ديدگاه آيت الله معرفت (ره)
مصحف حضرت علي عليه السلام (2)
ديدگاه آيت الله معرفت (ره)
بعضي از قرآن پژوهان دلالت پاره اي از روايات را بر اين که مصحف امام علي (عليه السلام) به ترتيب نزول بوده است، چنين توجيه کرده اند که چون مصحف او علاوه بر قرآن، مشتمل بر تفسير نيز بوده است، بايد گفت: ترتيب تفسير او موافق نزول است؛ نه ترتيب مصحف او. (2) اما اين توجيه هيچ مشکلي را حل نمي کند؛ چون اساساً مصاحف عصر صحابه همان گونه بودند؛ يعني علاوه بر قرآن، تفسير آن را هم در بر داشتند و تجريد مصاحف از تفسير از زمان عمر شروع شد؛ ولي تا زمان حجاج نيز مصاحفي يافت مي شد که علاوه بر قرآن، تفسير و اختلاف قرائات را نيز در بر داشتند. (3)
به علاوه، پذيرش اينکه ترتيب نزول قرآن در تفسير، مورد عنايت امام علي (عليه السلام) بوده است، اقتضا دارد بپذيريم، اين ترتيب در مصحف آن حضرت نيز بوده است؛ چون اگر ترتيب نزول در تفسير آن حضرت مورد توجه بوده است، دليلي وجود ندارد که در مصحف او مورد توجه نباشد.
چنان مي نمايد که يکي از عواملي که آن قرآن پژوهان را به چنان توجيهي سوق داده، اين بوده است که تصور مي کنند، اعتقاد به تفاوت ترتيب مصحف امام علي (عليه السلام) با مصحف رايج، مستلزم اعتقاد به تحريف قرآن است؛ اما چنين نيست؛ اما چنين نيست و بسياري از علماي شيعه از جمله آيت الله خوئي، علامه طباطبايي و آيت الله معرفت اين استلزام را رد مي کنند؛ (4) چون تحريف قرآن را تغييري خوانده اند که موجب زوال اوصاف بنيادي قرآن نظير اعجاز، حقانيت، هدايت و ذکريت شود؛ (5) نه هر تغيير ديگر؛ وگرنه لازم بود، تغييرات رسم الخطي و قرائي را نيز که بي ترديد در مصحف رايج راه يافته است، تحريف بنامند؛ در حالي که چنين نيست.
دسته ديگر از روايات که بر موافق نزول بودن مصحف امام علي (عليه السلام) دلالت دارند، رواياتي اند که ترتيب نزول سوره ها را به نقل از امام علي (عليه السلام) يا از مُصْحَف منسوب به امام صادق (عليه السلام) گزارش مي کنند. (6) اگرچه ترتيب سور مندرج در اين روايات به صراحت به مُصْحَف آن حضرت نسبت داده نشده است، لکن تلويحاً از ترتيب سور آن حکايت دارد. طي يکي از اين روايات با تعبير حُکِي عن شُعْبة مُصْحَفُ الصادق (عليه السلام) ترتيب سوره هاي مُصْحَف منسوب به امام صادق (عليه السلام) که بر وفق زمان نزول است، گزارش شده است. (7) آن بزرگوار يکي از وارثان مُصحَف علي (عليه السلام) بوده است؛ بنابراين مي توان ترتيب سوره هاي مُصْحَف منسوب به ايشان را به واقع ترتيب سوره هاي مُصْحَف علي (عليه السلام) دانست. دو راوي نيز به نام هاي سعيد بن مسيب و مُقاتِل بن سليمان طي دو روايت جداگانه، ترتيب نزول سوره هاي قرآن را از حضرت علي (عليه السلام) گزارش کرده اند که کاملاً با ترتيب سور منسوب به مُصْحَف امام صادق (عليه السلام) موافقت دارد. (8) اين روايات در کنار يکديگر اين احتمال را که بايد ترتيب سوره هاي مُصْحَف امام علي (عليه السلام) نيز همين گونه بوده باشد، تقويت مي کند.
گفتني است درباره ترتيب نزول سوره ها در اين روايت ها تفاوت هاي ناچيزي به چشم مي خورد؛ اما به نظر مي رسد، قريب به اتفاق تفاوت هاي اين روايات در اصل آن ها وجود نداشته و بر اثر سهل انگاري هايي پديد آمده است که راويان و ناسخان معمولاً در اين گونه روايت ها داشته اند. علماي اسلامي از ديرباز در روايات غير فقهي، چندان اهتمام و دقتي مبذول نمي کردند؛ اما خوش بختانه سهل انگاري ايشان در خصوص اين روايات به گونه اي نيست که ضايعات پديد آمده در آن ها قابل جبران و اصلاح نباشد و اين به جهت آن است که اين روايات متعددند؛ از اين رو مي توان با مقايسه متون آن ها با يکديگر، به مواضع ضايعه پي برد و آن را برطرف ساخت.
شايان ذکر است که ترتيب نزول سوره ها در مجموع از سوي چهارده تن از صحابه و تابعان نقل شده است و تمام آنان علي رغم اختلاف مذهب، تقريباً ترتيب واحدي را گزارش کرده اند. (9) منتها به طور قاطع نمي توان گفت که ترتيب نزول سوره هاي قرآن همين گونه است که در اين روايات آمده است. حتي مواردي مثل مدني بودن سوره هاي رحمن و زلزله و رعد که در اين روايات منعکس است، پذيرفتني نيست؛ چون سياق و ظاهر آيات اين سوره ها مناسبت با دوره مکي را نشان مي دهد. البته آيت الله معرفت در همين موارد نيز مضمون روايات ترتيب نزول را تأييد کرده و به مدني بودن اين سوره ها گرايش پيدا کرده است. (10) به هر حال نمي توان اين همه روايات را علي رغم پاره اي از نابساماني ها به آساني کنار گذاشت.
ناگفته نماند که روايتي بي سند از احمد بن واضح يعقوبي ( ت بعد 292 ق ) ترتيب سور مصحف امام علي (عليه السلام) را خلاف نزول، معرفي کرده است. در اين روايت، سوره هاي قرآن به هفت جزء نسبتاً مساوي تقسيم و در هر جزء سوره ها از بلند به کوتاه مرتب شده است؛ (11) اما بي ترديد اين روايت ساختگي و نامعتبر است؛ زيرا چنان که به روشني از ترتيب سوره هاي اين روايت بر مي آيد، سازنده اين ترتيب سور، فهرست سور مصحف عثماني را پيش روي خود نهاده و کوشيده است که سوره هاي قرآن را به هفت گروه مساوي تقسيم کند. او با نهادن يکي از سوره هاي « سَبْع طُوَل » در آغاز هر گروه، چند بار فهرست را مرور کرده و يک يا چند سوره را از آن فهرست برداشته و در گروه هاي هفت گانه چيده است. مؤيد آن اينکه شماره هاي عثماني سوره هاي هر گروه از کم به بيش است؛ از اين رو با استناد به آن نمي توان رواياتي را که مصحف امام علي (عليه السلام) را موافق نزول مي شمرد، کنار نهاد. آيت الله معرفت نيز روايت يعقوبي را رد کرده و نوشته است: اين توصيفي که يعقوبي درباره ترتيب مصحف امام علي (عليه السلام) آورده، به کلي با توصيف اجماع ارباب سير و تاريخ مخالف است. (12)
چنان که پيش تر آمد، در موزه ها از ديرباز مصاحفي منسوب به امام علي (عليه السلام) نگه داري مي شود که ترتيب آن ها همانند مصاحف موجود است؛ اما همان طور که اهل تحقيق و فهرست نويسان نسخ خطي گفته اند، بعيد است که اين مصاحف در واقع به آن امام تعلق داشته باشد؛ زيرا در رسم الخط آن ها نقطه هاي اعرابي و تزئيناتي مربوط به قرن سوم و چهارم به چشم مي خورد که نشان مي دهد کساني در آن قرن ها نسخه هايي را از روي مصحف عثماني استنساخ کرده اند و آن ها را به دلايلي به آن حضرت نسبت داده اند يا استنساخ کنندگان آن ها اشخاصي به نام علي بن ابي طالب بوده اند؛ (13) لذا با استناد به آن ها نمي توان ادعا کرد که ترتيب مصحف آن حضرت به ترتيب نزول نبوده است.
10. مقايسه ترتيب مصحف امام علي (عليه السلام) با مصحف کنوني:
از ظاهر روايات چنان به نظر مي رسد که ترتيب مصحف امام علي (عليه السلام) هم در سوره ها و هم در آيات، موافق نزول بوده است و بي ترديد مصحف کنوني در ترتيب سوره ها موافق نزول نيست؛ بلکه در آن، سوره ها تقريباً از بلند به کوتاه مرتب شده است؛ اما در ترتيب آيات سوره ها هيچ تفاوتي ميان آن دو وجود ندارد؛ چون در هر دو آيات، سوره ها به همان ترتيب طبيعي نزول مرتب شده است. به نظر آيت الله معرفت اين ترتيب طبيعي تنها در موارد اندکي نقض شده است؛ لذا بايد اصل را بر اين نهاد که ترتيب آيات در سوره موافق نزول است، مگر آنکه با دليلي خلاف آن ثابت شود و آن جز در موارد اندکي قابل اثبات نيست و اگر هم موارد نادري برخلاف ترتيب طبيعي ثابت شود، آن جز با دستور و اشاره خاص پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نبوده است. (14)
چنان که در بسياري از روايت ها نظير روايات ابورافع ( ت 36 ق )، سليم بن قيس ( ت بعد از 75 ق )، علي بن رباح ( ت حدود 110 ق )، جبلة بن سُحيم ( ت 125 )، ابوبکر حضرمي از امام صادق (عليه السلام)، عيسي ضرير از امام کاظم (عليه السلام) و نقل مرسل مسعودي ( ت 345 ق ) آمده، امام علي (عليه السلام) مصحف خود را با اشاره و سفارش پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به ترتيب نزول تأليف کرده است. (15)
اين مستلزم آن است که ترتيب مصحف امام علي (عليه السلام) که موافق نزول بوده، توقيفي و مورد تأييد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دانسته شود و ترتيب مصحف کنوني در ترتيب سوره ها، اجتهادي و متکي به نظر صحابه دانسته شود؛ چرا که به تعبير علامه جعفر مرتضي وجه معقولي وجود ندارد که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از سويي به امام علي (عليه السلام) فرمان دهد قرآن را موافق نزول تأليف کند و از سوي ديگر، مصاحف خلاف ترتيب نزول صحابه ديگر را تأييد و توقيف کرده باشد. (16) البته اين لزوماً به اين معنا نيست که صحابه ديگر بناي مخالف با نظر و توقيف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را داشتند، بلکه اين احتمال را تقويت مي کند که اساساً پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به لحاظ استمرار نزول قرآن در زمان حيات خود امکان آن را نيافته بود که به تأليف مصحف اقبال کند؛ از همين رو، طي وصيتي آن را به امام علي (عليه السلام) محول کرد. منتها وقتي دستگاه خلاف از پذيرش مصحف امام علي (عليه السلام) سر باز زد، صحابه نيز مصاحفي را که به اجتهاد خود براي خويش تأليف کرده بودند، اساس قرائات خود قرار دادند و بعد ترتيب آن مصاحف، الگوي مصحف کنوني شد. گفتني است که ترتيب کلي سوره هاي مصاحف ابي بن کعب و ابن مسعود نيز مانند مصحف کنوني از بلند به کوتاه مرتب شده بود؛ اما ترتيب جزئي آن ها حتي در چهار سوره بر يکديگر منطبق نيستند. (17) اين خود دليلي ديگري است بر اينکه چنين ترتيبي به توقيف و بيان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) متکي نبوده است؛ وگرنه معنا نداشت که ترتيب جزئي سوره ها در مصاحف آنان با هم اختلاف داشته باشد.
از پاره اي از قرائن نظير پراکندگي سوره هاي مدني در ميان سوره هاي مکي و مرتب شدن سوره ها از بلند به کوتاه و نزول قريب به اتفاق سوره هاي کوتاه در مکه و آساني حفظ کردن آن ها چنان به ذهن مي رسد که صحابه در مرتب سازي سوره ها در مصاحف خود از جمله مصحف کنوني، تناسب معنايي و موضوعي سوره ها را مورد نظر نداشتند و بيش تر مي خواستند مصحفي براي خود داشته باشند. منتها نظر به اينکه سوره هاي کوتاه مکي بودند و پيش تر نازل شده بود و معمولاً آن ها را از حفظ داشتند، ابتدا کتابت آن ها را چندان ضروري نمي يافتند؛ از اين رو نخست به کتابت سوره هاي بلند روي آوردند و بعد براي اينکه مجموعه کاملي از سوره هاي قرآن داشته باشند، سوره هاي کوتاه را نيز به پايان مصحف خود افزودند و از رهگذر آن سوره ها، در مصاحف آنان تقريباً از بلند به کوتاه مرتب شده. بنابراين ترتيب مصحف کنوني نتيجه تلاش طبيعي صحابه براي حفظ قرآن بوده است، بدون آنکه به محتواي سوره ها توجه داشته باشند.
11. محتواي مصحف امام علي (عليه السلام):
چنان که از روايات شيعي و سني بر مي آيد، در مصحف آن حضرت توضيحاتي بوده و قرائت آن با قرائت مصاحف موجود تفاوتي داشته است.
آيت الله معرفت نيز ضمن آوردن اين روايات، امتيازهاي محتوايي مصحف امام علي (عليه السلام) را اين چنين توصيف مي کند. يکي از امتيازهاي آن اين است که در آن، قرائت رسول خدا به دقت ثبت شده بود. دوم اينکه توضيحاتي در حواشي اش درباره مناسبت و مکان و زمان نزول آيات و نيز اشخاصي که آيات درباره آنان نازل شده بود، در بر داشت. سوم آنکه در آن تأويل آيات وجود داشت. (18) آنچه که وي درباره محتواي مصحف امام علي (عليه السلام) ياد کرده است، به گونه اي ديگر در روايات سني و شيعه آمده است.
در روايت ابن سيرين آمده بود: کاش به آن دست مي يافتم؛ در آن علم بسياري بود. (19) در روايت سليم هم آمده است که من تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را با املاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و خط خود نوشتم. (20) در روايتي ديگر آمده است: آنگاه که امام علي (عليه السلام) مصحف خود را در مسجد مدينه نزد ابوبکر نهاد و او آن را گشود، در آن رسوايي هاي صحابه را مشاهده کرد و به همين رو از پذيرش آن سر باز زد. (21) نيز ابونصر بزنطي آورده است، در مصحف امام رضا (عليه السلام) توضيحاتي را افزون بر قرآن موجود مشاهده کرده است. (22)
به هر حال، از مهم ترين افزوده ها و تفاوت هايي که در مصحف امام علي (عليه السلام) ياد کرده اند، عبارت از تأويل، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، و قرائت متفاوت است.
در روايت سليم بن قيس آمده است که امام علي (عليه السلام) در مصحف خود تأويل قرآن را نيز نوشته بود. (23) به نظر مي رسد، مراد از تأويل در اين روايت مصداق آيات است؛ اعم از آن هايي که قبل از زمان نزول قرآن يا در زمان نزول قرآن و يا پس از آن وجود داشته و خواهد داشت؛ چنان که همان حضرت فرمود:
« برخي از آيات قرآن تأويلش ( مصداقش ) قبل از تنزيل آن بوده و برخي از آيات قرآن تأويلش ( مصداقش ) همراه تنزيلش بوده و برخي از آيات قرآن تأويل ( مصداقش ) بعد از تنزيلش است. » (24)
بنابراين، امام علي (عليه السلام) در مصحف خويش بيان کرده بودند که هر آيه به چه موارد و مصاديقي ناظر است. آيت الله معرفت گفته است: مراد از تأويل در مصحف امام علي (عليه السلام) اين است که در آن جوانب عام آيات که شامل زمان و مکان و شخص خاصي نيست، ذکر شده بود. (25) به نظر مي رسد، مقصود وي از جوانب عام، مفهومي از آيات است که شامل همه مصاديق در هر زمان و مکان مي شود و اشخاصي را که در زمان نزول هم نبودند، در برمي گيرد.
در روايات فريقين مانند ابن سيرين و سليم بن قيس آمده است که در مصحف امام علي (عليه السلام) ناسخ و منسوخ بوده است. به نظر آيت الله معرفت مراد از نسخ در روايات مطلق، تعارض ميان آيات قرآن است؛ اعم از آنکه اين تعارض کلي يا جزئي باشد؛ بنابراين نسخ در اينجا معنايي اعم از معناي اصولي دارد و شامل تخصيص و تقييد اصولي نيز مي شود؛ (26) هم چنين اين معنا از نسخ، تمامي آيات قرآن اعم از احکام و عقايد را فرا مي گيرد.
آورده اند که امام علي (عليه السلام) خطاب به قصه گويي (27) فرمود:
” آيا ناسخ و منسوخ قرآن را مي داني؟ و او پاسخ داد: نه. آن امام فرمود: تو خود نابود شدي و ديگران را هم نابود کرد. ” (28)
طبق بيان آيت الله معرفت، مراد آن حضرت اين بوده است که آيا آياتي را که به ظاهر با يکديگر تعارض دارند، ولي در واقع مفسر و مبين همديگرند، مي شناسي تا آن ها را به يکديگر ارجاع دهي و به فهم و تفسير صحيح آن ها دستيابي و از رهگذر آن مقاصد واقعي قرآن را براي مردم بازگو کني؟
البته ناگفته نماند که از روايتي از امام علي (عليه السلام)، قريب همان معناي اصولي به ذهن متبادر مي شود؛ چنان که آورده اند: امام علي (عليه السلام) درباره يکي از اصناف صحابه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در خصوص اخذ حديث از آن حضرت فرمود:
” شخص سومي شنيده است که رسول خدا به چيزي امر مي کند؛ سپس از آن نهي کرده است؛ اما او نمي داند، يا شنيده است که از چيزي نهي مي کند؛ پس از آن به آن امر کرده است؛ اما او نمي داند؛ به اين ترتيب، منسوخ را به خاطر سپرده است؛ اما ناسخ را به خاطر ندارد که اگر مي دانست آن منسوخ است، آن را وا مي نهاد و اگر مسلمانان وقتي از او شنيدند، مي دانستند که آن منسوخ است، آن را وا مي نهادند. ” (29)
به هر حال بعيد است مراد از نسخ در روايت قبلي تنها معناي اصولي باشد؛ چون همان طور که در روايات آمده است، دانستن موارد نسخ از آن درجه از اهميت برخوردار است که امام علي (عليه السلام) ندانستن آن را موجب هلاکت مي شمردند؛ حال آنکه موارد نسخ به معناي اصولي آن بسيار ناچيز است و برخي مانند سيوطي و آيت الله معرفت حداکثر موارد نسخ را تنها بيست مورد ياد کرده اند. (30) بديهي است که ندانستن اين موارد اندک موجب هلاکت نمي شود.
در روايت سليم بن قيس آمده است در مصحف امام علي (عليه السلام) محکم و متشابه آمده است. آيت الله معرفت متشابه را عبارت از لفظي دانسته است که وجوه مختلفي از معنا داشته باشد. (31) امام علي (عليه السلام) هم در روايتي تعريف متشابه را همين گونه بيان کرده و فرموده است:
” متشابه قرآن آن است که لفظ آن يکي است؛ اما در جاهاي مختلف معناهاي گوناگوني به خود مي گيرد. ” (32)
معمولاً در اين موارد است که مردم در تشخيص معناي حقيقي به اشتباه مي افتند. در همين روايت آمده است که امام علي (عليه السلام) فرمود:
” مردم در زمينه متشابه نابود شدند؛ چون به معنايش پي نبردند و حقيقت آن را نشناختند؛ از اين رو، از پيش خود و با انديشه خويش معناهايي براي آن بيان کردند و با آن خود را بي نياز يافتند که از اوصياي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بپرسند. ” (33)
امام علي (عليه السلام) در همين روايت براي متشابه، لفظ ضلالت را مثال مي زند که در آيه اي به خدا نسبت داده شده است ( مدثر، آيه 31 ) و در آيه اي به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) ( ضحي، آيه 7 ) و در آيه اي ديگر به کفار ( طه، آيه 79 ) و در آيه اي ديگر به بت ها ( ابراهيم، آيات 35 و 36 )، و در آيه اي به معناي فراموشي است ( بقره، آيه 282 ).
چنان که از پاره اي از روايات به دست مي آيد، قرائت مصحف امام علي (عليه السلام) حداقل در برخي از موارد با مصحف موجود اختلاف دارد. البته بي ترديد اين اختلاف قرائت، چنان نيست که در معناي آيات قرآن تغيير مهمي به وجود آورد؛ به گونه اي که حقي را باطل و باطلي را حق کند؛ لذا آن حضرت به طلحه فرمود که اگر همين مصحف رايج را قرائت کنيد، هدايت مي يابيد. (34) نيز خطاب به جمعي از صحابه از جمله زيد بن ارقم، ابي بن کعب، عبدالله بن مسعود و زيد بن ثابت فرمودند: قرآن را به گونه اي که در ميان مردم قرائت مي شود، قرائت کنيد. (35)
از جمله مواردي که آورده اند، قرائت امام علي (عليه السلام) در آن با قرائت رايج اختلاف داشته است، قرائت و طَلْحٍ مَنْضُود (36) است. امام حسن (عليه السلام) و قيس بن سعد ( ت 59 ق ) آورده اند:
” کسي نزد علي (عليه السلام) آيه قرآن را چنين قرائت کرد: و طَلْحٍ مَنْضُود. علي (عليه السلام) فرمود: طلح (37) چيست؟ آن وطَلْعٍ مَنْضُود است؛ سپس اين آيه را [به عنوان شاهد ] قرائت کرد: طَلْعُها هَضيم. (38) ما گفتيم: آيا آن را تغيير دهيم؟ فرمود: نه! قرآن امروز به هم نمي خورد و تغيير نمي کند. ” (39)
البته آيت الله معرفت اين مورد را جزو مواردي ياد کرده است که اختلاف قرائت در آن هم شکل و معنا تغيير مي کند. (40) به نظر او امام علي (عليه السلام) به اين جهت نظر بر تغييرش نداشت که مي خواست مصحف موجود در مصونيت کامل از تحريف و تبديل بماند. (41) پنهان نيست که قرائت طلح و طلع به جاي يکديگر چندان تغيير معنا ايجاد نمي کند که حقي را باطل و باطلي را حق کند؛ زيرا سياق آيه، معناي لغوي طلح را به معناي مناسب منصرف مي گرداند؛ به همين رو، مفسران علي رغم اينکه معناي لغوي طلح درخت خاردار است، آن را موز معنا کرده اند تا با سياق آيه که مربوط به وصف نعم بهشتي است، سازگار بيافتد.
ناگفته نماند که آيت الله معرفت بر اين نظر است که قرائت اصيل و صحيح همان قرائتي است که نزد عامه مسلمانان معروف است و آن را قرائت عاصم مي خوانند و لذا بيان ائمه (عليهم السلام) را که فرموده اند که قرآن را طبق قرائت مردم بخوانيد، به قرائت عاصم تأويل مي برد. (42) به اين ترتيب در اينجا نوعي تعارض مشاهده مي شود؛ چون عاصم آيه مورد بحث را طبق قرائت عاصم و طَلْعٍ مَنْضُود قرائت نکرده است. بنابراين بايد گفت که سفارش ائمه به مردم که قرآن را طبق قرائت مردم بخوانند، به اين دليل نيست که قرائت اصيل همان قرائت مردم است؛ بلکه دليل است بر اينکه قرائت مردم به گونه اي نيست که قرآن را از هدايت ساقط کند.
احتمالاً در شرايط عصري آن حضرت پافشاري بر قرائت صحيح در اين موارد بسا به نابودي اصل قرآن مي انجاميد؛ اما زماني که امام عصر ظهور کند و زمينه مساعد براي عرضه مصحف امام علي (عليه السلام) فراهم شود. قرائات غير اصيل و محرّف بر خواهد افتاد و قرآن به قرائت اصيل و صحيح اوليه قرائت خواهد شد. سالم بن أبي سلمه ( ز 148 ق ) گويد:
” کسي بر امام صادق (عليه السلام) [قرآن را] قرائت کرد، و من حروفي (43) از قرآن را مي شنيدم که با آنچه مردم قرائت مي کردند، موافق نبود. امام صادق (عليه السلام) فرمود: از اين قرائت خودداري کن! همان گونه که مردم قرائت مي کنند، قرائت کن! تا آنکه قائم (عليه السلام) قيام کند. هرگاه او قيام کند، کتاب خدا را موافق حدّش قرائت کند و مصحفي را که علي (عليه السلام) نوشت، بيرون آورد. ” (44)
قريب به اين مضمون را محمد بن سليمان ( ز 183 ق ) از يکي از اصحاب امام کاظم (عليه السلام) (45) و حبه عرني از امام علي (عليه السلام) آورده است. (46)
آيت الله معرفت درباره مصحف امام علي (عليه السلام) در آثار چندي سخن گفته است که مهم ترين آن ها التمهيد و تاريخ قرآن او است. او در توصيف مصحف آن امام از آثار چندي بهره گرفته است که مهم ترين آن ها عبارت اند: از شيعه کتاب هاي سليم بن قيس، تفسير عياشي، ( ج 1)، تفسير قمي، مناقب ابن شهرآشوب، احتجاج طبرسي، آلاء الرحمان بلاغي، ( ج 1 )، تفسير البرهان بحراني، تفسير صافي، ( ج 1) بحارالانوار، ( ج 92 ) و از اهل سنت کتاب هاي فهرست نديم، طبقات ابن سعد، ( ج 2 )، تاريخ يعقوبي، ( ج 2 )، استيعاب ابن عبدالبر، التسهيل لعلوم التنزيل ابن جُزي، ( ج 1 ) و الاتقان سيوطي، ( ج 1 ).
نظر آيت الله معرفت بر اين است که مصحف نامي بوده است که به مجموعه اي از صحيفه هاي نوشته شده، گفته مي شده است که به يکديگر منضم کرده باشند؛ چه نظم و نسقي ميان آن ها بوده باشد يا نبوده باشد. به نظر او در سوره هاي تدريجي النزول آيات سوره ها برحسب ترتيب نزول کامل مي شد و به کتابت در مي آمد تا اينکه سوره اي ديگر با نزول بسم الله الرحمن الرحيم نازل مي شد. هر سوره را در برگي از کاغذ يا پوست مي نوشتند و به طور مستقل حفظ مي کردند. سوره هاي کامل شده را در جايي مانند لفاف يا بسته و يا نظير آن نگهداري و گردآوري مي کردند؛ بدون اينکه ميان آن ها نظم و ترتيبي از نظر طول طبق نظم و ترتيب کنوني برقرار کرده باشند. جهت آن اين بود که نزول قرآن به اتمام نرسيده بود و همين وضع تا زماني که وحي قرآن قطع نشده و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در قيد حيات بود، ادامه داشت؛ بنابراين مجموعه سوره هايي که در هر سال و تا آن زمان نازل شده و بر روي صحيفه هايي نوشته شده بود، در جايي نگهداري مي شد و بسا هر يک از صحابه مجموعه اي از آن ها را در خانه خود داشت؛ به اين ترتيب، اطلاق واژه « مُصحَف » تنها به همين جهت بوده است و نه جهت ديگر.
آيت الله معرفت از کتابت مصحف امام علي (عليه السلام) در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) چندان سخني نگفته و بيش تر به نقل رواياتي پرداخته است که کتابت مصحف آن امام را پس از وفات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گزارش کرده اند. او درباره مصحف آن امام در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت سليم بن قيس را نقل کرده است، به اين مضمون که هرگاه آيه اي نازل مي شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را بر من قرائت مي کرد و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابهش را به من مي آموخت و من قرآن را به خط خودم مي نوشتم. او در اين زمينه که مصحفي که آن حضرت پس از وفات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نوشت، با آنچه در زمان حيات آن حضرت نوشت، چه نسبتي دارد؟ هيچ سخني نگفته است. تنها به نقل از اصبغ به نباته آورده است. که در زمان خلافتش فرمود:
” من قرآن و نيز صحف ابراهيم و موسي را از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ارث بردم و نزد من است. “
نيز از سليم بن قيس آورده است که وقتي پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست قرآن را تأليف کند، در صحف و شظاظ اشار و رقاع بود. يا از امام صادق (عليه السلام) آورده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه السلام) فرمود:
” اي علي! قرآن پشت خوابگاهم در صحف و حرير و قراطيس است. آن را برداريد و گردآوريد که تباه نشود. “
همين طور از ابي رافع آورده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن بيماريي که بر اثر آن رحلت کرد، به علي (عليه السلام) فرمود:
” اي علي! اين کتاب خدا است. آن را بردار و او هم آن را در پارچه اي گرد آورد و به خانه اش برد و پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه اش نشست و آن را موافق نزول تأليف کرد. “
از اين نقل هاي او شايد بتوان اين برداشت را کرد که به نظر او حضرت علي (عليه السلام) مصحفي را که پس از وفات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تأليف کرد، از روي همان قرآن نوشته هايي بود که خود در زمان حيات پيامبر به املاي او و خط خود نوشته بود. منتها آن ها در خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نگهداري مي شد. البته او اين روايت ابن عباس را نيز آورده است که علي (عليه السلام) قرآن را از حفظ ( من قلبه ) گردآوري کرد؛ بدون اينکه آن را رد کرده باشد. شايد هم بتوان از اين برداشت کرد که او به نظر خاصي در اين زمينه نرسيده بود.
آيت الله معرفت دربارفه نسبت ميان سه اثر مصحف علي (عليه السلام)، صحيفه جامعه و کتاب علي (عليه السلام) سخني نگفته است. شايد بتوان از اينکه در گزارش مصحف علي (عليه السلام) روايت سليم بن قيس را در زمينه کتابت تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن به املاي پيامبر و خط علي نقل کرده است، اين چنين برداشت کرد که به نظر او ميان صحيفه جامعه و مصحف علي (عليه السلام) تفاوتي وجود ندارد؛ چون چنين گزارشي در روايت سليم ناظر به همان چيزي است که از آن در زمان امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) به صحيفه جامعه معروف شد.
آيت الله معرفت درباره سرنوشت مصحف امام علي (عليه السلام) بيش تر به نقل روايات مربوط بسنده کرده و چندان از خود تحليلي به دست نداده است. او به نقل از سليم بن قيس آورده است که وقتي آن حضرت مصحفش را تأليف کرد، آن را به مردم عرضه کرد؛ اما مردم آن را نپذيرفتند و آن حضرت پس از آن فرمود: بر من بود که آن را به اطلاع شما برسانم تا شما آن را بخوانيد و حال که آن را نمي پذيريد، بدانيد که پس از اين روز ديگر آن را نخواهيد ديد. نيز از همو آورده است که وقتي طلحه از آن حضرت خواست که مصحفش را عرضه کند، فرمود: همين قرآني که در دست مردم است، براي هدايتشان کافي است. منتها تلقي آيت الله معرفت اين بوده است که اين تقاضا در زمان خلافت عثمان و هنگام توحيد مصاحف توسط او بوده است؛ حال آنکه صدر و ذيل روايت سليم در کتاب او نشان مي دهد که اين تقاضا در زمان خلافت خود حضرت بوده است. آيت الله معرفت روايت ابن سيرين را نيز آورده است که در آن بيان شده است، من طي نامه به مدينه مصحف علي (عليه السلام) را خواستم؛ اما به آن دست نيافتم. نيز از نديم آورده است که مصحف امام علي (عليه السلام) نزد آل جعفر (عليه السلام) بود و نيز از او نقل کرده است که گفت: من در زمان خودمان نزد ابويعلي حسني مصحفي را به خط علي بن ابي طالب ديدم که برگ هايي از آن افتاده بود و آن را فرزندان حسن (عليه السلام) به ارث مي بردند. اما اين نقل ها را نپذيرفته و با اشاره به روايت هايي که در اين زمينه در بحارالانوار نقل شده، نوشته است: نظر صحيح نزد شيعه اين است که مصحف آن حضرت ميان ائمه (عليهم السلام) پس از او يکي پس از ديگري به ارث رفته و هيچ کسي آن را نديده است. پس از آن نوشته است: امام علي (عليه السلام) و ائمه بعد از او تمايل شديدي به حفظ وحدت امت اسلامي داشتند و عدم عرضه آن مصحف از سوي ايشان، به همين منظور بوده است.
آيت الله معرفت ضمن نقل روايات و اقوالي که بر مرتب بودن مصحف امام علي (عليه السلام) موافق نزول حکايت مي کند، به طور صريح اظهار نظر مي کند که يکي از امتيازات مصحف آن امام اين است که به ترتيب نزول مرتب شده و در آن به دقت سوره هايي که ابتدا نازل شده، در آغاز و سوره هايي که بعد نازل شده، در ادامه قرار گرفته است. نيز در جاي ديگر نوشته است: جمع امام علي (عليه السلام) موافق نزول بود: مکي بر مدني و منسوخ بر ناسخ تقدم داشت. او در اين زمينه از اهل سنت روايت ابن سيرين را آورده است، مبني بر اينکه تأليف آن کما انزل الاول فالاول بوده است و از علماي اهل سنت به تلقي ابن جزي کلبي و ابن حجر و ابن فارس و سيوطي مبني بر موافق نزول بودن مصحف آن امام اشاره کرده است و از شيعه روايت ابورافع را نقل کرده حاکي از اينکه علي (عليه السلام) قرآن را کما انزل الله تأليف کرد و نيز روايت امام باقر (عليه السلام) را آورده است مبني بر اينکه مصحف قائم آل محمد ترتيبي موافق نزول و مخالف ترتيب مصحف موجود دارد. نيز از شيخ مفيد و علامه بلاغي آورده است که اميرمؤمنان (عليه السلام) قرآن را از اول تا آخر به ترتيب نزول تأليف کرد و نيز روايت امام باقر (عليه السلام) را آورده است مبني بر اينکه مصحف قائم آل محمد ترتيبي موافق نزول و مخالف ترتيب مصحف موجود دارد. نيز از شيخ مفيد و علامه بلاغي آورده است که اميرمؤمنان (عليه السلام) قرآن را از اول تا آخر به ترتيب نزول تأليف کرد و در آن مکي را بر مدني و منسوخ را بر ناسخ مقدم داشت. آيت الله معرفت اين تصور را رد مي کند که اعتقاد به تفاوت ترتيب مصحف امام علي (عليه السلام) با مصحف رايج، مستلزم اعتقاد به تحريف قرآن است. آيت الله معرفت روايت يعقوبي را مبني بر اينکه ترتيب سوره هايش برخلاف نزول است، رد کرده و نوشته است: اين توصيفي که يعقوبي درباره ترتيب مصحف امام علي (عليه السلام) آورده است، به کلي با توصيف اجماع ارباب سير و تاريخ مخالف است.
به نظر آيت الله معرفت در مصحف کنوني، ترتيب آيات در سوره موافق نزول است و اين ترتيب تنها در موارد اندکي نقض شده است؛ لذا بايد اصل را بر اين نهاد که ترتيب آيات در سوره موافق نزول است، مگر آنکه با دليلي خلاف آن ثابت شود و آن جز در موارد اندکي قابل اثبات نيست و اگر هم موارد نادري برخلاف ترتيب طبيعي ثابت شود، آن جز با دستور و اشاره خاص پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نبوده است.
آيت الله معرفت ضمن آوردن رواياتي، امتيازهاي محتوايي مصحف امام علي (عليه السلام) را اين چنين توصيف مي کند: يکي از امتيازات آن اين است که در آن همان قرائت رسول خدا به دقت ثبت شده بود. قرائت امام علي (عليه السلام) در آن با قرائت رايج اختلاف داشته است. در عين حال آن امام تغيير قرائت مصحف کنوني را جايز ندانسته است. به نظر آيت الله معرفت، امام علي (عليه السلام) به اين جهت نظر بر تغيير قرائت نداشت که مي خواست مصحف موجود در مصونيت کامل از تحريف و تبديل بماند. ناگفته نماند که آيت الله معرفت بر اين نظر است که از ميان قرائات موجود، قرائت اصيل و صحيح قرائت عاصم است و لذا بيان ائمه (عليه السلام) را که فرموده اند که قرآن را طبق قرائت مردم بخوانيد، به قرائت عاصم تأويل مي برد.
دوم اينکه توضيحاتي در حواشي اش درباره مناسبت و مکان و زمان نزول آيات و نيز اشخاصي که آيات درباره آنان نازل شده بود، در بر داشت.
سوم آنکه در آن، تأويل آيات وجود داشت. به نظر او مراد از تأويل در مصحف امام علي (عليه السلام) اين است که در آن جوانب عام آيات که شامل زمان و مکان و شخص خاصي نيست، ذکر شده بود. به نظر مي رسد، مقصود وي از جوانب عام، مفهومي از آيات است که شامل همه مصاديق در هر زمان و مکان مي شود و اشخاصي را که در زمان نزول هم نبودند، در بر مي گيرد.
چهارم آنکه در آن ناسخ و منسوخ معين شده بود. به نظر او مراد از نسخ در روايات، مطلق تعارض ميان آيات قرآن است؛ اعم از آنکه اين تعارض کلي يا جزئي باشد؛ بنابراين نسخ در اينجا معنايي اعم از معناي اصولي دارد و شامل تخصيص و تقييد اصولي نيز مي شود؛
پنجم آنکه در مصحف امام علي (عليه السلام) محکم و متشابه آمده است. آيت الله معرفت متشابه را عبارت از لفظي دانسته است که وجوه مختلفي از معنا داشته باشد.
پينوشتها:
1. دانشيار دانشگاه قم.
2. سيد محمد علي ايازي، مصحف امام علي (عليه السلام)، صص 83 و 98.
3. عبدالله ابن ابي داود سجستاني، المصاحف، ص 174؛ محمد بن احمد ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 1، ص 400.
4. محمدهادي معرفت، صيانة القرآن من التحريف، صص 20-16، 54، 213 و 220؛ سيد ابوالقاسم خوئي، البيان في تفسير القرآن؛ سيد ابوالقاسم خوئي، البيان في تفسير القرآن، صص 223-222.
5. سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 12، صص 108-106.
6. محمدبن عبدالکريم شهرستاني، مفاتيح الاسرار، صص 298-292.
7. همان.
8. ر.ک: همان؛ احمد بن محمد عاصمي، « مقدمة المباني »، مقدمتان في علوم القرآن، صص 16-14؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10-9، صص 614-613.
9. رک: نکونام، نکونام؛ « بررسي روايات ترتيب نزول » قرآن در آيينه ي پژوهش، ص 5 به بعد.
10. رک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، صص 148، 150 و 159.
11. احمد بن واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج 2، صص 136-135؛ محمد بن عبدالکريم شهرستاني، مفاتيح الاسرار، صص 139-134.
12. رک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 294.
13. ر.ک: سيد محمدباقر حجتي، تاريخ قرآن، صص 413-411؛ محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 357 به بعد؛ سيد محمدعلي ايازي، مصحف امام علي (عليه السلام)، ص 187 به بعد.
14. رک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 280.
15. رک: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 89، صص 48 و 52؛ سليم بن قيس هلالي، کتاب سليم بن قيس، ص 63؛ محمدعلي ابن شهر آشوب مازندراني، مناقب آل أبي طالب، ج 2، ص 41؛ علي بن حسين مسعودي، اثبات الوصية للامام علي بن أبي طالب (عليه السلام)، ص 121.
16. رک: سيد جعفر مرتضي عاملي، حقائق هامه حول القرآن الکريم، ص 143.
17. رک: ابن نديم، الفهرست، صص 40-39؛ عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 139.
18. رک: همان، ص 292.
19. ابن سعد، الطبقات، ج 2، ص 101؛ بلاغي، آلاء الرحمن، ج 1، ص 18؛ به نقل از: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 290.
20. بحراني، تفسير البرهان، ج 1، ص 16؛ به نقل از: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 293.
21. احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج، ص 225؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 89، ص 43.
22. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 365-364.
23. در قسمتي از کتاب سليم آمده است: ( و کنت إذا سألته أجابني و إذا سکت أو نفدت مسائلي ابتدأني، فما نزلت عليه آية من القرآن إلا أقرأنيها و أملاها علي، فکتبتها بخطي ) سليم بن قيس هلالي، کتاب سليم بن قيس، ص 183.
و در قسمتي ديگر از آن آمده است: ( فقال أميرالمؤمنين (عليه السلام): يا طلحة، إن کل آية أنزلها الله في کتابه علي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) عندي بإملاء رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و خطي بيدي، و تأويل کل آية أنزلها الله علي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و کل حلال أو حرام أو حد أو حکم أو أي شيئ تحتاج إليه الامة إلي يوم القيامة عندي مکتوب بإملاء رسول الله و خط يدي حتي أرش الخدش ) همان، ص 211.
24. همان، ج 90، ص 68.
25. رک: همان، ص 292.
26. رک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 281.
27. چنان که در پاره اي از روايات ديگر آمده است، اين قصه گو يکي از دوستان علي (عليه السلام) به نام ابويحيي اعرج معرقب ( ت 75 ق ) بود و آورده اند که علي (عليه السلام) به او فرمود: نامت چيست؟ پاسخ داد: ابويحيي. حضرت فرمود: تو « ابو إعرفوني » هستي؛ يعني خود را در نزد مردم، عالم جا مي زني؛ حال آنکه معارف دين را به درستي نمي شناسي. آورده اند که او پس از اين ديگر قصه نگفت. ( ر.ک: همان )
گفتني است که لقب مُعَرقَب را از آن رو به او داده بودند که حجاج يا بشير بن مروان عرقوب او را به سبب شيعه بودنش قطع کرد و عرقوب عصب کلفت بالاي پاشنه را گويند. ( ر. ک: احمد بن محمد بن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج 10، ص 143؛ شيخ لطف الله صافي، أمان الأمة من الضلال و الإختلاف، ص 45. )
28. عبدالرحمن ابن الجوزي، نواسخ القرآن، ص 29.
29. نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج 2، ص 189، ک 21.
30. عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 44؛ محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 2، جدول ص 399.
31. رک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 7.
32. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 89، ص 12.
33. همان.
34. همان، ص 212.
35. محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 26.
36. واقعه، آيه 29.
37. در تفسير ثعالبي چنين آمده است: ( ما للطلح تعالي و الجنة؛ درخت خاردار را با بهشت چکار؟ بهشت بالاتر از اين چيزها است ) عبدالرحمن بن محمد ثعالبي، فسير الثعالبي المسمّي بالجواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 5، ص 364 ).
شايان ذکر است که طلح درخت خاردار بزرگي است که تيغ هاي بزرگ و خميده اي دارد و شتر آن را بسيار مي خورد ( ر.ک: خليل فراهيدي، کتاب العين، ج 1، ص 269 و ج 3، ص 169 ). طبري درباره معناي طلح گويد: « طلح نزد عرب درختي بزرگ و پر تيغ است؛ اما اهل تفسير از ميان صحابه و تابعان مي گويند که آن درخت موز است ) محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ذيل آيه؛ ( اما درباره معناي طلع که در قرائت علي (عليه السلام) آمده است، آورده اند که آن اولين مرحله از ميوه خرما، پيش از آنکه بشکافد و آن تا در غلاف خودش است، منضود ( متراکم و بر روي هم ) است؛ اما وقتي از غلافش بيرون بيايد، منضود نيست ) ر.ک: فضل بن حسن طبرسي، تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 237 و محمد بن احمد قرطبي، الجامع الاحکام القرآن، ج 17، ص 7 ).
38. في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَزُرُعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُها هَضيمٌ ( شعراء، آيات 148-147 ).
39. محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 11، ص 637؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10-9، ص 330.
40. رک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 2، ص 101.
41. رک: همان، ص 7.
42. رک: همان، ج 2، ص 145.
43. حرف در اين دسته از روايات به معناي قرائت است؛ چنان که براي مثال درباره آيه وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي المَلائِکَةِ ( بقره، آيه 31 ) چنين آورده اند: « في حرف ابن مسعود: “ثم عرضهن” « و » في حرف أبي: “ثم عرضها” » ر.ک: محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 311؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص 283 ).
44. محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 633.
45. همان، ج 4، صص 425-424؛ محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 4، ص 821.
46. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 369.
منبع مقاله :
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني ( يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول