خانه » همه » مذهبی » اجتهاد و تقلید

اجتهاد و تقلید

بخشی از مقدّمه ی رساله ی معرفت احکام شرعیه ضروریه مشهور به خلافیه

اجتهاد و تقلید

اصل این نسخه، بدون صفحه اول، به شماره 3864 در کتابخانه آیة الله گلپایگانی در قم موجود است. مرجع ما در احیای رساله ی مذکور همین نسخه است.

844369 - اجتهاد و تقلید
844369 - اجتهاد و تقلید

 

نویسنده: محقّق سبزواری
به کوشش: نجف لک زایی

 

بخشی از مقدّمه ی رساله ی معرفت احکام شرعیه ضروریه مشهور به خلافیه

اشاره:

اصل این نسخه، بدون صفحه اول، به شماره 3864 در کتابخانه آیة الله گلپایگانی در قم موجود است. مرجع ما در احیای رساله ی مذکور همین نسخه است.

اجتهاد و تقلید

غالب خواص و عوام به امور دینی رغبت بی حد می نمایند و اکثر خلایق به طاعات و عبادات و اقامت صلوات و جماعات اشتغال دارند و روز به روز در میل به معرفت مسائل شرعیه و دانستن امور دینیه می افزایند و در اجتماع مجامع و معابد و مدارس می کوشند، به خاطر فاتر فقیر محمد باقر السبزواری رسید که کتابی در معرفت احکام شرعیه ضروریه به عبارات فارسی بنویسد تا نفع آن جماعت را که از معرفت لغت عربی عاری باشند. شامل باشد، بر وجهی که مشتمل باشد در مسائل خلافیه بر آن چه در نظر این حقیر اصلح و اقوی است. چون امر مذکور متضمّن مصلحت دینیه بود و ثواب عظیم به سبب آن متوقّع بود امضای این عزیمت را لازم دانست و در تحریر کتاب مذکور شروع نمود و اطناب و اکبار و تعرض مسائلی که کمتر به آن احتیاج واقع می شود احترام نمود و به خلاف های معتدّبه اشاره کرده شد. امید که از ثواب آن به روزگار فرخنده آثار اشرف اقدس همایون اعلی شاهد عاید گردد و این ضعیف نیز از ثواب عالمان و مجتهدان بی بهره نباشد، و غالب ظنّ این فقیر آن است که در آن چه در این کتاب جهت مؤمنان ایراد نموده، شرط مناصحت به جا آورده و متابعت هوی و اغراض فاسد ننموده و در اندیشه تفکر از قدر ضروری تقصیر ننموده، امید که این ظن مطابق واقع باشد و اگر لغزشی شده باشد، عفو الهی شامل حال گردد. إنّه غفورُ رحیم.
و این کتاب مشتمل است بر مقدّمه و چند باب.

مقدّمه

چون مکلف در وقتی که در نماز یا عبادتی دیگر از عبادات شرعیه شروع می نماید بر وجه صحیح شرعی، قصد آن دارد که این فعل را به جهت اطاعت و فرمانبرداری خدای عز وجل به جای می آورم، پس باید که خدای عز وجل را بشناسد و بداند که این فعل را از او خواسته و این موقوف است بر آن که بداند که خدای عز وجل بندگان را به اطاعت امر نموده و از معاصی نهی فرموده.
و باید که بداند که احکام از حق- جل شأنه- بی واسطه به آدمی نرسیده و نمی تواند رسید و حق- جل شأنه- بعضی از خلق را برگزیده و ایشان را به جهات فضایل و کمالات بر سایر خلق تروجیح و مزیّت داده و ممتاز ساخته و ایشان پیغمبران و رسولانند که پیغام الهی به خلق می رسانند و ایشان را از تکالیف زمانی خبردار می کنند و ایشان را خدای عز وجل به معجزات و بیّنات مؤیّد ساخته و حجج واضحه بر رسالت و نبوّت ایشان نصب نموده، و تصدیق این مقدمات موقوف است بر معرفت و کمال و علم و قدرت و عدل و حکت الهی و این که او بر بندگان مهربان است و به گمراهی و ضلالت ایشان راضی نمی شود و دروغ گویان را متمکن از خوارق عادات نمی سازد.
و باید بدانند که پیغمبر آخرالزمان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) رسول و فرستاده اوست و آن چه از جانب او آورده، حق و صدق است و در آن دروغ و خلافی نیست.
و باید بداند که بعد از آن حضرات ائمه اثنا عشر حافظون احکام شرعند و هیچ وقت از امام خالی نیست و اگر در بعضی زمان ها مانند زمان ما امام زمان از نظر خلایق مخفی باشد از بدی خلق خواهد بود و از ترس دشمنان تا وقتی که مصلحت تقاضای ظهور آن حضرت کند. و باید که به معاد جسمانی و حشر و قیامت و بازگشت همه خلق به خدای عز وجل و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و عذاب قبر و سایر ضروریات دین اعتقاد جزمی و قطعی داشته باشد.
و بباید دانست که در معرفت امور مذکوره تقلید کافی نیست، چنان چه مکلف گوید: پدران ما این دین داشته اند و اهل شهرها و اکابر و اعیان و مشاهیر و علما این مذهب دارند، ما نیز به مذهب ایشان گرفته ایم، بلکه می باید که بر دین و مذهب خود حجت روشن داشته باشد که در روز قیامت در معرض سؤال و حساب به آن متمسک تواند شد و آن را از او قبول کنند و علامت این آن است که این حجت معقول باشد و چون بر عقول خالی از هوای نفس و اغراض فاسده عرض شود مقبول افتد و این به آن حاصل شود که سستی و کاهلی ننماید و فکر و اندیشه ی بسیار می کرده باشد و جست وجوی و تفحص می نموده باشد و با علما و دانایان و عاقلان حرف گوید و عرض حجج خود را بر ایشان می کرده باشد و نفس خود را از هواها و تعصّب ها و میل به مذهب آبا و اکابر بلده و دوستی با گروهی یا دشمنی با طایفه ای پاک سازد و غرض خود را حق جویی و حق بینی و حق سازد و در این ابواب به غیر از نجات و رستگاری معاد مطلبی دیگر نداشته باشد تا به حکم «والّذین جاهدُوا فینا لَنهدینّهم سُبُلنا» (1) توفیق هدایت و ارشاد یابد.
و بباید دانست که تکلیف خلق در این باب مختلف است:
بعضی که اهل ذکا و فطنت و عقول عالیه باشند و دل ایشان به دلیل های اقناعی قرار نگیرد و از اختلاف مذاهب و شبهات مشکله ارباب مذاهب خبر داشته باشد، ایشان را خوض در غوامض مسائل حکمت و کلام ضرور است و تفکر در سرایر و بواطن قرآن و احادیث لازم، تا عقاید خود را به براهین قویّه ی قطعی تحصیل کنند و دفع شبهات و مغالطات معاندان حق و فرقه باطله توانند نمود و حفظ حمایت دین حق توانند کرده، دیگران را در اضلال و اغوا[ی] اصحاب بدع و اهوا احتراز توانند نمود و همه خلق به این تکلیف مکلف نیست، بلکه اکثر خلق در معرفت مبدأ و معاد به آن چه در ظواهر آیات و احادیث به جهت ارشاد جمهور واقع شده اکتفا می توانند کرد و ظاهر آن است که در معرفت مبدأ ایشان را این کافی باشد که داند وجود آسمان ها و زمین و بادها و ابرها و باران ها و کوه ها و دریاها و حیوان و انسان یا چندین مصلحت و تدبیر که در خلقت هر یک شده و نظم و نسق که در این شهرستان ایجاد به عمل آمده و دلیلند بر وجود خالق و صانع قادر عالم حکیم مدّبر، بلکه هر ذره را از ذرات موجودات علوی و سفلی از سنبل تا سنبله و از جوزه تا جوزا چون به میزان عقل و اندیشه بسنجی و در تغیّر و زوال و انقلاب آن نظر کنی و در صنایع و بدایع وجود آن فکر کنید، هر یک گواهی دهند بر ربوبیت خالق اکبر و به ادنا تفکری دانی که آفریننده ی همه چیز به هیچ چیز شبیه نباشد؛ پس جسم نباشد و عرض نباشد و مکانی و زمانی نباشد، او را جزو و شریک نباشد و مانند و ندّی او را نباشد و به چشم مرئی نشود نه در دنیا و نه در آخرت، و حس و وهم و فهم به او محیط نگردد.
و در نبوّت کافی باشد که مکلف داند که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دعوی نبوّت نمودند، مانند قرآن معجزه ظاهر ساختند که تمامی خلق از آوردن مثل آن عاجز شدند با آن که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) امّی بودند و نزد استادی و معلمی کسب علم ننموده بودند، چنین کتابی آوردند که بر غوامض علوم و حقایق مشتمل است و چندین سال است که علما تفاسیر می نویسند و در حقایق آن فکر می کنند و مع هذا هر وقت سرّی تازه و دقیقه ای نو از اسرار و دقایق ظاهر می شود و هر عالمی به قدر استعداد و فهم خود از این دریای بی پایان آب حیات اغتراف حقایق می کنند و بر اسرار مکنون مطلع می شوند، و شریعتی آورده اند محکم متقن مبنی بر حکمت و تدبیر کلی که عقلا و حکما که صاحبان عقل های بلند باشند، اگر سال ها فکر کنند مزیدی بر آن نفهمند و دقیقه بر آن نتوانند گرفت و مع هذا اکثر خلایق شنیده اند و بر ایشان معلوم شده که در کتاب های پیشین که پیغمبران سابق که از جانب خدا آورده بودند اخبار از وجود آن حضرت شده و پیغمبران و امامان و عالمان امم سابقه به قدوم آن حضرت اخبار نموده اند و ایشان فرموده و از آن حضرت خوارق عادات آن حضرت همه شریف و قدسی، اعمال و اطوار آن جناب همه پاکیزه و علوی که صاحب هوش و بصیرت اگر هیچ دلیل دیگر نداشته باشد و تفکر در اخلاق و اغراق آن حضرت نماید می داند که صاحب این اخلاق و اعمال از کذب منزه است و از طلب دنیا و اغراض فاسده معرّا.
و در امامت کافی است که از اخبار و تواریخ و روایات که دیده باشد[کذا فی الاصل] شنیده بر او معلوم شد که هیچ یک از اصحاب حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) در هیچ فضلی از علم و حکمت و شجاعت و زهد و عبادت و شرف و نجابت و قرب محبت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک به مرتبه ی حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) نبوده و از آن حضرت خوارق عادات و اخبار به غیبات بسیار به ظهور آمده و آن چه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) در باب او گفته به حصر در نمی آید، و مع هذا در غدیر خم آن حضرت را به امامت نصب نموده و معامله غدیر و بسیاری از روایات که دلالت بر امامت آن حضرت می کند علما و اعیان اهل سنت نقل نموده اند که صاحب بصیرة اگر در احوال آن حضرت تأمّل نماید داند که چنین شخصی دعوی کذب و دروغ نمی کند، و او در دعوی امامت صادق است. نزدیک او به همین ادله که مذکور شد استدلال بر امامت سایر ائمه معصوم می تواند کرد، چون نص هر امام بر امام بعد و افضلیت ایشان بر اهل زمان و اعتراف مخالف و مؤالف بر کمال فضل ایشان و ظهور خوارق عادات از ایشان و اخبار حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن که امام دوازده خواهد بود، چنان چه در کتب مخالفین مذکور است و امثال این را و اگر قانع نشود و به مجموع این ادله علم و اطمینان حاصل می شود و زیاده بر این در عقاید، اکثر مردم را لازم نیست.
و می باید دانست که غرض از ایجاد انسان و آمدن به این جهان آن است که آدمی تحصیل زاد آخرت نماید و این جهان را مکان و مأوی و منزل سکان قرار ندهد و کوشش و جهد می نموده باشد در تحصیل آن چه در معاد نافع است. و مهم ترین آن چه باعث نجات و رستگاری این جهان می شود، تحصیل اعتقادات صحیحه که آدمی را از عقاب ابدی می رهاند و به ثواب سرمدی و نعیم بی زوال می رساند؛ پس در این باب کوشش بسیار نماید و جدّ و جهد و تعب و تفتیش تمام بر خود لازم داند و در اصلاح نفس و ازاله هواها و تعصب ها بکوشد و تفکر بسیار کند و هرگاه او را شبهه ای عارض شود او را باقی نگذارد و در دفع آن کوشد و طلب جواب نماید و اگر فکر او نرسد از جماعتی که ایشان را داناتر از خود داند، مدد طلبد و حل اشکال خود را از ایشان جوید.
و چون مکلف از تصحیح اعتقادات دینیه فارغ شود و به مذهب صحیح امامیه اعتقاد داشته باشد، چون در عبادات قصد آن داشته باشد که این عبادت را جهت فرمانبرداری حق تعالی می کنم باید که معلوم او باشد که این عبادت را بر این وجه خدای تعالی شأنه از او خواسته و چون معلوم شد که حکم از جانب خدا بی واسطه ی انبیا به خلق نمی رسد و پیغمبر ما(صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم پیغمبران است و بعد از رحلت آن حضرت حفظ شرع به ائمه هدی تعلق دارد و در این زمان به سبب غیبت امام زمان، وصول به خدمت آن حضرت به احکام فرا گرفتن متعذّر است و تکلیف به نماز و روزه ساقط نیست، پس طریق لامحاله است که در احکام به آن اعتقاد کنند و از طریقی است که رجوع کند به کتاب خدا و احادیث منقوله از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدی- سلام الله علیهم اجمعین- و به آن عمل نماید. لیکن چون کتاب و سنت دارد، مع ذلک قرآن و حدیث مشتملند بر امر و نهی، عام و خاص و مجمل و مبیّن و محکم و متشابه و مطلق و مقیّد و مفهوم و منطوق و دلالت صریح و ایما، ناسخ و منسوخ و غیرذلک، چنان چه در حدیث اشاره به آن شده، و معرفت این امور به مزید نظر و غموض ظن و فکر احتیاج تمام دارد و در معرفت احکام از نصوص از دانستن امور مذکوره چاره نیست.
ودر فهم مقدمات مذکوره، وجوه و شعب بسیار به هم رسد و جهت هر شق بعد از تأمّل به شبهه یا حجتی مرایی می شود و امام حاضر نیست که عرض اشکالات بر او شود و به سبب غیبت آن حضرت، در میان خلق شبهات بسیار به هم رسیده و راه ها و مغالطات و تشکیکات بسیار شده و در احادیث به جهت اسباب متعدده که تفصیل آن مناسب مقام نیست، اختلاف به هم رسیده و تحقیق حقایق امور مذکور به مزید دانش و حسن تمیز احتیاج تمام دارد. پس فهمیدن احکام از قرآن و حدیث همه کس را مقدور و میسر نباشد، بلکه مخصوص جماعتی باشد که به فهم و ادراک صحیح موسوم باشند و ریاضت های علمی کشیده باشند. بر علومی که در این ابواب دخل دارد، اطلاع حاصل کرده و راه ها و شبهه ها را در شبهه و مواضع اغلاط لفظی و معنوی را فهمیده و طریق استدلال و نظر صحیح را دانسته و صاحب این مرتبه مجتهد گویند.
و بر مجتهد لازم است که کمال سعی و اهتمام در معرفت احکام به جا آورد و خود را از هوی و تعصّب و مداهنه و مساهله، حُب جاه و ریاست منزّه دارد. خالصاً لله تعالی تأمّل در مسائل نماید آن که آن چه مفهوم او شود از روی ادله ی شرعیه به آن عمل نماید و چون تحصیل این مرتبه همه کس را میسّر نیست، بلکه بر اکثر خلق متعسّر است و بر بسیاری از ایشان متعذّر و تکلیف از ایشان ساقط نیست، وظیفه ی ایشان آن است که تقلید مجتهدین نمایند به آن چه مجتهد از کتاب خدا و ملت مصطفی و طریقه ائمه هدی اخبار نمایند و عمل کنند. وقول خدای عز وجل در قرآن مجید که «فلولا نفر من کل فرقةٍ منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدّین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون»(2) شاهد این دعوی است و همچنین کلام حضرت صادق(علیه السّلام) که فرمود:
من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فلترضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً فإذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فإنّما استخفّ بحکم الله و علینا ردّ وَ الرّاد علینا الرّادُ علی الله و هو علی حدّ الشرک بالله.
و میان علما خلافی ظاهر نیست در آن که غیرمجتهد را تقلید مجتهد می یابد نمود، لیکن شرط است که عادل باشد و تحقیق عدالت بعد از این خواهد آمد و احتیاط آن است که زیاده از عدالتی که در نماز امامت معتبر است در این جا مرعی دارند، چه باید که وثوق تمام به قول او داشته باشد، یعنی داند که از روی تشهّی و تعصّب و تقصیر و غرض های فاسده فتوی نمی دهد و مراعات احتیاط می کند، و حدیث طویلی از حضرت امام حسن عسکری(علیه السّلام) منقول است که «هرگاه از فقهای خود بدانند فسق ظاهر و تعصّب شدید و تکالب بر دنیا و حرام دنیا و اهلاک گروهی که بر ایشان تعصّب کنند هر چند مستحق اصلاح باشند و احساس نیست به گروهی که تعصّب ایشان کنند هر چند مستحق اظلال و اهونت باشند، پس تقلید ایشان کنند مانند طایفه یهود؛ دانند که خدای عز وجل ایشان را ذم نموده به تقلید فقها[ ی] فاسق را تا هر کس از فقها که صاین نفس خودند و حافظ دین خود و مخالف هوای خود، عوام را هست که تقلید او کنند. بد نمی باشد إلّا بعضی از فقهای شیعه نه جمیع ایشان. پس به درستی که هر کس که مرتکب قبایح و فواحش شود مثل فقهای عامه، یعنی اهل سنت، از او چیزی قبول می کند[کذا] و او را کرامتی نیست. و بسیار شده که تخلیط در آن چه از ما اهل بیت حمل شده، از این جهت که فاسقان از ما فرا گرفته اند و تعریف نموده اند بالتمام از روی نادانی و وضع کرده اند اشیا را در غیر موضع خود جهت قلّت دانش و گروهی دیگر عمداً دروغ گفته اند جهت حُب دنیا» و این حدیث طویل است. و در این باب راستی و صدق لسان اقوی از همه چیز است، چنان چه در احادیث منقوله از حضرت صادق و حضرت امام رضا(علیه السّلام) اشارتی بدان شده.
و بباید دانست که در مسائل شرعیه تقلید اموات نمی توان کرد و اگر کسی مجتهد نباشد و مرتبه استدلال نداشته باشد به مراجعت کتب حدیث و فقه عمل نمی تواند کرده، بلکه بر آن متعیّن است مراجعت به قول مجتهد حی. و بسیاری از مردمان در این زمان به محض آن که اندک زبان عربی فهمند یا بعضی از کتب حدیث نزد کسی خوانده باشند بر ترجمه مضمون حدیثی که مطلع شدند به آن عمل می نمایند و می گویند: به اخبار عمل می کنیم و خود در بیابان ضلالت سرگردان شده اند و گروه ضعیف العقل مانند خود را گمراه و سرگردان می کنند و از طریق حق و منهج سلف صالح بی عذری عدول ورزیده اند، و ایشان کسانی باشند که بدعت های تازه اختراع کنند و بنا بر حب ریاست دنیا حدیثی را که غلط فهمیده باشد یا تأویلی داشته باشند یا معارض اقوی داشته باشد، دعوی خود سازند و چون از اصول و قواعد علمیه چیزی ندانند غلط های عظیم کنند، و بسیار باشد که حدیثی که از مورد خاص واقع شده باشد نسبت به نظایر و اشباه آن تعمیم کنند و نفهمند که این قیاس مذموم است و مع هذا انکار قیاس کنند، و بسیار باشد که از مدلول چیزی بر مسأله دیگر ترتیب مغلطه و شبهه ضعیف غایبانه حکم کنند و مع هذا گویند: استدلال عقلی ممنوع است و به خبر عمل باید کرد و فرق میانه مدلول و غیر مدلول نکنند و انواع دلالات را نفهمند، و بسیار باشد که در مقابل نص مصلحت ها اعتبار کنند و گویند: چنین مصلحت ها منظور شارع است و مع هذا گویند: به غیر نص عمل نمی توان کرد و این گروه را ربطی به علوم نباشد و از مرتبه عوام بسیاری برتر باشند و اکثر علوم شرعیه و عقلیه را منکر باشند و گویند: ما به خبر عمل می کنیم نه به اصول؛ چه در و هم ایشان درآمده که عمل به خبر و اصول در مقابل یکدیگرند و ندانسته اند که کسی که عمل به اصول می کند عمل به خبر نمی کند و نفهمیده اند که در علم اصول بحث از کیفیت استدلال از قرآن و خبر می کنند و از معرفت این علم نصرت فهم در مقاصد قرآن و حدیث به هم رسد و با قرآن و حدیث مخالفتی ندارد و ندانسته اند که جمعی از حافظان و ناقلان اخبار و رؤسای علم اصول بوده اند و طامّات و ترّهات این گروه بسیار است و این مسلک ناقصان را که از بضاعت علوم بی بهره اند به جهت حُب و مشقّتی نباید کشید و به آسانی ریاست گروهی از عوام ایشان را حاصل شود و در هر حکم موافق اشتهار و آرزوی خود ترجیحی توانند کرد. اگر امروز مصلحت دنیا در چیزی دانند به حدیثی متمسک شوند و چون مصلحت تغییر یابد به حدیثی دیگر مخالف آن تمسک جویند.
و حکمت در وجوب متابعت مجتهد آن است که شعب افهام و افکار محصور نیست. گروهی که در افکار خود مقید به قواعد علمیه و موازین استدلالیه نباشند و علم های مقرر که سال های دراز علما و دانایان در تحصیل آن کوشیده اند و به تلاحق حق انکار و امعان انظار تنقیح و تخصیص داده ندانند و نخوانند و پیداست که نظر عوام و کسانی که به ایشان نزدیک باشند چون در مطالب علمیه استعمال شود چگونه خواهد بود. هرگاه در فهم مقاصد شرعیه مطلق العنان باشند چه غلط های رسوا خواهند کرد و عجیب تر آن که بعضی از ایشان به علمای سابق و سلف صالح بی اعتقاد باشند و گویند: طریق ایشان موجب اختلاف است و نفهمند که در این طریق اختلاف بیشتر است و کثرت چندان که به وحدت نزدیک تر است به اعتدال آشناتر. و گمان آن است که در سابق از زمان بعضی از عوام شیعه نیز این طریق داشته اند که می گفته اند که به ظاهر هر چیزی عمل می باید کرد و تمیز میانه خبر موثوق به و غیر موثوق به را لازم نمی دانسته اند و تأویل در هیچ چیز روا نداشته اند و جمع بین الادله را منکر بوده اند.
و بسیاری از ایشان در اعتقادات، مذاهب فاسده اختیار کرده اند چون جبر و تفویض و غلوّ و تجسم و امثال آن.
و از طایفه اهل سنت نیز گروهی که ایشان را ظاهریه و حشویه و ارباب جبر گویند: چون اصحاب احمد حنبل و داود ظاهری، این طریقه داشته اند. و بسی مذاهب فاسده و کفر و بطلان از آن قوم و طریقه ایشان تولد نموده، چنان چه کتبی که در معاملات ارباب ادیان نوشته شده بر بسیاری از آن مشتمل است.
و سخن در این باب بسیار است و مناسب این مختصر نیست. از شر اضلال این گروه به خدایِ عزِ وجلِ استعاذه باید جست و شکوه ی این قوم به خدا باید کرد. و باز این گروه جمعی دیگر هستند که به اجتهاد و تقلید قایلند، لیکن بنای اعمال ایشان بر اجتهاد نیست و به اجتهاد کسی اعتراف ندارند و تقلید کسی نمی کنند و غایت سعی که کنند آن است که چون در مسأله محتاج شوند رجوع به کتابی از کتب فقهیه کنند و آن چه در آن کتاب است مقبول متّبع دانند و پیش خود فکر کنند که محبت ما به این طریق قول خداست یا مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) یا ائمه هدی- صلی الله علیهم اجمعین- و اگر قول صاحب کتاب متبّع است، چرا در این متبّع نیست که به قول میت عمل نمی توان کرد و اگر قول یک کس که صاحب این کتاب است متبّع است، چرا قول جمهور در نفی عمل به این طریقه متبّع نیست.
و از ایشان گروهی باشند که به اجتهاد کسی در عصر خود قائل نباشند به گمان آن که هیچ کس از متأخران به سابقان نمی تواند رسید. و بسیار باشد که همین گروه از مجتهدان چون بمیرند امثال آن جماعت از منکران به آوازه از ایشان شنیده باشند چون دیگران ایشان را مجتهد دانند و به کتاب های ایشان عمل کنند. و بعضی باشند که منکر وجود مجتهد نباشند لیکن گویند: ما تشخیص نمی توانیم کرد و روی غرض یا سستی یا کاهلی یا بی دردی در امر دین و علت اهتمام به امور آخرت و اشتغال بسیار به مشاغل دنیویه یا بلادت و غوایت در این باب کوشش و جهد و تفحص و تفتیش ننمایند و گاه باشد که چون انکاری از جمعی شنوند بنا برلجاج و حسد و عناد یا وجهی دیگر بر آن تعویل نموده آن را غنیمتی شمرند و حجت خود سازند و دیگر جستجوی و تفحص نکنند. و باشد که در وهم بعضی درآید که مجتهد آن است که همه علمای عصر یا اکثر ایشان تصدیق اجتهاد او نموده باشند و فکر نکنند که کدام پیغمبر را اکثر اهل زمان قابل شدند و کدام مجتهد را در ازمنه سابقه غالب معاصران تصدیق و اذعان نمودند. و باشد که شیطان فریب بعضی از ایشان به این دهد که گویند ما عمل به احتیاط می کنیم و ندانند که از بسیاری از امور شرعیه تعارض میانه ی نفی و اثبات است، چگونه عمل به احتیاط توان کرد و اگر عمل به احتیاط می کنند هرگاه مقصد ایشان نفی مجتهد به قول مشهور، در این صورت طلب اجتهاد واجب عینی خواهد بود، چرا تمام اوقات خود را صرف طلب اجتهاد نمی کنند و در این باب عمل به احتیاط مرعی نمی دارند و این حرف از این گروه محض دعوی است که اگر تتبّع اقوال و مذاهب کرده بودندی و به کثرت اقوال و شدت تعبیر مراعات آن فهمیده بودندی، می دانستند و معترف بودند که عمل به احتیاط به مراعات اقوال نمی کنند و نمی توانند کرد.
و گروه دیگر مناقشه در عدالت کنند و گویند: اگر مجتهدی باشد، عادل نیست و به حقیقت عدالت را ندانسته اند و در این باب امری چند اعتبار می کنند که هیچ کس از سلف و خلف اعتبار نکرده اند. و ایشان تمیز میانه صغایر و کبایر ننموده اند و ندانسته اند که صغایر مادام که به حد اکثار و اصرار نرسد قدح در عدالت نمی کند و ندانسته اند که کبایر تا مشاهده نشود یا به حد ثبوت شرعی نرسد قدح عدالت نمی کند و ایشان به این عمل نمی نمایند، بلکه به گمان ها و وهم ها و حمل افعال ذوجهات بر محافل بلکه گمان بد به اموری که ملتی است و دیگری مکلف به اعتبار او نیست، در عدالت شخصی تأمّل کنند و در این ابواب وقت زیاده از حد اعتدال کنند و بعضی عبادات متأخران را نفهمیده شاهد حال خود سازند. و نشنیده اند که کتاب و سنت از اعتبار این امور خالی است بلکه اسائت ظن مخطور و منهی. و از این جماعت کسانی باشند که هیچ کس را در دنیا عادل ندانند و به هفتاد و هشتاد رسیده باشند و هرگز نماز جماعت نکرده باشند، چه جای جمعه و امثال چنین عادات و اطوار بسیار است و مواضع تدلیس و مخادع تلبیس ابلیس بی شمار. طلب هدایت و راه مستقیم از خدای عز وجل باید نمود طریقه ائمه هدی را قدوه و متبوع خود ساخت.
و طریق شناختن مجتهد آن است که اگر خود صاحب تمیز به مرتبه اجتهاد باشد و با او مناظرات علمیه نمایند یا به تصنیفات و ترجیحات او نظر نموده تشخیص حقیقت حال کند و اگر او را مرتبه تمیز نبوده باشد مراجعت به جماعتی کند که صاحب تمیز و دیانت باشند و به شهادت ایشان، هرگاه موجب ظن باشد، عمل نماید و احتیاط آن است که مادام که تحصیل ظن اقوی تواند نمود به ظن اضعف اکتفا ننماید، بلکه تفحص و تفتیش بسیار کند و از حال مصدّقان و منکران و تمیز و دیانت و مخالفت و غرض داری ایشان نیز بحث باید نمود تا حقیقت بر او ظاهر شود. و لازم است که هرگاه در عصری چند مجتهد باشند، تقلید اعلم به احکام شرع مبین در صواب نماید و مخالفتی در این باب از اصحاب به خاطر نیست، بلکه حکم به فسق مقلد غیر اعلم در کلام ایشان مذکور است و از قرآن و حدیث بر متابعت اعلم موجود است، بلکه صریح شاهد است؛ قال الله تعالی: « أفمن یهدی إلی الحقّ أحقّ أن یُتّبع أم من لایهدّی إلّا أن یهدی»(3) و طریق تشخیص اعلم نیز به بحث و تفحص و تفتیش می شود و در این امر اهتمام باید نمود و لیکن در این باب اغلاط بسیار واقع می شود و اشتباه می افتد و دوستان دین به انواع خدعه و فریب خود را عالم و اعلم فرا می نمایند و صاحب تمیز حقانی که حق فهمد و حقّ گوید: در این باب کم است و در میزان تشخیص این راه شبهه ی بسیار، لیکن چون مکلف به حسب وسع و طاقت خود، مناسب عقل و پایه بافت خود کوشش کند و به خدای عز وجل استعانت جوید و یاری و مددکاری طلبد، امید آن هست که این حقیقت بر او روشن شود و از فریب شیاطین جن و انس خلاصی یابد و اگر اشتباه باقی ماند، دست از احتیاط در عمل باز ندارد.
و الله الموفق و المعین.

پی نوشت ها :

1-عنکبوت(29)، آیه 69.
2- توبه(9) آیه 122.
3-یونس(10)آیه 35.

منبع مقاله :
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد