فرهنگ عاشوراييان
منبع: راسخون
تاکنون واقعهي جان سوز کربلا و سلسله رويدادهاي دل خراش آن را بارها به روايت تاريخ از نظر گذرانده، يا تصاوير داستاني آن را در سينما و تلويزيون، از نزديک مشاهده کرده ايد؛ ولي يقيناً تاکنون فاجعهي جانخراش عاشورا را، از جنبهي فرهنگِ واژگانِ نام پديد آورندگان اين تراژدي غم انگيز، نخوانده و نديده ايد. و شايد اين نخستين باري است که اين رخداد اسفناک آييني را از طريق نام شخصيتهاي پديد آورندهي آن، تجربه مي نماييد و همراه با آدم هاي شکل دهندهي حوادث به صحنه هاي دهم محرم سال 61 هجري قمريِ کربلا وارد شويد.
بديهي است براي تهيه اين فرهنگ مکتوب از مأخذ گوناگون استفاده شده است. مأخذي که هر يک از علائم اختصاري مخصوص به خود استفاده کرده و داراي رسم الخط هاي متفاوت بوده است.
اساس کار هر واژه نامه اي حروف الفبا مي باشد. يعني بر مبناي حرف اول نام شناسه ها تنظيم شده است. مثلاً براي يافتن زندگي نامهي حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) بايد حروف «الف» تا «ر» را پشت سر بگذاريم تا به حرف «ز» که حرف اول نام امام زين العابدين است، برسيم.
نکتهي ديگر خلاصه بودن شرح حال شخصيت هاست. که به اقتضاي ستون هاي محدود رسانه، مجبور به خلاصه نويسي و ايجاز بوده ايم. و حتا گاهي در حد يک اشاره مي باشد. اميد که اوضاع چاپ و نشر کتاب، سر و سامان يافته و «واژگان عاشوراييان» را به طور مفصل و مبسوط در کتابي بياوريم.
اما آخرين نکته در باب اين فهرست:
همان گونه که مشاهده خواهيد کرد، نحوهي ارائهي اين فرهنگِ موجز – با توجه به اشارهي قبلي – بر اساس الفباي نام شخصيت هاي حاضر در صحنهي کربلا در روز عاشورا (اعم از شخصيت هاي مثبت يا منفي) تنظيم شده است. بديهي است شخصيت هاي مثبت تا قيام قيامت در قلب و جان انسانهاي مؤمن و متعهد جاي دارند. هم چنين شخصيت هاي منفي تا ابدالدهر مورد لعن ونفرين همگان – در سراسر طول تاريخ – قرار گرفته و خواهند گرفت.
و السلام
ابوالفضل:
حضرت عباس ابن علي (عليه السلام) چهارمين فرزند حضرت علي (عليه السلام) و بزرگترين فرزند ام البنين، که به «قمر بني هاشم» معروف بود. وي در روز عاشوراي حسيني (61 ق.) در واقعهي کربلا به شهادت رسيد. بُقعهي او در کربلاست. [گويند که سردار رشيد اسلام آن قدر شجاع و فداکار بود، که هنگام شهادتش در واقعهي کربلا، برادر بزرگوارش حضرت امام حسين (عليه السلام) چنان متأثر شدکه فرمود: حالا ديگر کمرم شکست!….]
حارث:
قاتل طفلان مسلم. گويند آن ملعون پس از دستگيري محمد و ابراهيم (طفلان صغير مسلم) سرِ آنها را بُريد و به منظور گرفتن پاداش به نزد عبيدالله بن زياد (حاکم وقت کوفه) برد. اما عبيدالله با همهي خباثتي که داشت، با ديدن سرهاي بريدهي طفلان مسلم تحت تأثير قرار گرفت و به جاي پرداختِ پاداش به حارث، دستور قتل او را صادر کرد.
حسين ابن علي (عليه السلام) ابن ابي طالب:
حضرت امام حسين (عليه السلام) سومين امام شيعيان (ولادت 4 هـ. ق/ 625 م. – شهيد کربلا 61 هـ. ق. / 680 م.) وي در برابر حکومت فاسد يزيد بن معاويه قد مردانگي عَلَم نمود و در راه دفاع از اسلام و حقيقت، خون خود و گروهي از خاندان خويش را نثار کرد. فاجعهي کربلا از لحاظ ابراز شجاعت و شهامت و ستيز با ظلم و جور و هم چنين فداکاري در راه ايمان و اخلاق در تاريخ بشر کم نظير مي باشد. بُقعهي آن حضرت در کربلا زيارتگاه تمام شيعيان جهان است. امام به همراه 72 تن از اصحابش در دهم محرم به دست سپاهياني که ابن زياد به امر يزيد بسيج کرده بود، به شهادت رسيد.
رقيه:
حضرت رقيه يکي از چهار دختر پيغامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از خديجه بود. وي با «عثمان بن عفان» ازدواج کرد و با او به حبشه رفت. سپس رقيه با پدر خود به مدينه مهاجرت کرد و در آنجا بيمار شد و درگذشت. (2 هـ ق / 624 م.)
زين العابدين:
لقب حضرت علي بن حسين، امام چهارم شيعه، فرزند حضرت امام حسين، و شهربانو (دختر يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني) بود. (و. 38 هـ. ق/ 658 م. ف. 94 ق. / 712 م.) ولادت و وفات آن حضرت در مدينه اتفاق افتاد. وي در بردباري و تقوي موردِ مثل بود و در ارائهي صدقهي پنهاني گوي سبقت را از همگان ربوده است. او بواسطهي کثرت عبادت مُلَقب به زين العابدين، سجاد و سيد الساجدين گرديد. کتاب «صحيفه سجاديه» از مجموعه ادعيهي آن امام همام است.
زينب:
دختر اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) و فاطمهي زهرا (سلام الله عليها) که در فصاحت و بلاغت شهرت داشت و با دو طفل خود، همراه برادر بزرگوارش حضرت امام حسين (عليه السلام) به کربلا رفت و شهادت عزيزان خود را به چشم ديد. سپس همراه ساير اسيران به شام رفت. وي هنگامي که با اسراء به مجلس يزيد وارد شد با بياني فصيح و بليغ او را از رفتار ناشايستي که با خاندان پيغمر (صلي الله عليه و آله و سلم) کرده بود، نکوهش و ملامت نمود. به طوري که همين سخنراني حضرت زينب (سلام الله عليها) باعث شد که مردم کور دل به حقانيت اهداف امام حسين و خباثت يزيد ملعون پي ببرند. ولي افسوس که ديگر کار از کار گذشته بود! … همسر زينب «عبدالله جعفر» نام داشت.
سکينه:
دختر حضرت امام حسين بن علي (عليه السلام). وي در ماجراي دلخراش عاشورا طفلي بيش نبود. و به همين دليل شقاوت و سفاکي عوامل يزيد را بيش از پيش نمودار ساخت. حضرت سکينه (سلام الله عليها) که در مدينه زندگي مي کرد در سنهي 117 هجري قمري (735 ميلادي) وفات يافت.
شمر:
ذي الجوشن ضبابي کلابي (مقت. 66 هـ. ق/ 686 م) در واقعهي کربلا شرکت جُست و در شمار قاتلان حضرت امام حسين (عليه السلام) درآمد. عبيدالله – حاکم کوفه- او را با سرِ بُريدهي امام حسين (عليه السلام) به شام نزد يزيد فرستاد. سپس به کوفه برگشت. هنگامي که مختار ثقفي به خونخواهي شهداي کربلا قيام کرد، شمر از کوفه گريخت. مختار، غلام خود – يا گروهي – را به طلب او فرستاد. شمر غلام را بکشت و به «کلتانيه» فرار کرد. و خشم مختار را بيشتر نمود. سرانجام جمعي از سپاهيان مختار به سرکردگي ابوعمره به جنگ او رفتند. شمر در اين نبرد به دَرَک واصل شد و تن منفور او را نزد سگان انداختند.
عُبيدالله:
ابن زياد، از رجال دورهي يزيد بن معاويه (و 28 هـ. ق./ 648 م.) (مرگ: 67 هـ. ق. / 686 م) وي از جانب يزيد حکومت کوفه و عراق عجم را داشت. واقعهي کربلا و شهادت امام حسين (عليه السلام) و همراهانش (به سال 61 هـ. ق) بتوطئهي وي انجام گرفت. عبيدالله عاقبت به دست ابراهيم بن اشتر کشته شد. پس از آنکه بدنش را سوزاندند سرش را به کوفه فرستادند و در دارالامارهي خود وي، نزد مختار گذاشتند.
باري. ابن زياد که روزي در بارگاه خود دستور قتل و نابودي مسلم و ساير ياران امام حسين (عليه السلام) را صادر کرد، روزي ديگر همان دربار و همان عوامل، شاهد سر بريده و چشمان از حدقه در آمدهي خودِ او بودند. به قول شاعر:
«بهرام که گور مي گرفتي همه عمر *** ديدي که چگونه گور بهرام گرفت؟!»
عمر ابن سعد بن ابي وقاص زهري مدني
(فوت 66 هـ. ق. 686 م.) از فرماندهان لشکر يزيد بود. عبيدالله بن زياد وي را با چهار هزار تن براي جنگ ديلم روانه ساخت و امارت ري را نيز در برابر اين خدمت براي وي منظور داشت، ولي هنگامي که ابن زياد خبر حرکت امام حسين (عليه السلام) را از مکه به سوي کوفه دانست، به عمر بن سعد نوشت که خود و يارانش هر چه سريعتر از ديلم به کوفه بازگردند و او را براي جنگ با امام حسين برانگيخت. عمر نخست از قبول اين امر امتناح ورزيد ولي پس از تهديد ابن زياد آن را پذيرفت و به جنگ با امام حسين کمر بست که اين جنگ به شهيد شدن امام حسين (عليه السلام) و 72 تن از يارانش منجر گرديد، عمر بن سعد پس از اين واقعه چندي بزيست، تا اينکه مختار ثقفي به خونخواهي امام حسين (عليه السلام) قيام نمود و کسي را براي کشتن عمر به کوفه فرستاد.
عمروعاص:
مردي مکار و حيله گر بود و مشاور سياسي معاويه. عمر و عاص به دشمني با علي (عليه السلام) در جنگ صفين به عنوان حکم انتخاب شد. و ابوموسي اشعري را فريب داد. ابوموسي که مردي ساده لوح بود. به نفع معاويه حکم داد و علي (عليه السلام) را از خلافت عزل کرد. سپس عمروعاص به حکومت مصر از طرف معاويه انتخاب شد و به مصر رفت.
کيان:
سردار رشيد ايراني و يار و ياور مختار که غالباً همراه و همگام او بود. وي از مخالفين «بني اميه» و طرفداران سرسخت «بني هاشم» بود.
مختار:
ابن ابي عبيدة بن مسعود بن عمرو ثقفي، مُلقب به «ابواسحاق» – ولادت: سال اول هجري قمري. وفات: سال 67 هـ. ق. (مطابق با 686 ميلادي). مختار از شيعيان رشيد و دلسوختگان حضرت حسين (عليه السلام) بود که در زمان قيام حضرت، در زندان ابن زياد به سر مي برد بعد از واقعهي کربلا و شهادت امام حسين و يارانش، مختار با کمک جمعي از شيعيان ايراني که از خلافت بني اميه ناراضي بودند، با حمايت «کيان» سردار ايراني، به خونخواهي شهداي کربلا قيام کرد و سپاهي از ايراني و عرب جمع آوري کرده و ابتدا شهر کوفه را به تصرف خود درآورد و آنگاه قاتلين شهداي کربلا را دستگير کرد و با قصاص آن ها انتقام خون عزيزترين مردان خدا را گرفت. اما ديري نپاييد که به دست ملعوني به نام «مصعب بن زبير» به قتل رسيد.
مسلم:
ابن عقيل بن ابي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم (شهادت 60 هجري قمري، مصادف با 680 م.) وي پسر عموي امام حسين (عليه السلام) و مردي شجاع و صاحب رأي بود. درمکهي مکرمه اقامت داشت. قبل از عزيمت حضرت امام به عراق (کوفه) مسلم از سوي ايشان عازم کوفه شد تا کوفيان را محک بزند. و از اهالي کوفه 18000 رأي براي بيعت با امام اخذ نمود.
هنگامي که ابن زياد – حاکم کوفه – از آراء اکثريت مردم مطلع شد، توسط «بن هُرَيس» رئيس نظميه، براي ترساندن و رعب مردم، خدعه ها کرد و آنان را متفرق نموده، از هاني – ميزبان مسلم – خواست که ميهمان را به دارالاماره تحويل دهد. ولي زماني که با امتناع هاني مواجه شد، طي يک سلسله عمليات، هر دو را به شهادت رساند.
مشکور:
زندانبان کوفه که در ابتداء مخالف دو طفلان مسلم بود ولي تحت تأثير رفتار طفلان و گفتار همسر با وجدانِ خود «صديقه» قرار گرفت و هنگام فراري دادن طفلان مسلم «محمد و ابراهيم» مورد شناسايي عوامل محمد بن اشعث (فرماندار کوفه بعد از واقعهي کربلا) قرار گرفت و نه تنها موفق به خروج طفلان از کوفه نشد، بلکه خود نيز به شهادت رسيد.
معاويه بن ابوسفيان:
نخستين خليفه از تيرهي امويان. بعد از فتح مکه توسط پيامبر، مسلمان شد. در زمان ابوبکر فرمانده بخشي از سپاهيان بود. درخلافت عمر، حاکم شام شد. چون علي (عليه السلام) به خلافت رسيد معاويه را از امارت عزل فرمود. اما او نپذيرفت و در صفين با همکاري طلحه و زبير و عايشه و مشورت با عمر و عاص به جنگ با علي برخاست. چيزي نمانده بود که مالک اشتر فرمانده سپاه علي، معاويه را شکست دهد ولي با دسائس عمرو عاص بين سپاه علي اختلاف ايجاد شد و حقانيت بين طرفين به حکمين واگذار شد. داور معاويه، داور علي را فريب داد. و به سود معاويه رأي داد. بعد از شهادت حضرت علي (عليه السلام) امام حسن (عليه السلام) مجبور به صلح با معاويه شد و معاويه خود را خليفهي مسلمانان خوانده و مدت نوزده سال حکومت کرد.
هاني بن عروه:
رئيس گروه مَزحَجيان و از شيعيان صالح و مقتدر و با نفوذ کوفه بود. زماني که مسلم بن عقيل به عراق (کوفه) وارد شد تا از کوفيان براي امام حسين (عليه السلام) بيعت بگيرد، ابتدا مدتي مهمان مختار بود تا اينکه ابن زياد – حاکم کوفه – از مأواي مسلم مطلع شد و آهنگ دستگيري او را نمود. بناچار مسلم به خانهي هاني بن عروه رفت و مورد لطف و عنايت وي قرار گرفت. ديري نپاييد که ابن زياد از اين مسأله وقوف يافت و مسلم را از هاني طلب کرد. اما هاني دست رد بر سينهي ابن زياد وارد کرد و مورد خشم وي قرار گرفت. سرانجام عوامل حکومت، هاني و مسلم را به شهادت رساندند.
هنده:
دختر ربيعه و زوجهي ابوسفيان و مادر معاويه مي باشد. در جنگ «اُحُد» با پانزده زن ديگر دَف مي نواخت و مشرکين را تحريک به جنگ مي کرد. و هنگامي که حضرت حمزه (عموي گرامي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)) در اين جنگ به شهادت رسيد، هند جگر او را از کالبدش بيرون آورده و خورد، و با اين عمل پليد خود به «هند جگر خوار» در تاريخ معروف شد. پس تعجب ندارد که «يزيد» نوهي معلونِ هنده، دستور قتل حضرت امام حسين (عليه السلام) را صادر کرده است!….
يزيد بن معاويه (يزيد اول):
فرزند معاوية بن ابي سفيان (و. 26 هـ. ق. فوت 62 هـ. ق.) پس از پدر به مسند خلافت نشست. وي جواني بود عاري از علم و فضيلت و شهره به فسق و فجور. مردم عراق که از او ناراضي بودند به حسين بن علي (عليه السلام) نامه نوشتند و او را براي بيعت به عراق خواندند. وي مسلم بن عقيل را که پسر عم اش بود براي گرفتن بيعت به کوفه فرستاد. کوفيان نخست با مسلم بيعت کردند و امام حسين (عليه السلام) روانهي عراق شد ولي چون فرستاده يزيد – عُبيدالله بن زياد – به کوفه آمد، کوفيان از حمايت حسين (عليه السلام) سر باز زدند و در دهم محرم سال 61 هـ. ق. عمر بنِ سعد – عامل عبيدالله بن زياد – امام حسين و يارانش را در کربلا به امر يزيد، شهيد نمود و زنان و اطفال شهدا را نزد يزيد، به شام فرستادند. اين کار نفرت عموم مسلمانان را برانگيخت. سرانجام به سال 63 هـ. ق. جمعي از مردم مدينه به شام رفتند و از نزديک اعمال يزيد پليد را ديدند و چون به مدينه برگشتند از او بيزاري جستند بالاخره يزيد مدينه را قتل عام کرد. سلطنت يزيد سه سال و نيم طول کشيد. در سال اول حضرت حسين بن علي (عليه السلام) را به شهادت رساند و در سال دوم شهر مدينه را تاراج کرد و هر چه بود به يغما برد و در سال سوم به مکه حمله کرد.
/ج