نگاهی کوتاه به زندگی امام سجّاد علیهالسلام
******
علامه حلّی (رحمه الله) در نگاهی کوتاه به زندگی امام سجّاد(علیه السلام) می نویسد:
حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) روزها روزه می گرفت و شب ها به نیایش با خدای سبحان می پرداخت و قرآن تلاوت می نمود.
آن بزرگوار هر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند و پس از هر دو رکعت، به گونه ای که از ایشان و پدرانش (علیهم السلام) نقل شده، به درگاه خداوند دعا می کرد. آن گاه هم چون فردی ناراحت صحیفه را کنار می گذاشت و می فرمود:
أنّی لی بعبادة علی(علیه السلام)؟!
من کجا و عبادت علی(علیه السلام) کجا؟!
امام سجاد(علیه السلام) بسیار می گریست؛ به طوری که اشک، گونه هایش را ساییده بود. حضرتش آن قدر سجده کرد که او را «ذو الثفنات؛ صاحب پینه ها» لقب دادند. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز آن حضرت را «سیدالعابدین؛ سَروَر عابدان» لقب دادند.
هنگامی که هشام بن عبدالملک به حج رفت، کوشید دست خود را به حجرالاسود برساند. اما به دلیل شلوغی و فراوانی جمعیت موفق نشد.
ولی وقتی امام سجاد(علیه السلام) آمد، مردم به احترام ایشان از کنار حجرالاسود کنار رفتند تا حضرتش بتواند آن را لمس کند؛ به طوری که هیچ فرد دیگری جز ایشان در کنار حجرالاسود نبود. در این هنگام هشام پرسید: این فرد کیست؟
فرزدق در پاسخ به هشام این ابیات را سرود:
هذا الّذی تعرف البطحاءُ وطأته … والبیتُ یعرفه و الحِلُّ و الحَرَمُ
هذا ابن خیر عبادالله کلّهمُ … هذا التقیُّ النَّقیُّ الطاهرُ العَلَمُ
یکادُ یُمسِکُهُ عِرفانَ راحتِه … رُکنُ الحطیمِ إذا ما جاء یَستلمُ
إذا رَأتْهُ قریشٌ قال قائلُها … إلی مکارمِ هذا ینتهی الکرمُ
إن عُدّ أهلُ التُّقی کانو أئمَّتَهم … أو قِیلَ: مَن خیر خلق الله؟ قیل: هُمُ
هذا ابن فاطمة إنْ کنتَ جاهله … بجَدِّه أنبیاءُ الله قد خُتموا
یُغضی حَیاءً و یغضی من مَهابته … فما یُکَلَّمُ إلّا حینَ یبتسمُ
ینشقُّ نورُ الهُدی عن صُبح غُرَّتِهِ … کالشمس تَنجاب عن إشراقها الظُّلمُ
مشتقّةٌ من رسول الله نَبْعَتُهُ … طابَتْ عَناصِرُهُ وَ الخِیمُ والشِّیَمُ
الله شرّفه قِدْماً و فضّله … جری بذاکَ له فی لَوحةِ القلمُ
مِنْ مَعشَر حُبّهم دِینٌ وَ بُغضُهُم … کُفْرٌ وَ قُربُهُم مَلْجاً وَ مُعْتَصمُ
لا یَستطیع جَوادٌ بُعْدَ غایتهم … و لا یُدانیِهِمُ قومٌ وإن کَرمُوا
هُمُ الغیوثُ إذا ما أزمةٌ أزِمَتْ … و الأُسْدُ أُسدُ الشُّری و الرأیُ مُحْتَدِمُ
لا ینقصُ العُسرُ من أکفّهِمُ … سیّانَ ذلک إن أثْرَوا وإن عَدِموا
ما قال «لا» قطُّ إلّا فی تشهّده … لو لا التشهّدُ کانت لاؤهُ نَعمُ
یُستَدْفَعُ السوءُ و البلوی بحبّهُم … و یُستَرَقُّ به الإحسانُ و النِّعَمُ
مقدّمٌ بعد ذِکرالله ذِکرُهُمُ … فی کلِّ برٍّ، و مختومٌ به الکلمُ
مَن یعرف الله یعرفْ او لویّة ذا … الدینُ مِنْ بیتِ هذا نالَهُ الأُمم
و لیس قولُکَ مَنْ هذا بضائِرهِ … العُرْبُ تعرفُ مَن أنکَرْتَ و العَجَمُ
این (کسی که می گویی او را نمی شناسی) همان است که سرزمین بطحاء (=مکّه) جای گام هایش را می شناسد. خانه خدا، منطقه حرم و خارج آن، همگی او را می شناسند.
این مرد، فرزند برترین بندگان خداست، او همان شخصیت پرهیزکار و پاکیزه ای است که نشانه (و میزانی برای هدایت و تقوا در میان بندگان خداوند) است.
هرگاه می آید که به حجرالاسود دست بکشد، رکن حطیم به سبب شناختن دست او می خواهد آن را بگیرد و رها نکند.
هرگاه قریش او را می بیند سخنگوی آن می گوید: به بزرگواری این شخص، کرم و بزرگواری پایان می پذیرد. اگر پرهیزکاران شمرده شوند ایشان پیشوای آنانند، و اگر گفته شود: بهترین خلایق کیست؟ گفته می شود: ایشان هستند.
اگر تو را نمی شناسی، بدان که او پسر فاطمه است و با پدربزرگ او پیامبران ختم شده اند.
او از حیا و شرمی که دارد چشم فرو می بندد و از هیبت او چشم ها فروبسته می شوند و با او سخن گفته نمی شود مگر آن گاه که لبخند بر لب دارد.
نور هدایت از سفیدی پیشانی او طلوع می کند، هم چو خورشیدی که از دمیدنش تاریکی ها از میان می روند.
او از چشمه وجود رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جوشیده و خلق و خوی و سرشت او پاکیزه است.
خدایش از دیرباز او را شرف و فضیلت داده و قلم سرنوشت برای او چنین رقم زده است.
از گروهی است که دوستی ایشان دین، دشمنی ایشان کفر و نزدیک شدن به آنان مایه نجات و پناهگاه است. هیچ اسب تندروی نمی تواند به نهایت مقام ایشان که بسیار دور است برسد و هیچ قومی هر قدر بزرگواری نماید، به آنان نزدیک نمی شود.
هرگاه سختی و خشکسالی پیش آید ایشان ابرهای باران زا (فریاد رسان) هستند و چون کارزار گرم می شود، هم چون شیران بیشه شُری(1) هستند و عقل (در این جا از عظمت آن بزرگواران) می سوزد و نابود می گردد.
سختی و گرفتاری چیزی از بخشش نعمت دست های ایشان را کاهش نمی دهد؛ چه در حال توان گری و چه در حال تنگدستی، نعمت از ایشان یکسان فرو می ریزد.
هرگز کلمه «لا» بر زبان نیاورد مگر در تشهّد نماز و اگر در آن مقام نیز نیازی به منزّه دانستن خدا از هر شریکی نبود، آن جا نیز به جای «لا» کلمه «بله» بکار می برد.
با دوستی ایشان، بدی و گرفتاری برطرف می شود و احسان و نعمت های الهی بدست می آید.
پس از نام خدا، نام ایشان در هر آغازی مقدم است و کلام به آن ختم می شود.
هر کس خدا را بشناسد مقام ولایت و سزاوارتر بودن این مرد را نیز می شناسد و مردم و ملت ها دین را از خانه این مرد دریافته اند.
سخن تو که «او را نمی شناسم»، به او ضرری نمی رساند، به درستی که عرب و عجم او را می شناسند. وقتی هشام این ابیات را شنید، خشمگین شد و فرمان داد فرزدق را در مکانی بین مکه و مدینه زندانی کنند.
پس از این ماجرا حضرت امام سجاد(علیه السلام) برای فرزدق هزار دینار فرستاد.
اما او این مبلغ را نپذیرفت و عرض کرد: من این اشعار را از روی خشم بر دشمنان شما، برای خدا و رسولش سروده ام، پس برای آن پاداش نمی گیرم.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
نحن أهلُ بیت لا یعود إلینا ما خرج منّا؛
ما خاندانی هستیم که اگر عطا کنیم، دیگر باز پس نمی گیریم.
آن گاه بود که فرزدق نیز آن مبلغ را پذیرفت.
امام سجّاد (علیه السلام) در مدینه، به گروهی از مردم رسیدگی می کردند و شبانه به آن ها روزی می دادند. اما آنان نمی دانستند که این شخص نیکوکار کیست.
وقتی مولای ما امام سجاد (علیه السلام) به شهادت رسید، روزی این گروه قطع شد. در این هنگام شناختند چه کسی به آنان رسیدگی می کرده است.
عبادت شبانه روزی
علامه حلّی (رحمه الله) فرمود:
حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) روزها روزه می گرفت و شب ها به نیایش با خدای سبحان می پرداخت و قرآن تلاوت می نمود. آن بزرگوار آن قدر سجده می کرد که مواضع سجده او هم چون زانوی شتر پینه بسته بود، به گونه ای که آن بزرگوار را «ذوالثفنات؛ صاحب پینه ها» لقب دادند.
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز ایشان را «سیدالعابدین؛ سرور عابدان» لقب دادند.
دیدگاه ابن تیمیه
ابن تیمیه می نویسد:
علی بن حسین(علیهما السلام)، یکی از تابعین بزرگ و در علم و دین از سران تابعین بوده است. او از پدرش، ابن عباس، مسور بن مخرمه، ابورافع غلام پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) (2) و از سه ام المؤمنین عایشه، ام سلمه و صفیه، از مروان بن حکم، سعید بن مسیب، عبدالله بن عثمان، ذکوان غلام عایشه و دیگران روایت نقل کرده است.
ابوسلمة بن عبدالرحمان، یحیی بن سعید انصاری، زهری، ابوزناد، زید بن اسلم و فرزندش ابوجعفر(امام باقر(علیه السلام)) از او روایت نقل کرده اند.
یحیی بن سعید می گوید: علی بن حسین(علیهما السلام) با فضیلت ترین هاشمی است که در مدینه دیده ام.
محمد بن سعد در الطبقات الکبری می نویسد:
علی بن حسین(علیهما السلام) ثقه، امین، عالی و والامقام بود و روایات بسیاری را نقل کرده است.
در روایتی حمّاد بن زید می گوید: از علی بن حسین (علیه السلام)-که با فضیلت ترین هاشمی است که من دیده ام-شنیدیم که می گفت:
یا ایّها الناس! أحبّونا حبّ الإسلام، فما برح بنا حبّکم حتّی صار عاراً علینا؛
ای مردم! آن گونه که اسلام روا می دارد، ما را دوست داشته باشید؛ زیرا دوستی های افراطی شما، مایه ننگ و عار برای ماست.
شیبة بن نعامه می گوید: علی بن حسین(علیهما السلام) در ظاهر به گونه ای رفتار می کرد که گویی به کسی احسان نمی کند و بخل می ورزد، اما وقتی از دنیا رفت، دیدند که او به طور پنهانی غذای یکصد خانه وار را در مدینه تأمین می کرده است.
خشوع، صدقه دادن پنهانی و دیگر فضیلت های او (امام سجاد علیه السلام) معروف و شناخته شده است، به گونه ای که او به دلیل شایستگی و دین داری، از کنار مجالس بزرگان عبور می کرد و با زید بن اسلم، غلام عمر بن خطاب-که در میان تابعان از بهترین علما و دینداران بود-هم نشین می شد.
به او گفته شد: هم نشینی با قوم خودت را رها می کنی و با این فرد هم نشین می شوی؟!
پاسخ می داد: انسان همان جایی می رود که صلاح دل خویش را بیابد.
اما این که او (علامه حلی (رحمه الله)) گفته: علی بن حسین(علیهما السلام) هزار رکعت نماز می خواند، در گذشته نیز آوردیم که این امر در شریعت ناخوشایند است، یا باید گفت: هرگز امکان پذیر نیست.
بنابراین، شایسته نیست که چنین مطلبی را به عنوان منقبت و فضیلت ذکر کند.
هم چنین مطلب گفته شده درباره نامگذاری او از سوی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به «سیدالعابدین» مطلبی بی ریشه و اساس است. هیچ یک از علما و اهل دین آن را نقل نکرده اند.(3)
نقد دیدگاه ابن تیمیه
آن چه گذشت همه مطالبی است که ابن تیمیه درباره ی امام سجاد(علیه السلام) بیان داشته است. اما دیدگاه او را در چند محور نقد می نماییم.
عابدترین فرد
نخست آن که
ابن تیمیه در برابر برخی مطالبی که علامه حلی (رحمه الله) درباره ی امام سجاد(علیه السلام) آورده، سکوت کرده است و سکوت او نیز دلیل بر پذیرش این مطالب است، اما هوای نفس به او اجازه نداده که این پذیرش را به صراحت بیان کند.
آری، به اعتراف همگان امام سجاد(علیه السلام) عابدترین فرد زمانه خویش بود، حضرتش روزها روزه می گرفت و شب ها نیایش می کرد و قرآن تلاوت می نمود. به گونه های نقل شده، در درگاه خداوند دعا می کرد… سپس صحیفه دعا را با ناراحتی به کنار می نهاد … او بسیار می گریست… او آن قدر سجده کرد که مواضع سجده اش زخم شده بود… .
ابن تیمیه در برابر این مطالب سکوت کرده است. اما همه این امور مسلّم و ثابت است؛ خواه او بپذیرد و خواه انکار کند… .
هم چنین ابن تیمیه در برابر داستان کنار رفتن مردم به احترام امام سجّاد (علیه السلام) و لمس حجرالاسود توسط این امام بزرگوار بعد از بی توجّهی مردم به هشام، سکوت می نماید و به شعر فرزدق نیز اشاره ای نمی کند… .
البته هرگز و یا دیگران توان انکار واقعه ای را ندارند که فراتر از یک روایت، از داستان های مسلّم و قطعی تاریخ شده است.
امام معصوم
دوم آن که
ابن تیمیه اعتراف کرده که امام سجاد(علیه السلام) از تابعین بزرگ و در علم و دین از سران آنان بوده است. او حتی برخی سخنان بزرگان اهل سنت در تمجید از امام سجاد(علیه السلام) را نقل می کند.
باید بگوییم: امام علی بن حسین(علیهما السلام) امام معصوم است که نصّ صریح درباره امامت ایشان وجود دارد. دلیل های عقلی و نقلی برای اثبات امامت آن حضرت فراوان است که در جای خود بحث و تبیین شده اند. اما این که ابن تیمیّه او را از تابعین می شمارد، این طبق اصطلاح اهل سنت است.
ابن تیمیّه می توانست در مدح و عظمت امام سجاد(علیه السلام)، سخنان دیگری را نیز نقل کند، اما کینه و لجاجت به او اجازه چنین کاری را نمی دهد. نقل نکردن این عبارات با هدف کوتاه نویسی و خلاصه گویی نیست؛ چرا که وی در موارد بسیاری سخنان باطل و دروغی را به طور مبسوط و مفصّل بیان کرده است، حتی او برخی مطالب را چندین بار به تکرار آورده است، یا این که در برخی موارد به مطالبی پرداخته که به موضوع، ارتباطی ندارد.
آری، هوای نفس به ابن تیمیّه اجازه نداده که حتی مطالب نقل شده در کتاب الطبقات الکبری محمد بن سعد و حلیة الأولیاء ابونعیم اصفهانی را در شرح حال امام سجاد(علیه السلام) به طور کامل ذکر کند؛ بلکه او فقط به برخی عبارات این دو عالم سنی بسنده کرده است.
سرور عابدان
سوم آن که
ابن تیمیّه با توجه به عبارت علّامه حلی (رحمه الله) دو موضوع را نیز انکار کرده است:
1. این که امام سجاد (علیه السلام) در هر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند.
2. لقب گرفتن آن امام به «سیدالعابدین» از سوی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و چنان چه گذشت در این زمینه می گوید:
«مطلب گفته شده درباره نامگذاری او از سوی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به «سیدالعابدین» مطلبی بی ریشه و اساس است و هیچ یک از علما و اهل دین آن را نقل نکرده اند.»
در پاسخ به ابن تیمیّه باید گفت:
نماز خواندن حضرت امام سجّاد(علیه السلام) در هر شبانه روز به میزان هزار رکعت، هم چون سیره پدر و جدّ بزرگوار ایشان(علیه السلام) بوده است… دروغ خواندن این مطلب از روی لجاجت، دشمنی و تعصّب است، زیرا این مطلبی است که شماری از حافظان حدیث اهل سنت به آن اذعان نموده اند.
هم چنین دادن لقب «سیدالعابدین» به امام سجّاد(علیه السلام) از سوی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز در کتاب های شیعه و سنی آمده است.
حافظ سبط ابن جوزی، از مدائنی از جابر بن عبدالله انصاری این گونه نقل می کند:
جابر به ابوجعفر محمد بن علی (علیهما السلام) گفت: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تو سلام می رساند.
از جابر پرسیده شد: چگونه چنین سخنی را می گویی؟
پاسخ داد: روزی نزد رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودم. حسین(علیه السلام) نیز در دامان آن حضرت نشسته بود و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با او بازی می کرد. در این هنگام رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
یا جابر! یولدله ولد اسمه علی. إذا کان یوم القیامة، نادی منادٍ: لیقم سیدالعابدین.
فیقوم ولده.
ثمّ یولد له ولد اسمه محمّد، فإن أدرکته یا جابر! فاقرأه منّی السلام؛
ای جابر! او فرزندی به نام علی خواهد داشت. وقتی روز قیامت شود، منادی فریاد برمی آورد: سیدالعابدین برخیزد!
در این هنگام پسر او برمی خیزد.
او نیز صاحب فرزندی می شود که نامش محمد است. وقتی او را دیدی، سلام مرا به او برسان. (4)
ابن حجر هیتمی مکّی می نویسد:
«همین شرافت برای او (امام باقر(علیه السلام) بس که ابن مدینی از جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که به او در حالی که سن کمی داشت گفته است: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر تو سلام می کند.
از جابر پرسیده شد: چگونه چنین سخنی را می گویی؟
پاسخ داد: روزی نزد رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودم که…».(5)
ابوعمرو زاهد نیز این روایت را در کتاب «الیواقیت» به نقل از زهری، نقل کرده است.
همچنین در حلیة الاولیاء این گونه آمده است:
«وقتی زهری نام علی بن حسین(علیه السلام) را می برد، گریه می کرد و می گفت: زین العابدین». (6)
لقب دادن حضرت امام سجّاد(علیه السلام) به «سیدالعابدین» یا «زین العابدین» در دیگر کتاب هایی که به شرح حال و زندگی نامه ایشان پرداخته اند، آمده است. (7)
آیا همین مقدار برای اثبات دروغ گویی ابن تیمیّه کافی نیست؟!
وارث علوم سالار پیامبران
چهارم آن که
ابن تیمیه درباره ی امام سجاد (علیه السلام) مطالبی را بیان کرده که باید به تحقیق درباره ی آن ها بپردازیم.
او می گوید: «علی بن حسین(علیهما السلام) از پدرش و ابن عباس و … روایت نقل کرده است».
در پاسخ باید گفت: امام سجاد(علیه السلام) علم و دانش را از پدرش امام حسین شهید(علیه السلام)اخذ کرده است و امام حسین(علیه السلام) نیز از پدر خویش امیرمؤمنان علی(علیه السلام) و ایشان نیز علم و دانش را از پیامبر و فرستاده پروردگار جهانیان اخذ کرده اند… .
در این صورت، امام سجاد (علیه السلام) وارث علوم سالار پیامبران حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می شود و از اخذ علم و دانش و روایت از دیگران بی نیاز می شود.
زیرا کسانی را که ابن تیمیّه از آنان یاد می کند، هرگز در علم و فضیلت به پای امام زین العابدین (علیه السلام) نمی رسند. حتی بعضی از آنان در شمار عالمان به حساب نمی آیند.
بی تردید پس از امام حسین(علیه السلام) برترین کسی که ابن تیمیّه از او یاد می کند ابن عباس است. اما همه علم ابن عباس نیز برگرفته از علم و دانش امیرمؤمنان علی، امام حسن و حسین (علیهم السلام) است. بنابراین، علم امام سجاد(علیه السلام) تنها بخشی از علوم به ارث رسیده به آن بزرگوار است… .
از تهمت هایی که ابن تیمیه می زند این که «علی بن حسین(علیهما السلام) از عایشه و مروان بن حکم اخذ علم و روایت کرده است».
به راستی هر عاقلی می داند که از سویی میان امام سجاد(علیه السلام) و این دو فرد هیچ تناسب علمی و فضیلتی وجود ندارد و از سوی دیگر رابطه این دو با جدّ ایشان حضرت علی(علیه السلام) و عموی ایشان سبط اکبر، امام حسن(علیه السلام) و هم چنین مطالبی که در تاریخ درباره مروان بن حکم، این ملعون پسر ملعون، نقل شده، روشن است!!
هم چنین ادّعای ابن تیمیه که «علی بن حسین(علیهما السلام) از مجالس بزرگان قوم کناره گیری می کرد و به هم نشینی با زید بن اسلم می پرداخت»، یک دروغ روشن است. حتی اگر امام سجاد(علیه السلام) با او هم نشینی می کرده، برای انتقال فضیلت و علم او بوده است نه به عکس.
زیرا علاوه بر این که در کتاب های شیعه از زید بن اسلم به عنوان اصحاب امام سجاد(علیه السلام) نام برده شده است، هم چنان که در عبارت ابن تیمیه گذشت خود او این فرد را از کسانی می داند که از حضرت امام سجاد(علیه السلام) بهره علمی برده اند.
چنان که ابونعیم اصفهانی نقل می کند: علی بن حسین(علیهما السلام) در حلقه های قوم خویش شرکت نمی کرد، تا این که زید بن اسلم می آمد و نزد او می نشست. او می گفت: انسان باید نزد کسی بنشیند که به دینش سودی برساند. (8)
بنابراین، با فرض درستی این روایت، امام سجاد(علیه السلام) به زید بن اسلم نفع می رسانده است؛ زیرا ایشان می فرمودند:
من کتم علماً أحداً أو أخذ علیه أجراً رفداً ینفعه أبداً؛ (9)
اگر کسی علمی را از فردی پنهان کند، یا به خاطر آن مالی را به عنوان اجرت بگیرد، این علم هرگز برایش سودمند نخواهد بود.
علمای اهل سنت و دروغی دیگر
راستی آنان به این امام بزرگ؛ هم چون پدران و فرزندانش چه دروغ هایی بسته اند؟
برای نمونه در معتبرترین کتاب روایی اهل سنت یعنی صحیح بخاری چنین آمده است:
«علی بن حسین (علیهما السلام) در تفسیر آیه سوم سوره نساء؛ یعنی «فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنَی وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ»(10) می گوید:
مقصود آیه این است که دو یا سه یا چهار زن می توان گرفت (نه آن که دو، سه و چهار یعنی نه زن مقصود باشد)».
شارحان صحیح بخاری نوشته اند:
«این یکی از بهترین دلیل ها بر ردّ رافضی هاست؛ زیرا این مطلب، تفسیر زین العابدین (علیه السلام) است. او یکی از امامان رافضی هاست که به عصمت او اعتقاد دارند و سخنان او مرجع آنان است».(11)
اهل سنّت بر پایه این روایت، می گویند: شیعیان معتقدند که داشتن بیش از چهار همسر جایز است. اما این نسبتی دروغ است و هرگز درست نیست.
فراتر این که به عکس، این فتوا یعنی جایز بودن ازدواج با بیش از چهار زن، از شماری از فقهای بزرگ اهل سنت نقل شده است. آنان با استدلال به این آیه مبارکه این فتوا را داده اند. برای آگاهی در این رابطه می توان به کتاب های تبیین الحقایق تألیف زیلعی حنفی و نیل الأوطار تألیف شوکانی مراجعه کرد. (12) حتی برخی از فقهای اهل سنت گفته اند که ازدواج با هر تعداد از زن که خواسته باشی، جایز است.
این مطلب را نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن و به هنگام تفسیر آیه یاد شده ذکر کرده است. (13)
امام سجّاد (علیه السلام) و استلام حجر در حضور هشام
علامه حلّی (رحمه الله) فرمود:
وقتی هشام بن عبدالملک به حج رفت، کوشید دست خود را به حجرالاسود برساند. اما به دلیل شلوغی و فراوانی جمعیت موفق نشد. ولی وقتی امام سجاد(علیه السلام) آمد، مردم به احترام ایشان از کنار حجرالاسود کنار رفتند تا ایشان بتواند آن را لمس کند… .
داستان استلام حجر به وسیله امام زین العابدین (علیه السلام) در حضور هشام و قصیده فرزدق در وصف آن حضرت در بسیاری از منابع شیعه و سنی آمده است. در این جا به ذکر شماری از کتاب های اهل سنت در پاورقی بسنده می کنیم. (14)
از این گذشته این مطلب را خود ابن تیمیّه به هنگام نقل کلام علامه حلّی (رحمه الله) نقل کرده، اما در ردّ آن هیچ سخنی نگفته است!!
فرزدق و دفاع از اهل بیت (علیهم السلام)
درباره فرزدق نیز باید گفت: او ابوفراس همام بن غالب دارمی تمیمی بصری است، که در سال 19 هجری قمری به دنیا آمده است. بزرگان ادبیات عرب او را بر افرادی مانند جریر و اخطل مقدّم دانسته اند.
برخی دیگر گفته اند: اگر شعر فرزدق نبود، یک سوم زبان عربی از دست می رفت. او در اواخر دوران زندگی خویش به اظهار محبت و مهرورزی به اهل بیت (علیهم السلام) و دفاع از آنان شهرت یافت. قصیده بسیار جالب و ژرف او درباره امام سجاد(علیه السلام) از قوی ترین شواهد ایمان او به امامت و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) پس از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
سیدمرتضی می نویسد: فرزدق در پایان زندگی خویش دست از نسبت ناروا دادن و فسق کشید و به راه دین بازگشت.
البته او در زمانی که فاسق بود، باز به طور کامل از دین جدا نشده و هرگز به طور کامل دین را رها نکرده بود. او در بصره در سال 110 هجری در حالی که نزدیک به یکصد سال عمر کرده بود، درگذشت. (15)
امام سجاد(علیه السلام) و رسیدگی به نیازمندان
علامه حلّی (رحمه الله) فرمود:
امام سجاد علیه السلام در مدینه، به گروهی از مردم رسیدگی می کرد و برایشان ارزاق می برد. اما آنان نمی دانستند که این شخص نیکوکار کیست.
وقتی مولای ما امام سجاد(علیه السلام) به شهادت رسید، روزی این گروه قطع شد. آن گاه بود که شناختند چه کسی به آنان رسیدگی می کرده است.
ابن تیمیّه به این مطلب اعتراف کرده است. تاریخ نگاران شیعه و سنی نیز در این باره اتّفاق نظر دارند. با مراجعه به کتاب حلیة الأولیاء، تألیف حافظ ابونعیم اصفهانی وصفة الصفوه، اثر حافظ ابوالفرج ابن جوزی و کتاب های دیگر این مطلب آشکار می شود. (16)
پی نوشت ها :
1. شُری: نام جایی در تهامه که دارای شیران فراوان است.
2. به رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به صورت ناقص(ابتر) آمده است، ما طبق فرمایش حضرتش، درود و صلوات را به صورت کامل و اسامی ائمه معصوم(علیهم السلام) را با سلام آورده ایم.
3. منهاج السنة: 123/2.
4. تذکرة الخواص من الأمة: 337.
5. الصواعق المحرقة، 120.
6. حلیة الأولیاء: 135/3.
7. ر.ک: وفیات الأعیان: 429/2، حلیة الأولیاء: 133/3، الطبقات الکبری: 156/5، تذکرة الحفّاظ: 74/1، تهذیب التهذیب: 304/7، طبقات الحفاظ: 37، طبقات القراء: 534/1.
8. حلیة الأولیاء 138/3.
9. همان: 140/3.
10. سوره ی نساء، آیه 3.
11. فتح الباری: 41/11، إرشاد الساری: 26/8، عمدة القاری: 91/20. گفتنی است که آنان برخلاف معاندان و حسدورزان، امام سجاد(علیه السلام) را «زین العابدین» توصیف کرده اند.
12. تبیین الحقائق: 143/1، نیل الأوطار: 169/6.
13. غرائب القرآن، 172/4.
14. حلیة الأولیاء، ابونعیم اصفهانی: 139/3، تذکرة خواص الأمّة، سبط بن جوزی حنفی: 329، وفیات الأعیان، ابن خلکان: 200/2، صفة الصفوة، ابن جوزی حنبلی: 55/2، البدایه و النهایه، ابن کثیر: 108/9، مرآة الجنان، یافعی: 239/1، مطالب السئول، ابن طلحة شافعی: 64، حیاة الحیوان، دمیری: 9/1، شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی: 142/1، زهرالآداب، قیروانی: 102/1، شرح شواهد مغنی اللبیب، جلال الدین سیوطی: 249، کفایة الطالب، گنجی شافعی: 303، شرح الحماسة، تبریزی: 82/4، الفصول المهمة، ابن صبّاغ مالکی، 193، الصواعق المحرقة، هیتمی مکی: 120، قصص العرب، احمد جاد المولی: 254/2، جواهر الأدب، احمد هاشمی: 15/2، نورالأبصار، شَبلَنجی: 193.
15. شرح حال فرزدق را می توان در این کتاب ها مطالعه کرد:
أمالی سید مرتضی: 62/1، الأغانی: 229/21، الدرجات الرفیعة: 541، معجم الأُدباء: 252/7، خزانة الأدب: 202/1، شذرات الذهب: 141/1 و کتاب های دیگر.
16. حلیة الأولیاء: 139/3، صفة الصفوة، 70/2.
منبع مقاله :
حسینی میلانی، آیت الله سیدعلی؛ (1392)، پیشوایان معصوم (علیهم السلام) ج 1، ترجمه: هیئت تحریریه انتشارات الحقایق، قم: الحقایق، چاپ اول..