هماهنگي دين و دانش
بشر نمي تواند به وجود خدا ايمان داشته باشد، مگر اين که خود شخصاً علاقه اي نشان بدهد. اعتقاد به وجود خداي حاضر و ناظر در رفتار انسان نسبت به همنوعان خود تأثير فوق العاده اي دارد، و شخص با ايمان به زندگي با ديده ي مخصوصي مي
نويسنده: وين يو. اولت (1)(2) متخصص در زمين شناسي
بشر نمي تواند به وجود خدا ايمان داشته باشد، مگر اين که خود شخصاً علاقه اي نشان بدهد. اعتقاد به وجود خداي حاضر و ناظر در رفتار انسان نسبت به همنوعان خود تأثير فوق العاده اي دارد، و شخص با ايمان به زندگي با ديده ي مخصوصي مي نگرد، و هميشه، در وراي عالم طبيعت، مشيت و غايتي مشاهده مي کند.
دلايل علمي براي ايمان بايد با روش علمي اتخاذ شود، يعني متضمن فرض و آزمون و نتيجه گيري باشد، و نتيجه بايد ايمان به خدا را تأييدکند.
در عصر حاضر ميدان علم وسعت يافته و بسياري از موضوعات با اصول علمي تحت مطالعه قرار مي گيرند، ولي اعتقاد به وجود خدا را نمي توان مستقيماً با اصول علمي مطالعه کرد، زيرا، چنان که مي دانيم، خدا ترکيبي از ماده و انرژي محدود نيست، و فکر و آزمايش محدود بشر نمي تواند او را تعريف و تحديد کند. اعتقاد به هستي خدا کار ايمان قلبي است، هرچند اثبات « علت نخستين » و « علة العلل » به وسيله ي علم نيز به طور غيرمستقيم اين ايمان قلبي را تأييد مي کند.
با وجود اين که ايمان با هيچ يک از علوم بيگانه نيست، ولي بيشتر علماي طبيعي بايد بدان توجه داشته باشند، زيرا به علت کوتاهي عمر و قلت ايام حيات انسان، ممکن نيست کسي بتواند تمام تجارب علمي را خود دوباره انجام دهد و شخصاً نتيجه گيري کند. هر فرد فقط چند آزمون ساده را خودش انجام مي دهد، و تکرار و به نتيجه ي درست رسيدن اين چند آزمون براي حصول ايمان وي به صحت اصولي که در تجارب دانشمندان پيشين به کار رفته کافي است و باعث اطمينان به صحت نتيجه ي آزمايش هاي دانشمندان ديگر مي شود. قسمت عمده ي اطلاعات تاريخي ما نيز به همين ترتيب به دست آمده است. در عصر حاضر نيز خيلي هم اتفاق مي افتدکه کسي سرعت نور را اندازه بگيرد، ولي همه آن را مي دانند و مثل يک قضيه ي مسلم و ثابت قبول دارند. همچنين دانشمندان صحت فرضيه هايي را که به کار مي برند و طرح و نقشه اشيائي را که نديده اند قبول مي کنند. کسي پروتون يا الکترون را نديده و فقط اثر آن را مشاهده کرده است، اما الگويي که « بور (3) » از اتم به دست داده به قدري مفيد است که مي شود از آن به حالت و حرکت اتم پي برد. همچنين اطلاعات ما راجع به موضع ستارگان و فضاي کهکشان ها روي دلايل غيرمستقيم تجربه بنا شده، و شکي نيست که بايد اين قضايا را با قوه ي ايمان قبول کرد. البته اين ايمان کورکورانه نيست، بلکه ايماني است که بعضي قسمت هاي آن را مي توان با آزمايش راسخ ترکرد.
ايمان و اعتقاد به وجود خدا هم از اين قبيل است. خدا در اعصار پيشين، به صورت وحي و الهام تدريجي، به وسيله ي پيامبران براي بشر اسناد و کتاب هايي نازل فرموده که در اين اسناد رابطه ي خالق و مخلوق تعريف و همچنين احتياجات و وظايف دنيوي انسان و راه نجات وي
نشان داده شده است. اين کتاب ها در چهارچوبه ي زمان و مکان، يعني تاريخ و جغرافيا، قرار دارند و قابل فهم بشرند و بيشتر قسمت هاي آن ها را مي توان آزمود و صحت و اعتبار آن ها را ثابت کرد. تمام پيشگويي هاي کتب آسماني در قرون بعد يک يک اتفاق افتاده است و به عقيده ي من هيچ کدام را تاريخ و جغرافيا رد نکرده است. حال آن که هنوز خيلي از نکات علمي آن ها بر ما مجهول است. اگرچه خيلي ها در رد کتب آسماني کوشيده و انتقادات نابجاي زيادي کرده اند، ولي در برابر عظمت و اهميت ادعاي کتب مقدس آسماني اين ايرادها چندان قابل اهميت و اعتنا نيست. اگرکسي ايرادهايي را که به کتب آسماني گرفته شده تجزيه و تحليل کند، .خواهد ديد که اين ها مطالبي هستند که با توسعه ي روزافزون اطلاعات مربوط به باستان شناسي و روشن شدن نکات تاريک تاريخ، بطلان و ناروايي آن ها ثابت و اين مطلب محرز مي شود که اين همه ايراد زائيده ي جهل و عدم دريافت و فهم درست اوضاع و احوال از طرف ايرادکنندگان بوده است. اين سه مبحث، يعني پيشگويي و تاريخ و جغرافيا، شبيه کتب علمي و ادبي هستند که بايد در مطالب آن ها تحقيق و بررسي کرد.
همان گونه که ايمان جزء لازم و طبيعي وجود انساني است، مفهوم خدا هم براي تکميل وجود و فلسفه بشر لازم است. بعضي از محيط هاي تجربه بشري را هرچند با حواس ظاهري نمي توان ادراک کرد، ولي حقيقت دارند و نتايج مهم به بار مي آورند. مثلاً هزاران فرد منطقي و نامدار و سالم مدعي مي شوند که رابطه ي شخصي و قلبي با خدا دارند، و به قدرت فوق العاده ي ذکر و دعا، يعني ارتباط با خدا، معتقدند. احتياجات رواني و عاطفي بشر، در خارج از نفس خود وي و ديگران، با همين ايمان برآورده مي شود.
از لحاظ منطق کاملاً قابل قبول است که در وراي عالم طبيعت هدف و مشيتي وجود داشته باشد. تعريف خدا به عنوان طراح و آفريدگار تمام اشيا، يک نقشه ي صحيح از مبدأ و مشيت و هدف به دست ما مي دهد و براي ما اين امکان را فراهم مي آورد که راه به وجود آمدن تمام اشيا و حوادث را بفهميم. نظريه ي مکانيکي به مبدأ اشيا توجهي ندارد و حوادث را فقط نتيجه ي تصادف مي داند، و مقصود طرفداران نظريه ي مکانيکي از تصادف همان چيز است که در نظر آن ها جاي خود را مي گيرد، و بدين ترتيب خلائي که در نتيجه ي عدم خدا در فلسفه ايجاد شده پر مي شود حتي اگر از ديدگاه مسيحيت و ساير اديان نگاه نکنيم، باز خواهيم ديد که مفهوم خدا براي فهم حوادث و خلقت به مراتب از کلمه ي تصادف شايسته تر است، و نظم و ترتيب فوق العاده ي جهان دليل وجود موجد نظم و ترتيب است نه تصادف بي کنترل و بي بند و بار.
بسياري از دانشمندان مفهوم متافيزيک يا مافوق الطبيعه را قبول ندارند، و عده اي از آنان از پديده هايي که طبيعي مي نامند سخن مي گويند، ولي نمي دانند چگونه اين پديده ها به ظهور مي رسند و معني آن ها را نيز نمي فهمند. مسلم است که علت ناميدن اين پديده ها به « طبيعي » مکرر شدن آن هاست، ولي اين اسم گذاري حقيقت پديده را روشن نمي کند. تشخيص اين که يک پديده طبيعي است يا مافوق الطبيعه، در هر زماني که باشد، مربوط به ايمان و عقيده است.
حال برگرديم به موضوع آزمون شخصي و اين سؤال ساده را مطرح کنيم که آيا ساختمان رادارکه از چندين ماشين خودکار ترکيب يافته نتيجه ي اراده ي يک سازنده است يا تصادف محض؟ آيا تصادف است يا اراده که يک رادار کوچک جانوري يعني خفاش را به وجود آورده که براي جهت يابي نه احتياج به دقت دارد و نه تعمير، و مي تواند تا ابد رادارهاي شبيه و نظيرخود توليد کند؟ چون تجارب دانشمندان نيز خود يکي ازکارهايي است که در آن نقشه و علتي وجود دارد، از اين رو دانشمند اولين فردي است که وجود يک حکمت متعالي را براي انجام اين تجربه ها لازم مي داند؛ حکمت عاليه اي که همه جا حاضر و ناظر و قادر و عالم، و هميشه به تمام مخلوقات علاقه مند، و حتي مواظب حال کوچک ترين ذره ي عالم کون باشد.
غير از پديده هايي که به آن ها اشاره شد و بدون ايمان به خدا معاني آن ها غيرقابل فهم است، پديده ها و موجودات زيادي نظير آن ها وجود دارد، از قبيل: فضاي لايتناهي، کهکشان ها و ستارگان بي شمار، قابل تجزيه بودن ماده به کوچک ترين اجزا، شباهت اعمال حياتي همه ي اجسام زنده به يکديگر، بي همتا بودن اثر انگشت افراد و برگ هاي درخت افرا و دانه هاي برف، و خود بشرکه در هوش و مهارت از تمام موجودات کره ي زمين بالاتر است،که هيچ کدام بدون ايمان به خدا معني و مفهومي ندارند.
به طوري که گفتيم اعتقاد به وجود خدا بيشتر مربوط به ايمان قلبي است، و همه ي مردم با اين ايمان آشنايي دارند و اين ايمان کورکورانه نيست، بلکه زاييده ي دليل است و اين دليل از رابطه ي خدا با بشر به وجود مي آيد، و اين دليل را عده ي معدودي از پديده هاي طبيعي روشن و تأييد مي کنند.
کوشش علوم در کشف اين موضوع که « طبيعت چرا و چگونه به وجود آمده؟ » ازکارهاي مهم فکر بشري است، و اگر دانشمندي به وجود خالق ايمان آورد، اين ايمان در نتيجه ي تحقيق و مطالعه ي او روز به روز محکم تر خواهد شد.
پينوشتها:
1- Wayne U. Ault.
2- داراي درجه ي B. A. ازکالج ويتون،M. S. و دکتراي فلسفه از دانشگاه کلمبياي نيويورک، سابقاً مأمور تحقيقات زمين شناسي در آزمايشگاه پاليسيدز وابسته به دانشگاه کلمبياي نيويورک و فعلاً کارمند قسمت مهندسي زمين شناسي وزارت کشور امريکا و عضو انجمن زمين فيزيک و انجمن زمين شناسان امريکا و متخصص طرح هاي زمين شيمي.
3- Bohr.
منبع مقاله :
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم