سؤالاتی درباره ساخت بقعه و بارگاه بر روی قبور
وهابیون پاسخ بدهند.
گروه وهابی به پیروی از ابن تیمیه، ساختن بقعه و بارگاه را برای ائمه علیهم السلام، بزرگان و علما، شرک دانسته اند.(1) در صورتی که ساختن بقعه و بارگاه در میان مسلمان از صدر اسلام تا امروز جهت تعظیم و احترام وجود داشته است. شاهد بر این مطلب بارگاه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه بقیع علیهم السلام و بزرگان شیعه و سنی است. بارگاه شیخ عبدالقادر و ابوحنیفه در بغداد بهترین گواه مدعای ماست که از دیدگاه اهل سنت و تشیع همه اینها به خاطر احترام بوده است نه عبادت و پرستش صاحب قبور.
محدث دهلوی در مدارج النبوه، جلد دوم می نویسد:
«یکی از کارهایی که گروه مسلمانان بریلوی به آن عقیده دارند ساختن گنبد بر تمام قبرهاست، اما اهل سنت دیوبندی فقط بر قبور اولیاء، مشایخ، اهل علم و رجال دینی-آن را-جایز دانسته اند».
شامی در کتاب ردّ المختار، جلد اول می نویسد:
«و قیل لا یکره البناء اذا کان المیت من المشایخ و العلماء و السادات».
«برخی گفته اند که ساختن بارگاه بر قبور مشایخ، علما و سادات مکروه نمی باشد».
وی در موضوع عبادت می نویسد:
«در این مسأله دو دیدگاه وجود دارد، یکی از آن، این است که این کار اشکال ندارد و ما آنرا بر می گزینیم».
امت اسلامی و تعمیر قبور
روزی که اسلام در شبه جزیره انتشار یافت و نور آن کم کم، قسمت مهمی از خاورمیانه را در بر گرفت، در آن روز قبول پیامبرانی که مدفن آنان شناخته شده بود، سقف و سایبان بلکه قبه و بارگاهی داشت و هم اکنون قسمتی از قبور آنان به همان شکل باقی است.
در خود مکه، قبر «اسماعیل»، و مادر او «هاجر» در حجر قرار گرفته، قبر «دانیال» در شوش و «هود و صالح» و «یونس» و «ذوالکفل» در عراق، و قبور پیامبرانی مانند «ابراهیم خلیل» و فرزند او «اسحاق» و «یعقوب» و «یوسف» که همگی را حضرت موسی علیه السلام از مصر به بیت المقدس آورد، همگی دارای علامت و نشانه، و بنا می باشند.
و قبر«حواء» در «جده» است که آثار آن پس از تسلط سعودی ها از بین رفت. و علت اینکه به این سرزمین «جده» می گویند، به خاطر احتمال بودن قبر وی در آنجاست حالا خواه این نسبت درست باشد یا نباشد.
روزی که مسلمانان این بلاد را فتح کردند هرگز از مشاهده این آثار ناراحت نشدند و فرمان تخریب آن را صادر نکردند.
اگر به راستی تعمیر قبور و دفن میت در مقابر پوشیده، از نظر اسلام حرام بود، نخستین کاری که بر مسلمانان آن زمان لازم بود اینکه تمام این مقابر را که اردن و عراق را فراگرفته اند ویران کنند و از تجدید بنای آن در تمام ادوار به شدت جلوگیری نمایند. در صورتی که نه تنها این مقابر را ویران نکردند بلکه در مدت چهارده قرن در تعمیر و حفظ آثار پیامبران سلف کوشیده اند.
آنان با عقل خدادادی حفظ آثار پیامبران را یک نوع ادای احترام به آنان دانسته و خود را با انجام این کار، مأجور و نیکوکار می دانستند.
«ابن تیمیه» در کتاب «الصراط المستقیم» می گوید:
«موقع فتح بیت المقدس، ابنیه قبور پیامبران دارای ابناء بود ولی درب آن تا سال چهار صد هجری بسته بود(2)».
اگر براستی ساختن بناء بر قبور یک امر مُحرّم بود، طبعاً ویران کردن آن واجب بود، و مسدود بودنش، مجوز بقاء آن نبود، و لازم بود هرچه زودتر سقف و بناء را از دم بیل و کلنگ بگذرانند و آنها را ویران سازند.
خلاصه، وجود این ابنیه و قباب در طول این مدت در برابر انظار علماء و سران اسلام خود نشانه بارزی بر جواز آن در آئین مقدس اسلام می باشد.
با مراجعه به تاریخ مسلمانان، و گشت و گذار در بلاد گسترده اسلامی، این مسأله را مسلّم می سازد که تعمیر قبور و حفظ و صیانت آنها از اندراس و فرسودگی یکی از مراسم مسلمانان در تمام نقاط بوده است و هم اکنون در تمام بلاد اسلامی مقابر پیامبران و اولیاء الهی و رجال صالح و نیکوکار، به صورت مزار موجود است و برای حفظ آثار و قبور آنها که غالباً از آثار باستانی اسلامی می باشند. موقوفاتی وجود دارد و درآمد آنها در حفظ آنها مصرف می شود…
پیش از پیدایش گروه «وهابی» در «نجد»، و پیش از تسلط آنان بر حرمین و حومه آن، در تمام حجاز قبور اولیاء الهی، معمور وآباد و مورد توجه همگان بوده است و احدی از علماء بر آن ایراد نمی گرفت این نه تنها ایران است که قبور اولیاء و صالحان در آن صورت مزار معمور می باشد، بلک در تمام بلاد اسلامی مخصوصاً مصر و سوریه و عراق، و کشورهای مغرب و تونس مقابر علماء و بزرگان اسلام معبور و آباد می باشد و مسلمانان دسته به دسته برای زیارت قبور آنان و خواندن فاتحه و قرآن رهسپار مقابر آنان می شوند، و تمام این امکنه برای خود خادم و نگهبانی دارد و گروهی مأمور نظافت و تمیز نگه داشتن و نگهداری «حرم» های شریف می باشند.
با این اشاعه و گسترش، آن هم در تمام بلاد اسلامی، چگونه می توان تعمیر قبور را یک امر حرام تلقی کرد و در حالی که چنین روش ممتدی از صدر اسلام تا به امروز وجود داشته و دارد و به این روش در اصطلاح دانشمندان «سیره مسلمین» می گویند که منتهی به زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گردد، وجود چنین سیره بی آنکه به اعتراض گردد، نشانه جوزا و مرغوبیت و محبوبیت آن می باشد.
این مطلب از نظر ضرورت به پایه ایست که یکی از نویسندگان «وهابی» به آن نیز اعتراف می نمایند و در صدد جواب برمی آید و می گوید:
هذا امرعم البلاد و طبق الارض شرقا و غربا بحیث لا بلده من بلاد الاسلام الا فیها قبور و مشاهد بل مساجد المسلمین غالبا لا تخلو عن قبر و مشهد و لا یسع عقل عاقل ان هذا منکر یبلغ الی ما ذکرت من الشناعه و یسکت علماء الاسلام.(3)
«این مطلب، (ساختن ابنیه بر روی قبور) عموم بلاد و مشرق و غرب را فرا گرفته است، حتی نقطه ای از بلاد اسلامی نیست که در آنجا قبر و مشهدی نباشد، حتی مساجد مسلمانان نیز خالی از آن نیست و عقل باور نمی کند که یک چنین چیزی حرام باشد و علماء اسلام در برابر آن سکوت کنند».
ایجاد بنا بر روی قبر
و تمام سیره نویسان و تاریخ نگاران و محدثان اسلامی نقل کرده اند که جسد مطهر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم به تصویب صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه و حجره همسر او عایشه به خاک سپرده شد و صحابه در گزینش مدفن وی و حدیثی که ابوبکر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد استناد جستند و آن اینکه هر پیامبری در هر نقطه ای که درگذشت، در همانجا به خاک سپرده می شود.(4)
سؤال 1
اگر واقعاً پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و سلم از بناء بر روی قبر نهی کرده بود، چگونه جسد او را در زیر سقف دفن کرده و قبر او را به حالتی درآوردند که دارای بناء گردید؟
خنده آور گفتار برخی از نویسندگان جامد و خشک وهابیها می باشد که می گویند: آنچه که حرام است همان: «ایجاد بناء» بر قبر است، نه دفن جسد زیر بناء، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را زیر بناء به خاک سپردند، و روی قبر او بناء نساختند.(5)
یک چنین تفسیری برای حدیث، جز توجیه یک واقعیت خارجی (دفن جسد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زیر بناء) انگیزه دیگری ندارد و اگر وهابی با چنین واقعیتی روبه رو نبود، به تحریم هر دو حکم می کرد.
اصولاً ما در این جا از وهابی سؤال می کنیم:
سؤال 2
آیا فقط اصل احداث بناء بر روی قبر میت حرام است، و اگر کسی با مخالفت این اصل، بنائی ایجاد کرد دیگر ابقاء آن حرام نیست هرچند که اصل ایجاد آن حرام باشد؟
یا بناء ایجاداً و بقاء حرام است؟
بنابر صورت نخست سؤال می شود:
سؤال 3
چرا حکومت سعودی به قهر و زور آثار رسالت و بیوت خاندان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و قباب صحابه و فرزندان او را نابود کرد؟ در صورتی که فقط احداث بناء حرام بود و پس از ایجاد دیگر ابقاء آن حرام نمی باشد و در گذشته، ایجاد کنندگان بناء دچار خطا شده اند، و پس از احداث، دیگر بقاء آن حرام نبود، پس چرا ویران کردند؟
مسجد سازی در کنار قبور صالحان
یکی از اشکالاتی که گروه وهابی بر جامعه شیعه دارد، ساختن مسجد در کنار قبور صالحان می باشد.
سؤال 4
اگر ساختن مسجد در کنار قبر حرام است، چرا مسجد النبی صلی الله علیه و آله و سلم را کنار قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ساختند و همگی آنرا با دیدگان خود می بینیم؟
سؤال 5
اگر واقعاً مسجد سازی در کنار قبور اولیاء الهی، نامشروع بود، پس چرا مسلمانان، مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از هر طرف توسعه دادند، بطوری که قبر در وسط مسجد قرار گرفت، در حالی که مسجد در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ضلع شرقی محل قبر قرار داشت و بر اثر توسعه، قسمت غربی محل قبر نیز جزو مسجد شد.
آیا معنی پیروی از «سلف» و سلفی بودن که پیوسته گروه وهابی به آن افتخار می ورزد، همین است که فقط در یک مورد پیروی کنیم، و موارد دیگر را نادیده بگیریم؟
برگزاری نماز و دعا نزد قبور اولیاء
از جمله مسائلی که در کتابهای وهابیان، مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است، مسأله گزاردن نماز، و خواندن دعا نزد قبور اولیاء و روشن کردن چراغ در مقابر آنان است.
شاگرد ابن تیمیه می گوید:
«هاجر» و «اسماعیل»، به خاطر صبر در راه خدا و تحمل غربت، به مقامی رسیدند که محل گام های آنان محل عبادت گردید. یعنی منطقه میان «صفا و مروه»(6).
سؤال 6
اگر به راستی، محل قدمهای این دو نفر به خاطر صبر و تحملی که در راه خدا داشتند، آنچنان مبارک می گردد که به مسلمانان دستور داده می شود که در این نقطه به عبادت خدا بپردازند، سعی باشکوه به جا آورند، چرا مدفن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که در راه اصلاح جامعه، بزرگترین صبرها و استقامت ها را از خود نشان داده است، مبترّک نباشد، و نماز و دعا در آن نقطه از شرافت خاصی برخوردار نگردد؟
سؤال 7
اگر به راستی، نماز در کنار قبر مشروع نمی باشد، چگونه «عایشه»، یک عمر در حجره خود، که مدفن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود، نمازگزارد و به عبادت خدا پرداخت؟
گروه وهابی با استناد به حدیثی که در زیر نقل می شود، استدلال به تحریم گزاردن نماز و دعا نزد قبور اولیاء می کنند و آن حدیث این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«خدا یهود و نصاری را لعن کرد، برای آنکه آنها قبور پیامبران خود را مسجد قرار دادند».(7)
اما باید گفت که معنی این حدیث این است که آنان بر قبور پیامبران سجده می کردند و آنها را عبادت می نمودند و یا قبور آنها را قبله قرار می دادند و هر دو کار، امر خلاف می باشد، و اگر معنی حدیث همان است که آنان می گویند پس چرا عایشه راوی حدیث، قریب پنجاه سال در آن حجره نماز گزارد و خدا را پرستش نمود؟
سؤال 8
اگر نماز در کنار قبرها حرام می باشد، پس چرا در «حجر اسماعیل» نماز می خوانید، زیرا «قبر اسماعیل» و مادرش «هاجر» و بسیاری از پیامبران در آن قرار دارد، در عین حال همه فِرَق مختلف اسلامی در «حجر سماعیل» نماز می خوانند و از آن تبرک می جویند؟
سؤال 9
اگر مدفن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرافت خاصی ندارد، چرا شیخین(ابوبکر و عمر) وصیت نمودند که جنازه آنان را در آن مکان دفن کنند؟
و این حدیث چه ارتباطی به کار مسلمانی دارد که در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به قبله برای خدا نماز می گزارد و هدف درک فضیلت آن مکان است.
دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که به حکم احادیث صحاح خشنودی او، خشنودی خدا و رسول او، و خشم او، خشم خدا و پیامبر او است هر جمعه به زیارت قبر عموی خود «حضرت حمزه علیه السلام» می رفت و در آنجا نماز می گزارد و گریه می کرد، اینکه متن تاریخ:
«کانت فاطمه رضی الله عنها تزور قبر عمِّها حمزه کل جمعه فتصلّی و تبکی عنده»(8)
این دلائل، به ضمیمه سیره مسلمین که پیوسته در امکنه ای که عزیزان خدا و جانبازان راه حق و فضیلت به خاک سپرده شده اند، نماز می گزارند، و به دعا و نیایش می پردازند، می رساند که دعا و نماز در این مناطق، از فضیلت برتر، و شرافت بیشتر برخوردار است و هدف جز این نیست که با شرافت محل تبرک جسته، و عمل خود را در محلی انجام می دهند که مورد توجه خداست.
سؤال10
بر فرض که دلیلی از قرآن و روایات بر فضیلت این امکنه وجود نداشته باشد و به چه دلیل نماز خواندن در این امکنه ممنوع باشد مگر نه این است که روایت داریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً»(9)؟!!
پی نوشت ها :
1. برای نخستین بار ابن تیمیه و ابن قیم ساختن بنا را ممنوع کردند و پس از تسلط وهابی ها بر مکه و مدینه از راه های گوناگون تلاش کردند تا مشاهده بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از بین ببرند.
ابن قیم می گوید:
«یجب هدم المشاهد التی بنیت علی القبور»(زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ص 771).
2. کشف الارتیاب ص 354.
3. تطهیر الاعتقاد، ص 17، ط مصر، به نقل از کشف الارتیاب.
4. مسند، احمد بن حنبل، ج1 ص 7؛ صحیح ترمذی، ج2 ص 139؛ طبقات، ابن سعد، ج2 ص 71؛ و … .
5. ریاض الجنه، مقبل بن الهادی، ط کویت، ص 269.
6. جلاء الافهام فی الصلاه و السلام علی خیر الانام، ابن القیم ص 228.
7. «لعن الله الیهود والنصاری اتخذوا قبورا انبیائهم مساجد»(سنن نسائی ج4 ص 96 ط بیروت).
8. سنن بیهقی، ج4 ص 78؛ مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج1 ص 377.
9. مسند، احمد بن حنبل، ج2 ص 222.
منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).