نگاهی تحلیلی به تکاپوهای فکری شریعت سنگلجی
چکیده
شریعت سنگلجی از مشهورترین مروّجین اندیشه اصلاح دینی در ایران معاصر (عصر رضا شاه پهلوی) است. این نوشتار با نگاهی گذرا به زندگانی فکری شریعت سنگلجی، دیدگاه های او را درباره آموزه های توحیدی و امامتی شیعه مورد مداقه قرار می دهد. در راستای این هدف، نویسنده پس از بیان زندگانی و شیوه های تبلیغی شریعت سنگلجی، آموزه های اصلاح دینی و اصول تعالیم او از جمله مبارزه با خرافات را مطرح می کند. نگاه حکومت پهلوی به آموزه های شریعت وی و خاستگاه فکر اصلاح دینی او از طریق معرفی اساتیدش و عقایدشان از جمله شیخ حسن سنگلجی و سید اسد الله خرقانی و نیز ارتباط تفکر اعتقاد دینی شیخ هادی نجم آبادی با تفکر و اصلاح دینی او، از دیگر مباحث مطرح در مقاله حاضر می باشند. در نهایت، نویسنده مقاله خویش را با بیان ارتباط فکر اصلاح دینی شریعت با آموزه های وهابیت و ذکر اسامی درس آموختگان او، به پایان می رساند.
واژگان کلیدی:
شریعت سنگلجی، اندیشه اصلاح دینی، تعالیم و خاستگاه فکری، شیخ هادی نجم آبادی.
مقدمه
آنچه امروزه با عنوان هایی مانند: «فکر اصلاح دینی»، «بازگشت به قرآن»، «مبارزه با خرافات دینی»، «پیروی از سلف صالح» و «اسلام نخستین و بی پیرایه» شناخته می شود، از حوزه های مهم و تأثیر گذار در اندیشه دینی مسلمانان است. از دیرباز گروه های گوناگونی در جهان عرب- با گستره وسیعی از دیدگاهها- خود را داعیه دار این اندیشه می دانند. در ایران نیز از نیمه دوم سلطنت خاندان قاجار، چنان رویکردهایی را می توان یافت؛ کسانی چون سید جمال الدین افغانی (اسد آبادی)، حاج شیخ هادی نجم آبادی، سید اسدالله خرقانی و… چهره های شاخص این اندیشه در آن دوران بودند.
در مطالعه سیر اندیشه اصلاح دینی در ایران معاصر، دوران رضا شاه پهلوی جایگاهی ویژه دارد. در این زمان، فضای فرهنگی حاکم بر محیط های رسمی کشور، برای مدعیان تفکر در حوزه «اندیشه ی اصلاح دینی» بسیار مناسب بود. در آن سال ها، شریعت سنگلجی و احمد کسروی، از مشهورترین چهره های این جریان فکری بودند. پس از ایشان می توان از کسانی چون؛ حاج میرزا یوسف شعار تبریزی، شیخ محمد خالصی زاده، علی اکبر حکمی زاده، عبدالرحم فرید تنکابنی و… یاد کرد.
شریعت سنگلجی در تمام سال های تکاپوهای خود به «دعوت اصلاح دینی» می پرداخت. کسروی نیز چنان بود، اما در سال های پایانی حیات خود، «پاکدینی» را عرضه کرد و در عمل از اسلام خارج شد.
این نوشته برآن است تا با نگاهی گذرا به زندگی فکری شریعت سنگلجی، دیدگاه های او را درباره آموزه های توحیدی و امامتی شیعه مرور کند.
زندگانی شریعت سنگلجی
حاج شیخ رضا قلی سنگلجی در سال 1310ق در تهران به دنیا آمد. پدرش شیخ حسن سنگلجی و پدر بزرگش میرزا رضا قلی (از شاگردان شیخ محمد حسن صاحب جواهر) بودند. وی در سال های کودکی از جانب پدر به «شریعت» ملقب و به همین عنوان مشهور گشت.
شریعت سنگلجی تحصیلات دینی را ابتدا نزد پدر خود آغاز کرد. دوره های پایانی سطح فقه را در محضر شیخ عبدالنبی نوری به انجام رساند و از مجالس شیخ فضل الله نوری نیز استفاده کرد. در فلسفه به درس میزا حسن کرمانشاهی رفت و در عرفان از محضر میرزا هاشم اشکوری بهره برد. پس از آن به نجف رفت و در حلقه درسی آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی جای گرفت.(1)
وی پس از بازگشت به تهران، تدریس و تبلیغ را پیشه کرد و سرانجام در 9 محرم 1363ق (15 دی ماه 1322ش) در تهران در گذشت (2) در زیر زمین دارالتبلیغ خود به خاک سپرده شد.(3)
شیوه های تبلیغی شریعت سنگلجی
شریعت سنگلجی دو سال پیش از رفتن به نجف کارهای تبلیغی خود را آغاز کرد. وی ابتدا در منزل پدرش سخنرانی می کرد.(4) او برای حاضران صندلی می گذاشت و خود بر صفّه ای چوبی، روی صندلی می نشست و سخن می گفت. در آن سالها، بیشتر شرکت کنندگان مجالس او افسران ارتش و- در درجه بعد- کارمندان دولت بودند؛ اما کاسبان، تاجران، طلاب و عالمان دینی به آنجا نمی آمدند (5)
شریعت پس از بازگشت از نجف (1340ق/ 1300 ش) کار دینی خود را به تبلیغ منحصر کرد و چون از مجالسش استقبال می شد، جلسات را از منزل پدر به شبستان مدرسه وکیل الملک کرمانی (در محله سنگلج) انتقال داد. در سال 1318 شمسی بخش هایی از سنگلج- از جمله مدرسه وکیل الملک- ویران شد و شریعت، به ساخت دارالتبلیغ دیگری که از جنبه معماری نمونه بود (در خیابان فرهنگ) همت گماشت. این مکان که به نام «دارالتبلیغ شریعت سنگلجی» شناخته می شد، از اوایل سال 1319 ش تا زمان درگذشت شریعت در سال 1322ش، پذیرای علاقه مندان دیدگاه های اوبود.(6)
ساختمان درالتبلیغ دو طبقه بود؛ طبقه بالا حالت ایوان وسیعی را داشت که به طبقه پایین مشرف بود. حاضران در طبقه اول روی فرش می نشستند؛ اما آنانی که در طبقه دوم بودند، روی صندلی می نشستند و سخنرانی های شریعت را می شنیدند.(7) این ساختمان هنوز هم به همان شکل در خیابان فرهنگ باقی است.
شریعت در زمان اقامت در سنگلج برای برخی از خواص پیروان خود، تفسیر قرآن می گفت؛ اما پس از بنیانگذاری دارالتبلیغ، چند جلسه تفسیر داشت. برخی شاگردانش نیز با اجازه او درس تفسیر قرآن دایر کردند.(8)
مبارزه با خرافات؛ روح تعالیم شریعت سنگلجی
شریعت سنگلجی در مجالس تبلیغی خود، به نقد آنچه خرافات و پیرایه های بسته شده بر اسلام می دانست پرداخت. در این زمان، جوانان و روشنفکران بسیاری در حلقه درس و بحث و خطابه وی حاضر می شدند.(9) یکی از رثاگویان او در مقاله ای که برای بزرگداشتش نوشته، به این موضوع اشاره کرده است:
امروز شاید بتوانیم متجاوز از ده ها هزار نفررا نشان دهیم که در سایه تربیت این مرد بزرگ [و] متدین به دین حنیف اسلام با اطلاع از حقیقت این دین [شده اند] و متخلق به اخلاق حسنه با اعتقاد به لزوم اخلاق نیک برای سعادتمند بودن هستند مرحوم شریعت سنگلجی با شجاعتی بی نظیر و بدون بیم و هراس از غوغای عوام، خرافاتی را که قرنها گوهر تابناک اسلام را در میان گرفته و نهان ساخته بود به دور ریخت و بطلان بسیاری از عقاید سوء و بدعت های زیان بخش و افسانه ها و خرافات و احادیث و اخبار دروغی را با دلایل علمی و عقلی و کتابی به اثبات رسانیده و در چند مورد که بطلان این خرافات به زبان یک عده از متظاهرین به دیانت تمام می شد، با این دانشمند بزرگ گاه گاهی ابراز مخالفت می کردند؛ ولی آن مرد شجاع و توانا به هیچ وجه نترسید و سخنان و اندیشه های بزرگ خود را با صراحت بیشتری دنبال کرد… ولی این مبارزه و تلاش دایمی اثر خود را بخشید. در عین حال که روح توانای این مرد از آسیب های یک مبارزه و مجاهده طولانی رونق و توانایی بیشتری می گرفت، جسم نحیف او آسیب می دید و سلامت از مزاجش دور می شد؛ به طوری که در ده سال اخیر که مبارزات او پیوسته قدرت یافت، پیری زودرس و بی موقع، با سرعت بسیار گل جوانی او را پژمرده ساخت و بالأخره در سال اخیر انحراف سلامت مزاج آن مرحوم به جایی رسید که غالباً بیمار بود. مع هذا؛ منبر خود را ترک نمی گفت و غالباً با داشتن تب به منبر میرفت و مبارزه و مجاهده خود را دنبال می کرد (10)
مخالفان شریعت سنگلجی بر آن بودند که او مرعوب عقاید وهابیه و بعضی از نویسندگان متجدّد مصری بود (11) و مردم را گمراه می کرد. موافقان او نیز چنین می پنداشتند که وی از به دام افتادن جوانان تحصیل کرده به دامن «داروینیسم»، «ماتریالیسم» و «کمونیسم» جلوگیری کرده است.(12)
اصول تعالیم شریعت سنگلجی
مهمترین مسائلی که شریعت سنگلجی آنها را انکار می کرد عبارتند از: «غیبت امام زمان (عج)»، «رجعت»، «معاد جسمانی»، «شفاعت» و «معجزه های انبیا»؛ وی برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) معجزه ای جز قرآن نمی شناخت.(13)
سنگلجی در کتاب توحید عبادت به نمونه هایی از شرک های موجود در جامعه اسلامی پرداخته و آنچه را حقیق توحید می دانست، نشان داده شده است (14)؛ در کتاب کلید فهم قرآن رویکرد های تفسیری خود را ارائه کرده است (15) و در کتاب محوالموهوم برآن است تا نشان دهد انبیا و اولیایی مانند: حضرت الیاس، حضرت عیسی و حضرت خضر در گذشته اند.(16) ناشران این آثار، آنها را نگاشته «علامه معظم» و «مصلح کبیر، آیة الله شریعت سنگلجی» می دانند.
یکی از پژوهشگران، نگاه شریعت سنگلجی به مهدویت را چنین توصیف می کند:
در ایران سالهای اخیر شریعت سنگلجی که آموزه ها و «تز» اساسی وی را در کتاب [های] اسلام و رجعت و کلید فهم قرآن در می یابیم، با کوششی خستگی ناپذیر تا هنگام مرگ خود سعی داشت که بدون نسخ اسلام با نقد پاره ای از احادیث و اخبار مربوط به ظهور مهدی موعود، عنصر قیام به سیف و ظهور مسلحانه، و مایه جنگ و انتقامجویی را از آن بزداید و جنبه رهبری شخصی را نیز از آن حذف نماید و بدان بیشتر صورت یک نهضت ترقی خواه دسته جمعی و اجتماعی بدهد و آن را جهان بینی مقبول نسل نو قرار دهد.(17)
شریعت سنگلجی که حتی توجه محیی الدین عربی را به مسأله امام دوازدهم خوش نداشت، (18) در جایی گفته بود: «ما منتظر امام زمان نیستیم!».(19) بر اساس گفتاری دیگر، وی برآن بود که «شخصی خواهد آمد و مهم نیست که ما بدانیم کیست، بلکه تنها باید خدایی باشد».(20)
نکات اساسی دیدگاه شریعت سنگلجی درباره رجعت را باید در کتاب اسلام و رجعت، اثر عبدالوهاب فرید تنکابنی یافت. وی از شاگردان شریعت بود و این کتاب را در ادامه سخنرانی «مصلح معظم و دانشمند محترم آقای شریعت سنگلجی» درباره نفی رجعت مورد اعتقاد شیعه نگاشت.(21) با این وجود برخی آگاهان برآن بودند که این کتاب نگاشته خود شریعت بود؛ اما به نام فرید تنکابنی منتشر شد.(22) سخن وی در این کتاب این است که موضوع «رجعت شخصی» و بازگشت برخی بزرگان هدایت و امامان کفر به دنیا با دلایل عقل و نقلی همخوان نیست. نشر دیدگاه های شریعت سنگلجی درباره رجعت نقطه آغاز مخالفت گروهی از عالمان شیعه با او بود:
کتابی به نام رجعت از جانب شریعت سنگلجی منتشر شد که های [و] هویی به راه انداخت. تا آن زمان علما نسبت به نظریات و آرای شریعت و گفتار و نوشته های او نحوه تبلیغ او و تشکیل کلاس های تدریس بی طرف بوده و مهر سکوت بر لب نهاده بودند؛ اما شریعت در منابر مختلف خود کلیه مباحثی که بعد ها در کتاب رجعت آمده است [را] با بیانات خود تشریح نموده [و]… این نارضایتی ها اوج گرفت و موجب پرسش از محضر آیة الله آقا شیخ عبدالکریم حائری، مرجع تقلید شیعیان شد و جناب ایشان در قبال این استفتا ضمن اینکه رجعت را تأیید کردند، شریعت سنگلجی را تکفیر ننموده اند؛ زیرا اگر حکم تکفیر داده می شد، موجب سختی و لجاج پیروان شریعت شده و خواهی نخواهی مذهبی جدید به مذاهب اسلامی افزوده می گردید؛ زیرا هم چنان که گفته شد، اکثر افسران و کارمندان عالی رتبه دولت و شعرا و نویسندگان و مدیران جراید و جوانان تحصیل کرده، همه و همه دلبسته شریعت بودند.(23) شریعت سنگلجی بحث درباره شفاعت را در کتاب توحید عبادت آورده است. او این اعتقاد را «یکی از مسائل مهمه ی دینی» و «از مسلمانان دین مبین اسلام» دانسته و نوشته که در «چگونگی آن، در میان فرق اسلام اختلاف وجود دارد».(24) وی در شرح «عقیده شرکیه در شفاعت»، به «عبادت انبیا و اولیا» و «خضوع و خشوع در مقابل ایشان» و نیز «گریه و زاری» در مجالس عزاداری- در کنار گناهکاری- به امید شفاعت اشاره کرده است.(25)
سنگلجی برخی مصداق های شرک در میان مسلمانان را این گونه می شمارد:
سبحان الله! زحمات پیغمبر و ائمه دین چه شد؟ تعلیمات سیدالمرسیلن کجا رفت؟ خون ها ریخته شد تا توحید حقیقی برقرار گردید! چرا مسلمانان توجهی به حفظ آن توحید ندارند؟ چرا کتاب خدا و سیره رسول را نمی خوانند؟ همان شرکی که قرآن و سنت نهی کرده، در میان بسیاری از مسلمانان به طور بارزتری منتشر است: قبرپرستی، سنگ پرستی، درخت پرستی، مرشد پرستی، تبرک به سنگ قدمگاه، سقاخانه و هزاران چیز ها از این قبیل…(26).
وی همچنین در فصلی جدا، به شرک بودن «استفاده از حلقه، انگشتر، نخ و امثال آنها برای رفع بلا یا دفع آن» پرداخته است (27) در ادامه، بحث قربانی برای غیر خدا را مطرح می کند و نتیجه میگیرد:
آنچه امروز به اسم امامزادگان یا حضرت ابوالفضل یا ائمه هدی قربانی می کنند، چنانکه شخص عاملی میگوید: ای امامزاده! این گوسفند را در راه تو کشتم! یا می گوید: ابوالفضل! این گوسفند را به نام و قربانی می کنم که مثلاً بیمارم را شفا بدهی!»، شرک است.(28)
پس از آن به موضوع «نذر برای غیر خدا» می پردازد و می گوید که راه درست نذر این است که بگویید:
خداوندا! این قربانی را برای تو نذر کردم و ثواب این قربانی را هدیه روح مقدس حضرت سیدالشهدا یا ائمه یا اولیای دیگر کردم و مورد و مصرفش را فقرا و دوستان ائمه هدی قرار دادم.(29)
وی هنچنین؛ «استغاثه به غیر خدا» را شرک (30) و «غلو در انبیا و صالحین» را «سبب کفر بنی آدم» می داند.(31)
نگاه حکومت پهلوی به آموزه های شریعت سنگلجی
همان طور که گفته شد، یکی از ویژگی های شریعت سنگلجی آزادی عمل او در زمان سخت گیری رضا شاه نسبت به شعائر مذهبی شیعه بود؛ غیر از کشف حجاب و ترویج شراب خواری، رقص و آواز، نمونه هایی از این سختگیری ها را در ممنوع بودن روضه خوانی- حتی در مسجد ها و خانه- و جلوگیری از برگزاری جشن های نیمه شعبان می توان دید (32) رضا شاه، خود نیز در برخی موارد چنین نگاه هایی داشت. مخبر السلطنة هدایت ضمن شرح رویدادهای سال 1308 ش می نویسد:
روضه خوانی که در [زمان] وزارت جنگ [رضا شاه] پهلوی در قزّاق خانه می شد، از اول سلطنت در تکیه دولت می شود. فقط روزهاست و نه به آن طمطراق که در زمان ناصرالدین شاه میشد. پس از اتمام مجلس، جلوی در تکیه، طرف باغ، قدری مکث می شد. روزی فرمودند: «به سیدالشّهدا خیلی ارادت دارم، اما این اندازه گریه و زاری چه لزومی دارد» [محمد علی] فروغی گفت «می شود کم کرد».(33)
عدم برخورد حکومت با شریعت سنگلجی، بسیاری را به این باور رسانده بود که وی مورد حمایت دربار است.(34) یکی از نمود های مهم این موضع گیری ها جلوگیری از انتشار نقد کتاب اسلام و رجعت بود؛ این دستور از سوی وزیر معارف وقت (علی اصغر حکمت) صادر شد.(35) به همین دلیل برخی آگاهان معتقد بودند که شریعت با وجودی که توانایی هرگونه اقدامی را داشت، به واکنش در برابر مخالفان خود روی نیاورد.(36)
در کنار موضع حمایت گونه حکومت نسبت به شریعت سنگلجی، رضا شاه، شخصاً به او علاقه داشت و او را عالم و دانشمند می دانست. در سال 1311ش که تاگور، فیلسوف مشهور هندی به ایران آمد، بنا بود یکی از عالمان دینی ایران با او به گفتگو و مناظره بپردازد؛ رضا شاه گفته بود: «فقط بچه محل ما، شریعت، می تواند با او گفتگو کند!». پس از آنکه جلسه بحث با خروج تاگور نیمه تمام ماند و در عمل به نفع شریعت سنگلجی ختم شد، (37) رضا شاه با شنیدن آن بر سخن پیشین خود تأکید کرده بود (38). در هر حال عدم جلوگیری حکومت رضا شاه از اصلاحات دینی شریعت سنگلجی امری آشکار است که بادی علت آن را حداقل در همسانی رویکردشان نسبت به برخی شعایر مذهبی شیعه دانست.
خاستگاه فکری شریعت سنگلجی
دو تن از اساتید سنگلجی نیز- مانند وی- دغدغه اصلاح دین داشتند: شیخ حسن سنگلجی (پدر شریعت) و سید اسدالله خرقانی که هر دو از شاگردان حاج شیخ هادی نجم آبادی (یکی از ارکان داعیان فکر اصلاح دینی دوره قاجار)، بودند.
شیخ حسن سنگلجی
به روایت یکی از شاگردان شریعت، شیخ حسن سنگلجی از دوستان و یاران شیخ هادی نجم آبادی بود.(39) میرزا محمد خان قزوینی درباره وی می گوید: «گویا معروف به آزاد خیالی از خیل و خیم مرحوم حاجی شیخ هادی (نجم آبادی) بوده است.» (40) شیخ حسن از نزدیکان سید جمال الدین افغانی (اسد آبادی) بود و آنگونه که برادر شریعت گفته است، سید جمال الدین مدتی در خانه شیخ حسن سکونت کرده بود. وی شبها قرآن می خواند و گاه که آیه ای توجه اش را جلب می کرد، صاحب خانه را بیدار می کرد و او را به آنچه یافته بود، توجه می داد! براساس این روایت، شیخ حسن سنگلجی تحت تأثیر اندیشه های سید جمال الدین بود.(41) آگاهان تاریخ می دانند که سید جمال الدین در هر دو سفرش به تهران، در منزل حاج محمد حسن امین الضرب سکونت داشت؛ اما در مدت هفت ماهی که در شهر ری بست نشسته بود- که اوج فعالیت وی بر ضد حکومت ناصری نیز بود- در منزل شخصی به نام «شیخ حسن» زندگی می کرد (42) بر همین پایه است که با احتمالی قریب به یقین می توان گفت که این شیخ حسن همان پدر شریعت سنگلجی بوده است.
سید اسدالله خرقانی
سید اسدالله خرقانی- که شریعت سنگلجی از درس تفسیر قرآن او بهره گرفته بود- نیز از نزدیکان شیخ هادی نجم آبادی (43) و از طلاب فاضل و خواص درس وی به شمار می رفت.(44) زمانی که سید جمال الدین در تهران اقامت داشت، خرقانی هم با وی ارتباط داشت.(45)
بنابر آنچه گفته شد، شریعت سنگلجی با یک واسطه شاگرد فکری شیخ هادی نجم آبادی و بعد سید جمال الدین اسد آبادی بوده است و دانستن رویکرد اصلاح دینی این دو استاد، خاستگاه فکری شریعت سنگلجی را نشان خواهد داد.
فکر اصلاح دینی در اندیشه سید جمال الدین افغانی (اسد آبادی)
برخی نمود های اصلاح دینی مورد نظر شریعت سنگلجی را در اندیشه سید جمال الدین نیز می توان دید. اینگناس گلدزیهر، خاور شناس یهودی اروپایی که از نزدیک با فعالیت های سید جمال الدین در مصر آشنا بود، (46) وی را بنیانگذار «نهضت وهابی فرهنگی» در آن سرزمین خوانده است.(47)
محمد البهی، استاد و رییس پیشین دانشگاه الازهر نیز سید جمال الدین را راهپیمای همان مسیری خوانده است که ابن تیمیه در آن قدم بر می داشت.(48) میرزا رضا کرمانی هم در بازجویی های خود گفته است: «سید اصلاً پرستش مصنوعات را کفر می داند و میگوید صانع را باید پرستید و سجده به صانع باید نمود نه به مصنوعات. طلا و نقره نمودن مزار و مرقد را معتقد نیست».(49)
بنابراین، می توان گفت که میان اندیشه اصلاح دینی شریعت سنگلجی با سید جمال الدین- که با یک واسطه بر او تأثیر داشته است- همسانی هایی وجود دارد و بر همین اساس بود که شریعت، سید جمال الدین را شخصی «موحد» می دانست.(50)
فکر اصلاح دینی در اندیشه شیخ هادی نجم آبادی
شیخ هادی نجم آبادی (معلم شیخ سنگلجی و سید اسدالله خرقانی) را باید یکی از تأثیر گذاران تاریخ معاصر ایران دانست. این اثر گذاری را می توان در روایت های تاریخی کسانی که او را از نزدیک می شناختند جستجو کرد. میرزا محمد خان قزوینی- که محضر شیخ را درک کرده بود (51)- می نویسد: «او مجتهد، اما در باطن آزادمنش و روشنفکربود… او مردم را به شک می انداخت و عقاید موهوم را نابود می کرد و التی برای بیداری گروه بزرگی از اجتماع بود».(52) مهدی ملک زاده- که پدرش، ملک المتکلمین و از همراهان شیخ بود- (53) نیز اکثر روشنفکران دوره ناصری را تربیت یافتگان دبستان این روحانی بزرگ دانسته است.(54) سید حسن تقی زاده، مشروطه خواه مشهور نیز معتقد است که شیخ مانند سید جمال الدین بسیار آزادی طلب بود و تأثیر بزرگی در ایران داشت.(55)
تنها اثر به جای مانده از شیخ هادی نجم آبادی تحریر العقلاء نام دارد که می توان دیدگاه های او را در این کتاب یافت. وی در جای جای این کتاب به طرح بحث های اجتماعی پرداخته و اسباب انحطاط اعتقادی امت های پیشین و جامعه خود را بیان کرده است.(56) در بخشی از کتاب نیز تنها به تحلیل شیعیان می پردازد و برخی از مصداق های شرک گرایی آنها را بر می شمارد.(57) بسیاری از مصداق های انحطاطی مورد توجه شیخ را می توان در واژه «غلو» خلاصه کرد. از نظر وی، یکی از مهمترین اعتقاد های باطلی که شیعیان را از اصل اسلام دور کرده است، بزرگداشت بیش از اندازه اولیای خداست.
شیخ هادی نجم آبادی در بخشی از کتاب تحریرالعقلاء نوشته است که بسیاری از شیعیان چنان می دانند که چون شیعه علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستند یا بر امام حسین (علیه السلام) گریه کرده اند، پس در قیامت معذب نیستند، یا آخرالامر به شفاعت شافعین نجات خواهند یافت. او این باور را «اوهام» و مخالف قرآن خوانده است.(58) او مانند بسیاری از داعیان فکر اصلاح دینی معتقد است که از اسلام جز اسم و از قرآن جز خواندن، چیزی باقی نمانده است. به اعتقاد وی شیعیان چنان می اندیشند که قرآن تحریف شده و ناقص است و قرآن اصلی و کامل- به ترتیبی که نازل شده- در نزد امام غایب است. از نظر نجم آبادی شیعیان، قرآن هدایت گر را از مبین بودن و مبیّن بودن انداخته و دلخوشی اند که بعد از اعتقاد به کفایت ولایت امامان برای نجات، تنها تعزیه داری و گریستن و گریانیدن بر حضرت امام حسین (علیه السلام) و اصحابش، اعمال عبادی مورد رجحان است و بر همین اساس اموال خود را به جای استفاده در کارهای مفید، برای این مقصود صرف می کنند؛ ایشان دلخوش اند به گریستن و گریانیدن و چنین می اندیشند که چون ولایتشان صحیح است و تعزیه داری می کنند، هر عمل ناشایتی که انجام دهند، در روز قیامت حل و فصل خواهد شد!
شیخ سپس روایاتی چون «حب علی حسنةٌ لایضرّمعها سیئة» را نفی می کند و می نویسد:
«این اعلی مراتب شرک است که داری زحمت ها می کشی [و] به ادلّه و براهین و آیات قرآنیه و اخبار ثابت می نمایی که حقیقت توحید همین است».(59) او در بخش دیگر از کتاب، معتقدان به شفاعت را «غافلان از حقیقت توحید» می خواند و دستور می دهد که ایمان به خداوند باید «بلاشفیع» باشد.(60) در فرازی دیگر نیز چنین می انگارد که برخی کسانی که به معصیت میل دارند، باوری را بر می گزینند که عفو و خلاص از عقاب آخرت در آن باشد؛ پاک شدن گناهان به سبب بکاء بر حسین و اعتقاد به «حب علی لا یضرّه سیئة» نمونه های از این باور هاست.(61)
آنچه گفته شد، نمونه ای از رویکرد اصلاح دینی شیخ هادی نجم آبادی بود که مانند آن را در تمام فرازهای کتاب تحریرالعقلاء میتوان یافت.(62) نکته مهم این است که کتاب مورد نظر، از دست نوشته های شیخ- که در مجالس خود به شاگردانش انتقال می داده- فراهم آمده است.(63) او این گفتارها را «قول و بیان عقلاء» می نامید.(64)
اعتقاد دینی شیخ هادی نجم آبادی و ارتباط آن با فکر اصلاح دینی او
شیخ هادی نجم آبادی به سبب رویکرد های ویژه اش (که در نگاه قزوینی «به شک انداختن مردم» و «نابود کردن عقاید موهوم» بود)، از سوی برخی عالمان درجه اول تهران چون سید صادق طباطبایی و میرزا حسن آشتیانی خارج از دین شمرده شد. در برخی از نقل ها آمده است که ایشان حتی بر فراز منبر «اللهم العن الهادی» می گفتند! (65)
یکی از نسبت هایی که به شیخ داده می شد، اعتقاد به «بابیت» بود.(66) به اعتقاد بسیاری از مردم، او از اعضای سری فرقه بابیه به شمار می رفت.(67) مروری بر نوشته های بابیان (ازلیان) و بهاییان نشان می دهد که ایشان شیخ را از پیروان سید علی محمد باب می دانستند.
مطالب تحریرالعقلاء نشان می دهد که شیخ داده می شد، که شیخ به واقع یک بابی (ازلی) بوده است.(68) چکیده سخن شیخ در بخش اصلی تاب آن است که هرگاه معتقدان یک رسول الهی از آیین توحید دور می شدند، خداوند رسول بعد را بر میانگیخت تا ایشان را دوباره به وحدانیت سوق دهد. شیخ در ادامه، وقتی به اسلام و مذهب شیعه می رسد، همین سنت را جاری تجویز می کند. او از دوران اسلام درباره «آخر دوره نبوت» سخن می گوید و نتیجه میگیرد که وقت آن است که خداوند، شریعت و آیین توحید را تجدید کند وطرحی نوافکند. وی سپس به تاریخ ظهور باب رسیده است و این بدان معناست که او آیین باب را تجدید دین، پس از اسلام می دانست.(69) به عبارت دیگر، شیخ معتقد بود که امت اسلام- به ویژه شیعیان- تعالیم راستین قرآن دور و به غلو و شرک مبتلا شده اند؛ بنابراین، خداوند شریعت را تجدید کرد تا ایشان را به شاهراه توحید بازگرداند.
این رویکرد را در آثاری که با بیان نگاشته اند میتواند دید؛ رساله سؤالات سبعه (اثرع، روحی کرمانی؛ از بابیان کرمان) نمونه مناسبی برای این دعوی است. نویسنده در این رساله بر آن است که «خرافات و اباطیلی» که بر «اسلام خالی از شیب و ریب» و «شریعت سهله و سمحه» بسته شده را عاملی اساسی انحطاط مسلمانان معرفی کند.(70) برخی نتایج این سخن عبارتند از: سنت فعلی قربانی در حج قرار داده نشده تا موجب اسراف باشد؛ (71) خمس تنها برای غنایم جنگی است؛ (72) محکم و متشابهی در کار نیست و تمام کتاب های آسمانی در غایت آشکاری و وضوح نازل شده اند؛ (73) احترام به مقابر بزرگان دین- حتی رسول خدا و امامان شیعه- شرک و بت پرستی است؛ (74) توسل به غیر خدا شرک است؛ (75) حمل مردگان برای دفن در جوار بزرگان دین خطاست؛ (76) علم غیب مخصوص خداست؛ (77) انبیا و امامان از خطا و گناه مصون نبودند.(78)
همان طور که ملاحظه می شود، این نویسنده بابی نیز دیدگاه هایی مانند رویکرد اصلاح دینی شیخ هادی نجم آبادی دارد و درباره خرافات منهدم کننده اسلام مانند او می اندیشد. گذشته از تحریر لعقلاء و سؤالات سبعه، کتاب هایی مانند دلیل المتحرین (اثر میرزامهدی امین؛ داماد میرزا یحیی صبح ازل)، مذاهب ملل متمدنه (اثر الفونس نیکلا) ایقان (اثر میرزا حسینعلی بهاءالله که در زمان بابی بودن و پیش از دعوی جدید خود نگاشته بود)، اخلاق روحی (اثر عطاءالملک روحی)، حیات یحیی (اثر میرزا یحیی دولت آبادی)، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران (اثر مهدی ملک زاده)، روزنامه صور اسرافیل (با مدیریت میرزا جهانگر خان شیرازی) و… نیز آثاری بابی هستند که نمونه هایی از همان نکات را می توان در آنها یافت؛ از قبیل: نفی علم غیب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روحانی دانستن معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سست و غیر روشمند بودن منابع حدیثی و روایی شیعه، نفی شفاعت، خطاپذیر بودن امامان شیعه (علیهم السلام) در تفسیر قرآن و بت پرست خواندن مذهب شیعه.(79)
موضوع دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، ظاهر اسلامی و شیعی شیخ هادی نجم آبادی و روحی کرمانی است. شیخ در تهران صاحب مسجد و مدرسه بود که هنوز پابرجاست.(80) روحی نیز در برخی فرازهای رساله اش خود را دارای فرط خلوص عقیده به مذهب حنیف اسلام و کمال اطلاع و بصیرت نسبت به فلسفه و روح اصلی کلمه جامعه اسلامی خوانده است و اظهار میکند مسلمانی واقعی از طریق تشیع جعفری تحقق می یابد.(81)
رویکرد ظاهری شیخ هادی نجم آبادی و روحی کرمانی در سنت نهان زیستی با بیان در عصر قاجار ریشه داشت. ایشان به سبب سختگیری حکومت قاجار- که از زمان سوءقصد نافرجام گروهی از آنان به ناصرالدین شاه جدی تر شده بود- با توسل به نهان زیستی و کتمان عقیده، اعتقادات خود را تبلیغ می کردند.(82) بر همین اساس بود که ایشان در ظاهر، شیعه بودند و از باب و بابیان برائت می جستند، نماز می خواندند، روزه می گرفتند و بهاءالله و پیروانش را لعن و تکفیر می کردند.(83)
یکی از شیوه های تبلیغی بابیان- که از سنت نهان زیستی ایشان برمیخواست- دست گذاشتن بر موضوع خرافات بود. آنان از یک سو میخواستند مخاطبان خود را به اعتقاد بابی نزدیک کنند و از سوی دیگر می خواستند به بابی بودن شناخته نشوند. با همین روش بود که به تعبیر سید حسن تقی زاده، قوت وسطوت تعصب جامعه اسلامی را روز به روز ضعیف تر کردند. تقی زاده کثرت عده بابیه در میان مسلمانان- که ظاهراً جزو مسلمین بودند- را در این کامیابی اثر بخش میداند.(84)
البته بررسی ارتباط نکات طرح شده از سوی بابیان با دیدگاه های خود باب، فرصتی مستقل می طلبد؛ اما به هر حال بابیان- در دوره قاجار- در نشر آموزه هایی که اینک اصلاح دینی خوانده میشود، نقش مهمی داشتند. شیخ هادی نجم آبادی نیز در همین مسیر گام برمی داشت و در واقع، هدف غایی وی از «به شک انداختن مردم» و «نابود کردن عقاید موهوم»، همان تجدید دین بوده است. بنابرآنچه گذشت، می توان ادعا کرد خاستگاه اندیشه اصلاح دینی شیخ هادی نجم آبادی، اعتقاد بابی او بود.
شریعت سنگلجی گذشته از ارتباط فکری با واسطه با شیخ هادی نجم آبادی، در سال های کودکی او را دیده و در مجلس های گفتگوی دینی او شرکت کرده بود.(85) وی در سخنرانی های خود از شیخ با احترام یاد می کرد (86) و آنچه را که از او دیده یا درباره اش شنیده بود، باز می گفت.(87)
سید اسدالله خرقانی نیز به بابی بودن متهم بود.(88) وی در جایی به صاحبان روزنامه صور اسرافیل چنین توصیه می کند:
تقیّه باید کلیه جراید را از ایراد دین حنیف تبرئه نمایید که غرض، ایراد به اسلام و قرآن و کتب اربعه و احادیث صحیحه مذهبی نیست که موجب کفر باشد یا فسق؛ بلکه غرض رسوایی و افتضاح بدکرداران و ظالمین و فاسقین است.(89)
خرقانی به مخاطبان خود می گوید که تقیه کنند و به جای اسلام، بدکاران مسلمان را مورد انتقاد قرار دهند. این همان رویکرد نهان زیستانه صاحبان تحریر العقلاء و سؤالات سبعه است. بنابراین، اتهام بابیگری اسد الله خرقانی نیز بی دلیل نبوده است.
در آثار خرقانی هم رویکر های اصلاح دینی را می توان یافت. وی مجلس تفسیر قرآن داشت و دید گاه های خود را برای جمعی بیان می کرد. او می گفت: «غیر قرآن هرچه از هر که هست، مسکوت عنه بگذارند تا آن که کلیه عقاید اصول را از قرآن بیاموزند؛ مانند اصحاب سعادت. غیر از این علاجی نیست».(90) خرقانی سیاست چهار خلیفه نخست را- تا سال چهلم- بر اساس سنت نبوی می دانست (91) و شروع مشکلات حاکمان اسلامی را به زمان معاویه باز می گرداند.(92) او همچنین ولایت تکوینی را نمی پذیرفت (93) و به امام حی غایب نیز اعتقاد نداشت.(94)
ارتباط فکر اصلاح دینی شریعت سنگلجی با آموزه های وهابیت
بنابرآنچه گذشت، خاستگاه اندیشه های اصلاح دینی شریع سنگلجی، تعالیم شیخ هادی نجم آبادی بوده است. شیخ نیز بر اساس اعتقاد بابی خود به طرح آن نکات اصلاح خواهانه می پرداخت. اما تأثیر شریعت از آموزه های وهابیت نیز مورد پذیرش موافقان و مخالفان اوست. مقایسه فهرست کتاب توحید عبادت (از آثار اصلی شریعت سنگلجی) با فهرست کتاب التوحید (تألیف محمد بن عبدالوهاب) همسانی قابل توجهی از مطالب این دو کتاب را نشان می دهد. سنگلجی در پاسخ به یکی از مخالفان خود او را به رونویسی از کتاب التوحید متهم می کرد، گفته بود که بخش هایی از کتاب توحید عبادت را از روی کتاب کتاب التوحید نوشته است؛ نه تمام آن را (95)! یکی از شاگردان نزدیک شریعت نیز گفته بود که وی در زمان حج با مطالعه آثار وهابیان به آموزه های ایشان گرایش پیدا کرد.(96) برهمین اساس است که برخی شریعت سنگلجی را اولین کسی می دانند که عقاید وهابیه را در ایران ابراز کرد و عده ای دور خود گرد آورد.(97)
درس آموختگان شریعت سنگلجی
در سالهایی که شریعت سنگلجی به تبلیغات اصلاح دینی خود مشغول بود، افراد بسیاری در محفل او حضوریافتند یا تحت تأثیر آثار وی قرا گرفتند که البته برخی از ایشان در تاریخ فکر دینی معاصر ایران نیز تأثیر گذار بوده اند، برخی از مهمترین آنها عباتند از: فضل الله صبحی مهتدی، شیخ محمد سنگلجی، حسین مطیعی، عبدالحسین آیتی (آوارهی سابق)، عبدالرحمان بدیع الزمانی کردستانی، حاج سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، حاج میرزا یوسف شعار تبریزی، علی اکبر حکمی زاده، دکتر محمد جوار مشکور، دکتر عباس زریاب خویی، دکتر سید صادق نقوی، مرتضی مدرسی چهاردهی، مهندس عزت الله سحابی، حیدر علی قلمداران و…(98)
پینوشتها:
1- مدرسی، مرتضی، سیمای بزرگان/ 182 و183. مرتضی مدرسی چهاردهی از شاگردان و همفکران شریعت سنگلجی بود؛ از این روست که آگاهی هایی که در کتاب خود به دست داده، از اهمیت برخوردار است. یک نمونه از اهمیت گفتار او نام شریعت است که در بسیاری از آثار به اشتباه «محمد حسن» یا «غلامرضا» نگاشته شده است. یکی از منسوبان نزدیک شریعت نیز نام او را «میرزا رضاقلی» ثبت کرده است. وی همچنین نوشته که لقب «شریعت» را مرجع بزرگ شیعیان، آقا سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، به شیخ رضا قلی جوان داده بود (محمد حسن شریف الدین مشکور، «نام و نسب شریعت سنگلجی»، مجله آینده، 12، (فروردین- خرداد 1363) ص73).
2- مدرس، مرتضی، سیمای بزرگان/ 194.
3- چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن/ 159.
4- مدرسی، مرتضی، همان/ 184.
5- چهاردهی، نورالدین، همان/ 159 و 160.
6- مدرسی، مرتضی، سیمای بزرگان/ 184 و 185.
7- نورالدین چهاردهی، همان / 161
8- همان، 162 و163.
9- صاحب الزمانی، ناصرالدین، دیباچه ای بر دهبری/ 137.
10- بیگدلی، ابوالحسن، «ضایعه بزرگ اسلامی»، اطلاعات، (17دی 1322)، ص 28.
11- بلاغی، سید عبدالحجت، تذکره عرفاء/ 258.
12- مرتضی مدرسی چهاردهی که از شاگردان و همفکران شیعت بود، چنین گفته است (مدرسی چهاردهی، مرتضی، سیمای بزرگان/ 181 و 182).
13- بلاغی، سید عبدالحجت، همان/ 257 تا260.
14- شریعت سنگلجی، توحید عبادت.
15- شریعت سنگلجی، کلید فهم قرآن. مقدمه این کتاب در تاریخ 1361ق (1321ش) به پایان رسیده که از زمان نگارش آن نشان دارد.
16- شریعت سنگلجی، محو الموهوم.
17- صاحب الزمانی، ناصرالدین، دیباچه ای بر دهبری/ 133 و 134. نویسنده، شیخ ابراهیم صاحب الزمانی، از مخالفان شریعت بود و با وی بحث می کرد (برای نمونه ر. ک: بلاغی، سید عبدالحجت، تاریخ تهران، 2/ 98، بخش خطی).
18- بلاغی، سید عبدالحجت، تذکره عرفاء/ 260.
19- این سخن را میرزا ابوالحسن خان فروغی از شریعت سنگلجی شنیده و برای آقای مهندس عزت الله سحابی بازگو کرده بود؛ ایشان نیز آن را برای نگارنده نقل کردند.
20- این سخن را آقای حسین شاه حسینی (از رجال سیاسی مشهور و از اعضای نهضت مقاومت ملی بعد از کودتای 28 مرداد1332) برای نگارنده بازگو کرد. پدر ایشان، حاج شیخ زین العابدین شاه حسینی، از کسانی بود که با شریعت سنگلجی بحث و مناظره می کرد. ایشان نیز گاه با پدر در مجالس شریعت حضور می یافت و از او خاطراتی دارد. لازم به ذکر است که برای آگاهی از اصالت ولادت، غیبت و طول عمر امام زمان (علیه السلام) از دیدگاه شیعه (و حتی برخی بزرگان اهل سنت) به دو کتاب تحقیقی و مهم می توان اشاره کرد؛ یکی کتاب کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار (اثر حاج میزرا حسین نوری طبرسی) و دیگری کتاب المهدی المنتظر فیر الفکر الاسلامی (اثر آقای سید ثامر هاشم العمیدی). محدث نوری کتاب کشف الاستار را در مدت زمانی اندک برای پاسخ به شعر یکی از عالمان اهل سنت بغداد- که در آن شعر به انکار مهدویت مورد اعتقاد شیعه پرداخته بود- نگاشته است. این کتاب که پیش از این به طبع رسیده بود، به تازگی با شکلی تحقیق شده در دسترس پژوهشگران قرارگرفته است. کتاب دوم نیز توسط آقای مهدوی علیزاده به فارسی ترجمه شده است و در میان آثار علمی معاصر در موضوع مهدویت به شمار میرود و نسخه PDF این کتاب در پایگاه اینترنتی www. toraath. com موجود است.
21- تاریخ نگارش مقدمه کتاب 1355ق است؛ اما زمان طبع آن 1358 ق (1318ش) بوده است (بلاغی، سید عبدالحجت، تذکره عرفاء، ص259).
22- نورالدین چهاردهی که هم فرید تنکابنی را می شناخت و هم با شریعت سنگلجی به خوبی آشنا بود، دلایلی در این زمینه ارایه کرده و نتیجه گرفته که کتاب اسالم و رجعت اثر خود شریعت بوده است. وی در پایان بحث خود احتمال داده که فرید تنکابنی تقریرات بحث شریعت را نوشته و به نام خود چاپ کرده باشد (چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن/ 175 و 176).
23- چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن/ 173 و 174. تصویر این استفتا و پاسخ آن در کتاب محو الموهوم اثر شریعت سنگلجی آورده شده است. البته موضوع استفتا به پیش از طبع کتاب اسلام و رجعت بازمی گردد و به نظر میرسد که به منابر شریعت سنگلجی مربوط باشد و دلیل آن نیست که حاج شیخ عبدالکریم حائری در سال 1355 ق (1315ش) در گذشت؛ یعنی سه سال پیش از طبع کتاب.
24- شریعت سنگلجی، توحید عبادت/ 130.
25- همان/ 139.
26- همان/ 24.
27- همان/ 39-48.
28- همان/ 59.
29- همان/ 63.
30- همان/ 64-67.
31- همان/ 101-105. باید توجه داشت که میزان درستی یا نادرستی انتساب این باورها به شیعیان و نیز شرک بودن یا نبودنشان، بحث کلامی بسیار مهمی است. برای آگاهی تفصیلی از دیدگاه شیعه درباره موضوع شفاعت و زیارت، مجموعه سه جلدی شفاعت (نوشته آقای محمد باقر علم الهدی) بسیار سودمند است. جلد نخست این مجموعه، گفتارهایی است درباره «بررسی و تحلیل توسل، شفاعت، و زیارت»، «توحید و چهره های آن»، «روش آشنایی با حقایق قرآن»، «بررسی شرک و اقسام فاعل» و «در جستوجوی وسیله». جلد دوم به «عبادت، طاعت و دعوت» و «تفاوت شفاعت در پیشگاه الهی با وساطت های دنیوی» پرداخته است. جلد سوم نیز درباره موضوع «زیارت» است.
32- عین السلطنه، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، / صص7966، 7967، 8001.
33- هدایت، مهدی قلی [مخبرالسلطنه]، خاطرات و خطرات/ 385.
34- چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن/ 160.
35- این موضوع را حجه الاسلام و المسلمین آقای حسن طارمی راد، علمی دانشنامه جهان اسلام، از قول آیه الله العظمی حاج آقا موسوی شبیری زنجانی (از مراجع تقلید شیعیان) برای نگارنده نقل کردند.
36- چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن/ 160.
37- برای مطالعه گفتوگوهای تاگور و شریعت سنگلجی، نک.: شریعت سنگلجی، اسلام و موسیقی (به انضمام حرمت ربا و مصاحبه با تاگور) / 37-43؛ مدرسی، مرتضی، سیمای بزرگان/ 185-194.
38- روایتگر اصلی این سخن، شیخ الملک اورنگ بوده که آن را در هر دو بار از رضاشاه شنیده بود. این موضوع را سرهنگ سید ابراهیم سخایی از شریعت سنگلجی شنیده و برای نگارنده بازگفتند.
39- مدرسی، مرتضی، سیمای بزرگان/ 274.
40- قزوینی، محمد، یادداشت های قزوینی/ 168. زنده یاد استناد ایرج افشار (تدوین کننده کتاب) به جای کلمه «خیل» علامت «(!)» گذاشته و نوشته است که کلمه ای ناخوانا بوده است. این کلمه را نگارنده با توجه به لغتنامه دهخدا در موضوع «خیل و خیم» حدس زده و قرار داده است.
41- این موضوع را آقای مهندس عزت الله سحابی (م1390ش) در پاییز 1388ش از قول شیخ محمد سنگلجی (برادر شریعت سنگلجی) برای نگارنده بازگو کرد.
42- حاج سیاح محلاتی که از یاران نزدیک سید جمال الدین بود، از شیخ حسن به عنوان صاحبخانه محل سکونت او در شهر ری یاد کرده است (حاج سیاح، خاطرات حاج سیاح/ 327).
43- سرهنگ سید ابراهیم سخابی در گفتوگو با نگارنده، از درس آموزی شریعت سنگلجی نزد سید اسد الله خرقانی یاد کرد. همچنین از قول دکترمحمد جواد مشکور (خواهر زاده و شاگرد شریعت) نقل شده است که وی از مجالس تفسیر خرقانی بهره برده بود (رسول جعفریان، جریانه و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران از روی کارآمد محمد رضا تا پیروزی انقلاب/ 882).
44- دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی/ 59 و 60.
45- ناظم الاسلام کرمانی، میرزا محمد، تاریخ بیداری ایرانیان/ 79 و 80؛ مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمال الدین و اندیشه های او/ 115 و 116؛ محیط طباطبایی، سید محمد، سید جمال الدین اسد آبادی و بیداری مشرق زمین/ 95.
46- گلدزیهر، ایگانس، مذاهب التفسیر الاسلامی/ 349. گلد زیهر آنگونه که در این کتاب نگاشته، هم در قاهره (1873 و 1874م) و هم در پاریس (حدود 1883م)، با سید جمال الدین رفت و آمد داشته است.
47- همان، / 348 و 349.
48- محمد البهی، اندیشه نوین اسلامی در جریان رویارویی با استعمار غرب/ 83 و 84. البته میان اندیشه سید جمال الدین با وهابیان همسانی تام و تمام وجود نداشته است؛ مثلاً اعتقاد سید جمال الدین نسبت به حجاب، کاملاً مخالف با وهابیان بود. سه تن از علاقه مندان سید جمال الدین دیدگاه او درباره حجاب را اینگونه آورده اند: «بی حجابی خوب است؛ در صورتیکه نتیجه اش به فساد نباشد. قوت زن در طبیعت اوست» (امین، احمد، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث/ 114؛ ابوربه، محمود، جمال الدین الافغانی/ 103؛ مدرسی دو کتاب دیگر نیز رویکرد سید جمال لدین را نزدیک به همین مضمون آورده اند.
49- «استنطاق با میرزا محمد رضا»، روزنامه صوراسرافیل، ش10 (5 رجب 1325ق).
50- این تعبیر را سرهنگ سید ابراهیم سخایی از شریعت سنگلجی شنیده و برای نگارنده بازگو کرده است.
51- قزوینی، محمد، بیست مقاله قزوینی/ 8 و 9.
52- یادداشت های میرزا محمد خان قزوینی در: براون، ادوارد، انقلاب ایران، / 400.
53- صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه/ 356.
54- ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشوطیت ایران/ 170 و 171.
55- تقی زاده، سید حسن، زندگی طوفانی/ 113.
56- نجم آبادی، شیخ هادی، تحریر العقلا/ 1تا49.
57- همان/ 49-53.
58- همان/ 82.
59- همان/ 133-135.
60- همان/ 267 و 268.
61- همان/ 294.
62- درباره سخنان شیخ هادی نجم آبادی نیز باید مانند شریعت سنگلجی نظر بدهیم. بحث درباره میزان درستی گفتار شیخ درباره نسبت دادن این باورها به شیعیان و این که این اعتقاد ها تا چه اندازه درست یا نادرست هستند، از حوزه این نوشته- که تنها به بیان سیر تفکر اصلاح دینی می پردازد- خارج است. برای آگاهی دقیق از دیدگاه شیعیان درباره موضوع های بالا نیز کتابهای پیش گفته راهگشا هستند.
63- نورالدین چهاردهی در این زمینه می نویسد: «تقریرات شیخ به شاگردان خود که از افاضل نامداران ایران در جایی دیگر می نویسد: «قسمتی از تقریرات این عالم ربانی تحت نام تحریر العقلاء جمع آوری و منتشر شد» (چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن/ 117).
64- نجم آبادی، شیخ هادی، تحریر العقلاء، مقدمه مرتضی نجم آبادی.
65- فاضل مازندرانی، اسدالله، تاریخ ظهور الحق/ 483.
66- دولت آبادی، سید علی محمد، خاطرات و ملاحظات/ 92؛ ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران/ 170.
67- آرتورها ردینگ، خاطرات سر آرتور هاردینگ/ 252.
68- سید علی محمد شیرازی (باب) در سال1260ق با این ادعا که باب غایب شیعیان است، دعوت خود را آغاز کرد؛ اما سرانجام به نسخ دیانت اسلام پرداخت و خود را «مظهر ظهورالله» خواند. پس از اعدام او، با بیان به یکی از پیروان بر جسته اش، میرزا یحیی صبح ازل روی آوردند و براساس دستور باب او را «مرآت» (حاکی از «شمس حقیقت» که خود باب بود) دانستند. باب در آثار خود به ظهور موعودی بلندمرتبه بشارت داده و او را مظهر شریعت بعد از دیانت خود دانسته بود؛ به این موعود، در ادبیات باب «من یظهره الله» گفته میشد. در حدود دوازده سال پس از کشته شدن باب، میرزا حسینعلی نوری مشهور به «بهاء» (بهاء الله) خود را من یظهره الله خواند و دیانت جدید بهایی را تأسیس کرد. بیشتر بابیان به او پیوستند و بهایی شدند. آنان که بر آیین باب باقی مانده بودند، به سبب آن که بر جانبداری از میرزا یحیی صبح ازل پافشاری می کردند، گذشته از «بابی»، به «ازلی» نیز مشهور شدند. برای اطلاع بیشتر ر. ک: زعیم الدوله تبریزی، میرزا مهدی خان، مفتاح باب الابواب.
69- شیخ هادی نجم آبادی، تحریر العقلاء/ 54-68. نگارنده این موضوع را در جایی دیگر به تفصیل شرح داده است، ر. ک: نبوی رضوی، سید مقداد، «رویکرد اعتقادی حاج شیخ هادی نجم آبادی در پاسخ به بهائیان». فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ش 53 و 54 (بهار و تابستان 1389).
70- روحی کرمانی، ع، سؤالات سبعه، (کتابخانه دانشگاه پرینستون، مجموعه اسناد دکتر ویلیام میلر، ش249 [نسخه خطی]). این رساله را میرزا مصطفی کاتب که از فعالان کوشای بابی بود، استنساخ کرده است. در صفحه پایانی آن نیز دستخط نویسنده در تقدیم آن به دکتر سعید خان کردستانی دیده می شود. سعید خان یک مسلمان سنی مذهب بود که نصرانی شده بود. وی با بابیان تهران دوستی داشت و برخی بزرگان ایشان را از نزدیک می شناخت. برای آگاهی از سرگذشت میرزا مصطفی کاتب ر. ک: بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، 6/ 262-264؛ برای آگاهی از زندگانی سعید خان ر. ک: William McElwee Miller, Ten Muslims Meet Christ, Willam B. Eerdmans Publishing Company, Grand Rapids, Michtgan, pp. 15-25 and 33-49.
71- همان/ 41-46.
72- همان/ 50-53.
73- همان/ 52 و 53.
74- همان/ 58-61.
75- همان/ 58.
76- همان/ 60.
77- همان/ 65-70.
78- همان/ 74-77.
79- نگارنده در آینده به شرح تفصیلی رویکردهای این آثار خواهد پرداخت.
80- مسجد و مدرسه میرزا عیسی وزیر که در خیابان وحدت اسلامی تهران، روبه روی بخش جنوب غربی پارک شهر قرار گرفته اند. میرزا عیسی وزیر این دو بنای دینی را برای شیخ هادی نجم آبادی ساخته بود (نجم آبادی- شیخ هادی، تحریر العقلاء).
81- روحی کرمانی، ع/ 17.
82- فاضل مازندرانی، اسدالله، تاریخ ظهور الحق، تصویر از نسخه خطی، ج6، ص23. نگارنده در جایی دیگر نمونه ای از «روش نهان نگاری» با بیان را که از «سنت نهان زیستی» ایشان برمی خواست. نشان داده است این نمونه، کتاب روزگاری که گذشت، اثر عبدالحسین صنعتی زاده کرمانی است (ر. ک: نبوی رضوی، سید مقداد «تاریخ مکتوم»، فصلنامه گفتوگو، ش59). نگارنده همچنین در مقاله ای با عنوان «نقش وقایع نگاران بابی در گزارشگری جنبش مشروطیت ایران» نمونه هایی دیگر از سنت نهان زیستی و روش نهان نگاری ایشان را به دست خواهد داد. این مقاله در فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر ایران (ویژه نامه مشروطیت) به طبع خواهد رسید.
83- زعیم الدوله، میرزا مهدی خان، مفتاح باب الابواب/ 297 و 298.
84- تقی زاده، سید حسن، تاریخ انقلاب ایران/ 328.
85- این موضوع را آقای دکتر ناصر کاتوزیان، استاد حقوق دانشگاه تهران که از شاگردان نزدیک شیخ محمد سنگلجی (برادر شریعت) بودند، از وی شنیده و برای نگارنده بازگفتند. شیخ محمد سنگلجی سالها استاد حقوق دانشگاه تهران بود.
86- استاد دکتر محمد علی موحد (نویسنده و مترجم برجسته و نماینده پیشین دولت ایران در سازمان اوپک و صاحبنظر شناخته شده مسایل نفتی) رویکرد احترام آمیز شریعت سنگلجی نسبت به شیخ هادی نجم آبادی را دیده و برای نگارنده بازگفتند.
87- مرتضی مدرسی چهاردهی دو حکایت از سیره زندگانی شیخ را از «استاد علامه فقید، شریعت سنگلجی» شنیده و در کتاب خود آورده است (مدرسی چهاردهی، مرتضی، سیمای بزرگان/ 272-274).
88- قهرمان میرزا (عین السلطنه) که خرقانی را از نزدیک می شناخت، می نویسد: «در بیست سال قبل… این سید [= خرقانی] را از طایفه بابیه میگفتند و در عقیده او حرفها می زدند»؛ (قهرمان میرزا (عین السلطنه)، روزنامه خاطرات عین السلطنه، 4/ 2747).
89- افشار، ایرج، مبارزه با محمد علی شاه/ 427.
90- خرقانی، سید الله، رساله متشابهات در قرآن/ 16.
91- همان مؤلف، روح التمدن و هویت الاسلام/ 25 و 26.
92- همان مؤلف، محو الموهوم و صحو المعلوم/ 101 و 102.
93- همان/ 32 و33.
94- این موضوع را استاد دکتر محمدعلی موحد از برخی شاگردان خرقانی شنیده و برای نگارنده بازگفتند. همچنین نگارنده با یک واسطه، از یکی از شاگردان خرقانی شنید که او در برخی مجالس درسی خود می گفت: «اگر پنجاه نفر فدایی داشتم، علی رؤوس الاشهاد می گفتم که امام زمانی نیست!».
95- آن شخص حاج آقا روح الله کمالوند بود که سالها بعد در شمار عالمان مشهور حوزه علمیه قم قرار گرفت. جریان آن گفتگو را استاد عبدالحسین حائری، دانشمند نسخه شناس و رییس کتابخانه مجلس شورای اسلامی، از حاج آقا روح الله کمالوند شنیده و برای نگارنده بازگفتند.
96-این موضوع از قول دکتر محمد جواد مشکور، خواهرزاده و شاگرد شریعت سنگلجی، نقل شده است (جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران از روی کارآمدن محمد رضا شاه تا پیروزی انقلاب/ 882).
97- این نظر را نوالدین چهاردهی ارایه کرده است؛ وی بدون گرایش به شریعت در مجالس او حاظر می شد و آگاهی های مهمی از او داشت (ر. ک: چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن/ 157).
98- مدارک بهره مندی افراد یاد شده از شریعت سنگلجی و اینکه برخی از ایشان تا چه اندازه تحت تأثیر او بودند و آیا تا پایان مسیر دینی خود به همان شکل باقی ماندند یا خیر، در پژوهش مفصل نگارنده درباره «فکر اصلاح دینی در عصر پهلوی اول» خواهد آمد. فهرست این اشخاص، تنها برای نشان دادن میزان اثرگذاری شریعت آورده شده است؛ مثلاً مرحوم مهندس عزت الله سحابی- آنگونه که خود برای نگارنده نقل کرد- تنها یک بار در مجالس شریعت حاضر شده بود؛ اما در سالهای نوجوانی با آثار او حشر و نشر داشت و آنها را تبلیغ می کرد. آقای سحابی در برخی موارد، و نه در اصول اقتصادی- با شریعت همراه بود. آقای حیدر علی قلمداران نیز با اینکه شریعت سنگلجی را ندیده بود، با مطالعه آثار او وسید اسدالله خرقانی به این مسیر وارد شد و آن را با جدیت دنبال کرد؛ اما در مراحل پایانی حیات، تجدید نظرهای مهمی داشت.
فهرست منابع:
البهی، محمد، اندیشه نوین اسلامی در جریان رویارویی با استعمار غرب، ترجمه سید حسین سیدی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372ش
امین، احمد زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، قاهره، مطبعه النهضه المصریه، 1965م
براون، ادوارد، انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، تهران، کانون معرفت، 1338ش
بلاغی، سید عبدالحجت، تذکره عرفا، تهران، مظاهری، 1327ش
بیگدلی، ابوالحسن، «ضایعه بزرگ اسلامی»، اطلاعات، دی 1322ش
تقی زاده، سید حسن، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، تهران، علمی، 1372ش
ـــــــــــــــــــــــــ تاریخ انقلاب ایران، به کوشش ایرج افشار، بیجا، 1349ش
حاج سیاح، خاطرات حاج سیاح، به کوشش حمید سیاح و سیف الله گلکار، تهران، امیرکبیر، 1359ش
چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشه های آن، تهران، فتحی، 1363ش
ـــــــــــــــــــــــــــ سلسله های صوفیه در ایران، تهران، علمی و فرهنگی، 1382ش
جعفریان، رسول جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب، تهران، خانه کتاب، 1387ش
خرقانی، سید اسدالله، رساله متشابهات در قرآن، تهران، دانش، 1353ش
ــــــــــــــــــ روح التمدن و هویت الاسلام، تهران، مطبعه خیرا لحاج حاجی عبدالرحیم، 1335ش
ـــــــــــــــــ محو الموهوم و صحو المعلوم، با مقدمه سید محمود طالقانی، بیجا، 1339ش
دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، فردوسی و عطار، 1362ش
روحی کرمانی، ع، سؤالات سبعه، دانشگاه پرینسون: مجموعه اسناد دکتر ویلیام میلر، ش 24 [نسخه خطی]
شریعت سنگلجی، توحید عبادت، تهران، دانش، 1345ش
ـــــــــــــــ محو الموهوم، تهران، تابان، 1323ش
ـــــــــــــ کلید فهم قرآن، تهران، دانش، 1345ش
صاحب الزمانی، ناصرالدین، دیباچه ای بر رهبری، تهران، موسسه مطبوعاتی عطایی، 1348ش
صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، جاویدان، 1362ش
عین السلطنه، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، به کوشش ایرج افشار و مسعود سالور، تهران، اساطیر، 1380ش
فرید تنکابنی، عبدالوهاب، اسلام و رجعت، تهران، دانش، بیتا
قزوینی، محمد، یادداشت های قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران، علمی، بیتا
ــــــــــــــــــ بیست مقاله قزوینی، تهران، دنیای کتاب، 1363ش
گلدزیهر، ایگناس، مذاهب التفسیر الاسلامی، قاهره، السنه المحمدیه، 1374ش
مدرسی، مرتضی سیمای بزرگان، تهران، شرق، 25353شاهنشاهی
مدرسی چهاردهی، مرتضی، سیدجمال الدین و اندیشه های او، تهران، امیرکبیر، بیتا
محیط طباطبایی، سید محمد، سیدجمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، تهران، سماط، 1379ش
مشکور، محمدحسن شریف الدین، «نام و نسب شریعت سنگلچی» مجله آینده، سال 12، فروردین 1363ش
ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، بیتا، بیجا
ناظم الاسلام کرمانی، میرزا محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، پیکان، 1376ش
نجم آبادی، شیخ هادی، تحریر العقلاء، به کوشش مرتضی نجم آبادی، تهران، ارمغان، 1312ش
هاردینگ، آرتور، خاطرات سرآرتور هاردینگ، به کوشش محمدجواد شیخ الاسلامی، تهران، کیهان، 1370ش
هاشم العمیدی، سید ثامر، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقیق مهدی علیزاده، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1383ش
هدایت، مهدی قلی [مخبرالسلطنه]، خاطرات و خطرات تهران، اساطیر، 1380ش
منبع مقاله:
فصلنامه تخصصی امامت پژوهی4، زمستان 1390.
/م