ارثی بودن علم امام
از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) روایت شده است علمی که با آدم (علیه السلام) نازل شد به آسمان برنگشته، بلکه به ارث میرود و هرگز عالمی از ما خانواده نمیرد تا به جای او نشیند از اهل او کسی که مثل علم او را بداند یا آنچه
نویسندگان:
دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه
دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه
از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) روایت شده است علمی که با آدم (علیه السلام) نازل شد به آسمان برنگشته، بلکه به ارث میرود و هرگز عالمی از ما خانواده نمیرد تا به جای او نشیند از اهل او کسی که مثل علم او را بداند یا آنچه خدا خواهد و عالمی نمیرد که علمش از دست برود، بلکه علم ارث برده میشود. (1) اینگونه روایات این اصل را اثبات میکنند که کمالی که بر روی زمین ایجاد شد از آن کاسته نمیشود، بلکه همواره هستند کسانی که به دنبال هم میآیند و این شایستگی را مییابند که آن کمال را به ارث برند و این علم ارثی مانند علوم اکتسابی نیست، بلکه قانون دیگری دارد و از سوی خداوند متعال نازل میشود. شاید این امر در راستای کمال است که انسانها هرگز از آنچه در گذشته بوده است محروم نمیشوند و علوم حقیقی نقصان نمییابد.
امام باقر (علیه السلام) میفرمود: خداوند عزوجل علم و دانش همه پیامبران را از آدم (علیه السلام) تا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) گردآورد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به علی (علیه السلام) منتقل کرد. مردی پرسید یابن رسول الله، امیرالمؤمنین داناتر بود یا یکی از پیغمبران؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: خدا علم همه پیامبران را برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع کرده، او هم همه را به علی تحویل داد، پس علی داناتر است. (2) این روایت دلالت دارد که نه تنها علوم حقیقی انسانهای کامل به ارث میرسد، بلکه در راستای همان اصل کمال که بیان شد این علوم به تدریج افزایش مییابد، به گونهای که پیامبران بعدی علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع میکنند تا این که مجموع آنها به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد و حتی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز انتقال مییابد، البته جای سؤال است که چه منطق و حکمتی این اقتضا را دارد و آیا حکمت آن همان اصل تکامل است که در هر چیز از جمله در علوم واقعی نیز جاری است؟
قرآن این ارث را درباره انبیا بیان میکند و میفرماید: «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ»، (3) یعنی سلیمان (علیه السلام) تمام اسرار و معارفی که نزد داوود جمع شده بود را به ارث برد و طبق اصل بالا خود حضرت سلیمان نیز میباید علوم مزبور را به ارث بگذارد تا نقصانی در این علوم در هر دوره در روی زمین ایجاد نشود. البته با توجه به این که این علوم در واقع از یک فرد به فرد دیگر انتقال نمییابد، بلکه از سوی خداوند متعال اعطا میگردد، این که ارث بر آن اطلاق شده است جای سؤال و بررسی دارد. قرآن همچنین از زبان زکریا (علیه السلام) میفرماید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنكَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» (4) و منظور به ارث بردن علم حقیقی او بود. این آیه دلالت را دارد که هر یک از انبیا نگران این بودهاند که مبادا علومشان بعد از ایشان بیوارث بماند؛ از اینرو، این دعا را نوشتهاند وگرنه چه دلیلی اقتضا میکرد که ایشان چنین دعایی داشته باشند. حضرت ابراهیم نیز این سنت مستمر را برقرار نمود و از خداوند خواست که در ذریّهاش امامانی قرار دهد و منظور از امام کسی بود که وارث علوم حقیقی او باشد که بیتردید بدون آن علوم امامت نیز شکل نمیگرفت. این سنت حتی بعد از ختم نبوت نیز همچنان استمرار مییابد، به گونهای که رسول اکرم (صلیالله علیه و آلهوسلم) به علی (علیهالسلام) می فرماید: «أنت أخی و أهلی و وارثی و قاضی دینی و عیبة علمی و خازن سرّی؛ یعنی، تو برادر من، خویشاوند من، وارث من، مجری دین من، ظرف علم من و گنجینهی سرّ من هستی».
امام صادق (علیهالسلام) درباره این ارث میفرماید: «وراثتی من امیرالمؤمنین خیرمن ولادتی منه؛ آنچه از علوم حقیقی از علی (علیهالسلام) به ارث بردهام برای من بهتر از آن است که فرزند او میباشم». بخشی از این علوم در اشکال دیگری غیر از امامت و نبوت و یا وصایت نیز انتقال مییافته است؛ چنان که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) میفرماید:» «سلمان منّا أهل البیت»، چون سلمان وارث برخی علوم حقیقی پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) بوده است و در همین راستا، وراثت ائمه (علیهمالسلام) از پیامبر معنا میشود و همچنین است حال علمای واقعی که علوم حقیقی را به ارث میبرند.
سید حیدر آملی درباره به ارث رسیدن به معنایی که ارائه شد مینویسد: خداوند درباره وارثان علوم حقیقی میفرماید: «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» (5) و نیز میفرماید: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (6) که به طور اخص درباره حضرت مهدی (عجلالله تعالی فرجه الشریف) تحقق مییابد که وارث تمام علومی است که از سوی خداوند به انبیا و اولیا داده شده است و از این آیات در مییابیم که امامت از فعل خدای تعالی است نه غیر او و این که امامت باید به نص خداوند متعال باشد و امری است که به ارث میرسد، چرا که علوم حقیقی از سوی خداوند متعال اعطا میشود و امامت نیز در جایی قرار مییابد که آن علوم حقیقی در آنجا ثبات یافتهاند. چنانکه خداوند درباره ابراهیم (علیهالسلام) فرمود: «إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (7) و او را خود به عنوان امام تعیین نمود و از همین روست که حضرت ابراهیم میخواهد در ذریه او نیز امامانی از سوی خداوند تعیین شود، چون میداند که این امری است که تنها در انحصار خداوند متعال است و معلوم است علمی که از سوی خداوند متعال به ارث میرسد، متوقف بر استحقاق معنوی است. (8)
حدیث شریف نبوی «العلماء ورثة الأنبیاء» نیز میفرماید: علمای حقیقی کسانی هستند که علوم آنان مانند علوم انبیاست و این علوم ارثی است نه کسبی، (9) و حدیث شریف «علما امتی کأنبیاء بنی اسرائیل» نیز بر این مسئله دلالت دارد، زیرا علمای امت پیامبر که علوم حقیقی دارند، به خاطر ارثی بودن علومشان با انبیای بنی اسرائیل مشابهاند.
پینوشتها:
1. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 429.
2. همان
3. نمل، آیه 16.
4. مریم، آیات 5 – 6.
5. قصص، آیه 5.
6. انبیاء، آیه 105.
7. بقره، آیه 124.
8. سید حیدر آملی، المقدمات من نص النصوص، ص 494 – 499.
9. و این ارثی است که علمای ظاهری که علومشان را از اساتید کسب میکنند از آن خارج میباشند و آیه شریفه «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» و آیه شریفه «ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ» درباره ایشان صادق است.
منبع مقاله:
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم
/م