هم تفهم گرایی و هم رئالیسم را میپذیرد. نكته قابل توجه در این زمینه این است كه این روشها در اندیشه قران بازتعریف شده و در چهارچوب مبنای هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی موجود در قرآن قرار میگیرند. قران صرفاً بر یك روش و رویكرد خاص تأكید نمی ورزد، بلكه در روش شناسی قرآن امكان بروز رویكردهای مختلف اجتماعی در فرآیند معرفت وجود دارد. رویكردهای مختلفی از قبیل رویكرد تبیینی، رویكرد توصیفی، رویكرد خرد و كلان، رویكرد انتقادی، رویكرد تاریخی، رویكرد ساختاری، رویكرد كاركردی، رویكرد تجربی و رویكرد تفهمی. رویكردهای نظری در قرآن با تعریفی نو و براساس مبانی متفاوت با مبانی غربی شكل میگیرند. از این رو نه تنها در نزاع با یكدیگر نیستند، بلكه همگی با یك هویت واحد و در راستای هدفی ثابت و معین تعریف میشوند. به دلیل چنین وحدت مبنایی است كه قرآن در كنار تبیین، توصیف را نیز مدنظر قرار میدهد. همچنین تنها با نگاه خرد به جامعه نمی نگرد، بلكه جامعه را در سطح كلان نیز مورد توجه قرار میدهد و حتی از ساختار، نظم، كاركرد و تضاد نیز در اجتماع غفلت نمی كند. مفاهیم مختلف فرد، جامعه، ساختار، نظم، تضاد و كاركرد در هستی شناسی و روش شناسی بنیادین قرآن همگی بر مبنای ارتباط با یك مبدأ واحد یعنی خداوند تعریف میشوند. قران رویكرد تجربی و حس نگر را میپذیرد و گاه با دید تاریخی به بررسی پدیدههای اجتماعی میپردازد، اما اشاره به حس، تجربه و تاریخ نیز در راستای ارتباط با خداوند قرار میگیرد.
در علوم اجتماعی مدرن رویكردهای متقابلی وجود دارند كه هركدام بر یك روش و ابزار معرفتی تأكید می ورزند و همگی در تقابل با هم قرار دارند و یكدیگر را نفی مینمایند. حتی رویكردهای اجتماعی كه در ذیل یك روش شناسی واحد شكل میگیرند نیز به نقض یكدیگر میانجامند. در مقابل در اندیشه اجتماعی قرآن روش شناخت اجتماعی بر مبنای واحد و در راستای هویتی مشترك شكل میگیرد و آن توحید و وحدانیت خداوند است. بنابراین قران با خصوصیاتی متمایز در مسیر شناخت اجتماعی گام می نهد و از روشهای مختلف علمی بهره میگیرد. روش شناسی قرآن متمایز از روش شناسی علوم اجتماعی مدرن به شناخت اجتماعی مدرن دست می یابد. روش شناسی قرآن در عین حال كه همه رویكردهای مدرن را در خود دارد، با آنها تفاوت اساسی نیز دارد. به طور قطع قرآن با چنین ویژگی های منحصر به فردی میتواند گامهای نوینی را در عرصه علوم اجتماعی برداشته و بهره گیری از این اندیشه، جامعه علمی را به موفقیت هایی افزون تر راهبری خواهد كرد. امكان تولید علم اجتماعی قرآنی و اسلامی كه یكی از بحثهای پرجنجال در جامعه معاصر است، شاید راههای پیشرفت را بیش از گذشته به روی ما بگشاید و پلی به سوی پیشرفت به دنیای جدیدی از شناخت اجتماعی باشد. این مبحث در جای خود و به طور جداگانه محل بحث است و از دایره موضوع این پژوهش خارج میباشد.
پینوشتها:
1. كارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه باقرالعلوم (ع).
کتابنامه :
قرآن كریم، ترجمه: ناصر مكارم شیرازی.
1. افروغ، عماد، 1379، فرهنگ شناسی و حقوق فرهنگی، تهران، مؤسسه فرهنگ و دانش.
2. __، 1385، گفتارهای انتقادی، تهران، سوره مهر.
3. بیرو، آلن، 1366، فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، تهران، كیهان.
4. پارسانیا، حمید، زمستان 1383، «روش شناسی و اندیشه سیاسی»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره28.
5. __، 1387، جزوه كلاس ” اندیشه اجتماعی اسلام”، دانشگاه باقرالعلوم.
6. تاجدینی، علی، 1382، فرهنگ جاودان المیزان، تهران، مهاجر.
7. تنهایی، حسین ابوالحسن، 1379، جامعه شناسی نظری اسلام، تهران، سخن گستر.
8. __، 1361، تفسیر نمونه، مشهد، آستان قدس رضوی.
9. جوادی آملی، عبدالله، 1380، معرفت شناسی در قرآن، قم، مركز مدیریت حوزه علمیه.
10. ریتزر، جورج، 1379، نظریههای جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی.
11. سایر، آندرو، 1385، روش در علوم اجتماعی، ترجمه: عماد افروغ، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (با مقدمه دكتر حمید پارسانیا.)
12. شایان مهر، علیرضا، 1377، دایره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، تهران، كیهان.
13. طباطبایی، محمدحسین؛ 1374، تفسیرالمیزان، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه.
14. لیتل، دانیل، 1373، تبیین در علوم اجتماعی، عبدالكریم سروش، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط.
15. مصباح یزدی، محمدتقی، 1372، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، قم، سازمان تبلیغات اسلامی.
16. مكارم شیرازی، ناصر،1361، تفسیر نمونه، مشهد، آستان قدس رضوی.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین كنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی جلد اول، تهران: آفتاب توسعه، چاپ اول