وحدت در سیره ی اهل بیت (ع)
نوشتار حاضر میکوشد به فراخور این مقال، به تبیین ضرورت و اهمیت وحدت و مفهوم معقول و مطلوب آن پرداخته، و ضمن روشن ساختن جایگاه وحدت در سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت آن حضرت، نقش اهل بیت(علیهم السلام)را در جهت حفظ دین و تحقق وحدت فکری و عملی بین مسلمانان، مورد بررسی قرار دهد.
1ـ اهمیت و ضرورت وحدت از منظرقرآن کریم
وحدت اسلامی یکی از مهمترین ضرورتهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان در جهت ایستادگی و پویایی و هویت امت اسلامی و از مهمترین عوامل عزت و پیروزی آنها در همه صحنههاست، و در مقابل، تفرقه و تشتت جز ذلت و پراکندگی و به هدر رفتن نیروهای فکری و سرمایههای انسانی امت اسلامی ثمری نخواهد داشت.
دعوت به وحدت و یگانگی مسلمانان، و پرهیز از تفرقه، از دستورات قرآن و سیره نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیای دین است. قرآن کریم همه مسلمانان و پیروان خود را به اعتصام و وحدت و پرهیز از تفرقه فرا میخواند؛ «وَ عْتَصمُوا بحَبْل للّه جَمیعاً وَلاَ تَفَرِّقُوا» (آل عمران103/).
بنابراین اتحاد و انسجام امت اسلامی یک ضرورت و دستور قرآنی و تفرقه یک عمل ناصواب و مفسد و زیانبار از نظر دین و عقل است: «وَلاَتَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ریحُکُمْ»(انفال46/).
و کوشش برای وحدت و برادری، حرکت در جهت رهنمودهای الهی و اقتدا به سنّت پیامبر و اولیای دین است.
شکی نیست که وحدت، هم به حکم عقل و هم به حکم قطعی شرع، ضرورت دارد و ایجاد اختلاف و یا دامن زدن به برخی مسایل اعتقادی که در مرتبه بعداز توحید و نبوت و معاد قرار دارد، هرگز نمیتواند مجوز اختلاف باشد. پیروان شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز نباید از این نکته غفلت نمایند که یکی از اقدامات اساسی و برنامههای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ایجاد وحدت و الفت و اخوت بین مسلمانان بوده است؛ «وَذْکُرُوا نعْمَةَ للّه عَلَیْکُمْ اذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَاَلِّفَ بَیْنَ قُلُوبکُمْ فَاَصْبَحْتُم بنعْمَته اخْوَاناً» (آلعمران103/).
در صدر اسلام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز اجازه نمیداد زمینه اختلاف و تشتت فکری و اجتماعی در بین امت اسلامی پیش بیاید. علی(علیه السلام) و سایر امامان شیعه نیز با محور قرار دادن قرآن و سنت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) مانع بروز اختلاف فکری و تشتت در پیکره امت اسلامی میشدند. سیره امیر مؤمنان در جهت حفظ وحدت جامعه اسلامی، ]که با گذشت از حق مسلّم او همراه بود[ همواره باید برای امت اسلامی سرمشق و عبرتآموز باشد. اولیای دین و پیشوایان معصوم شیعه نیز در طول تاریخ حیات ارزشمند خود همواره کوشیدهاند وحدت امت اسلامی بر قرار و پایدار باشد.
امام علی(علیه السلام)در این مورد میفرمایند: «امتهای پیشین مادامی که باهم اتحاد و وحدت داشتند، در حال پیشرفت و شکوفایی بودند، و به عزت و اقتدار دسته یافتند، خلافت و وراثت در زمین را به دست آوردند و رهبر و زمامدار جهان شدند»(نهج البلاغه، خطبه 5).
مطالعه در سیره امام علی(علیه السلام) نشان میدهد که هدف آن حضرت تنها حفظ اصل اسلام و وحدت بین عموم مسلمانان بود و در مسئله خلافت، که اولین اختلافی بود که در بین امت اسلامی به وجود آمد، علی(علیه السلام) با صبر و سکوت خود، اجازه نداد این اختلاف، وحدت امت اسلامی را خدشه دار سازد.
علی(علیه السلام) میفرمودند: «انّی ادعوکم الی کتاب الله و سنّة نبیّه و حقن دماء هذه الامة… و ان ابیتم الاّ الفرقة و شقّ عصاهذه الامة فلن تزدادوا من الله الاّ بُعدا و لن یزداد الرّب علیکم الاّ سخطا»(پیشین).
در «معانی الاخبار» آمده است که شخصی از علی(علیه السلام) در باره سنت و بدعت پرسید، امام فرمودند: «السنة ما سنّ رسول الله9 والبدعة ما احدث من بعده، و الجماعة اهل الحق و ان کانوا قلیلاً و الفرقة اهل الباطل و ان کانوا کثیرا» (مجلسی، 1403، ج 78، ص 48).
و باز چه زیبا امام علی(علیه السلام) راز تفرقه و اختلاف امت را آشکارا بیان میکند؛ آن حضرت میفرمایند: «… الهُهُمُ واحد و نبیُّهم واحد، و کتابهُم واحد، اَفَاَمَرهم الله تعالی بالاختلاف فاطاعوه؟ ام نهاهم عنه فعَصَوهُ!؟، ام انزل اللّهُ دیناً ناقصاً فَاستعانَ بهم علی اتمامه…، ام انزل الله سبحانه دیناً تامّا فَقَصِّرَ الرّسول صلّی الله علیه و آله عن تبلیغه و ادائه و الله سبحانه یقولُ: «ما فرّطنا فی الکتاب من شیءٍ» «فیه تبیان کلّ شیءٍ»…» (نهجالبلاغه، خطبه 18).
2ـ رابطه وحدت و ایمان
وحدت مقولهای است که از اعتقاد راسخ و ایمان راستین سرچشمه میگیرد. هرجا که نسبت به حقیقتی، برای جمعی از انسانها یقین حاصل شود، در آن امر اختلاف و تشتت آرا دیده نخواهد شد. به طور مثال، در امور بدیهی مثل «خورشید در خشان است»، «دو، عدد زوج است» هیچ انسان عالم و عاقلی شک نمیکند. در مسایل اعتقادی نیز چنین است؛ افرادی که از راه تعقل و برهان و یا از راه کشف و ایمان، به یقینی بودن و قطعیت دین خود اعتقاد دارند، در چنین مرحلهای دیگر دچار شک و تردید و اختلاف نخواهند شد.
وحدت امری است که تنها به وسیله ایمان مبتنی بر آگاهی عمیق، و تزکیه نفس و رها شدن از تعلقات هواهای نفسانی ممکن میگردد. کسانی که هنوز گرفتار جهل و عصبیت و دل بستگی به حسب و نسب و امتیازهای دنیوی و مرز بندیهای شیطانی و تحت تأثیر منافقان و دشمنان دین هستند، چگونه میتوانند در خط توحید و اعتقادات مشترک با مؤمنان قرار گیرند و به صلح و مودّت و اخوتی که لازمه ایمان است و حق تعالی به آن میخواند، دست یابند و چگونه میتوانند جامعهای مبتنی بر ایثار و الفت و وحدت و جامعهای که در پی اجرای تعالیم شریعت و ارزشهای متعالی اسلام است به وجود آورند؟ تنها در پرتو ایمان و اعتقاد راستین به خدا و تعالیم وحی است که وحدت و همدلی به وجود میآید. وحدت هدیهای الهی است که خداوند تنها به مؤمنان راستین که از تعلقات مادی رها شده و رستهاند عطا میکند. به تعبیر قرآن: « لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فی لْاَرْض جَمیعاً مَاأَلِّفْتَ بَیْنَ قُلُوبهمْ».
اختلاف در امور دین، که موجب انشعابات فکری و گرایشهای فرقهای میشود از نظر اسلام مردود و منهی است. قرآن کریم علت اصلی اختلاف در دین را بغی شمرده است.
قرآن کریم به صراحت میفرمایند: «وَمَا تَفَرِّقُوا الاِّ منْ بَعْد مَا جَاءَهُمُ لْعلْمُ بَغْیَاً بَیْنَهُمْ» (شوری14/).
یعنی: آنان دچار تفرقه و اختلاف و تشتت نشدند، مگر بعد از این که علم به حقیقت و تعالیم وحی پیدا کردند، و این تفرقه جز از روی بغی و تجاوز از حق نبود.
این تفرقه تفرقه بعد از علم و اعراض از حق آشکار، و گمراهی بعد از بیان است، که از نظر قرآن «بغی» نامیده میشود؛ زیرا وقتی حق آشکار باشد مجادله و احتجاج و خصومتی به معنای ندیدن حق روشن و آشکار، و عناد ورزی و تعدی از حکم روشن قرآن است.
قرآن کریم در این مورد میفرمایند: «وَلِّذینَ یُحَاجُّونَ فی للِّه من بَعْد مَا سْتُجیبَ لَهُ حُجِّتُهُمْ دَاحضَةٌ عندَ رَبَّهمْ وَعَلَیْهمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدیدٌ»(شوری16/).
شکی نیست که نفاق و تفرقه نشانه ضعف ایمان و حضور شیطان در معرکه است؛ زیرا جامعه مؤمنان که بر پایه ایمان و مودت و اخوت، وپیروی از آیات الهی و پیامهای رسول رحمت و هدایت، شکل گرفته است همواره باید حول محور وحدت و اخوت و رحمت بچرخد و حکم خداوند سبحان را با جان و دل بپذیرد که فرمودند: «مُحَمِّدٌ رِّسُولُ للِّه وَ لِّذینَ مَعَهُ أَشدِّاءُ عَلَی لْکُفِّار رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»(فتح29/).
با توجه به ضرورت و جایگاه وحدت در مکتب قرآن و در کلمات و سیره اهل بیت عصمت و طهارت:، این مقاله میکوشد برخی از اقدامات فکری و عملی اهل بیت را در جهت حفظ وحدت و یکپارچگی امت اسلامی مورد توجه و اشاره قرار دهد. ولی قبل از پرداختن به این مسئله، تبیین مفهوم اصطلاحی و اسلامی وحدت ضروری میباشد. از این رو ابتدا به بیان مفهوم مورد انتظار و مقبول وحدت از نظر منادیان وحدت میپردازیم:
3ـ وحدت مطلوب و معقول
وحدت در لغت به معنای یکی شدن و واحد بودن دو چیز و دو امری است که سنخیت و قابلیت و امکان یکی شدن را دارند.
از نظر منطقی و فلسفی، وحدت در مورد دو امر بسیط، محال شمرده میشود، چون دو ماهیت متمایز که دارای دو جوهر جداگانه هستند، بعد از اتحاد هرگز ماهیت و جوهر ذاتی خود را از دست نمیدهند و از این رو از دیدگاه حکما اتحاد واقعی به معنای اجتماع مثلین و یا انقلاب در ذات است، بنابراین در اتحاد به معنای فلسفی دوئیت از بین نمیرود مگر این که یکی به طور کلی معدوم شود؛ به همین خاطر فلاسفه اتحاد را به معنای ترکیب و تقارن اجزاء میدانند، نه به معنای یکی شدن دو امر. اما در امور اجتماعی وحدت به معنای اتحاد افراد یک جامعه، و یا پیروان یک دین و به معنای تکیه افراد بر اشتراکات، افکار و آرمانهای مشترک و هم سو بودن در جهت هدف اصلی و مهمتر، و پرهیز از تفرقه و تعصب بر سر مسایل فرعی اختلافی است.
بنابراین مقصود از وحدت مذاهب و وحدت امت اسلامی این است که همه مذاهب اسلامی، اختلافات خود را کنار بگذارند و بر آنچه که نسبت به آن اتفاقنظر دارند تأکید کنند و مقصود این نیست که از بین مذاهب و عقاید موجود یکی انتخاب شود و بقیه بدون تعصب و تصلب نسبت به عقاید خود، بریک مذهب مورد قبول توافق نمایند، و یا اینکه همه از نو عقاید خود را در قالب مذهب جدید و جامعتری که اصول همه مذاهب موجود را در بر میگیرد، ارایه نمایند و در واقع در بحث وحدت اسلامی، باید ببین وحدت مذاهب، و وحدت امت اسلامی و اتحاد مسلمین تفکیک قایل شد و این دو را باهم خلط نکرد.
«بدیهی است که منظور علمای دلسوز و مدافع وحدت اسلامی از وحدت، حصر مذاهب در یک مذهب و اخذ مشترکات مذاهب و طرد متفرقات آنها نیست؛ زیرا این امر نه معقول و نه منطقی است و نه مطلوب و عملی. بلکه منظور، دست برداشتن از اختلافات جزئی بیاساس و متشکل شدن در صف واحد در برابر دشمنان اسلام است. به عقیده مدافعان و منادیان وحدت اسلامی، مسلمین همه خدای یگانه را میپرستند و همه به نبوت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن، و قبله همه کعبه است، باهم و مانند هم حج را به جای میآورند، و مانند هم نماز میخوانند و روزه میگیرند، و در واقع یک جهان بینی و فرهنگ مشترک و تمدن عظیم و سابقه تاریخی درخشان دارند». (مطهری، 1362، ص 90).
وقتی در اصلیترین و مبناییترین اصول دین اتفاق نظر وجود دارد، تفرقه و تشتت نه از نظردین و نه از نظر عقل قابل توجیه نخواهد بود.
4ـ وحدت در آیینه کلام و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
در زمان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بین امت اسلامی اختلاف و دوگانگی وجود نداشت و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همواره برای وحدت و یکپارچکی امت میکوشید. اما با این که همه مسلمانان خود را پیرو پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میدانند و مدعی تبعیت از سنت نبوی هستند، امروزه از این سنت سرباز میزنند. در حالی که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) طبق دستور قرآن کریم همواره منادی وحدت بود و برای تحقق وحدت و عزت امت اسلامی، سختترین مصایب را تحمل کرد و هرگز تفرقه و تشتت را تأیید نکرد و برای حفظ دین، به جهاد در همه عرصهها و حوزههای اعتقادی و دینی پرداخت و نسبت به آفات و خطراتی که امت اسلامی را تهدید میکرد هشدار میداد.
تاریخ اسلام شاهد است که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه با ایجاد وحدت و جلوگیری از افتراق، صفوف مسلمین را به بنیان مرصوص تبدیل کرد، و چگونه از ثمرات شیرین وحدت، به نفع اسلام و تحکیم مبانی سیاسی و اجتماعی و دفاعی امت اسلام بهره گرفت، وصف واحدی از امت اسلام را تشکیل داد و به وسیله آن قدرت و شوکت و عزت اسلام در همه صحنهها اعم از محراب عبادت و میدان جنگ و در همه تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، جلوهگر گردید.
میتوان گفت نقش راهبردی پیامبر در جهت وحدت امت اسلامی در سه جهت صورت گرفته است:
1. تلاش در جهت تحقق امت واحد، بر اساس معیارهای قرآنی و الهی و با توجه به مقوله فرهنگ به عنوان پایه بنیادین ساختار اجتماعی که دارای نظام عقیدتی، ایدئولوژی و فرهنگ و ارزشهای خاص اخلاقی و معنوی است.
2. تعلیم فرهنگ مشارکت پذیری و مسئولیتمداری و تأسیس و نهادینه کردن و به مرحله اجرا در آوردن راهکار مشورت و مشارکت در امور معنوی و الهی، تعامل و تعاون و اخوت و جلوگیری از هرگونه اقدام و عملی که وحدت و برادری مسلمانان را خدشه دار میسازد.
3. ریشه کن کردن زمینههای اختلاف در مرحله نظر و عمل. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تمام زمینههای فکری، اجتماعی و تاریخی اختلاف و نفاق را با بهرهگیری از تعالیم آسمانی اسلام از بین برد و با بیارزش دانستن معیارهای عصر جاهلی، تمایزات و اختلافات فکری و اجتماعی و اقتصادی جامعه را باطل، و ارزشهای الهی را جایگزین آن کرد.
بر اساس این فرهنگ الهی، تمام دلایل نفسانی، فردی، اجتماعی و فرهنگی اختلاف از بین میرفت و اگر در درون امت اسلام هم اختلافی رخ میداد، مرجع حل آن، حکم خدا و رسول بود.
پیامبر اسلام9 در جهت بسط اندیشه وحدت سیاسی و اجتماعی، دعوت به وحدت و یکپارچکی را متوجه اهل کتاب نیز نموده و میفرمایند:
«قُلْ یَا أَهْلَ لْکتَاب تَعَالَوْا الَی کَلمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ»(آل عمران64/).
و از نظر سیاسی و اجتماعی بین اهل کتاب و مسلمانان پیمان صلح و دوستی منعقد میسازد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحت میفرمایند: «المسلم اخ المسلم والمسلمون هم ید واحد علی من سواهم، تتکافوا دمائهم، یسعی بذنبهم ادناهم». ایجاد حس مشترک دینی و پیوستگی مذهبی بین مؤمنان در سخنان حکیمانه و نصایح مشفقانه آن حضرت مشهود است. حضرت میفرمایند: «المؤمنون کنفس واحدة».
جان حیوانی ندارد اتحادتو مجو این اتحاد از رَوح باد
جان گرگان و سگان از هم جداستمتحدجانهای شیران خداست
(مثنوی مولوی، دفتر چهارم، بیت 411 به بعد).
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان برادری را پیغامی الهی خواند و فرمودند: «المؤمنون اخوة»؛ هرکه در سلک اهل ایمان در آید با سایر مؤمنان برادر و برابر است.
و این پیمان، پیمان صرف و صوری نبود، بلکه بر آن آثار و کارکردهای اجتماعی و دینی و حقوق و مسئولیت نیز مترتب بود و هر انسان مؤمنی نسبت به برادر دینی خود تکلیف و دیْن و تعهدی پیدا میکرد، تا حق برادری را انجام دهد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نهایت عداوت را که از دوران جاهلیت مانده بود تبدیل به رحمت و مودّت و الفت نمود. «و اَلِّفَ بین قلوبهم» و این پیمان، پیمانی نبود که با درهم و دینار و ارزشهای مادی به دست بیاید، بلکه این پیمان اخوت و الفت رنگ الهی داشت، آن گونه که قرآن کریم از آن پرده برداشته است: «لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فی لْاَرْض جَمیعاً مَاأَلِّفْتَ بَیْنَ قُلُوبهمْ وَلکنِّ للّهَ أَلِّفَ بَیْنَهُمْ انِّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»(انفال63/).
و در سوره آل عمران میفرمایند: «وَ عْتَصمُوا بحَبْل للّه جَمیعاً وَلاَ تَفَرِّقُوا وَذْکُرُوا نعْمَةَ للّه عَلَیْکُمْ اذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَاَلِّفَ بَیْنَ قُلُوبکُمْ فَاَصْبَحْتُم بنعْمَته اخْوَاناً»(آل عمران103/).
در جامعه مورد نظر و آرمانی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام)روح اخوت و برادری حاکم است و در آن کوچکترین غل و غش و تفرقهای وجود ندارد.
تا زمانی که پیامبر اسلام زنده بود اختلافات و دوگانگی فکری و اعتقادی بین مسلمانان وجود نداشت و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خود اسوه و راهنما و بیانکننده حقیقت دین بود؛ «لقدکان لکم فی رسول الله اسوة حسنة…» (احزاب21/).
اما پس از رحلت پیامبر، مسلمانان به دو گروه تقسیم شدند و دو راه پیدا شد، یکی راه اهل بیت(علیهم السلام)که ما شیعیان پیرو آن هستیم و دیگری راهی که اهل سنت آن را بر گزیدهاند.
البته از دیدگاه گروه اول، اهل بیت عصمت و طهارت به خاطر جایگاهی که در قرآن و در نزد رسول گرامی اسلام داشتهاند در پیروی و الگو قرار گرفتن بر دیگران اولویت دارند.
5ـ وحدت گرایی در سیره اهل بیت(علیهم السلام):
تشیّع با پیروی از سیره امامان معصوم(علیهم السلام) همواره گرایش به سوی وحدت اسلامی داشته و دعوت به وحدت را یک رهنمود و تعلیم الهی شمرده است. شیعه هم از نظر عقلی و هم به دلیل التزام به کتاب خدا و سنت نبوی9 و سیره پیشوایان معصوم: خود، همواره منادی وحدت و مدافع آن بوده، و تفرقه افکنی و پراکندگی امت اسلامی و پیروان آیین محمد9 را عین مخالفت با کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و حرام شمرده است. از نظر تاریخی نیز، شکی نیست که اهل بیت(علیهم السلام)و پیروان ایشان، به ویژه عالمان و فقیهان شیعه همواره امت اسلامی را به وحدت و پرهیز از تفرقه و اختلافات فرقهای و مذهبی دعوت نمودهاند و هرگز اختلافات فقهی و مسئله امامت و خلافت را دلیل و مجوزی بر خروج از مذهب و مخالفت با حکم الهی (که همان دعوت به وحدت است) ندانسته و به تکفیر و تفسیق و مرتد انگاری پیروان اسلام نپرداختهاند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مورد شأن علمی اهل بیت در اسلام میفرمایند:
«برخی از امت اسلامی بعداز رسول خدا9 به اهل بیت رجوع کردند و آنان را ملجأ و مرجع خود قرار دادند، و برخی دیگر نیز از اهل بیت اعراض کردند که این عده در حفظ دین و کسب معارف دین توفیقی نیافتند.
در حالی که رسول خدا9 به آنان درباره اهل بیت(علیهم السلام)توصیه کرده بود که «لایرتاب فی صحته و دلالته مسلم.»
و امت اسلامی باید معارف دین را از اهل بیت میگرفتند، زیرا آنان اعلم از همه امت به کتاب الله بودند. و همانگونه که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تصریح کرده بود، آنان هرگز در فهم و تفسیر قرآن دچار خطا و اشتباه نمیشوند.» و سپس مینویسد: «بزرگترین کلمه و آسیبی که به علم و معارف قرآنی در تاریخ وارد شده، همین اعراض برخی از مسلمانان و دانشمندان اسلامی از مکتب اهل بیت و عدم استفاده از علم آنان بود، و شاهد این واقعیت تلخ، تعداد اندک احادیثی است که از اهل بیت نقل شده است. انسان مسلمان وقتی در علوم حدیث تأمل میکند میبیند که در زمان خلفا نقل و جمع آوری احادیث چه جایگاه و ارزشی داشته است و مردم با اینکه حرص و سعی زیادی در مورد اخذ و ضبط احادیث پیامبر داشتهاند، ولی به دلایل مختلفی بسیاری از احادیث به ما نرسیده است، خصوصاً احادیثی که در مورد تفسیر قرآن است، به طوری که از برخی امامان شیعه بیش از ده حدیث به ما نرسیده است ولی گفته میشود که در مجامع روایی اهل سنت و در مورد تفسیر قرآن هفده هزار حدیث از طریق اهل سنت رسیده است، و در مورد فقه، این نسبت بیشتر است.» (طباطبایی، 1403، ج 5، ص 272).
مسلمانان با وجود همه اختلافات علمی و فکری، و وجود جریانها و مکتبهای فقهی و کلامی گوناگونی که در میان آنهاست، نگاه ویژهای به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و جایگاه رفیع آنان در اسلام داشته و آنان را مرجع علمی و الهام بخش خود در همه علوم اسلامی میدانند.
نقش و جایگاه امام علی(علیه السلام) در پیشبرد اسلام در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از آن مورد اتفاق همه مسلمانان است و این حقیقت را میتوان از سخنانی که از خلفای راشدین در مورد حضرت علی(علیه السلام) وارد شده، بهتر دریافت.
سهم و نقش علی(علیه السلام) در جنگها و حوادث و مقاطع مهم تاریخ اسلام، مانند ماجرای اولین انذار و علنی کردن تبلیغ که اولین کسی بود که به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد، و در ماجرای لیلة المبیت، و همراهی و یاری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در شعب ابی طالب و در قضیه هجرت. (تسخیری، ص 85).
بر کسی پوشیده نیست که امام علی(علیه السلام) در تبیین حقیقت اسلام و احکام دین و مبارزه با انحرافات فکری و بدعتها و حفظ اسلام از هر جهت نقش بی بدیلی ایفا کرده است. برای تبیین دقیقتر نقش اهل بیت(علیهم السلام)در ایجاد اتحاد بین امت اسلامی میتوان از منظری دیگر نیز به این موضوع پرداخت و آن توجه به فلسفه امامت و جایگاه آن در اسلام است. اگر همه فرقههای اسلامی بلکه امت اسلام در مورد نقش و فلسفه وجودی اهل بیت و کارکرد تاریخی نظام امامت بدون پیش داوری و تعصب به تحقیق بپردازند در مییابند که امامت چه نقش عظیمی در حفظ اصل دین و اعتلا و نشر معارف اصیل و شامخ دین داشته است؛ معارفی که جز از طریق اهل بیت(علیهم السلام)قابل دسترسی نبوده و از جانب آنان در اختیار محدثان و متکلمان و مفسران و عارفان اسلامی و… قرار گرفته است.
6ـ جایگاه امامت در اسلام
امامت در دین اسلام دارای جایگاه رفیع و ارزشمندی است. در روایات معصومین: امام رکن دین و محور شریعت و حافظ قرآن، توصیف شده است. در این مورد به برخی از روایات اهل بیت عصمت: استشهاد مینماییم:
1. فضل بن شاذان از قول امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در تعلیل جعل اولی الامر و تعیین امام میگوید: «فان قال: فلم جعل اولی الامر وامر بطاعتهم؟ قیل: لعلَلٍ کثیرة منها انّ الخلق لمّا وقفوا علی حدٍّ محدود، و امروا ان لایتعدوا ذلک الحدّ لما فیه من فسادهم، لم یکن یثبت ذلک و لایقوم الاّ بان یجعل علیهم فیه امینا بمنعهم من التعدی والدخول فیما حظر علیهم، لانه لولم یکن ذلک لکان احد لایترک لذّته و منفعته لفساد غیره، فجعل علیهم قیّما بمنعهم من الفساد و یقیم فیهم الحدود والاحکام.
و منها: انا لانجد فرقة من الفرق و ملة من الملل بقوا و عاشوا الاّ بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فی أمر الدین والدنیا فلم یجز فی حکمة الحکیم ان یترک الخلق مما یعلم انه لابد لهم منه ولاقوام لهم الاّ به، فیقاتلون به عدوهم و یقسمون به فیئهم و یقیم لهم جمعتهم و جماعتهم و یمنع ظالمهم من مظلومهم.
و منها: انه لولم یجعل لهم اماما قیما آمنا حافظاً مستودعا لدرست الملة و ذهب الدّین و غیّرت السنن والاحکام ولزاد فیه المبتدعون و نقص منه الملحدون و شبّهوا ذلک علی المسلمین، لانّا قد وجدنا الخلق منقوصین محتاجین غیر کاملین، مع اختلافهم و اختلاف اهوائهم و تشتت حالاتهم، فلولم یجعل لهم قیّما حافظا لماجاء به الرسول لفسدوا علی نحو مابینا و غیرت الشرایع والسنن والاحکام والایمان و کان فی ذلک فساد الخلق اجمعین؛ امام رضا7 در مورد فلسفه وجود امام در اسلام چنین میفرمایند: اگر کسی بپرسد که چرا خداوند اولوالامر را برای امت معین و نصب کرده و مردم را به اطاعت از آنان فراخوانده است، در پاسخ باید گفت: این امر دلایل بسیاری دارد؛ از جمله اینکه: چون خداوند برای مردم حدود و چارچوبهایی را مشخص کرده و مردم امر شدهاند که از این حدود تجاوز نکنند تا دچار انحراف و فساد نشوند. و این امر محقق نمیشود مگر این که خداوند برای حفظ این حدود امین و حافظی قرار دهد تا مردم را از تجاوز و تعدّی نسبت به اموری که از آن منع شدهاند، باز دارد. دلیل دیگر اینکه: هیچ کسی لذت و منفعت شخصی خود را به خاطر این که مبادا جامعه دچار فساد شود، ترک نمیکند. خداوند امام را به عنوان قیّم و حافظ حدود الهی قرار داده تا مردم را از فساد باز دارد و احکام و حدود خداوند را بین آنها به اجرا درآورد.
از دیگر دلایل نصب امام این است که ما هیچ فرقه و ملتی را پیدا نمیکنیم که بدون امام و سرپرست بتواند به حیات خود ادامه دهد، و همه فرقهها و ملتها در امر دین و دنیای خود نیاز به قیم و رئیس دارند. از این جهت حکمت خداوند ایجاب میکند که مردم را به حال خود رها نکند، در حالی که بر اساس علم و حکمت خود میداند که وجود امام برای مردم ضرورت دارد، و قوام حیات و اجتماع مردم به امام وابسته است؛ امامی که مردم به وسیله او با دشمنان خود میجنگند و اموال را به دستور او بین خود تقسیم میکنند، و او حافظ جمعیت و یکپارچگی و جماعت مردم و مانع افراد ظالم در برابر مظلوم است.
دلیل دیگر نصب امام از جانب خدا این است که اگر خداوند امامی را که قیّم و امنیت بخش و حافظ مردم و امانتدار خداوند است نصب نکند، هر آیینه امت از هم فرو میپاشد و دین از بین میرود و سنّتهای پسندیده و احکام الهی دچار تغییر میشود، و بدعتگزاران چیزهایی را به دین میافزایند، و ملحدین چیزهایی را از آن میکاهند و دین بر مسلمانان مشتبه میشود. و ما میدانیم که مردم از نظر درک، ناقص و محتاج و غیرکامل هستند، و در بسیاری چیزها با هم اختلاف دارند و دارای هواها و امیال نفسانی و حالتها و خصوصیتهای فکری گوناگون میباشند. بنابراین اگر برای چنین مردمی امام و سرپرستی قرار داده نشود تا حافظ دین و تعالیم رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد، به همان دلایلی که بیان گردید، مردم دچار فساد و انحراف میشوند و شریعتها و سنتها و احکام و حدود الهی و ایمان تغییر خواهد کرد و در این صورت همه مردم به تباهی و گمراهی کشیده میشوند». (ابن شعبه حرّانی، 1408، بخش سخنان امام رضا(علیه السلام)).
2. دخت گرامی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مقام دفاع از امامت میفرمایند: «پروردگار تعالی، اطاعت ما خاندان را سامان بخش امور اجتماعی و امامت ما را نگاه دارنده امت از اختلاف قرار داد.» (پیشین، طبرسی 134).
همچنین از سخنان و رهنمودهای مولای متقیان علی(علیه السلام) به خوبی میتوان راز سکوت بیست و پنج ساله وی و راز قیام و اقدام او برای اجرای حق و عدالت و تبلیغ اسلام واقعی را یافت. آن حضرت وقتی حکومت ظاهری و ریاست را موجب تفرقه و بر هم ریختن شالوده وحدت امت اسلامی میبیند از آن صرفنظر میکند و هر جا که انحراف از حق و عدالت را مشاهده میکند و یا میبیند خطری اصل دین اسلام و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را تهدید مینماید هرگز مصالحه و مسامحه نمیکند. حضرت در یکی از نامههای خود در نهجالبلاغه میفرمایند: «وقتی دیدم مسئله مردم، مسئله حکومت نیست بلکه امت از اسلام دور میشود و اسلام مورد تهدید قرار گرفته است، برای حفظ اسلام به میدان آمدم تا رخنه و آسیبی به اسلام نرسد و حفظ اسلام در نظر من از حکومت بر شما مهمتر بود.» (نهجالبلاغه، نامه 62)
امام علی(علیه السلام) چشم بینای اسلام و حقیقت همیشه تاریخ، اسوهای جاودانه برای منادیان وحدت و مدافعان راستین اسلام است. آن حضرت به خوبی عوامل گوناگون انحراف و انحطاط مسلمین را مورد اشاره قرار داده است و یکی از مهمترین این عوامل را بیتوجهی به تعالیم واقعی کتاب الله و سنت پیامبر اسلام9 و عامل دیگر را تشتت و تفرقه میداند.
امام دلیل این درد بزرگ فرهنگی و این انحراف عمیق فکری را چنین باز گو مینماید: «لانّ الضلالة لاتوافق الهدی و ان اجتمعا». هرگز انحراف و کجاندیشی با راه رشد و هدایت یعنی اسلام قابل جمع نیست. اگرچه هر دو جلوههایی دارند، ولی بالاخره یکی حاکم و دیگری محکوم و در انزوا خواهد بود. جامعهای که تحمل پذیرش حق و اسلام راستین و عدالت و برابری و وحدت و اخوت را ندارد یعنی آمادگی پذیرش حاکمیت کتاب خدا را ندارد و به طور طبیعی پیرو آمال و امیال حاکمان قدرتطلب و منفعتپرست خواهد بود.
امام علی(علیه السلام) گویا فتنه شوم تفرقه و تشتت امت اسلامی را در آینه تاریخ میدیده است که دلسوزانه میفرمایند: «من در شگفتم و چرا شگفتی نکنم از خطا و کجروی فرقهها و اختلاف حجتهایشان در دین خدا، اینان نه پیرو سنت و میراث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خدایند و نه به گفتههای وصیّ او عمل میکنند، و نه ایمان به غیب دارند و نه از عیب یکدیگر در میگذرند، بر اساس شبهات عمل میکنند و در شهوات سیر میکنند، معروف در نزد آنان همان چیزی است که آنان تشخیص میدهند و منکر نیز چیزی است که آنان منکر میدانند، هر یک خود را پناهگاه و تکیهگاه دیگران میشمارد، گویی هر یک از آنان خود را امام خویش میپندارد و حکم خود را، بیتشویش میداند…» (نهجالبلاغه،خطبه 88).
بنابراین با مطالعه سیره و رهنمودهای اهل بیت:، مشاهده میکنیم که جز آنان خداجویی و حقیقتطلبی و عدالتخواهی و دادورزی و ظلمستیزی و تبیین حقیقت دین و معارف دینی و دفاع از حقایق دین و احیای سنت نبوی کار دیگری نکردهاند و از این رو زندگی امام علی(علیه السلام) آیینهای است که میتوان در آن حقیقتطلبی و اعتلای کلمة الله و وحدت مسلمانان را دید.
در اینجا به برخی از روایاتی که در مورد نقش ائمه وارد شده، اشاره مینماییم:
1. امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «لایصلح الحکم ولا الحدود ولاالجمعة الا بامامٍ عدل» (مجلسی، 1403، ج 89، ص256).
2. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «لایصلح الناس الاّ بامام و لاتصلح الارض الابذلک» پیشین، ج 23، ص22).
3. امام رضا(علیه السلام) میفرمایند: «ان الامامة زمام الدین، و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین، انّ الامامة اسّ الاسلام النامی و فرعه السامی بالامام تمام الصلاة والزکاة والصیام والحج و توفیرالفیء والصدقات، و امضاء الحدود والاحکام و منع الثغور والاطراف»(ابن شعبه الحرانی، پیشین).
4. حضرت زهرا(سلام الله علیها) میفرمایند: «طاعَتُنا نظاماً للملّة و امامتَنا اَماناً منَ الفُرْقَة». (خطبه حضرت زهرا3). (الاحتجاج، طبرسی، 1409، ص 134).
5. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش زیادی نسبت به ضرورت و وجوب پیروی امت از اهل بیت(علیهم السلام)نموده است؛ از جمله این که فرموده: «فلاتقدموهم فتهلکوا ولاتقصروا عنهم فتهلکوا ولاتعلموهم فانهم اعلم منکم». (مجلسی، 1403، ج 73، ص 141).
6. امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «.. اتقوالله و اطیعوا امامکم، فانّ الرعیة الصالحة تنجو بالامام العادل، الا و انّ الرعیة الفاجرة تهلکُ بالامام الفاجر» (مجلسی، پیشین، ج 8، ص 472).
7. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «لادین لمن دان بولایة امام جائر لیس من الله ولاعتب علی من دان بولایة امام عدلٍ من الله (قال ابن یعفور) قلت لادین لاولئک و لاعتب علی هؤلاء؟…»(حکیمی، الحیاة، 1365، ج2،ص442).
8. امام باقر(علیه السلام) میفرمایند: «انّ من عَبَدَ الله بعبادة یجهد فیها نفسه بلا امام عادل من الله، اذ تولوا الامام الجائر، الذی لیس من الله تعالی» (شیخ طوسی، 1414، ج 2، ص 32).
9. امام سجاد(علیه السلام) در صحیفه سجادیه مقام و منزلت امام را اینگونه توصیف مینماید:
«فهو عصمة اللائذین، و کهف المؤمنین و عروة المتمسکین و بهاءُ العالمین اللهم فاوزع لولیک شکر ما انعمت به علیه و اقم به کتابک و حدودک و شرائعک و سنن رسولک صلواتک علیه و آله واحی به ما اماته الظالمون من معالم دینک…»(صحیفه سجادیه، ص 334 و 337).
10. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «لنا صفو المال و لنا الانفال و نحن قوم فرض الله طاعتنا، و انّکم لتأتمّون بمن لایعذر الناس بجهالته و قد قال رسول الله9 من مات لیس له امام یأتم به فمیتته میتة الجاهلیة….» (حر عاملی، ج 3، ص 150).
11. امام صادق(علیه السلام) 7 میفرمایند: «ان الله اجلُّ و اعظمُ من ان یَتْرُکَ الارضَ بغیر امامٍ عدلٍ»(حکیمی، پیشین، ص 425).
12. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «… و ذلک انّ فی ولایة الوالی الجائر دوس الحق کلّه و احیاء الباطل کلّه و اظهار الظلم والجور والفساد، و ابطال الکتب و قتل الانبیاء والمؤمنین، و هدم المساجد و تبدیل سنةالله وشرایعه، فلذلک حرم العمل معهم و معونتهم والکسب معهم، الا بجهة الضرورة نظیر الضرورة الی الدم والمیتة» (ابن شعبه الحرّانی، پیشین، ص 245).
13. امام صادق(علیه السلام) در حدیث دیگری میفرمایند: «… انّ فی ولایة والی العدل احیاء کل حقّ و عدل و میتة کل ظلم و جورٍ وافسادٍ» (حکیمی، پیشین، ص 451).
14. علی در خطبه 150 نهج البلاغه میفرمایند: «… انّما الائمة قوام الله علی خلقه و عرفاؤه علی عباده لایدخل الجنة الاّ من عرفهم و عرفوه ولایدخل النار الا من انکرهم وانکروه…» (حسنزاده آملی، 1365، ص328).
آری، به دلالت صریح احادیث معتبر و دلایل محکم عقلی، زمین هرگز نمیتواند از حجتی که مردم را به راه رشد و هدایت دعوت کند و آنها را از حیرت و ضلالت و جهالت نجات دهد، خالی باشد، و این سنت قطعی خداوند است: «لئَلاِّ یَکُونَ للنِّاس عَلَی للّه حُجِّةٌ بَعْدَ لرُّسُل» (نساء165/).
امام زمامدار دین و موجب یکپارچگی امت و بهبودی اوضاع دنیا و آخرت مسلمانان و موجب عزّت مؤمنین و اساس اسلام، و مایه علو اسلام و میزان و معیار هدایتیافتگی و قبولی نماز و زکات و روزه و حج و فیء و صدقات است، و با امضا و حکم او حدود الهی اجرا گردیده و جهاد با دشمنان دین انجام میپذیرد.
بنابراین نقش ائمه در حفظ اسلام و احیای دین و جلوگیری از انحراف و تحریف، نقشی اساسی و بیبدیل است. و از نظر اجتماعی هم، تنها راه حل نجات بشریت در همه عصرها و تنها درمان دردهای بشریت، رو آوردن به اسلامی است که قرآن آن را ترسیم و ارایه میکند، و آن اسلامی است که در آن نظام امامت و رهبری وجود دارد و امام زمام امور امت را بر عهده دارد و از این جهت خداوند با نعمت ولایت، دین خود را تمام و کامل کرد و به همین جهت آنان را اولوالامر و اطاعت و مودت آنان را به عنوان اجر رسالت معرفی نموده است. و به این جهت است که در روایات اسلامی این حدیث به تواتر وارد شده که: «هر کس امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است» بنابراین در آن کتاب خدا و عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان دو عدل و ثقل و معیار جدا نشدنی، اصالت و پویایی دین را تضمین میکنند و جدا شدن از هریک از این دو موجب دور شدن امت از حقیقت دین و راه عزت اسلامی است.
همچنان که اشاره شد، امامت و ولایت، یکی از اساسیترین ارکان دین است. امامت هم ضامن سلامت و حفظ دین است و هم مایه اتمام و اکمال آن. امامت آخرین سفارش خداوند و آخرین ابلاغ وحی و آخرین وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است. امام مبیَّن احکام و اسرار قرآن است و بدون او که تنها مصداق راسخان در علم و «علّمناه من لدنا» است، دسترسی به بسیاری از حقایق قرآن و درک بطون آن میسر نخواهد بود.
از نظر اجتماعی و تاریخی نیز علت این همه اختلافات در زمینههای گوناگون بین مسلمین و دانشمندان اسلامی و برداشتهای متضاد و انحرافات فکری و اجتماعی و همه افراطها و تفریطها، دور شدن و عدم بهره مندی از خاندان وحی و عصمت بوده است.
عوامل گوناگون سیاسی و فکری موجب شد تا مسلمین آنگونه که باید، نتوانند از علم لدنی و مخزون امامان معصوم بهره بگیرند، و همین امر خسارتهای فکری، اعتقادی و سیاسی بسیاری را به دنبال داشت که کمترین آن این بود که مسلمانان برای کسب معارف دین به سراغ افرادی رفتند که درک صحیح و عمیقی از اسلام نداشتند و هر یک در شاخهای از معارف دین مکتب و نحلهای را پدید آوردند.
به تعبیر امام علی(علیه السلام) زمانه چنان شد که اسلام لباس مقلوبه پوشید «لبس الاسلام لباس الفرو» و اسلام سرنوشت ساز و حرکت زا و تکامل بخش باعث رکود و تحجر و تقدس مآبی کور شد، و قرآن مهجور، و امت مبتلا به خلفای جور شد. «و مابقی من الاسلام الاّ اسمه و من القرآن الاّ رسمه».
مطالعه دقیق و عمیق تاریخ شیعه و به خصوص حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مبیّن این واقعیت است که همه اقدامها، قیامها، تعلیمها و هدایتهای امامان معصوم: در جهت حفظ اسلام اصیل و جلوگیری از بدعت و تحریف در دین و جلوگیری از تشتت فکری و اعتقادی و تفرقه در امّت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و قاطبه مسلمانان بوده است، که این خط مشی و وظیفه سترگ را همه امامان شیعه به خوبی بر عهده گرفته و به ثمر رساندهاند.
هم صبر و سکوت علی(علیه السلام) و فاطمه، و هم صبر و مقاومت و صلح امام حسن(علیه السلام) و هم قیام امام حسین(علیه السلام) و هم تعلیم و روشنگری امام سجاد و امام باقر و هم مکتب فکری امام صادق(علیه السلام) و سایر امامان، همه در جهت حفظ دین و جلوگیری از تفرقه در امت اسلامی بوده است. از این رو فلسفه امامت به تعبیر امام رضا(علیه السلام) جز حفظ دین و انسجام نظام مسلمین نیست: «ان الامامة زمام الدین و نظام المسلمین» (محدث قمی، بیتا، ص225).
در واقع باید گفت فلسفه امامت و رهبری از نظر شیعه جز برای حفظ دین خدا و وحدت امت اسلامی چیز دیگری نیست.
استاد محمدرضا حکیمی در این باره میگوید: «این مصالح را ائمه طاهرین: همواره رعایت میکردهاند، و در عین پاسداری از موضع راستین حق و ضمن نشر معارف و مبانی شیعی، از مصالح کلی اسلام و مسلمین غفلت نمیورزیدهاند. اکنون ما شیعیان باید این تعلیم را سرمشق خود سازیم، هیچ گویندهای، هیچ نویسندهای، هیچ واعظی حق ندارد به نام دین و تشیع مصالح اسلام را نادیده بگیرد و به نام ولایت و علاقهمندی به امامان، دستورات صریح خودامامان را زیر پا نهد.» (حکیمی،1365، ص 221).
7ـ وحدت گرایی در سیره امام علی(علیه السلام)
یکی از نکات بسیار آموزنده در سیره امام علی(علیه السلام)، دعوت به اتحاد و همبستگی و حرکت امت به سوی وحدت و اخوت و مودّت اسلامی است. آن حضرت برای تحقق و تقویت وحدت تلاشهای بسیاری نمود و در واقع میتوان گفت پایهگذار وحدت بود. به فرموده خود آن حضرت: «… هیچ کس از من بر اتحاد و همبستگی امت محمد حریصتر نیست. من در این کار خواستار پاداشی نیکو از جانب خداوند و بازگشت به جایگاه نیکو هستم»(نهج البلاغه، خطبه 112).
امام(علیه السلام) درباره ضرورت وحدت میفرمایند: «فایّاکم و التلوّن فی دین الله فانِّ جماعةً فیما تَکْرَهُونَ من الحقّ، خیرٌ من فُرقةٍ فیما تُحبّوُن من الباطل و انِّ اللهَ سبحانه لم یُعط احداً بفُرقَةٍ خیراً ممِّنْ مَضی و لا ممِّنْ بَقیَ؛ مبادا در دین متلوّن و دورنگ باشید. همبستگی و اتحاد در راه حق اگرچه از آن کراهت داشته باشید، بهتر از پراکندگی در راه باطلی است که شما بدان مایلاید؛ زیرا خداوند سبحان، به هیچ کس، نه گذشتگان و نه آنها که هم اکنون هستند، در اثر تفرقه، چیزی نبخشیده است». (پیشین، خطبه 176).
یکی از بزرگترین آرزوهای امام علی(علیه السلام) اتحاد و عزت مسلمین بود و در این راه از هیچ تلاش و جهاد و استقامتی دریغ نکرد. امام علی(علیه السلام) اتحاد را موجب نزول رحمت وبرکات و نصرت الهی و مایه عزت و رشد و اعتلای امت اسلامی میداند. (پیشین، خطبه 194 و 119).
و در مقابل، تفرقه و تشتت را فتنه شیطانی و نشانه گمراهی میشمارد. (پیشین، خطبه 119).
آن حضرت در مسئله خلافت، که اولین اختلافی بود که در بین امت اسلامی به وجود آمد، با صبر و سکوت خود اجازه نداد این اختلاف، وحدت امت اسلامی را خدشهدار سازد.
علی(علیه السلام) میفرمودند: «انی ادعوکم الی کتاب الله و سنة نبیّکم و حقن دماء هذه الامة… و ان ابیتم الا الفرقة وشق عصی هذه الامة فلن تزدادوا من الله الا بعداً و لن یزداد الرب علیکم الا سخطاً».
و باز در نهج البلاغه میفرمایند: «ان الشیطان یُسَنّی لکم طرقه و یرید ان یحل دینکم عقدةً و یعطیکم بالجماعة الفرقة؛ همانا شیطان راههای خود را بر شما هموار میکند و میخواهد تا پیوند شما را با دین قطع کند و جماعت شما را به تفرقه مبدل سازد». (نهجالبلاغه، خطبه 121).
شخصی از امام علی(علیه السلام) درباره سنت و بدعت پرسید، امام فرمودند:
«السنة ما سن رسول الله والبدعة ما احدث من بعده والجماعة اهل الحق و ان کانوا قلیلاً والفرقه اهل الباطل و انکانوکثیراً؛ سنت عمل کردن به سیره و روش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اقتدا به آن حضرت است و بدعت چیزهایی است که دیگران پدید میآورند و جماعت، اهل حق است اگر چه اندک باشند و بدعت تفرقه اهل باطل است، اگر چه تعدادشان زیاد باشد». (مجلسی، ج78، ص 48).
از سوی دیگر، سیره و روش شخص امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برای ما بهترین و آموزندهترین درسها است. علی(علیه السلام) راه وروشی بسیار منطقی و معقول که شایسته بزرگواری آن حضرت بود در پیش گرفت. او برای احقاق حق خود، از هیچ کوششی دریغ نکرد، اما هرگز از شعار «یا همه یا هیچ» پیروی نکرد، بلکه بر عکس، اصل «ما لایدرک کلّه لایترک کله» را مبنای کار خویش قرار داد.» (مطهری، 1362، ص 91).
علی(علیه السلام) در برابر غصبکنندگان حق خود قیام نکرد؛ زیرا مصلحت اسلام در آن شرایط، ترک قیام، بلکه همگامی و همکاری بود. (پیشین، ص92).
حضرت با اینکه بر حق، و خود معیار حق بود، ولی چون حفظ اسلام و دین خدا را بر خود واجب میدانست، بسیاری از جفاها و مشکلات را تحمل کرد و بیست و پنج سال به خاطر حفظ اسلام و وحدت امت اسلامی صبر پیشه کرد و برای گرفتن حق خود، با اینکه قدرت آن را داشت، اقدامی نکرد. امام علی(علیه السلام) خود در تشریح این اوضاع اسف بار چنین میفرمایند: این دین در دست اشرار اسیر بود و در آن به هوس حکم میراندند و به نام دین به دنیاخواهی و آبادانی دنیای خود میپرداختند. (نهجالبلاغه، نامه 53).
امام7 در این کلام، به روشنی رمز سکوت و مدارای خود را بیان میکند ولی در جای دیگر بروز انحراف و کجی و بدعت در دین را عامل قیام و جهاد خود با کسانی میداند که میخواهند دین را نابود و یا تحریف نمایند. (پیشین، خطبه 121).
به طور کلی میتوان نقش اساسی اهل بیت(علیهم السلام)در جهت وحدت را در چند محور عمده مورد توجه قرار داد:
1ـ تأکید اهل بیت(علیهم السلام)بر محوریت قرآن
«علی قرآن ناطق است. آنچه در قرآن مسطور است، در وجود علی مشهود میباشد. هرچه را قرآن بیان نموده است، علی به عیان نموده است. وجود معارف و حقایق در قرآن کتبی است و در علی واقعی و عینی» (شریعتی، وحی و نبوت در پرتو قرآن، ص 461).
«با مراجعه به کتاب مقدس، (قرآن کریم) میتوان جمیع انحرافات فکری و اعتقادی و عملی مسلمین را که به وسیله بیگانگان مفسد و مغرض یا خلفای بنی امیه و بنی عباس و حکام جور، و یا به دلیل جهل خود مسلمانان و یا هر عامل دیگری در طول تاریخ پدید آمده را تشخیص داد، و راه راست را باز شناخت. بنابراین درمان جمیع دردها و اصلاح همه مفاسد و وصول به همه سعادات را باید از قرآن خواست.» (شریعتی، تفسیر نوین، 1352، ص294).
استاد محمدرضا حکیمی درباره نقش امامان شیعه در ایجاد وحدت اسلامی مینویسد:
«وحدت مسلمانان و اتحاد اسلام و یگانگی اهل قبله یکی از آرمانهای اساسی شیعه است… پیشوایان ما ضمن دفاع از مواضع حق و نشر اسلام اصیل، همواره پاسدار وحدت مسلمین و مصالح کلی و جهانی اسلام بودهاند، و بر پایه شناخت و آگاهی، و پذیرفتن رویارویی با حقایق، با تصور مصالحه و ذبح حقایق، و عالمان شیعی نیز با الهام از تعالیم پیشوایان خود، همواره طلایه دار و پاسدار و حامی وحدت اسلامی بودهاند و برای تحقق این آرمان دینی و الهی کوشیدهاند». وی تأکید شیعه بر حقانیت امامت و اعتقاد به ضرورت پیروی از جانشینان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سخن گفتن از پیام غدیر را به منزله حیات ابدی و جاودانگی اسلام میداند و مینویسد: «پیام و محتوای غدیر، یعنی اسلام و عمل به اسلام و حفظ اسلام و تثبیت اسلام در داخل قلمرو اسلامی و نشر و تبلیغ صحیح آن، نظراً و عملاً – به عبارت دیگر، محتوای غدیر، یعنی اقامه حدود اسلام و ادامه اجرای امر به معروف و نهی از منکر – که عزت و بقای احکام دین خدا به این دو امر است و بس، و به معنای تبلیغ همه احکام قرآن در سراسر جهان». (حکیمی، پیشین، ص 37).
2ـ نقش اهل بیت(علیهم السلام) در دفاع از اسلام و مبارزه با خرافات و بدعتها
اگر بخواهیم به طور گذرا نقش اهل بیت در دفاع از اسلام و مبارزه با خرافات و بدعتها و انحرافات فکری و دینی را مورد اشاره قرار دهیم، میتوان این موارد را به شکل زیر برشمرد:
1-2. مبارزه اهل بیت و امامان شیعه با انحرافات فکری زمان خود؛
2-2. حفظ دین با دو روش گوناگون توسط امام حسن7 و امام حسین7؛
3-2. مبارزه امام سجاد7 در شرایط خاصی به شیوهای دیگر در جهت حفظ اسلام اصیل و سیره نبوی؛
4-2. بسط معارف دینی توسط امام باقر7 و امام صادق7 در زمانی که علوم گوناگون به سوی جهان اسلام سرازیر شده و فرهنگ الحاد و زندقه رواج یافته بود؛
5-2. مبارزه اهل بیت با جعل حدیث و تفسیر به رأی قرآن و سنت نبوی؛
6-2. باز داشتن اصحاب و شیعیان از وارد شدن به انواع حزبها و گروههای سیاسی و پشتیبانی از جریانهای سیاسی و دینی در هر عصری.
امام صادق (علیه السلام) در این مورد میفرمایند: «لایخرج المسلم فی الجهاد مع من لایؤمَن علی الحکم و لاینفذ فی الفیء امرالله عزّوجل، فانه ان مات فی ذلک المکان کان معیناً لعدونا فی حبس حقنا والاشاطة بدمائنا و میتته میتة الجاهلیة؛ مسلمان نباید برای جهاد تحت سلطه افراد بی ایمان به حکم خدا و کسانی که در فیء طبق حکم خدا عمل نمیکنند، قرار گیرد، که اگر در این حال بمیرد، به نزد خداند به عنوان معین دشمنان ما اهل بیت محسوب میشود؛ دشمنانی که حق ما را حبس کردند و به کشتن ما اقدام کردند و هر کس در چنین وضعیتی بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.» (حر عاملی، ج 6، ص 34).
عمربن حنظله میگوید: از امام صادق(علیه السلام) در مورد حکم «منازعه» دو نفر از اصحاب که در مسئلهای منازعه دارند و نزد حاکم و سلطان میروند، پرسیدم.
امام(علیه السلام) فرمودند: «من تحاکم الیهم فی حق او باطل فانّما تحاکم الی الطاغوت…؛ هر کس به حاکمان جور در امری (چه حق باشد و چه باطل) رجوع کند حکم طاغوت را پذیرفته است.» (پیشین، ج 18، ص 98).
3ـ تأکید اهلبیت: بر سنت نبوی و تبلیغ و ترویج و انتقال آن و حفظ آن از تحریف
4ـ تعلیم و ترویج ارزشهای اخلاقی و زنده نگه داشتن روح معنوی اسلام
امامان شیعه پرچمداران زهد و تقوا و عرفان اسلامی بودهاند. بزرگترین عارفان جهان اسلام خود را مرید امامان شیعه میدانند و آنان را بالاترین قطب و امام طریقه سیر و سلوک میشمارند. و از این جهت اهل بیت(علیهم السلام)در ترویج حقایق معارف معنوی و عرفانی اسلام و جلوگیری از انحراف تصوف از عرفان اصیل نقش مهمی در تاریخ داشتهاند.
امام سجاد(علیه السلام) با ترویج ارزشهای اخلاقی و معنوی، جامعه دنیازده و معنویت گریز را به بیداری و تنبه فرا میخواند، هواپرستی و دنیاطلبی را به عنوان عوامل مهم تهدید کننده ایمان و اعتقاد به خدا معرفی میکند و با سلاح دعا به احیای دین اسلام و حفظ آن میپردازد.
امام باقر(علیه السلام) با احیای سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ترویج حدیث بعد از یک دوره سکوت و فترت، به نشر معارف دین میپردازد و یک نهضت بزرگ علمی، کلامی، فقهی و تفسیری را آغاز میکند که هرگز افول و پایانی نمیپذیرد.
5ـ وحدتگرایی در حیات و سیره عملی اهل بیت(علیهم السلام)
در سیره اجتماعی اهل بیت(علیهم السلام)نیز گرایش بر محور وحدت و اخوت بین همه مسلمانان دیده میشود. اهل بیت هرگز تقسیم بندی عرب و عجم، موالی و غیر موالی، سابقین و تابعین و امتیازات دیگری که در بین امت اسلامی بعد از پیامبر پدید آمده را به رسمیت نشناخته، بلکه آن را نفی میکردند و در سیره عملی خود، با همه مسلمانان بر اساس مودت و اخوت اسلامی عمل میکردند و حقوق آنان را به خوبی رعایت میکردند. و از همه ملتها و نژادها، از حر و عبد، در زمره پیروان ائمه قرار میگرفتند و امامان شیعه با آنان با کمال رأفت و مهربانی و اخوت اسلامی برخورد میکردند. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خود در این جهت نیز الگو، معلم، راهنما و بیان کننده حقیقت دین بود: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فی رَسُول للِّه اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». (احزاب21/).
6ـ جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
اهل بیت عصمت و طهارت به خاطر جایگاهی که در قرآن و نزد رسول گرامی اسلام داشتهاند در الگو قرار گرفتن، بر دیگران اولویت و تقدم دارند. این حقیقت را میتوان با مراجعه به آیات قرآنی اثبات نمود.
اهل بیت، اقربای پیامبر هستند و هم قرآن و هم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مودّت آنان را واجب دانستهاند. قرآن کریم و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز به اطاعت و مودت کسانی که از نظر دین مخالف دین و سیره و سنت رسول خدا باشند، دعوت نمیکنند، پس مودّت اهل بیت و ذوی القربی، یک مسئله عاطفی و احساسی و یا اجتماعی نیست که از این جهت مورد نظر قرآن و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. از سوی دیگر، قرآن کریم به صراحت به عصمت و طهارت اهل بیت اشاره کرده و میفرماید:«انِّمَا یُریدُ للِّهُ لیُذْهبَ عَنکُمُ لرَّجْسَ أَهْلَ لْبَیْت وَیُطَهَّرَکُمْ تَطْهیراً؛ خداوند اراده نموده که همه پلیدیها را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و مطهر قرار دهد» (احزاب33/).
پس دعوت به اطاعت و مودت ذوی القربی که دارای چنین مقام و مرتبهای نزد خداوند هستند، نشان میدهد که وجوب اطاعت و مودت جهتدار و دارای خصوصیتی است و آن مقام عصمت و طهارت و قابل پیروی بودن و مرضی بودن اطاعت آنان نزد خدا و رسول است، چون خداوند هرگز به اطاعت فرد گمراه، فاسد، ظالم و اهل گناه دعوت نمیکند. پس در کنار هم قرار گرفتن طهارت و مودت که هر دو رهنمود و تعلیم قرآن کریم میباشد نشان میدهد که پیروی از معصومین و ذوی القربای پیامبر عین اطاعت از خدا و رسول او، و مرضی آنان است.
7ـ جایگاه علمی اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از دیدگاه پیشوایان مذاهب اربعه
بسیاری از ائمه مذاهب اسلامی و فقهای بزرگ مذاهب اربعه نزد امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) درس خواندهاند و از علوم و معارف اهل بیت بهره جستهاند. حافظ ابن عقده نام چهار هزار از فقیهان و محدثانی را که از امام صادق(علیه السلام) روایت کردهاند یا نزد او تلمذ نمودهاند ذکر کرده است. (ابن عقده زیدی، به نقل از اعیان الشیعة سید محسن امین، ج 1، ص 66).
سخن معروف مالک بن انس در مورد امام صادق(علیه السلام) یکی از صدها شاهد بر این مدعا است. وی میگوید: «مارأت عین ولاسمعت اذن ولاخطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمدالصادق علماً و عبادةً و ورعاً»(ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104).
در مجامع روایی فریقین، به طور اعجابآوری، روایات مربوط به فضایل و مناقب اهل بیت ذکر شده است. در بیشتر این روایات، به صراحت به برتری علم اهل بیت و لزوم مودت و محبت نسبت به آنان، تأکید شده است. جایگاه اهل بیت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بین مسلمین جهان اعم از شیعه و اهل سنت بی همتاست و هیچ خاندانی به این حد از عظمت و قداست و احترام برخوردار نیست. بنابراین یکی از زمینههای وحدت، توجه به همین جایگاه و شأن اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و از این جهت نیز، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میتوانند محور وحدت امت اسلام قرار گیرند. از این رو شایسته است هم شیعیان و هم اهل سنت به تأسی از اهل بیت، جایگاه رفیع و بلند مرتبه توحید، نبوت، معاد، قرآن، سنت نبوی و بسیاری از تعالیم مشترک را پاس دارند و وحدت را به مثابه استراتژی حفظ اصل دین در نظر گرفته و پیرو سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام)باشند.
عصر امام صادق(علیه السلام) را میتوان از جهت فرهنگی عصر توسعه علم و دانش و گسترش روابط و تعاملات فرهنگی مسلمانان با جریانهای فرهنگی بیرون از جهان اسلام و نیز عصر رواج علم و پیدایش مکاتب گوناگون علمی و فکری و مذهبی نام گذاری کرد.
در آن عصر فرقهها و نحلههای گوناگون مذهبی، کلامی، فقهی، و حتی الحادی و سیاسی را مشاهده میکنیم که از جمله میتوان به فرقههایی مانند: (مرجئه، اشاعره، معتزله، جبریون، طبعیون، یهود و نصاری، زنادقه و علم گرایان، سحرگرایان، صوفیه و…) اشاره کرد.
به علاوه، بسیاری از این جریانهای فکری، جریانهای طبیعی فرهنگی نبودهاند، بلکه گاهی دست سیاست هم در زمینه سازی و رواج برخی اندیشهها که به نوعی در مقابل مکتب اهل بیت قرار میگرفتند، دخیل بود. به طور مثال، اندیشههای تقدیر گرایانه و جبر گرایانه که در پیشبرد اهداف حکومت بنی امیه و بنی عباس و یا حکومتهای دیگر، و مهار مخالفتهای اجتماعی نقش مؤثری داشت، به شدت تبلیغ و ترویج میشد. همچنین در عصر امام صادق(علیه السلام) که عصر پیدایش مکاتب و روشهای گوناگون تفسیری و فقهی و کلامی است جعل حدیث و برداشتهای گوناگون پلورالیستی رواج داشت و تنها کسی که میتوانست در این شرایط به حفظ و تبیین اسلام اصیل بپردازد شخص امام صادق(علیه السلام) بود. از سوی دیگر، خلفای بنی امیه و بنی عباس به شکلهای گوناگون سعی در دور کردن مردم از اهل بیت(علیهم السلام)و جلوگیری از نشر حقایق و تعلیمات خاندان عصمت: داشتند. به عنوان مثال، عبدالعزیز خلیفه اموی گفته بود اگر آنچه که ما درباره فرزندان علی(علیه السلام) میدانیم، مردم نیز بدانند، از اطراف ما پراکنده میشوند و در گرد آنان جمع میشوند.
امام صادق(علیه السلام) در چنین دورانی، از سویی با چنین مکاتب و مذاهب فکری روبهرو بود و از سوی دیگر نیز تحت فشار دستگاه حاکم قرار داشت. امام در این شرایط پیچیده و حساس، باید پاسدار معارف اصیل اسلام محمدی9 باشد و با این جریانهای انحرافی و افکار رایج و بی اساس مقابله کند و با ارایه حقایق اصیل قرآن و سنت نبوی، به این کشمشها و مباحث و تضادهای فکری خاتمه دهد.
«بین شیعه و سنی اختلافی در مورد علوم امام صادق(علیه السلام) نیست. بزرگترین ائمه اهل سنت هم افتخار میکردند که شاگرد امام صادق(علیه السلام) بودهاند. و عالیترین شخصیتهای محبوب اهل سنت قسمت زیادی از علوم و دانش خود را از مکتب امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) فرا گرفتهاند، لذا در این جهت از اهل سنت متحیر هستیم. امام صادق(علیه السلام) حق عظیمی در احیای دانشهای اسلامی و توسعه و ]تبیین [علوم دینی بر همه امت اسلامی داشته است.»(هاشمی رفسنجانی، 1380، ص 67).
«اینکه گفته شده امام صادق چهار هزار شاگرد تربیت کرده را ما در نظر بگیریم، در آن زمان چهار هزار عالم و دانشمند و محدث و مفسر و فقیه قابل اعتماد چقدر میتواند در نشر اسلام مؤثر باشد.(پیشین).
در آن زمان که دنیای اسلام دچار تشتت فکری و سیاسی اجتماعی شده بود و اوج درگیری بنی امیه و بنی عباس بود، تنها امام باقر و امام صادق(علیه السلام) بودند که به فکر حفظ اسلام اصیل و نشر و تبیین حقیقت اسلام بودند و در این شرایط به تعلیم و تربیت و نشر سنت نبوی پرداختند و این دوره یکی از برجستهترین و سرنوشت سازترین دوره تاریخ اندیشه اسلامی است.
بنابراین یکی از راهکارهای اساسی در جهت دستیابی به وحدت و همبستگی امت اسلامی، تمسک به ولایت و امامت اهل بیت و عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است. عشق و ارادت و محبت نسبت به اهلبیت و ذوی القربی نه تنها سفارش و خواسته پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است، که دستور و رهنمود الهی است.
از نظر اعتقادی، پذیرش ولایت و امامت اهل بیت(علیهم السلام)علاوه بر اینکه فرض است، نشانه کمال ایمان و ایمان کامل به حقایق وحی و تنزیل است. پذیرش ولایت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در واقع به معنای پذیرش ولایت پاکترین و صالحترین و آگاهترین افراد امت به عنوان امام و اسوه و رهبر و نیز نفی تمام ولایتهای خطاپذیر بشری و غیر معصوم است. پذیرش ولایت اهل بیت به معنای تمسک و توسل به محکمترین حبل الهی و بالاترین و کاملترین مصداق اهل الذکر و اولو الامر است.
پذیرش ولایت اهل بیت(علیهم السلام)به معنای پذیرش ولایت کاملترین انسانها و الگوهایی است که میتوانند پرچم توحید و تعالیم انبیای الهی را بر عهده گیرند و جان کلام اینکه پذیرش ولایت یعنی ایمان به حقیقت و باطن رسالت و ایمان واقعی به همه کتاب و همه تعالیم پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ؛ چون رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز سخنی از خود نگفته است و هرگز به باطلی دعوت نکرده است و هرگز
از مدار وحی و کلام الهی خارج نشده است، پس پذیرش ولایت اهل بیت و ذوی القربای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که مورد توصیه پیامبر اکرم بوده است، یعنی تسلیم شدن در برابر حقیقت کتاب الله و اطاعت پذیری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم).
اما از نظر عینی و تاریخی و در عمل نیز، همچنان که اشاره شد، تاریخ اسلام و قرون گذشته شاهد گویایی است از شیوه زندگی و علم و پاکی و فضایل اخلاقی و منش و سیره عملی و علمی اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است. هیچ کس به درجه علم و ایمان و عمل و تقوا و صداقت و مرتبه معنوی و اخلاقی اهل بیت(علیهم السلام)نمیرسد. اگر قرار باشد بعد از پیامبر کسی برای مسلمانان الگو و اسوه و امام باشد، چرا علی(علیه السلام) که علم و جهاد و صبر و سکوتش در خدمت اسلام و پیشبرد دین محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و حفظ آن بوده، نباشد. چرا حسن بن علی و حسین و امام باقر و صادق و امام رضا(علیهم السلام): الگو و اسوه و امام نباشند؟ بنابراین عشق و محبت نسبت به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، ایجاب میکند که سیره اهل بیت در مورد «وحدتگرایی» نیز برای مسلمانان الگو باشد. شیعه بر این امر نیز اصرار ندارد که امروز مسلمانان جهان به امامت و ولایت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اذعان و اعتراف نمایند، بلکه سخن این است که همه مسلمانان طبق دستور قرآن کریم، که غیر قابل تأویل و تفسیر به غیر ظاهر آن است، از جانب خدا دعوت به وحدت و دوری جستن از تفرقه شدهاند، و شیعه بر اساس این دعوت الهی قرآن کریم همواره منادی وحدت بوده و خواهد بود.
آیا دعوت به قرآن و احادیث رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت به اطاعت از خدا و رسول او نیست؟ امروز امت اسلامی برای حفظ دین و هویت اسلامی و شأن و کرامت خود، راهی جز سر سپردن به قرآن ندارد و باید تأویلها و تفسیرهای تفرقهبرانگیز برخی عالمان متحجر و تفرقهافکن را رها نموده و به دعوت قرآنی ایمان بیاورد.
بنابراین دعوت به وحدت در طول دعوت خدا و رسول است و اگر غیر این باشد، اطاعت از آن واجب نیست.
شکی نیست که تنها زمانی میتوان به اطاعت اولوالامر و عالمان دین گردن سپرد و آن را پذیرفت که دعوت و اطاعت آنان، دعوت به اطاعت از خدا و رسولش باشد. و اگر اطاعت اولوالامر و برخی رهبران مذهبی مخالف کتاب الله و سنت رسول الله بود، نه تنها متابعت آن واجب نیست که مخالفت با آن بر همه مسلمانان فرض است.
مرحوم محمد جواد مغنیه مینویسد: «مردم قبل از اسلام به سبب کفر و شرک پراکنده بودند و در پرتو نعمت اسلام برادر و صمیمی گشتند و امروز به عکس (مع الاسف) مردم در زیر لوای کفر متحد و یکپارچهاند، ولی ما مسلمانان در پرتگاه آتش تشتت قرار داریم اگرچه مدعی اسلام هستیم و چگونه ممکن است این دعوی صادق باشد، در حالی که اسلام مایه نجات از هلاکت و تباهی است»!؟ (مغنیه، ص 69).
عوامل وحدت
در اینجا شایسته است برخی از عوامل مهم و اساسی وحدت را نیز مورد اشاره قرار دهیم تا برای طالبان حقیقت و منادیان وحدت، سرلوحه برنامهریزی و اهتمام و اقدام باشد:
1. ایمان راسیتن به اسلام و تعالیم قرآن؛
2. تأسی به سیره پیامبر و رواج فرهنگ اخوت اسلامی؛
3. آگاهی کامل به دین، و دوری از جهل و برداشتهای انحرافی؛
4. دوری از هواهای نفسانی؛
5. تمسک به اهل بیت(علیهم السلام)و سیره عملی آنان؛
6. دوری از ریاستطلبی و انگیزههای سیاسی؛
7. اجتناب از توجه به امتیازات دنیوی (حسب و نسب، عصبیتهای قومی و نژادی، تفاخر به مال و ثروت و…)؛
8. عدم تأثیرپذیری از دشمنان دین و القائات استعمارگران؛
9. ایجاد نظام عادلانه اجتماعی و اقتصادی؛
10. صله رحم، تواصل، توادد و تراحم؛
11. توجه به هدف مشترک همه مسلمانان (توحید و اعتلاء کلمة الله)؛
12. مقدم داشتن مصالح دین بر مصالح دنیوی؛
13. شبهه زدایی و تشکیل نهادی علمی برای بررسی انواع اختلافات جوامع اسلامی (اعتقادی، مذهبی، فقهی، سیاسی – اجتماعی) و شناسایی موانع وحدت و عوامل تفرقه؛
14. توجه به عواقب شوم تفرقه و سرنوشت فعلی مسلمانان؛
15. توجه به عواقب اخروی نفاق و تفرقه.
پایان این نوشتار را با دو رهنمود از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم) که منادیان حقیقی وحدتاند، متبرک مینماییم:
* حضرت علی(علیه السلام) در خطبه 113 نهج البلاغه میفرمایند: «شما برادران دینی یکدیگر هستید و چیزی جز پلیدی درون و نیّت زشت، شما را از هم جدا نساخته و موجب تفرقه نشده است، و از این رو نه یکدیگر را یاری میدهید و نه با هم همکاری و خیر خواهی و بخشش و دوستی میکنید و در نتیجه، تعاون و همیاری و نصیحت و بذل و بخشش و دوستی و محبت از میان شما رفته است.» (نهج البلاغه، خطبه 113).
* امام صادق(علیه السلام) نیز میفرمایند: «مؤمنان با یکدیگر برادرند و همگی فرزندان یک پدر و مادر هستند و هرگاه به یکی از آنان ناراحتی و مصیبت وارد شود دیگران در غم او خوابشان نمیبرد.»
منابع و مآخذ
ـ قرآن کریم.
ـ صبحی صالح، نهج البلاغه، دارالهجرة، قم، 1412 .
ـ صحیفه سجادیه، ترجمه: حسین انصاریان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1380 .
ـ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 2.
ـ امین، حسن، اعیان الشیعة، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1408 .
ـ تسخیری، محمدعلی، درباره وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1383 .
ـ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، حسین تصحیح: علی اکبر غفاری، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1404 .
ـ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، (20 جلد)، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1391 .
ـ حسنزاده آملی، حسن، رسالةٌ فی الامامة، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1365 .
ـ حسینی، سیدحسین، نگاهی به راهبردهای ارزشی پیامبر در مسیر وحدت، فصلنامه مشکوة، شماره 60.
ـ حکیمی، محمدرضا، امام در عینیت جامعه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1365 .
ـ حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1376 .
ـ حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاة، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1365 .
ـ مجموعه سخنرانیهای آیتالله هاشمی رفسنجانی در کنفرانسهای بینالمللی وحدت اسلامی، همبستگی امت اسلامی، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1380.
ـ شریعتی، محمدتقی، تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1352 .
ـ شریعتی، محمدتقی، وحی و نبوت در پرتو قرآن، انتشارات حسینیه ارشاد، تهران.
ـ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، الدراسات الاسلامیة، مؤسسة البعثة، قم، 1414 .
ـ طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان (20 ج)، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1403 .
ـ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1403.
ـ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مطبعة نعمان، نجف اشراف، 1409 .
ـ عبدالحکیم، وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت، ترجمه: عبدالهادی فقهی زاده، تهران، مؤسسه فرهنگی تبیان، 1378 .
ـ قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، مؤسسه انتشارات فراهانی، تهران، بی تا.
ـ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، تهران، اسوه، 1380 .
ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 .
ـ مطهری، مرتضی، مجموعه مقالات، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362.
ـ معانی الاخبار، تصحیح علی اکبر غفاری، بیروت، دار المعرفة، 1399.
ـ مغنیه، محمدجواد، التفسیر المبین.
ـ موثقی، سید احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1371.
منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی