برنامه ریزی درس های حوزه
با یک محاسبه ی ابتدایی و ساده می توانیم تا حدودی به نارسائی ها و نقاط ضعف برنامه های جاری حوزه های علمیّه پی ببریم.
عموماً طرح برنامه های جاری حوزه، جهت تربیت فقیه است لذا اگر در این برنامه ها دقّت کنیم می بینیم درس هایی که محصلین در حوزه ها فرا می گیرند غالباً یا فقه است و اصول یا مقدمات فقه و اصول. و محصّل از همان ابتدا به فراگیری مقدمات فقه و اصول مشغول می شود و وقتی این مقدمات را طی کرد به متن کار که فقه و اصول است می پردازد. البته گاهی در کنار فقه و اصول و مقدمات این دو علم شریف، درس های دیگری می خواند که حالت جنبی دارد. لذا با یک نظر واقعی دقیق و مبتنی بر آمار صحیح می توانیم بگوییم که 90% از کوشش و زحمات و وقت محصلین علوم اسلامی صرف فقه و اصول یا مقدمات دور و نزدیک این دو علم می شود. و این حقیقتی غیرقابل انکار است. این یک محاسبه اجمالی و ابتدایی از برنامه های درسی حوزه است.
محاسبه ی دوم، در خصوص طلاب و محصلین دینی است که عمر عزیز و جوانی خود را برای تحصیل در این حوزه ها مصرف می کنند.
با یک محاسبه ابتدایی دیگر می توانم بگویم که نود درصد (90%) از محصلین دینی به مرحله فقاهت و اجتهاد به معنی دقیق این کلمه نمی رسند و در وسط راه به کارها و مسئولیت های فراوانی که با آن برخورد می کنند و راه را بر آنها می پردازند. و این مسؤولیت ها درگذشته، خلاصه می شد در تبلیغ و یا عالم روحانی و مربّی محلّه و یا شهری شدن. و بعد از انقلاب سمت قضاوت و سمت های اجرایی دیگر در تشکیلات نظام به آن اضافه شد. و فقط ده درصد از محصلین حوزه های علمیه موفق می شوند که تا آخرین مرحله تحصیلات و تحقیقات فقهی راه را ادامه بدهند و به مرحله فقاهت و تحقیق در مسائل فقهی برسند.
بررسی خسارت ها:
حالا اگر دانستم که 90% از وقت و زحمت محصلینی که در حوزه ها درس می خوانند صرف فقه یا مقدمات دور و نزدیک این علم شریف می شود خسارتی که از این باب به جوانان عزیز ما در حوزه های علمیه می رسد به خوبی مجسّم می شود.
این زبان سه جنبه دارد:
1-قسمتی از عمر و زحمت قشر وسیعی از طلاب حوزه به ثمر کامل نمی رسد؛ یعنی مورد استفاده فعلی در حوزه های علمیه در تحقیقات فقهی و اصولی و فتوا و تدریس قرار نمیگیرد.
2- این قشر وسیع که در سطح وسیع جامعه به کارهای تبلیغ و اداره روحانی مردم اشتغال دارند… نیازهای علمی واقعی خود را که با کار حقیقی و روزمرّه ی آن ها در جامعه و مسجد و محراب و منبر ارتباط دارد غالباً بعد از فراغت از تحصیل در حوزه فرا می گیرند.
و در دوران تحصیل در حوزه کمتر به مسائلی از قبیل اخلاق، تاریخ، سیره، اصول عقاید، طرز برخورد و سلوک اجتماعی با مردم، تفسیر، پاسخ به مشکلات اعتقادی مردم و امثال آن ها می رسند.
و البته تمام این مسائل در حوزه ها هست ولی به طور جنبی. در حالی که همین مسائل در متن کار مبلّغان و روحانیونی که در مناطق مختلف کشور کار می کنند قرار دارد. و این اختلاف «متن» و «جنب» در «حوزه» و «جامعه»، درست به عکس یکدیگر قرار دارد؛ یعنی آن چه در حوزه متن است در کار واقعی یک روحانی بُعد «جنبی» دارد و آن چه در جامعه، «متن» است در برنامه تدریس حوزه بعد جنبی دارد.
3- جنبه ی دیگر، زیانی است که به دیگر رشته های تخصصی معارف اسلامی از این رهگذر می رسد؛ یعنی عملاً حوزه های ما یک تخصصی است و نه چند تخصصی. و فقط در فقه حوزه ها متخصص تربیت می کنند و تخصص های دیگر در حوزه های ما نیست… البته ما در رشته های دیگر مثل تفسیر، علوم قرآن، اخلاق، عقاید، ولایت حدیث و امثال آن ها متخصص داریم ولی این ها را برنامه های معمول و متعارف حوزه آماده نکرده است و بلکه غالباً با کوشش و زحمات مشخص خود به جایی رسیده اند. ولی این مطلب قابل تأمل و توجه و تأسف است که ما در حوزه ها جایی و محلّی برای تخصص در رشته های مهم معارف اسلامی غیر از علم شریف فقه نداریم، و هر که به جایی رسیده است فقط با پای خود رسیده.
کاوشی در منشأ اشکال:
منشأ این مشکل بزرگ چیست؟ و این اشکال از کجا پیدا شده. به نظر این جانب منشأ اصلی این اشکال این است که حوزه های ما از اول برای تربیت، سازندگی فقه و فقها، به وجود آمده اند و کار منحصر به فرد یا اساسی آنها فقه بوده است و بعد از آن که وضع جامعه و نیازها تغییر و توسعه یافت برنامه های درسی حوزه به حال خود باقی ماند و تغییر اساسی نکرد.
حال که با بیانات مهم و مؤثر مقام معظم رهبری در حوزه ی علمیه فهم حرکت و جنب و جوشی پیدا شده فرصت مناسبی است که افراد صاحب نظر طرح های جدیدی برای حل این مشکل ارائه دهند. باشد که به کمک و فضل الهی بتوان تغییری بنیادی برای مشکل حوزه های علمیه که پایگاه اساسی اسلام است یافت.
حلّ مشکل:
این بنده تصور می کنم که مشکل برنامه های درسی و تحقیقاتی حوزه علمیه را می توان به شرح زیر ضمن چهار مرحله به طور منظم تنظیم و سازماندهی کرد:
1-مرحله مقدمات
2- مرحله آمادگی عمومی
3- مرحله تخصص
4- مرحله فوق تخصص
به این شرح:
1- مرحله مقدمات:
در این مرحله درس هایی تدریس می شود که محصل را با زبان رسمی معارف اسلامی آشنا می کند؛ یعنی زبان و ادبیات عربی و همچنین او را قادر به بکارگیری ابزار درک مسائل عقلی اسلامی می کند یعنی «منطق». و احیاناً علوم متناسب دیگری در این مرحله و در سطح همین مرحله.
زبان تدریس:
تصور می کنم اگر برای طلاب غیر ایرانی که در حوزه علمیه قم درس می خوانند برنامه تدریسی آنها را به زبان عربی تدوین و تدریس و تنظیم شود صرفه جویی خوبی در وقت و زحمات آنها شده و در نتیجه به درس خواندن و آمدن به حوزه علمیه قم علاقه بیشتری پیدا می کنند. چون قاعدتاً طلاب غیر ایرانی که عربی نمی دانند باید از زیرصفر شروع کنند؛ یعنی قبل از مرحله مقدمات زبان فارسی را یاد بگیرند و بعداً به مقدمات وارد شوند. و هیچ دلیلی ندارد که حوزه یک مرحله اضافی (قبل از مقدمات) را از این جمعیت از طلاب بخواهد. و با تغییر برنامه تدریس از زبان فارسی به عربی برای طلاب غیر ایرانی این مشکل کاملاً حل می شود و زبان فارسی را طلاب غیر ایرانی می توانند از کوچه و بازار یا خارج از برنامه یاد بگیرند. و این خود صرفه جویی در وقت این عزیزان است.
2- مرحله آمادگی عمومی (سطح):
در این مرحله، که به اصطلاح حوزه به آن «سطح گفته می شود، برنامه ی تدریس باید طوری تنظیم شود که محصل را برای همه رشته های تخصصی در معارف اسلامی و همه نیازهای اجتماعی مردم آماده کنند و این علوم را که پایه همه رشته های تخصصی معارف اسلامی و پایه تبلیغ و اداره روحانی مسجد و منبر است، فرا بگیرد. و شامل فقه و اصول و قرآن (تفسیر و علوم قرآن) و عقاید و اخلاق و فلسفه و عرفان و حدیث و رجال و متون و مفاهیم اسلامی و سیره و تاریخ و غیره می شود.
3- مرحله تخصص (خارج)
این مرحله را به اصطلاح حوزه مرحله ی «خارج می گویند که همان مرحله ی تخصص در فقه و اصول است. دامنه ی این تخصص در برنامه ریزی جدید باید همه ی رشته های معارف اسلامی را در بر بگیرد که اسم آن ها عبارت از: تفسیر علوم قرآن، فقه و اصول، حدیث، رجال، تاریخ، سیره، عقاید، فلسفه و عرفان.
محصل در این رشته ها تا حد تخصص پیشرفت می کند و می تواند پس از این تخصص، مدرس خوبی برای هر یک از این رشته ها باشد.
تألیف رساله های علمی و تحقیقی به جای «تقریرات»:
معمول حوزه در مرحله خارج (تخصص) این است که محصل درس استاد را تحریر می کند؛ یعنی بیانات استاد را به طور خلاصه یا با همان تفضیل می نویسد، این نوشته ها را تقریرات می گویند.
به نظر این جانب این شیوه، شیوه ی خوبی نیست و امکانات فکری محصلین را در حدّ خوبی تحریک نمی کند و به کار نمی گیرد، راه صحیح تر آن است که از محصلین خواسته شود که زیر نظر یک استاد ورزیده در یک موضوع مشخص علمی تحقیق و بررسی کند و رساله ای در خصوص آن مبحث بنویسد، و همان رساله پس از نقد و بررسی میزان شناسایی مقام و مرتبه علمی محصل باشد چنانچه در دانشگاه های دنیا در رشته های تخصصی رسم است. این کار سبب می شود که گنجینه گرانبهایی از مسائل اسلامی در رشته های مختلف در سطح عالی تخصص و با نظر اساتید ورزیده در اختیار حوزه و دانشمندان قرار بگیرد. و این گنجینه راه را برای محققین و دانشمندان در تحقق این مسائل تا حدود زیادی باز و هموار می کند چنانچه می تواند بسیاری از مسائل و مشکلات انقلاب و نظام اسلامی از قبیل مشکلات بانکی، تورم و پایین آمدن ارزش پول و بیمه و مالکیت ثروت های طبیعی پیش از تولید و امثال اینها را پاسخ بگوید.
فتح باب اجتهاد و سطح بالای تحقیق:
در اینجا این تذکر به نظر ضروری می رسد که تجدید در مناهج و برنامه های حوزه نباید آسیبی به تحقیقات علمی که فقهاء در سطح بالا در این علم شریف انجام داده اند برسانند. چون هر آسیبی که به این علم برسد نتیجه ناگوار آن بسته شدن درهای اجتهاد خواهد بود. و این امتیاز در میان مذاهب اسلامی که (فتح باب اجتهاد) باشد از بین خواهد رفت. فتح باب اجتهاد فقط شعار و آرزو نیست بلکه واقعیتی است مبتنی بر یک اساس و پایه استوار و نیرومند که همان تحقیقات فقهی و اصولی است در سطح بالاتر و محافظت از این میراث گرانبهایی که فقهاء سلف برای خلف گذاشته اید.
بنابراین چنانچه شکل و نحوه ی تنظیم دروس در این مرحله تغییر کند این تغییر نباید به جوهر و محتوای میراث فقهی و اصولی ما آسیبی برساند.
درس هایی که برای تخصص در فقه لازم است:
شیوه ی فعلی حوزه ها در مرحله ی تخصص در فقه چنین است که متن برنامه، همان خارج فقه و اصول است و علم رجال در لابه لای مسائل فقهی تدریس می شود. به نظر این جانب در این مرحله از تخصص، محصل به چند کار علمی دیگر نیاز دارد که بدون آن تخصص با اشکال مواجه می شود از این قرار:
فقه القرآن، فقه السنة (فقه اللغة). علم الرجال، علم حدیث و درایة، فقه مقارن، اصول مقارن، (اصول تطبیقی)، (قواعد فقه) و درسی در روش های بحث فقهی، که این بحث یکی از بحث های بسیار ضروری در برنامه ی تدریس فقه است در مرحله ی تخصص.
و عادتاً محصلین ما با خود گرفتن با طرز تدریس استاد خود یک روش و رویه ی فقهی را عملاً می پذیرند. و این کار منجر به نحوی تقلید در روش های علمی است که زیان های بسیاری در کارهای علمی و تحقیقی دارد.
طرز برگزاری درس خارج در این مرحله:
درس خارج، همان مرحله ی تخصص فقه است که در حوزه های ما برگزار می شود. این شیوه ی درس گفتن عملاً فرقی با درس گفتن سطح ندارد مگر آنکه استاد در درس خارج تحقیقات بیشتری را بر شاگردان خود عرضه می دارد، و گرنه جمعیت انبوه درس های خارج فرصتی برای تبادل نظر میان استاد و شاگرد نمی دهد. و در نتیجه در درس خارج یک همکاری مشترک میان استاد و شاگرد نیست که استاد بر آن نظارت داشته باشد، بلکه یک نحو القاء یک طرفی است که نقش زیادی در تحریک فکرت شاگرد ندارد. و اگر در چهارپنج سال اول این شیوه ی درس گفتن عمومی برای محصلین خارج قابل قبول باشد در سه چهار سال بعد از آن هیچ قابل قبول نیست. و راه صحیح همان راهی است که امروز در دانشگاه های دنیا در مرحله ی فوق لیسانس معمول است که عادة استاد با هفت هشت شاگرد و حداکثر ده نفر، کار علمی انجام می دهد، که این کار بیشتر به همکاری با نظارت و اشراف استاد شباهت دارد تا به درس گفتن، و در نتیجه شاگرد در سطح بالایی تربیت و آماده می شود و کم کم آمادگی پیدامی کند که کارهای علمی سنگینی را به تنهایی انجام بدهد.
و ما باید حتماً در سطح های عالی تدریس و تحقیق از چنین روشی استفاده کنیم.
4- مرحله مافوق تخصص:
و این همان مرحله اجتهاد است، چه در فقه باشد و چه رشته های دیگر. در این مرحله، علما و اساتید برای نظر دادن در مسائل معارف اسلامی آماده می شوند و در این مرحله تحقیقات و ابتکارات و کارهای علمی سنگین انجام می پذیرد و محققین با ارائه طرح ها و ابتکارات و تحقیقات علمی این مرحله را به انجام می رسانند. شرط فراغت از این مرحله این است که طرح و یا تحقیق و ابتکار جدیدی در یکی از رشته های معارف اسلامی ارائه شود.
تخصص های متعدد فقه:
سال هاست که در دانشگاه های مختلف دنیا مسأله تخصص، اجرا می شود. مثلاً جامعه شناسی و روان شناسی و ریاضیات و طب داخلی و اقتصاد و تاریخ هر کدام به چندین تخصص مختلف تجزیه و تفکیک می شوند. و همین تجزیه تخصص ها که سبب بارور شدن بیشتر علوم شده است. و اگر هر رشته ی علمی یک تخصص بیشتر نداشت علوم و معارف انسانی و تجربی و عقلی امروز تا این حد پیشرفت نمی کرد.
علم فقه خواه ناخواه از این قانون مستثنی نیست و با تفکیک و تجزیه تخصص ها این علم شریف می تواند پیشرفت بهتری داشته باشد؛ مثلاً می توانیم متخصصینی در قضاء و شهادات، معاملات، فقه سیاسی، فقه خانواده، قواعد منتهی، عبادات، فقه تطبیقی، فقه قرآن داشته باشیم.
و قطعاً فقهای متخصص در شعبه ها و ابواب مختلف فقه بهتر می توانند ابواب مورد تخصص خود را پربار و غنی بکنند و از این ناحیه هم فقه غنی می شود و هم نیاز جامعه و دولت و انقلاب اسلامی بهتر برآورده می شود.
البته نیازی به گفتن ندارد که تخصص در قسمت های مختلف فقه، بعد از گذشتن از مرحله عمومی اجتهاد در فقه است. و بدون اینکه فقیه در عموم ابواب فقه به حد اجتهاد نرسد نمی تواند به طور تخصصی یک باب فقه را مورد تحقیق و مطالعه قرار دهد.
مسأله ی دیگری که لازم است در این خصوص یادآوری شود این است که لازمه ی تخصص در فقاهت و اجتهاد و تجزیه فقاهت و اجتهاد، تجزیه ی تقلید نیست. و در صورتی که از لحاظ علمی تجزیه در تقلید با مشکلی برخورد کند مقلد می تواند همه احکام مورد نظر خود را از یک فقیه بگیرد ولی اصل تفکیک و تخصص در فقه به جای خود باقی بماند.
و الحمدالله رب العالمین – 71/2/2 – قم
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1371)، کاستی ها و بایستهها، قم: روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول