خانه » همه » مذهبی » جایگاه اخلاق در سازمان حوزه

جایگاه اخلاق در سازمان حوزه

جایگاه اخلاق در سازمان حوزه

تربیت و کمال بخشی انسان، هدفی بود که انبیاء الهی را به سوی بشر کشاند و کتاب های آسمانی را بر او فرودآورد. سفیران الهی برای رشد و تهذیب آدمی آمدند تا آیات حیات بخش را بر انسان بخوانند و او را پاکی و کمال بخشند. خداوند

04381 - جایگاه اخلاق در سازمان حوزه
04381 - جایگاه اخلاق در سازمان حوزه

 

نویسنده: حسین شرفی

 


تربیت و کمال بخشی انسان، هدفی بود که انبیاء الهی را به سوی بشر کشاند و کتاب های آسمانی را بر او فرودآورد. سفیران الهی برای رشد و تهذیب آدمی آمدند تا آیات حیات بخش را بر انسان بخوانند و او را پاکی و کمال بخشند. خداوند برای این که پیامبرانش در این راه بزرگ موفق گردند، نخست خود آنان را تابلویی روشن و زیبا از شایستگی ها و مکارمِ اخلاقی ساخت، و سپس ایشان را برای ارشاد و تربیت انسان ها برانگیخت.
چنان که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خود می فرماید:
«ادّبنی رَبّی فَأحسن تأدیبی» (1)
خدایم مرا ادب آموخت و چه نیکو مؤدب ساخت.
ادب یافتگان الهی در پرتوِ کمالات خود به گسترش آداب و فضایل پرداختند، معلمان بشر نخست خود از مکتب ربوبی ادب آموختند و سپس با تأدیب دیگران دست یازیدند، امام علی (علیه السلام) اولیای الهی و امامان هدایت را چنین می ستاید:
«… فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا، وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا … » (2)
ما پرورده حقّیم و مردم پرورده ی مایند.
ویژگیِ راهنمایان الهی در همین است که پیش از تعلیم فضایل و مکارم خود، الگوی تمام نمای آن بودند و هر چه در طول ارشاد و هدایتشان می گفتند، تفسیر وجودِ نورانیِ خودشان بود.
قرآن کریم نیز با توجه به همین ویژگیِ بزرگ یکایک پیامبران و هادیان بشر را با ارزش های انسانی و صفات شایسته ی اخلاقی می ستاید، و از میان همه خصوصیات و ویژگی ها روی صفاتِ ارزشیِ آن ها انگشت می گذارد. رمز موفقیت و علت کامیابیِ آنان را نیز در همین صلاحیت های اخلاقی شان می داند، چنان که:
ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) را به فضیلت «حلم» (3) می ستاید.
نوح نبی الله (علیه السلام) را به «شکر و سپاسگذاری». (4)
حضرت زکریا، یحیی، عیسی و الیاس (علیه السلام) را به «صلاح» (5).
حضرت ادریس (علیه السلام) را به «صداقت» (6).
حضرت اسماعیل (علیه السلام) را به «صادق الوعد» (7).
حضرت محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به «خلق عظیم» (8).
حضرت موسی کلیم الله (علیه السلام) را به «اخلاص» (9).
قرآن رمز موفقیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در اخلاق خوش و نرم خویی آن حضرت می داند:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ …» (10).
در پرتو رحمت الهی نرمی کردی، و اگر تندخوی و سخت دل بودی، البته از دورت پراکنده می شدند.
طبیعت انسان به گونه ای است که درستی و پاکی راهنمایان بیشتر اثر می پذیرد تا از چگونگیِ برهان ها و استدلال هایشان، اخلاقِ خوشِ راهنمایانِ دینی و شایستگی آنان بیش از دانش و قدرت بیانشان مؤثر است. مردم نخست به تأثیر گفتار شخص در خود او می نگرند و کردار وی را ملاک می گیرند تا گفتارش را.
بدین جهت انبیاء ضمن این که خود از پاک ترین و شایسته ترین انسان ها بودند، نهایت سعیِ خود را نیز در تربیت و تهذیب مردم به کار می بستند. فلسفه ی بعثتِ خود را تزکیه ی مردم و فراگیر شدن «مکارم اخلاقی» می دانستند.
اکنون حوزه های علمیه، ره روان راه انبیایند، و به عنوان وارثان، همان رسالت را به دوش می کشند. از این رو باید مانند سفیران الهی، ضمن این که گسترش فضایل اخلاقی را اصلی ترین وظیفه می شمارند، خود نیز الگوی صلاحیت و شایستگی باشند.

تقوا بستر دانش

اگر چه «وراثت انبیاء» خود ضرورت توجه اصولی را به اخلاق در حوزه های علمیه روشن می سازد، اما این ضرورت هنگامی واضح تر می گردد که رابطه ی علم و تهذیب و پارسایی را نیز مورد توجه قرار بدهیم. چرا که حوزه های علمیه برای فراگیری علومِ اسلامی و تبلیغ آن تأسیس شده اند، هنگامی این فراگیری و تبلیغ به نتیجه می رسد، و به طور شایسته انجام می گیرد که زمینه های تربیتی و تهذیب درونی آماده باشد. زیرا، تزکیه ی نفس و صلاحیت اخلاقی بستر دانش به شمار می آید.
«یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً …» (11).
ای کسانی که ایمان آوردید، اگر از خدا پروا کنید برای شما مایه تمیزی قرار می دهد.
مرحوم نراقی در رابطه علم و تزکیه ی نفس می نویسد:
«تا مادامی که صفحه ی دل از نقوش اخلاق ذمیمه پاک نگردد، این قسم علم [حقیقی] و معرفت در آن مرتسم نشود… کسانی که عمر خود را صرف تحصیل علوم از طریق مجادلات کمالیه و استدلالات فکریّه نموده اند و از تزکیه ی نفس، از صفات ذمیمه غافل مانده اند… از حقیقت علم بی خبر و سعی ایشان بی ثمر است. و آن چه را تحصیل کرده اند و علم پندارند، برخلاف واقع است. زیرا که علم حقیقتی را به جهت و سروری و صفا و نوری باشد. (12)
روان های روشن، دارای نیرویی هستند که به کمک آن حقایق را در می یابند، زیرا جایگاه «حقیقت علم در اندیشه و دماغ نیست، بلکه قلب های پاک و جان های مهذب است. جان ها که زنگار ظلمت ها را با صیقل تهذیب زدوده اند. فراست و تیزفهمی، چیزی نیست که با ذخیره ی اصطلاحات به دست آید، بلکه با تربیت الهی و آداب معنوی فراهم می شود:
«لیس العلم فی السماء فینزل الیکم و لا فی تخوم الارض فیخرج لکم، و لکنّ العلم مجبول فی قلوبکم، تادّبوا باداب الروحانیین یظهر لکم». (13)
دانش در آسمان نیست تا به سوی شما فرودآید، و یا در درون زمین نهفته نگشته تا از آن خارج گردد، بلکه در درون قلبهایتان نهفته است، به آداب روحانیان و ملائکه (که از طغیان شهوت ها و پیروی هوس ها رسته اند) مؤدب گردید تا برای شما آشکار شود.
علم در واقع نور و روشنایی است، روشنی که حق را از باطل و صواب را از ناصواب جدا می سازد. نوری که هیچ نقطه ی ابهامی ندارد. علم نیز نباید شک و تردید در آن راه یابد. ظلمتها را که عامل گمراهی هستند بزداید و شک و تردید را نفی کند.
دانش هنگامی چنین خواهد بود که همراه فراگیری مصطلحات راه تهذیب و تزکیه نیز پیموده شود. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«… فوجب عَلی العاقل طلب العلم و الادب الذی لا قوام له الا به.» (14)
بر صاحب عقل است که دانش و ادب را هماهنگ بجوید، زیرا دانش بی ادب پایدار نخواهد بود.
ممکن است کسی گمان کند که همین علوم و اصطلاحات خود سازنده اند و دفع آفات می کنند. امّا چنین نیست، دانش و آفت متأسفانه بسیار همراه شده و می شوند. چنان که بسیار دیده و شنیده ایم. علم، هنگامی سازنده است که با پاکی و خودسازی همراه شود. والاّ چه بسیار تباه کننده و آفت زا خواهد بود.
«من ازداد علما و لم یزدد هداً لم یزدد من الله الا بعداً» (15)
آن که دانش را انباشته سازد، امّا بر هدایتش نیفزاید دوریش از خداوند زیادتر گردد.
درس و بحث اگر بحث کلام و توحید هم باشد، بدون تهذیب، ثمر نمی دهد. تراکم محفوظات ذهنی که بیگانه از تطهیر باشد، جز «حجاب اکبر چیزی نخواهد بود. موانعِ راه تنها علقه های مادی و جاه و مقامی نیست، چه بسا اندوخته های انبار شده ی در ذهن و اصطلاحات و قواعد، مانع شود و کدورت آورد. به گفته ی امام خمینی «رحمه الله»:
«… انباشتن علوم، گرچه علم شرایع و توحید باشد، از حجب نمی کاهد، بلکه افزایش می دهد و از حجاب صغار به حجب کبار می کشاند.» (16)
آری، آن چه از پای درس ها و مطالعه ی کتاب ها حاصل می شود – اگر به نور تقوا روشن نباشد – به جای آن که وسیله ی فهم و درکِ درست از نادرست گردد، و زمینه ی نورانیّت و روشنی ضمیر را فراهم آورد، عامل غرور و غفلت می گردد، و به کدورت باطن آمیخته و افزوده می شود.
وسیله ی رسیدن به هوس ها می گردد، به مدد توجیه گری ها می آید، منجلابی ساخته می شود که نخستین قربانیِ آن خود صاحبِ دانش خواهد بود. نوعی جهل مرکب می گردد که مانند سرپوشی تمام منفذها و روزنه های رهایی را می پوشاند:
«رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُهُ» (17)
بسا عالم که دانایی او را سودی نداد هنگامی که نادانیش وی را از پای در می آورد.
دانش در جان انسان تهذیب نشده مانند آب پاکی است که از لجنزار می گذرد و در مرداب فرو می ریزد. نه تنها سودی نمی بخشد بلکه برحجم آن ها نیز می افزاید و ظلمت ها را افزایش می دهد. و راستی چه رنج آور و اندوه بار است که علم به جای چراغِ راه مانع شود و به جای درمان درد گردد. به گفته رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
«… اعلم ان کل شیء إذا فسد فالملح دوائه فاذا فسد الملح فلیس له دواء». (18)
بدان که هر چه فاسد شود نمک داروی آن است، پس اگر نمک فاسد شود داروئی نخواهد داشت.
اگر صاحب دانش، با کوثر معانی و فضایل تطهیر نگردد، هم وزر و بال جماعت است و هم ننگ و عار دیانت، هم در این دنیا موجب فساد است و هم در آن سرا آتشگیره ی عذاب. دوزخیان نیز از وی درآزارند و از بوی تعفن او به آتش پناه می برند. (19)

توجه اصولی عالمان بزرگ به مسائل اخلاقی

این مقدار بحث اشاره ای بود از پیوستگیِ دانش و تقوا و نقش اصولیِ تهذیب نفس در بهره مندی از علم و فراگیری آن. همین ضرورت و پیوستگیِ عمیقِ دانش و اخلاق باعث شد که عالمان راستین، از دیرباز توجه اساسی به تهذیب نفس داشته باشند و تعالیم اخلاقی را رکنی اصیل در حوزه ی فعالیت خود به شمار آورند. از برپایی درس های اخلاق و محفل های سیر و سلوک گرفته، تا نوشتن دستورالعمل های اخلاق و تألیف کتاب های تربیتی، همواره در این راه کوشیدند.
بسیاری از عالمان ربانی با سال ها همت، مستقلاً دست به تألیف کتاب های اخلاقی زدند، و آثار گرانقدر و نفیسی را برای تدریس در حوزه های علمیه و استفاده ی اهل علم از خود به جای گذاشتند.
نشانه ی دیگر بر اهتمام علمای بزرگ، به اخلاق، وجود ده ها آثار جاودانه ای است که تحت عنوان «دستورالعمل ها» و «وصیت نامه ها» از آنان به جای مانده است. محصول سال ها تجربه ی علمی و عملیِ خود را به رشته ی تحریر آورده اند و با خلوص نیّت برای تهذیب نفوس و راهنمایی اهل علم منتشر ساخته اند.
در کنار این ها صدها مجموعه های اخلاقی و کتاب های ارزشمندِ تربیتی است که با دقت و زحمت فراوان نگارش کرده اند و در ابعادِ گوناگونِ مسائل اخلاقی به رشته ی تحریر درآورده اند.
با همه ی این ها، رفتار و کردار خود عالمان راستین همواره مانند تابلویی روشن در حوزه ها و مجامع علمی و مردمی، راهنما و اسوه بوده است که در عمل نیز می کوشیده اند تا اهتمام کافی را به اخلاق و فضایل معنوی بدهند.
با این همه، این عالمان بزرگوار به این مقدار بسنده نکرده و با برپایی درس ها و محفل های تربیتی، به ارشاد و هدایت اهل علم پرداختند.
برخی از آنان حوزه های درسیِ مخصوص برای تهذیب اخلاق داشته اند. افراد راه طی کرده ای مانند مرحوم «ملاحسین قلی همدانی بیش از 300 شاگرد وارسته چونان میرزا جواد ملکی تبریزی، شیخ محمد بهاری، حاج شیخ محمدتقی آملی و …را به اخلاق الهی آراسته و تحویل جامعه داده اند. شیخ انصاری با آن عظمت علمی، تا آخر عمر، خود را نیازمند تذکر و نصایح می دانست و در محضر جمال السالکین مرحوم «سیدعلی شوشتری» حضور می یافت و از وی درسِ اخلاق می گرفت و عملاً به ترویج این گونه محفل ها می پرداخت.
«… بزرگانی مانند شیخ صدرا قفقازی، آقا شیخ مرتضی طالقانی، آقا شیخ محمدجواد یزدی، آقا شیخ محمدحسن کاشف الغطاء و آقا سید جواد عینکی بودند که در معقول و اخلاق و عرفان کار می کرده اند». (20)
از آیة الله سیدعبدالهادی شیرازی نقل شده است که گفت:
«وقتی من وارد حوزه نجف شدم 18 درس اخلاق در حوزه تدریس می شد. بزرگانی از جمله اخلاف صدق مرحوم آقا سیداحمد کربلائی یا آخوند ملاحسینقلی همدانی به تربیت طلبه ها مشغول بودند و به این کار اهتمام کامل می ورزیدند». (21)
یکی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی پیش از درس وی مقداری از مواعظ نهج البلاغه می خواند سپس استاد درس را شروع می کرد. (22)
در حوزه ی کهن نجف از زمان تأسیس توجه به اخلاق و رشد و تهذیب بسیار جدّی بوده است. از محضر درس های اعتقادی و اخلاقی شیخ طوسی «رحمه الله» گرفته تا زمان شیخ انصاری «رحمه الله» و بعد تا عصر امام خمینی «رحمه الله».
در حوزه ی سامرا، اضافه بر اعتماد «میرزای شیرازی (رحمه الله) به اخلاق، بزرگانی نیز مانند مولا علی دماوندی به تربیت طلاب و رشد و تهذیب اهل علم می پرداختند.
در حوزه علمیه قم نیز از زمان عالم پاک سیرت مرحوم شیخ ابوالقاسم قمی و شیخ محمدتقی بافقی گرفته تا محضر انس بسیاری از فرزانگان دیگر مانند: میرزا علی آقای شیرازی، میرزا جواد آقای ملکی تبریزی، آیة الله شاه آبادی «رحمه الله» علامه طباطبائی و امام خمینی (رحمه الله) و دیگر بزرگان.
در حوزه پرسابقه و دیرپای اصفهان نیز تعالیم اخلاقی جایگاه ویژه ای داشته است از زمان مرحوم محقق کرکی، عبدالله تستری، تا عصر مرحوم شیخ بهایی، میرداماد، ملاصدرا، مجلسی اوّل و دوم، مرحوم درچه ای، کلباسی، آخوند کاشی، آقا رحیم ارباب، قشقایی، شهید مدرس، میرزا علی شیرازی و … اخلاق در سراسر تعالیم و تدریس های این بزرگان جایگاه اصل داشته است و آثار گرانبهایی از فیوضات این پاکان به جای مانده است.
در حوزه های علمیه دیگر مانند: مشهد و تهران و … نیز تعالیم اخلاقی مورد توجه کامل بوده است آن چه بیان شد، اشاره ای بود کوتاه به اهتمام علمای بزرگ به مسائل تربیتی و آموزش های اخلاقی در حوزه های علمیه، هدف از این اشاره این بود که بگوییم، تعالیم اخلاقی همواره مورد توجه روحانیّت بوده و اکنون نیز باید در همه مجامع روحانی و محافل تحصیلی مورد عنایت ویژه قرار گیرد. زیرا امروزه ارتباط روحانیت با مردم و انتظاری که از آنان دارند و وضعیت خاص اهل علم ضرورت توجه به مسائل اخلاقی را بیشتر نشان می دهد.

وضعیت کنونی اخلاق در حوزه

اگر چه متأسفانه اکنون اهتمام کافی به تعالیم معنوی و تهذیب نفس نمی شود، و اگر گوشه و کناری نشانی از مسائل تربیتی هست، بسیار کم رنگ و در حاشیه قرار دارد.
درس های پراکنده و نامنظمی که هر از چندگاه در کنار برنامه های حوزه برپا می شود نظم و برنامه ریزی سنجیده ای ندارد.
متن های آموزشیِ اخلاق که در سطح عموم حوزه مرسوم بوده و یا اکنون در برخی مدارسِ تحت برنامه معمول است، از هماهنگیِ کافی و برنامه ریزی حساب شده ای برخوردار نیست. و مطابق با نیازها و شرایط زمان انتخاب نشده است. هر کسی با ذوق و سلیقه ی خویش – اگر لازم دانست – به آنها می پردازد، و چه بسیار که حتی همین توجه اتبدائی هم نمی شود.
امروزه، محصل حوزه می تواند از آغاز تحصیل تا پایانِ کار بدون توجه به تهذیب نفس و فراگیری معارف اخلاقی به تحصیل ادامه دهد و به طور رسمی از مزایای حوزه ای برخوردار باشد، بدون این که احساس کمبودی در خود کرده یا نقصی برای او به شمار آید.
امّا اگر همین محصلِ علوم دینی مقداری در فراگیری علوم مقدماتی و مصطلح کوتاهی کند هم خود نگران است و هم از نظر دیگران دارای نقص است و از جهت رسمی با مشکل روبرو می شود.
اکنون در حوزه های علمیه نه تنها اخلاق که دیگر علوم اصلی و سازنده مانند: تفسیر، حدیث و عرفان نیز جنبه ی فرعی پیدا کرده و به طور جدی مورد توجه قرار نمی گیرد.
این کم توجهی به مسائل تربیتی و سازندگی باعث شده که بسیاری از خیراندیشان از آینده نگران باشند و از وضع اخلاق در حوزه ها انتقاد کنند، و ناظر برخی کج روی ها و رفتار خلاف انتظار باشند.
راستی چرا باید شاهد برخی لغزش ها و ناخالصی ها در حوزه ها باشیم؟ با این که وظیفه ی حوزه ساختن عالمان مذهب و با معنویت است چرا همیشه چنین نتیجه نمی گیرد؟
چرا برخی دخالت های نابه جا و تحکم ها را شاهدیم؟
چرا روحیّه ی انتقادپذیری و تحمل نظرهای مخالف فروکش کرده است؟
چرا برخی را مشاهده می کنیم که در رابطه با دیگران، عبوس، بدخلق، کم حوصله و گریزان از مردم هستند؟ با مردم همدردی و اشتراک مساعی ندارند و از شنیدن درد دلها و ابراز نیازها دوری می جویند؟
چرا اختلاف های سلیقه ای به سرعت تبدیل به پرخاشگری شده و سر از تکفیر و تفسیق در می آورد؟ برخی عیب جوئی ها و اختلاف های خصوصی به درون اجتماع کشیده می شود و مردم درگیر مسائل صنفی می گردند.
چرا افتِ رفاه طلبی و تجمل گرایی، دامن برخی از اهل علم را آلوده کرده و زمینه ی اتهام به اکثریت روحانیّت را فراهم ساخته است؟
چرا برخی از مواعظ و محافل تبلیغی (گاهی با حجم زیاد) مؤثر نمی افتد و این همه پند و نصیحت از مقدار خلاف ها و خطاها نمی کاهد؟ اگر مواعظ از سرِ صدق باشد در گوش دل نفوذ می کند، اگر سخن از دل پاک درآید لاجرم بر جان می نشیند و اگر از سرِ زبان برخیزد برگوش هم نمی رسد.
شعار و عملکرد باید با هم بخوانند، زبان سر و زبان دل هماهنگ باشند. چگونه می شود نکوهش اختلاف کرده و خود آتشبیار معرکه بود؟ نام الله بر زبان داشت و محبت بت های (دنیا و جاه و مقام را) در دل گرفت؟ امر و نهی کرد اما خود اطاعت ننمود؟ این گونه رفتار، شور مذهبی، حرارت دینی و سوز مسلمانی را کم می کند. شعله ی برافروخته از ایمان و اعتقاد را فرو می نشاند، دل سردی می آورد و تجرّیِ بر گناه پیدا می شود.
مسؤول این کجی ها چیست؟ ریشه ی این کاستی ها از کجا پیدا شده و در کجا باید آفت زدایی می شد؟ آیا متصدیان حوزه های علمیه که نتوانسته اند از فطرت های سالم و اقبال کرده ی به حوزه حسن استفاده را ببرند، مسؤول نیستند؟
آیا این ها که اشاره شد، برای هشدار کافی نیست، تا مسؤولان به موضوع اخلاق و صلاحیت های تقوایی بیشتر توجه کنند و در نظام حوزه آن را محور کار قرار دهند. آن چنان طرح ریزی کنند و حجم برنامه های تهذیبی و ارشادی را در حدّی بالا ببرند و سنجیده قدم بردارند که تا در همان آغاز زمینه ی این گونه لغزش ها نابود گردد. و فضای معنویت و روحانیّت بیش از پیش حوزه های علمیه و مجامع و محافلِ اهل علم را فرا گیرد.

وضعیّت مطلوب

جوّ حاکم بر حوزه های علمیّه باید، جوّ تقوا، زهد، صفا و معنویت باشد. افرادی که در حوزه ها تحصیل می کنند نیز باید به تدریج دارای چنین روحیه ای گردند. اشخاص فاقد این خصوصیات، باید همیشه نادر و استثنائی باشند. امتیاز براساس علم و تقوا باشد و تقدم و احترام بر مبنای صلاحیت ها قرار گیرد.
نباید اندیشه ی امور دنیایی زمینه پیدا کند، امکان لغزش و خطاها از بین برود. وضعِ عمومی حوزه ها به گونه ای باشد که اگر کسی تمایل و یا آلودگی بدین گونه آفات نشان داد، از دیدها ساقط گردد.
رسالت حوزه های علمیه، مدیریت روحی و فکری جامعه است، در این مراکز باید افرادی تربیت شوند که تا ضمن تبلیغ دین و دفاع همه جانبه از دیانت، سیمای روحی جامعه را اسلامی سازند. جوهره ی اخلاق و فضایل را در میان مردم بگسترانند.
وظیفه ی روحانیت ارشاد مردم است، و مردم نیز به خاطر صلاحیت و وارستگی که در او باور دارند، سخنش را می شنوند و از او تأثیر می پذیرند. چگونه می شود، موضوع اخلاق و معنویات را در حاشیه ی برنامه های اهل علم قرار داد و از کنار آن به آسانی گذشت. روحانیّت برای موفقیت و تأثیر معنوی خود راهی ندارد جز آنکه پیش از همه به اصلاح و تقویّت بنیه ی معنوی و اخلاقی خود به پردازد تا بتواند جلودار تعالی و کمال باشد. به قول مولی (علیه السلام):
«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ- وَ لْیَكُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ- وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ- مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ» (23)
آن که خود را پیشوای مردم سازد پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خویش پردازد، و پیش از آن که به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید، و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.
اهل علم اگر نخست خود از کیفر خطاها و عواقبِ اعمالِ بد بر حذر نباشند کی می توانند مردم را از پیامد کردار بد و لغزش ها بترساند؟ اگر اعمال صالح خوب است چرا توصیه کنندگان، خود به آن عمل نکنند و اگر خطاها ناپسند است، چرا نهی کنندگان خود بازنایستند؟ و از کیفر آن در هراس نباشند؟ روحانیت باید بکوشد عملاً شایستگیِ خود را حفظ کند و این باور را مثل گذشته در جامعه عمومی سازد. راه نفوذ و رمز موفقیت روحانیت در همین اعتبار معنوی و صلاحیتی است که دارد. به فرموده ی مقام معظم رهبری:
«گنجینه ی بزرگی از حیثیت و اعتبار را که بر اثر تلاش و مجاهدات هزار ساله ی علمای اسلام به وجود آمده نباید به غفلت ها، بی توجهی ها و انحراف از خط معمول روحانیت خدشه دار کرد، بلکه باید آن را با تداوم گذشت و فداکاری، درخشنده و مضاعف ساخت.
سخن روحانی و عالم اسلامی هنگامی نافذ خواهد بود که او در عمل و سایه پارسایی، بی اعتنایی خود را به زخارف دنیا و هر آنچه که بر دلهای دنیامداران حاکم است، نشان بدهد. استمرار هدایت مردم از راه ایجاد و تحول عمیق درونی، روشن کردن اذهان، خلوص اعمال و تبدیل مردم به مؤمنان واقعی با اخلاق حقیقی اسلامی؛ وظیفه ی اصلی علما و فضلای اسلامی است. 69/12/22
تمام فضای حوزه های علمیه را باید هاله ای از نورِ معنویت، فرا گرفته باشد. تا بتواند روحانیونی تربیت کند تمام عیار که ضمن گسترش فضایل و مکارم اخلاقی خود نیز آموزگارانِ عملی ارزش ها باشند.

چه باید کرد؟

اکنون سخن از این است که چگونه حوزه به این وضعیت مطلوب می رسد و جنبه های اخلاقی و معنوی حوزه سروسامان می یابد.
نخست باید یادآور شویم که حوزه تا توجه اصولی و رسمی به اخلاق و تهذیب نفس نداشته باشد و به صورت همگانی و جدی تعلیم و آموزش داده نشود. وضعیت بهتر از این نخواهد بود. چنان که امام خمینی «رحمه الله» می فرمایند:
«حوزه های علمیه، هم زمان با فرا گرفتن مسائل علمی، به تعلیم و تعلّم مسائل اخلاقی و علوم معنوی نیازمند است راهنمای اخلاق و مربّی روحانی و مجالس پسند و موعظه لازم دارد. برنامه های اخلاقی و اصلاحی، تربیت و تهذیب، آموختن معارف الهی که مقصد اصلی بعثت انبیاء «علیهم السلام» می باشد باید در حوزه ها رایج و رسمی باشد… باید توجه داشته باشید، هر قدمی که برای تحصیل علوم برمی دارید، قدمی هم برای کوبیدن خواسته های نفسانی، تقویت قوای روحانی، کسب مکارم اخلاقی، تحصیل معنویات و تقوا بردارید. (24)
باید تعالیم اخلاقی رکنی از نظام اصلی حوزه به شمار آید، زیرا این معارف «اکسیری هستند که ضامن حیات و شکوه حوزه خواهندبود، اولین چیزی که در حوزهها باید تعلیم داده شود و در رأس برنامه ها قرار گیرد همین مباحث است».
ملا صالح مازندرانی «رحمه الله» از کم توجهی به مسائل اخلاقی این گونه اظهار تأسف و شگفتی می کند:
«تعجب است که مردم علم اخلاق و عمل بدان را ترک کرده اند، و گمان کرده اند، و گمان می کنند سعادت اخروی در اعمال ظاهری است و یک دهم آن چه که به پاکی از نجاسات همت می گمارند به تزکیه ی نفوس خود توجه ندارند و این از بلاهای گمراه کننده است. (25)
برای تقویت بنیه ی اخلاقی حوزویان و رونق بخشیدن به تحصیلات اخلاقی به نظر ما باید در دو بعدِ اساسی برنامه ریزی و کوشش کرد.
1-آموزشی، چه در زمینه آموزش های عمومیِ اخلاق و چه در جهت تحصیلات رسمی و منظم حوزوی.
2- اجرائی و برنامه ریزی

الف – آموزش های عمومی اخلاق

تاکنون دو عامل، برای تقویت بنیه ی اخلاقی حوزویان وجود داشته است. نخست: ممارست و آشنایی اهل علم با آیات و روایات که شامل مسائل اخلاقی بوده اند. دوّم: وجود درس های عمومی و گاهی خصوصیِ اخلاق که خودجوش در حوزه برپا می شده است.
امروزه نیز این دو عامل در اختیار حوزه هست امّا با توجه به گسترش حوزه و زمینه ی کاری آن و نیز حضور روحانیّت در صحنه های گوناگون مسائل اجتماعی، قضایی، سیاسی و آموزش و پرورش و همچنین موقعیت حساسی که حوزویان پیدا کرده و انتظاری که از آنان می رود؛ می توان به همین مقدار بسنده کرد. لذا لازم است که اضافه بر قرار دادن برنامه های منظم اخلاقی در تحصیلات رسمی حوزه همین آموزش های عمومی را باید سروسامان داده و جدّی تر دنبال کرد، بدین صورت که:
1-ضروری است همراه یکایک درس های عمومی حوزه چه درس های فقهی و اصولی و چه درس های دیگر، به مسائل مورد نیاز اخلاقی نیز پرداخته شود. و فضای درس های حوزه با مسائل اخلاقی و معنوی آمیخته گردد. چنان که امام خمینی «رحمه الله» می فرمایند:
«اخلاق باید در همه جا و در همه ی دروس مورد توجه قرار گیرد. و اعتقادم بر این است که باید هر کس حوزه ی درس بزرگ یا کوچکی دارد، دو دقیقه مقدمتاً یا مؤخراً تا درس اخلاق بگوید که طلاب با اخلاق اسلامی بار بیایند. 65/11
این نظر را دیگر بزرگان حوزه ها نیز در عمل و گفتار تأیید کرده اند و بدان ترغیب نموده اند چنان که مرحوم شهید ثانی می فرماید:
«معلم باید در خاتمه ی درس خود، نکات ظریف اخلاقی و حکمت ها و اندرزها و مطالبی را که قلب و اندرون انسان را تصفیه و پالایش می کند به شاگردان القاء نماید تا شاگردان خالصانه و همراه با خشوع و انعطاف درونی و تواضع و خلوص و صفای باطنی، از جلسه ی درس بپراکنند؛ زیرا بحث صرف و مذاکره ی علمی خشک، و عاری از مسائل عاطفی و اخلاقی، نیروئی را در دل ها به هم می رساند که گاهی از قساوت و سخت دلی سر بر می آورد. (26)
البته اکنون برخی از استادان حوزه در پایان سال تحصیلی و یا به مناسبت های گوناگون اشاره ای به مسائل اخلاقی می کنند و یا بعضی از استادان در پایان هر هفته، مقداری از وقت درس را به تعالیم اخلاقی می پردازند، امّا شایسته است که این کار، به گونه ای فراگیر و توسط همه ی استادان و با نظم و ترتیب بهتری، همراه تمامی درس های حوزه انجام گیرد. یعنی: اساتید با اهتمام و دقت کافی روایات و نصایح اخلاقی را برگزینند و همواره یادآور شوند. این کار را به گونه ای ترتیب دهند که تقریباً در یک دوره تدریس و یا در طی یک سال به مسائل اخلاقی مورد نیاز اشاره ای کرده باشند.
2- گذشته از تذکرات اخلاقی که تمامی استادان همراه همه ی درس ها باید داشته باشند، لازم است که در سطح عموم حوزه نیز، چند درس رسمی اخلاق – که توسط استادان متبحر و شایسته تدریس گردد – برای سطوح مختلف حوزه برپا شود و حداقل هفته ای یک جلسه در پایان هر هفته انجام گیرد. به گونه ای که تقریباً همه ی حوزویان حداقل هفته ای یک نوبت در یکی از درس ها، به انتخاب خودشان، شرکت جویند. امام خمینی (رحمه الله) نیز در این زمینه می فرمایند:
«باید کوشش شود در این حوزه های علمیه چه حال و چه بعد، کوشش بشود که این ها را مهذب بکنند، در کنار علم فقه و فلسفه و امثال این ها، حوزه های اخلاقی، حوزه های تهذیب باشد و حوزه های سلوک الی الله تعالی … 59/5/27
چنین درس های عمومی اخلاق در حوزه های علمیه بوده و اکنون نیز کم و بیش وجود دارد، امّا لازم است که با برنامه ریزی حساب شده، استادان لایق و متبحر را که با مسائل تربیتی، روان شناسی و اخلاقی آشنایی کامل داشته باشند، این درس ها برپا شود. استادانی دانا و توانا که بتواند راهنما و مربّی و مشاور قرار گیرند:
«حوزه های علمیّه، هم زمان با فرا گرفتن مسائل علمی، به تعلیم و تعلّم مسائل اخلاقی و علوم معنوی نیازمند است، آموختن معارف الهی که مقصد اصلی بعثت انبیاء «علیهم السلام» می باشد، باید در حوزه ها رایج و رسمی باشد… (27)
متصدیان حوزه های علمیّه باید، با توجه کافی به اهمیت و ضرورت حوزه های درس اخلاق در سطح عموم داشته باشند. و همواره برای رونق بخشیدن و گسترش آن بکوشد. از استادان عالی مقام و با فضیلت بخواهند که با اهتمام کامل محافل درسی اخلاق را برپا کنند و عطر فضایل و مکارم را در حوزه ها بپراکنند.
برخی گمان می کنند که انسان می تواند با مدد نوشته های اخلاقی و مطالعه ی آیات و روایات و سیره ی معصومین «علیهم السلام» راه تربیت را پیدا کرده و خود را از جهت اخلاق و تهذیب و تزکیه آماده سازد، بنابراین نیازی به برپایی درس ها و محافل اخلاقی نیست، ضرورتی به داشتن استاد اخلاق نخواهد بود و سودی بر شرکت در درس های اخلاقی مترتب نمی شود.
متأسفانه از دیرباز این باور باعث شده که هرگز در حوزه های علمیه بهای کافی به این گونه درس ها، و بحث ها داده نشود، و برای برخی کوشش کردن در این مقوله ها دون شأن محسوب گردد. از این روی ناگزیریم در این زمینه توضیح بیشتری بدهیم و در پاسخ بگوییم:
طبیعت و ماهیت مباحث تربیتی با دشواری و پیچیدگی که دارد خود نشانگر ضرورت داشتن استاد و راهنمای متخصص و راه طی کرده است، تهذیب نفس و خودسازی چندان کار آسانی نیست. صدها عوامل نفسانی، درونی و بیرونی همواره در کمین نشسته درصدد گمراهی هستند. با تکیه بر عصای خواندن نمی توان راه را طی و موانع مرئی و نامرئی را برطرف ساخت.
نیاز انسان به معلم و راهنما به ویژه در زمینه های معنوی – یک نیاز طبیعی است. آن گونه که در علوم و فنون دیگر نمی توان بدون استاد به کمال مطلوب رسید، در مسائل اخلاق و روانی نیز – که دشوارتر و دقیق تر است – راه به جایی نمی برد. توجیهات، و وسوسه های نفسانی، هواها و تعلقات گوناگون مانع راه می شوند. گذشته از این، انسان همواره در شناخت حق از باطل، صواب از خطا و درست از نادرست گرفتار اشتباه می شود. دانای راه طی کرده ای می خواهد که رفع شبهه کند. اگر صرف عقل و مطالعه می توانست مشکل را حل کند نباید شاهد این همه خطاها و لغزش ها باشیم. بنابراین هر چه آدمی با هوش و ذکاوت باشد، باز نیازمند راهنما است. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
«هلک من لیس له حکیم یرشده» (28)
آن را که فرزانه ای راهنما نباشد تباه می گردد.
امام خمینی «رحمه الله» که خود سالار راه طی کرده هاست می فرماید:
«لازم و ضروری است که این عمل [تهذیب نفس] با نظارت ومراقبت و دستورالعمل مردی کامل و راهبری دانا و توانا که دلیل راه باشد، انجام گیرد. (قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن -ظلمات است بترس از اثر گمراهی). اگر کسی را نفس و شیطان غرور دهد که با وجود قرآن و علم شریعت، که جمله بیان را خداست، سالک را چه احتیاج به دلیل است؟ جواب این است که شک نیست که این راه را جز با چراغ شرعت و هدایت قرآن نمی توان طی کرد و لیکن همان طور که در بیماری های ظاهری و امراض جسمی نوشته اطبای حاذق و تدوین کتب طبی و شرح و بیان بیماری ها و اقسام دواها، ما را از مراجعه به طبیب و دکتر بی نیاز نمی کند… در امراض قلبی و بیماری های روحی، تنها دسترسی به علم شریعت کافی نخواهد بود. بلکه باید تعیین داروهای معنوی با نظر طبیب متخصص باشد که فرمود:
طبیب دوار بطبّه قداحمی موایتمهُ و احکم مراسمه. (29)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
«رَحِمَ اللهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَی، وَدُعِیَ إِلَی رَشَاد فَدَنَا، وَأَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا….» (30)
آمرزش، خدای کسی را که باد که سخنی خردمندانه بشنوند و به کار بندد و به راه راست خوانده شود و نزدیک آید و دست بر دامن راهنما زند و رستگار گردد.
مرحوم ابن میثم بحرانی در شرح این بخش می نویسد:
«یعنی در پیمودن راهی که به سوی خدا می رود، باید به استادی ارشادگر و دانا اقتدا کرد تا رستگاری به چنگ آید… و از سخن مولی، وجوب و ضرورت استاد، برای سیر و سلوک و تعالیم اخلاقی فهمیده می شود. (31)
استاد و راهنمای اخلاق، شاگرد را آماده می کند، با یک رهنمود و سخن گاهی تحولی در روح او پدید می آورد که با سال ها صرف وقت و مطالعه به دست نمی آید. از این روی امام خمینی (رحمه الله) می فرماید:
«استاد اخلاق برای خود معین کنید، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید، خودرو نمی توان مهذب شد. اگر حوزه ها همین طور از داشتن مربی و جلسات پند و اندرز خالی باشد، محکوم به فنا خواهد شد. چطور شد علم فقه و اصول مدرس نیاز دارد، درس و بحث می خواهد، برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد لازم است؛ لیکن علوم معنوی، به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل می گردد؟ (32)
تا این جا به اندازه کافی دامنه سخن را در ضرورت استاد و راهنمای اخلاقی و لزوم درس های اخلاقی در حوزه گستراندیم، اکنون اشاره ای به برخی از صفات و ویژگی های استاد و درس اخلاق می کنیم.
بدون شک درس اخلاق برای تأثیرگذاری و راهنمایی است، صلاحیت و شایستگی استاد اولین نقشی را دارا است، تا شاگرد به صلاحیت کامل استاد معتقد نشود، و استاد نیز از مهارت کافی در تدریس و راهنمایی برخوردار نباشد، راه به جایی نمی رسد، و وضع بهتر از آنچه تاکنون بوده نمی شود. از این رو لازم است که معلم اخلاق حداقل دارای شرایط ذیل باشد:

1- صلاحیت اخلاقی و معنوی

راهنما و معلم اخلاق باید خود آیینه ای شفاف از فضایل اخلاقی باشد. هرگاه، درسی می گوید، رفتار و روحیاتش، گفتارش را تأیید کند. معنویت و شخصیت گوینده است که جذب دلها می کند و با درون پاک و زبان صادق تأثیر می گذارد.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«قالت الحواریون لعیسی: یا روح الله من نجالس؟ قال: من یذکّر کم رؤیته و یزید فی عملکم منطقه و یرغّبکم فی الاخرة عمله. (33)
حواریون از حضرت عیسی (علیه السلام) پرسیدند: با که بنشینیم؟ فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد، گفتارش بر کردارتان افزاید و رفتار و عملش به آخرت ترغیبتان سازد.

2- توانایی و شایستگی علمی

تربیت و رشد معنوی از دشوارترین کارهاست، آموزگار انسان باید بتواند به آسانی از عهده ی حل مشکلات اخلاقی و خودسازی برآید. احکام نفسی و خُلقی کمتر از فقه جوارحی نیستی، آن جا اعلم فقهاء متصدی فتوا است اینجا نیز باید تواناترین باشد. بر بزرگان علم و معنویت است که این کرسی حساس را دون شأن به شمار نیاورند و کمتر از درس خارج اصول و فقه به آن بها ندهند. چرا که اگر این محفل رونق نداشت و جان های اهل علم تهذیب نشد، علم فقه و اصول نیز به کار نخواهد آمد.
متبحرین در این فن باید عهده دار این مهم شوند تا بتوان مصداق کلام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود:
«لما تجلسوا عند کلّ داع مدّع یدعوکم من الیقین الی الشک، و من الاخلاص الی الرّیا و من التواضع الی الکبر و من النصیحة الی العداوة من الزهد الی الرغبة. و تقرّبوا الی عالم یدعوکم من الکبر الی التواضع و من الریاء الی الاخلاص و من الشک الی الیقین و من الرغبة الی الزهد و من العداوة الی النصیحة و لا یصلح لموعظة الخلق الاّ من خاف هذه الافات بصدقه و اشرف علی عیوب الکلام و عرف الصحیح من السقیم و علل الخواطر و فتن النفس و الهوی» (34)
نزد هر گوینده ی ادعاداری که شما را از یقین به شک، و از اخلاص به ریا، و از فروتنی به گردن افرازی، و از نیکخواهی به دشمنی، و از پارسایی به دنیاجویی، می خواند منشینید. به عالمی نزدیک شوید که شما را از گردنفرازی به فروتنی، و از ریا به اخلاص، و از شک به یقین، و از دنیاجویی به پارسایی، و از دشمنی به نیکخواهی دعوت کند. برای پند دادن به مردمان جز کسی شایسته نیست که از سر صدق، از این آفت ها در هراس باشد، و عیب های سخن را بشناسد، و درست را از نادرست تمیز دهد، و از موجبات وسوسه ها و گرفتاری های نفس و هوای آن (و راه معالجه ی آن ها) آگاه باشد.

3- قدرت بیان

استاد کرسی اخلاق باید از زبانی گویا برخوردار باشد، تا در نهایت وضوح بحث را بیان کرده و شنونده را گرفتار ابهام و نیازمند توجیه نسازد. قادر بر تفهیم مفاهیم و ایجاد حالات مناسب باشد. آشکار، ساده و بی پیرایه مقصود خود را برساند. شنونده را گرفتار اغلاق و اصطلاحات پیچیده نکند. چنان که ابوعلی سینا می فرماید:
«پند، باید از گوینده ای پاک دل، با الفاظی شیوا، آهنگی دلنشین، نرم و به گونه ای قانع کننده و روشنگر، باشد» (35)

4- واقعیت شناسی و درک نیازها

معلم اخلاق باید به نیکی حال نیاز شاگرد را بشناسد، ویژگی های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر جوّ حوزه و حوزیان را درک کند. زمان خود را به شایستگی زیر نظر داشته باشد. واقعیات جامعه و آن چه در اطراف می گذرد، جهت بحث را روشن می سازد. استاد، باید از آبشخور مفاسد و لغزش های اخلاقی آگاه باشد. مباحث را با توجه به نیازها و واقعیات برگزیند. و از ریشه به درمان خطاها روی آورد. راهنمای اخلاق باید رعایت تعادل را در ارشادهای خود بکند، همان گونه که بر مسائل بازدارنده مانند: زهد، ساده زیستی، ریاضت نفس، کم خوابی و کم خوری و … تکیه می کند، بر موارد وادارکننده و مثبت مانند: مراعات با نفس، اعتدال، بهره مندی از مباحات و دوری گزیدن از انزواها نیز توجه کند.
درس اخلاق نباید روحیه های بی نشاط، مأیوس و منفی باف بسازد. بلکه با بکارگیری شیوه های شایسته ی ابلاغ، افرادی پرتحرک، امیدوار و کوشا تربیت کند. شیوه ی تربیتی و تبلیغی که قرآن برای رسالت مشخص می کند، نیز تکیه بر روش های مثبت و نشاط برانگیز دارد:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِیرًا» (36)،
ای پیامبر! ما ترا فرستادیم که شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده باشی و به اذن خداوند دعوت کنی و چراغ فروزان گردی.
چنانکه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به معاذ – که برای تبلیغ راهی یمن بود – فرمود:
«یسرّ و تعسرّ و بشّر و تنفّر …» (37)
آسان بگیر و دشوار نگیر، بشارت بده و جذب و بیزاری و رمیدگی ایجاد نکن.
معلم اخلاق باید از القای مطالب ابهام دار که درک و تحلیل آن ها بر همگان ممکن نیست خودداری کند. زیرا تحمل افکار بلند معنوی بر همگان ممکن نیست و عرضه ی مسائل سنگین که نیازمند طی مراحل معرفتی و روحی است، قبل از موعد خودکاری خطاست.
امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
«حدّثو الناس بما یعرفون و لا تحملوهم ما لا یطیقون فتغرونهم بنا» (38)
آن چه مردم توان درکش را دارند به ایشان بگویید و چیزی که تحمل آن را ندارند بر اندیشه ی ایشان بار نکنید، که در این صورت آنان رابه وسیله ما مغرور و فریفته خواهید ساخت.
درس اخلاق باید مانند آب گوارا در گلوی تشنه ی شاگرد نفوذ کند و روح وی را طراوت بخشد، نه آن قدر ساده و کم مایه و پیش پا افتاده باشد که چیزی دستگیر شنونده نشود و نه چنان دشوار و پیچیده که ابهام آورد.

5- تحقیق و تتبع

درس اخلاق باید مانند پیام الهی که با «بیّنات، کتاب، میزان، حکمت، موعظه ی حسنه ی و قول بلیغ» همراه است محکم و استوار باشد. این باور را که: «درس اخلاق تذکری صرف، با آهنگی مخصوص است و نیاز به تتبع ندارد باید کنار گذاشت و شاید ناکامی برخی درس های اخلاقی به خاطر همین سستی و بی پایگی مطالب آنها باشد. زیرا متصدیان آن بهای لازم را بدانها نداده و ژرفای عمیق را نپیموده اند.
و نیز یادآور می شویم که نباید به بهانه ی «تسامح» در ادلّه ی سنن هر رطب و یا بسی را بدون تحقیق و تتبع و بدون سنجش درستی و نادرستی آن، به خورد جامعه داد و مطرح کرد.

6- تأثیرگذاری و داعیه سازی

فلسفه ی درس اخلاق، ارشاد و راهنمایی است و این هدف زمانی به چنگ می آید که درس مخاطب خود را به فضای کلام آورده و در تحت نفوذ خویش قرار دهد. او را برانگیزد و شوق به درستی را در وی پدید آورد:
«انفع المواعظ ماردع» (39)
سودمندترین پندها، آن است که نفوذ کند.
آتش عشق به رستگاری و درستکاری را در وی برافروزاند. دل های سخت را نرم و فروغ های کم سو را درخشان سازد. آن چنان رسا و به جا باشد که در دلها ژرف آید و کارگر شود.
«المواعظ صقال النفوس و جلاء القلوب» (40)
پندها، صیقل جان ها و شکوفا کننده دلهاست.
درس اخلاق ترجمه ی پیام الهی و ندای رسول خداست که در تأثیرگذاری آن می گوید:
«…وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ»(41)
هنگامی آیات قرآن برایشان خوانده می شد، بر ایمانشان افزوده می شود و بر خداوندشان توکل می کردند.

ب: رسمی شدن درس های اخلاقی

تاکنون دو محور از آموزش های عمومی اخلاق در حوزه را بحث کرده ایم:
1-طرح مسائل اخلاقی همراه تمامی درس های حوزه.
2-برپایی درس های عمومی اخلاق به صورت فراگیر و منظم.
اکنون به بخش دیگر می پردازیم که عبارت است از «تحصیلات رسمی اخلاق در حوزه».
روشن است که دو محور بحث شده، برای تهذیب و رشد حوزویان کافی نیست، از این روی ضروری است که اضافه ی بر آن، همگام با درس های رسمی حوزه، در تمامی رتبه های تحصیلی، درس اصلی دیگری نیز به نام اخلاق جای گیرد، و همان روند و امتیازی را داشته باشد که درس های رسمی دارند:
متنهای معتبر و شایسته ای برای رتبه های گوناگون تهیه شود که طلاب از آن جا تحصیل در هر دوره، این متنها را نیز به صورت رسمی بیاموزند تا پس از فراغت از تحصیلات رسمی، یک دوره مباحث اخلاقی و معارف سیر و سلوکی را فرا گرفته باشند. اگر چنین شد، همه روز فضای مدارس و محیط های آموزشی حوزه با مباحث معنوی و تربیتی معطر می شود.
تحقق این مرحله اضافه بر برنامه ریزی های اجرائی – که در روند کار روشن می شود – دو موضوع: کتاب های متنی درسی و استادانی که باید متصدی تدریس آنها باشند.
از مباحثی که در بخش قبل مطرح کردیم و شرایطی که برای استاد و راهنمای اخلاق شمردیم، ویژگی های استادان این مراحل نیز تا حدودی روشن شد، که هر یک به تناسب باید دارای آن شرایط باشند تا بتوانند درس های رسمی اخلاق را به درستی و با تأثیرات شایسته اداره کنند. زیرا استادان کلاسهای رسمی اخلاق نیز همان رسالت و مسؤولیت راهنمایان عمومی حوزه را بر عهده دارند، امّا در محدوده ای کوچکتر، از این روی متولیان مدارس تحت برنامه و تحصیلات رسمی حوزه باید با دقت استادان لایق را شناسایی کرده و برای اداره ی این کلاس ها گزینش کنند.
و راجع به متنهای درس اخلاق باید یادآور شویم که، اکنون برای تمام مراحل تحصیلی حوزه کتاب های درسی مناسب که قابل تدریس در همه ی سال های تحصیلی باشد، وجود ندارد متنهایی که به طور فراگیر تمامی تعالیم مورد نیاز را دربرداشته و مطابق رتبه های تحصیلی تهیه شده باشد. کتاب های اندکی که از گذشته در حوزه ها مرسوم بود، نه تنها مباحث آن ها فراگیر و مطابق نیاز نیست، بلکه پاسخگوی همه ی رتبه های تحصیلی نیز نمی باشد. چرا که با وجود مثلاًدو یا سه کتاب اخلاق مانند: آداب المتعلمین و منیة المرید و … نمی توان چندین رتبه ی سال تحصیلی را پاسخ گو بود. لذا برخی از مدارس و مراکز تحصیلی که خواسته اند درس های اخلاق نیز داشته باشند، همواره با کمبود متنهای استوار و شایسته ی اخلاقی روبرو بوده اند.
از این روی لازم است لجنه ای از صاحبان قلم و تخصص در مسائل اخلاق تشکیل شود و مسؤولیت تهیّه کتاب های درسی اخلاق را برای مقاطع تحصیلی به عهده گیرند، متنهایی شایسته که پاسخگوی نیازهای معنوی و تهذیبی باشد، ضمن برخورداری از استحکام و استواری مطالب، فصاحت و بلاغت به معنای واقعی کلمه را دارا باشد. از القای مطالب خرافاتی و متشابه و سنگین دور بوده و با تکیه بر اصول و مبانی سیر و سلوک و مسائل اخلاقی به درستی و وضوح مقصد را برساند. کتاب های درسی اخلاق اضافه بر استحکام مطالب باید تأثیرگذار و تحول آفرین نیز باشد. همان انتظاری که از محافل و درس های اخلاق می رود، از کتاب های درسی اخلاق نیز چنین انتظاری خواهد بود.
خوشبختانه منابع و معارف دینی و آثار گرانبهایی که از عالمان پاک سیرت به جای مانده انباشته از مطالب بلند اخلاقی و تربیتی است. شایسته است گروهی متبحر و توانا از منابعی مانند قرآن کریم – که کتاب انسان سازی است – روایات و سیره ی معصومین (علیه السلام)، کتاب ها و مجموعه های اخلاقی و به ویژه از دستورالعمل های اخلاقی و وصیت نامه های فرزانگان را، طی کرده، بهره گیرند تا کتاب های گرانبار و جاودانه برای تدریس در حوزه های اخلاقی تهیه نمایند.

ج – اقدامات اجرائی

تا این جا بخش ها بیشتر به بخش آموزش طرح اخلاق در حوزه مربوط می شد، آموزش های عمومی اخلاق و آموزش های تحصیلی و رسمی. اکنون به بخش دوم می پردازیم که اشاره ای است به مسائل اجرائی و طرح و بررسی مطالب این قسمت را طی چند یاد آوری و پیش نهاد مطرح می کنیم:

الف: طرح و بررسی

ضروری است گروهی برای طرح و بررسی از افراد شایسته و آگاه تشکیل یابد، تا به بررسی و برنامه ریزی مسائل اخلاقی حوزه و حوزویان بپردازد، مسائلی مانند:
1-شناخت و معرفی ارزشهایی که حضور در حوزه و سلک روحانیت آن ها را ضروری می کند. زیرا انتساب به این صنف خود به خود آداب و اخلاق ویژه ای را لازم می دارد که رعایت آن ها بر اهل علم ضروری است. این گروه باید بکوشد از راه های گوناگون این آداب و اخلاق مخصوص را شناسایی کرده و تحقق آن ها را پیگیری و زیر نظر داشته باشد.
2- بررسی و شناخت کاستیهای اخلاقی و خلاف هایی که ممکن است در برخی افراد وجود داشته باشد. ریشه یابی دقیق این لغزش ها و پیش نهاد راه های اصلاحی و تعیین حدود و ضوابطی برای رسیدگی بدانها.

ب: تأسیس بخشی به عنوان تربیت مدرس و متخصص مسائل اخلاقی

همان گونه که برای بخش های دیگر علمی دوره های تخصصی و کارشناسی گذاشته می شود، لازم است عده ای از طلاب فاضل و با صلاحیّت گزینش شوند تا طیّ برنامه ای منظم به صورت تخصصی در زمینه ی مسائل تربیتی روان شناسی و شناخت معارف اخلاقی تحصیل کنند. تا از این رهگذر هم استادان درس های رسمی اخلاق در حوزه تأمین شود و هم برای دیگر مراکز تحصیلی که دارای چنین رشته های اخلاقی و تربیتی هستند استادان لایق اعزام شوند.
لازم است در این دوره ی تخصصی اضافه بر مسائل دستوری اخلاق که بیشتر جنبه ی عملی و سیروسلوکی دارد، مسائل علمی و نظری مربوط به اخلاق و امور تربیتی و روان شناسی نیز فرا گرفته شود، تا استادان و فارغ التحصیلان این دوره، با اشراف به مسائل نظری و عملی اخلاق و مسائل روان شناسی به مباحث تربیتی و اخلاقی به پردازند.

ج: تشکیل بخشی به عنوان رسیدگی به تخلفات و پیگیری آن ها،

اعمال تصفیه نسبت به کسانی که عدم و صلاحیت آنان محرز شده و امیدی به اصلاح ایشان نیست.

د: تعیین ضوابط استفاده از لباس روحانیّت.

و: بررسی و شناسایی کسانی که اکنون ملبس به لباس روحانیّت هستند.

هـ: شناسایی و معرفی مشغله هایی که روحانیون می توانند متکفل آن شوند. و نیز تعیین حدود و ضوابط آن.

آن چه در این نوشتار مطرح شد بیشتر نظری بود کلی که می تواند خط و مشی و چهارچوب یک طرح گسترده و روشن را معین کند. و برای اجراء و سازمان بخشی، اصول کار قرار گیرد. به امید آن روز که بزرگان و متصدیان حوزه بتوانند محیط حوز علمیه را کانونی از فضایل و معنویات سازند، تا بستر تربیت و تهذیب طلاب و روحانیون با صلاحیت و پارسا باشد.
آن چه در این مقاله بدانها اشاره رفت، پیشتر به همت والای گروه تحقیقی «اخلاق مجلّه حوزه در سال های پیش به گونه ای مفصل بررسی شده است، شایسته است برای تحقیق بیشتر به شماره های گذشته ی مجلّه «مقالات اخلاقی» مراجعه شود».

پی‌نوشت‌ها:

1.«تفسیر نورالثقلین»، ج 392/5.
2.«نهج البلاغه صبحی صالح»، نامه ی 28.
3.«سوره ی هود»، آیه 75.
4.«سوره ی اسراء»، آیه 7.
5.«سوره ی انعام»، آیه 85.
6.«سوره ی مریم»، آیه 56.
7.«سوره ی مریم»، آیه 55.
8.«سوره ی قلم»، آیه 4.
9.«سوره ی مریم»، آیه 51.
10.«سوره ی آل عمران»، آیه 159.
11.«سوره ی انفال»، آیه 29.
12.«معراج السعاده»، 14/.
13.«حقایق فیض»، 439/.
14.«اصول کافی»، ج 29/1، آخر باب عقل و جهل.
15.«الحیاة، ج 276/2 باب هشتم، فصل سوم.
16.«نقطه ی عطف».
17.«نهج البلاغه، حکمت 107».
18.«بحار، ج 82/77».
19.«انّ اهل النّار لیتأذّون من ریح العالم التارک لعلمه…، الحیاة، ج 276/2».
20.«مجله حوزه»، شماره 22/19.
21.«همان» مدرک.
22.«زندگانی میرازی شیرازی» 131/.
23.«نهج البلاغه»، حکمت 73.
24.«جهاد اکبر».
25.«شرح اصول کافی»، ج 8، باب حسن خلق، حدیث 8.
26.«آداب تعلیم و تعلم در اسلام»، ترجمه ی منیة المرید، 325/.
27.«جهاد اکبر».
28.«رساله ی سیر و سلوک»، 116/.
29.«پرواز در ملکوت»، ج 72/1.
30.«نهج البلاغه»، خطبه ی 76.
31.«شرح نهج البلاغه ابن میثم»، ج 208/2.
32.«سیمای فرزانگان»، ج 47/3.
33.«اصول کافی»، ج 39/1، باب مجالسة العلماء.
34.«الحیاة»، ج 336/2.
35.«الاشارات و التنبیهات»، ج 380/3.
36.«سوره ی احزاب»، آیه ی 45 – 46.
37.«سیره ی ابن هشام»، ج 237/4.
38.«الحیاة»، ج 146/1.
39.«غررالحکم»، ج 398/2.
40.«همان»، ج 357/1.
41.«سوره ی انفال»، آیه 2.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1371)، کاستی ها و بایسته‌ها، قم: روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد