روض الجنان و سنّت تفسیرهای قصصی
تفسیر ابوالفتوح نیز ادامه ی همین سنّت تفسیرنویسی فارسی است و در آن داستانهای قرآنی بسیاری گرد آمده است، و ابوالفتوح در نگارش تفسیر خود به این سنّت و شیوه توجّه ویژه ای داشته است، و افزون بر این، حتّی از کتابهای قصصِ غیرِفارسی همچون عرائس البیان ثعلبی نیشابوری بهره برده است. ابوالفتوح واعظی برجسته بود و از همین رو در تفسیر خود به ذکر قصص گرایشی طبیعی داشت، و چنانچه تفسیر او را با دیگر تفسیرهای فارسی و تازی به سنجش گیریم در خواهیم یافت که وی در به کارگیری حکایات و داستانها تا چه اندازه از خود چیرگی نشان داده است.
ابوالفتوح در تفسیر خود داستانهای قرآنی را با عبارتهایی ساده و روان به زبان فارسی بیان داشته و از واژگان و عبارتهای سازگار با معانی مورد نظرش بهره گرفته است. وی این مطالب را به گونه ای در تفسیر خود به کار گرفته است که هم عالمان می توانند از آن توشه برگیرند و هم برای عموم مردم قابل استفاده است.(1)
او در عین حال کوشیده است با نگاهی شیعی به داستانها بنگرد و از آنها در راستای تبیین رویکردهای شیعی بهره بگیرد.
ابوالفتوح در تفسیر خود سه گونه از داستانها و قصص را مورد توجّه قرار داده است. یک دسته از این قصص که بخش عمده ی داستانها را تشکیل می دهد مربوط به زندگی و احوال امّتهای پیشین و پیامبران خدا تا پیش از اسلام است. دسته ای دیگر از این داستانها ویژه ی زندگانی رسول خدا(ص) و دوران رسالت و شرح غزوات، نصرتهای الهی و احکام نازل شده و… است. دسته ای دیگر هم به داستانهای اساطیری و اخبار اسرائیلی مربوط می شود.
راویانی که ابوالفتوح از آنها نام برده، البته به جز جریر طبری، گاهی از قصّه پردازان نامدار اسرائیلیات اند(2)، کسانی همچون کعب الأحبار، وهب بن منبّه، عبدالله بن سلام و ابن جریح، و چنین به نظر می رسد که این روایات از طریق تفسیر طبری، به ابوالفتوح رسیده باشد.
ابوالفتوح اگرچه با واسطه ی طبری این اخبار را نقل می کند امّا معمولاً بی توجّه از کنار آن نمی گذرد و نظر خود را به عنوان عالمی شیعی و مفسّری صاحب نظر بیان می کند.
وی در جایی از تفسیر خود دراین باره می نویسد:
بدان که قُصّاص از وهب و کعب و جز ایشان، چندانی محال و حشو و تُرّهات ناشایست در قصّه ی ایّوب گفته اند از آنچه عقلها منکر باشد آن را، و اضافت کرده بسیار فواحش در آن باب با خدای تعالی و با ایّوب، و ما این کتاب را صیانت کردیم از امثال آن احادیث، آنچه از آن حدیثها مستنکر نیست و مخالف ادلّه ی عقول و مناقض آنچه در اصول به ادله ی نامحتمل به تأویل درست شده است طرفی بگوییم.(3)
در برخی موارد نیز که درباره ی خبر تردید دارد و نمی خواهد تردید خود را ابراز دارد، سکوت بر می گزیند و درستی و نادرستی آن را به خود خبر و بر عهده ی خواننده می نهد.(4) گاه نیز در مسئله ای که داوری در مورد خبر دشوار است، خواننده را به راوی خبر احاله می دهد.(5)
درباره ی افسانه ی غرانیق، قصّه ای برساخته که همه ی مفسّران بدان اشاره کرده اند، ابوالفتوح رازی و دیگر عالمان شیعه آن را ردّ کرده اند و بر این باورند که این افسانه با مسئله ی عصمت پیامبران منافات دارد.(6)
با این حال، گاهی نیز بی هیچ سخن و نظری روایاتی را نقل می کند که برخاسته از داستانها و باورهای اسرائیلی است، و یا دست کم با این گونه باورها آمیخته شده است، و باید آنها را داستانها و باورهای شبه اسرئیلیات نامید. از جمله ی این موارد می توان به توصیف حضرت آدم(ع)(7)، آفرینش همسر آدم(ع) (8)، توصیف عصای موسی (ع) (9)، سلام آدم(ع) بر فرشتگان(10)، علّت وقت نماز بامداد(11)، حدیث خروس سفید(12)، آب دهان حورالعین(13)، مؤمن بهشتی و آرزوی حمل(14)، چگونگی آفرینش آسمانها (15)، زمینی با طول و عرضی شگفت(16) و… اشاره کرد.
مرحوم شعرانی با انتقاد از این رویکرد در این باره می نویسد:
در اخلاق و آداب تفسیر، شیخ ابوالفتوح علیه الرحمة از اخبار و آثار و سخنان مشایخ صوفی و اشعار و کلمات قصار بزرگان بسیار آورده است و در قصص انبیای گذشته، از عرائس ثعلبی فراوان نقل کرده و چون اخبار ضعیف در عرائس بسیار است و اعتماد بر آن نیست، خواننده ی این تفسیر را شگفت آید که مردی عالم مانند مؤلّف که اعتماد بر روایت غیر ائمه معصومین(ع) را مطلقاً جایز نمی داند، حتّی اگر صحاح ستّه ی آنان باشد، چگونه از کتابی ضعیف از کتب اهل سنّت نقلِ روایت می کند.(17)
و در ادامه می کوشد تا ورود این گونه مطالب را به تفسیر ابوالفتوح چنین توجیه کند:
امّا از چند جهت او را مصیب باید شمرد: یکی آنکه غالب وقایع به وجوه مختلف روایت شده و خواننده می داند چون قضیه را به چند گونه روایت کنند هیچ یک را اعتبار نباشد و مراد نقل قدر مشترک است.
دویم اینکه قصص و حکایت انبیای گذشته منشأ حکمی از احکام شرعی نیست و از آن حلال و حرام استنباط نمی شود و ناقل آن را برای شنیدن نقل می کند، نه برای اعتقاد به صحّت آن.
سیم آنکه روایت قصص، هر چند ضعیف بلکه کاذب باشد، چون متضمّن پند و نصیحت و عبرت بود جائز است و از حکایات کلیله و دمنه و صادح و باغم و مرزبان نامه که برای تعلم و ادب آورده اند پست تر نیست، الا آنکه خواننده باید بداند آنچه در ضمن تفسیر آیه ی قرآن آورند مانند خود قرآن صحیح و معتمد نیست.(18)
و در جایی دیگر می نویسد:
مقصود مؤلّف از نقل روایات آن است که کتاب وی از اقوال مفسّران خالی نباشد، چون تفسیرِ جامع باید تا ممکن است اقوال آنان را نقل کند تا کسی گمان نبرد سخنی نیکو بر جایی بود نقل نشده و چون همه را آورند شبهه زایل شود و هر کس داند کدام قول را باید اختیار کرد.(19)
نیز می نویسد:
امثال این قصص، که در آن پند و عبرت باشد، برای تنبیه غافلان مناسب است و چندان به اسناد و صحّت آن توجّه نباید کرد و حکماء پند را از زبان حیوانات ساختند و همه کس داند آن قضایا برای تحقیق واقعه ی تاریخی نیست و آنچه در تفاسیر از این قبیل آید و عبرت آورد، ذکر می کنند. اگر واقعه صحیح باشد فبِها و الا تنّبه از آن حاصل است امّا اگر وجهی مخالف اصول عقلی و دینی باشد، بیان باید کرد تا جهّال حقیقت نپندارند.(20)
ابوالفتوح خود نیز در داستان سلیمان با انتقاد از برخی باورها می نویسد:
و این ترّهات و اباطیل برای آن آورده شد این جا تا مردم واقف شوند بر قلّت عقل و دیانت آنان که این مذهب و اعتقاد دارند.(21)
از این رو باید گفت که ابوالفتوح در تفسیر خود در مقایسه با تفاسیر همروزگارش از پذیرش برخی از اسرائیلیات و خرافه ها سر باز می زند، و بر این پایه، وی را نه مفسّری عامی مشرب و قصّه پرداز توان نامید که برای تحریک ذائقه و اشتهای خوانندگان و مخاطبان قصّه خوانِ روزگار خویش هرچیزی را نقل می کند و نه فریفته ی حکایت عارفانی احساساتی و توجیه گراست که هر گونه نقلی را بیاورد. او با روحیه ای منطقی و استوار و به دور از هیجانات قلبی به این نقلیات روی آورده و با پیراستن داستانهایی که در کتابهای تاریخی و تفسیر گرد آمده به نقل و نقد آنها می پردازد.
افزون بر اینکه ابوالفتوح این روش را در روزگاری به کار گرفته است که هنوز در مورد اخبار اسرائیلی حسّاسیت چندانی برانگیخته نشده بود و تفسیرهای فارسی و تازی از اسرائیلیات پیراسته نگردیده بودند.(22)
پی نوشت ها :
1. تحقیق در تفسیر ابوالفتوح رازی، عسکر حقوقی، ج3 قصص ( مجموعه آثار، ج7، ص 9).
2. اسرائیلیات به آن دسته از افسانه های کهن گفته می شود که از یهودیان، مسیحیان و پیروان دیگر ادیان سرچشمه گرفته و احادیث و تفاسیر اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داده است. حضور اهل کتاب در منطقه ی جزیرةالعرب، به ویژه در مدینه، و حشر و نشر یهودیان و مسیحیان با مسلمانان به هنگام ظهور اسلام و ضعف فرهنگی تازیان و خلأ فرهنگی ناشی از درگذشت پیامبر( ص)، در کنار عواملی دیگر باعث ورود اسرائیلیات در میان مسلمانان شد و چون مسلمانان نیز به شنیدن داستان علاقه مند بودند چنین مطالبی در میانشان رونق یافت و حسّاسیتی به نقل آنها ایجاد نگردید.
3. روض الجنان، ج13، ص 259.
4. برای نمونه بنگرید به: مسخ شدگان در روض الجنان، ج1، ص 324.
5. برای نمونه بنگرید به: داستان کشته شدن هابیل به دست قابیل در روض الجنان، ج6، ص 343.
6. بنگرید به تفسیر آیه ی 19-20 از سوره ی نجم در روض الجنان، ج13، ص 345.
7. همان، ج1، ص 234.
8. همان، ج1، ص 216.
9. همان، ج1، ص 306.
10. همان، ج1، ص 205.
11. همان، ج1، ص 247.
12. همان، ج12، ص 139.
13. همان، ج1، ص 173.
14. همان، ج1، ص 174.
15. همان، ج1، ص 192-196.
16. همان، ج1، ص 72.
17. مجموعه آثار، ج 9 ( تعلیقات علامه شعرانی)، ص 37.
18. همان، ص 38.
19. مجموعه آثار، ج 9 ( تعلیقات علامه شعرانی)، ص 314.
20. همان، ج10 ( تعلیقات علامه شعرانی)، ص 1254.
21. روض الجنان، ج16، ص 278.
22. بنگرید به: مجموعه آثار، ج8، صفحات 171- 191.
منبع مقاله :
باهر، محّمد؛ (1389)، پیشوای مفسّران، تهران، همشهری، چاپ اول، بهار 1389