نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي طه
انسان کيست؟
امري که شگفتي آدمي را برمي انگيزد اين است که نزديک به نود آيه از اين سوره ي صد و سي و پنج آيه اي، عهده دار کاوش در داستان پيامبر خدا، موسي (عليه السلام) است و چهل آيه ي باقيمانده موضوعات گوناگون ديگري را بررسي
نويسنده: آيت الله سيدمحمدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري
مترجم: محمد تقدمي صابري
نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي طه
امري که شگفتي آدمي را برمي انگيزد اين است که نزديک به نود آيه از اين سوره ي صد و سي و پنج آيه اي، عهده دار کاوش در داستان پيامبر خدا، موسي (عليه السلام) است و چهل آيه ي باقيمانده موضوعات گوناگون ديگري را بررسي مي کند، از جمله داستان پدر ما آدم (عليه السلام) و سبب بيرون شدن او از بهشت و اينکه چگونه ابليس او را گمراه ساخت.
آيا اين سوره همانند سوره يوسف (عليه السلام) که ويژه ي کاوش در داستان پيامبر خدا يوسف (عليه السلام) بود، عهده دار بررسي داستان موسي (عليه السلام) است؟
به هر روي، آيات آغازين سوره، موضوعات گوناگوني را برمي رسد که جاي شگفتي ندارد. امّا جالب توجه اينکه: آيات نخستين و پاياني سوره هاي قرآن در نگاه اوّل، گويا موضوعاتي ناهماهنگ دارند، ليک با درنگ بيشتر، درمي يابيم اين آيات با شيوايي رسا و سخني قاطع، به تمامي موضوعات سوره اشاره دارند.
در آيات اين سوره مبارک، اشاره هاي باريکي به موضوعات پنهان وجود دارد که شايسته است در آن انديشه کنيم تا اسباب پيشرفت آدمي را بشناسيم و با عواملي آشنا شويم که انسان در صورت پايبندي به آنها، مي تواند طبيعت را به چالش کشانده، در برابر آن ايستادگي کند و در پي تمام اينها، به بهشت دست يابد.
(آيات 1-8) در اين سوره، به نقش رسالت الهي اشاره دارد که براي سعادت انسان آمده و اينکه براي صاحب رسالت، شايسته نيست خود را براي هدايت مردم به کشتن اندازد، بلکه تنها هشداردادن به آنها بسنده است.
سپس قرآن از رهگذر (آيات 9-36) به مجموعه اسراري پرداخته، که در پس گزينش پيامبران بر مردم، به دست پروردگار نهفته اند. پرداختن به اين اسرار از راه بيان روش زندگي پيامبر خدا موسي (عليه السلام)، به مثابه ي نمونه اي روشن و پرشرح و تفصيل، صورت مي گيرد. افزون بر اين، آيات يادشده مجموعه اي از ويژگيهاي اخلاقي را بيان مي کند که سزاوار است پيامبران از آن بهره جويند، گذشته از اينکه براي پيامبران الهي اين امکان وجود دارد و در چارچوب رفتار و موضع گيري در برابر مردم و به ويژه ستمکاران، اين اخلاق خود را بازگو کنند.
دسته اي از آيات اين سوره، روشن مي سازد چکيده ي رسالتهاي پيامبران که داستانهاي آن در قرآن تکرار مي شود، اين است که آدمي در گرو اعمال خويش است و نتيجه ي اعمال او تنها به آخرت محدود نيست، بلکه انسان در دنيا نيز فرجام کردار خويش را مي بيند، همانگونه که فرعون سرکشانه به کژراهه رفت و خداوند توانا نيز او را به کام دريا فرو برده، نابود ساخت.
بدين سبب، خداوند بارها بني اسرائيل را از سرکشي و ناسپاسي برحذر مي دارد تا خشم او دامنگيرشان نگردد. ليک اگر آدمي، اندکي کجروي نمود، درِ بازگشت و توبه ي راستين براي او باز، باز خواهد بود.
سوره ي بقره- به عنوان مثال- هنگامي که به داستان پيامبر خدا موسي (عليه السلام) مي پردازد، جنبه ي امنيتي و اجتماعي بني اسرائيل را نيز بررسي مي کند، بدين اعتبار که بني اسرائيل مجموعه اي هستند که ويژگيهاي تاريخي و تمدن خويش را دارند…
امّا سوره طه، هنگام پرداختن به داستان موسي (عليه السلام) و قوم او با فرعون، جنبه ديگري را برمي رسد که جنبه ي انساني اين داستان است، چه، در اين سرگذشت، بر رابطه ي انسان با هدايت الهي و اينکه خداوند در کشمکش با طبيعت و خواهشهاي نفس، نجات بخش آدمي است، تمرکز ويژه اي شده است.
(آيات 37-42) به دو سلسله از نعمتهاي الهي که به انسان داده شده، اشاره دارد. اين دو سلسله نعمت، پيش شرط دريافت نعمتي بزرگتر است که همان هدايت الهي مي باشد، سلسله اوّل: نعمتهاي مادّي و سلسله دوم: نعمتهاي معنوي.
افزون بر اين (آيات 43-55) روشن مي سازد در راه آدمي فراسوي خدا، گردنه هاي دشواري جاي دارد که ناگزير بايد از ميانش برداشت؛ گردنه ي نخست: ريشخند و مسخره کردن و يا همان چيزي است که از آن به عدم احساس مسؤوليت تعبير مي شود و گردنه ي دوم: واپس گرايي و آه و ناله براي در پيش گرفتن راه و روش زندگي پيشينيان است.
از اساسي ترين پندهايي که آدمي از داستانهاي تاريخي بهره مي گيرد، شناخت اين حقيقت است که زندگي دنيوي، جاودانه نيست. اين شناخت، عميق تر از جوهره ي زندگي به او مي بخشد، چه، آدمي زندگي را کوتاه مي بيند و آن را تنها پلي مي داند که به ماندگاري هميشگي در سراي آخرتش مي بَرَد.
(آيات 56-73) تأکيد دارد فرستاده ي خدا، نبايد طاغوت را آهني انعطاف ناپذير پندارد، بلکه او انساني از گوشت و خون است. فرستاده ي خدا بايد به هوش باشد که بخش بيشتر تلاشهاي طاغوت، ساختن و واقعي جلوه دادن شايعات عليه مصلحان و سعي در سرکوب کردن روند اصلاح طلبي و دگرگون سازي است.
عين همين حقيقت را در کتاب خدا مي يابيم که بدان يادآوري شده است. هر که از اين حقيقت روي گرداند، بازنده است، چرا که ديد دنيا و ديده ي آخرت را از دست مي دهد و گناهان و لغزشهاي او به بارهاي سنگيني بدل مي شود که به روز رستاخيز آنها را بر دوش مي کشد…، روز دهشتناکي که صداي آفريدگان در برابر آفريدگارشان، به خاموشي مي گرايد و مردمان به دنبال کسي مي گردند که آنان را از عذاب دوزخ رهايي بخشد و در آنجا بدون اجازه ي خدا شفاعتي نيست.
براي اينکه با بر دوش کشيدن اين سنگيني ها، به مشکل دچار نشويم، شايسته است از تاريخ، پند و از قرآن، هشدارها را الهام گيريم.
ما ميان زندگي دنيا و آخرت، سزاوار است آگاه باشيم زندگي دنيا بسيار کوتاه است و زندگي آخرت، پيش روي ماست و نيکبختي يا سيه روزي مان در گرو کردار دنيوي ماست، بر اين بنيان بايد به سختي بکوشيم که در سراي آخرت سعادتمند باشيم. (آيات 74-82)
(آيات 83-98) به توطئه ها و کجروي هاي فرهنگي و عقيدتي دروني اشاره دارد که ممکن است جامعه ايماني با آن روبه رو گردد. در پس اين توطئه ها و کجروي ها، خواهش هاي نفس، جهل، خودبيني و ثروت دوستي، جاي دارد.
(آيات 99-112) به حقيقت وجودِ آدمي پرداخته که بنا به سرشت طبيعي خويش، در برابر خدا فروتن است و فروتني کامل و مطلق او در روز رستاخيز جلوه گر مي شود امّا در دنيا پروردگارِ دانا براي آزمودن اراده اش، به او فرصتي داده و او توان دارد اوج گيرد و از ديگر آفريدگان، برتر باشد… آدمي مي تواند با اراده ي خود، خواهشهاي نفس، با خِرَد خود، ناداني و با پرهيزگاري، غرايز خود را بپوشاند و اگر اين جنبه ي نيکو در زندگاني اش وجود نمي داشت، بي گمان نسبت به بسياري از موجودات زنده، ناتوان تر و درمانده تر بود.
(آيات 113-135) چکيده ي پندهاي اين سوره است. اين آيات پس از اشاره به عوامل انحرافِ روان آدمي، نقاط منفي آن را روشن مي سازد، چه، شناخت آدمي از خود و نيز شناخت عوامل اثرگذار بر اين شخصيت، او را ياري مي دهد تا به انتخابي درست دست زند.
زمينه ي اوج گيري و پيش افتادن از ديگران، براي انسان موجود است، ليک اين پيشي گرفتن ميان انسانها بايد که از بنيان با شرافت، همراه باشد و بر سر اموال فناشونده ي اين جهان نبوده، به کشمکشي ويرانگر بدل نگردد.
بنابراين، سوره ي خجسته ي طه از انسان سخن مي گويد و داستان چهار نمونه ي بشري را براي ما بازگو مي کند، که عبارتند از: موسي (عليه السلام) و هارون (عليه السلام)، که بر اوج قلّه ي انسانيت جاي دارند و جادوگراني که پس از گمراهي، هدايت يافتند، سپس فرعون که در پستي و فرومايگي، فرو بود و در پايان سپاهيان او، که فرعون خوارشان داشت و آنها از او فرمان بردند، او نيز گمراهشان ساخته، به ژرفاي دوزخشان افکند.
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.
/ج