مدایح در شعر سیّد رضی (ره)
33 قصیده در مدح پدرش.
مدایح در شعر سیّد رضی (ره)
شاعران سنتی همگی مدح گفته اند، و آنان را با نوع مدحیه و ممدوحان می شناسند. سیّد رضی 108 قصیده ی مدحیه دارد که به ترتیب زیر گفته است:
33 قصیده در مدح پدرش.
26 قصیده در مدح بهاء الدوله و ضیاء الملة قوام الدین بن عضدالدوله امیر آل بویه که به وی نیز «شاهنشاه» می گفتند (403 -379 ه).
15 قصیده در مدح الطائع بالله خلیفه ی عباسی (381-363 ه) که با او دوستی بسیار داشت.
4 قصیده در مدح برادرش سیّد مرتضی به مناسبت تولد نوزادی یا تبریک عید و مانند آن.
3 قصیده در مدح القادر بالله خلیفه ی عباسی (422-381 ه).
3 قصیده در مدح دایی خود ابوالحسین احمد بن الحسین الناصر. در مدح ابونصر شاپور بن اردشیر وزیر، ابوعلی وزیر بهاء الدوله، صاحب بن عَبّاد، فخرالدین ابوغالب بن خلف، ابوشجاع فناخسرو پسر قوام الدین بهاءالدوله، نیز هر یک 2 قصیده سروده است. و در مدح کسانی مانند ابونصر بن صالح وزیر، آل المهلب، عمید الجیوش ابوعلی ابن استاد (یا اشتاذ) هرمز، شرف الدوله ابوالفوارس که پدرش را آزاد کرده با خود به بغداد برد و در سال 376 جانشین برادرش صمصام الدوله گردید، فخرالملک، و چند تن یا جای یا قوم دیگر، نیز هر کدام یک قصیده دارد. قصیده جایگاهی است در هنرنمایی شاعر، و در قصیده ی مدحیه، کمال هنرنمایی شاعر به ظهور می رسد. و چون قصاید مدحیه ی سیّد از نوعی خاص است، و با دیگر مدیحه ها تفاوت دارد، هنرنمایی او را در آنها، چند برابر می بینیم.
نویسنده ی شرح حال شریف رضی در سلسله انتشارات مناهل الادب العربی می نویسد:
او در مدح شاهان و خلیفگان ارزش والا و احساس بزرگواری خود را نگاه می دارد، اگرچه مشکلات سیاسی گاه او را ناچار به سپاسی یا جلب خشنودی و عطف توجه کسانی می کند، لیکن وی در این مدحیه ها نه خود را خوار می گرداند و نه از کرامت نفس و علوّ قدر خویش می کاهد… (1)
عبداللطیف شراره تحت عنوان «دوستی ها و مدیحه ها» می نویسد:
مدح در دیوان شریف بسیار است، لیکن با مدایح دیگر شاعران تفاوت بسیار دارد؛ وی آنها را به طمع درآمد یا برای چاپلوسی یا نفع معیّنی نگفته است؛ بلکه بیشتر آنها از جایگاه خویشی، یا دوستی یا مودتی صمیمانه بیرون آمده اند. راز چنین چیزی آن است که رضی، از یک سو به شاعری مشهور بوده است، و از سوی دیگر، پیوند استواری با بزرگان زمان خویش همچون خلیفگان و امیران و وزیران و ادیبان داشته است، لذا چاره نداشته جز اینکه به عنوان یک شاعر بزرگ و مشهور، آنان را بستاید و کارهای نیک و اقدامات با ارزش آنان را ارج گذارد، بویژه که همگی به کارهای بزرگی در زمینه های آبادانی و امنیت و جنگ، و گسترش معرفت و فرهنگ دست زده اند. (2)
مهم این است که در سیره ی شریف، گفتن شعر یک کالای تجارتی نبوده، بلکه ابزاری برای بیان مقاصد مهم، و جایگاهی برای شکایت کردن بوده است:
بَضائعُ قولٍ عندَ غیریَ رِبحُها… و عِندی خُسراناتها و الوَضائع (3)
کالاهای گفتاری است که دیگران بهره اش را می برند، و بهره ی من جز خسارت ها و پست شدن ها نیست….
این نکته هم گفتنی است که مدایح او برای خلیفگان و امیران، سرشار از انواع فخر و مباهات است، و برای آنان بسیار گزنده است، لیکن به همین امر اکتفا می کنند که مدح آنان در این قصیده وجود دارد، و چشمشان را بر روی آن تفاخرها و به مجد و شکوه بالیدن ها، می بندند.
پینوشتها:
1. مناهل الادب العربی (14)، ج 1، ص 8.
2. الشریف الرضی، صفحات 5-6.
3. دیوان، ج 1، ص 665 بضائع القول.
منبع مقاله:
جعفری، سیّد محمّد مهدی؛ (1388)، مجموعه ی اندیشه مندان ایران و اسلام احیاگر بلاغت علوی (مروری بر زندگی و آثار سیّد رضی)، تهران: نشر همشهری، چاپ اول
/م