خانه » همه » مذهبی » قرآن های موجود پیش از مصحف عثمان

قرآن های موجود پیش از مصحف عثمان

قرآن های موجود پیش از مصحف عثمان

یکی از معروف ترین و مهم ترین آثار قرآن پژوهی غرب در دو سده ی اخیر تاریخ قرآن است. این کتاب، نخست در قالب پایان نامه ای به زبان لاتین به قلم تئودور نولدکه (1856) به رشته ی تحریر درآمد، اندکی بعد تحریر آلمانی آن در

0042145 - قرآن های موجود پیش از مصحف عثمان
0042145 - قرآن های موجود پیش از مصحف عثمان

 

تألیف: تئودور نولدکه
بازنگاری: فریدریش شوالی
مترجم: مرتضی کریمی نیا

 

مقدمه ی مترجم

یکی از معروف ترین و مهم ترین آثار قرآن پژوهی غرب در دو سده ی اخیر تاریخ قرآن است. این کتاب، نخست در قالب پایان نامه ای به زبان لاتین به قلم تئودور نولدکه (1856) به رشته ی تحریر درآمد، اندکی بعد تحریر آلمانی آن در مسابقه ی آکادمی علوم فرانسه شرکت داده و برنده ی مسابقه شد و سپس در 1860 در گوتینگن (آلمان) انتشار یافت.(1)
تقریباً 40 سال بعد، در 1898، ناشر از مؤلف خواست تا با بهره گیری از اطلاعات و مطالعات جدید خود کتاب را بازنگاری کند. نُلدکه به دلیل مشغله و کهولت سن از این کار عذر خواست و شاگردش فریدریش شوالی(2) (1863 -1919) را برای این کار معرفی کرد. ویرایش دوم کتاب تاریخ قرآن دقیقاً 40 سال (از 1898 تا 1938) طول کشید. دو جلد آن را شوالی زیر نظر نُلدکه در سال های 1909 و 1919 بازنگاری و منتشر کرد؛ اما اندکی پیش از انتشار جلد دوم درگذشت و شوهر خواهر وی هاینریش تسیمرن(3) کار چاپ آن را به انجام رسانید. برای جلد سوم کتاب، هر چند یادداشت های اولیه ای فراهم آمده بود، اما 20 سال کار مشترک و متوالی گوتهلف برگشترسِر(4) (1886- 1933) و اُتو پِرِتسل (5) (1893-1941) لازم بود تا به شکل نهایی اش در سال 1938 در آید. بنابراین تحریر از آغاز تحریر نخست تاریخ قرآن تا شکل گیری نهایی آن قریب به 80 سال گذشت و نسخه ی نهایی که همواره پس از آن تجدید چاپ شده، حاوی اجزای سه گانه ای است که به ترتیب در 1909، 1919 و 1938 منتشرشده است.(6) عناوین سه جلد اصلی تاریخ قرآن، به ترتیب از این قرار است. ج 1: در باب اصل و منشأ قرآن؛ 2: جمع و تدوین قرآن؛ ج3: تاریخ متن قرآن.
با گذشت 150 سال از تحریر نخست این کتاب، ترجمه ای از آن حتی به دیگر زبان های اروپایی انجام نیافته بود. امین خولی در مقاله ی «تفسیر» خود در دایرة المعارف الاسلامیة (ج9، ص 433) می گوید یکی از دانشجویان مصری کل کتاب را با کمک و مشاوره ی اساتید آلمانی و عرب ترجمه کرده، اما به دلیل مشکلاتی همچنان در دانشکده ی ادبیات دانشکده ی قاهره انتشار نیافته مانده است. در ایران نیز قریب 40سال پیش مرحوم آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی جلد نخست این کتاب را به فارسی برگردانده که آن نیز هنوز به صورت دستنویس باقی مانده است. تنها ترجمه ی کامل این اثر به زبان عربی سال های پیش به همت آقای جورج تامر و همکاری سه محقق دیگر عرب انجام و در اواخر سال 2004 میلادی انتشار یافته است.(7)
1. نوشته ای که در پِی می آید ترجمه ای است از آغاز جلد دوم کتاب که در آن موضوع مصاحف صحابه ی پیامبر پیش از توحید مصاحف به دست عثمان مطرح، و جوانب مختلف آن مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. این جلد از کتاب حاوی 7 فصل اصلی است. ترجمه ی 4 فصل نخست این کتاب در مجله ی علوم حدیث، سال دهم، ش 1و 2، 35-36، بهار و تابستان 1384، ص 70 -100 منتشر شده که به موضوع نقد و بررسی روایات جمع نخست قرآن به دست ابوبکر می پردازد.
2. موضوع تاریخ قرآن و بحث درباره ی جمع و تدوین قرآن هم در میان محققان مسلمان و هم در میان اسلام شناسان غربی همواره معرکه ی آرا بوده است و بسیاری از عالمان اسلامی روایت جمع و تدوین قرآن در عهد ابوبکر و تکمیل آن در زمان عثمان را پذیرفته بودند. از میان محققان شیعه در قدیم، علامه طبرسی در تفسیر مجمع البیان و از معاصران، سید عبدالله زنجانی در تاریخ القرآن و علامه طباطبایی در قرآن در اسلام نیز همین دیدگاه را مطرح کرده و پذیرفته اند. با این همه، برخی چون آیت الله خویی در البیان فی تفسیر القرآن با نقد روایات ابوبکر و حتی روایات جمع عثمان، و نشان دادن تناقض های درونی آنها، این دیدگاه را ضعیف دانسته و با استناد به برخی دلایل متنی و کلامی، جمع قرآن را به زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بازگردانده اند.
3. غربیان نیز در ارائه ی تصویری کامل از موضوع جمع قرآن همداستان نبوده اند. برخی چون جان برتُن با رد تمام روایات جمع ابوبکر و عثمان، دیدگاهی مشابه با نظر آیت الله خویی برگرفته و به جمع قرآن در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله) قایل شده اند. در مقابل کسانی چون جان وَنزبُرو و کِرونه این زمان را بسیار متأخرتر از عهد ابوبکر می دانند و حتی تثبیت نهایی آن را در اواخر قرن دوم هجری تصویر می کنند.(8) مؤلف متن حاضر – که نوشته اش نسبتاً قدیمی و شاید از نخستین پژوهشهای مستقل در باب تاریخ قرآن به شمار می آید – روایات جمع ابوبکر را چندان استوار نمی داند و می کوشد تا برخی نقاط ضعف متنی و تاریخی آن ها را آشکار کند.(9)
4. در بخشی که ترجمه ی آن اینک تقدیم خوانندگان می شود، تنها موضوع روایات مختلف در باب مصاحف پیش از عثمان از جمله مصحف أُبیّ، ابن مسعود، ابوموسی اشعری و… مورد بررسی قرار گرفته است. دیگر موضوعات مرتبط با امر تدوین قرآن در ادامه ی فصول کتاب آمده که ترجمه ی آن به صورتی مجزا فرصتی دیگر می طلبد.
5. بدیهی است صرف نقل و ترجمه ی این کتاب به منزله ی صحه گذاردن بر تمام دیدگاه های مؤلف نمی تواند باشد. روشن است در زمانی که نُلدکه، در یکصد و پنجاه سال پیش، متن حاضر را می نوشته است، منابع وی نسبتاً محدود و غالباً مخطوط بوده اند. شاید همین امر یکی از کاستی های اساسی وی در قرآن شناسی، به ویژه در منابع مربوط به شیعه باشد. اما از آنجا که تأثیر و تقدم وی در اسلام شناسی و قرآن پژوهی غربیان بسیار بیشتر بوده است،(10) لزوم شناخت و سنجش نقادانه ی این پیشینه برای ما مهم تر می نماید.
6. ترجمه ی حاضر در اصل برپایه ی متن آلمانی انجام گرفته، و در مواردی با ترجمه ی عربی جورج تامر تطبیق داده شده است، چرا که ترجمه ی غربی در چاپ کنونی اش، افتادگی های فراوان و گاه اشتباهات آشکار و پیش پا افتاده دارد.
7. آدرس آیات قرآنی در متن آلمانی بنا به رسم روزگار نُلدکه و شوالی به قرآن چاپ فلوگل (لایپزیک، 1834) است تا آن زمان دقیق ترین شماره گذاری از آیات قرآن را داشته است. اما از زمان انتشار مصحف قاهره در 1344ق/ 1925م و پس از آن، با فراگیر شدن مصحف مدینه در جهان اسلام، امروزه دیگر هیچ محقّقی حتی در غرب، شماره گذاری قرآن فلوگل را مبنای خود قرار نمی دهد. از این رو در ترجمه ی حاضر تمامی آدرس آیات قرآنی به سیستم شماره گذاری مصحف قاهره برگردانده شده است.
8. مؤلفان در موارد بسیاری، به بخش های دیگر کتاب و یا پاورقی های خود در جای دیگر ارجاع می دهند. در این موارد، تمامی اعداد و شماره های صفحات را عیناً برگردانده ام. بنابراین خواننده ناگزیر است در این موارد به شماره ی صفحات اصل آلمانی مراجعه کند. طبیعی است این امر تا وقتی که تمام کتاب ترجمه ی فارسی نیابد میسّر نخواهد بود. بنابراین همواره در متن ترجمه ی فارسی خود به شماره گذاری صفات متن آلمانی اشاره کرده ام.
9. شماره های لاتین که در داخل قلاب [ ] قرار گرفته اند، نشان دهنده ی پایان صفحات در متن آلمانی اند.
10. فهرست منابع پایان کتاب غالباً کوتاه و گاه در آن تنها به ذکر نام مؤلفی بسنده شده است. در این موارد تا حد امکان اطلاعات کتاب شناختی منابع را تکمیل کرده و آن ها را درون قلاب [ ] افزوده ام. از همین قبیل است منابعی که مؤلفان در متن کتاب بدان ها ارجاع می دهند، اما در کتاب نامه ی پایانی ذکری از آن ها نرفته است.
برای سهولت خواننده ی فارسی – به عکس متن اصلی – منابع عربی از نگاشته های اروپایی تفکیک و گاه به هم ارجاع شده اند.

الف – مصاحف اصحاب، انتشار و حفظ مصاحف، شخصیت صاحبان مصاحف

در فاصله ی 20 ساله ی میان رحلت پیامبر و تدوین نسخه ی عثمان، بجز “صحیفه های حفصه”، چهار نسخه قرآنی معروف دیگر به دست ما رسیده که مسئولیت تدوین هر یک از این نسخ تنها و تنها به یک تن، یعنی صاحب آن مصحف داده شده است. چه بسا نسخه های دیگری هم در کار بوده که تا این اندازه مهم نبوده اند و شاید از همین رو در روایات تاریخی از آن ذکری به جا نمانده است. این چهار تن که هر یک صاحب مصحفی بوده اند، بنا بر گزارش های تاریخی عبارتند از: أُبیّ بن کعب، عبدالله بن مسعود، ابوموسی اشعری، و مقداد بن اسود.
تا وقتی روش ادبی این افراد در کارشان معلوم نباشد، این پرسش همچنان مفتوح است که آیا آنان قرآن را خود مستقلاً از آیات پراکنده ی وحیانی گردآوری کرده اند یا در این کار از مجموعه های دیگر پیش از خود [27] بهره برده اند. از این رو، ماسب تر این است که کارشان را عموماً مصاحفی مستقل بشماریم.
اُبیّ بن کعب،(11)، از بنی النجار و اهل مدینه بود. بسیار زود به اسلام گروید و در دو جنگ بدر و احد علیه مشرکان جنگید. از آن جا که وی در جاهلیت به باسوادی و توانایی بر نوشتن معروف بود، محمد [ص] او را از کاتبان خود هم در مراسلات شخصی (12) و هم در ثبت و تدوین وحی (13) قرار داد. لذا چندان شگفت نیست که وی به قاری [= حافظ قرآن] معروف بوده است. روایات سال فوت او را به اختلاف در 19، 20، 22، 30 و 32 هجری ذکر می کنند.(14)
عبدالله بن مسعود مردی از قبیله ی دون پایه هُذیل، در شمار نخستین گروندگان به اسلام بود که در جنگ بدر نیز حضور داشت. چون خادم پیامبر بود همواره در کنار وی بود و از همین رو از دانش و اطلاعات قرآنی بسیار برخوردار شد. خود می گفت آن روزها که زید بن ثابت کودکی بیش نبود و در کوچه با همسالانش بازی می کرد، وی بیش از هفتاد سوره را حفظ کرده بود. عمر وی را به عنوان قاضی و مسئول بیت المال در کوفه منصوب کرد. وی همانجا در سال 32 یا 33 هجری درگذشت، اما برخی فوت وی را در مدینه دانسته اند.(15)
ابوموسی عبدالله بن قیس اشعری یکی از نمایندگان قبیله ی اَشعَر در یمن بود که در سال هفتم هجری، وقتی محمد [ص] یهودیان [28] خیبر را محاصره کرده بود، با وی دیدار کردند.(16) وی اسلام آورد، در عهد عمر و عثمان مناصب اداری و نظامی مختلفی بر عهده گرفت و در این امر شایستگی خاصی نشان داد. در سال 17 حاکم بصره و در سال 34 به جای سعید بن عاص حاکم کوفه شد. وی در همانجا منصب معلم و قاری قرآن را نیز بر عهده داشت که در این کار از صدای زیبا و قوی خود بهره می برد. در نقل روایات تأکیدی بسیار شدید بر لزوم نقل شفاهی روایات و عدم ثبت و تدوین حدیث داشت. وی به سال 42 یا 52 هجری درگذشت.(17)
مقداد بن عمرو(18) از خاندان یمنیِ بَهرا، به سبب خونی از یمن گریخته و سرانجام در مکه با اسود بن عبدیَغُوث عقد جوار بسته بود که وی نیز از اهل یمن بود. در مکه یکی از نخستین گروندگان به اسلام بود که در تمامی جنگها علیه غیرمسلمانان سوار بر اسب حضور داشت که این خود بر اصالت و نجابت خانوادگی اش دلالت داشت. هنگام فتح مصر(19)، یکی از فرماندهان لشکر اسلام بود و در امارت معاویه به قبرس لشکرکشی کرد. (20) در باب مذهب و نیز میزان قرآن دانی اش، منابع موجود اطلاعی به دست نمی دهند. وقتی در سال 33 هجری درگذشت، عثمان بر وی نماز گزارد.
در باب رواج قرآن های منسوب به هر یک از اینان، اهل دمشق یا – درست تر بگوییم – شامیان (21) از قرائت أُبیّ، کوفیان از ابن مسعود، [29] اهل بصره از قرائت ابوموسی و اهالی حِمص از مقداد تبعیت می کردند.(22) این که قرآن های ابن مسعود و ابوموسی در کوفه و بصره رایج بوده چندان عجیب نیست، چه آنان در این دو شهر جایگاه ویژه ای داشته اند. اما به درستی معلوم نیست، چه پیوندی میان مقداد با منطقه ی حِمص، و نیز أُبیّ با شام بوده است.
از مصاحف این چهار تن هیچ چیزی به دست ما نرسیده است. لذا جز با کمک منابع غیرمستقیم، نمی توان در باب هیئت ظاهری و ترتیب سوره ها در این مصاحف سخنی گفت. در این میان، از نسخه ی مقداد در این منابع نیز هیچ توصیفی نیامده است. در باب نسخه ی ابوموسی تنها همین اندازه از الاتقان، ص 154 می دانیم که برخی سوره ها را از مصحف اُبیّ به قرآن خود افزود. روایات دیگری هم دو آیه از قرآن را ذکر می کنند که تنها در مصحف وی آمده اند.(23) اما از مصاحف اُبیّ و ابن مسعود هم شمار فراوانی از قرائات شان در دست ماست – که در جلد سوم بدان خواهیم پرداخت – و هم فهرست سوره ها و ترتیب آن ها را در اختیار داریم.

ب – مصحف اُبیّ بن کعب

ب -1- قرآن اُبیّ بنابر روایت الفهرست ابن ندیم

بنابر روایت الفهرست(24)، ترتیب سوره ها در قرآن اُبیّ چنین بوده است.(25) فاتحه /1؛ بقره /2؛ نساء /4؛ آل عمران/3؛ انعام /6؛ اعراف /7؛ مائده /5؛ یونس /10؛ انفال /8؛ توبه /9؛ هود /11؛ مریم /19؛ شعراء /26؛ حج /22؛ یوسف /12؛ کهف /18؛ نحل /16؛ احزاب /33؛ اسراء /17؛ زمر /39؛ جاثیه /45؛ طه /20؛ انبیاء /21؛ نور /24؛ غافر /40؛ رعد /13؛ قصص /28؛ صافات /37؛ ص /38؛ [30] یس/36؛ حجر /15؛ شوری /42؛ روم /30؛ زخرف /43؛ فصّلت /41؛ سجده /32؛ ابراهیم /14؛ فاطر /35؛ فتح /48؛ محمد /47؛ حدید /57؛ مجادله /58 (26)؛ فرقان /25؛ نوح /71؛ احقاف /46؛ ق /50؛ الرحمن /55؛ واقعه /56؛ جن /72؛ نجم /53؛ قلم /68؛ حاقه /69؛ حشر /59؛ ممتحنه /60؛ مرسلات /77؛ نبأ /78؛ انسان /76؛ تکویر /81؛ نازعات /79؛ عبس /80 (27)؛ مطففین /83؛ انشقاق /84؛ تین /95 (28)؛ علق /96؛ حجرات /49؛ منافقون /63؛ جمعه/62؛ طلاق /65 (29)؛ فجر /89؛ ملک /67؛ لیل /92؛ انفطار /82؛ شمس /91؛ بروج /85؛ طارق /86؛ اعلی /87؛ غاشیه /88؛ تغابن /64 (30)؛ بیّنه /98 (31)؛ صفّ /61؛ ضحی /93؛ شرح /94؛ قارعه /101؛ تکاثر/102؛ سوره خَلع با سه آیه (32)؛ سوره ی حفد با شش آیه (33)؛ همزه /104؛ زلزله /99؛ عادیات /100؛ فیل /105؛ تین [تکرار]؛ کوثر /108؛ قدر /97؛ کافرون /109؛ نصر/110؛ مسد /111؛ قریش /106؛ اخلاص /112؛ فلق /113؛ ناس /114). [31]

ب – 2 – قرآن اُبیّ بنابر روایت الاتقان و ارتباط آن با الفهرست

فهرستی که الاتقان، ص 150 به بعد، از سوره های قرآن اُبیّ ارائه می دهد از این قرار است: فاتحه /1؛ بقره /2؛ نساء /4؛ آل عمران /3؛ انعام /6؛ اعراف /7؛ مائده /5؛ یونس /10؛ انفال /8؛ توبه /9؛ هود /11؛ مریم /19؛ شعراء /26؛ حج/22؛ یوسف /12؛ کهف /18؛ نحل /16؛ احزاب /33؛ اسراء /17؛ زمر /39؛ فصّلت /41؛ یا زخرف/43 (34)؛ طه /20؛ انبیاء /21؛ نور /24؛ مؤمنون /23؛ سبأ /34؛ عنکبوت /29؛ غافر /40؛ رعد /13؛ قصص /28؛ نمل /27؛ صافات /37؛ ص /38؛ یس /36؛ حجر /15؛ شوری /42؛ روم /30؛ حدید /57؛ فتح /48؛ محمد /47؛ مجادله /58؛ ملک /67؛ صف /61؛ احقاف /46؛ ق /50؛ الرحمن /55؛ واقعه /56؛ جن /72؛ نجم /53؛ معارج /71؛ مزمل /73؛ مدّثّر/74؛ قمر /54؛ فصّلت /41؛ یا زخرف /43 (35)؛ دخان /44؛ لقمان /31؛ جاثیه /45؛ طور /52؛ ذاریات /51؛ حاقه /69؛ حشر /59؛ ممتحنه /60؛ مرسلات /77؛ نبأ /78؛ قیامة /75؛ تکویر /81؛ طلاق /65) نازعات /79 (36)؛ عبس /80؛ مطففین /83؛ انشقاق /84؛ تین /95؛ علق /96؛ حجرات /49؛ [32] منافقون /63؛ جمعه /62؛ تحریم /66؛ فجر /89؛ بلد /90؛ لیل /92؛ انفطار /82؛ شمس /91؛ طارق /86؛ اعلی /87؛ غاشیه /88؛ صف /61؛ تغابن /64؛ بیّنه /98؛ ضحی /93؛ شرح /94؛ قارعه /101؛ تکاثر /102؛ عصر /103؛ سوره ی خَلع (37)؛ سوره حفد (38)؛ همزه /104؛ زلزله /99؛ عادیات /100؛ فیل /105؛ قریش /106؛ ماعون /107؛ کوثر /108؛ قدر /97؛ کافرون /109؛ نصر /110؛ اخلاص /112؛ فلق /113؛ ناس /114.
هشت سوره از ترتیب الاتقاق افتاده است: مدّثّر/74؛ فرقان /25؛ سجده /32؛ فاطر /35؛ قلم /68؛ انسان /76؛ بروج /85؛ مسد /111؛ حال آن که سوره های مفقود در ترتیب الفهرست تقریباً دو برابر یعنی 14 تا و همگی غیر از این سوره های افتاده از ترتیب الاتقان اند. با این احتساب، تعداد سوره های مصحف اُبیّ در این فهرست نیز به 116 می رسد، گو این که این نکته به صراحت نیامده است. به عکس، مُفاد دو روایتی که سیوطی در جای دیگر نقل می کند(39)؛ نشان می دهد این نسخه حاوی 115 سوره بوده، چرا که در آن دو سوره ی فیل /105 با قریش /106 (40) یا ضحی /93 با شرح /94 یکی بوده اند. درستی این داده ها را بیش از این نمی توان وارسی یا تأیید کرد. گفتن ندارد که در فهرست ها و روایات ترتیب سوَر، این چهار سوره همواره جدا از هم ذکر شده اند: سوره ی شرح /94 بلافاصله پس از ضحی /93، و سوره ی قریش /106، درست بعد از سوره ی فیل /105 قرار گرفته است.

ب – 3- سوره های مخصوص قرآن أُبیّ

مهم ترین نکته در باب محصف اُبیّ این است که نسخه ی وی حاوی دو سوره بوده که در قرآن های رسمی نیامده اند. گاه این دو سوره را با نامهای خاص هریک، یعنی سوره ی خَلع و سوره ی حَفد ذکر می کنند(41) و گاه آن ها را به اختصار سوره های قنوت (42) یا حتی سوره ی قنوت (43) می نامند. اما به کارگیری تعابیری چون دعای قنوت،(44)، [33] دعای فجر (45)، یا دعا (46) نشان می دهد این ها نه دو سوره، بلکه صرفاً دو دعایند. به ندرت به کلمات و آیات سوره بر می خوریم. در مبانی، 3، آغاز سوره ی نخست آمده و الفهرست آیه ی اول از سوره ی نخست و دو کلمه ی پایانی سوره ی دوم را آورده است. جوهری و لسان العرب آیه ی سوم سوره ی دوم و زمخشری دو آیه ی نخست آن را ذکر کرده اند. اما متن کامل سوره در آثار نویسندگان متأخری چون سیوطی (47) (متوفای 911 ق)، طاش کپری زاده (متوفای 961ق) و برگوی (متوفای 981ق) آمده است. از سوی دیگر، اِسنادهای سیوطی، تا آن جا که از نظر تاریخی معلوم اند، به مراجعی از قرن نخست باز می گردند. (48)
فون هامر نخستین کسی بود که متن دو سوره را انتشار داد(49). با آن که وی نسخه ی خطی خود را به روشنی معلوم نمی دارد، امروزه می توان با بهره گیری از متون موازی شناخته شده این دو سوره را بهتر بازسازی کرد.
متن سوره ها
سورة الخلع (50)
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم (51) [34] اللهُمَّ انا نَستَعینُکَ (52) و نَستَغفِرُکَ (53) * و نُثنِی عَلَیکَ (54) و لَانَکفُرُکَ (55) * و نَخلَعُ و نَترُکُ مَن یَفجُرُکَ *
سوره ی الحفد(56)
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
اللهُمَّ ایّاکَ نَعبُدُ * وَ لَکَ نُصَلِّی (57) و نَسجُدُ * و اِلَیکَ نَسعی و نَحفِدُ * نَرجُو رَحمَتَکَ * و نَخشی عَذابَکَ (58) * إِنَّ عَذابَکَ بِالکُفار (59) مُلحَقٌ*
ترجمه ی سوره ها
سوره ی خلع (تسلیم)
به نام خداوند بخشنده ی مهربان:
1) خداوندا ما از تو مدد می جوییم و بخشش می طلبیم؛
2) تو را ثنا می گوییم و هرگز به تو کفران نمی ورزیم؛
3) تسلیم توایم و هرکه تو را هتک کند وامی گذاریم.
سوره ی حفد (سعی)
به نام خداوند بخشنده ی مهربان:
1) خداوندا تنها تو را می پرستیم؛
2) و به سوی تو نماز می خوانیم و سجده می آریم،
3) و به سوی تو جهد می ورزیم و برای تو می کوشیم، [35] 4) به رحمتت امید داریم؛
5) و از عذابت بیمناکیم؛
6) به یقین عذاب تو کافران را فرو می گیرد.(60)
بررسی اصالت سوره ها
از آنجا هم ساخت و هم مضمون این سوره ها کاملاً دعایی است، فقط در صورتی وحیانی بودنشان قابل دفاع است که در آغازشان امر «قُل» می بود. تعبیر «قُل» که در قرآن، در آغاز سوره های دعایی – چون ناس و فلق – و یا به منظور ابلاغ دستورات الهی به پیامبر در قالب تشریع و تقنین به کار می رود، در آغاز این دو سوره نیامده است.
از سوی دیگر اما، دو سوره ی اُبیّ ساختی بسیار روان دارند و بیشتر از شیوه ی عمومی بیان در قرآن تبعیت می کنند. با این همه، به رغم کوتاهی متن این سوره ها اشکالات زبانی فراوانی در آنها به چشم می خورد: اِستَعَانَ فقط یک بار آن هم در سوره ی فاتحه مفعولٌ به مستقیم گرفته است.[36] فعل أَثنی هیچ گاه در قرآن نیامده (61) حال آن که افعال دیگر با همین معنا در قرآن فراوانند.(62) به همین سان، فعل “حقد” نیز در قرآن نیامده است. کاربرد ماده ی “سعی” در قرآن بسیار زیاد است، اما نه هیچ گاه با عبارت «الی الله»(63). فعل “فجر” در این جا متعدی آمده، اما در قرآن همواره لازم به کار رفته است (قیامت،5 ؛ شمس، 8). و سرانجام آنکه فعل “خلع” تنها یک بار در قرآن (سوره ی طه،12) آمده، اما معنای آن مانند اینجا مجازی نیست.(64)
بر پایه ی این دلایل، نه می توان این سوره ها را جزو قرآن دانست و نه می شود آن ها را به خود پیامبر نسبت داد. اما بعید نیست که این جملات دعاهایی مرسوم در زمان پیامبر بوده باشند. چنان که می بینیم اغلب این جملات را در روایات اسلامی دعا تلقی کرده اند. از عُمر و اُبَیّ نقل است که آن ها را در دعای قنوت می خوانده اند(65). و شاید به همین سبب برخی این سوره ها را دارای منشأیی وحیانی پنداشته اند(66). وجود بَسمله در آغاز این دو سوره هم گاه سبب اشتباه برخی دیگر شده است.(67) [37] عده ای هم که گاه به دنبال نکات بیشتری در این باب بوده اند، نزول این سوره ها را همچون جملات «لیس لک من الامر شیء» (آل عمران، 128) مربوط به زمانی دانسته اند که پیامبر به لعن قبیله ی (عشایر) مُضَر پرداخت.(68) اما این نگرش مبتنی بر آن است که بپذیریم “دعای قنوت” که بر دو سوره ی اُبیّ اطلاق می شود، همان است که در این روایت آمده و گفته شده پیامبر پس از لعن قوم مضر دعای قنوت را تلاوت کرد.(69) روایت دیگری می گوید این دو سوره در مصحف ابوموسی اشعری نیز وجود داشته (70) و ابن عباس نیز از قرائت اُبیّ و ابوموسی پیروی کرده است.

ب – 4 – فهرست های مختلف از سوره های قرآن أُبیّ، و نسبت آن ها با متن رسمی

اساس ترتیب سوره ها در مصحف اُبیّ به رغم اختلافات فراوان همان است که در نسخه ی رسمی قرآن رعایت شده، یعنی سوره ها از بزرگ به کوچک چیده شده اند. این امر در آغاز و پایان هر دو فهرستی که از قرآن اُبیّ در دست است، بیشتر از سوره های میانی هویداست. ترتیبی که در الفهرست آمده در این 6 موضع با نسخه ی رسمی عثمانی هماهنگی کامل دارد:
1) انعام /6، اعراف /7؛
2) انفال /8، توبه /9؛
3) طه /20، انبیاء /21؛
4) صافّات /37، ص /38؛
5) حدید /57، مجادله /58؛
6) الرحمن /55، واقعه /56؛
7) قلم /68، حاقه /69؛
8) حشر /59، ممتحنه /60؛
9. مرسلات /77، نبأ /78؛
10) نازعات /79، عبس /80؛
11) مطففین /83، انشقاق /84؛
12) تین /95، علق /96؛
13) بروج /85، طارق /86، اعلی /87، غاشیه /88؛
14) زلزله /99، عادیات /100؛
15) کافرون /109، نصر /110، مسد /111؛
16) اخلاص /112، فلق /113، ناس /114.
در فهرست الاتقان پنج سوره ی مائده /5، انعام /6، اعراف /7، یونس /10، و رعد /13 افتاده و به جای آن ها پنج [38] رشته سوره ی دیگر به این ترتیب قرار گرفته است:
فاتحه /1، بقره /2
مزّمّل /73، مدّثّر /74
ضحی /93، شرح /94
قارعه /101، تکاثر /102، عصر /103
فیل /105، قریش /106، ماعون /107، کوثر /108 (71)
گفتنی است هر دو فهرست در تعیین جای سوره های قنوت (خلع و حفد) متفق اند: یعنی بین دو سوره ی عصر /103 و همزه /104.

ج – مصحف عبدالله بن مسعود

ج – 1- قرآن ابن مسعود بنا بر روایت الفهرست ابن ندیم

همچون نسخه ی أُبیّ، در باب ابن مسعود هم دو روایت مفصل در دست است. بر پایه ی روایت منقول در الفهرست، ترتیب سوَر در قرآن ابن مسعود چنین بوده است:
بقره/2، نساء/4؛ آل عمران /3؛ اعراف /7؛ انعام /6؛ مائده /5؛ یونس /10(72)؛ توبه /9؛ نحل /16؛ هود /11؛ یوسف /12؛ اسراء /17؛ انبیاء /21؛ مؤمنون /23؛ شعراء /26؛ مرسلات /77؛ ص /38؛ قصص /28؛ نور /24؛ انفال /8؛ مریم /19؛ عنکبوت /29؛ روم /30؛ یس /36؛ فرقان /25؛ حج /22؛ رعد /13؛ سبأ /34؛ فاطر /35؛ ابراهیم /14؛ ص /38؛ محمد /47؛ لقمان /31 (73)؛ زمر /39؛ غافر /40؛ زخرف /43؛ فصّلت /41؛ احقاف /46؛ جاثیه /45؛ دخان /44؛ فتح /48؛ حدید /57؛ سبح (74)؛ سجده /32؛ ق /50؛ طلاق /65؛ حجرات /49 (75)؛ ملک /67؛ تغابن /64؛ منافقون /63؛ جمعه /62؛ صف /61؛ جن /72؛ نوح /71؛ مجادله /58؛ ممتحنه /60؛ تحریم /66؛ الرحمن /55؛ نجم /53؛ ذاریات /51 (76)؛ طور /52؛ قمر /54؛ حاقه /69؛ واقعه /56؛ قلم /68؛ نازعات /79؛ معارج /70؛ مدثر /74؛ مزمل /73؛ مطففین /83؛ عبس /80؛ انسان /76؛ الرحمن /55؛ نازعات /79؛ نبأ /78؛ تکویر /81؛ انفطار /82؛ غاشیه /88؛ اعلی /87؛ لیل /92؛ فجر /89؛ انشقاق /84؛ بروج /85؛ علق /96؛ بلد /90؛ ضحی /93؛ شرح/94؛ طارق /86؛ عادیات /100؛ ماعون /107؛ قارعه /101؛ بینه /98؛ شمس /91؛ تین /95؛ همزه /104؛ فیل /105؛ قریش /106؛ تکاثر /102؛ قدر /97؛ عصر /103؛ نصر /110؛ کوثر /108؛ کافرون /109؛ مسد /111؛ اخلاص /112. (77) [39]

ب – 2- قرآن ابن مسعود بنابر روایت الاتقان

در الاتقان، ص 151 به بعد، ترتیب سور قرآن ابن مسعود چنین آمده است:
بقره /2؛ نساء /4؛ آل عمران /3 (78)؛ اعراف /7؛ انعام /6؛ مائده /5؛ یونس /10؛ توبه /9؛ نحل /16؛ هود /11؛ یوسف /12؛ کهف /18؛ اسراء /17؛ انبیاء /21؛ طه /20؛ مؤمنون /23؛ شعراء /26؛ صافات /37؛ احزاب /33؛ حج /22؛ قصص /28؛ نمل /27؛ نور /24؛ انفال /8؛ مریم /19؛ عنکبوت /29؛ روم /30؛ یس /36؛ فرقان /25؛ حجر /15؛ رعد /13؛ سبأ /34؛ فاطر /35؛ ابراهیم /14؛ ص /38؛ محمد /47؛ لقمان /31؛ زمر /39؛ غافر /40؛ زخرف /43؛ فصّلت /41؛ شوری /42؛ احقاف /46؛ جاثیه /45؛ دخان /44؛ ممتحنات (79)؛ فتح /48؛ سجده /32؛ حشر /59؛ طلاق /65؛ قلم /68؛ حجرات /49؛ ملک /67؛ تغابن /64؛ منافقون /63؛ جمعه /62؛ صف /61؛ جن /72؛ نوح /71؛ مجادله /58؛ ممتحنه /60؛ تحریم /66؛ الرحمن /55؛ نجم /53؛ طور /52؛ ذاریات /51؛ قمر /54؛ واقعه /56؛ نازعات /79؛ معارج /70؛ مدثر /74؛ مزمل /73؛ مطففین /83؛ عبس 80؛ انسان /76؛ مرسلات /77؛ قیامة /75؛ نبأ /78؛ تکویر /81؛ انفطار /82؛ غاشیه /88؛ اعلی /87؛ لیل /92؛ فجر /89؛ بروج /85؛ انشقاق /84؛ علق /96؛ بلد /90؛ ضحی/ 93؛ طارق /86؛ عادیات/ 100؛ ماعون/107؛ قارعه/ 101؛ بینه/98؛ شمس/ 91؛ تین /95؛ همزه /104؛ فیل /105؛ قریش /106؛ تکاثر /102؛ قدر /97؛ زلزله /99؛ عصر /103؛ نصر /110؛ کوثر /108؛ کافرون /109؛ مسد /111؛ اخلاص /112؛ شرح /94.

ج – 3- نسبت این دو فهرست با یکدیگر و با مصحف عثمانی

ترتیب سور ابن مسعود بر اساس نقل الاتقان در این هفت موضوع با متن رسمی قرآن مطابق است.
1. هود /11، یوسف /12
2. عنکبوت /29، روم /30
3. سبأ /34، فاطر /35
4. زمر /39، غافر /40
5. فصّلت /41، شوری /42
6. عبس /81، فیل /105
7. همزه /104، فیل /105
اما در الفهرست علاوه بر این موارد، در چهار جای دیگر هم ترتیب سوره ها با متن رسمی قرآن مطابق است:
1. مرسلات /77، نبأ /78
2. انشقاق /84، بروج /85
3. ضحی /93، شرح /94
4. مسد /111، اخلاص /112
بنابراین، ترتیب الفهرست نسبت به الاتقان به متن رسمی قرآن نزدیک تر است.
سوره های نحل /16(80)، کهف /18، طه /20، نمل /27، شوری /42، و حجرات /49 که در ترتیب الفهرست نیامده، همگی در فهرست الاتقان ذکر شده اند و به عکس، سه سوره ی ق /50، حدید /57 و حاقّه /69 که در الاتقان نیامده، در الفهرست آمده اند. بعید نیست حذف این سوره ها در این دو فهرست تصادفی و سهوی بوده باشد. چنانچه هر کدام از این دسته سوره های مفقود را در فهرست مربوط به خود قرار دهیم، به همان عددد رایج [40] در قرآن رسمی می رسیم، یعنی 114 سوره به استثنای سه سوره ی فاتحه، ناس و فلق. مؤید این برداشت، اظهار نظرهایی است که در پایان هر یک از این دو فهرست آمده است.(81)
سیوطی در الاتقان چیزی در باب شمار سوره ها در مصحف ابن مسعود نمی گوید، اما الفهرست تعداد آن ها را 110 تا می داند که بسیار غریب است. از آن جا که تنها سه سوره در قرآن ابن مسعود نبوده، لاجرم شمار سوره ها باید 111 باشد، مگر آن که دو سوره را یکی انگاشته باشند. تنها سوره هایی که چنین فرضی درباره شان متصور است، انفال و توبه اند که در آن ها سوره ی توبه – دست کم در مصحف عثمان – بدون بسمله بوده است. اما این امر به کلی ناممکن است، زیرا دو سوره ی انفال و توبه در هر دو فهرست سیطوی و ابن ندیم جدا از هم ذکر شده اند.(82) از آن جا که در منابع موجود هیچ گاه ادغامی از این نوع سراغ نداریم، تنها فرض باقی مانده این است که عدد سوره ها در فهرست ابن ندیم را اشتباهی در نسخه بدانیم.
در روایت دیگری (83) آمده که قرآن ابن مسعود 112 سوره داشت و خالی از معوّذتین بود. این روایت به موضوع ارتباط سوره ی فاتحه با معوذتین اشاره دارد که امری بسیار مشهور است. سیطوی در جای دیگر از الاتقان (84) سه روایت موافق با این رأی آورده است. با این همه ابن ندیم در الفهرست(85) تصریح می کند نسخه ای از قرآن با قدمتی 200 ساله از ابن مسعود [41] دیده که این سوره در آن مکتوب بوده است، و دیگر اینکه هیچ دو نسخه ی یکسانی از مصحف ابن مسعود نمی تون یافت. نکته ای که در باب سه سوره ی مفقود مصحف ابن مسعود در الفهرست آمده است(86) نشان می دهد عبارات “و لا فاتحة الکتاب” در دوره ای متأخر به متن افزوده شده است.
با تمام این احوال، دیدگاه ابن مسعود در باب این سه سوره پُربیراه نبود. اختلاف شکلی و مضمونی این سوره ها با دیگر سوره های قرآن وی را به این تردید انداخته بود. سوره ی فاتحه شباهت بسیاری به دعاهای یهودی و مسیحی دارد؛(87) اما در سوَر معوَّذتین نشانه های فرهنگ جاهلی مشرکان هویداست،(88) گو اینکه شروع آنها با جمله ی “قل” حکایت از الهی بودنشان می کند. احتمالاً قرار دادن این سه سوره ی دعایی در آغاز و پایان قرآن در واقع به منظور ایجاد نوعی محافظت برای قرآن بوده است، چه سوره ی فاتحه برای طلب یاری و حمایت از خداوند است و سوَر معوَّذتین ما را در برابر ارواح خبیثه محافظت می کند.

ج -4- نسبت قرآنهای أُبیّ، ابن مسعود و ابوموسی با یکدیگر و با مصحف عثمانی

أبی در قرآن خود تمام سوره ها را همراه با دو سوره ی قنوت گردآورده بود، اما قرآن ابن مسعود سه سوره (فاتحه، فلق و ناس) را مصحف رسمی کمتر داشت. ترتیب سوره ها در این دو نسخه از قرآن بسیار متفاوت است، به گونه ای که تنها در دو جا، در آغاز (سوره های بقره، آل عمران و نساء) و در پایان (سوره های فیل و قریش بنا به روایت الاتقان) یا در وسط (سوره های زخرف و فصّلت بنا به روایت الفهرست) با هم مطابقت می کنند. [42] رابطه این دو نسخه با مصحف رسمی عثمان بیشتر است، چون مثلاً ترتیب قرآن ابن مسعود در 8 جا (بنا به روایت الاتقان) یا 12 جا (بنا به روایت الفهرست) و ترتیب قرآن اُبیّ در 16 جا با مصحف رسمی مطابقت می کند. اما تطابق سوره ها بر اساس ترتیب حجمی شان کمتر است، چرا که تشابه ترتیب را در این 4 یا 5 جا می بینیم:
ترتیب قرآن اُبیّ به روایت الفهرست:
سوره های بقره، نساء، آل عمران؛
توبه، هود؛
منافقون، جمعه؛
نصر، مسد، اخلاص، فلق.
ترتیب قرآن ابن مسعود به روایت الفهرست:
سوره های بقره، نساء، آل عمران، اعراف، انعام، مائده؛
فتح، حدید، مرسلات، نبأ؛
مسد، اخلاص.
صرف نظر از اختلاف و بی دقتی، چینش سوره ها در این هر دو مصحف غیر رسمی از یک قاعده تبعیت می کند؛ یعنی سوره ها به ترتیب از بزرگ به کوچک قرار می گیرند. این قاعده آن قدر خاص و منحصر به فرد است که نمی توان وقوع آن را در قرآن تصادفی دانست. این امر با در نظر گرفتن روابطی ادبی حاصل شده است، هر چند اکنون ما نتوانیم این روابط را اثبات کنیم. از آن جا که این قاعده در مصح رسمی عثمانی نیز رعایت شده و این مصحف در اصل به جمع نخست زید در زمان ابوبکر باز می گردد. روابط ادبی مشارالیه به آنجا هم کشیده می شود. این نکته را از جای دیگری نیز می توان استنباط کرد: اسامی سوره ها در فهرست به جا مانده از دو قرآن اُبیّ و ابن مسعود تقریباً به همان ترتیب است که در قرآن رسمی آمده است. علت این امر بی هیچ تردید این بوده که خود سوره ها نیز به همین ترتیب چیده شده است. علت این امر بی هیچ تردید این بوده که خود سوره ها نیز به همین ترتیب چیده شده بوده اند. منشأ این گونه تقسیم بندی سوره ها به احتمال قوی به نسخه ی حفصه باز می گردد که بنا به روایات، مبنای کار عثمان هنگام توحید مصاحف بوده است. این چنین ترتیبی از سوره ها را نمی توان حاصل تصادف دانست. بلکه باید آن را نتیجه ی مناسبات ادبی دانست. متأسفانه ما به درستی نمی دانیم این مناسبات چه بوده اند. محتملاً نسخه ی حفصه نیز به نخستین مدوّنات قرآن بر می گردد. با این همه، این امر را چندان نمی توان مسلم دانست، چرا که روایت جمع ابوبکر با مشارکت زید حاوی اشتباهات دیگری نیز هست. این را نیز نباید از یاد بریم که ابن مسعود و اُبیّ مسن تر [43] از زید بوده و زمانی طولانی با پیامبر به سر برده اند.
روایات پراکنده ای هم در دست است که می گویند این دو قرآن آیاتی داشته اند که اکنون در قرآن ما نیست. ابن مسعود از آیه ی مفقوده ای سخن می گوید که خود در قرآنش نوشته بود. هبة الله (چاپ قاهره، ص 10) این روایت را به این مضمون نقل می کند که «پیامبر اکرم روزی از من خواست آیه ای را که در حفظ داشتم و در مصحف خود ثبت و ضبط کرده بودم، بخوانم. شب هنگام وقتی به بستر رفتم، نه آیه را به خاطر آوردم و نه جای آن را در مصحف خود یافتم. چون سبب را از پیامبر پرسیدم، گفت این آیه دیروز نسخ شد.» طبیعی است بر این گونه روایات نمی توان چندان اعتماد کرد، حتی وقتی شایسته تصدیقند.
اما روایات مربوط به سه آیه ی مفقوده و مکتوب در قرآن اُبیّ قابل پذیرش ترند.
آیه ی نخست می گوید : «لَو أَنَّ لابنِ آدَمَ وَ ادِیاً مِن مالٍ لابتَغی إلیهِ ثانیاً، و لَو أنَّ لَهُ ثانیاً لابتَغی إلیهِ ثَالثاً، و لا یَملَأُ جَوفَ أبنَ آدمَ إلا التُّرابُ، وَ یَتُوبُ اللهُ عَلی مَن تَاب».(89) گفته اند این جمله در آیه ی 25 سوره ی یونس یا در میان سوره ی بینه قرار داشته است.(90) اما این امر ناممکن است، چه فاصله ی این دو بسیار زیاد است. یافتن جایی دیگر هم برای آن در میان آیات قران ممکن نیست، زیرا تعبیر “ابن آدم” که در این جمله آمده، اساساً در سیاق قرآنی متداول نیست.(91)
آیه ی دوم می گوید : «إنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الحَنفیَّةُ السَّمحَةُ لا الیَهُودِیَّةِ وَ لا النَّصرانِیَّةِ و مَن یَفعَل خَیراً فَلَن یُکفَرَهُ».(92) این جمله را نیز به سوره ی بینه متعلق دانسته اند اما نظر [44] به تفاوت مضمون و فاصله در این آیه، این امر ناممکن است. اساساً این آیه را از آن رو نمی توان اصیل دانست که نام های به کار رفته در آن در اشاره به ادیان سه گانه غیر قرآنی اند.
آیه ی سوم چنین است: «لاترغَبُوا عَن آباءِکُم فَإنَّهُ کُفرٌ بِکُم. الشّیخُ وَ الشّیخَةُ إذا زَنَیا فَارجُمُوهُما البَتَّةَ نَکَالاً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَزیزٌ حَکیمٌ».(93) این آیه (معروف به آیه ی رجم) به دلیل تفاوت فاصله (یا سجع)، نمی توان بخشی از آیه ی 33 سوره ی احزاب باشد؛ همچنین آن را نمی توان به هیچ جای دیگر قرآن انتساب داد، زیرا هم چنان که پیش تر روشن ساخته ام،(94) این قوانین جزایی خشن در زمان حیات پیامبر اجرا نمی شد.
در آیه ی نخست – منسوب به مصحف اُبیّ – گفته اند که ابوموسی نیز آن را در سوره ای مشابه سوره ی توبه قرار داده است. بنا به روایتی، (95) ابوموسی این آیه را که در حافظه داشت، در برابر 300 تن از حافظان قرآن تلاوت می کرد.
به همین مناسبت، نقل است که ابوموسی آیه ی دیگری را نیز می خوانده که در سوره ای به نام “مسَبَّحات” قرار داشته است.(96) روایت کمکی نمی کند که دریابیم آیا این سوره از مصحف رسمی مفقود شده بوده یا ابوموسی آن را از یکی از سوره های شناخته شده در مصحف رسمی قرائت می کرده اما نام آن را فراموش کرده است. آیه ی مذکور چنین است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ فتُکتب شهادة فی أعناقکم فتسألون عنها یوم القیامة».(97) تکه ی نخست این جمله با آیه ی دوم سوره ی صف یکسان است؛ امام بخش دوم آن را – به دلیل تفاوت فاصله- نمی توان متعلق به صوره صف یا هیچ یک از دیگر سوَر مسبَّحات دانست. و از آن جا که شاهدی بر صحت این آیه در خود آن نمی یابیم، اصیل دانستن آن بسیار دشوار[45] است، چه تمام روایاتی که سخن از آیات مفقوده می گویند، خود محل شک و تردیدند.(98)
نمی دانیم که در مصاحف غیر رسمی پیش از عثمان، سوره های قرآن را چگونه از هم جدا می کرده اند؛ آیا صرفاً از فضای خالی بین دو سوره ی قریش و فیل یک سوره ی واحد را تشکیل می داده اند.(99) اما علاءالدین معتقد است تنها بسمله در میان این دو سوره ذکر نشده است. (100) این سخن بدان معناست که بسمله در ابتدای دیگر سوره ها نوشته می شده است. اگر این سخن درست باشد، می تون نتیجه گرفت که در نسخه ی حفصه که پایه ی تمام مصاحف غیر رسمی پیش از عثمان بوده است. “بسم الله” به کار می رفته است.

ج- 5- مصاحف قرآنی ناشناخته و مشکوک

بعید نیست و حتی بسیار محتمل است که در کنار این مصاحف قرآنی معروف که برشمردیم، نسخه های دیگری نیز بوده اند که چندان شهرتی نیافته اند، و لذا در منابع موجود از آن ها نامی نیامده است. اما این که می گویند برخی از نزدیکان پیامبر مانند علی، سوره های قرآن را به ترتیب زمانی نزول خود داشته اند،(101) چندان صحیح نمی نماید، چرا که این امر نیازمند کار تفسیری دراز دامنی است، اگر نگوییم به کلی محال و ممتنع بوده است، چون پیامبر خود هنگام ثبت و تدوین قرآن، گاه آیات تازه نازل شده را به سوره های قدیم تر ملحق می ساخته است.(102) از همین رو – چنان که در همین کتاب، ج 1، ص 60 به بعد آوردیم – تمام فهرست های موجود از ترتیب نزول سوره های قرآن [46]، به عکس آن که سلسله سندهاشان ادعا می کنند، در زمانی نسبتاً متأخر تنظیم شده اند.
فهرست فهرست منابع تحقیق:
– ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ = Chronicon، تحقیق C[arl]. J[uhans], Tornberg، 14 جلد، لایدن، 1851 – 1871.
– ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، أسدالغابة [فی معرفة الصحابة، قاهره، 1280 – 1286(م)].
– ابن تعزی بردی > ابوالمحاسن بن تغری بَردی.
– ابن حجر، ابوالفضل محمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة [کلکته، 1856 – 1893) (م)].
– ابن خلدون، المقدمة، بیروت، 1886.
– ابن سعد، محمد، طبقات، تحقیق Sachau و دیگران [با همکاری بروکلمان، هوروویتس، لیپرت، مایسنر، میتوُخ، شوالی، و سترستئن، 8 جلد، لایدن، 1904 – 1917، ج 9، فهرست ها، 1921،م. (م)].
– ابن عطیة، عبدالحق بن ابی بکر عبدالملک المحاربی المغربی، مقدمة الکتاب الجامع المحرر الصحیح الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، مخطوط 408 Sprenger، برگ 1-92 الف.
– ابن قتیبة، ابوعبدالله محمد بن مسلم الدینوری، کتاب المعارف = Handbuch der Geschichlue، تحقیق Wüstenfeld، گوتینگن، 1850 (تجدید چاپ در مصر).
– ابن ندیم، الفهرست، تحقیق Flügel G.[لایپزیک، 1871-1872].
– ابن هشام، سیره، تحقیق Wüstenfeld، 2 جلد، گوتینگن، 1856 – 1860م. [برای ترجمه ی آلمانی. Weil, G].
– ابو اسحاق شیرازی، التنبیه (= Jus Shafiticum)، تحقیق A.W.T.Juynboll، لایدن، 1879.
– ابو تمّام، دیوان الحماسة [از این اثر چاپ های متعددی در دست است، اما به درستی معلوم نیست مؤلفان کدام چاپ را مورد نظر داشته اند. اما سه چاپ قدیمی که محتملاً یکی از آن ها مورد ارجاع نُلدکه و شوالی بوده اینهایند، تحقیق فرایتاگ، بن، 1244 – 1264ق / 1828 – 1847م، دو جلد؛ تصحیح کبیرالدین احمد و غلام ربانی، کلکته چاپ سنگی، یک جلد، 1273ق / 1856م؛ قاهره مطبعة بولاق، 1286- 1292 ق / 1869 – 1875م. (م)].
– ابوالفداء [عمادالدین اسماعیل بن علی]، تحقیق Reiske [هر چند یوهان یاکوب رایسکه Johann Jakob Reiske آلمانی در سالهای 1770 و 1771 ترجمه ای لاتینی از تقویم البلدان، مشهورترین کتاب ابوالفداء را در مجله ای در هامبورگ منتشر کرده، اما به نظر می رسد، مراد مؤلفان اثر دیگر وی، یعنی المختصر فی اخبار البشر است که بعدها در 4 جلد انتشار یافته است. المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابوالفداء، 4 جلد در دو مجلد، بیروت، درالمعرفة، بی تا. به گفته ی همیلتون گیب (مقاله ی «ابوالفداء» در دایرة المعارف اسلام، لایدن، ویرایش دوم، ج 1، ص 119)، این اثرِ ابوالفداء در تاریخ شرق شناسی قرون هجدهم و نوزدهم منبعی بسیار مهم به شمار می آمده است. بروکلمان هم (مقاله ی «ابوالفداء» در دایرة المعارف اسلام، لایدن، ویرایش اول، ج 1، ص 85-86) به تفصیل نام تمام آثار کهن فرهنگی را برمی شمارد که به نحوی ترجمه، تصحیح یا تلخیصی از این کتاب اند؛ آثاری از رایسکِه (لایپزیک، 1754؛ کپنهاگ، 1789- 1794)، گاگنیِر (آکسفورد، 1722)، امبرایت (گوتینگن، 1816)، فلایشِر (لایپزیک، 1831)، نوئل دس وِرگر (پاریس، 1837) و ویلیام میور (لندن، بی تا). بر این اساس مشخصات کامل کارهای رایسکه در باب المختصر که در قرن هجدهم فراهم آمده از این قرار است.
Abulfedae annales moslemici lat. ex arab., fecit J.J. Reiske (up to the year 406= 1015-1016), Leipzig, 1745, 1778. Abulfedae Annales Moslemici arab. et lat. op. stud. J.J. Reiskii, ed. J.G. Chr. Adlet, Copenhagen, 1789-1794. (م).] – ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، بولاق [20 جلد، 1285ق / 1869م. (م)].
– ابوالمحاسن بن تغری بردی، تحقیق Juynboll و تحقیق Popper. [جمال الدین ابوالمحاسن یوسف بن تغری بردی اتابکی (813 – 879 ق) آثار زیادی از خود به جا گذاشته است. تنها کتاب وی که تا زمان تألیف تاریخ قرآن نُلدکه – شوالی در اروپا انتشار یافته بوده، و در اینجا مراد مؤلفان می تواند باشد، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة است. یُنبُل و ماتس قسمت هایی از این کتاب را با عنوان تاریخ ابوالمحاسن ابن تغری بردی (از سال 20 تا 365ق) در دو جلد (لایدن، 1885- 1861) منتشر کردند و بخشهایی دیگر (از سال 366 تا 566 و از سال 746 تا 872ق) را پاپِر در برکلی (1909 – 1929) انتشار داد. بعدها این کتاب به صورت کامل در 16 جلد از سوی وزارة الثقافة و الارشاد القومی (قاهره) در میانه ی سال های 1346 – 1392ق / 1929 – 1972م چاپ شد. (م)] – الاتقان > سیوطی.
– احمد بن حنبل، المُسند، 6 جلد، قاهره، 1896.
– الاغانی > ابوالفرج اصفهانی.
– امریء القیس، تحقیق Ahlwardt [احتمالاً مراد مؤلفان چاپ آلوارت از دیوان شش شاعر کهن عرب The Diwans of the Six Ancient Arabic Poets است که وی در سال 1870 در لندن به چاپ رسانید و در آن، علاوه بر دیوان امری، القیس به روایت سکری، چند قطعه ی تازه را افزود (م)].
– أسدلغابة > ابن اثیر.
– اوس بن حَجَر [ظاهراً مراد مؤلفان چاپی از دیوان اوس بن حجر است که گایر (R. Geyer) در سال 1892 میلادی در وین به چاپ رسانید. چاپ کامل تر این اثر را با عنوان دیوان اوس بن حجر، محمد یوسف نجم در سال 1960 م در بیروت (دار صادر) منتشر کرده است. برای مشخصات کامل کتاب شناختی چاپ گایر >. R, Geyer (م)].
– بخاری، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل، الصحیح او الجامع الصحیح، 10 جلد، قاهره، 1303.
– بِرگِوی (برگیلی)، تقی الدین محمد بن پیر علی. مخطوط. Göttingen Asch. [نلدکه و شوالی به اشتباه وی را متوفای سال 970 هجری می خوانند. نام صحیح وی برگوی (منسوب به شهر برگی)، و سال تولد و وفاتش 929 (یا 926) تا 981 هجری است. اغلب فهرست نویسان چون عمر رضا کحاله و اسماعیل پاشا بغدادی شهرتش را بِرکَوی ضبط کرده اند. وی نحوی، محدث، مفسر و فقیه صوفی حنفی است که در بالیکَسیر ترکیه زاده شد، بیشتر اایام تحصیلش را در استانبول گذراند و در شهر بِرگی وفات یافت. از او قریب 60 کتاب در حوزه های مختلف علوم اسلامی در دست است (نک. اسماعیل پاشا بغدادی، هدیة العارفین، بیروت، 1955، ج2، ص 252؛ دانشنامه ی جهان اسلام، ج3، ص 186-187). به درستی معلوم نیست که نُلدکه و شوالی به کدام یک از آثار وی ارجاع می دهند. عنوانی که آنان نام می برند [Katechismus] اشاره به نامی کلی چون «اعتقادنامه ی برگوی» است. تنها اثری که ممکن است این ویژگی را داشته باشد، کتابی با عنوان آداب البرکوی است که بسیاری از عالمان تُرک هم بر آن شروحی نوشته اند (عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 9، ص 123-124). سرانجام باید گفت، صرف نظر از مراد و منظور واقعی مؤلفان، هیچ یک از آثار برگوی در بحث حاضر ارزش استناد و ارجاع نداشته است. (م)] – بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الناسخ و المنسوخ (مخطوط Petermann I 555).
– بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق M. J. de Goeje، لایدن، 1866.
– تبریزی، ولی الدین محمد بن عبدالله، مشکاة المصابیح، ترجمه ی انگلیسی از A. N , Matthews، کلکته 1809 – 1810 [ترجمه ی دیگر از J. Robson جلد 4، لاهور، 1963 – 1965م؛ چاپ جدید: الخطیب العمری (التبریزی)، محمد بن عبدالله، مشکاة المصابیح، تحقیق محمد ناصر الالبانی، 2 جلد، بیروت، المکتب الاسلامی، 1405ق. (م)].
– ترمذی، ابو عیسی محمد بن عیسی، السنن او الجامع الصحیح، 2 جلد، دهلی 1315ق.
– تقی الدین محمد بن پیرعلی > بِرگِوی (برگیلی)
– التنبیه > ابواسحاق شیرازی.
– جوهری، [اسماعیل بن حماد] الصحاح [تاج اللغة و صحاح العربیة]، بولاق، 1282- 1292ق.
– الحماسة > ابوتمّام.
– خازن، علاء الدین علی بن محمد بغدادی، تفسیر، 4 جلد، قاهره، 1309.
– خزرجی، [صفی الدین احمد بن عبدالله،] خلاصه تذهیب [تهذیب] الکمان فی اسماء الرجال، قاهره، 1322، [این اثر را اخیراً (1422 ق) دارالکتب العلمیة در بیروت، همراه با تحقیق مجدی منصور الثوری منتشر ساخته است. (م)].
– خلاصة > خزرجی
– دیوان هذیل، تحقیق کُزِگارتِن [لندن، 1854. نیز برای اطلاعات کامل کتاب شناختی> Kosegarten (م)].
– ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدر آباد [بی تا].
– زمخشری، کشاف، قاهره، 1308؛ کلکته، 1856.
– سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، کلکته، 1852- 1854 [مؤلفان در موارد معدودی به چاپ قاهره، 1306 نیز ارجاع می دهند (م)].
– شرح عقیلة در Mémoires de I’académie des inscription، ج 50 [مراد از عقیلة کتابی از شاطبی (متوفای 538ق) با عنوان عقیلة أتراب القصائد فی أسنی المقاصد است که شروح بسیار زیادی بر آن نوشته اند. این اثر خود در واقع قصیده ای 300 بیتی مختوم به (راء) است که سراینده در آن المقنع ابوعمر و دانی را تلخیص و به نظم درآورده است. دو شرح مهم بر این اثر یکی جمیلة أرباب المراصد (از جعبری) و دومی الوسیلة الی کشف العقیلة (نگاشته ی سخاوی) است. ظاهراً مراد مؤلفان همین شرح اخیر است که در مجله ی زیر به چاپ رسیده است:
Mémoires présentés par divers savants à l’Académie royale des inscriptions et belles-lettres de l’Anstitul de France. (م)] – شوشاوی [احتمالاً مراد حسین (حسن) بن علی بن طلحة الرجراجی الشوشاوی، معروف به ابوعبدالله سملالی (متوفای 899ق) است که به گفته زرکلی از وی کتابی با عنوان مباحث فی نزول القرآن و کتابته بر جا مانده و نسخه ای از این اثر در ظاهریه در دمشق است. در واقع نام کامل و صحیح این کتاب الفوائد الجمیلة علی الآیات الجلیة است که اکنون دو تصحیح از آن در دست است: الف- الفوائد الجمیلة علی الآیات الجلیة، تحقیق ادریس عزوزی، مغرب، وزارة الاوقاف و الشئوون الاسلامیة، 1989. ب – الفوائد الجمیلة علی الآیات الجلیة فی علوم القرآن و فضائله، تحقیق امین عبدالحفیط ابوبکر رغروعی، لیبی، جامعة سبها، کلیة الاداب و التربیة، 1994. (م)].
– طاش کپری زاده، مفتاح السعادة، نسخه ی خطی وین، N. F. 12 (فلوگل، ج1، ص 25به بعد) (نک، فهرست اعلام).
– طاش کپری زاده، مفتاح السعادة، حیدرآباد، 1328ق (نک، فهرست اعلام).
– طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، التاریخ، تحقیق M. J. de Goeje لایدن، 1879 به بعد Annales J quod scripsit Abū Djafur M. B. Djarīr al- T تصحیح دُخویه، 3 دوره، لایدن، 1879 – 1898. (م)].
– طبری ابوجعفر، محمد بن جریر، تفسیر أو جامع البیان فی تاویل القرآن، 30 جلد، قاهره، 1321ق.
– طوسی، فهرست (Tusy’s list of Shy’ah Books) تحقیق آ. اشپرنگر، کلکته، 1853.
– علاء الدین > خازن.
– عمر بن محمد بن عبدالکافی، مخطوط Leiden 674 Warn [احتمالاً مراد ابوالقاسم عمر بن محمد بن عبدالکافی (متوفای حدود 400ق) است که بنا به گفته ی عمر رضا کحاله (ج 7، ص 312) به نقل از بروکلمان، ج1، ص 230، از او کتابی با عنوان عدّ سور و آی القرآن، برجای مانده است. (م)].
– الفهرست > ابن الندیم
– قرآن، چاپ فلوگل، لایپزیک، 1858 [این کتاب در ایران از سوی انتشارات اقبال تجدید چاپ شده است: القرآن و هوالهدی و الفرقان، از روی نسخه ی تصحیح شده ی گوستاو فلوگل که در تاریخ 1843 در آلمان به چاپ رسید، تهران، انتشارات اقبال، 1351. برای مشخصات کامل کتاب شناختی اثر> G, Flügel (م)].
– قرطبی، محمد بن احمد، جامع احکام القرآن، مخطوط Sprenger 436،برگ 2رو -36 رو (بعدها، قاهره، 1354 ق/ 1935 م به بعد).
– قسطلانی، شرح البخاری [، 10 جلد، بولاق، 1303 ق (م)].
– کنزالعمال > متقی هندی.
– کلدتسیهر> Goldziher, I..
– لَبید، دیوان، تحقیق خالدی، وین، 1880.
– لَبید، دیوان، بر پایه ی میراث دکتر آ. هوبر، تحقیق کارل بروکلمان، لایدن، 1891.
– لسان العرب [مؤلفان به هیچ چاپی در کار خود اشاره نمی کنند. (م)].
– مالک بن انس، الموطّأ، با شرح زرقانی، 4 جلد، بولاق، 1280 ق.
– المبانی= کتاب المبانی لنظم المعانی، مخطوط Wetzstein I 94 [این کتاب را بعدها آرتور جفری در این اثر خود به همراه مقدمه ی ابن عطیّة بر تفسیر المُحرّر الوجیز به چاپ رسانید: مقدمتان فی علوم القرآن، تصحیح آرتور جفری، قاهره، مکتبة الخانجی، 1374 ق/ 1954 م. (م)].
– متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، حیدرآباد، 1312-1314.
– متلمّس، دیوان، تحقیق Vollers [تصحیح و ترجمه به آلمانی از کارل فولّرس، لایپزیک، 1903؛ چاپ جدید: تحقیق حسن کامل الصیرافی، در مجلة معهد المخطوطات العربیة، قاهره، سال چهاردهم، 1970 م/ 1390 ق، ص 559-1. (م)].
– مخطوطِ Landberg 40= مِزّی.
– مخطوط Landberg 343 = رساله ای از سیوطی در باب دو سوره ی مخصوص أُبَیّ
– مخطوطِ Petermann I 553= تفسیری شیعی از قرآن.
– مخطوطِ Petermann I 555= عبدالقاهر بغدادی، کتاب الناسخ و المنسوخ.
– مخطوطِ Petermann II 17=تفسیر قرآن.
– مخطوط Sprenger 376=المقنع] – مخطوط Sprenger 406=تفسیر علی بن ابراهیم القمی.
– مخطوط Sprenger 408=ابن عطیة، تفسیر.
– مخطوطِ Petermann II 17=تفسیر قرآن.
– مخطوط Sprenger 376=المقنع] – مخطوط Sprenger 406=تفسیر علی بن ابراهیم القمی.
– مخطوط Sprenger 408=ابن عطیة، تفسیر.
– مخطوط Sprenger 436=قرطبی.
– مخطوط Wetzstein I 94= المبانی.
– مِزّی، مخطوط Landberg 40 [نُلدکه و شوالی مشخصات دیگری از این اثر به دست نمی دهند. احتمالاً مراد مؤلفان، کتاب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال اثر جمال الدین یوسف بن عبدالرحمن المِزّی باشد. اما این اثر در زمان تألیف تاریخ قرآن دست کم چاپ سنگی (دهلی، 1308 ق/ 1891 م.) داشته است. بنابراین ممکن است کتاب دیگر مزّی، یعنی تحفة الاشراف بمعرفة الاطراف، مورد نظر ایشان باشد که بعدها به تصحیح عبدالصمد شرف الدین، 13 جلد، بمبئی، 1965-1982 به چاپ رسید. (م)].
– مُسلِم، صحیح، در حاشیه ی شرح قسطلانی بر صحیح بخاری، 10 جلد، بولاق، 1303.
– مشکاة> تبریزی، محمد بن عبدالله.
– المقنع، نسخه ی مخطوط Sprenger 376 [مراد از این کتاب، المقنع فی معرفة مرسوم مصاحف اهل الامصار، نوشته ی ابوعمرو عثمان بن سعید الدانی است که در زمان تألیف قرآن مخطوط بوده، اما اکنون دو چاپ مصحّح از آن با این مشخصات در دست است: الف- المقنع فی معرفة مرسوم مصاحف اهل الامصار مع کتاب النقط، تصحیح محمد احمد دهمان، دمشق، 1358 ق. ب- المقنع فی رسم مصاحف الامصار مع کتاب النقط، تصحیح محمد صادق قمحاوی، قاهره، 1978 م. (م)].
– الموطّأ> مالک بن انس.
– نَوَوی، یحیی بن شرف، التهذیب، تحقیق Wüstenfeld [= تهذیب الاسماء و اللغات، بخش اول، تحقیق وُستِنفِلد، گوتینگن، 1842-1847 م. چاپ جدید: تهذیب الاسماء واللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة، بی تا. (م)].
– نیسابوری قمی، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، در حاشیه ی طبری، تفسیر، قاهره، 1321.
– واقدی، محمد بن عُمر، کتاب المغازی، تحقیق A.v. Kremer، کلکته، Bibl. Indica، 1856. برای ترجمه برگزیده ای از کتاب به آلمانی > Wellhausen
هبة الله بن سلامة، ابوالقاسم، کتاب الناسخ و المنسوخ، در حاشیه ی اسباب النزول واحدی، قاهره، 1316ق.
– یعقوبی، ابن واضح احمد بن ابی یعقوب عباسی، تاریخ، تحقیق M. Th. Houtsma، دو جلد، لایدن، 1883. نیز> Ibn Wadih.
• Birt, Th. Kritik und Hermeneutik nebst Abriβ des antiken Buchwesens. 1913.
– Büttner, C.G. Suaheli-Schriftstücke in arabischer Schrift, Berlin, 1892.
– Caetani, L[eone], Annali dell’ Islām, Milano, 1905-1912.
– Caetani, L[eone]. Chronographia Islamica, Fasc. I.
– [Flügel, Gustav. (Hrsg.), Corani textus ambicus ad fidem librarian manuscriptorum el impressorum et ad praecipuorum interpretum lectiones ct auctorilalcm recensuil ütdicesqne triginta sectioman et suratarum addidit Gustavos Flügel, Leipzig, 1834; zweite Auflage, 1842; dritte Auflage. 1858.] – Fraenkel, S[iegmund]. Anamaischc Fremdwbrter: de vocabulis in antiqais Arabian carminibus et in Corano peregrines, Dissert. Lugdun. Bat., 1880.
– Gardthausen, V. Griechische Palaographie, lü (1911).
– [Geyer, Rudulf. “Gedichte und Fragmente dcs Aus ibn Hajar”, gesammelt, herausgegeben und übersetzt von R. Geyer, in SB 0.4 IF, philos.-hist. Cl. (Wien), Bd. 126, Abb. 13 (1892) S. 1-107.] – Goldziher, l[gnaz]. Deutsche Literulurzeitung, 1906.
– Goldziher, l[gnaz], Muhaimncdanische Sttulien, Bd. I. 11
– Grimme, H[Ubert]. Muliammed, I. Teil, Das Leben, Munster, 1892. II. Teil.
Einleitung in den Koran: System der koranischen Theologie, Munster, 1895.
– Hirschfeld, H[artwig], New Researches into the Composition and Exegesis of the Qoran, London, 1902.
– Ibn Wadih (Ahmad b. abl Ja’qub al-Abbasi), Historiae, ed. M. Th. Houtsma, 2 Bde., Leiden,
1883.
– Jacob. G[eorge]. Studien in arabischen Dichtern, III, [Heft 111, Das Leben der vorislamischen Beduinen, Berlin, 1895. Nachdruck, Hildesheün, 1967].
– Journal Asialique, Dec. 1843.> Kazem-Beg.
– [Kazem-Beg, Mirza Alexander. « Observations sur le T’hapitre inconnu du Coran”, publie et traduit par M. Garcin de Tassy.)) Journal Asialique 4e ser., 2 (1843) pp. 373-429.
– [Kosegarten, Johann Gottfried, The Hudsailian poems, contained in the manuscripts of Leiden, edited in Arabic and translated with annotations by J.G. Kosegarten. Vol. 1, containing the lirst part of the Arabic text, London, 1854; reprint, Hildesheim, 1984.] – Lammens, H[enry], Fatima et les fdles des Mahomet, notes critiques pour I’etude de la Sira,
Rom, 1912.
– Notices et Extraits > de Sacy, S.
– Muir, [Sir] W[illiam]. The Life of Mahomet, 4 Bde., London, 1857-61; 2. Aufl., London, 1876; 3. Aufl., 1894. Auszug in 1 Band von T.H. Wier, Edinburgh, 1912.
– Noldeke, Th[eodor]. Neue Beitrdge zur semitischen Sprachwissenschaft, 1910.
– Ruete, Emily. Memoire einer arabischen Prinzessin, 4. A., Berlin, 1886.
– de Sacy, [Antoine Isaac] S[ilvestre], Notices et Extraits ties manuscrits de la Bibliothcque Imperiale, VII (1810), IX (1813).
– Sprenger, A[loys], Das Leben und Lehre des Mohammad, Berlin, 1869.
– Sprenger, A[loys]. Life of Mohammad, Allahabad, 1851.
– Wellhausen, Julius. Skizzen und Vorarbeiten, Heft IV, Berlin, 1889.
– Wellhausen, Julius. Muhammed in Medina, Berlin, 1882.
– Weil, G[ustav (ubers.)]. Das Leben Muhammeds, Stuttgart, 1864.

پی نوشت ها :

1. Theodor Nöldeke, Geschichte des Qorans. Eine von der Pariser Académie des Inscriptions gekrönte Preisschift, Göttingen, 1860.
2. Friedrich Schwally
3. Heinrich Zimmern
4. Gotthelf BergsträBer
5. Otto Pretzl.
6. Theodor Nöldeke et al., Geshiclue des Qorans, 3 volums, Leipzig: Dieterich’sche Verlagsbuch – handelung, 1909-1939, [vol. 1: Über den Ursprung des Qoräns, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1909. vol. 2: Die Sammlung des Qurans, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally , 1919. vol. 3: Die Geschichte des Koruntext, by Gotthelf BergrtäBer & Otto Pretzl , 1938] Hildesheim and New York: Georges Olms Verlag, 1970, 2000.
7. تاریخ القرآن، تألیف تیودور نولدکه، تعدیل فریدریش شفالی، نقله الی العربیة د. جورج تامر، بالتعاون مع فریق عمل مؤلف من السیدة عبلة معلوف – تامر، د. خیرالدین عبدالهادی، د. نقولا ابومراد، برلین، مؤسسة کونراد – ادناور، 2004. xxxvi + 841ص. قرار است به زودی ترجمه ی دیگری به قلم عمر لطفی العالم از سوی دارالمدار در بیروت انتشار یابد.
8. در این باره نک، «تحلیل ادبی قرآن، تفسیر و سیره: نگاهی به روش شناسی جان ونزبرو»، نوشته ی اندرو ریپین، ترجمه ی مرتضی کریمی نیا، پژوهش های قرآنی، سال ششم، شماره ی پیاپی، 23-24؛ پاییز و زمستان 1379، ص 190-217؛ «ملاحظاتی بر کتاب مطالعات قرآنی» نوشته ی ویلیام گراهام، ترجمه ی مرتضی کریمی نیا، آینه ی پژوهش، سال یازدهم، ش 5، شماره ی پیاپی 65، آذر و دی 1379، ص 36-53.
9. نگاه کنید به «نقد و بررسی روایات جمع قرآن»، نوشته ی تئودور نُلدکه، بازنگاری فریدریش شوالی، ترجمه ی مرتضی کریمی نیا، مجله ی علوم حدیث، سال دهم، ش 1 و 2، 35-36، بهار و تابستان، 1384، ص 70-100.
10. دو کتاب که به روشنی تأثیر تاریخ قرآن نُلدکه – شوالی در آن ها هویداست، عبارتند از: در آستانه ی قرآن، نوشته ی رژی بلاشر، ترجمه ی محمود رامیار، چاپ اول تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359، 326ص، درآمدی بر تاریخ قرآن، نوشته ی ریچارد بِل، بازنگری و بازنگاری، و. مونتگمری وات، ترجمه ی بهاء الدین خرمشاهی، چاپ اول، قم، سازمان اوقاف و امور خیریه، مرکز ترجمه ی قرآن مجید به زبان های خارجی، 1382، 276ص.
11. ابن سعد، 2، 2، تحقیق Schwally، ص 103؛ همان، 3، 2، ص 59 به بعد؛ ابن قتیبه، ص 133 به بعد؛ ابن حجر و اسدالغابة، ذیل ماده؛ ذهبی، حفاظ، ج1، ص 15؛ نیز قس با همین کتاب، پیش تر، ج2، ص 7، پاورقی 1 که در آن جا از جمله ی حافظان کل قرآن به شمار آمده است.
12. ابن سعد در، J. Wellhausen, Skizzen IV نامه های پیامبر، شماره های 17، 18، 25، 42 تا 70؛ = ابن سعد، 1، 2، تحقیق Sachau، ص 21 سطر 26-27، ص 23، سطر 27، ص 28، سطر 2 و 6، ص 35، سطر 11.
13. ابن سعد، 3، 2، ص 59.
14. در این باره نگاه کنید به همین کتاب، ادامه، ج 2، ص 51.
15. ابن قتیبه، ص 128؛ ابن سعد، 2، 2، ص 104 به بعد؛ همان، 3، 1، ص 106 به بعد؛ نووی، ابن حجر و اسد الغابة، ذیل ماده؛ قرطبی، برگ 20 الف؛ Sachau در مقدمه بر تصحیح ابن سعد، 3، 1، ص xv، نیز قس با همین کتاب، پیش تر، ج2، ص 7، پاورقی 1 که در آن جا از جمله ی حافظان کل قرآن به شمار آمده است.
16. ابن سعد، 1، 2، ص 79= J.Wellhausen, Skizzen IV نامه های پیامبر، شماره ی 132.
17. ابن سعد، 2،2، ص 105 به بعد؛ همان، 4، 2، ص 78- 86 (منبع اصلی)؛ ابن قتیبه، ص 135، 4، ص 9؛ بخاری، فضائل القرآن،§ 31؛ نوری، ابن حجر و اسد الغابة، ذیل ماده.
18. ابن سعد، 3، 1، ص 114-116؛ ابن قتیبه، ص 134؛ طبری، تاریخ، ج3، ص 2544؛ نووی، ص 575؛ ابن حجر و اسد الغابة، ذیل ماده.
19. ابوالمحاسن، تحقیق Juynboll ج1، ص 9، 21، 53، 76، 102.
20. طبری، تاریخ، ج1، ص 2820؛ بلاذری، ص 154.
21. ابن اثیر، ج3، ص 86 می گوید: «اهل دمشق قرائت خود را بهترین می دانند»؛ در مقابل، طبری تفسیر، ج1، ص 20 چنین می آورد که «اهل شام از قرائت اُبیّ پیروی می کنند».
22. ابن اثیر، ج3، ص 86؛ ابن عطیه، برگ 25ب؛ قسطلانی، ج7، ص 488 = در شرح بخاری، فضائل القرآن،§ 3.
23. نگاه کنید به همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 238؛ ادامه، ج2، ص 45.
24. تحقیق فلوگل Flügel، ص 27، منبع الفهرست در این نقل، مؤلف شیعی میانه رو، ابومحمد فضل بن شاذان (الفهرست، ص 231، طوسی، ص 254) است. مرجع وی نیز مصحفی کهن از اُبیّ بوده که آن را در منطقه ای نزدیک بصره نزد فردی به نام محمد بن عبدالله انصاری یافته است.
25. با آن که فهرستهای منقول در این بخش سوره ها را به نام ذکر می کنند، ما به منظور کسب دیدگاهی بهتر شماره ی مربوط به هر سوره را می آوریم [ذکر نام سوره ها از مترجم استه.
26. در متن «الطهار» آمده است که فلوگل آن را تصحیفی از کلمه ی «الطور»، نام سوره ی 52 می داند. اما در واقع این کلمه را باید «الظهار» خواند که بنابر نقل الاتقان، ص 127 نام سوره ی 58 در مصحف اُبیّ بوده است. بجز این، سوره را المجادله هم می خوانند که الاتقان، ص 150 در شمارش سوره های قرآن اُبیّ این نام را ذکر می کند.
27. در متن عَبَس آمده که نام شناخته شده ای برای سوره هشتادم است. نقل سیوطی در الاتقان، ص 150 این برداشت را تأیید می کند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ذکر دوباره نام عَبَس در الفهرست، پس از سوره ی هشتاد و هشتم [این شماره در متن اصلی هشتادم آمده که نادرست است. چنان که خواهیم دید نام عبس مجدداً پس از سوره ی 88 یعنی غاشیه ذکر شده و مؤلف به جای آن تغابن آورده است. (مترجم) اشتباه در استنساخ است.
28. تین نام رایج سوره ی نود و پنجم است. همین برداشت را در این جا باید درست خواند، چنان که نقل الاتقان، ص 150 هم بر آن صحه می گذارد. با این نام بار دیگر در ترتیب الفهرست بین دو سوره ی فلق (113) و کوثر (108) آمده است. اما به روشنی نمی توان معلوم کرد که ذکر مجدد نام تین پس از سوره ی فیل ناشی از سهو کاتب بوده یا اشتباه دیگری روی داده است، چرا که ترتیب این بخش از سوره ها در الاتقان کلی متفاوت از الفهرست است.
29. در متن الفهرست، «النبیّ» آمده است. الاتقان، ص 151 نام سوره را «یا أیّها النبیّ اذا طلَقتم» ذکر می کند.
30. در متن عبس آمده است. در این جا الاتقان نام تغابن را ذکر می کند، اما عجیب این است که الاتقان در ص 151 پیش از سوره ی عبس، سوره ای با عنوان اشتباه «التغاب» را قرار داده است.
31. در متن الفهرست چنین آمده : «وهی اهل الکتاب لم یکن أول ما کان الذین کفروا». الاتقان، ص 151 نام سوره را چنین می گوید: «ثم أهل الکتاب و هی لم یکن». بعد از این، الفهرست می گوید: «أهل الکتاب و هی لم یکن الذین کفروا». یعنی به عکس جمله ی پیش در این جا عبارت با «أول ما کان» شروع نمی شود. در پاورقی دو شماره ی بعد، توضیحی در حل این مسئله آورده ایم.
32. الخلع نام سوره ای است که در قرآن های ما نیست. این سوره 3 آیه دارد. نه فلوگل (Flügel)، مصحح کتاب و نه میور (Muir)، پاورقی نویسِ اثر، هیچ یک این نکته را درنیافته اند. چه هیچ کدام زحمت مراجعت به الاتقان یا چاپ اول تاریخ قرآن نولدکه را به خود نداده اند که مدتها پیش از چاپ الفهرست منتشر شده بود.
33. این نام را باید چونان الاتقان، ص 151، 527 الحفد خواند، نه الجید که در متن الفهرست آمده است. این دومین سوره ی اختصاصی مصحف اُبیّ است. بعد از نام سوره در الفهرست عبارت «الهم ایاک نعبد و آخرها بالکفار ملحق» آمده که بیان کننده ی آغاز و انتهای سوره است. این که در این عبارت، کلمه ی اولها ” نیامده، شاید به سبب جابه جایی و تصحیفی باشد که به صورت اول ما در بیان سوره ی بینه آمده بود. تمام آن چه فلوگل در توصیح این بخش می آورد بی ربط و مُهمل است. اگر وی نیم نگاهی به چاپ نخست تاریخ قرآن نُلدکه انداخته بود چنین وضعی پیش نمی آمد.
34. در متن «أولها حَم» آمده است. از آن جا که “حَم” تنها در آغاز سوره های 40 (غافر)، 41 (فصّلت)، 43 (زخرف)، 44(دخان)، 45 (جاثیه) آمده، و از سوی دیگر نام سوره های غافر، دخان و جاثیه به روشنی در جای دیگری از فهرست ذکر شده است، می توان حدس زد مراد از این عبارت، یکی از دو سوره ی فصّلت یا زخرف باشد، گو این که الفهرست، ص 39 در این موضع سوره ی جاثیه را ذکر می کند.
ذکر کلمه «أولها» خالی از اشکال نیست؛ چه آن را به سوره ی قبل یعنی زمر مربوط بدانیم، و چه متصل به «حَم» بخوانیم. اساساً ذکر آغاز سوره ها به جای نامشان در فهرست مرسوم نیست. این اشکال بایست از خرابی نسخه ی خطی ناشی شده باشد. زیرا نه نام این دو سوره با «حَم» شروع می شوند و نه دیگر سوره هایی که نامشان در فهرست به صورت ناقص «أولها» آمده اند شباهتی به هم ندارند. بجز این، نقص دیگر آن است که یکی دو بار کلمه «ثُمّ» هنگام شمارش و ترتیب سوره ها از قلم افتاده است.
35. در متن «ثمّ حَم» آمده است. با توجه به پاورقی پیشین، مراد از این کلمه لاجرم باید یکی از دو سوره ی فصّلت یا زخرف باشد.
36. در متن، بین دو سوره ی نازعات و عبس، کلمه ی “التغاب” آمده است. اگر این کلمه را التغابن بخوانیم، در آن صورت سوره ی 64 دوبار ذکر شده است، چه در ادامه نام سوره ی تغابن (64) بین دو سوره ی صف (61) و بینه (98) آمده است. [در متن آلمانی اشتباهاً به جای 61، شماره ی 91 (سوره ی شمس) تایپ شده است. (مترجم)] بنابراین نسخه ی خطی در اینجا به شکلی دیگر مخدوش بوده: یا منظور نام یکی از سوره های ذکر نشده در این فهرست است که مخدوش شده، یا به احتمال قوی تر (چرا که ترتیب این قسمت از سوره ها در الفهرست نیز عیناً همین طور است: نازعات، عبس، مطفقین، انشقاق) این کلمه توضیحی اضافه برای سوره ی نازعات یا عبس بوده است. در این باره نگاه کنید به: پیش تر، ص 31، پاورقی 5.
37. نگاه کنید به پیش تر، ص 31؛ پاورقی 7.
38. نگاه کنید به پیش تر، ص 31؛ پاورقی 8.
39. الاتقان، ص 154.
40. در جاهای دیگر هم، غالباً چنین نکته ای را در باب این سوره ها می گویند. قس با تفاسیر، ذیل سوره ی قریش؛ مفتاح السعادة، طاش کپری زاده (نسخه Vindob، برگ 12 = فهرست فلوگل، ج1، ص 25 به بعد)، برگ 170 الف. بجز این، در قرآن های منسوب به شیعه ی امامیه نیز در حاشیه ی دو سوره ی انفال و توبه هم می نویسند که این دو در اصل سوره ی واحدی بوده اند. نگاه کنید به: همین کتاب، ادامه، ج2، ص 96، پاورقی 6.
41. الفهرست ص 27؛ الاتقان، ص 151، 527؛ طاش کپری زاده، مصدر پیشین، همانجا.
42. الاتقان، ص 527.
43. عمر بن محمد، برگ 3 الف.
44. در موارد بسیار، فی المثل زمخشری، در تفسیر یونس، 10؛ تقی الدین محمد بن پیرعلی بِرگوی (بِرگیلی، م 970ق) [برکوی]، مخطوط. Göttingen Asch ص 88، 90، 87، 97.
45. لسان العرب، ج4، ص 130.
46. الجوهری، ج1، ص 223.
47. در الاتقان، ص 153، به بعد متن آیات را به سه شکل مختلف نقل می کند، اما در رساله ای کوتاه درباره ی این دو سوره (مخطوط 343 Berolin. Landberg) از 6 روایت در این باب سخن می گوید.
48. عبدالله بن زُرَیر الغافِقی (الاتقان، ص153)، متوفای 81 هجری. عُبید بن عمیر (الاتقان، ص 153؛ مخطوط Landberg 343، شماره ی 4)، متوفای 64 هجری. اُمیّة بن عبدالله بن خالد بن أُسَید (الاتقان، ص 154)، متوفای 84 یا 87 هجری. میمون بن مهران (مخطوط Landberg 343 شماره ی 2)، متوفای 117، تاریخ های وفات همگی از خلاصه گرفته شده است.
49. Geschichte der arabischen Literatur, Bd. I (Wien 1850). S. 576.
50. قس با پیش تر، ج2، ص 33، پاورقی 5.
51. در منابع زیر، این سوره بدون بسمله ذکر شده است: زمخشری، ذیل یونس 10؛ الاتقان، ص 153 الف؛ مخطوط Landberg 343، ش 1، 3، 4، 5.
52. تقی الدین محمد برگوی در اینجا عبارت «و نستهدیک» را اضافه دارد.
53. در مخطوط Landberg 343، ش 5، عبارت «و نؤمن بک و نخضع لک» اضافه شده و بِرگوی عبارت «و نستهدیک و نؤمن بک و نتوب الیک و نتوکل علیک» را اضافه کرده است.
54. الاتقان، ص 154، ج، کلمه ی «خیراً» را اضافه دارد و برگوی عبارت «خیراً کله نشکرک».
55. برگوی، مخطوط 78، 97، عبارت «و نخصع لک» را در اینجا اضافه دارد.
56. قس با پیش تر، ص 33، پاورقی 5.
57. طاش کپری زاده این آیه را نیاورده است.
58. الاتقان، ص 154 و مخطوط Landberg 343، ش 1 و 3، آیه ی پنجم را پیش از آیه ی 4 قرار می دهند.
59. الفهرست، زمخشری، الاتقان (الف، ج)، مخطوط Landberg 343، ش 2، 4، 5، 6، و برگوی همین طور آورده اند؛ اما در الاتقان (ب)، مخطوط Landberg 343، ش 1،3 و طاش کپری زاده «بالکافرین» آمده است.
60. فعال «ألحَق» در قرآن همواره به صورت متعدی و به معنای “انجام کاری برای رسانیدن کسی به دیگری” (فقط برای انسان ها) و گاه به معنای “رسیدن” به کار می رود؛ این رو، می توان این واژه را هم “مُلحَق” و هم “مُلحِق” قرائت کرد.
61. احتمالاً این فعل در زمان پیامبر به همین معنا به کار می رفته است. نگاه کنید به حماسة، 777، در قصیده ای از امیة بن اُبیّ الصلت (= دیوان، تحقیق Schulthess شماره ی 9، بیت 5)؛ معلقه ی عنتره (Arnold) بیت 35 (= Ahlwardt، شماره ی 21، بیت 40)؛ دیوان هذیل، تحقیق Koscgarten، شماره ی 91، بیت 3؛ زهیر (Ahlwardt)، شماره ی 4؛ بیت 20؛ لَبید، چاپ Huber – Brockelmann، شماره ی 53، بیت 18.
62. در قرآن سه فعل کَبَّرَ، سَبَّحَ و حَمِدَ آمده است.
63. عبارت «فَاسعَوا إلی ذِکرِ الله» (سوره ی جمعه، 9) تعبیر دقیقاً مشابه نیست.
64. عبارت «نکفرک» نیز مورد تردید است. ماده ی “کفر” در معنای انکار ورزیدن همواره در قرآن همراه با حرف جرّ باء برای ذوی العقول به کار می رود، و در معنای ناسپاسی – که آن هم در این جا ممکن است – مفعولٌ به مستقیم ذوی العقول می گیرد. نیز در هود، 60 [الا عاداً کفروا ربّهم].
65. الاتقان، ص 153.
66. آن دسته از دانشمندان اسلامی که اصالت سوره های اُبیّ را انکار می کنند، رهیافتی به کلی متفاوت در این موضوع دارند. به نظر آنان، در صورت وحیانی و قرآنی دانستن این سوره ها، قداست متن عثمانی زیر سؤال می رود.
67. قال ابن جریج حکمة البسملة إنهما سورتان فی مصحف بعض الصحابة، الاتقان، ص 153.
68. الاتقان، ص 154.
69. نگاه کنید به همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 193، پاورقی1.
70. الاتقان، ص 154، ابتدای صفحه. از قرار معلوم، ابن عباس هم این دو سوره را در مجموعه ی قرآن خود داشته است. نک. همین کتاب، پیش تر، ج2، ص 30.
71. مراد مؤلفان به درستی معلوم نیست. نسخه ی مورد استفاده ی ایشان از الاتقان چاپ کلکته، 1852 – 1854 است. روایت سیوطی در الاتقان منقول از ابن اشته (در کتاب المصاحف وی) است. در چاپ الاتقان با تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم (ص 222-223) برخی از این سوره ها موجودند، از جمله نام سوره های مائده، انعام، و اعراف. (مترجم)
72. عجیب اینکه در طبری، تاریخ، ج 1، ص 2163، س 9، ذیل حوادث سال 35 هجرت، سوره ی یونس هفتمین سوره و از سور مدنی شمرده شده، چه این ترتیب با شماره ی سور در قرآن ابن مسعود مطابق است. این احتمال بسیاری قوی است که کسی در اینجا کلمه “التاسعة” را به جای “السابعة” بخواند.
73. در متن “قمر” آمده که اشتباهی در کتابت “لقمان” است. در ترتیب الاتقان هم نام سوره در اینجا لقمان است.
74. مراد از سبح نمی تواند سوره های صف /61 و أعلی /87 باشد که با همین کلمه آغاز می شوند، چرا که نام این دو سوره در جای دیگر این فهرست به صراحت آمده است. از میان سوره هایی که نامشان از این فهرست افتاده، یعنی حجر /15؛ کهف /18؛ طه /20؛ نمل/27؛ شوری /42 و حجرات /49 – به استثنای شوری – هیچ نامی نیست که احتمال دهیم سبّح تصحیفی از آن باشد. فهرست سیوطی در الاتقان هم چندان کمکی نمی کند، چون ترتیب آن بسیار متفاوت از ابن ندیم در الفهرست است.
75. مؤلفان – چنان که در پاورقی قبل گذشت – معتقدند سوره ی حجرات (چهل و نهم) از این فهرست افتاده است، اما خود در اینجا شماره ی 49 یعنی نام سوره ی حجرات را آورده اند. (مترجم)
76. روایت دیگری در الفهرست، در اینجا ترتیبی متفاوت و البته مطابق با الاتقان به دست می دهد: نخست طور، و سپس ذاریات.
77. در متن آلمانی، در شمارش سوره ها دو بار عدد 55 (سوره ی الرحمن) و دو بار عدد 79 (سوره ی نازعات) آمده است. مترجم عربی هم بدون توجه به اشتباه چاپی در متن نولدکه، نام این سوره ها را دو بار تکرار کرده است. نام برخی سوره ها هنگام شمارش از این فهرست افتاده است که مؤلفان در یکی دو پاورقی قبل و نیز در ادامه (ج 2؛ ص 4، پاراگراف آخر) به آن ها اشاره کرده اند. در آنجا نام دو سوره ی شوری /59 و قیامة /79 نیامده است. به نظر می رسد شماره ی های مکرر 55 و 75 به ترتیب 59 و 79 یعنی سوره های شوری و قیامة باشند که در متن آلمانی به اشتباه تغییر یافته است.
در متن کتاب نام سوره هایی دیگر از جمله 33 (احزاب) 37 (صافات) و 99 (زلزله) هم افتاده است. معلوم نیست این نقص مربوط به نسخه ی الفهرست مورد استفاده ی مؤلفان بوده یا از سهو آنان ناشی شده است. (مترجم)
78. الاتقان، ص 145 سه سوره ی بقره، نساء و آل عمران را آغازین بخش مصحف ابن مسعود می شمارد.
79. دشوار می توان دریافت که منظور از این کلمه کدام سوره است. سوره شصتم یعنی ممتحنه نمی تواند باشد، چه در ادامه ی همین فهرست به صراحت – و دقیقاً در همان جایی که ابن ندیم در الفهرست ذکر کرده -آمده است. همچنین “ممتحنات ” را نمی توان تصحیف یا اشتباهی در نگارش سوره ای دیگر دانست، چون سوره های قبل و بعد آن یعنی دخان و فتح در ترتیب الفهرست پشت سر هم ذکر شده اند. سه سوره ی محذوف در فهرست الاتقان، یعنی ق، حدید و حاقّه نیز کمترین شباهتی به این اسم ندارند. بنابراین “ممتحنات” تکرار دوباره ی همان سوره ی شصتم می شود که در دو سطر بعد آمده است.
80. در متن کتاب عدد 16، یعنی سوره ی نحل آمده است که نادرست است. سوره ی مورد نظر در اینجا حجر، سوره ی پانزدهم است. نُلدکه و شوالی خود در ص 39، پاورقی سوم به درستی شماره ی 15 یعنی سوره ی حجر را نام برده اند. (مترجم)
81. الفهرست ص 26، س 27 به بعد: «قال ابو شاذان قال ابن سیرین و کان عبدالله بن مسعود لایکتب المعوّذتین فی مصحفه و لا فاتحة الکتاب». در الاتقان، ص 152 هم به اختصار آمده که: «و لیس فیه الحمد و لا المعوذتان». نیز نگاه کنید به عمر بن محمد، برگ 3 الف؛ المبانی، 2 و 4؛ قرطبی، ج1، برگ 20 الف و برگ 22 ب؛ الاتقان، ص 186، انتهای صفحه و 187 ابتدای صفحه؛ شوشاوی به نقل ابن قتیبه؛ طاش کپری زاده، همان مأخذ فوق. بیشتر روایات تصریح می کنند ابن مسعود این سوره ها را در مصحف خود نداشت، نمی نوشت و نمی خواند. روایات نادری هم می گویند ابن مسعود این سه سوره را از مصحف پاک می کرد (حک: المبانی، 4؛ الاتقان، ص 187) یا می انداخت (أسقط: الاتقان، ص 186).
82. در الاتقان، ص 152 به صراحت این نکته آمده که سوره ی توبه در مصحف ابن مسعود با بسمله بوده است.
83. الاتقان، ص 152.
84. الاتقان، ص 187.
85. الفهرست، ص 26، پایین صفحه.
86. نک، پیش تر، ج 2، ص 40، پاورقی 3.
87. نک، پیش تر، ج2، ص 36.
88. نک، پیش تر، ج1، ص 108 به بعد.
89. برای متن عربی نگاه کنید به همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 240.
90. همان، ج1، ص 240.
91. همان، ج1، ص 242.
92. متن عربی را در همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 242 ببینید.
93. متن عربی را در همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 248ببینید
94. نک. همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 249-251.
95. مسلم، کتاب الزکاة، § 26 (شرح قسطلانی بر بخاری، چاپ قاهره، 1303ق، ج 4، ص 444 به بعد و حاشیه).
96. این عنوان جامع سوره های جدید، حشر، صف، جمعه، منافقون، و تعابن است.
97. قس متن عربی در همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 245.
98. جزئیات بیشتر را در همین کتاب، پیش تر، ج1، ص 245 به بعد ببینید.
99. بلافصل.
100. و لم یُفصَل بینهما فی مصحفه ببسم الله الرحمن الرحیم.
101. قرطبی، برگ 22 الف؛ الاتقان، ص 145.
102. بحث کامل تر را در ادامه ی همین کتاب [ج2]، مبحث مربوط به ترتیب سور در مصحف عثمانی ببینید.

منبع مقاله :
مجله ی ترجمان وحی، سال دهم، شماره اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد