خانه » همه » مذهبی » مهم ترين استدلال هاي اهل سنّت بر امامت ابوبکر

مهم ترين استدلال هاي اهل سنّت بر امامت ابوبکر

خلافت ابوبکر در ترازوي نقد (1)

مهم ترين استدلال هاي اهل سنّت بر امامت ابوبکر

ما دراين مقاله مهم ترين دليل هايي را که اهل سنّت بر امامت ابوبکر ارائه کرده اند بررسي مي کنيم. در کتاب شرح مواقف از کتب مهم اهل سنت چنين آمده است:

0048511 - مهم ترين استدلال هاي اهل سنّت بر امامت ابوبکر
0048511 - مهم ترين استدلال هاي اهل سنّت بر امامت ابوبکر

 

نويسنده: آيت الله سيدعلي حسيني ميلاني

 

خلافت ابوبکر در ترازوي نقد (1)
ما دراين مقاله مهم ترين دليل هايي را که اهل سنّت بر امامت ابوبکر ارائه کرده اند بررسي مي کنيم. در کتاب شرح مواقف از کتب مهم اهل سنت چنين آمده است:
مقصد چهارم: درمورد امام به حق بعد از رسول الله صلي الله عليه و اله(1) است. امامت طبق اعتقاد ما مخصوص ابوبکر است ولي به اعتقاد شيعه امام به حق پس از پيامبر صلي الله عليه و آله علي است.
ما در اين موضوع دو راه ارائه مي نماييم:
1- راه تعيين امام سخن صريح پيامبر است.
2- راه تعيين امام اجماع مردم است.
اما درباره ي امامت بعد از پيامبر سخني از خدا و رسولش ديده نشده است (2) و اما اجماع نيز بر غير ابوبکر- که امّت اتفاق کرده اند- نداريم.
فقط بر حقانيّت امامت سه نفر اجماع تحقّق مي يابد: ابوبکر، علي و عباس (3). سپس آن دو نفر [علي و عباس] به جهت اين که مخالفتي با ابوبکر نکردند؛ پس اگر ابوبکر بر حق نبود به طور حتم آن ها با او منازعه مي کردند.
بنابراين دليل امامت ابوبکر از طريق اجماع، کامل و تمام مي شود(4).
در اين استدلال اعتراف شد که کلام صريحي از پيامبر صلي الله عليه و اله در مورد امامت ابوبکر يافت نشده است. از اين رو نخستين دليل بر امامت ابوبکر، همان اجماع و نبود سخن صريح از رسول خدا صلي الله عليه و اله است.
نويسنده ي شرح مقاصددر بحث سوم در راه هاي ثبوت امامت مي گويد:
راه تعيين امام يا سخن صريح است، يا اختيار امّت(5). امّا سخن صريح در حق ابوبکر موجود نيست، ولي او با اتّفاق و اجماع مردم به امامت نصب شده است(6).
پس آشکار شد که درباره ي امامت ابوبکر کلام صريحي از پيامبر صلي الله عليه و اله نرسيده و تنها دليل بر امامت او همان اجماع و اتفاق امّت است.
راه سومي که اهل سنّت در اين زمينه مطرح مي کنند راه افضليّت است. لذا همان گونه که ما از افضليّت بحث مي کنيم آن ها نيز بحث مي کنند، ولي در اين مورد آن ها اختلاف نظر دارند، بعضي افضليّت را براي دارنده ي مَسند امامت شرط مي دانند و بعضي هم منکر آن هستند.
بنابراين کسي که اعتبار افضليّت را در امام انکار مي کند، اصراري بر افضل و برتر بودن ابوبکر ندارد، مثل فضل بن روزبهان؛ ولي کسي که افضليّت را در امام معتبر مي داند ناگزير است که بر افضليّت و برتر بودن ابوبکر اصرار ورزد، چرا که چنين کسي به امامت ابوبکر معتقد است.
از کساني که افضليّت را در امام معتبر مي داند ابن تيميّه است و به خاطر همين مطلب اصرار دارد که ابوبکر از همه اصحاب برتر است و آن چه را که اماميّه بر افضليّت و برتري علي عليه السلام استدلال کرده اند تکذيب مي کند.

دليل هاي اهل سنّت در برتري ابوبکر

در کتاب مواقف و شرح مواقف چنين آمده است:
مقصد پنجم: درباره ي برترين مردم بعد از رسول خدا صلي الله عليه و اله است. ما و بيشتر علماي پيشين معتزله ابوبکر را برتر مي دانيم و به اعتقاد شيعه و بيشتر علماي متأخر معتزله، علي برترين فرد پس از رسول خدا صلي الله عليه و اله است(7).
بنابر آن چه که پيش تر گفتيم، روشن شد که دلايل اهل سنّت بر امامت ابوبکر اجماع و افضليّت است، البتّه اگر افضليّت او را معتبر بدانند و هيچ حديث و سفارشي از پيامبر خدا صلي الله عليه و اله بر امامت ابوبکر نداشته باشند.
ما در اثبات امامت اميرمؤمنان علي عليه الصلاة و السلام از هر سه طريق (نص صريح پيامبر صلي الله عليه و اله، اجماع و افضليت) مي توانيم به نتيجه برسيم اما اين جا از ذکر آن ها صرف نظر مي کنيم.
آنان اعتراف مي کنند که هيچ حديث و کلام صريحي از پيامبراکرم صلي الله عليه و اله بر امامت ابوبکر وجود ندارد.
بنابراين بر امامت ابوبکر فقط دو طريق ادعاي افضليت و اجماع باقي مي ماند.
اينک دليل هايي را که در مورد افضليت ابوبکر ارائه کرده اند بررسي مي کنيم:

دليل اول

اولين دليلي که براي برتري ابوبکر استدلال شده آيه اي از قرآن است. آن جا که خداوند متعال مي فرمايد:
«وَ سَيُجَنَّبُهَا الاَتقَي * الَّذي يُؤتي مَالَهُ يَتَزَکَّي * وَ ما لِاَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعمَةٍ تُجزي»(8).
«به زودي باتقواترين مردم از آن [آتش سوزان] دور داشته مي شود. همان کسي که مال خود را مي بخشد تا پاک شود و هيچ کس را نزد او حق نعمتي نيست تا بخواهد او را جزا دهد».
نويسنده ي شرح مواقف مي گويد:
بيشتر مفسّران گفته اند- و دانشمندان نيز به اين سخن تکيه کرده اند- که اين آيه در شأن ابوبکر نازل شده است. او باتقواترين مردم است و کسي که تقوايش از همه بيشتر باشد در نزد خدا گرامي تر است، زيرا خداوند عزّ و جلّ مي فرمايد:
«إِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقاکُم»(9).
«همانا گرامي ترين شما در نزد خداوند، باتقواترين شماست».
از اين رو ابوبکر در پيشگاه خداوند سبحان با فضيلت ترين مردم است.
از طرفي، شکّي نيست کسي که در نزد خدا گرامي تر و بافضيلت تر است. چنين فردي بايد بعد از رسول خدا امام و پيشواي مردم باشد و اين مطلبي است که اشکالي در آن نيست. پس ابوبکر از همه ي اصحاب برتر است و کسي که بر همه ي امت فضيلت و برتري دارد، همان براي خلافت بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله معيّن شده است(10).

دليل دوم

دومين دليل بر افضليّت و برتري ابوبکر سخن پيامبراکرم صلي الله عليه و آله است که مي فرمايد:
«إقتدوا باللّذين من بعدي ابوبکر و عمر»(11).
«پس از من به دو نفر اقتدا کنيد: ابوبکر و عمر».
واژه «اقتدوا» فعل امر است از سويي تمام مسلمانان مورد خطاب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هستند و اين خطاب شامل علي هم مي شود. پس او هم مأمور است که به شيخين (ابوبکر و عمر) اقتدا کند. بنابراين علي واجب است که بر آن دو اقتدا کند و کسي که ديگران به او اقتدا مي کنند همان امام و پيشواست.
اهل سنّت اين حديث نبوي را در کتاب هايشان روايت کرده اند. از اين رو، اين سخن پيامبر دليل بر امامت ابوبکر خواهد بود و خلافت عمر فرع خلافت ابوبکر است. اگر خلافت ابوبکر ثابت شود خلافت عمر نيز ثابت خواهد شد. گرچه اکنون درباره ي خلافت عمر نقد و بررسي نمي کنيم.

دليل سوم

سومين دليل براي برتري ابوبکر، حديثي است که از پيامبراکرم صلي الله عليه و اله نقل شده است که حضرتش به ابي الدرداء فرمود:
«والله ما طلعت شمس و لا غربت بعد النبيين و المرسلين علي رجل أفضل من أبي بکر».
«به خدا سوگند! بعد از پيامبران، خورشيد بر مردي بهتر از ابوبکر طلوع و غروب نکرده است»(12).
در حقيقت اين حديث صلاحيّت دارد که بر امامت ابوبکر صراحت و تأکيد داشته باشد و با اين حديث، ابوبکر از علي عليه السلام افضل و برتر خواهد بود و عقل نيز مقدم کردن انساني معمولي را بر صاحب فضيلت و يا مقدم کردن صاحب فضيلت را بر کسي که فضيلتش بيشتر است قبيح مي داند. پس تنها کسي که بايد بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله به خلافت برسد ابوبکر است.

دليل چهارم

چهارمين دليل روايتي است که پيامبراکرم صلي الله عليه و اله درباره ابوبکر و عمر بيان کرد، آن جا که فرمود:
«هما سيّد اکهول أهل الجنّة ما خلا النبيّين و المرسلين»(13).
«ابوبکر و عمر غير از پيامبران و رسولان، آقاي پيرمردان اهل بهشت مي باشند».
کسي که آقا و بزرگ قومي شد، امام و پيشواي آن ها نيز خواهد بود يعني ديگران بايد به او اقتدا کرده و از او پيروي کنند وعلي نيز چون از همان قوم بوده، بايد از ابوبکر و عمر تبعيّت کند، چرا که آنان آقاي پيرمردان اهل بهشت هستند.

دليل پنجم

پنجمين دليل سخن پيامبراکرم صلي الله عليه و آله است که فرمود:
«ما ينبغي لقوم فيهم ابوبکر أن يتقدّم عليه غيره»(14).
«گروهي که ابوبکر در ميان آن هاست، شايسته نيست کسي بر او مقدّم شود».
بنابراين، جايز نيست کسي خود را بر ابوبکر مقدّم کند و اين شامل علي نيز مي شود.
پس بر علي جايز نيست که بر ابوبکر مقدّم شود و هيچ کس حقّ ندارد ادّعا کند که علي بر ابوبکر مقدّم است زيرا اين کلام، مخالف با سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله است.

دليل ششم

ششمين دليل رفتاري است که پيامبراکرم صلي الله عليه و درباره ي ابوبکر انجام داد. آن حضرت در نماز جماعت- که بهترين عبادت هاست- ابوبکر را مقدّم فرمود، از اين رو ابوبکر در زمان بيماري پيامبر صلي الله عليه و اله در محراب آن حضرت با مردم نماز خواند و نمازي که ابوبکر در آن شرايط خواند- بنابر آن چه روايت کرده اند- به دستور پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله بود.
پس اگر کسي در جايگاه پيامبر صلي الله عليه و اله نماز بخواند و به امر ايشان امام جماعت مسلمانان شود، صلاحيّت دارد که بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله نيز امام و پيشواي مسلمانان باشد.

دليل هفتم

هفتمين دليل سخني است که پيامبراکرم صلي الله عليه و اله در مورد شيخين بيان نمود، آن جا که فرمود:
«خير اُمّتي ابوبکر ثمّ عمر»(15).
«بهترين امّت من، ابوبکر و پس از او عمر مي باشند».
اين حديثي است که اهل سنّت در کتاب هايشان آن را روايت کرده اند.

دليل هشتم

هشتمين دليل سخني است که پيامبراکرم صلي الله عليه و اله درباره ي دوستي با ابوبکر بيان کرده، آن جا که فرمود:
«لو کنت متّخذاً خليلاً دون ربّي لاتّخذت أبوبکر خليلاً»(16).
«اگر بعد از پروردگارم دوستي براي خود برمي گزيدم، البتّه ابوبکر را به عنوان دوست برمي گزيدم».

دليل نهم

نهمين دليل سخني است که رسول خدا صلي الله عليه و آله در حضور ابوبکر ابراز کرده، آن جا که فرمود:
«و أين مثل أبي بکر کذّبني الناس و صدّقني و آمن بي و زوّجني ابنته و جهّزني بماله وَ واساني بنفسه و جاهد معي ساعة الخوف»(17).
«کجاست همانند ابوبکر آن گاه که مردم را تکذيب مي کردند، او مرا تصديق کرد، به من ايمان آورد، دخترش را به ازدواج من درآورد، با جان و مالش مرا ياري کرد و با من در ساعت تنهايي و ترس در جبهه ي جنگ جهاد کرد».

دليل دهم

دهمين دليل گفتار علي عليه السلام است، آن جا که فرمود:
«خيرالناس بعد النبيّين أبوبکر ثمّ عمر ثمّ الله أعلم»(18).
«بعد از پيامبران ابوبکر و پس از او عمر بهترين مردم هستند و پس از آن دو نفر، خدا داناتر است»(!!)(19).
آن چه بيان شد، دلايلي بود که اهل سنّت بر افضليّت و برتري ابوبکر آورده اند. اين دليل ها در مدارک معتبري از جمله کتاب هاي فخر رازي، و کتاب هاي الصواعق المحرقه، شرح مواقف، شرح مقاصد آمده است.
البتّه دليل هاي مذکور در بيشتر کتاب هاي علماي اهل سنّت چه در گذشته و چه در عصر حاضر وجود دارد. معتزله نيز در استدلال به اين دلايل، با اشاعره مشارکت دارند، مگر علماي متعزله اي که در دوران اخير هستند که آن ها معتقد به افضليّت و برتري ابوبکر نيستند، آنان علي عليه السلام را از ديگر صحابه برتر مي دانند ولي مي گويند: مصلحت اقتضا مي کرد که در امر امامت، ابوبکر بر علي مقدّم شود.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي رغم اين که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پيامبر خدا صلي الله عليه و اله به صورت ناقص (ابتر) آمده است، ما طبق فرمايش حضرتش، درود و صلوات را به صورت کامل آورده ايم.
2. نويسنده ي شرح مواقف در اين فراز اعتراف مي کند که هيچ روايتي درباره امامت ابوبکر وجود ندارد؛ گرچه ادّعا مي کنند که براي امامت علي عليه السلام نيز هيچ روايتي وجود ندارد.
3. منظور اين است که اين شبهه بين اين سه نفر منحصر مي شود.
4. شرح المواقف: 354/8.
5. جالب توجّه اين که نويسنده ي کتاب مواقف مي گويد: اجماع، و شارح کتاب مقاصد مي گويد اختيار. و معناي اين دو واژه متفاوت است که در جاي خود توضيح داده خواهد شد.
6. شرح المقاصد: 255/5.
7. شرح المواقف: 365/8.
8. سوره ي ليل: آيه هاي 17-19.
9. سوره ي حجرات: آيه ي 13.
10. شرح المواقف: 365/8.
11. مسند احمد: 382/5، صحيح تِرمذي: 572/5، مستدرک حاکم: 75/3.
12. کنزالعمال: 557/11، تاريخ بغداد: 443/12، تاريخ مدينة دمشق: 208/30.
13. تاريخ مدينة دمشق: 171/3، سنن تِرمذي: 272/5 و 273، المصنّف: 473/7.
14. سنن تِرمذي: 276/5، الکامل: 240/5.
15. تاريخ مدينة دمشق: 376/30.
16. مسند احمد: 412/1، 432، 439 و 4/4 و 5، صحيح بُخاري: 191/4، صحيح مسلم: 108/7 و 109.
17. تاريخ مدينة دمشق: 110/3، 155.
18. کنزالعمال: 8/13، تاريخ مدينة دمشق: 351/30.
19. شايان يادآوري است که ما در مقابل ترجمه ي عبارات مندرج در منابع آن ها که محل تأمّل و دقّت نظر مي باشند، علامت(!!) را نهاده ايم.

منبع مقاله :
حسيني ميلاني، آيت الله سيّدعلي؛ (1390)، خلافت ابوبکر در ترازوي نقد، تهران: انتشارات الحقايق، چاپ چهارم.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد