تاريخ و جغرافياي عهدنامه مالک اشتر
عهدنامه ي مالک اشتر در اوضاع و احوالي سخت و بحراني در حکومت اميرمؤمنان انشا شده است، يعني دوران « غارات ».
پس از ماجراي نهروان، اميرمؤمنان علي (ع) در پي آن بود که مشکل قاسطين را حل کند، ولي سران قبايل و بزرگاني که به خواست هاي ناحقّ خود نرسيده بودند، در کار امام کارشکني مي کردند و مردم نيز به تبعِ آنان و همچنين به دليل وابستگي هاي دنيايي شان در حمايت از امام کوتاهي مي ورزيدند. در اين شرايط معاويه گروه هاي غارتگري را سازماندهي کرد تا به مناطق مختلف حکومت امام هجوم برند و به قتل و غارت بپردازند. معاويه با چنين کاري به دنبال آن بود که اميرمؤمنان علي (ع) را مشغول سازد و از بسيج سپاهي بزرگ براي رويارويي با قاسطين بازدارد، مردمان را منفعل و مأيوس گرداند، برخي از سران و بزرگان را جذب خود نمايد، و فرصت ادامه ي اصلاحات اساسي را از امام بگيرد و مانع تحقق برنامه ي حکومتي آن حضرت شود.
امام علي (ع) در رويارويي با گروه هاي غارتگر معاويه، با اعزام نيروهايي به دفع آنان اقدام مي کرد و در عين حال تلاش مي کرد تا با تدارک سپاهي بزرگ به مقابله ي با قاسطين رود، و نيز اصلاحات اساسي خود را پي مي گرفت و برنامه ي حکومتي خود را دنبال مي کرد.
مصر براي معاويه در خطّ مقدّم قرار داشت، از اين رو دست عمرو بن عاص را براي تهاجم به مصر گشود، زيرا از آغاز همکاري عمروبن عاص با او بر ضدّ اميرمؤمنان علي (ع) تعهد کرده بود که در صورت پيروزي بر علي، مصر را در اختيار او بگذارد. معاويه اين شرايط را براي تهاجم به مصر مناسب ديد و عمروبن عاص به وسيله ي عوامل مخالف امام و طرفداران عثمان، همچون معاوية بن حُدِيج به توطئه در مصر پرداختند و سپس جنگي تمام عيار را عليه محمد بن ابي بکر، استاندار مصر سامان دادند. محمد از امام درخواست ياري کرد و امام نيز مردم را به بسيج و ياري او فراخواند. امّا مردم کوفه در اين کار کوتاهي مي ورزيدند. امام تصميم گرفت مالک اشتر را استاندار مصر کند تا او بتواند اوضاع آن جا را به سامان نمايد. (1) از اين رو او را خواست و اين عهدنامه را نيز براي او نگاشت تا در پرتو اين عهدنامه حکومت مصر را بسامان کند و مديريتي موفق را شکل دهد.
سبب صدور
چون اوضاع مصر دگرگون شد و محمدبن ابي بکر در توطئه و درگيري فرورفت، امام علي (ع) تصميم گرفت کسي را به مصر بفرستد که توان به سامان آوردن آن جا را داشته باشد، و در اين جهت عهدنامه اي جامع و کامل براي او تنظيم کرد تا بر اساس آن به اداره ي امور بپردازد. پس به مالک اشتر که استانداري جزيره را عهده دار بود، نامه اي چنين نوشت:
« أمَّا بَعدُ، فَإِنَّکَ مِمَّن أستَظهِرُ بِهِ عَلَي إقَامةِ الدِّينِ، وَ أقمَعُ بِهِ نَحوَة الأثِيمِ، وَ أسُدُّ بِهِ الثَّغرَ المَخُوفَ؛ وَ قَد کُنتُ وَلَّيتُ مُحَمَّدَ بنَ أبِي بَکرٍ مِصرَ، فَخَرَجت عَلَيهِ خَوَارِجَ، وَ هُوَ غُلَامٌ حَدَثَ السِّنِّ لَيسَ بِذِي تَجرِبةٍ لِلحُرُوبِ، وَ لَا مُجَرَّبّا لِلأشيَاءِ، فَاقدِم عَلَيَّ لَنَنظُرَ فِيمَا يَنبَغِي. وَ استَخلِف عَلَي عَمَلِکَ أهلَ الثِّقَة و النَّصِيحَة مِن أصحَابِکَ، وَ السَّلامُ. » (2)
پس از [ ستايش و سپاس پروردگار و درود بر پيامبر بزرگوار ]، تو از آناني که در ياري دين پشتيباني شان را خواهانم، و خودکامگي بزهکار را به آنان مي خوابانم، و رخنه ي مرزي را که بيمي از آن است بدان ها بستن توانم. من محمد بن ابي بکر را به سرپرستي مصر گماردم، پس اينک جمعي بر او خروج نموده اند و او جواني است کم سن و بي تجربه در جنگ ها و بحران ها. پس به نزد من آي تا در آن چه سزوار است بنگرم. و فردي مطمئن و خيرخواه از يارانت را جانشين خود بگمار. والسلام.
مالک اشتر، شَبيب بن عامر اَزدي را جانشين خود قرار داد و نزد اميرمؤمنان علي (ع) آمد. حضرت اوضاع مصر و بحران پيش آمده را براي او تشريح کرد و يادآور شد که کسي جز او نمي تواند اوضاع مصر را به سامان آرد، و به او چنين سفارش فرمود:
« وَ استَعِن بِاللهِ عَلَي مَا أهَمَّکَ، وَ اخلِطِ الشِّدّةَ بِاللِّينِ، وَ ارفُق مَا کَانَ الرِّفقُ أبلَغُ؛ وَ اعتَزِمن عَلَي الشِّدَّةِ حِينَ لَا يُغنَي عَنکَ إلَّا الشِّدَّة. » (3)
پس در آن چه تو را مهم مي نمايد از خدا ياري جوي، و درشتي را به نرمي بياميز، و آن جا که نرمي و مدارا بايد، راه نرمي و مداراپوي؛ و جايي که جز شدّت راهي نيست و جز آن به کار نيايد، شدّت پيش گير.
اين گونه بود که امام علي (ع) مالک اشتر را به سرپرستي مصر گمارد و عهدنامه را بدو سپارد.
تاريخ
پيکار صفّين در صفر سال 37 هجري به توقف کشيده شد و اميرمؤمنان علي (ع) به کوفه بازگشت. در اين هنگام امام (ع) مالک اشتر را به عنوان استاندار جزيره در شمال عراق فرستاد. شش ماه بعد در رمضان سال 37 بازي حکميت پايان يافت و کار خوارج بالا گرفت. پس از آن معاويه به توطئه هاي خود شدّت بخشيد و به سازماندهي گروه هاي غارتگر براي دست اندازي به مناطق حکومت امام پرداخت و جنگي تمام عيار را در سال 38 بر عليه محمدبن ابي بکر استاندار مصر راه انداخت. امام علي (ع) مالک اشتر را از جزيره به کوفه فراخواند و او را به استانداري مصر گمارد. اين عهدنامه را برايش نوشت تا بدان حکومت و مديريت نمايد. امّا مالک در ميان راه مسموم شد و به مصر نرسيد. بنابراين تاريخ نگارش اين عهدنامه به سال 38، (4) يا 39 هجري است. (5)
پي نوشت ها :
1- نک: أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قُتيبَة الدينوري، الامامة و السياسة، تحقيق طه محمد الزيني، دارالمعرفة بيروت، ج 1، صص 129-131؛ أبوالحسن احمدبن يحيي البَلاذُري، أنساب الاشراف، حقّقه و قدُم له سهيل زکّار، رياض زرکلي، الطبعة الاولي، دارالفکر، بيروت، 1417ق/ ج 3، صص 153-172؛ أبواسحاق ابراهيم بن محمد الکوفي المعروف بابن هلال ثقّفي، الغارات، حقّقه و علّق عليه السيّد عبدالزهراء الحسيني الخطيب، الطبعة الاولي، دارالاضواء، بيروت، 1407ق، صص 163-165؛ أبوجعفر محمدبن جرير الطبري، تاريخ الرسل و الملوک ( تاريخ الطبري )، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، الطبعة الرابعة، دارالمعارف، القاهرة، 1979م. ج 5، صص 89-95.
2- الغارات، صص 164-165؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 95؛ أبوعبدالله محمدبن النعمان البغدادي الملقّب بالمفيد، الامالي، منشورات جماعة المدرسين، قم، 1403ق، ص 80.
3- الغارات، ص 165؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 95؛ امالي المفيد، صص 80-81.
4- نک: تاريخ الطبري، ج 5، صص 94-95؛ پرتوي از نهج البلاغه، ج 4، صص 493-494.
5- عزّالدين عبدالحميد بن هبة الله ابن أبي الحديد المعتزلي، شرح نهج البلاغة، بتحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، الطبعة الاولي، دار احياء الکتب العربية، مصر، 1378ق. ج 15، ص 101.
منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول