بهائیت و معجزه
ابن سینا می گوید:
من تعود أن یصدق من غیر دلیل فقد انسلخ عن الفطره الانسانیه؛(1) کسی که بدون دلیل ادعایی را تصدیق کند، از فطرت انسانی جدا می گردد.
در طول تاریخ افرادی برای دست یافتن به قدرت و سلطنت، با دروغ و نیرنگ ادعای پیغمبری داشته اند و نوشته هایی را به عنوان کلام الهی برای مردم معرفی کرده اند. تاریخ معاصر نیز شاهد چنین ادعایی از سوی علی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی نوری بوده است. حال با وجود چنین دزدان طریق حقیقتی آیا عقل سلیم و فطرت خداجوی بشر حکم نمی کند که برای شناخت میرزا حسینعلی معجزه بهترین راه است؟ آیا تأثیر معجزه دردل عموم مردم بیشتر از تأثیر برهان های عقلی نیست؟
معجزه از نگاه بهائیان
از بزرگ ترین چالش هایی که بهائیان از آغاز پیدایش شان با آن روبه رو بوده اند درخواست معجزه از میرزا حسینعلی نوری بوده که ادعای نبوت و کتاب جدید داشته است. میرزا حسینعلی که فقط مدعی نبوت بوده و از آوردن شبه معجزه هم عاجز بوده است در جواب کسانی که برای اثبات ادعای رسالتش طلب معجزه کرده اند می گوید:
حق باید خلق را امتحان نماید نه خلق حق را… اما امر الله دستگاه تیاتر نیست که هر ساعت یک بازی در بیاورند و هر روز یکی چیزی بطلبد در این صورت امر الله بازیچه صبیان شود.(2)
بهائیان در حالی که رهبران شان به وجود معجزه برای انبیای الهی معترفند، اما آن را بی اعتبار می دانند:
مظاهر مقدسه الهیه مصدر معجزاتند و مظهر آثار عجیبه، هر امر مشکلی و غیر ممکنی از برای آنان ممکن و جایز است.(3)
حتی معجزه را مخالف عقل می دانند:
دو نکته در تعالیم بهائی است که به خصوص صاحبان علم و عقل را راضی می کند: یکی رد اعتبار معجزه به عنوان دلیل قاطع مذهب.(4)
پندارهای بهائیان
بهائیان برای وجیه کلام خود در معتبر نبودن معجزه مطالبی را بیان کرده اند از جمله:
پندار اول: میرزا حسینعلی نوری معجزه را دلیلی بر حقانیت انبیا و اعتبار تعالیم آنان نمی داند:
معجزات انبیا دلیل قاطع بر حقانیت و اعتبار آن برگزیدگان الهی نیست بلکه کلمات ربانی که از قلم یا لسان انبیای الهی در هر دوری از ادواری صادر شده، بزرگ ترین و آشکارترین نشانه مظهریت آنان بوده است.
پاسخ:
الف) در دیدگاه اسلامی، معجزه برهان و دلیل بر اثبات نبوت مدعی نبوت است نه دلیل صحت تعالیم و معارف آن، چرا که صحت معارف و تعالیم از راه عقل ثابت می شود. مردم چون مدعی نبوت را مانند خود یک بشر می دانند برای اثبات ادعای ارتباط او با عالم غیب احتیاج به معجزه دارند تا شاهدی بر راستی او باشد.
«… انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباونا فاتونا بسلطان مبین»؛(5) ما شما (پیغمبران را) مثل خود بشری بیشتر نمی دانیم که می خواهید ما را از آنچه پدران ما می پرستیدند منع کنید، پس (اگر به راستی پیغمبر هستید) برای ما حجت و معجزه ای آشکار بیاورید.
ب) میرزا حسینعلی که کلمات ربانی صادر شده از قلم یا لسان انبیای الهی را آشکارترین نشانه مظهریت آنان می داند، چگونه اعجاز قرآن مجید و فصاحت آن را کافی نمی داند و معتقد است حجیت عامه ندارد و قابل تأویل است:
کلام الهی فصیح است ولی این معنا کافی نیست، برای این که حجیت عامه ندارد و از طرف دیگر قابل تأویل است.(6)
پس ایشان اگر کلمات و نوشته ها را قابل تأویل می داند، چگونه برای معجزه که در نزد همه دلیل قاطعی بر صحت ادعای نبوت است را معتبر نمی داند ولی کلمات و نوشته هایی که به گفته خودش قابل تأویل است، حجت می باشد. این تناقض واضحی در کلام میرزا حسینعلی است.
پندار دوم: توجیه دیگر بهائیان آن است که معجزه برای حاضرین حجت است نه غایبین. عباس افندی می گوید:
اگر معجزات را برهان اعظم خوانیم دلیل و حجت از برای حاضرین است نه غائبین.(7)
پاسخ:
الف) معجزه یکی از راه های اثبات نبوت خاصه است و برهانی بر صحت ادعای مدعی نبوت و رسالت است، بر همین اساس هر پیامبری به مقتضای عصر و علوم رایج زمان خودش معجزه ای آورده است تا بزرگان آن عصر از آوردن آن عاجز باشند. پس معجزه برای اثبات نبوت پیامبر، برای قومی بوده، که در آن مبعوث به رسالت شده است و برای اطمینان آیندگان از صحت ادعای پیامبران پیشین راه هایی وجود دارد:
تصدیقی که پیامبران بعد از انبیای سابق دارند. چنان که قرآن ضمن بیان انبیای گذشته آنها را تصدیق می کند و برخی از معجزه های آنان را یادآور می شود.
خبری که به تواتر و اجماع به دست آیندگان می رسد برای آنان نیز حجت است و مورد پذیرش واقع می شود.
پس حجت بودن معجزه برای حاضرین بهانه ای برای انکار اصل لزوم معجزه نمی تواند باشد.
ب) اگر منظور عباس افندی از حجیت نداشتن معجزه برای آیندگان، معجزه نبی مکرم است (صلی الله علیه و آله) است باید بدانند که معجزه خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)، معجزه ای جاوید است و یکی از علت های جاوید ماندن قرآن، امتیازی است که بر سایر معجزات انبیای گذشته دارد؛ قرآن از سنخ علم و معرفت است و غیر از علم و معرفت هر چیز دیگری که تصور شود مربوط به سایر قوای ادراکی انسان است و عمومیت آن امکان ندارد؛ زیرا امکان دیدن و یا شنیدن آن برای همه بشر وجود ندارد اما علم و معرفت می تواند برای همه و تا ابد معجزه باشد.(8)
پندار سوم: ابوالفضل گلپایگانی برای زیر سؤال بردن لزوم معجزه می گوید حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) برای اثبات رسالت خود به معجزه احتجاج نکرده است:
اگر نفسی در جمیع قرآن تفحص نماید موضعی را نتواند یافت که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) برای اثبات رسالت خود به معجزات احتجاج فرموده باشد.(9)
پاسخ:
الف) به نظر می رسد نویسنده ی بهائی فراموش کرده و یا نمی داند؛ قرآن بزرگ ترین معجزه، و معجزه جاویدان نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است. قرآن در چند آیه مخالفان را به مقابله با آن فرا خوانده و جاودانگی آن را اعلام داشته است. خداوند متعال کسانی را که درباره قرآن تردید دارند به آوردن یک سوره مانند آن فرا می خواند:
«وان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداء کم من دون الله ان کنتم صادقین»؛ و اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده ایم شک و تردید دارید، ( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را
غیر خدا
برای این کار، فراخوانید اگر راست می گویید.
در آیه ای دیگر جن و انس را به هماوردی قرآن دعوت می کند تا بر همگان ثابت شود کتاب مسلمانان معجزه جاویدی است که تا روز قیامت هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست:
«قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لوکان بعضهم ظهیراً»؛(10) اگر انسان ها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند.
ولی با وجود این دلیل های واضح بر بزرگ ترین معجزه نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)، نویسنده ی بهائی می گوید: در قرآن معجزه ای برای رسول خدا بیان نشده است.
ب) هر چند معجزه جاویدان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) قرآن مجید است، اما معجزه های ایشان منحصر در قرآن نمی شود و در این کتاب شریف معجزه های دیگری برای نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)، بیان شده است؛(11) مانند: انشقاق قمر، معراج نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) مباهله پیامبر با اهل کتاب، خبرهای غیبی نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و چندین مورد دیگر.
پندار چهارم: ابوالفضل گلپایگانی با استناد به چند آیه قرآن (12) می گوید: در قرآن دلیل بودن معجزه رد شده است:
در مواضع کثیره دلیلیت معجزه را رد فرموده و در هر موضع که از آن حضرت معجزه ای می طلبیدند… می گفتند ایشان را به کفایت کتاب و کافی نبودن معجزات و مهلک بودن خوارق عادات اسکات نموده.(13)
او برای اثبات سخنان خود به کریمه قرآنی زیر، استناد می کند:
«و ما منعنا نرسل بالایات الا ان کذب بها الاولون و آتینا ثمود الناقه مبصره فضللموا بها و ما نرسل بالایات الا تخویفا»؛(14) باز نداشت ما را از فرستادن معجزات الا به سبب این که پیشینیان تکذیب کردند آن را چنان که ناقه را به ثمود آشکار داریم و به او ظلم کردند و ما نمی فرستیم معجزات را الا برای تخویف و انذار.
وی نتیجه می گیرد که بر اساس آیه قرآن، چون معجزه مورد تکذیب واقع می شود حجیت ندارد.
پاسخ:
در این آیه، درخواست انسان های بهانه جویی رد شده که ایمان نمی آورند، اما برای به ستوه آوردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و عاجز کردن خداوند متعال
به گمان واهی خود
تقاضای معجزه می کنند، لذا قرآن در پاسخ آنها می فرماید:
«و ما منعنا ان نرسل بالایات الا ان کذب بها الاولون»؛(15) هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات را بفرستیم جز این که پیشینیان آن را تکذیب کردند.
در واقع این آیه بیان می کند معجزاتی که دلیل صدق پیامبر است به قدر کافی فرستاده شده، ولی معجزات پیشنهادی شما چیزی نیست که با آن موافقت شود، چرا که پس از مشاهده، باز هم ایمان نخواهید آورد اگر سؤال شود به چه دلیل؟ در پاسخ گفته می شود چرا که امت های گذشته نیز شرایط مشابه شما داشتید و با چنین پیشنهادهایی بهانه جویی کردند و ایمان نیاوردند.
سپس قرآن برای این که سبب عدم فرستادن معجزات دیگر کاملاً روشن شود به جریان ناقه ی ثمود اشاره می کند و می فرماید: با این که خودشان درخواست این معجزه را کرده بودند ایمان نیاوردند و بر آن ناقه ستم کردند و او را به قتل رساندند.(16)
«و آتینا ثمود الناقه مبصره»؛(17) ما به ثمود ناقه دادیم که روشنگر بود.
در پایان آیه، خداوند هدف از فرستادن معجزه رابیان داشته و می فرماید:
«و ما نرسل بالایات الا تخویفا»؛(18) ما آیات و معجزات را جز برای تخویف مردم و اتمام حجت نمی فرستیم.
یعنی هدف از معجزه اتمام حجت بر کافران است نه تسلیم پیامبر در مقابل بهانه جویی ها.
حاصل آن که: این دسته ازآیات بیان گر لجاجت و سرسختی عده ای در مقابل آیات الهی است نه زیر سؤال بردن حجیت معجزه. اگر آیات دلیلیت معجزه را رد کرده بود با انکار یک قوم نباید برای اقوام بعد، معجزه ای ظاهر می شد. در حالی که تمام پیامبران با وجود تکذیب برخی از افراد، باز معجزات زیادی آورده اند و به انکار لجوجان اعتنایی نکرده اند. پس این آیات در پی رد دلیلیت و حجیت معجزه نیست، وگرنه آوردن معجزه برای اقوام بعدی که احتمال تکذیب معجزه از سوی آنان وجود دارد، کار عبثی خواهد بود و خداوند کار عبث انجام نمی دهد. در نتیجه ظاهر شدن معجزه توسط پیامبران دلیل بر حجیت معجزه است.
از سوی دیگر همیشه در برابر دعوت پیامبران گروهی متعصب و لجوج به بهانه جویی و کارشکنی برخاسته اند و گروهی پاک دل ایمان آورده اند، چنان که تمامی ساحران با دیدن معجزه حضرت موسی به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم.(19) دلیل ایمان آوردن ساحران آن بود که دریافتند کار موسی (اژدها شدن عصا)، سحر و جادو نیست بلکه معجزه ای الهی است و به همین دلیل در مقابل تهدیدهای فرعون که می گفت: دست و پاهایتان را قطع می کنم، و شما را از تنه نخل ها به دار می آویزیم تا بدانید مجازات کدام یک از ما دردناک تر و پایدارتر است.(20) ترسی به دل راه ندادند و با اعتقاد راسخ و اطمینان قلب گفتند:
«قالوا لن نوثرک علی ما جاءنا من البینات و الذی فطرنا فاقض ما انت قاض انما تقضی هذه الحیاه الدنیا»؛(21) سوگند به آن کسی که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنی که برای ما آمده مقدم نخواهیم داشت هر حکمی می خواهی بکن؛ تو تنها در این زندگی دنیا می توانی حکم بکنی.
معجزه حسینعلی نوری
میرزا حسینعلی در مقابل کسانی که به حکم فطرت شان و برای پذیرش دعوتش معجزه طلب می کردند، ابتدا به تکذیب حجیت معجزه پرداخت و از این راه در پی انحراف اذهان مردم بود تا دیگر از او تقاضای معجزه نکنند. اما در بعضی از موارد که ناچار به اظهار معجزه یا اعتراف بر ناتوانی از آوردن معجزه می شد گفته است: «مظاهر مقدسه را دلیلی جز آیات کتاب نیست».(22) یعنی میرزا حسینعلی مدعی است بیانات و سخنان او که در کتاب هایی مانند ایقان و اقدس وجود دارد معجزه ی اوست.
حال با کمی دقت و تأمل در ظاهر عبارت های ایقان و اقدس و دیگر نوشته های او می توان پی برد که اشتباهات ظاهری و محتوایی زیادی دارد و یک ادیب پارسی و یا شخصی که با زبان عربی آشناست می تواند اشکال های زیادی بر عبارت های او وارد کند، لذا مجبور می شود برای فرار از این ایرادها بگوید کلام من میزان برای صحت قواعد علوم است:
یا معشر العلمائ لاتزنوا کتاب الله بما عندکم من القواعد و العلوم انه لقسطاس الحق بین الخلق قد یوزن ما عند الاممم بهذا القسطاس الاعظم؛ یعنی ای جماعت عالمان، کتاب خدا را با آن قاعده ها و علوی که نزد شماست نسنجید، همانا کتاب الهی تر از وی حق بین خلق است پس به تحقیق آنچه در نزد ملت هاست با این ترازوی بزرگ سنجیده شود.(23)
جالب این است! بهائیان برای مخفی کردن این ننگ بزرگ در کلماتی که میرزا حسینعلی آن را وحی می دانست و مدعی بود از جانب خداوند بر او الهام شده است،(24) دست برده و به تصحیح آن پرداختند. لذا در جواب این سؤال که چرا نسخه های کتب با هم متفاوت است می نویسد:
بسیاری از الواح نازل شد و همان صورت اولیه من دون مطابقه و مقابله به اطراف رفته لذا حسب الامر به ملاحظه آن که مغرضین را مجال اعتراض نماند مکرر در ساحت اقدس قرائت شد و قواعد قوم در آن اجرا گشت.(25)
این چگونه کلام الهی است که احتیاج به اصلاح بشرهای زمینی دارد. آیا به راستی وقت آن نیست که غافلان خواب غفلت را از چشمان خود بزدایند و ببینند چگونه می شود کلامی که احتیاج به اصلاح ساختاری و محتوایی بشر دارد و یا بیشتر مطالبش تکرار سخن بزرگان و یا عاریت گرفته از صوفیان و عارفان است ناسخ کتابی باشد که بیش از هزار و چهار صد سال هنوز کسی نتوانسته است به مانند کوچک ترین سوره اش نوشته ای بیاورد؟ «فاعتبروا یا اولی الابصار(26)» و «لا تکن من الغافلین».(27)
معجزه از دیدگاه اسلام
الف) چیستی معجزه
معجزه کار و اثری است که پیغمبری برای اثبات مدعای خویش به عنوان تحدی بیاورد و نشانه ای باشد بر اینکه یک قدرت ماورای بشر در ایجاد آن دخالت دارد و فوق مرز قدرت بشری است.(28) بنابراین زمانی به امر خارق العاده، معجزه اطلاق می شود که شرایط ذیل را دارا باشد:
صاحب معجزه ادعای نبوت داشته باشد؛
امر خارق العاده ای را انجام دهد؛
ـ برای اثبات ادعای خود تحدی کند؛ یعنی عده ای را به مبارزه طلبد؛
دیگران از آوردن شبیه آن عاجز باشند؛
معجزه با ادعایی که پیامبر می کند هم خوانی و تطابق داشته باشد.
از قرآن مجید استنباط می شود همواره نبوت همراه با معجزه بوده است یعنی هیچ پیغمبری نیامده که مردم را به قبول رسالت خود دعوت کند مگر آن که دعوتش همراه با نوعی معجزه و به تعبیر قرآن «آیه و بینه» بوده است.(29)
به تواتر نقل شده، هر پیغمبری که ظهور کرده و مدعی رسالت بوده، ادعای معجزه هم داشته است،(30) لذا معجزه و خرق عادت از مسائل جدانشدنی ادیان است.
خداوند متعال در قرآن، معجزات زیادی را به انبیای خود نسبت می دهد که به اقتضای زمان و مکان برای اثبات ادعای خود اقامه کرده اند، مانند ید بیضاء و عصای موسی و شفای کور مادرزاد به دست عیسی و… .
خداوند متعال از معجزه به عنوان برهانی الهی یاد می کند. برهان به معنای سلطان است و هر جا سلطان استعمال شده، مقصود از آن دلیلی است که یقین آور باشد، چرا که با یقینی بودن دلیل است که برهان بر قلب آدمی سلطنت و حکومت دارد.(31) شاهد مطلب آن که : قرآن از دو معجزه موسی (ید بیضا و عصا) با عنوان برهان یاد می کند و می فرماید:
«فذانک برهانان من ربک الی فرعون و ملائه)؛(32) (عصا و ید بیضاء) دو برهان از پروردگار توست برای فرعون و جمعیتش.
و به خاطر یقین آور بودن معجزه است که می فرماید:
«یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم»؛(33) هان ای مردم به تحقیق برهانی از پروردگارتان برای شما آمد.
ب) رابطه معجزه و حقیقت ادعای رسالت
رسولان نشانه ها و معجزه های خود را برای اثبات معارف مبدأ و معاد که عقل توان دست یافتن به آن را دارد نیاورده اند بلکه در معارف به حجیت عقل که از راه استدلال به دست می آید بسنده شده است(34) و معجزه برای اثبات رسالت رسول آورده می شود. برای نمونه:
خداوند متعال برای اثبات توحید دلیل عقلی اقامه کرده و با ارجاع کافران به اندیشه و فکر در مخلوقات الهی امکان دست یافتن آنها به حقیقت را یادآور می شود:
«قالت رسلهم افی الله شک فاطر السماوات و الارض»؛(35) رسولان در جواب آنان گفتند آیا در خدا که آفریننده زمین و آسمان هاست شک توانید کرد؟
همچنین خداوند درباره ضرورت معاد به هدف دار بودن خلقت که دلیل عقلی است استدلال کرده است:
«و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار، ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار»؛(36) و ما آسمان و زمین و هرچه را بین آنهاست بازیچه و باطل خقل نکرده ایم این گمان کافران است و وای بر کافران از آتش دوزخ آیا ما آنان را که ایمان آورده و به اعمال نیکو پرداختند مانند مردم (بی ایمان) مفسد در زمین قرار می دهیم؟ یا مردمان با تقوا و خدا ترس را مانند فاسقان بدکار قرار می دهیم؟
حاصل آن که: معجزه برای تأیید و تصدیق رسالت است نه برای دلالت بر معارف حقی که پیامبران مردم را به آن دعوت کرده اند و امکان رسیدن به آن با برهان و استدلال های عقلی وجود دارد.(37)
ج) چرا وجود معجزه لازم است؟
مدعی نبوت در واقع مدعی ارتباط و اتصال با عالم غیب ازراه وحی و الهام است، و ارتباط با عالم غیب در میان افراد بشر امری خارق العاده است که نظیر آن یافت نمی شود. پس بر اساس قاعده «حکم الامثال واحد؛ حکم مثل ها یکی است» پیامبر برای اثبات ادعای خود راهی به جز انجام امور خارق العاده ندارد، زیرا زمانی ممکن است کسی با عالم غیب که خرق عادت است، ارتباط و اتصال داشته باشد که بتواند کارهای خارق العاده ای شبیه آن انجام دهد. تا بتواند در سایه ی آن ارتباطش را با غیب اثبات کند.(38)
به همین سبب وقتی رسولان الهی مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت می کردند و خود را مبعوث از جانب خداوند می خواندند، کفار از پیامبران برای ادعای شان دلیل می خواستند و در توجیه کافر بودن خود و نپذیرفتن سخن پیامبران می گفتند:
«ان انتم الا بشر مثلنا»؛(39) ما شما پیغمبران را مثل خود بشری بیش نمی دانیم.
کافران با صراحت تمام از پیامبران درخواست دلیل و برهان کرده و خواهان معجزه می شدند:
«فاتونا بسلطان مبین»؛(40) پس برای ما حجت و معجزه ای آشکار بیاورید.
یعنی مردم در مقابل ادعای ارتباط با غیب از سوی انبیا، برای تصدیق کلام آنها احتیاج به معجزه و نشانه ای دارند تا به وسیله آن راستی گفتارشان را تصدیق کنند.
د) وجوه اعجاز قرآن
قرآن که آخرین کتاب آسمانی است نه تنها از جنبه علمی و فکری دارای اعجاز است بلکه از لحاظ لفظ و ظاهر آیاتش نیز در اوج اعجاز قرار دارد، به گونه ای که ادیبان و صاحب سخنان عرب به اوج این کمال اعتراف کرده اند. مانند اعتراف ولید بن مغیره، عتبه بن ربیعه و دیگر بزرگان ادیب عرب.
در تاریخ نقل شده ولید بن مغیره که به ریحان و حکیم عرب مشهور بود آیات 1 تا 6 سوره غافر را از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) شنید پس از شنیدن این آیات از جا برخاست و وارد مجلس قوم خود (بنی محزوم) شد و گفت:
لقد سمعت من محمد آنفا کلاماً ما هو من کلام الانس و لا من کلام الجن و ان له الحلاوه و ان علیه لطلاوه؛(41) به درستی از محمد کلامی را شنیدم که از جنس کلام انس و جن نبود و همانا کلامش دارای حلاوتی بود و بر سخنش تلاوتی حاکم بود.
قرآن از نظر فصاحت، بلاغت، استحکام تألیف و بیان، تازگی روش و غرابت سبک، منحصر به فرد و بی نظیر است و بحث های متعددی در کتاب های مختلف در اثبات این مطالب صورت گرفته است.
هـ) نتاقض در گفتار نشانه غیر الهی بودن
قرآن مجید تصریح می کند که کلام های الهی از پراکندگی به دور است و تناقض در آن راه ندارد، پس تناقض در کلام نشانه غیرالهی بودن آن است. این مطلب در آیات قرآنی نمودی کامل دارد و تناقضی در آن یافت نمی شود، ولی سخنان و نوشته های بی محتوای میرزا حسینعلی که بافته ذهن بشر است و آن را به وحی و الهام نسبت می دهند دارای تناقض های بسیاری است که تعدادی از آنها در بحثی مستقل بیان خواهد شد.
پی نوشت ها :
1. محقق سبزواری، التعلیقات علی شواهد الربوبیه، ص 664.
2. امر و خلق، ج2، ص 275.
3. عباس افندی، مفاوضات، ص 77.
4. فرزین دوست دار، روزنه های امید در آستانه قرن بیست و یکم، ص 110.
5. ابراهیم /10.
6. علی مراد داودی، الوهیت و مظهریت، ص 268.
7. عباس افندی، مفاوضات، ص 77.
8. المیزان، ج1، ص 60.
9. ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، ص 80.
10. اسراء/88.
11. برای اطلاع بیشتر از آیاتی که دلالت بر معجزه ای دیگر نبی مکرم اسلام دارند، ر.ک: آیت الله سبحانی، کتاب الالهیات، ج2، ص 428 -421.
12. انعام / 109 و اسراء/59.
13. ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، ص 80.
14. اسراء /59.
15. همان.
16. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج12، ص 170.
17. اسراء /59.
18. همان.
19. طه /70.
20. همان/71.
21. همان /72.
22. علی مراد داودی، مقالات و رسائل در مباحث متنوعه، ص 329.
23. میرزا حسینعلی نوری، اقدس، ص 28.
24. همان، ص 6.
25. همان، رساله سؤال و جواب، ص 59.
26. حشر /2.
27. اعراف /205.
28. استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص 430.
29. همان، ص 426.
30. همان، ج14، ص 464.
31. المیزان، ج11، ص 141 -140.
32. قصص / 32.
33. نساء/174.
34. المیزان، ج1، ص 82.
35. ابراهیم / 10.
36. ص /28 -27.
37. سید محمد حسین طباطبائی، همان، ص 85.
38. همان، ج12، ص 28.
39. همان.
40. همان.
41. نقل از: جعفر سبحانی، الهیات، ج2، ص 230 -229.
منبع: فلاحتی ـ فاطمی نیا، حمید ـ مهدی، (1390)، دیدار با تاریکی، تهران، عابد.