ترجمه پذیری متون ادبی و ترجمه شعر
مفهوم ترجمه
تَرجَمه، بر وزن فَعلَلَه، در لغت به معنای برگرداندن کلمات و عبارات از یک زبان به زبانی دیگر است (1) و، در اصطلاح، یافتن دقیق ترین معنی و یا نزدیکترین معادل است برای واژگان زبان مبدأ در زبان مقصد و با حفظ سبک و سیاق متن زبانمبدأ. عده ای به اعتبار نقش مترجم می گویند: «ترجمه جریانی است میان دو زبان؛ در این جریان یک پای مترجم در زبان مبدأ و پای دیگرش در زبان مقصد است و مترجم از این طریق پلی میان دو زبان برقرار میکند.» (2)
یوجین نایدا، (3)، زبان شناس برجسته امریکایی، ترجمه را این گونه تعریف میکند: «ترجمه بیان دوباره پیامی از زبان مبدأ در قالب نزدیک ترین معادل طبیعی آن به زبان مقصد با رعایت معنی در مرحله نخست و رعایت سبک نوشتاری در وهله دوم است.» (4)
واژه «ترجمه» در کتاب های لغوی کهن عربی از قبیل العین خلیل بن احمد فراهیدی، جمهرة اللّغة ابن دُرَید، مقاییس اللّغة احمد بن فارس همدانی، المحکم و المخصّصابن سیده اندلسی و النوادر ابوزید سعید بن أوس انصاری نیامده است و سایر منابع لغوی نیز مانند قاموس اللّغة و أقرب الموارد، اغلب، واژه «ترجمان» را توضیح داده اند. کلمه «ترجمان» با سه گونه تلفظ یعنی تَرجُمان، تَرجَمان و تُرجُمان نیز که در کتاب لسان العرب به عنوان مدخل اصلی واژه «ترجمه» آمده است (5) معرّب «ترزبان» فارسی است؛ زیرا در یکی از چکامه های زردشتی آمده است: «مرتی بسیل اپایت کردن زیرک ترگمان کذ شوت برگوپت پو هندوکان» (مردسی گسیل باید کردن زیرک و ترجمان که رفته و بگوید به مردم هندوستان). (6) در زبان عربی بر اساس اصل اشتقاق و شیوه واژه سازی فعل از اسم که در این زبان رایج است، از آن فعل «تَرجَمَ یُتَرجِمُ ترجمة» را ساخته اند. برخی ریشه ترجمان را به اصل سریانی یا آرامی بر می گردانند. (7)
سابقه تاریخی ترجمه
سرآغاز ترجمه رسمی در تاریخ ادب به روزگار صدر اسلام بر می گردد، زیرا نیاز مسلمانان به دانش دیگران در زمینه ریاضیات و نجوم و پزشکی و … ترجمه را پیش آورد. (8) در پایان قرن اول هجری مترجمان اسلامی خُردخُردچیزهایی را ترجمه می کردند. پس از روی کارآمدن مروانیان، خالدبن یزید که ازمنصب خلافت نومید شده بود به فراگیری دانش شیمی روی آورد و دستور داد تا علوم کیمیا و طب را از زبان یونانی ترجمه کنند. (9) هر چند امویان به ترجمه آثاری از ارسطو اقدام کردند، ولی نهضت واقعی ترجمه تنها از نیمه دوم قرن دوم پا گرفت، زیرا گسترش این کار در دوره عباسیان و با سرمایه گذاری ایرانیان موجب رونق حرکت ترجمه در آن دوره شد.
درباره زمینه های گسترش این حرکت، انگیزه های شعوبی گری نقش زیادی داشت، چون با اوج گرفتن رقابت میان دو قوم عرب و ایرانی، عرب ها دین، فتوحات و شعر خود را به رخ ایرانیان می کشیدند و به آن ها تفاخر می کردند. در مقابل، ایرانی ها به دانش خود مباهات ورزیده، میراث علمی نیاکان خود را به عربی در می آوردند، ابن مقفع سر کرده این ها بود که کتاب کلیله و دمنه را به عربی درآورد. (10) علاوه بر این، حمایت خلفای عباسی از انتقال دانش ملل دیگر، از مهم ترین عوامل تداوم حرکت و رونق ترجمه در آن روزگار به شمار می رود.
حرکت ترجمه سه دوره را پشت سر گذاشت. در دوره اول، که از خلافت منصور عباسی آغاز می شود، به دستور وی مترجمانی زبر دست و برگزیده در زمینه فلفه و منطق و دیگر علوم عقلی، کتاب هایی را از زبان یونانی و فارسی و سریانی و هندی ترجمه کردند. درخلافت هارون الرشید نیز کتاب های بسیاری در طب و شیمی و علوم گیاهی و جانوری و فلسفه و منطق و اخلاق ترجمه شد؛ از جمله کتاب کلیله و دمنه از فارسی و کتاب سند هند از هندی به عربی برگردانده شد. (11)
در دوره دوم که از خلافت مأمون آغاز می شود، مامون به حرکت ترجمه توجه خاصی نمود و مترجمانی را به نزد سلاطین روم فرستاد تا دانش رومیان را به زبان عربی ترجمه کنند و در بغداد مدرسه ای برای تربیت مترجم تأسیس ودر این زمینه مبالغ هنفگفتی نیز هزینه کرد. او گاهی هم وزن یک اثر ترجمه شده به مترجم آن طلا می بخشید.
دوره سوم با خلافت معتصم آغاز شد. البته وی رغبت چندانی به ترجمه نشان نداد ولی پس از او الواثق بالله رونق پیشین ترجمه را باز گردانید و متوکل نیز از حرکت ترجمه حمایت کرد. با کشته شدن وی جنبش ترجمه متوقف شد. (12) به گفته جرجی زیدان «مسلمانان بیشتر دانش های سایر اقوام متمدن آن روزگار از قبیل فلسفه، طب، نجوم، ریاضیات و ادبیات را به عربی برگرداندند و در یک قرن و اندی از آن دوره، حجمی از دانش ها را به عربی ترجمه کردند که رومیان در چند رن نیز از عهده آن بر نیامدند و این ویژگی مسلمانان در بسیاری از موارد، بنیان تمدن اسلامی آن ها می باشد.» (13)
البته نباید از یاد برد که مسلمانان در بدو امر توجه چندانی به ترجمه ادبیات یونان نداشتند. به عقیده احمد امین، مورخ مصری، دلیل روی آوردن اعراب و مسلمانان به ترجمه کتاب های فلسفه و منطق در آغاز، برآوردن نیاز دفاع از دین و مجاب کردن دشمنان دین با دلایل قوی بوده است که آنان به دلیل آشنایی با فلسفه یونان به خوبی از عهده آن برآمده اند و به دلیل آن که اعراب از احساس ذوق در برابر ادبیات و افسانه ها و نمایشنامه ها یونانی و اخلاف رومی شان بی بهره بودند، به ترجمه ایلیاد هومر و انه ئید ویرژیل و نمایشنامه های سوفوکلِس نپرداختند.
زیرا فلسفه و علوم امری جهانی هستند ولی ادبیات در یک معنا رنگ ملی و قومی دارد؛ فلسفه و علم محصول عقل است و عقل قدر مشترک میان افراد وملت ها می باشد، ولی ادبیات زبان عاطفه هاست و عواطف دارای منطقی قانون ساز نیستند؛ ادبیات پرتوی از زندگی اجتماعی است و هر ملتی زندگی اجتماعی خاصی دارد. علاوه بر مطالب فوق، بیگانگی ذوق اعراب با ادب اساطیری یونانی و صبغه شرک ادب یونانی وملاحظات دینی مسلمانان (14) و ناآشنایی با زبان یونانی و اختلاف مزاج اعراب با یونانیان، در بی اعتنایی مسلمانان به ترجمه آثار ادب یونانی بسیار موثر بود.
با سقوط دولت عباسی و روی کارآمدن مغول ها، حرکت ترجمه نیز به سرنوشت سایر فعالیت های ع لمی دچار شد و به رکود گرایید تا آن که دوره نهضت (پس از روی کار آمدن محمدعلی پاشا در مصر به سال 1811م) فرا رسید، رنسانس و پیشرفت های علمی غرب، اهتمام واشتیاق اعراب به ارتباط با غرب و بهره گیری از ره آوردهای علمی غرب و پیدایش حرکت خاورشناسی و تلاش مستشرقان برای آشنایی با فرهنگ و زبان مسلمانان، زمینه ساز احیای مجدد حرکت ترجمه در بین اعراب و مسلمانان شد. تأسیس مدرسه «ألسن»، تشکیل «جمعیّة التّعریب» در سال 1892 م و «جمعیّة تألیف الکتب» در سال 1911 م برای ترجمه و تالیف در مصر (15) ترجمه نمونه های بسیاری از تالیفات غربی ها توسط اعراب و ترجمه کتب عربی از سوی خاورشناسان گواهی بر این مدعاست (16). اکثر نمایندگان نهضت در جنبش ترجمه یا اقتباس آثار غربی سهیم بوده اند و این حرکت موجب شد انبوهی از متون پراکنده غربی، که همه از سطح یکنواختی برخوردار نبودند، به زبان عربی راه یابد و برای ترجمه، تقریباً از همه زمینه های فکری و ادبی غرب کتاب انتخاب شده است. (17)
با ترجمه کتاب های عربی توسط ستشرقان، مسلمانان و ادبیات آن ها به مردم اروپا شناسانده شد؛ زیرا اروپاییان پیش از آن از تاریخ مشرق زمین، به ویژه اسلام، بی خبر بودند و حتی نام پیامبر اسلام (ص) را اشتباه تلفظ می کردند و برخی از آن ها می پنداشتند که محمد (ص) [پناه به خدا] بت مسلمانان است. (18)
در زبان فارسی نیز ترجمه سابقه ای طولانی دارد. پیش از اسلام کتاب های بسیاری از زبان سنسکریت ترجمه شد و در دوره های اسلامی نیز این رسم ادامه یافت و ایرانیان پارسی زبان به ترجمه کتاب های گوناگون عربی پرداخته اند. از قدیمی ترین آثار ترجمه شده تاریخ طبری است.
انواع ترجمه
پیش از پرداختن به قابلیت ترجمه متون ادبی، میبایست انواع ترجمه ها را شناخت.
پیتر نیومارک، نظریه پرداز سرشناس ترجمه، ترجمه را با توجه به نوع متن وهدف از ترجمه، به دو نوع «معنایی» و «ارتباطی» تقسیم نموده است.
ترجمه معنایی (19) ترجمه ای است که معنای دقیق متن مبدأ را با نزدیک ترین ساخت های دستوری و معنایی زبان مقصد منتقل می کند.
ترجمه ارتباطی (20) ترجمه ای است که پیام متن مبدأ را با متداول ترین کلمات و عبارات و ساخت های دستوری به زبان مقصد بر می گرداند. (21)
تفاوت میان ترجمه ارتباطی و ترجمه معنایی مبتنی بر تفاوت میان مفهوم پیام (22) و معنی (23) است، معنی با محتوا سروکار دارد، در حالی که پیام ناظر بر تأثیر است (24) و از آن جا که پیام های متون ادبی در ویژگی هایی نهفته است که متون ادبی را از بسیاری متون متمایز می سازد؛ دریافت و انتقال این پیام ها به زبان دیگر (یعنی ترجمه آن ها) بدون در نظر گرفتن این مشخصه ها میسر نیست، هر چند در بسیاری از این ترجمه ها، صرفاً پیام ها منتقل می شود و بسیاری از مایه های زیبایی و مقومات متون ادبی از قبیل موسیقی شعر، صنایع ادبی، اصطلاحات و برخی از رمزها، سمبل ها و اسطوره ها انتقال نمی یابد؛ از این رو، ترجمه متون ادبی با محدودیت ها و مشکلاتی مواجه است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود.
محدودیت های ترجمه متون ادبی
با توجه به تغییراتی که در طول تاریخ ادب عربی در مفهوم واژه «ادب» رخ داده است، متون ادبی نیز در طی قرون و اعصار، بر یک نوع خاصی از متون اطلاق نمی شد، بلکه به اعتبار تعرفی که از واژه ادب ارائه شده است، مصادیق ونمونه های آن نیز متفاوت بوده است؛ یعنی آن زمان که ادب به معنای تهذیب نفس بود، متون اخلاقی در شمار متون ادبی قرار می گرفت و آن هنگام که از ادب معنای آموزش فهمیده می شد، متون آموزشی مانند کتاب الادب الصغیر و الادب الکبیر ابن مقفع جزء متون ادبی به شمار می رفت. تا آن که سرانجام از اواسط قرن گذشته، ادب را در دو معنی به کار برده اند: یکی معنای کلی در مقابل literature که فرانسویان بر هر نوشته ای در هر موضوع و به هر سبک، چه علمی باشد چه فلسفی یا ادبی صرف اطلاق می کنند؛ پس در نظر ایشان هر چه محصول خرد یا احساس است ادب نامیده می شود. دیگری در معنای خاص که مراد از ادب تنها تعبیر معانی و مقاصد نیست بلکه افزون بر آن می باید چنان زیبا باشد که در خواننده یا شنونده از نظر عاطفی تاثیر کند. (25) از آن پس، منظور از متون ادبی، منثور یا منظوم، آثاری است که از ذوق و احساس افراد سرچشمه گرفته و در پی زیبایی آفرینی و جلب نظر دیگران و تحریک احساسات آن ها باشد؛ از این رو، به گفته ژان پل سارتر: «آثار ادبی هر ملت گنجینه ای است از مظاهر هنری افراد آن که در تحریک اندیشه و احساس انسان ها قدرتی نافذ و پایدار ایجاد می کند و در تربیت نفس و خردمندی و باروری ذهن نقش موثر دارد.» (26) این آثار شامل فرآورده های فکری و ذوقی شاعران و نویسندگان هر جامعه یا مجموعه اشعار و نوشته های هنرمندانه ای است که به زبان مردم آن جامعه نگاشته می شود. (27) پدیده ادبی محصول جمع و جماعت است، از این رو ممکن است ابداع و ابتکار یک ملت و حرکت یک امت باشد. (28)
در آفرینش یک اثر ادبی، کلمات و الفاظ وسیله بیان اندیشه ها و احساسات شاعر یا نویسنده است و از آن به شکل یا form تعبیر می کنند و افکار و عواطف موجود در یک شعر یا نثر، محتوا یا fond آن را فراهم می کند.
یک اثر ادبی بر دو رکن «قالب» و «درونمایه» مبتنی است و به ظرف و مظروف شباهت دارد. کلمات و الفاظ و اسلوب تلفیق آن ها که در شعر وزن و قافیه ایجاد می کند قالب یا ظرف نامیده می شود و اندیشه ها و عواف شاعر یا نویسنده توأم با ذوق و تخیل و احساس هنرمند مظروف را به وجود می آورد (29) و به خلق آثار ادبی می انجامد.
متون ادبی منثور، متون ادبی منظوم «متون ادبی» عنوانی است که بر متون منظوم و منثور اطلاق می شود و پیداست که بین متون نثری با شعری تفاوت هایی وجود دارد که در ترجمه آن ها نقش مهمی ایفا میکند؛ به ویژه مشخصه های شعری که گاهی موجب ترجمه ناپذیر شدن یک متن شعری یا عدم انتقال بخشی از ابعاد آن از زبان مبدأ به زبان مقصد می شود، زیرا معمولاً در نثر به معانی نهفته در الفاظ بسنده می شود ولی در شعر به هدفی فراتر از مدلول الفاظ نظر دارند. در خصوص مقصود شعر، بیشتر موارد منحصر در دو هدف است: نخست تجسم بخشیدن به معانی ومبالغه در ارائه و تصویر آن به نوعی که تاثیر عمیق تری در نفس بگذارد و با ترسیم صُوَر ابداعی خیال بر قوای مُدرکه و نیروی ذهن موثر افتد. دیگر، تأثیر در نفس و برانگیختن عواطف نفسانی مانند سرور و دلتنگی، انس و وحشت، حب و بغض، امید و ناامیدی و جز آن؛ و این نوع اساس مقصود شعری و پایه آن است.
سارتر می گوید: «شعر مثل نثر کلمات را به کار می برد ولی کلمات را همان گونه به کار نمی برد و حتی اصلاً آن ها را به کار نمی برد؛ یعنی از کلمات استفاده نمی کند بلکه می توانم بگویم که به آن ها استفاده می رساند. شاعران از جمله کسانی هستند که تن به «استعمال» زبان نمی دهند یعنی نمی خواهند آن را چون وسیله به کار برند.» (30) از این رو باید گفت: شعر در ویژگی های کلی با هنرهای زیبا مشارکت دارد، شعر در ویژگی های خاص خود با برخی از هنرها مثل موسیقی و نقاشی مشترک است؛ ویژگی هایی از قبیل موسیقی، صوت پردازی، الهام بخشی، ایجاز، پیچیدگی، عاطفه، اندیشه و موضوع شعر. (31) حکم شعر حکم نقاشی، پیکرتراشی و آهنگسازی است. (32) شاعر با قدرت الهام و ابداع شخصی خود نقش هنرمند را ایفا می کند. شاهکارهای ادبی از قبیل ایلیاد هومر، معلّقات سبع، لامیة العرب شنفری، حولیّات زهیر بن ابی سلمی، لامیة العجم طُغرائی، بُردة بوصیری، خَمریة ابن فارض، تفکرات لامارتین، غزلیات حافظ و قصاید سعدی و هزاران «سِرواد» فارسی، نمونه هایی از بی شمار اثر ادبی شعری و از مصادیق هنرمندی شاعران در زبان های مختلف به شمار می روند.
قابلیت ترجمه آثار ادبی قابلیت ترجمه دارند؟ آیا با ترجمه آثار ادبی، به ویژه از نوع شعری، چیزی از آن ها کاسته می شود؟ آیا ترجمه آثار شعری همان ویژگی و تأثیرِ شعر را خواهد داشت؟ و آیا اصولاً زبان ها قابلیت ترجمه را دارند؟
از آن جا که زبان عربی و فارسی از ویژگی هایی همچون «مشترکات بنیادی زبان ها» پدیده «وام گیری» و «قرابت فرهنگی» برخوردارند، این ویژگی ها موجب می شود تا ترجمه فارسی انواع متون ادبی عربی و از جمله شعر میسر گردد.
مشترکان بنیادی زبان ها
یکی از مباحث زبان شناسی که به نحوی بنیادی با ترجمه سروکار دارد، تفاوت ساخت زبان ها و موضوع روساخت (33)، ژرف ساخت (34) و همگانی های زبانی (35) است که نوآم چامسکی (36)، زبان شناس معاصر امریکایی مطرح می کند. وی معتقد است: زبان از دو مرتبه تشکیل شده است:رف ساخت و روساخت. مرتبه روساخت زبان همین جمله هایی است که ما میگوییم یا می نویسیم، ولی مرتبه ژرف ساخت زبان مرتبه ای انتزاعی تر است که با پذیرش تغییر و تحولاتی که گشتارها (37) بر آن اعمال می کنند به مرتبه روساختی می رسد. (38) «واژه» و «جمله» در اصل واحدهایی انتزاعی هستند که به صورت های گوناگون در می آیند. (39) طبق این نظریه، تفاوت زبان ها با یکدیگر، بیشتر در مرتبه روساختی آن هاست و در مرتبه ژرف ساختی، زبان ها مشترکات زیادی با یکدیگر دارند. منظور از همگانی های زبان نیز خصوصیات مشترکی است که در زیربنای همه زبان های بشری نهفته است. از این رو، در هر زبان واژگان و تعابیری یافت می شود که در مرحله ژرف ساختی و بنیادی خود با زبان دیگر مشترک است و برای مترجم در انتقال مفاهیم یک زبان به زبان دیگر راهشگا می باشد. (40)
پدیده وام گیری
پدیده «وام گیری» زمینه دیگری بر امکان و سهولت ترجمه در زبان ها می باشد. زبان که یک پدیده اجتماعی است، همواره در معرض تغییر قرار دارد و به ناپایداری زبان در زمینه های الفاظ و مفاهیم و سبک و ساختار زبانی می انجامد و بر اثر برخوردهایی که در طول زمان، میان فرهنگ های مختلف به وجود می آید به «وام گیری واژگانی» منجر می شود. در این وام گیری، عناصر یا الگوهای صرفی و نحوی، نقش های دستوری یا روابط دستوری یک زبان به زبان دیگر راه می یابد. وجود ترکیبات عربی در زبان فارسی نمونه این نوع راه یابی زبانی است. مثلاً گاهی دو یا چند کلمه عربی با هم به عنوان یک کلمه مرکب در فارسی به کار می روند؛ مانند: الآن، الغرض، الحق و الانصاف، بالفرض، فی المثل، کماکان، کما هو حقّه، عندالمطالبة، معهذا، لاجرم، بلاتکلیف، بلافاصله و … در بخش دستور زبان می توان موارد زیر را مثال آورد: آوردن صفات مونث برای موصوف های فارسی که نه مذکرند و نه مونث، مانند درآمد حاصله، لاله حمرا، و مانند گ نبد خضرا در این بیت از شعر انوری:
به زیرِ گنبد، خضرا چنان توان بودن
که اقتضای قضاهای گنبد خضر است (41)
وجود مفعول مطلق در متونی که ترجمه شده از متن عربی نیستند، مانند این بیت فردوسی (42):
بخندید خندیدنی شاهوار
چنان کامد آوازش از چاهسار(43)
ترکیباتی مانند «تصمیمات متخذه»، «عتبات عالیات»، «بانوی محجبه»، «زنان عالِمه» و «هیئت مدیره» که ر پایه الگوهای عربی وتطابق صفت و موصوف در جنس و عدد ساخته شده اند. (44) علاوه بر این ها، همگونی زبان مبدأ و مقصد نیز راه را برای ترجمه زبانی آسان می سازد.
قرابت فرهنگی
با توجه به این که ادب آیینه فرهنگ هر جامعه و ملت است، ترجمه آثار ادبی یک زبان به زبانی دیگر که از نظر فرهنگی قرابت دارند و در باورهای آسمانی یا اسطوره ای و رمز رازهای ادبی وجوه مشترک دارند دشوار نیست. به عنوان مثال، قرابت و همانندی فرهنگ ایرانی با فرهنگ عربی در بسیاری از موارد، که بر اثر مجاورت جغرافیایی یا هم دینی پدید آمده است، وجود اسطوره های مشترک و همانندی که دستمایه ادب هر دو ملت است مانند اسطوره «سیمرغ و عنقا»، «ققنوس و فینیق»، «دیو و غول» و …، جهان بینی و باورهای دینی هر دو ملت، همانندی های ساختار دستوری و الفاظ مشترک دو زبان، زمینه ساز سهولت ترجمه متون ادبی عربی به زبان فارسی شده است.
ترجمه شعر
ضرورت تفاهم بین المللی نیاز به ترجمه شعر را پیش آورده است؛ زیرا شعر آیینه فرهنگ ملت هاست، به ویژه شعر عرب که دفتر دانش اعراب به شمار می رود و یکی از ذخایر گرانسنگ معارف بشری است و با ترجمه نکردن آن، میراث ادبی را از گنجینه هایی عظیم محروم می کنیم. اگر رباعیات خیام از فارسی به انگلیسی ترجمه نمی شد، اگر منظومه ایلیاد هومر، آثار شکسپیر و سروده های گوته یا مثنوی مولوی ترجمه نمی شد، جهان معرفت از ره آورد فکری و ذوقی پدید آورندگان آثار ادبی و هنری شگفت محروم می ماند. از این روست که با وجود تفاوت های وزن و اختلاف هجا و ناهمگون بودن موسیقی و اختلاف آهنگ در زبان های مختلف، نیاز شدیدی به ترجمه شعر از زبانی به زبان دیگر احساس می شود. ولی درباره قابلیت ترجمه متون شعری، پر واضح است که زبان شعر زبانی جداگانه و متفاوت با زبان معمولی است. محدودیت های وزن، قافیه و موسیقی درونی شعر یکی از موانع عمده ترجمه شعر است؛ زیرا شعر – حتی شعر آزاد (45) – عموماً متکی بر وزن عروضی و قافیه و موسیقی است و اصالت و اهمیت وزن و موسیقی شعر عربی به اندازه ای است که گاهی موجب نادیده گرفتن قواعد صرفی و نحوی شده و با عنوان «ضرورت شعری» توجیه می شود. جاحظ می گفت: «شعر قابلیت ترجمه شدن را ندارد ودرست نیست که از زبانی به زبان دیگر ترجمه شود و اگر چنین شود، نظمش بریده، وزنش باطل و زیبایی اش از میان رفته و از مقام بداعت ساقط می شود؛ به دیگر بیان با ترجمه شعر اعجاز وزن شعر از بین می رود» (46)؛ زیرا وزن یکی از ارکان چهارگانه (لفظ، معنی، وزن و قافیه) بنیان شعر به شمار می آید (47)، به همین جهت نیز اگر شعر ترجمه شود دیگر شعر نخواهد بود. علاوه بر آن، هنگام ترجمه شعر صنایع و آرایه های لفظی از قبیل توریه، ایهام، مقابله، جناس، تضاد، مراعات نظیر، تجرید و …، که زاییده لفظ زبان مبدأ هستند، محو می شوند. به عنوان نمونه، ترجمه فارسی مرثیه ابوالحسن محمد بن عمران انباری با عنوان «علُوٌّ فی الحیات و فی المَمات» که در رثای ابن بقیّه، وزیر عزّالدوله ابن بویه سروده است، جای تأمل دارد.
عُلُوٌّ فی الحَیات و فی المَمات
لَحَقٌّ تِلک إحدی المُعجزات
بلند اندر حیات و در مماتی
بلند اختر یکی از معجزاتی
کأنّ النّاسَ حَولَک حینَ قاموا
وُفودُ نَداکَ أیّامَ الصِّلات
به گردت خلق انبوه ایستاده
چنین ماند که در بزم صلاتی
کأنَّک قائمٌ فیهم خَطیبا
وَ کلُّهُم قیامٌ لِلصَّلاة
و یا همچون خطیبی تو به منبر
به پیش صف مهیای صلاتی
این ترجمه، با همه زیبایی، جای درنگ دارد؛ زیرا واژه های نکره و تنوین دار «علوّ» و «حقّ» که بیانگر تعظیم مقام و تفخیم حقِّ ابن بقیه وزیر است در ترجمه مفهوم نیست، زیبایی تجانس «صِلات» و «صَلات» و تضاد «حیات» و «ممات» در ترجمه مشهود نیست و در مصرع دوم بیت اول تعبیر «بلند اختر» نیز ترجمه دقیق «لَحقٌّ تلک …» نمی باشد. (48)
بستانی، ادیب لبنانی که رباعیات حکیم عمر خیام و حماسه مهابراتا هندی را به شعر عربی برگردانید (49)، با ترجمه شعر به نثر مخالفت ورزیده و از طرفداران سرسخت «ترجمه شعری» است و می گوید: «مترجم شعر باید خودش شاعر باشد و به روح و شخصیت آنشاعری درآید که اثرش را ترجمه می کند و ترجمه نشدن منظومه ایلیاد هومر در دوره عباسیان از آن جا ناشی شد که مترجمان عرب شاعر نبودند و اعراب نیز نسبت به مضامین آن منظومه بیگانه بودند.» (50) ولی در بسیاری از موارد، ترجمهها توانایی انتقال مشخصههای اثر ادبی منظوم را ندارند؛ زیرا زیبایی ترکیب، موسیقی، صوت پردازی و ایهام لفظی در گرو کلمات و ترکیبات زبان مبدأ نهفته است. شگفتی های لفظی، زیبایی پدید آمده از نظم کلمات، موسیقی و جناسی که در ادبیات زبان مبدأ به چشم می خورد قابل انتقال (ترجمه) نیست، هر چند برخی از مترجمان عرب سروده های غیر عربی مانند رباعیات عمر خیام ایرانی و قصیده «دریاچه» لامارتین فرانسوی را به شعر و نثر عربی ترجمه کرده اند. (51) از این رو، باید گفت با توجه به ویژگی هایی که از آثار ادبی منظوم بر شمردیم و به دلیل کارایی ترجمه ارتباطی در انتقال پیام، نه انتقال احساس زیبایی و نقل الهام های شعری، آثار ادبی منظوم فقط قابلیت ترجمه مفهومی (ارتباطی) را دارد. بر این اساس، مترجمان فارسی زبان به ترجمه شعر پرداختند و بسیاری از چکامه های شعری عربی را به نثر یا نظم ترجمه کردند و در مواردی با بهره گیری از قریحه شاعری خود توانسته اند ویژگی های شعری را منتقل کنند؛ ره آورد این رویکرد از سوی شاعران عرب زبان و فارسی زبان خلق سروده هایی است که دارای مضمونی مشترک میباشند، مواردی که در واقع «ترجمه شعری» زبانی دیگر است، مانند نمونه های زیر:
وَرَقُ الغُصونِ إذا نَظَرتَ دَفاتِرٌ
مَشحُونَةٌ بِأدِلَّةِ التّوحید
ابالعتاهیّه
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
سعدی
و طولُ مُقامِ المَرءِ فی الحَی مُخلِقٌ
لِدیباجَتَیه فاغتَرِب تَتَجَدَّدِ
فإنّی رأأیتُ الشَّمسَ زیدَت مَحَبَةً
إلی النّاسِ إذا لیسَت علَیهم بَسَرمَدِ
ابوتمام
خویشتن را خَلَق مکن بر خلق
بُرد نو بهتر از کهن دیباست
زان عزیزست آفتاب که او
گاه پیدا و گاه ناپیداست
سعدی
و وَضعُ النّدی فی مَوضِعِ السَّیفِ بِالعُلی
مُضِرٌّ کَوَضعِ السَّیفِ فی مَوضِعِ العُلی
متنبی
که نیکی با بدان کردن چنان است
که بد کردن به جای نیک مردان
سعدی (52)
در شعر منسوب به امیرمومنان علی بن ابی طالب (ع) آمده است:
ما فاتَ مَضی و ما سَیَأتیک فَأَین
قُم فَاغَتِنِم الفُرصَةَ بینَ العدمَین
و سعدی شیرازی در ترجمه این بیت چنین سروده است:
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان آن و آن فرصت شمار امروز را (53)
پی نوشت ها :
1-لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور، افست الحوزة، 1363 ش، ج12، ص 229.
2- برگزیده مقاله های نشر دانش، زیر نظر نصرالله پورجوادی، «بحثی درباره ترجمه»، علی صلح جو، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1366ش، ص 43.
3- Eugene Nida
4- تئوری ترجمه، حسین شمس آبادی، چاپار، 1381ش، ص 29.
5- لسان العرب، ج 12، ص 29.
6- شناخت شعر، ناصرالدین شاه حسینی، نشر هما، تهران، 1367ش، ص15.
7- لغتنامه، علی اکبر دهخدا، نشر دانشگاه تهران، 1373ش، ص 5782
8- تاریخ الفکر العربی، عمر فروخ، دارالعلم للملایین، بیروت، 1983م، ص 270.
9- همان جا، ص 271.
10-تاریخ الادب العربی، حنا الفاخوری، ترجمه عبدالمحمد آیتی، نشر توس، تهران، 1
1380ش، ص 338.
11- الادب العربی و تاریخه، عبدالمنعم خفاجی، دارالجیل، بیروت، 1990م، القسم الثانی، ص 55.
12- همان، ص 56.
13- تاریخ آداب اللغة العربیة، جرجی زیدان، دار مکتبة الحیاة، بیروت، غیر مورخ، ج 1، ص 339.
14- در این باره جرجی زیدان می گوید: «و لا ریب أنّ من جملة ما منعهم من نقل الالیاذة إلی العربیّة ذکر الآلهة و الأصنام فیها» (تاریخ آداب اللغة العربیة، ج 1، ص 339).
15- تاریخ الادب العربی، حنا الفاخوری، ص 914.
16- تاریخ آداب اللغة العربیة، صص 525- 526.
17- تاریخ ادبیات عربی، عبدالجلیل، ترجمة آذرتاش آذرنوش، تهران، امیرکبیر، 1374ش، صص 276-277.
18- تاریخ آداب اللغة العربیة، ج 2، ص 527.
19- semantic translation
20- communicative translation
21- روش هایی در ترجمه از عربی به فارسی، رضا ناظمیان، سمت، تهران، 1381 ش، ص 25.
22-message
23- meaning
24- برگزیده مقاله های نشر دانش، «بحثی در مبانی ترجمه»، ص 51.
25- تاریخ الادب العربی، شوقی ضیف، العصر الجاهلی، دارالمعارف، القاهره، غیرمورخ، طبع8، ص9.
26- ادبیات چیست، ژان بل سارتر، ترجمه نجفی – رحیمی، کتاب زمان، تهران، 1370ش، ص1.
27- همان، ص 12.
28- درآمدی بر جامعه شناسی زبان، یحیی مدرسی، مطالعات فرهنگی، تهران، 1368 ش، ص 93.
29- انواع ادبی، حسین رزمجو، آستان قدس، مشهد، 1372ش، ص13.
30- ادبیات چیست؟، ص 16.
31- نقد بر مبنای زیباشناسی، رز غریّب، ترجمه رجائی، دانشگاه فردوسی، مشهد، 1378ش، صص 112-113.
32- ادبیات چیست؟ ص 15.
33- surface structure
34- deep structure
35- linguistic universal
36- Noam Chemesky
37-transforms
38- برگزیده مقاله های نشر دانش، «بحثی در مبانی ترجمه»، ص 43.
39- دستور زبان فارسی بر پایه نظریه گشتاری، مهدی مشکوة الدینی، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1366ش، ص 15.
40- برگزیده مقاله های نشر دانش، «بحثی در مبانی ترجمه»، ص 43.
41- دیوان انوری، سعید نفیسی، پیروز، تهران، 1356، ص 492.
42- عربی در فارسی، خسرو فرشیدور، تهران، دانشگاه تهران، چاپ هشتم، 13763ش، صص 153-163.
43- شاهنامه، فردوسی، تصحیح محمدرمضانی، نشر پدیده، تهران، 1366.
44- درآمدی بر جامعه شناسی زبان، صص 73-74.
45- قضایا الشعر المعاصر، نازک الملائکة، دارالعلم للملایین، بیروت، 1983 م، ص 81.
46- کتاب الحیوان، جاحظ، تحقیق عبدالسلام هارون، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة الثالثة، 1969م، ج1، ص 75.
47- العمدة فی محاسن الشعر، ابن رشیق القیروانی، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت، غیرمورخ، ج1، ص 245.
48- فن ترجمه، یحیی معروف، سمت، چاپ اول، تهران، 1380ش، صص 27-28.
49- المنجد فی اللغة، اب یسوعی، الطبع21، بیروت، 1973 م و الأعلام، خیرالدین الزرکلی، دارالعلم للملایین، بیروت، 1968 م، ص 131.
50- فن ترجمه، عبدالغنی حسن، ترجمه عرب، آستان قدس رضوی، مشهد، 1376ش، ص 120.
51- همان، ص 124.
52- مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی، سید محمد میردامادی، دانشگاه تهران، 1379ش، صص 142، 253، 620.
53- بوستان سعدی، مشرف الدین سعدی شیرازی، روزنه، تهران، 1385ش، ص 3.
54- همان، ص 124.
منبع :گامی در ترجمه شعر کلاسیک عربی ، انتشارات علمی و فرهنگی 1388