خانه » همه » مذهبی » شورا، راهکار از ميان برداشتن اختلاف

شورا، راهکار از ميان برداشتن اختلاف

نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي شوري

شورا، راهکار از ميان برداشتن اختلاف

با اينکه هر سوره اي در قرآن، محوري ويژه ي خود دارد، که آن سوره را از ديگر سوره ها جدا مي سازد، باز مي بينيم که تمامي سوره هاي قرآن، گرد محوري مشترک مي گردند. از اين رو براي کساني که در سوره هاي قرآن دقّت و

0050723 - شورا، راهکار از ميان برداشتن اختلاف
0050723 - شورا، راهکار از ميان برداشتن اختلاف

 

نويسنده: آيت الله سيدمحمّدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري

 


 نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي شوري
با اينکه هر سوره اي در قرآن، محوري ويژه ي خود دارد، که آن سوره را از ديگر سوره ها جدا مي سازد، باز مي بينيم که تمامي سوره هاي قرآن، گرد محوري مشترک مي گردند. از اين رو براي کساني که در سوره هاي قرآن دقّت و انديشه مي کند، دشوار است که محورهاي آنها را از يکديگر بازشناسد، چه، آنها همگي از يک قاعده، که معرفت پروردگار است، برخاسته اند و به يک هدف، که ايمان به پروردگار و پرستش اوست، مي رسند. قرآن، همانگونه که خود را معرفي مي کند، آياتي شبيه به هم دارد، ليک با اين همه، آن که در سوره هاي قرآني انديشه مي کند، در هر کدام محوري مي يابد که ويژگيهايي چنين دارد:
1- تمامي موضوعاتي که به راستي در پيوند با آن محور هستند، در آن سوره پژوهيده شده اند، به رغم اينکه- به ويژه در سوره هاي بلند- آن موضوعات، گوناگون و حتي ناساز و نابرابرند، ليک تا آنجا که در پيوند با آن محورند، به بحث کشيده مي شوند، چه، پردازش محورها در قرآن، پردازش گسترده اي است که تمامي جوانب آن محور را در بر مي گيرد.
2- قرآن، تنها به بررسي نظري موضوعات نمي پردازد، بلکه ضمن آيات خود، نيرويي اجرايي لازم براي بررسي اين موضوعات را نيز به وديعت سپرده است. قرآن، تنها به بيان قانوني علمي و يا حکمي شرعي در پيرامون موضوعي بسنده نمي کند، بلکه راهنمايي، ارشاد و يادآوري را نيز بدان قانون علمي يا حکم شرعي، ضميمه مي سازد و در اين راه، راهکارهاي گوناگوني را به کار مي زند، که برجسته ترين آنها عبارتند از: يادآوري خداوند و روز رستاخيز، برانگيختن عقل و خرد، بيم دادن و تشويق کردن و حتي ارايه ي تصويري هنري که خواننده را فرا مي خواند تا فرمانها و آموزه هاي اين کتاب آسماني را اجرا کند.
محور اين سوره، بررسي و پرداختن به اختلافات بشري است… مردمان از چه رو اختلاف مي ورزند؟ مرزهاي اختلافات طبيعي آنان کدام است؟ ريشه هاي اين اختلاف در کجا دويده است؟
اين سوره به شوري نامگذاري شده، چه، شورا پس از وحي، برترين درمان براي اختلافات بشري به شمار مي آيد.
قرآن، اين سوره را با سخن از شورا آغاز نمي کند، بلکه آن را با سخن از وحي مي آغازد، چه، وحي، محور جامعه اسلامي و اساس وحدت آن است، زيرا هر جامعه بر دو پايه استوار است:
1- وجود شريعت يا کتاب يا شيوه اي پيشرفته. در امّت اسلامي ما، قرآن اين پايه ها را عينيّت بخشيده، نمايان ساخته است.
2- وجود رهبريِ نيکو و شايسته که معاني کتاب آسماني را مشخص کرده، احکام را از آن استنباط نمايد و روش درست زندگاني را ترسيم کند.
پايه هايي که گفته شد، روشن مي سازد که چرا اين سوره با يادکرد قرآن آغاز شده، با سخن از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پايان مي پذيرد و در ميان اين آغاز و پايان، آيات سوره، ما را از نکته هاي ارزشي مبارکي درباره ي وحدت، آگاه مي کند. آنچه خواهد آمد، برداشتي است گسترده از سخن کوتاهي که در بالا گفته شد:
آغاز سوره، وحي را براي ما يادآور مي شود که پروردگار نيرومند و حکيم، که پادشه آسمانها و زمين است، آن را القاء مي کند؛ خدايي که بلندمرتبه و بزرگ است. در عظمت وحي همين بس که چيزي نمانده آسمانها و زمين از فراز سر انسانها شکافته شود (از عظمت پروردگار يا عظمت کلامي که او وحي مي کند) امّا فرشتگان؛ آنها به سپاس پروردگارشان تسبيح مي گويند و براي آنان (مؤمنان) که بر روي زمين اند مهرباني کرده، طلب آمرزش مي کنند، چه، آنان گوشه اي از بزرگي پروردگار خويش را مي بينند و پروردگار، آمرزنده و مهربان است. (آيات 1-7)
اين سرآغاز با پايان سوره، که ويژگيهاي وحي را روشن مي سازد، تناسب و هماهنگي دارد. بر اساس اين ويژگيها، بشر وحي را يا به گونه ي الهام، يا از فراسوي حجاب و يا از راه فرستاده اي (فرشته) از سوي خدا، دريافت مي دارد و بر پيامبر اسلام نيز وحي (فرشته اي) فرود آمد و او نمي دانست کتاب چيست و ايمان کدام است، امّا امروز نوري از آنِ اوست که پروردگار بدان هر که را بخواهد به راه راست هدايت مي کند؛ اين راه، راه خداست که تمام کارها به او باز مي گردد. (آيات 51-53)
آغاز و پايان سوره از محور جامعه اسلامي و رنگ و رسم اساسي آن- که همان وحي است- سخن مي گويد، و در ميان اين آغاز و پايان، آيات قرآن براي روشن سازي بنيانهاي وحدت در ميان امّت اسلامي، جريان مي يابند و بلکه اين آيات، با بينشها، بيم ها و بشارتهاي خود، اين بنيانها را پي ريزي مي کنند، امّا چگونه؟

الف: (آيه ي8) مردمان را به دو گروه تقسيم مي کند، گروهي که پروردگار آنها را به رحمت خويش درمي آورد و ستمگراني که نه ياري دارند و نه ياوري.
پس از اين که قرآن ويژگي اصلي ستمگران را، که شرک ورزي به خداوند است، (و ريشه ي همه ي فسادها به شمار مي آيد) مشخص ساخت، ثابت مي کند که داوري درباره ي اختلاف را بايد به خداوند ارجاع داد و يا در سخني دقيق تر، داوري را بايد به وحي الهي يا به کسي که وحي بر او فرود آمده و آن را درک مي کند، ارجاع داد و بايد به سوي خدا بازگشت و بر او توکل کرد. (آيات 9-10)
ب: سياق آيات، پس از اين يادآور مي شود که پروردگار هماني است که آسمانها و زمين را پديد آورده و مردمان و موجودات زنده را جُفت جُفت آفريده تا نسل آدمي بدان ادامه يابد. بنابراين، اختلاف، حقيقتي است که رخ داده و در محدوده ي تکامل انسانها، امري مفيد به شمار مي آيد.
همچنين پروردگار سبحان، بنابر حکمت خويش، روزي را ميان مردم به اندازه اي که مشيّت او اقتضاء مي کند، گسترانده است، از اين رو، روا نيست که تلاش کنيم مردمان از برابري مطلقي بهره مند شوند. (آيات 11-12)
ج: دين، محورِ وحدت است، امّا به شرطي که در آن تفرقه اندازي نکنيم؛ اين وصيت و سفارش پيامبران اولي العزم يعني نوح (عليه السلام)، محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، ابراهيم (عليه السلام)، موسي (عليه السلام) و عيسي (عليه السلام) است. امّا دين سبب اختلاف نيست، بلکه هواي نفس انسانهاست که به سوي سرکشي و ستم مي گرايد و چه گناه بزرگي است که عذاب پروردگار را فرود مي آورد، اگرچه پروردگار، اين عذاب را تا زماني معين به تأخير انداخته است. پيامبر (و پس از او، جانشينانش) محور وحدت است، او بايد برحق، پايدار بماند و به هوسهاي گوناگون مردم، رويي نشان ندهد و به تمامي کتابهاي آسماني ايمان آورد و ميان مردم با دادگري، داوري کند و با آنان خصومتي نداشته باشد، بلکه مردم را به چيزي پايبند کند که آنها خود را به آن پايبند کرده اند. (آيات 13-15)
د: امّا کساني که در آيات پروردگار- پس از اينکه مؤمنان آن را پاسخ گفتند و جامعه مسلمانان را برپا داشتند- ستيزه گري مي کنند (و احکام آن را نمي پذيرند)، حجتشان پيش پروردگار باطل و خشمي از سوي خدا بر ايشان است و براي آنان عذابي دردناک خواهد بود و کيفرهاي طولاني، دربرشان خواهد گرفت، چه، احکام الهي را نپذيرفتند. آيا اينان کتاب پروردگار را، که او فرود آورده بود، و وسيله ي سنجشي (امام برحق، احکام داوري و ارزشهاي عقلاني يا همه اين موارد) را که راهي فراسوي دادگري و عدالت بود، ردّ نکردند؟
پس از اين که خداوند، مردمان را از روز رستاخيز- که مؤمنان از آن هراسناکند- بيم مي دهد و مي گويد که ترديدکنندگان در رستاخيز، در گمراهي آشکاري هستند، متذکر مي گردد که پروردگار روزي دهنده است و مخالفت با حق، رزقي را به سوي کسي نمي کشاند. هر که در دنيا حرام را ترک گويد و از بهر لقمه ي حرامي کشمکش و جدال برپا نکند، خداوند در سراي آخرت به عوض اين به او پاداش مي دهد، همانگونه که در سراي دنيا به او روزي داده است و اما کسي که در پي حرام است در آخرت بهره اي نخواهد داشت. (و شايد دنيا را نيز ببازد)
آيات قرآن، اينگونه به درمان و بررسي اختلافات اجتماعي مي پردازد. (آيات 16-20)
هـ: بدان سبب که برخي از مردم بر اساس هواي نفس خويش قوانيني را وضع نموده اند و اين سبب ساز اختلاف بزرگ است، خداوند کساني را بيم مي دهد که خدا را کنار نهاده، شريکان دروغين او را به پرستش گرفته اند و مي پندارند اين شريکان احکامي را در دين وضع مي کنند که خداوند بدانها رخصت نداده است. آنان قوانيني وضيعه را تشريع مي کنند و اگر فرمان قاطع درباره ي تأخير عذاب در کار نبود، مسلماً ميانشان داوري مي شد و سپس در روز رستاخيز شکنجه اي پردرد از آنِ آنان خواهد شد، آنجا که ستمگران را از آنچه انجام داده اند، هراسناک مي بيني بدون اينکه اين هراس سودي را به آنان برساند، چرا که عذاب، آنان را در برگرفته است، حال آنکه مؤمنان در باغهاي بهشتند.
و: قرآن، با فرمان قاطع به دوستي اولي القربي (خويشاوندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که همان نيکي بزرگ است، راه استوار امّت را ترسيم مي کند، زيرا با دوستي آنان، خط درست رهبري پي ريزي مي شود.

از آن رو که موضوع رهبري، مهمترين موضوع در جامعه اسلامي است و بيشترين اختلاف را برمي انگيزد، برخي به پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تهمت زدند که بر وحي دروغ بسته است، خداوند نيز بهتان آنان را بدين سان ردّ مي کند که اگر او بخواهد مي تواند بر قلب پيامبرش مُهر نهد و باطل را محو کرده، حقيقت را با کلماتش پابرجا سازد … پروردگار، روشن مي کند که او توبه را از بندگان خود مي پذيرد، زيرا کجروي از خط رهبري، امري است که بسيار روي مي دهد، پس چنانچه توبه ي مردمان پذيرفته نشود بسياري از آنان به هلاکت مي افتند. سياقِ آيات، سرانجام بيان مي دارد که مؤمنان، اجابت مي کنند (به رهبري که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تعيين کرده، گردن مي نهند) حال آنکه کافران (که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را اجابت نمي کنند و به رهبري که او تعيين نموده، گردن نمي نهند) در عذاب سختي خواهند بود. (آيات 21-26)
ز: از آن رو که دنيا دوستي و مال اندوزي، پس از اختلاف طبيعي مشروع، تفرقه اندازي در دين و قانونگذاري بدون رخصت پروردگار يکي از ريشه هاي اصلي اختلاف در جامعه است، دسته اي از آيات به اين پديده پرداخته اند و حکمت تعيينِ روزي را بيان داشته اند، پس اگر خداوند روزي را بر بندگانش بسيار گسترده گرداند، آنان در زمين سر به عصيان برمي دارند، از اين رو پروردگار روزي را به حکمت خويش مقدر ساخت و آن را به اندازه اي قرار داد که مردمان توان دريافت آن را دارند. روزي به دست خداوند است و اختلاف بر سر آن روا نيست و خداوند است که باران را- پس از آنکه مردم نوميد شدند- فرود مي آورد و گناهان مردم يکي از سبب هاي تنگ شدن روزي است.
هرگونه مصيبتي که به مردم رسد به سبب دستاورد خود آنهاست و شايد اختلاف از جمله گناهاني باشد که روزي را تنگ مي کند و هرگاه پروردگار عذاب را براي امتي مقدّر کند کسي را ياراي آن نيست که عذاب را از آن امّت دور کند.
يکي ديگر از مظاهر روزي خداوند، بادهاست که کشتي هاي تجاري را به حرکت وامي دارد. اين کشتي هاي دريايي، همچون کوه هستند. اگر پروردگار اراده فرمايد، بادها را ساکن مي گرداند و کشتي ها بر پشت آب متوقف مي مانند و يا کشتي نشستگان را به سزاي آنچه مرتکب شده اند، هلاک مي گرداند. تمام اين کارها صورت مي پذيرد تا ستيزه گران در آيات پروردگار و آنان که سلطه ي او را منکرند، آگاهي يابند از عذاب او گريزي نيست.
پس از تمام اين گفتارها، اينک بايد پرسيد: دنيا چيست؟ در پاسخ بايد گفت: دنيا به جز کالايي نيست، به ويژه اگر با پاداش برتر و ماندني تري سنجيده شود که مؤمنان نزد پروردگار دارند. (آيات 27-36)
ح: از اين سرفصل جديد، سياق آيات به محور اساسي سوره مي رسد که گويا در شورا جلوه گر شده است؛ شورايي که کانون تجربه هاي بشري است. قرآن اين محور اساسي را ضمن برشمردن ويژگيهاي گونه گون مؤمنان روشن مي سازد، مؤمناني که از گناهان بزرگ و زشتکاري دوري مي کنند و چون به خشم مي آيند، درمي گذرند و نداي پروردگارشان را پاسخ مثبت مي دهند (با گردن نهادن به رهبري مشروع) و نماز را برپا مي دارند و کارشان در ميانشان رايزني است و در هنگام آن تجربه ها و آگاهيهاي خود را با يکديگر داد و ستد مي کنند و از آنچه خداوند به آنها روزي داده، انفاق مي کنند. (آيات 37-38)
ط: اينها شماري از ويژگيهاي مؤمنان بود که به روابط ميان آنها تعلق داشت. ويژگيهاي ديگر نيز وجود دارد که با موضعگيري آنان در برابر دشمنانشان در پيوند است؛ مؤمنان کساني هستند که چون ستم بديشان رسد، ياري مي جويند و در برابر ستمگران کرنش نمي کنند، بلکه به جنگ آنان مي روند، ليک بر مردم ستم روا نمي دارند و جزاي بدي نزد آنها، چيزي به سان همان بدي است. (آيات 39- 40)
قرآن در اين جا فضيلت گذشت را- هنگامي که زياني به بار نمي آورد- روشن مي سازد و به ردّ اتهام بيماردلان و نيروهايي مي پردازد که ياوران حق را متهم مي کردند. قرآن، آنان را مسؤول مصيبتهاي جنگ مي داند و مي گويد: هرکه پس از ستم ديدنِ خود، ياري جويد راه نکوهشي بر او نيست، بلکه راه نکوهش بر کساني است که بر مردم ستم مي کنند.
قرآن سپس به صبر و گذشت فرمان مي دهد و بر آن است که اين دو خصلت، برخاسته از اراده اي قوي در کارهاست (که اراده اي بسيار نيرومند را مي طلبد). قرآن آن گاه از پيامدهاي ستم سخن مي راند که نخستين آنها، گمراهي است، آنجا که مي گويد: «هرکه را خدا بي راه گذارد، پس او، يار و ياوري نخواهد داشت». قرآن دومين پيامد ستم را عذاب دردناک مي داند، آن هنگام که ستمگران با ديدن آن مي گويند: آيا مي توانيم به سراي دنيا بازگرديم؟ (تا کارهاي نيک به انجام رسانيم) در آن زمان آنان را مي بيني که چون بر آتش عرضه مي شوند از شدّت زبوني فروتن شده اند و خود و کسانشان را به زيان دچار کرده اند و آنان را دوستاني نيست (دوستاني از ميان کساني که به دست آنان گمراه شده اند) تا به ياريشان بشتابند. (آيات 41- 46)
ي: در پايان سوره، قرآن ديگر بار ما را فرمان مي دهد تا پيش از فرا رسيدن روز رستاخيز، پروردگار را اجابت کنيم (و به رهبري گردن نهيم)، چه، رستاخيز، روزي است که از جانب خدا برگشتي بر آن نباشد و انسانها در آن روز نه پناهي دارند و نه برايشان مجال انکاري هست. (آيه 47)
قرآن روشن مي سازد که مسؤوليت شناخت امام برحق، بر دوش خود انسان است و اگر مردمان روي برتابند، پروردگار، پيامبران خود را بر آنان نگهبان نفرستاده است و بر دوش آنان مگر گزاردن پيام حق نيست.
قرآن سپس ميزان ناتواني بشر و نياز او به هدايت الهي و رهبري رباني را روشن ساخته، مي فرمايد: «و ما چون رحمتي از جانب خود به انسان بچشانيم بدان شاد و سرمست گردد» (و آشفته گشته، از حالت عادي خود برون شده، به غرور دچار مي گردد). و چون به سزاي دستاورد خود، به او بدي رسد ناسپاسي مي کند. فرمانروايي مطلق آسمانها و زمين از آنِ خداست (اوست که بسته به حکمت خويش، به انسان چيزي را ارزاني مي دارد يا چيزي را از او باز مي دارد). پروردگار به هرکه اراده فرمايد فرزندِ دختر و به هر کس بخواهد فرزندِ پسر مي دهد و يا پسران و دختراني را با هم مي دهد، حال آنکه برخي را عقيم مي سازد و او دانا و تواناست. (آيات 48- 50)
قرآن آنگاه سوره را با سخن از وحي به پايان مي برد، همانگونه که سوره را بدان آغازيده بود. آيا وحي اساس وجود امّت نيست؟ (آيات 51- 53)
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد